... این لؤلؤتر و دُر گلگون حسین توست وین خشکْ لعلِ غرقه در خون حسین توست
این مرکز محیط شهادت که موج خون افشاند تا به دامن گردون حسین توست
این نیّری که کرده به دریای خون غروب وز شرق نیزه سرزده بیرون حسین توست
این مظهر تجلّی بی چند و چون که هست از چند و چون جراحتش افزون حسین توست
این مصحف حروف مقطع که ریخته اجزای او به صفحه هامون حسین توست
این گوهر ثمین که به خاک است و خون دفین مانند اسمِ اعظمِ مخزونْ حسین توست
این هادی عقول که در وادی غمش عقل جهانیان شده مجنون حسین توست
این کشتی نجات که طوفان ماتمش اوضاع دهر کرده دگرگون حسین توست
منبع : محمدحسین غروی اصفهانی