بس که روح افزاست طرف لاله زار کربلا نیست یک دل کان نباشد دغدار کربلا
تا فزاید آبرویش هر سحر باد صبا بر حریم کعبه افشاند غبار کربلا
راحتِ جانِ نبی را همچون جان در برگرفت زیبد از این رتبه بر عرش افتخار کربلا
در دل اهل جهان یکباره بار افکند غم شاه یثرب تا ز بطحا بست بار کربلا
میهمان را تشنه کشتن شرط مهمانی نبود این بنا بنهاد کوفی در دیار کربلا
آب بُد مهریه زهرا و خشکید از عطش بوستانش در کنار جویبار کربلا
منبع : صغیر اصفهانی