مرحوم مجلسى از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که حضرت در یک روایت نسبتا طولانى مى فرمایند:
اذا اَرَدتَ الحجَّ فجرِّد قلبَکَ للّه مِن قَبلِ عزمِکَ مِن کلِّ شاغِل و حِجاب کلِّ حاجِب و فوِّض اُمورَک کلَّها الى خالِقِک ، و توکَّل علیه فى جمیع ما یَظهَرُ مِن حرکاتِک و سکناتک ، و سلِّم لقَضائِه و حُکمِه و قدرهِ، و ودِّع الدّنیا و الرّاحةَ و الخَلقَ، و اءخرِج من حقوق تَلزِمُک من جهةِ المخلوقین و لا تعتمد على زادِک و راحلتِکَ و اءصحابِک و قوَّتِکَ و شبابِکَ و مالِکَ، مخافةَ اءن یصیر ذلک عدوّا و وَبالا(923).
هنگامى که اراده کردى حج به جاى آورى ، باید قلبت را از هر آنچه که دل و اندیشه را به خود مشغول مى کند، تطهیر کنى و همه حجب و موانع را کنار زنى ؛ مبادا زن و فرزند، کسب و تجارت و اشتغالات جارى زندگى براى تو مشغولیت فکرى درست کند. همه این امور را به خدا واگذار کن و در همه اعمال و رفتارت به او توکل کن ؛ یعنى هر حرکتى که از تو صادر مى شود، باید آثار و نشانه هاى توکل و تفویض امور به مبداء همه قدرت ها پیدا باشد. خود را تسلیم مقدرات و سرنوشتى کن که خدا براى تو رقم زده است و دنیا و آسایش آن و اندیشه دیگران را از سر به دور کن که :
در شطّ حادثات برون آى از لباس
|
|
کاوّل برهنگى است که شرط شناور است
|
تا مجرد از همه تعلقات و وابستگى ها نشوى ، راهى به کوى دوست نمى برى دیون مالى و اخلاقى و تعهدات دیگران را بپرداز که شاید منتهاى این راه ، خانه وصل باشد و حضرت دوست بخواهد که تو آن جا بمانى و بیارامى ؛ طورى عمل کن که امید به بازگشت نداشته باشى ؛ یعنى خود را از همه تعلقات ، ابتلائات و دل مشغولى ها جدا کن . تعبیر قابل توجهى است ؛ امام علیه السلام مى فرمایند: در این مسیر به هیچ چیز جز ذات ذوالجلال الهى فکر نکن و نیندیش و تکیه گاهى جز خدا براى خود تصور مکن . زاد و راحله ، دوست ، رفیق ، همراه ، قدرت ، جوانى ، مال و ثروتى که همراه مى برى ، هیچ کدام براى تو پشتوانه مطمئنى نیست . حضرت در ادامه مى فرمایند:
قال : من ادّعى رضى اللّه و اءعتمد على شى ء سواهُ صیَّرَهُ علیه عدوّا و وَبالا، لیَعلَم اَنَّهُ لیس له قوَّة و لا حیلة و لا لاحد الا بعصمَةِ اللّه و توفیقهِ و استعِدَّ استعداد مَن لا یرجو الرّجوع و اءحسِن الصحبَةَ، و راعِ اءوقات فرائض اللّه و سنن نبیّه صلى اللّه علیه و آله و سلم ، و ما یجب علیک من الادب و الاحتمال و الصّبر و الشّکر و الشّفقة و السخاء و ایثار الزّاد على دوام الاوقات (924).
مراقب باش که اگر کسى مدعى طلب رضاى خدا باشد، اما بر غیرخدا تکیه کند، چه بسا همه آنچه گفته شد - زاد، راحله ، دوست ، توانایى ، جوانى و مال - وبال گردن او شود تا خدا به او بفهماند که هیچ قوه و قدرتى جز اراده خدا کارساز نیست . فقط خدا باید توفیق دهد و او باید مصون و محفوظ بدارد و چون در این راه ، همراه با دیگرانى ، باید با آنان حسن معاشرت و همراهى صحیح داشته باشى و دیگر این که مراعات اوقات نماز و سایر فرایض را بکن که از دست ندهى .
در این مسیر باید سنت هایى را که رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم بنیان نهاده است ، کاملا مراعات کنى ؛ یعنى وقتى قرار شد خود را از هر نوع تعلقى آزاد کنى ، براى خود تعلق جدیدى نسازى . فکر خرید، معامله ، بازار، منزل و... باید به کلى از ذهن کسى که در مسیر حج و در طلب زیارت و لقاى محبوب و معشوق است ، زدوده شود. در همه مسیر باید مراقب باشد تا حسن معاشرت و سلوک با دیگران ، صبر و بردبارى ، تحمل ناملایمات در مسافرت دسته جمعى ، شکرگزارى نعمت هاى جدید الهى ، شفقت ، سخاوتمندى و بذل مال و ثروت را که بر عهده اوست ، همه را به جاى آورده و رعایت کند. حضرت در ادامه مى فرمایند:
ثم اغسِل بماء التِّوبةِ الخالصةِ ذنوبک ، والبِس کِسوةَ الصِّدقِ و الصَّفاء و الخضوع و الخشوع ، و اءحرِم عن کل شى ء یَمنعُک من ذکر اللّه و یَحجُبُک عن طاعته ، و لَبِّ بمعنى اجابة صافیة خالصة زاکیة للّه عزَّ وَ جَلّ فى دعوتِک متمسّکا بالعروة الوثقى ، و طُف بقلبک مع الملائکةِ حول العرش کطوافِکَ مع المسلمین بنفسک حول البیت ، و هروِل هَرَبا مِن هواکَ و تبرِّیا مِن جمیع حولک و قوَّتک ، و اءخرج عن غفلتک و زلّاتک بخروجک الى منى و لا تتمنّ ما لا یحلّ لک و لا تستحقّه ، واعترف بالخطایا بعرفات (925).
سپس با آب توبه خالص ، گناهانت را تطهیر کن ؛ توبه اى که هیچ شایبه اى در آن نباشد. اوّلها النّدم على ما مضى ؛ و الثّانى العزم على ترک العود ابدا(926) توبه اى که اول آن ندامت بر گذشته و بعد عزم بر ترک گناه در آینده است . لباس احرام که مى پوشى ، گویى لباس ریا، نیرنگ و دروغ را از تن درآورده اى و لباس راستى ، صفا و خشوع به تن نموده اى . آنچه که مانع یاد خدا مى شود بر خود حرام کن و آنچه را که مانع و حجاب اطاعت پروردگار است از خود دور کن . هنگامى که تلبیه لبیک اللّهم لبیک مى گویى مراقب باش که در حقیقت ، صادقانه از صمیم دل و عمق جان دعوت خدا را پاسخ گویى .
از مالک بن انس که یکى از روساى فرق چهارگانه اهل تسنن است نقل کرده اند:
و لقد حججتَ معَه اى الصَّادق علیه السلام سَنَة فلمَّا استَوَت به راحلتُهُ عند الاحرام کان کلَّما همّ بالتَّلبِیَة انقَطَعَ الصَّوتُ فى حَلقه و کاد اَن یَخِرَّ مِن راحِلَتِهِ فقلت : قل یا ابن رسول اللّه و لابدَّ لک مِن اَن تقول ، فقال : یا ابن ابى عامر کیف اَجسُرُ اَن اَقولَ لَبَّیک اللّهم لبّیک و اَخشَى اَن یقول عزَّ وَ جَلّ لى لا لبّیک و لا سعدیک (927).
((سالى به همراه امام صادق علیه السلام به حج مشرف شدم . وقتى که سواره به میقات رسیدیم و قرار شد آنجا محرم شویم ، هرگاه امام تصمیم مى گرفت که تلبیه کند، صدا در گلویش مى شکست و نزدیک بود که از بالاى مرکب به زمین سقوط کند. عرض کردم : یابن رسول اللّه ! بالاخره باید تلبیه را جارى کنى تا حرکت کنیم . حضرت فرمودند: اى فرزند ابى عامر! چگونه من جسارت کنم و به خودم جرات بدهم و در پاسخ دعوت الهى لبیک بگویم ؟ حال آن که مى ترسم خداوند متعال در جواب من بگوید: نه پاسخ تو را مى پذیرم و نه تو را به خانه ام راه مى دهم )).
