ائمه حدیث چون نوعا احادیث را با اسناد و وسائط نقل می کردند لازم بود پیرامون روات، بحث و دقتی بیشتر شود زیرا وسائط کم کم رو بفزونی می رفت و قهرا در بین این عده کسانی یافت می شد که بحدیث آنان اعتماد نمی توان کرد.
استقصاء بحث در این باره نیاز بدانستن احوال روات داشت.و از اینجا علم رجال پدیدار گردید نیز در دسته بندی روایات و طرق نقل و وظائف ناقل و منقول الیه و خصوصیاتی که در الفاظ متن حدیث یا سلسله سند آنست و نامگذاری هر یک علم دیگری بوجود آمد که بمصطلح الحدیث مسمی گشت.
ابن خلدون در مقدمه تاریخ (العبر) خود درباره تشعب علم الحدیث می نویسد:
دانشهای حدیث بسیار و گوناگون است.از آنجمله مباحثی است که در ناسخ و منسوخ حدیث گفتگو می کند زیرا در شریعت ما ثابت شده است که روا بودن و روی دادن نسخ، همچون مهری از خدایتعالی نسبت به بندگانست و از لحاظ مصالحی که خدا آنها را بر عهده آنان گذاشته است نسخ، مایه سبکباری ایشان می شود.خدایتعالی می فرماید: هر آیه ای را منسوخ کنیم یا فرو گذاریم بهتر از آن یا مانندش را بیاوریم (1).
و شناختن ناسخ و منسوخ هر چند عموما مربوط بقرآن و حدیث است، ولی آنچه در این باره در قرآن هست در تفسیرهای آن مندرج شده است و قسمتی که اختصاص بحدیث دارد در میان دانشهای آن، فصل خاصی بشمار می رود.
از اینرو هرگاه دو خبر بطریق نفی و اثبات تعارض پیدا کنند و جمع میان آنها با بعضی تأویلها دشوار گردد و معلوم شود که کدام یک از آنها مقدم است آنوقت تعیین می شود که خبر متأخر ناسخ است و شناختن ناسخ و منسوخ از مهمترین و دشوارترین دانشهای حدیث بشمار می رود.
و از جمله دانشهای حدیث اندیشیدن در اسناد و شناختن احادیثی است که عمل کردن بآنها واجب است.و چنین حدیثهائی بر حسب سندی روایت می شود که شرائط آن کامل باشد زیرا عمل باخبار پیامبر (ص) هنگامی واجب می شود که راستی آنها بر ظن غلبه کند و آنگاه باید در طریقی که این ظن بدست می آید اجتهاد شود و آن از راه شناختن راویان حدیث و اطمینان بعدالت و ضبطآنان حاصل می گردد.عدالت و ضبط آنان بوسیله روایت از مشاهیر و بزرگان دین که تعدیل و برائت آنان را از جرح و غفلت تأیید می کنند بثبوت می رسد.و روایت آنان برای ما دلیلی بر پذیرفتن یا فروگذاشتن اخبار است.
و همچنین مراتب این روایت کنندگان که از صحابه و تابعان می باشند و تفاوت ایشان در مقام و منزلت و باز شناختن یکایک آنان از یکدیگر در این پذیرفتن یا رد احادیث، تأثیر می بخشد .
گذشته از این، سندها (زنجیره های حدیث) از لحاظ اتصال یا انقطاع آنها، فرق می کند.
بدینسان که راوی، روایت کننده ای را که از وی حدیث را نقل کرده است ندیده یا دیده باشد .همچنین سلامت زنجیره حدیث از عللی که برای آن موهن است، در صحت حدیث مؤثر است.و سرانجام زنجیره حدیث بدو طرف منتهی می گردد و طرف برتر مورد قبول و طرف فروتر رد می شود و درباره متوسط آن برحسب اینکه از ائمه حدیث نقل شده باشد اختلاف است.
عالمان حدیث در این باره اصطلاحات خاصی وضع نموده و آنها را برای مراتبی که تقسیم کرده اند بکار می برند مانند: صحیح و حسن و ضعیف و مرسل و منقطع و معضل و شاذ و غریب و دیگر عناوینی که در میان آنان متداولست و این اصطلاحات را بابوابی تقسیم کرده اند.و اختلاف یا توافق نظر ائمه حدیث را درباره هر یک از آنها آورده اند.
