ماهان شبکه ایرانیان

انقلاب اسلامی تهدیدها و چالش ها

شرط اساسی برای شناخت آسیب های انقلاب توجه به علل و عوامل پیروزی، اقتدار و تداوم و استمرار انقلاب است

شرط اساسی برای شناخت آسیب های انقلاب توجه به علل و عوامل پیروزی، اقتدار و تداوم و استمرار انقلاب است. همان طور که در بخش تئوری انقلاب بیان شد، یک انقلاب در حد کمال مطلوب، سه رکن اساسی دارد که عبارت است از: برخورداری از یک ایدئولوژی و مکتب پویا و انقلابی، و مشارکت گسترده، فعالانه و ایثارگرانه مردم از همه طبقات، و ظهور و نهادینه شدن رهبری مورد قبول عموم مردم با ویژگی های شخصی هم چون نبوغ، اقتدار، صلابت و جسارت در تصمیم گیری.

در بحث های گذشته و همچنین در مقایسه با انقلاب های دیگر، نشان داده شد که انقلاب اسلامی در هر سه رکن از تمامیت و عظمت بی نظیری برخوردار بوده است و در واقع، چه در مقابله با رژیم گذشته و حامیان خارجی آن و چه در مقابله با ضد انقلاب و دشمنان داخلی و خارجی با تکیه بر این سه رکن هم چنان بالنده و پیروز به پیش رفته و موفق بوده است.

به این ترتیب حفظ ویژگی های این سه رکن اساسی اقتدار نظام و انقلاب، می تواند هم چنان موجب تداوم و توسعه آن گردد و هر نوع آسیبی که به این سه رکن وارد آید، موجبات زوال تدریجی و انحطاط انقلاب فراهم خواهد کرد. تاریخ جوامع بشری و ظهور اقتدار و زوال و انحطاط در آن ها چه در جوامع اسلامی و چه در جوامع دیگر هم مؤید همین امر است.

از طرف دیگر دشمنان انقلاب نیز که از رویارویی مستقیم با این انقلاب نا امید گشته اند، در جهت ایجاد و تقویت آفات و تشدید آسیب های وارده به انقلاب از هیچ اقدامی دریغ نخواهند کرد و به این ترتیب این وظیفه دوستداران و مسئولین نظام است که هر چه دقیق تر نسبت به شناخت این آسیب ها اقدام نموده، در صدد مقابله و علاج آن ها باشند و حساسیت ویژه ای در این زمینه به خرج دهند و بدانند و آگاه باشند که هیچ انقلابی بدون مبارزه مستمر و دائم با آفات آن نمی تواند همیشه از جایگاه مقتدری برخوردار بوده، موفقیت ها و دست آوردهای آن تضمین گردد. برای آگاهی بیشتر سعی خواهد شد با رعایت اجمال و در چار چوب همان سه رکن انقلاب، به این آسیب ها بپردازیم.

.1 در بعد ایدئولوژی

از آن جا که ایدئولوژی یا مکتب انقلاب در واقع روح جامعه انقلابی است و تحرک و پویایی لازم را به جامعه انقلابی می بخشد و از آن جا که اسلام به ویژه مکتب اهل بیت علیهم السلام در پیروزی انقلاب اسلامی و نیز در تداوم این انقلاب نقش اصلی و اساسی داشته است، حفظ و تقویت ویژگی های آن و جلوگیری از نفوذ افکار و اندیشه هایی که این قدرت را از مکتب انقلاب بگیرد، باید سرلوحه برنامه ها و وظایف انقلابیون باشد. این همان مکتبی است که امام (ره) از آن به نام اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم یاد کرد.

آسیب هایی که می تواند بر این مکتب وارد آید، گوناگون است و در این جا صرفا به بعضی از آن ها می پردازیم.

اشاعه اسلام غیر سیاسی، اسلام التقاطی، و اسلام لیبرالیستی از جمله آفات و آسیب هایی است که باید هوشیارانه با آن ها مقابله کرد و جلوی رسوخ و نفوذ آن ها را گرفت. در عین حال نباید فراموش کرد که با توجه به گذشت زمان و سرعت تغییر شرایط علمی و تکنولوژیک و طرح موضوعات و پدیده های جدید، این مکتب باید بتواند از پویایی لازم برخوردار بوده، پاسخ گوی مسائل روز و پدیده های جدید در دنیای معاصر باشد. هر نوع درجا زدن و بی توجهی به واقعیت های مدرن روز، موجب خواهد شد که ایدئولوژی انقلاب حالتی متصلب و ارتجاعی به خود گرفته، از زمان عقب بماند که خوشبختانه با توجه به باز بودن باب اجتهاد در مکتب تشیع، این توانایی و امید وجود دارد که عالمان دینی ما رسالت خود را هم چون امام راحل در این زمینه، انجام دهند و نگاهبانان شایسته ای برای اسلام ناب که همان مکتب انقلاب است، باشند.