واقعا اگر کسى از صمیم دل و ژرفاى جان ، نداى الهى را پاسخ گوید، در حقیقت دعوت الهى را اجابت کرده است و خدا نیز میزبان او خواهد بود. کسى که گام در مسجدالحرام مى نهد و طواف بیت اللّه انجام مى دهد باید این چنین طواف کند که خود را حول عرش کبریایى خدا و همراه با ملائکه الهى در طواف ببیند و بداند که عمل طواف براى تقرب الى اللّه است .
کعبه یک سنگ نشانى است که ره گم نکنى
|
|
حاجى احرام دگر بند ببین یار کجاست
|
فریاد بزن و خود را از هواى نفس ، نفس اماره ، تمنیات و شهوات رها کن و با قدرتى که براى خود قائل هستى ، خود را نجات بده و هرگاه تصمیم گرفتى بعد از پایان اعمال عمره تمتع به منا حرکت کنى ، مراقب باش که اگر تاکنون عمر به غفلت و گمراهى گذرانده اى ، اینک که به سرزمین آمال قدم مى گذارى ، آرزوهاى صحیحت را بشناسى و خواسته هایت از خدا خواسته هاى معقول باشد؛ چیزى را که براى تو مفید نیست و یا استحقاق آن را ندارى ، از خدا مطالبه نکن ! وقتى در مسیر منا گام به صحراى عرفات نهادى ، واقعا به خطاها و اشتباهات اعتراف کن که حسن الاعتراف یهدم الاقتراف اگر انسان گناهکار، به صورت زیبا به گناهانش اعتراف کند و به راحتى و سهولت خطاهایش را به زبان آورد و توبه کند، خدا قیدوبندهایى را که به وسیله گناه به دست و پاى او نهاده شده است مى گشاید.
و جدِّد عِهدک عند اللّه بوحدانیّة و تقرّب الى اللّه و اتَّقِه بمزدلفةَ، واصعَد بروحک الى الملاءِ الاعلى بصعودک الى الجبل ، واذبَح حنجرةَ الهواء و الطّمع عند الذبیحة ، وارمِ الشَّهوات و الخَسَاسَةَ و الدَّنَاءَةَ والافعالَ الذَّمیمَةَ عند رمى الجمرات ، واحلِقِ العیوب الظَّاهرَةَ و الباطِنَةَ بحَلق شَعرِکَ، وادخُل فى امان اللّه و کنَفِهِ و سِترِهِ و کِلاءَتِهِ مِن مُتَابَعَةِ مُرادِکَ بدُخُولِکَ الحرم (928).
((وقتى قدم به مشعر گذاشتى ، وحدانیت و یگانگى خدا را به یاد آور. تقواى الهى پیشه کن . هنگامى که به ((جبل الرحمة )) گام مى نهى ، در حقیقت روح و جنبه معنوى الهى ات را در ملاء اعلى صعود بده و در آن عوالم قدس به حرکت درآور. بعد که به منا و قربانگاه رفتى ، هنگام ذبح وقتى کارد بر حلقوم گوسفند مى گذارى ، در حقیقت هواى و هوس و نیروى طمع را ذبح کن ؛ طمعى که همیشه قید عبودیت و بندگى به گردن انسان ها مى افکند. آن وقتى که سنگ به دست مى گیرى و رمى جمرات مى کنى ، شهوت ها، تمنیات درونى ، پست فطرتى و زشتى ها را از خود دور کن و با سنگ باران کردن نماد بیرونى آن ، این رذایل را از خود فرارى بده . هنگامى که سر مى تراشى ، همه عیوب ظاهرى و باطنى خود را از بین ببر که بعد از این اعمال است که تو استعداد پیدا مى کنى و آماده مى شوى که داخل حرم امن الهى شوى ، و در حمایت خدا قرار گرفته ، در پس پرده الطاف الهى بمانى و از آن جا که براى تحصیل مراد خود، لیاقت و شایستگى پیدا کرده اى ، قدم به داخل حرم بگذارى )).
اظهار محبت نسبت به خداوند
خوب است در این جا سخنان زیباى سیدالشهدا، اباعبداللّه علیه السلام را که نمونه عرفان ، شناسایى و عشق به ذات ذوالجلال الهى است به زبان جارى کنیم که مى فرمایند:
الهى تردُّدنى فى الاثار یوجب بُعد المزار فاجمعنى علیک بخدمة توصلنى الیک ، کیف یستدلّ بما هو فى وجوده مُفتقر الیک اَیَکون لغیرک من الظُّّهور ما لیس لک حتى یکون هو المُظهر لک (929).
((خدایا! از بس به آثار نعمت هاى تو فکر کرده و اندیشیده ام ، از تو دور شده ام . خدایا! چگونه چیزهایى را دلیل بر تو قرار دهم که براى وجود و بقایشان به تو نیازمندند؟ آیا بقیه موجودات و مخلوقات بروز و ظهورشان از تو بیشتر است ، تا ما در سایه روشنایى آنها به تو دلالت شویم )).
متى غِبتَ حتى تحتاج الى دلیل یَدُلُّ علیک و متى بعدت حتى تکون الاثار هى التى توصل الیک عَمِیَت عین لا تراک علیها رقیبا و خَسِرَت صفقةُ عبد لم تجعل له من حبّک نصیبا(930).
((خدایا تو کى غیبت کرده و پنهان شده اى تا براى یافتن تو محتاج دلیلى باشیم و کى دور شده اى تا به وسیله آثار و علایم به سوى تو راهنمایى شویم . چشم دلى که تو را نمى بیند کور باد. خدایا! انسانى که از محبت ، دوستى و عشق تو هیچ بهره اى نداشته باشد، جز زیان و خسران حاصلى نخواهد برد)).
کى رفته اى ز دل که تمنا کنم ترا
|
|
کى بوده اى نهفته که پیدا کنم تو را
|
غیبت نکرده اى که شوم طالب حضور
|
|
پنهان نگشته اى که هویدا کنم تو را
|
انت الَّذى اءشرقتَ الانوار فى قلوب اءولیائک حتى عرفوک و وحَّدوک و انت الَّذى اءزلت الاغیار عن قلوب اءحبّائک حتى لم یُحِبّوا سواک و لم یلجئُوا الى غیرک (931).
((خدایا! اگر اراده و دوستى تو نسبت به اولیائت نبود، نور محبتت را به قلب آنها نمى تابانیدى ؛ با تابیدن نور محبت و عشق و صفایت به قلوب اولیاى خود باعث شدى که آنها تو را بشناسند. خدایا! تو از دل و قلب دوستانت ، محبت غیر را زائل کردى که جز تو را دوست نداشته باشند و به پشتوانه اى جز تو نیندیشند)).
این سخنانى است که انسان را در ملا اعلى پرواز مى دهد و در آن مکان قدس و طیب و طاهر به سیر در مى آورد.
امام صادق علیه السلام در ادامه روایتى که نقل نمودیم ، مى فرمایند:
وزُر البیت مُتحقِّقا لتعظیم صاحبه و معرفة جلاله و سلطانه ، واستلم الجر رضاء بقسمته و خضوعا لعزّته ، و ودِّع ما سواه بطواف الوداع ، و اصف روحک و سرِّک للقاء اللّه یوم تلقاهُ بوقوفک على الصفا، و کن ذا مروّة من اللّه نقیّا اوصافک عند المروة ، واستقم على شرط حجتک ، و وفاء عهدک الَّذى عاهدت به مع ربک و اوجبت له الى یوم القیامة .(932)
در این حال ، خانه خدا را براى تعظیم و تکریم صاحبش زیارت مى کنى و حول بیت اللّه طواف مى کنى ، حال آن که صاحب خانه را مى شناسى ؛ یعنى به گرد خانه اى مى چرخى که صاحب آن را با معرفت ، جلالت ، سلطنت و قدرتش به همه موجودات و مخلوقات شناخته اى و درک کرده اى و بعد شایسته آن مى شوى که دست در دست خدا بگذارى و با خدایت پیمان ببندى و اعلام کنى که در مقابل تقدیر و سرنوشتى که تو براى من رقم زده اى راضى و تسلیم هستم . آنگاه که تصمیم مى گیرى با خانه خدا وداع کنى در حقیقت بدان که باید با آنچه که غیر خداست ، وداع کنى ؛ نه با صاحب خانه . در حقیقت طواف وداع ، قرب نهایى تو است و آن گاه که براى آخرین بار سعى بین صفا و مروه مى کنى ، وقتى به صفا رسیدى و ایستادى ؛ روح و ضمیر و باطنت را در سایه لقایى که براى تو حاصل شده است صفا ده تا با همین حالت روز لقاى الهى در قیامت ، با خداى خود ملاقات کنى و هنگامى که در مروه مى ایستى ، در حقیقت بدان که در مرئى و منظر خدا ایستاده اى و همه اوصاف پاکیزه و طاهر را در خود جمع کرده اى و رذایل و خبایث را از خود دور کرده اى ؛ و اى حاجى ! مراقب باش ! این اعمال و این سیر را تو انجام دادى ؛ با خدایت پیمانى بستى ، دست پیمان و عهد با یداللّه که حجرالاسود است داده اى و در حقیقت تو با خدا معاهده بسته اى که باید تا روز قیامت محفوظ بماند.