همچنین در اینکه چگونه راویان، حدیث را از یکدیگرفرا می گیرند، تحقیق می کنند از قبیل قرائت یا کتابت یا مناوله یا اجازه و درباره تفاوت این مراتب و اختلاف عالمان حدیث در رد یا قبول آنها بحث می کنند.و آنگاه چنین احادیثی را بالفاظ و اصطلاحاتی که در متون حدیث آمده تعبیر می کنند مانند غریب یا مشکل یا مصحف یا مفترق و مختلف و آنچه مناسب باشد.
اینها قسمت عمده مسائلی است که محدثان درباره آنها بحث و تحقیق می کنند و در عصرهای پیشین، وضع ناقلان حدیث مانند صحابه و تابعان در نزد همشهریان آنان معلوم و مشهور بوده است.
چنانکه گروهی از آنان در حجاز و برخی در شهرهای عراق چون بصره و کوفه و جمعی در شام و مصر میزیسته و همه آنان در عصر خویش نامور و شهره زمان خود بوده اند...
و از دانشهای حدیث آشنائی بقوانینی است که ائمه حدیث آنها را وضع کرده اند تا زنجیره حدیث «اسناد» و راویان و نامهای آنان را بشناسند.و بچگونگی فراگرفتن حدیث از یکدیگر و احوال و طبقات محدثان و اختلاف اصطلاحات ایشان آشنا شوند.و خلاصه این دانش اینست که اجماع مقرر داشته است.عمل کردن به خبر ثابت از پیغمبر (ص) واجب است بشرط آنکه راستی آن بر ظن غلبه کند.و اینطریق، از راه مطالعه درباره زنجیره حدیث، حاصل می شود.که بعدالت و ضبط و استواری (اتقان) و برائت سلسله از سهو و غفلت پی برد.و عدول امت این صفات را درباره آنان وصف کنند.و سپس تفاوت مراتب ایشان را در این صفات بداند و آنگاه به چگونگی روایت آنان از یکدیگر آگاه شود.از قبیل اینکه راوی از شیخ سماع کرده؟ یا حدیث رانزد او قرائت کرده...
آنگاه بدنبال این مباحث سخن را بالفاظی کشانده اند که در متون وارد شده است چون غریب یا مشکل یا مصحف یا مفترق و برای کلیه این فصول، قانونی وضع کرده اند که بیان این مراتب و عناوین را تضمین می کند و از راه یافتن نقص بطریقه هائی که دارند ممانعت می کند و آنها را مصون می دارد (2).
بهرحال، اصطلاحاتی که مربوط بکیفیت سلسله اسناد حدیث است، شعبه ای از علم الحدیث را تشکیل می دهد که بنام مصطلح الحدیث مسمی است.و شیعه آنرا درایة الحدیث مینامند
در تعریف مصطلح الحدیث گفته شده:
هو علم یبحث فیه عن سند الحدیث و متنه و کیفیة تحمله و آداب نقله.
(مصطلح الحدیث علمی است که از سند و متن حدیث و کیفیت فراگرفتن آن و آداب نقل حدیث بحث می کند) .
تدوین مصطلح الحدیث
ابن حجر در اول شرح نخبة الفکر فرموده: اول کسی که در علم مصطلح الحدیث کتاب نوشت قاضی ابو محمد رامهرمزی (متوفای 260 ه) (3) بوده که کتاب (المحدث الفاصل) را نگاشت (4) و (5) نام این کتاب را در کشف الظنون المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی می نویسد و نام مؤلف را حسن بن عبد الرحمن بن خلاد رامهرمزی متوفای 360 ه.ولی ابن حجر نام کتابرا (المحدث الفاضل) نوشته که صحیح نیست.
ولی تمام مطالب این فن را در آن کتاب نیاورده.حاکم نیشابوری (متوفای 405 ه) (که مستدرکی بر صحیحین دارد) کتاب جامعی در این فن پرداخت (6).
سپس ابو نعیم اصفهانی (متوفای نیمه اول قرن پنجم) افاداتی بر آن اضافه کرده.
آنگاه خطیب بغدادی دو کتاب یکی بنام (کفایه) در قوانین روایت و دیگری (الجامع) (7) در آداب شیخ و سامع پرداخت.و بطور کلی کمتر علمی از علوم حدیث باقیمانده که خطیب درباره آن تألیفی جداگانه نداشته باشد.چنانکه حافظ ابو بکر بن نقطه گوید: هر منصفی می داند که محدثین پس از حاکم، از خوان دانش خطیب و کتب وی استفاده نموده اند.