.2 در بعد رهبری

یکی از نوآوری های امام خمینی (ره) به انقلاب، ارائه اصل ولایت فقیه و ایجاد نظام سیاسی بر همین پایه می باشد. در واقع ولایت فقیه عمود خیمه انقلاب است و تجربه این دو دهه به اثبات رسانده است که بدون این نهاد، چیزی از انقلاب اسلامی و نظام مولود آن نمی توانست باقی بماند. هر اقدام و یا هر تفسیری که در جهت تضعیف این اصل صورت گیرد، موجب تضعیف رکن رهبری انقلاب می گردد و به طرف افول پیش خواهد رفت. تجربه انقلاب های دیگر نشان داده است که با درگذشت رهبر انقلاب و به خاطر عدم نهادینه شدن رهبری، نزاع و درگیری میان جانشینان او صورت گرفته و نهایتا انقلاب به دیکتاتوری مطلقه تبدیل شده است. در حالی که در انقلاب اسلامی به خاطر نهادینه شدن اصل ولایت فقیه، ارتحال امام خدشه ای در رکن رهبری ایجادنکرد و بدون درگیری و نزاع، این نهاد با انتخاب جانشین رهبر انقلاب به کار خود ادامه داد.

در عین حال رهبری نظام محدود به نهاد ولایت فقیه نیست بلکه در برگیرنده مجموعه ای از دولت مردان و رجل سیاسی و مذهبی نیز می باشد. به ویژه با توجه به نقش انکار ناپذیر علما و روحانیون در انقلاب اسلامی، آسیب پذیری این قشر، تأثیر مستقیمی بر کارایی و عملکرد نظام و در عین حال رابطه و اعتماد میان مردم و مجموعه نظام، خواهد داشت. هر نوع تجمل گرایی مدیران جامعه، اخذ امتیازات ویژه برای خود و خانواده، فساد اداری، گسترش و تورم ساختار اداری و نهایتا نفوذ عوامل فرصت طلب و تغییر چهره دادن و یا عوامل ناشناخته بیگانه از جمله آسیب هایی است که می تواند موجبات پوسیدگی نظام سیاسی را فراهم نماید و انقلاب اسلامی را به همان سرنوشتی دچار کند که بعد از رحلت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم حکومت اسلامی به تدریج به آن دچار شد.

.3 در بعد مردم

تردیدی نیست که مشارکت و حضور گسترده مردم در صحنه انقلاب از عوامل اصلی و مهم پیروزی و خنثی نمودن توطئه های دشمنان انقلاب بوده است. اکثر انقلاب های تاریخ معاصر علی رغم نقش مردم در انقلاب، بعد از پیروزی آن از حضور مردم خالی شد و نظام انقلابی به دیکتاتوری های فردی و طولانی تبدیل گشتند، ولی در انقلاب اسلامی حضرت امام (ره) علی رغم قدرت و نفوذی که داشت و کلام او برای مردم حجت بود، سعی کرد در عین ارشاد و آگاهی مردم، حضور آن ها را در صحنه هم چنان حفظ کرده، نهادینه نماید و این حضور تا به امروز هم چه از نظر انتخاب مدیران جامعه و چه از نظر تأمین نیروهای لازم، در جبهه های جنگ برای مقابله با دشمنان داخلی و خارجی و رفع خطرات عارض شده، حفظ شده است و این احساس برای مردم وجود دارد که انقلاب متعلق به خودشان می باشد. هر تلاشی که موجب غیبت مردم از صحنه سیاست شود، آسیبی جدی بر انقلاب وارد خواهد آورد.

تاریخ نشان داده است که همواره عدم ارتباط میان دو نسل، موجبات بروز بحران و مشکلاتی برای جامعه گردیده است و مسئله فاصله ارتباطی و درک متقابل میان دو نسل از جمله این مشکلات است و از این لحاظ تفاوتی میان جوامع انقلاب وجود ندارد. اگر نسل انقلاب نتواند آرمان ها و اندیشه های انقلابی خود را به نسل بعد از خود که تصویر روشنی از حوادث قبل و بعد از دوران انقلاب ندارند، منتقل کند، با این بحران مواجه می شود و دشمن می تواند از وجود همین شکاف بهره برده، این دو نسل را در مقابل یکدیگر قرار دهد.

عدم آموزش و ندادن آگاهی مستمر، نفوذ افکار راحت طلبانه و عافیت خواهانه، ایجاد فاصله میان رهبران و مردم و نفوذ این فکر که نظام حاکم نه در خدمت آن هاست و نه متعلق به آن ها، بروز تبعیض ها و بی عدالتی ها که موجب ایجاد شکاف طبقاتی می گردد نیز از جمله آسیب هایی است که می تواند در یک سیر تدریجی، یک جامعه انقلابی را به جامعه ای متشکل از انسان های بی تفاوت و نهایتا ناراضی تبدیل کند و آن را در مقابل نظام حاکم، قرار دهد.