حضرت در پایان سخن مى فرمایند:
واعلَم بانّ اللّه تعالى لم یفتَرِضَ الحجّ و لم یخصّه مِن جمیع الطاعات بالاضافه الى نفسه بقوله عزَّ وَ جَلّ ((و للّه على الناس حِج البیت من استطاع الیه سبیلا)) و لا شرع نبیه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم سنّة فى خلال المناسک على ترتیب ما شرعه الا للاستعداد و الاشارة الى الموت و القبر و البعث و القیامة ، و فصّل بیان السّابقة من الدّخول فى الجنّة اهلها و دخول النار اهلها بشاهدة مناسک الحج من اولها الى آخرها لاولى الالباب و اولى النُّهى (933).
و بدان که خداوند از میان همه عبادات ، از نماز، روزه و زکات گرفته تا سایر واجبات ، فقط حج را تشریفا به خود اختصاص داده است ؛ و این ویژگى براى حج ، بى حساب نیست ؛ به دلیل آن که حج انسان را به یاد مرگ ، قبر، بعث از قبر و قیامت مى اندازد؛ خصوصیات کسانى که در روز قیامت خود اولین انسانهایى هستند که وارد بهشت مى شوند و آنهایى که وارد جهنم مى شوند.
در حقیقت عمل عبادى حج ، صحنه اى کوچک و نمونه عینى مشهود از سیر انسان ، از آغاز ورود ملک الموت به خانه او، تا پایان صحنه قیامت و دخول در بهشت و جهنم است .
همه این نکات ، هم در فرمایش امام صادق علیه السلام و هم در بیان امام سجاد علیه السلام و هم در روایاتى که در این بین خوانده شد، به وضوح دیده مى شود و همه براى توجه و تنبه دادن به یک جهت بسیار مهم است و آن ، این که انسان به وسیله حج در معرض ابتلا و امتحان بسیار عمیقى قرار گیرد.
حج امتحان الهى
در تکمیل این سخن ، فرمایش امیرالمومنین علیه السلام در خطبه مبارکه قاصعه را نقل مى کنیم ؛ حضرت مى فرمایند:
لکنَّ اللّه سبحانه اءراد اءن یکون الاتِّباع لرسله و التصدیق بکتبه والخشوع لوجهه و الاستکانة لامره و الاستسلام لطاعته اءمورا له خاصَّة لا تشوبها من غیرها شائبة و کلما کانت البلوى و الاختبار اعظم کانت المثوبة والجزاء اءجزل (934).
((اراده خدا این است که پیروى از انبیا و تصدیق کتابهاى الهى ، خشوع ، خضوع ، ذلت و در حقیقت تسلیم و مطیع امر بودن ، فقط و فقط در انحصار ذات ذوالجلال ربوبى باشد و در این جهت هیچ کس با خدا شریک نباشد. هرچه مسیر امتحان سخت تر و مشکل تر و بزرگتر باشد، اجر و ثواب و لطف الهى نیز بیشتر خواهد بود)).
سپس حضرت به حج مثال مى زنند و مى فرمایند:
اَلا تَرَون ان اللّه سبحانه اختبر الاولین من لدن آدم علیه السلام الى الاخرین من هذاالعالم باءحجار لا تضر و لا تنفع و لا تبصر و لا تسمع فجعلها بیته الحرام الَّذى جعله للناس قیاما ثم باءَوَعر بقاع الارض حجرا و اقلّ نتائق الدنیا مَدَرا و اَضیَقِ بطون الاودیة قُطرا بین جبال خَشِنَة و رِمَال دَمِثَة و عیون وَشِلَة (935).
((آیا نمى بینى همه بندگان خداوند از آدم ابوالبشر تا آخرین انسان ها مامور به خضوع و خشوع در مقابل سنگ هایى شده اند که هیچ ضرر و نفعى براى کسى ندارند؛ نه مى شنوند و نه مى بینند، اما خداوند، همین سنگ ها را بیت با حرمت خود قرار داده است براى عبادت مردم ، و آن را در صعب العبورترین سنگلاخ ها و بى آب و علف ترین و کم حاصل ترین سرزمین ها در تنگ ترین دره ها، میان کوه هایى سخت و ریگ هاى نرمى که عبور از آنها دشوار است و چشمه هایى کم آب و جدا از هم قرار داده است )).
خوب است به اجمال به این نکته اشاره کنیم که بیت اللّه الحرام فقط به دست ابراهیم علیه السلام ساخته نشده است . هم در این روایت و هم در آیات کریمه قرآن ، تصریح شده است که خانه خدا، بیت اللّه الحرام و کعبه به دست آدم ابوالبشر ساخته شد و در توفان نوح ، خراب شد که ابراهیم خلیل الرحمن علیه السلام ماءمور تجدید بناى آن شد. خداوند وقتى ابراهیم علیه السلام را مامور کرد، او آمد و زن و فرزندش را در آن جا گذاشت و گفت :
ربَّنا انِّى اَسکَنتُ من ذُرّیّتى بوَاد غیرَ ذِى زَرع عند بیتک الحرام (936).
((خدایا! خانواده ام را در بیابان خشکى نزد خانه تو سکونت دادم )).
هنوز مامور به ساختن خانه نشده است ، اما مى گوید: زن و فرزندم را نزد ((بیتک الحرام )) گذاشتم و رفتم . سپس امام امیرالمومنین علیه السلام درباره موقعیت بد این سرزمین به تفصیل سخن گفته و بعد در آخر مى فرمایند:
یهلِّلون للّه حوله و یَرمُلون على اَقدامهم شُعثا غُبرا له قد نبذوا السَّرابیل وراء ظهورهم و شوَّهوا باعفاء الشعور محاسن خَلقِهِم (937).
((انسانها مامور شده اند گرداگرد خانه کلمه تهلیل لا اله الا اللّه بر زبان رانند و در حالى که جامه ها را از تن بیرون آورده اند، خاک آلوده و موپریشان دوان دوان راه روند و با واگذاشتن موها خلقت نیکوى خود را زشت کنند)).
حضرت در ادامه مى فرمایند:
و لکن اللّه یختبر عباده بانواع الشّدائد و یتعبّدهم بانواع المجاهد و یبتلیهم بضروب المکاره اخراجا للتّکبّر من قلوبهم و اسکانا للتَّذلُّل فى نفوسهم و لیجعل ذلک ابوابا فُتُحا الى فضله و اسبابا ذُلُلا لعفوه (938).
((لکن خداوند بندگانش را به انواع شداید و سختى ها مى آزماید، و با مجاهدت ها به بندگى وادارشان مى کند و به ناخوشایندها آزمایششان مى کند تا خودپسندى را از دل هایشان بزداید، و خوارى و فروتنى را در جان هایشان جایگزین فرماید، و آن را درهایى قرار دهد که به سوى بخشش او گشوده گشته و وسیله هایى سازد براى آمرزش او)).
آنچه بیان شد برخى از اسرار حج بود و امیدواریم خداوند متعال به همه انسان هاى مومن ، این روحیه را کرامت فرماید که زمینه ساز رشد و کمال انسان است .
روایتى را که از امام هشتم اباالحسن الرضا علیه السلام به نقل مرحوم صدوق ذکر کردیم ، ذیلى دارد که مى تواند بحث بسیار جالب و جذابى در تتمه مباحث حج باشد. اصل روایت این بود که حضرت به عنوان سوال فرمودند که :
فاءن قال : فَلِم اُمر بالحج ؟ قیل لعلّة الوفادة الى اللّه عزَّ وَ جَلّ و طلب الزیاده ... مع ما فیه من التّفقه و نقل اءخبار الائمة علیهم السلام الى کل صقع و ناحیة کما قال اللّه عزوجل : ((فلو لا نفر من کلّ فرقة منهم طائفة لیتفقّهوا فى الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون (939)))(940).