سپس جماعتی در این فن کتبی پرداختند.از آنجمله قاضی عیاض (8) متوفای 544 ه کتاب لطیفی بنام (الماع) نوشت و ابو حفض میانجی متوفای 580 ه کتابی بنام (ما لا یسع المحدث جهله) نگاشت.
تا نوبت بحافظ فقیه ابو عمر و عثمان بن صلاح شهرزوری نزیل دمشق رسید.
وی طی تدریس حدیث در مدرسه (اشرفیه در دمشق)، کتب حاکم را اصل بحث قرار داده در اطراف آن مطالبی از خود و دیگران افاده فرمود.
تقریرات وی که بنام مقدمه ابن صلاح شهرت یافت.مطمح نظر دانشمندان بعد از او گردید.چنانکه شرف الدین طیبی، حسن بن محمد متوفای 743 ه کتاب ابن صلاح را مختصر نمود و بنام خلاصه نامید.از این مختصر نسخه ای بشماره 19 کتب رجال در کتابخانه آستانقدس رضوی محفوظ است که تاریخ کتابت آن 854 همی باشد.
دکتر سید معظم حسین (در مقدمه کتاب معرفة علوم الحدیث تألیف حاکم طبع دار الکتب مصریه، قاهره) پس از نقل کلام ابن حجر اضافه می کند:
پس از اینان زین الدین عراقی (متوفای 806 ه) و بدر الدین زرکشی (متوفای 794 ه) و حافظ بن حجر افاداتی بر مقدمه ابن صلاح افزودند.
نتیجه این افادات طی کتبی تدوین شده که از آنجمله: (التقیید و الایضاح لما اطلق و اغلق من کتاب ابن الصلاح) از عراقی (9) و (الافصاح بتکمیل النکت علی ابن الصلاح) از ابن حجر می باشد.
جمعی نیز باختصار آن پرداختند که از آنان قاضی بدر الدین بن جماعه (متوفای 733 ه در مصر) است که نام کتاب خود را (المنهل الروی فی الحدیث النبوی) گذارد.کتاب اخیر را سبط مؤلف عز الدین محمد بن جماعه (متوفای 819) شرح و به (المنهج السوی فی شرح المنهل الروی) مسمی ساخت نیز عمر بن رسلان بلقینی (متوفای 805 ه) آنرا اختصار نموده و (محاسن الاصطلاح فی تعیین کتاب ابن الصلاح) نامید.
محیی الدین نووی، یحیی بن شرف الدین دمشقی (متوفای 676 ه) نیز بدین کار دست زد و اختصار خود را (تقریب الارشاد الی علم الاسناد) نامید.که سیوطی شرحی بر این مختصر بنام تدریب الراوی نوشته (که در قاهره بسال 1379 ه) (10) با مراجعه و تحقیق عبد الوهاب عبد اللطیف (استاد محکمة الشریعه الازهر چاپ شده است) .
گروهی نیز مطالب کتاب ابن صلاح را بنظم در آوردند از آن جمله:
حافظ زین الدین عبد الرحیم بن حسین عراقی متوفای 806 ه (که التقیید را نوشته)، الفیه ای بنام (نظم الدرر فی علم الاثر) پرداخت (10).
که شمس الدین سخاوی شرحی در 902 ه بر آن بنام فتح المغیث (11) نوشت آنگاه دو شرح دیگر بر همین منظومه تألیف نمود.
سپس جمعی این منظومه «الفیه عراقی» را شرح نمودند که از آنجمله: سخاوی است که شرح خود را (فتح المغیث) نامید.
نیز سیوطی است که کتاب خود را (قطر الدرر) نام گذارد.
سپس قطب الدین محمد خیضری دمشقی (صعود المراقی) را و شیخ الاسلام ابو یحیی زکریای مصری (متوفای 928 ه) (فتح الباقی) و شیخ علی بن احمد بن مکرم صعیدی عدوی (متوفای 1189 ه) حاشیه ای بر آن نوشتند.و سیوطی نیز الفیه ای بمانند الفیه عراقی بنظم در آورد.که علامه احمد شاکر شرحی بر آن نوشته که شرح مزبور با اصل الفیه در مصر بچاپ رسیده است.
از متون جامعه این فن، کتاب (نخبة الفکر فی مصطلح اهل الاثر) تألیف شهاب الدین احمد بن حجر عسقلانی است که خود کتاب (نزهة النظر) را در شرح آن نوشت 12*.سپس شیخ ابو الامدادقانی (متوفای 1041 ه) حاشیه ای بنام (قضاء الوتر من نزهة النظر) بر آن نوشت.
