مردم مدینه نمى دانستند که در شام چه مى گذرد. رفت و آمد خیلى کم بود افرادى هم که احیانا از مدینه به شام مى رفتند، از دستگاه یزید اطلاعى نداشتند بعد از قضیه امام حسین ، مردم مدینه تعجب کردند که : عجب ! پسر پیغمبر را کشتند هیئتى را براى تحقیق به شام فرستادند که چرا امام حسین کشته شد پس از بازگشت این هیئت ، مردم پرسیدند:
قضیه چه بود؟
گفتند: همین قدر در یک جمله به شما بگوییم که در آنجا بودیم ، دائم مى گفتیم خدایا! نکند از آسمان سنگ ببارد و ما به این شکل هلاک بشویم و نیز به شما بگوییم که ما از نزد کسى مى آییم که کارش شرابخوارى و سگ بازى و یوز بازى و میمون بازى است ، کارش نواختن تار و سنتور و لهو و لعب است ، کارش زناست حتى با محارم . دیگر حال ، تکلیف خودتان را مى دانید این بود که مدینه قیام کرد، قیامى خونین و چه افرادى که بعد از حادثه کربلا به خروش آمدند.
((اى بسا شاعر که بعد از مرگ زاد))
منبع : تبیان