علاوه بر اسرار معنوى و عرفانى که در احکام عبادى حج نهفته است ، این سفر مایه یادگیرى و آگاه شدن از مسائل فقهى است و پس از آن نشر آموخته ها و معلومات در همه نواحى عالم ، به حکم وجوب شرعى که از آیه نفر استفاده مى شود و مورد استدلال امام علیه السلام نیز قرار گرفته است .
حضرت مى فرمایند: مردمى که به حج مى روند، به حضور امام علیه السلام مشرف مى شوند؛ مسائل و احکام شرعى خود را از محضر او فرامى گیرند و به هر ناحیه و منطقه اى که رفتند، آموخته هاى خود را به دیگران مى آموزند؛ چون خداوند فرموده است : به یقین همه نمى توانند زندگى عادى خود را رها نموده و کوچ کنند؛ بنابراین عده خاصى باید مهاجرت کنند، تا به محضر امام علیه السلام شرفیاب شوند و دین را از روى فهم ، فرا بگیرند و به هنگامى که به نزد قوم خود باز میگردند، ایشان را انذار و تحذیر کنند و دیگران هم باید از بیان افرادى که محضر امام علیه السلام را درک کرده اند، تحذیر شوند و بیاموزند.
نکته مهم این است که وقتى انسان اعمال عبادى حج را انجام داد، و ضمیر و باطن خود را تطهیر کرد و از همه آلودگى ها و پلیدى ها منزه ساخت ، استعداد پذیرش احکام و علوم الهى را پیدا مى کند و مى تواند آنها را از سرچشمه هاى اصلى فرا گیرد و به حکم وظیفه مقرر که در آیه نَفر(941) بدان اشاره شده است ، آموخته را با خود به ارمغان مى برد و در انتشار آنها مى کوشد. این نکته بسیار مهم است که امام علیه السلام در آثار و فواید عمل عبادى حج ذکر مى فرمایند.
اهمیت زیارت رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم
شبهه اى وجود دارد و آن این که تفقّه در محضر امام معصوم علیه السلام و یادگیرى علوم از منبع ناب آن در دوران غیبت ، براى مسلمانان و شیعیان مقدور نیست ، پس ثمره تنقه و یادگیرى از حضور امام معصوم علیه السلام منتفى است . اما فایده دیگرى مى تواند در آن مترتب باشد و پاسخ این شبهه باشد و آن این که رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند:
مَن زارَ قبرى بعد مَوتى کان کمن هاجر الىَّ فى حیاتى (942).
((کسى که بعد از وفات من ، به زیارت قبر من بیاید، مانند کسى است که در زمان حیات ، حضور مرا درک کرده است )).
و بالاتر از این روایت ، فرمایش آن حضرت است که مى فرمایند:
مَن اَتى مکّة حاجّا و لم یزرنى الى المدینة جفانى (943).
((کسى که به مکه بیاید و براى زیارت من به مدینه مشرف نشود، به من ستم و جفا کرده است )).
پرواضح است که این روایت مربوط به زمان بعد از وفات و ارتحال رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم مى باشد.
در سخنى از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است که فرمودند:
اَلِمُّوا برسول اللّه صَلى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم اذا خرجتم الى بیت اللّه الحرام فان ترکه جفاء و بذلک اُمرتم (944).
((عمل عبادى حج را با زیارت پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم کامل کنید؛ چون اگر کسى زیارت پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم را ترک کند، نسبت به آن حضرت ستم کرده است و شما به زیارت ایشان مامور شده اید)).
در روایتى که با اسناد صحیح به امام باقر علیه السلام مى رسد حضرت مى فرمایند:
انّما اُمِر النِّاس اَن یَاتُوا هذهِ الاحجار فیَطُوفُوا بها ثم یاءتونا فیُخبِرونا بولایتهم و یَعرِضوا علینا نَصرَهُم (945).
((مردم مامور شده اند که به مکه بیایند و به گرد این سنگ ها طواف کنند تا به بهانه آنها به سراغ ما بیایند و محبت و یارى خود را ابراز دارند)).
طبق این فرمایش ، گویا عمل عبادى حج با آن همه زحمات ، مقدمه اى است تا مومن به محضر امام معصوم علیه السلام شرفیاب شود و اعتقادات خود را به محضر او عرضه کند. عرضه اعتقادات بر امام عصر، در میان اصحاب و یاران ، امرى سابقه دار است .
در روایت دیگرى از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمودند:
ابدَءُوا بمکّة واختموا بنا(946).
((عمل عبادى حج را از مکه آغاز کنید و اعمال را با زیارت ما به پایان ببرید)).
گویا اگر زیارت ائمه علیهم السلام و دیدار و لقاى معصوم علیه السلام حاصل نشود، یک عمل عبادى ناقص ، صورت پذیرفته و این عمل ، ابتر و بدون پشتوانه است .
تعبیر دیگرى از حضرت وارد شده که مکمل هم سخنان گذشته است که مى فرمایند:
تمامَ الحجِّ لقاءُ الامام (947).
((زیارت و ملاقات امام علیه السلام ، موجب اتمام عمل عبادى حج است )).
درست مثل این که اگر کسى اعمال عبادى حج را از شروع در میقات براى عمره تمتع تا پایان حج تمتع انجام دهد، اما زیارت و دیدار امام معصوم علیه السلام را نتواند تحصیل کند، یک سلسله اعمال خشک و بى روح و ناقص انجام داده است .
در ادامه بحث توجه به چند مطلب ضرورى است : یکى بحث حیات و زندگانى حجج الهى بعد از وفات و ارتحالشان ؛ مطلب دوم مساله زیارت قبور ائمه علیهم السلام و شخص رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم و فواید و آثار آن ؛ و مطلب سوم اشکالى که مخالفان این عمل بسیار ارزشمند و سازنده مطرح مى کنند و چند نکته دیگر.
حیات پس از مرگ
از منظر معارف دینى در این که همه انسان ها بعد از مرگ نابود نمى شوند، بلکه به عالم دیگرى منتقل مى شوند، هیچ بحثى وجود ندارد. این مطلب که بعد از زندگى در دنیا، زندگى جدیدى را در عالم دیگر آغاز مى کنند، مورد اتفاق همه ادیان الهى است . علاوه بر این که اصلا مرگ و ممات ، نیستى و فنا نیست ، بلکه مخلوقى از مخلوقات به سوى او مى رود. خداوند متعال در سوره مبارکه ملک مى فرماید:
الَّذى خلق الموت و الحیاة لیبلوکم اءیّکم اءحسن عملا(948).
((خداوند مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مى کنید)).
همانگونه که خداوند حیات را آفریده ، مرگ هم از آفریده هاى اوست . در سوره مبارکه واقعه مى خوانیم :
نحن قدَّرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین # على اَن نُبَّدِّل اَمثالکم و نُنشِئَکم فى ما لا تعلمون (949).
((ما در میان شما مرگ را مقدر ساختیم ؛ و هرگز کسى بر ما پیشى نمى گیرد، تا گروهى را به جاى گروه دیگرى بیاوریم و شما را در جهانى که نمى دانید آفرینش تازه اى ببخشیم )).
مرگ ، تقدیر الهى است که غیر از ذات لایزال الهى کسى چنین تقدیرى نکرده است و معناى مرگ این است که ما این اجسام شما را تبدیل مى کنیم . در حقیقت ، هویت اصلى انسان که روح اوست در این عالم یک قالب دارد و در دنیاى دیگر که عالم برزخ است ، قالبى دیگر.پس واضح است که مرگ نابودى ، عدم و فنا نیست ؛ بلکه انتقال از عالمى به عالم دیگر است . حال آیا کسانى که به آن عالم منتقل مى شوند، به این عالم هم اشرافى دارند یا نه ؟ از آیات الهى استفاده مى شود که همه افرادى که از این دنیا مى روند به این دنیا اشراف ندارند تا بتوانند اقداماتى انجام دهند که در وضعیت و سرنوشت آنها در عالم دیگر تاثیر داشته باشد.
رب ارجعون # لعلّى اءعمل صالحا فیما ترکت کَلّا انَّها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون (950).
((وقتى مرگ فرا رسید مى گوید: پروردگار من ! مرا بازگردانید؛ شاید در آنچه ترک کردم و کوتاهى نمودم عمل صالحى انجام دهم ، ولى به او مى گویند: چنین نیست ! این سخنى است که او به زبان مى گوید و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است ؛ و پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند)).