از شروح (نخبه) شرح کمال الدین محمد پسر مؤلف است که (نتیجة النظر) نام نهاده نیز کمال الدین محمد بن خلف تمیمی داری (متوفای 821 ه) و محمد اکرم مکی بر آن شرح نوشته اند.
شیخ علی بن سلطان هروی قاری (متوفای 1014 ه) شرحی بر شرح مؤلف نوشت و بنام (مصطلحات اهل الاثر) مسمی ساخت.
شیخ عبد الرؤف مناوی متوفای 1021 ه نیز شرحی بنام الیواقیت و الدرر و شیخ ابو الحسن سندی مدنی (متوفای 1138 ه) نیز بر آن شرح نوشتند.نیز شرحی فارسی بر نزهة النظر توسط محمد حسین بن عبد الستار از علمای شهر اسکندر فور نوشته شده است که در لاهور چاپ سنگی شده است جمعی نیز نخبه را بنظم در آورده اند که از آنجمله کمال الدین شمنی و شیخ ابو البرکات غزی (متوفای 953 ه) و ابو حامد سیدی عربی (متوفای 1052 ه) می باشند.
شیخ شهاب الدین ابو العباس، احمد بن فرج لخمی اشبیلی (متوفای 699 ه) قصیده ای سروده که ضمن آن اصطلاحات این فن گنجانیده شده و چون بدین جمله (غرامی صحیح) آغاز می شود، بقصیده غرامیه مشهور گردیده و شروح متعددی بر آن نوشته شده که منجمله شرح بدر الدین بن جماعه موسوم به (زوال الترح بشرح منظومة ابن فرح) و شرح حافظ قاسم بن قلطوبغای حنفی است.
نیز بیقونی دمشقی (متوفای 1080 ه) منظومه ای بنام «منظومه بیقونیه» در مصطلح الحدیث سروده.که بر آن نیز شروحی نوشته شده که نام آنها و قسمتی از کتب مصطلح الحدیث «که ما از ذکر آن خودداری کردیم» در مقدمه دکتر سید معظم حسین بر کتاب معرفةعلوم الحدیث حاکم آورده شده (13).
از کتب ممتع این فن که اخیرا بنظر اینجانب رسیده و از آن طی این رساله استدراکاتی ضمیمه گردید:
یکی کتاب قواعد التحدیث علامه محمد جمال الدین قاسمی متوفای 1332 ه در دمشق است که با تعلیقات استاد محمد بهجت البیطار، عضو مجمع علمی عربی دمشق بسال 1380 ه در مصر چاپ شده .دیگر کتاب (علوم الحدیث) تألیف دکتر صبحی الصالح استاد دانشگاه سوریه است که بسال 1379 در دمشق انتشار یافته.
از دانشمندان شیعی (غیر از حاکم نیشابوری که جمعی ویرا در شمار مؤلفین شیعه آورده اند) اول کسی که در مصطلح الحدیث مستقلا کتاب نوشت زین الدین شهید ثانی ( 966 ه) است که نخست (غنیة القاصدین فی معرفة اصطلاحات المحدثین) (12) را نوشت و سپس (البدایة) را تألیف نمود و خود شرحی بر آن نوشت (13) بدایه و شرح آن مرتب بر یک مقدمه و چهار باب است.
پس از وی شاگردش عز الدین حسین بن عبد الصمد حارثی عاملی (پدر شیخ بهائی) کتابی مفصل تر از شرح بدایه استاد نوشت نام این کتاب (وصول الاخیار الی اصول الاخبار است) نیز پسر شهید ثانی، شیخ حسن (صاحب معالم) در مقدمه کتاب شریف منتقی الجمان تحقیقات عمیقی در علم الحدیث فرموده.
از آن پس میرداماد محمد باقر حسینی استر آبادی (1041 ه) الرواشح السماویه را (که بعنوان مقدمه بر شرح اصول کافی است) در مصطلحات الحدیث نوشت (14).
نیز شیخ بهاء الدین عاملی ( 1031 ه) رساله مختصری موسوم به (الوجیزه) در درایه تألیف فرمود که علامه سید حسن صدر موسوی اصفهانی ( 1354 ه) شرح مفصلی بنام (نهایة الدرایة) بر آن نوشت (15) از کتب مفصل این فن (مقباس الهدایه) حاج شیخ عبد الله ما مقانی (صاحب رجال موسوم به تنقیح المقال) است که در نجف چاپ شده.
