غرق دریای گناهم ای خدای مهربون
گمشده میون راهم ای خدای مهربون
قسمت می دم به جون فاطمه نیگا نکن
تو به این دل سیاهم ای خدای مهربون
اینقدر در می زنم تا کنج خونة خودت
عاقبت بدی پناهم ای خدای مهربون
جوونیم رفته و حالا برا من مونده فقط
روی لب تلخی آهم ای خدای مهربون
گواه دل شکسته و پریشون منه
دامن خیس نگاهم ای خدای مهربون
میدونی قصه چیه که این همه امید دارم
من با این عمر تباهم ای خدای مهربون
آخه من هر شب جمعه زائر علقمه و
خاک سرخ قتلگاهم ای خدای مهربون
منبع : یوسف رحیمی