وقتى پیک مرگ به سراغ آنها مى آید، مى فهمند که خطاهاى دوران حیات و زندگى شان باید جبران شود؛ از خدا استمداد مى کنند و فرصتى مى خواهند که دوباره به این دنیا برگردند؛ خداوند مى فرماید: دیگر امکان بازگشت به دنیا و حرکت و فعالیت در آن وجود ندارد و دست شما از دنیا کوتاه است . آنچه بنابر نص آیات کریمه قرآن متیقن است ، براى بعضى از انسان ها این ویژگى بعد از انتقال به عالم دیگر محفوظ است و آن گروه ، شهدا هستند. در سوره مبارکه آل عمران آمده است :
و لا تحسبنّ الَّذین قتلوا فى سبیل اللّه امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون (951).
((اى پیامبر! هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند)).
و یا در جاى دیگر مى فرماید:
و لا تقولوا لمن یُقتل فى سبیل اللّه اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون (952).
((و به آنها که در راه خدا کشته مى شوند، مرده نگویید؛ بلکه آنان زنده اند، ولى شما نمى فهمید)).
کسانى که در راه خدا کشته مى شوند از مرگان نیستند که دستشان از این دنیا کوتاه باشد؛ یعنى نشاه دیگر تا قیامت براى همگان برزخى است که منزل رکود و ثمره چینى از افعال و رفتار است ؛ اما براى منزل حیات ، رشد و علو درجه است و بدون شک همه شهدا در درجه و رتبه موخر از امام و پیشوایان معصوم علیه السلام خود هستند و براى امام و حجت الهى که مقدم بر همه شهداست ، یقینا این امتیاز محفوظ خواهد بود.
زنده و شاهد بودن پیامبر و ائمه علیهم السلام
مرحوم کلینى در کافى روایتى را به سند صحیح از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که :
اتى العبّاس امیرالمومنین علیه السلام فقال : یا علىّ انَّ الناس قد اجتمعوا اَن یدفنوا رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم فى بقیع المصلّى و اَن یؤُمّهم رجل منهم فخرج امیرالمومنین علیه السلام الى الناس فقال : یا ایها الناس انّ رسول اللّه صلى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم امام حیّا و میّتا و قال : انّى اُدفن فى البقعة التى اُقبَضُ فیها، ثم قام على الباب فصلى علیه ثم امر الناس عَشَرَة عَشَرَة یصلون علیه ثم یخرجون (953).
((در روز رحلت رسول اللّه صلى اللّه علیه و اله و سلم عباس بن عبدالمطلب به حضور امیرالمومنین علیه السلام آمد و گفت : مردم و مسلمان ها تصمیم گرفته اند که جنازه پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم را در بقیع دفن کنند. یکى از خودشان هم به امامت بایستد و بر پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم نماز بخواند. امیرالمومنین علیه السلام از خانه بیرون آمد و مقابل مردم ایستاد و فرمود: مردم ! پیغمبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم زنده و مرده اش امام است و نماز غیر امام بر امام معنا ندارد و بعد فرمودند که رسول اللّه صلى اللّه علیه و اله و سلم فرمودند: من در همان جایى که قبض روح مى شوم و از دنیا مى روم ، باید دفن شوم ، سپس حضرت امیرالمومنین علیه السلام به تنهایى مقابل در حجره اى که جنازه رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم در آن جا بود ایستاد و نماز خواند. دستور داد مردم ده نفر ده نفر آمدند نماز خواندند و از حجره خارج شدند)).
از این روایت استفاده مى شود که به هر حال ، پیامبر، در حیات و ممات ، امام است و امامت و پیشوایى او با مرگ و انتقال او به نشاه دیگر از بین نمى رود.
امام صادق علیه السلام روایتى از رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل مى کنند که فرمودند:
حیاتى خیر لکم و مماتى خیر لکم ، فامّا حَیاتى فانَّ اللّه هَداکُم بِى مِنَ الضَّلالَة ، و اَنقَذَکم من شَفاحُفرَة من النّار، و امَّا مَمَاتى فانَّ اعمالکم تعرض علىّ، فما کان مِن حُسنِ استَزدَدتَ اللّه لکم و ما کان من قبیح استغفرت اللّه لکم (954).
((زندگى من و مردنم براى شما خیر است . خداوند با زندگى من شما را هدایت کرد و شما را از آتش نجات داد؛ و با مرگ من ، اعمال شما به من عرضه مى شود؛ اگر شما کار خوب کرده باشید، من براى شما از خدا پاداش مضاعف مى طلبم و اگر کار قبیح و زشتى از شما صادر شده باشد، من از خداوند متعال طلب مغفرت مى کنم )).
خداوند در قرآن مى فرماید:
و ما کان اللّه لیعذّبهم و انت فیهم (955).
مادامى که تو در میان این مردم هستى ، خدا آنها را عذاب نخواهد کرد)).
معناى این عبارت روشن است ؛ بعد از وفات رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم عذابى از نوع آنچه امم سابق به آن گرفتار شدند، بر امت پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم نازل نشد. این وعده الهى است . امروز هم گویى در میان ماست . بنابراین به دلیل حیاتى که رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم در میان دارد، از عذاب مصون و محفوظیم . در ادامه روایت قبل ، آمده است :
فقال له رجل من المنافقین : و کیف ذاک یا رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم و قد رَمَمتَ؟ یعنى صرت رمیما فقال رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم : کلّا ان اللّه حرّم لُحومنا على الارض فلا تطعم منها شیئا(956).
((مرد منافقى به حضرت عرض کرد: اى پیامبر! چگونه مى شود که تو مرده باشى و استخوانهاى تو پوسیده شود، اما اعمال ، به تو عرضه شود؟ پیغمبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند: خداوند گوشت ما را بر زمین حرام کرده است و زمین ، هرگز گوشت انبیا و اولیاى خدا را نمى بلعد)).
روایت دیگرى از امام صادق علیه السلام در تایید این مطلب آمده است :
ما من نبىّ و لا وصىّ یبقى فى الارض من ثلاثة ایّام حتى یُرفع بروحه و عظمه و لحمه الى السماء و انما یؤ تى مواضع آثارهم و یبلّغونهم من بعید السّلام و یسمعونهم على آثارهم من قریب (957).
((هر ولى و پیامبرى از دنیا برود، خداوند بعد از سه روز روح و گوشت و استخوان و جسد او را به آسمان مى برد. آنها زنده اند، مردم به زیارت محل دفن آنها مى آیند و یا از راه دور بر ایشان سلام مى فرستند. آنها انبیا و اولیا علیهم السلام - سلام را مى شنوند - و مشرف بر زندگى مردمند)).
و بر این اساس در قرآن هم آمده است :
انَّ اللّه و ملائکته یُصَلُّون على النبى یا ایها الَّذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما(958).
((خدا و ملائکه الهى بر پیامبر درود و سلام مى فرستند، شما مومنان هم بر او سلام و درود بفرستید و کاملا تسلیم فرمان او باشید)).
این ناظر به حیات پیامبر صلى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّمَّست که در آن خداوند مومنان را موظف کرده است تا بر پیامبر سلام کنند و حیات و ممات هم شرط نشده است . بر این اساس در نماز موظفیم که بگوییم السلام علیک ایها النبى و رحمه اللّه و برکاته یعنى هم بر پیامبر و هم بر آله پیامبر درود بفرستیم . و حتى طبق مبانى فقهى بعضى از اهل سنت ، اگر بر آل رسول اللّه درود فرستاده نشود، نماز درست نیست (959). در اذن دخول زیارات رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم و ائمه طاهرین علیهم السلام هم این عبارت را مى خوانیم :
اللّهم انى وقفت على باب من ابواب بیوت نبیک صلواتک علیه و آله فقد منعت الناس اءن یدخلوا الا باذنه فقلت ((یا ایها الَّذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النّبى الا اءن یؤ ذن لکم ))(960) اللّهم انى اءعتقد ان رسولک و خلفائک علیهم السلام احیاء عندک یرزقون یَرَونَ مَقَامى و یَسمَعون کَلامى و یَردّون سَلامى و اءَنَّک حجبت عن سمعى کلامهم (961).
((خدایا! بر درى از درهاى خانه پیامبر صلى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم ایستاده ام و تو منع کرده اى که مردم ، بدون اجازه او وارد شوند و فرموده اى : اى کسانى که ایمان آورده اید، داخل خانه پیامبر نشوید مگر آن که به شما اجازه دهد. خدایا! ما معتقدیم پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم و همه خلفاى او زنده اند و نزد تو روزى مى خورند. ما را مى بینند و سخن ما را مى شنوند و سلام ما را پاسخ مى دهند؛ اما تو بر گوش هاى ما پرده کشیده اى و ما نمى شنویم )).