در مقدمات رجال بوعلی کربلائی (منتهی المقال) نیز پاره ای از مطالب این فن مرقوم گردیده همچنین مرحوم کنی در رجال خود که در آخر منتهی المقال چاپ شده تحقیقاتی در علم الحدیث دارد.
از معاصران حاج عماد فهرستی (مؤلف بخشهائی از فهرست آستانقدس رضوی) کتاب (امان الحثیث) و حاج مروج الاسلام کرمانی (کتاب هدیة المحصلین) را نوشته اند که بچاپ رسیده.
امامیه کتابهای دیگری نیز در درایه نوشته اند که اسامی آنها در الذریعه ج 8 ص 55 و کتاب مصطفی المقال تألیف علامه تهرانی و ضمن مقاله سیر تاریخی علم الحدیث بقلم اینجانب در یادنامه علامه امینی آمده است.
پی نوشت ها:
1 ما ننسخ من آیة او ننسها نأت بخیر منها او مثلها، سوره بقره آیه .100
2 تا اینجا کلام ابن خلدون بود که ما با اسقاط قسمتهائی از آن، نقل کردیم.ترجمه مقدمه ابن خلدون 2/903، توضیح اصطلاحات مزبور، خواهد آمد.
3 در کشف الظنون و همچنین در فهرست آستانقدس رضوی ج 2 ص 362 فوت ویرا 360 نوشته وی غیر از ابو محمد حسن بن مفضل بن سهلان رامهرمزی وزیر سلطان الدوله دیلمی (م 415 ه) است که شیعی مذهب بوده و در 412 مقتول گردید (رک: ریحانة 6/333) .
4 ابن خلدون اول مدون این فن را حاکم می شمارد.ولی این قول بنظر اقوی است.
5 از این کتاب نسخه خطی کهنی در کتابخانه ظاهریه دمشق بشماره 400 حدیث موجود است نسخه ای نیز در تکیه اخلاصیه حلب است (که در مجله علمی عربی 5/269 از آن توصیف شده)، و نسخه کهنی که بخطوط علماء قرائت و اجازه روایتی در آن ثبت است در کتابخانه آستانقدس رضوی بشماره 31 کتب رجال موجود است.خوشبختانه اخیرا کتاب مزبور در قاهره بچاپ رسیده است.ولی مجال استفاده از آن نبود.
6 این کتاب بسال 1973 م در مطبعه دار الکتب المصریه قاهره با مقدمه و حواشی دکتر سید معظم حسین رئیس قسمت علوم اسلامی دانشگاه بنگاله چاپ شده و از مدارک کتاب حاضر است.
7 کفایه بتوسط دایرة المعارف العثمانیه بسال 1358 ه در قاهره طبع شده و از (الجامع) نسخه ای در کتابخانه شهرداری اسکندریه تحت شماره 3711/ج موجود است.
8 عیاض بن موسی اندلسی مالکی از مشاهیر ادباء و محدثین اهل سنت است که از مولد خود به قرطبه و دیگر بلاد، مسافرت و از اکابر هر دیاری اخذ مراتب علمیه نموده.و احادیث بسیاری از کبار مشایخ (که حدود صد تن می باشند) شنیده و مدتی در غرناطه قضاوت داشته و اخیرا در مراکش اقامت گزید.تا در سال 544 ه در آنجا وفات یافت.
از تألیفات وی است: الاکمال فی شرح صحیح مسلم، و الشفاء بتعریف حقوق المصطفی و غیر اینها .
کتاب (الالماع فی ضبط الروایة و تقیید السماع) از کتب تألیفی وی است که مورد بحث ماست (ریحانة الادب 3/272) .
9 این شرح در حلب بسال 1350 ه طبع شده.
10 نسخه ای از این کتاب بشماره 4 رجال در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است تاریخ کتابت آن 994 ه می باشد که توسط نادرشاه افشار وقف شده.
11 در دهلی چاپ سنگی شده.
12 نام این کتاب در آخر بدایه (تحفة القاصدین) آمده ولی صاحب الذریعه (غنیة القاصدین) ضبط فرموده.
13 شرح بدایة بضمیمه و جیزه شیخ بهائی و وصول الاخیار شیخ حسین عاملی (والد شیخ بهائی) چاپ شده.
14 این کتاب در تهران بسال 1311 چاپ سنگی شده.
15 وجیزه دوبار بضمیمه درایه شهید و دیگر بار به تنهائی چاپ شده است شرح صدر الدین نیز در هندوستان بطبع رسیده.