اینها، دلایل اشتیاق شیعیان به زیارت مرقد مطهر رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم و ائمه اطهار علیهم السلام مى باشد. علاوه بر این ، قرآن کریم در سوره مبارکه صافات یک جا به همه انبیا درود مى فرستد و مى فرماید:
سلام على المرسلین (962).
و بعد به بعضى از انبیا تک تک سلام مى کند:
سلام على نوح فى العالمین (963) سلام على ابراهیم (964) سلام على موسى و هارون (965) سلام على آل یاسین (966).
یا در آیه اى که اخیرا به آن اشاره کردیم مى فرماید:
ان اللّه و ملائکته یصلون على النبى یا ایها الَّذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما(967).
((خدا و ملائکه الهى بر پیامبر درود و سلام مى فرستند، شما مومنان هم بر او سلام و درود بفرستید و کاملا تسلیم فرمان او باشید)).
علاوه بر این آیات ، مساله وجوب یا استحباب سلام بر پیامبر، در نماز است که باعث اختلاف فقهاى عامه و شیعه نیز شده است که موافقان وجوب آن گفته اند که اگر ارتباط انبیا و اولیاى الهى علیهم السلام به طور کامل با عالم دنیا، قطع شده بود، ما اینگونه مامور به سلام بر آنها نبودیم .
اعتقاد اهل سنت به زنده بودن پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم
بنابر آنچه گفته شد، نزد اهل سنت اعتقاد به حیات انبیا و اولیاى الهى یک امر قطعى است ؛ بر خلاف آنچه که ابن تیمیه و پیروان او و بالتبع محمد بن عبدالوهاب مى گویند. سمهودى در ((وفاءالوفاء)) نقل مى کند که :
اءصاب الناس قحط فى زمان عمر بن الخطاب ، فجاء رجل الى قبر النبى صلى اللّه علیه و آله و سلم ، فقال : یا رسول اللّه ! اسَتسقِ اللّه لاُمَّتک فانَّهم هلکوا. فاءتاهُ رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم فى المنام ... و محل الاستشهاد طلب الاستسقاء منه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم و هو فى البرزخ و دعاؤ ه لربّه فى هذه الحالة غیر ممتنع ، و علمه بسؤ ال من یساله قد ورد، فلا مانع من سوال الاستسقاء و غیره منه کما کان فى الدنیا(968).
((در زمان حکومت عمر خشک سالى شد. کسى بر مزار رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم آمد و خیلى صریح و بى پرده عرض کرد: یا رسول اللّه ! چرا از خدا براى امت طلب باران نمى کنى ؟ امت در حال هلاکت هستند. از خداوند بخواه که باران رحمتش را نازل کند. شب پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم را در خواب دید که حضرت به او دستور دادند: به عمر بگو که خدا بر آنها رحمت را نازل خواهد کرد. محل استشهاد ما همین جاست ، که هیچ اشکالى ندارد که پیامبر صَلى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم از این دنیا رفته و در عالم برزخ باشد، ما از او تقاضایى داشته باشیم و او عالم به تقاضاى ما بشود و مانند زمان حیاتش براى خواهش و تمناى مردم دعا کند و دعاى آن حضرت اجابت شود)).
پس آن مساله نزد اهل سنت قطعى بوده و بر کسى که به تربیت رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم مشرف شده و خواهشى داشته باشد، نزد آنها امرى بسیار متعارف ، عادى و قابل قبولى است .
زنده بودن پیامبر صَلى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم از نظر آیات
دلیل دیگر بر زنده بودن پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم بعد از مرگ ، آیه شریفه سوره مبارکه نساء است که مى فرماید:
و لو اءنهم اذ ظلموا اءنفسهم جاءوک فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه توابا رحیما(969).
این آیه به خوبى دلالت مى کند بر این که اگر گناهکارانى بودند و نزد پیامبر آمدند و استغفار کردند و پیغمبر هم براى آنها طلب غفران کرد، خداوند آنها را مى آمرزد. در همان زمان نزول وحى ، براى اصحاب و حاضران در زمان پیامبر صلى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم این مطلب چنین مفهوم شده بود که اگر بعد از وفات آن حضرت هم بر تربت رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم مشرف شوند، مطمئن به آمرزش خود برمى گردند. سمهودى در جلد چهارم ((وفاء الوفاء)) موارد متعددى از آن را نقل مى کند.
شاهد دیگر آیه شریفه سوره حجرات است که مى فرماید:
یا ایها الَّذین آمنوا لا ترفعوا اءصواتکم فوق صوت النبى (970).
((اى کسانى که ایمان آورده اید! صداى خود را فراتر از صداى پیامبر نکنید)).
در حال حاضر کسانى که به حرم مطهر نبوى صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم مشرف مى شوند، مى بینند که وهابیون این آیه را در بالاى روضه نبویه نصب کرده اند و به استناد این آیه ، مردم را از این که صدایشان را بلند کنند، منع مى کنند. و این دلیل آن است که آنان که الان توهم مى کنند که پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم مرده و ارتباطش با این عالم قطع شده است ، چندان بدان معتقد نیستند و به این آیه کریمه استدلال مى کنند.
علاوه بر این ، استناد به این آیه ، سابقه دار و در سیره و سنت مسلمانان موجود بوده است . در تواریخ نوشته اند در هیاهوى دفن امام مجتبى علیه السلام که بنى امیه جمع شدند و مانع از دفن پیکر مطهر حضرت در کنار مرقد مطهر پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم شدند، غوغایى به پا شد و سیدالشهدا علیه السلام با استناد به همین آیه کریمه ، مردم را امر به سکوت کردند و فرمودند: مگر فراموش کرده اید که خداوند فرمود: لا ترفعوا اءصواتکم فوق صوت النبى و بعد از استشهاد حضرت به این آیه کریمه ، همه ، حتى دشمنان و بنى امیه هم که در آنجا حضور داشتند، استدلال حضرت را پذیرفته ، سکوت کردند(971).
در نهایت از این آیه کریمه و روایات چند نکته استفاده مى شود: اول این که پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم ، اولیا، انبیا و شهدا داراى حیاتى هستند که کاملا اشراف بر حیات دنیوى دارند؛ نکته دوم اینکه توسل به قبور پیامبر، ائمه اطهار علیهم السلام و قبور انبیا و اولیاى الهى و شفیع قرار دادن آنها در درگاه الهى امرى بسیار واضح و مورد قبول عامه مسلمانان بوده است ؛ نکته سوم این که زیارت قبور انبیاى الهى و به خصوص رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم و ائمه طاهرین علیهم السلام نه تنها جایز است ، بلکه در بسیارى از موارد، مستحب مؤ کد است ؛ و گاه نیز اگر احیانا معناى زیارت نکردن و به یکى از این قبور، بى اعتنایى نمودن ، و پشت کردن به حرمت اهل بیت علیهم السلام باشد و جنبه جفا و ستم پیدا کند، شاید حرام باشد.
زیارت و توسل به پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم
نکته دیگر این که صرف نظر از اشکالات واهى و بى اساسى که ابن تیمیه و به تبع او محمد بن عبدالوهاب دارند، و مساله زیارت و توسل به پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم و اهل بیت علیهم السلام پس از مرگ آنها نزد ائمه اربعه اهل سنت پذیرفته شده است ؛ به عنوان نمونه ، یک مورد آن را مالک بن انس امام مالکیه نقل مى کنیم که به منصور خلیفه عباسى مى گوید:
یا امیرالمومنین ! لا ترفع صوتک فى هذا المسجد فان اللّه تعالى ادّب قوما فقال : ((لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبى ))(972) و مدح قوما فقال : ((ان الَّذین یغضّون اصواتهم عند رسول اللّه ))(973) و ذمّ قوما: فقال : ((ان الَّذین ینادونک من وراء الحجرات ))(974) و اءن حرمته میّتا کحرمته میّتا حیّا، فاستکان لها ابوجعفر، فقال : یا اباعبداللّه استقبل القبلة وادعو اءم استقبل رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم فقال : لم تصرف وجهک عنه و هو وسیلتک و وسیلة اءبیک آدم علیه السلام الى اللّه یوم القیامة بل استقبله و استشفع به ، فیشفعک اللّه تعالى ، قال اللّه تعالى : ((و لو اءنهم اذ ظّلموا انفسهم جآؤ وک فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه توّابا رّحیما(975)))(976).
وقتى منصور براى زیارت ، به حرم نبوى مشرف شده بود، مالک به او مى گوید: خلیفه ! تو حق ندارى در این مسجد صدایت را بلند کنى . خداوند این ادب را به مردم آموخت که در حضور رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم صداى خود را بلند نکنند. و آن عده اى را که در محضر رسول خدا صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم جسارت و بى ادبى مى کردند مذمت فرمود که مثل افراد عادى از پشت دیوار همدیگر را صدا مى زدند. سپس گفت : در این مسجد، صداى خود را بلند نکن که حرمت مرده او همانند حرمت زنده اوست . زنده و مرده اش تفاوتى ندارد. منصور این مطلب را خیلى راحت از مالک پذیرفت و بعد سوال کرد: حالا که چنین است در این مسجد رو به قبله بایستم و دعا بخوانم و از خدا چیزى بخواهم ، یا رو به روضه پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم بایستم و طلب حاجت کنم ؟ امام مالکیه در جواب مى گوید: چرا رویت را از روضه پیامبر برگردانى در حالى که او وسیله تو در پیشگاه الهى است و نه تنها وسیله تو، بلکه وسیله پدرت آدم در آمرزش گناهان او بود. رویت را به سوى او کن و به وسیله او طلب شفاعت کن . سپس به این آیه استشهاد کرد و گفت : اگر مردم هنگامى که بر نفس خود ظلم کردند، پیش پیامبر آمده و از او بخواهند که براى آنها از خدا طلب مغفرت کند، خدا آنها را مى آمرزد. پس رویت را به سمت روضه کن و از پیامبر حاجت بخواه و از طریق او به خدا توسل پیدا کن )).
در این روایت و امثال آن که در منابع عامه ، فراوان یافت مى شود، زیارت پیغمبر، یک امر متعارف و مستحبى بوده است . بلکه در آن جا به جاى این که رو به قبله بایستند، رو به قبر رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم مى کردند و او را وسیله شفاعت و استغفار خود قرار مى دادند.
نکته دیگر این که در سیره فاطمه اطهر سلام اللّه علیها مى بینیم که در همان مدت کوتاهى که بعد از وفات رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم در قید حیات بودند، مکرر به زیارت قبر پدر مى آمدند و با پدر گفتگو مى کردند. در روایت دارد که :
و اءخذت قبضة من تراب قبره صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم فوضعتها على عینیها و انشدَّت
ماذا على من شمّ تربة احمد
|
|
ان لا یشمّ مدى الزّمان غوالیا
|
(977).
((مشتى از خاک تربت مطهر پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم را برمى داشت و آن را بر چشمانش مى گذاشت و گریه مى کرد و با پدر سخن مى گفت . چه سرزنشى است بر آن که تربت مطهر پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم را بوییده ؛ اگر تا آخر عمر هیچ عطرى را نبوید)).
پس زیارت و تبرک جستن به تربت و خاک پیامبر صلى اللّه علیه وآله و سلم امر متعارفى بوده است . با وجود آن همه محذورات و محدودیت ها و آزارهایى که فاطمه اطهر علیهاالسلام با آن مواجه بودند، زیارت قبر حضرت رسول خدا صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم براى او امرى ضرورى بود.
یکى از صحابى جلیل القدرى که فعل آنها مورد استناد فقهاى اهل سنت است ، ابوایوب انصارى است . نوشته اند:
اءقبل مروان یوما، فوجد رجلا واضعا وجهه على القبر، فقال اتدرى ما تصنع ؟ فاقبل علیه ، فاذا هو ابوایوب ، فقال : نعم ، جئت رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم و لم آت الحجر(978).
((روزى مروان وارد روضه رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم شد و دید مردى صورتش را روى قبر مطهر گزارد؛ صدایش بلند شد که مى فهمى چه مى کنى ؟ آن مرد که ابوایوب انصارى بود گفت : آرى به زیارت رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم آمده ام نه به زیارت یک سنگ )).
معلوم مى شود که در این میان ، رفتن به مرقد رسول اللّه و زیارت آن براى آنها از ویژگى خاصى برخوردار بوده است .
درباره بلال نوشته اند:
اتى قبر النبى صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم فجعل یبکى عنده و یمرّغ وجهه علیه (979).
((مى آمد و بر تربت رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم حاضر مى شد و گریه مى کرد و صورتش را به خاک قبر رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم تبرک مى کرد)).
بنابراین روایت و روایاتى که در آغاز بحث ، در باب زیارات خواندیم که مَن حَجَّ بَیت ربِّى و لَم یَزرنى فَقَد جَفَانِى (980) کسى که به حج خانه خدا مشرّف شود و به زیارت من نیاید، به من ستم کرده است و یا مَن زارَنِى حَیّا اَو مَیِّتا کُنت له شَفیعا یَومَ القیامة (981) کسى که قبر مرا زیارت کند، من در قیامت شفیع او خواهم بود. و یا من زار قبرى بعد موتى کان کمن هاجر الىَّ فى حیاتى (982) کسى که بعد از وفات من ، به زیارت قبر من بیاید، مانند کسى است که در زمان حیات من ، مرا زیارت کرده است . نه تنها بر زیارت قبور، مخصوصا قبر مطهر رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم هیچ اشکالى مترتب نیست ، بلکه همانگونه که گفته شد، زیارت مرقد مطهر رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم و ائمه طاهرین علیهم السلام مورد تاکید بوده و سنت و سیره صحابه و تابعین از صحابه و همین گونه متشرّعین تا زمان سلطه وهابى ها بوده است . دلیل روشن آن هم ، ساختمان هاى با عظمتى است که بر بقاع متبرکه و قبور اولیا و صالحین ساخته شد. حتى ساختمان هایى که هم اکنون نیز در کشورهاى سنى نشین غیر از عربستان ، بر قبور علماى خود ساخته اند، همه حکایت از سنتى دارد که متعارف بودن زیارت قبور بزرگان را مى رساند و بر آن تاکید مى کند.
زیارت این مرقدهاى مطهر علاوه بر آثار و فوایدى که به نقل منابع عامه دارد، داراى آثار بسیار ارزشمندى است که در ک .تب روایى شیعه به بعضى از آنها اشاره شده است که اینک به برخى از آنها اشاره مى کنیم :
مرحوم ابن قولویه در کتاب ارزشمند ((کامل الزّیارات )) که یکى از منابع معتبر و مورد استناد شیعه است ، روایتى را نقل مى کند که امام حسین علیه السلام روزى به پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم عرض مى کند:
ما جزاء من زارک فقال رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم : یا بُنَىّ مَن زارَنِى حَیّا اَو مَیِّتا اَو زَارَ اَبَاکَ اَو زَارَ اَخَاکَ اَو زَارَکَ کَانَ حَقَّا عَلَىَّ اَن اَزورَهُ یَومَالقِیَامَةِ و اُخَلِّصه من ذنوبه (983).
((پاداش کسى که توفیق زیارت شما را پیدا کند چیست ؟ پیامبر صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند: فرزندم ! هر کسى در زمان حیات و یا بعد از مرگم ، من یا پدر یا برادرت یا تو را زیارت کند، بر من است که روز قیامت ، به زیارت او بروم ، تا او را از گرفتارى گناهانش نجات دهم )).
فضیلت زیارت امامان معصوم علیهم السلام
اما درباره زیارت هاى دیگر، مثل زیارت امیرالمومنین علیه السلام شخصى به نام یونس بن ابى وهب قصرى مى گوید: من وارد مدینه شدم و خدمت امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم و عرض کردم :
جُعلت فداک اتیتک و لم ازر امیرالمومنین علیه السلام ، قال : بئس ما صنعت لو لا انک من شیعتنا ما نظرت الیک الا تزور من یزوره اللّه مع الملائکة و یزوره الانبیاء و یزوره المؤ منون ، قلت : جعلت فداک ما علمت ذلک ، قال : اءعلم انّ امیرالمومنین علیه السلام اءفضل عند اللّه من الائمه کلهم و له ثواب اعمالهم و على قدر اعمالهم فُضِّلوا(984).
((من از مسیر کوفه براى دیدار شما آمدم ، ولى موفق نشدم مرقد امیرالمومنین علیه السلام را زیارت کنم . راوى مى گوید: امام صادق علیه السلام فرمودند: خیلى کار بدى کردى ! اگر تو از شیعیان ما نبودى ، من به تو نگاه نمى کردم . چگونه است که تو به زیارت نرفتى ؟ در حالى که خدا، ملائکه و انبیاى الهى و مومنین همه به زیارت پدرم امیرالمومنین علیه السلام مى روند! گفتم : من این مقدار فضیلت را نمى دانستم . بعد امام علیه السلام فرمودند: نزد خداوند جایگاه و منزلت پدرم امیرالمومنین علیه السلام از همه ائمه علیهم السلام بالاتر است و اجر و پاداش همه ائمه علیهم السلام در نامه عمل ایشان ضبط است )).
براى زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام روایات و تاکیدات بسیار زیادى داریم که به یک نمونه از آن اشاره مى کنیم که روایت از نظر سند بسیار قوى است ؛ محمد بن اسماعیل بن بزیع از قول امام صادق علیه السلام میگوید که حضرت فرمودند:
من اءتى قبر الحسین علیه السلام عارفا بحقه کتبه اللّه فى اءعلى علیین (985).
((کسى که قبر ابى عبداللّه الحسین علیه السلام را با معرفت و شناخت کامل زیارت کند خداوند جایگاه او را در اعلا علیین قرار مى دهد)).
نباید به سادگى از کنار این روایات گذشت . با توجه به کتاب وحى باید ببینیم علیین چه جایگاهى است ؟ در سوره مبارکه مطففین آیه شریفه هجدهم به بعد مى فرماید:
کلّا کتاب الابرار لفى علیین # و ما ادراک ما علیین # کتاب مرقوم # یشهده المقربون # ان الابرار لفى نعیم # على الارائک ینظرون (986).
((چنان نیست (که آنها درباره معاد مى پندارند)، بلکه نامه اعمال نیکان در ((علیین )) است ؛ و تو چه مى دانى ((علیین )) چیست ؟؛ نامه اى رقم خورده و سرنوشتى است قطعى ؛ که مقربان شاهد آنند؛ مسلما نیکان در انواع نعمتند؛ بر تخت هاى زیباى بهشتى تکیه کرده و (به زیبایى هاى بهشت ) مى نگرند)).
تعبیر عجیبى است ؛ در قرآن ، علیین بالاترین منزلت و جایگاه ابرار و خوبان در پیشگاه الهى است که در حقیقت مقربین و ابرار درگاه الهى در آن جا شاهد لقاى پروردگارند. ولى در این روایت مى فرماید: زائر قبر ابى عبداللّه علیه السلام نه در علیین ، بلکه در اعلى علیین است و در مقابلش مى فرماید:
کَلا انَّ کتاب الفُجَّار لَفِى سِجِّین # و مَا اَدرَاکَ مَا سِجِّین # $ کلا انَّهم عن ربَّهم یومئذ لَمَحجوبون (987).
((چنین نیست که آنها درباره قیامت مى پندارند به یقین نامه اعمال بدکاران در ((سجین )) است ؛ و تو چه مى دانى ((سجین )) چیست ؟؛ چنین نیست (که مى پندارند) بلکه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند)).
سجّین جایى است که از ساکنانش توفیق لقاى الهى سلب مى شود. پس نکته مهم این است که موقع شنیدن و خواندن روایات باید با توجه به آیات کریمه قرآن آنها را بفهمیم . یعنى کسى که در علیین است ، پیوند و ارتباط مستقیم با ذات ذوالجلال الهى دارد و با چشم دل او را مى بیند و کسى که در سجین است ، رابطه او با خدا بریده مى شود.
طبق این آیات و روایت ، روایات دیگر هم معنى مى یابد:
مَن زَارَ قَبر اَبى عبداللّه الحسین علیه السلام بِشَطِّ الفُرات کان کَمَن زَارَ اللّه فَوقَ عَرشِهِ(988).
((کسى که اباعبداللّه علیه السلام را در کربلا زیارت کند، مانند کسى است که خدا را در عرش اعلا زیارت کرده است )).
این همان یشهده المقرَّبون (989) است که در علیین است .
درباره زیارت ابالحسن الرضا علیه السلام ، محمد بن ابى نصر بزنطى مى گوید: در کتاب امام رضا علیه السلام خواندم که فرمودند:
اَبلِغ شیعَتِى اَنَّ زیارتى تبلغ عنداللّه عزَّ وَ جَلّ اَلفَ حَجَّة ، قال : فقلت لابى جعفر علیه السلام : اَلف حَجَّه ؟ قال : اِى واللّه و اَلفَاَلفَ حَجَّة لِمَن زَارَهُ عارِفا بِحَقِّهِ(990).
((به شیعیان من بگو که زیارت قبر من معادل هزار حج است . من این مطلب را براى امام جواد علیه السلام عرض کردم و گفتم که آیا واقعا ثواب زیارت قبر پدرتان ، معادل هزار حج است ؟ فرمود: نه هزار حج ، بلکه هزارهزار حج . بلکه به شرط اینکه عارف به حق او باشد)).
نکته اى که در همه این روایات باید به آن توجه کرد این است که ارزش و ثمره زیارت آن جاست که زیارت قبور این بزرگان ، از شخص رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم تا سایر ائمه طاهرین علیهم السلام همراه با شناخت باشد. در زیارت وارث مى خوانیم :
السلام علیک یا وارث آدم صفوة اللّه ، یا وارث نوح نبى اللّه ، یا وارث ابراهیم خلیل اللّه ، یا وارث موسى کلیم اللّه ، و یا وارث عیسى روح اللّه (991).
یعنى به زیارت ابى عبداللّه علیه السلام که مى رویم ، در حقیقت به زیارت کسى رفته ایم که آنچه انبیاى سلف داشته اند، همه نزد او است ؛ آدم ، نوح ، ابراهیم ، موساى کلیم و هم سخن خدا، عیساى روح اللّه ، که خدا آن همه اقتدار به او عنایت کرده ، همه ریزه خوار خوان ابى عبداللّه علیه السلام هستند، چرا که :
و بِنا عُرِفَ اللّه و بنا وحَّدَ اللّه و لولانا ما عُرف اللّه (992).
((به وسیله ما خداوند شناخته شد و به وسیله ما به یکتایى معروف گشت و اگر ما نبودیم خداوند شناخته نمى شد)).
امامت محور و اساس اصول دین است . اگر کسى امام را بشناسد، خدا را شناخته است ؛ نبوت و معاد را شناخته است . اگر امام را بشناسد، همه فضایل و مکارم اخلاقى و انسانى را درک کرده است . شناخت امام ، همراه با تعبد یک ارزش است . اگر براى ما شیعیان سناختى کافى و کامل از امام حاصل بشود، به عالى ترین مراتب انسانى صعود خواهیم کرد؛ و اگر این توفیق حاصل نشود، به وادى ضلالت سقوط خواهیم کرد؛ چرا که :
من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة (993).
((هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، مانند کسى است که در کفر جاهلیت از دنیا رفته است )).
پس آنچه مهم است ضرورت معرفت امام است . چه بسیار کسانى بودند که قرآن را از حفظ مى خواندند، به بسیارى از فروع و احکام احاطه داشتند و حتى عمل مى کردند، اما به شناخت کافى از امام زمان خود نرسیدند. درباره خوارج ، یا درباره کسانى که روز عاشورا رو در روى اباعبداللّه علیه السلام قرار گرفتند، بسیار گفته اند.
درباره مرّة بن منقذ قاتل على اکبر علیه السلام مى گویند: در شب عاشورا، یک ختم قرآن مى کند. اما این قرآن خواندن و اینگونه دین دارى منهاى شناخت امام ، اعتقادات خشک و بى روحى است که چنین انسانهاى جانى و به دور از آداب و تربیت اسلامى حاصل آن است . اما اگر همراه با شناخت امام علیه السلام و آگاهى و تحقیق و عاطفه صحیح و مهر و محبت به ظاهر کمال انسانى که مقام عصمت است ، بود، آن وقت ارزش پیدا مى کند.
بنابر آنچه ذکر شد حیات و ممات امام علیه السلام مساوى است و هرکس به هنگام حیات و بعد از مرگ توفیق زیارت امام علیه السلام را پیدا کند، این زیارت براى او تحول و دگرگونى روحى ایجاد مى کند.
بنابراین ، مطلب مهم در زیارت قبور ائمه علیهم السلام و شخص رسول اکرم صلى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم این است که با عرفان و شناخت کامل به این زیارت توفیق پیدا کند و این زیارت بتواند یک توفان روحى و دگرگونى اساسى در اندرون آلوده انسان به وجود بیاورد؛ و یا انسانهاى پاک و منزهى که این توفیق را پیدا مى کنند، موجب تعالى بیشتر روحى آنها و علو درجه معنویشان شود. امیدواریم که خداوند این وسایل و ابزار را براى ما شیعیان حفظ بفرماید.