البته تردیدی نیست که مقابله با این آفات، کار ساده ای نیست ولی یک مبارزه مستمر و دائم چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی، از میزان خطرات این آسیب ها خواهد کاست و البته بر عهده اندیشمندان، نخبگان و رهبران جامعه است که نه تنها در صدد شناخت این آسیب ها باشند بلکه راه مقابله و از بین بردن آن ها را ارائه دهند.

همان طور که گفته شد عواملی که تا کنون موجب پیروزی و حفظ و حراست انقلاب شده اند حضور یکپارچه مردم در صحنه و تأکید بر ارزش ها و معیارهای اسلامی و تبعیت از رهبری بوده است . ملت ما نباید تصور کند اینک که انقلاب پیروز شده و بر توطئه های داخلی و خارجی فایق آمده است وظیفه او تمام گشته و باید به کارهای عادی و روزمره بپردازند. باید در نظر داشت که انقلاب به همه اهداف از پیش تعیین شده خود در داخل و خارج کشور اسلامی به ویژه اهداف فرهنگی نرسیده است و تنها حضور و پی گیری مستمر ملت حزب الله می تواند آن اهداف را تحقق بخشد. شاید برای یک یا دو نسل و شاید برای همیشه در جامعه ما ضرورت داشته باشد که حالت و روحیه انقلابی حفظ شود تا جامعه بتواند به خواسته های انقلابیش برسد. بنابراین با توجه به عوامل پیروزی انقلاب، آفات مهم و خطرناک انقلاب را می توان کناره گیری مردم از صحنه، عدم تلاش پی گیر در پیاده کردن اهداف ایدئولوژیک انقلاب اسلامی، به ویژه با تکیه بر اصول نه بر امکانات و موفقیت ها، و هم چنین ایجاد تفرقه و تشتت در کادر رهبری انقلاب، دانست.

به جرأت می توان ادعا کرد که هر زمان صف های نماز جمعه ها کاهش یابد و خلوت شود و هر زمان در مقابل تحقق معیارها و سمبل های اسلامی بی تفاوتی نشان داده شده و رهبران و دولت مردان ما را هوای نفس گرفته و جاه طلبی ها و دنیا پرستی ها، جای ایثار و تقوای اسلامی را بگیرد، انحراف و شکست انقلاب به دنبال خواهد بود. کناره گیری و انزوا طلبی مدیران لایق و متعهد به خاطر منزه طلبی نیز، خود از آفات انقلاب است. چنین افرادی نباید با احساس مسئولیت شرعی و انقلابی از برخورد با مشکلات و موانع و جو سازی ها بهراسند و کماکان باید در صحنه باشند. درغیر این صورت، امکان نفوذ فرصت طلب ها و عوامل ناصالح و نالایق وجود خواهد داشت.

فرصت طلبی را تنها نباید در وجود اشخاص سودجو و موقعیت شناس و متلون المزاج که هر روز خود را به رنگ و طبع مطلوب جامعه در می آورند و بدین ترتیب منافع شخصی خود را حفظ می کنند جست و جو کرد. (اگرچه این خود، پدیده و آفتی خطرناک است) بلکه نفوذ جریانات فکری شکست خورده و رسوا شده، خود از آفات خطرناک انقلاب است. این جریانات فکری وقتی که از رو در رویی مستقیم نتیجه نگرفته و شکست می خورند مسلما با نفوذ در سیستم و نظام حاکم و بدون شناساندن چهره واقعی خود، افکار انحرافی را نشر و گسترش می دهند.

در جامعه اسلامی انقلابی ما، دو جریان فکری خطرناک و منحرف سیاسی چپ و راست (مارکسیسم و لیبرالیسم)، هم چنین جریانات انحرافی مذهبی از قبیل اسلام التقاطی و اسلام غیر سیاسی و تخدیری، وجود دارد اگر چه که در برخورد مستقیم و رویارویی با انقلاب اسلامی شکست خورده اند و سیستم و نظام و تشکیلات رسمی آن ها یا از هم پاشیده و یا رسوا شده است، ولی واقعیت امر این است که اکثر سردمداران آن ها بر خط مشی و شیوه فکری خود باقی مانده اند و احتمالا برای بقا و حیات خود و حتی پیشرفت و پیشبرد فکر خود به شیوه ماکیاولی نه تنها وابستگی، خود را به هر یک از جریان های فکری مزبور انکار می کنند بلکه از آن ها تبری نیز می جویند . ولی در عمل، جریان فکری خود را با نام انقلاب و به نام اسلام و تمسک به معیارهای اسلامی، بسط و گسترش می دهند. راست گرایی و چپ گرایی همواره از خطرات مهمی است که می تواند موجبات انحراف و شکست انقلاب را در دراز مدت فراهم کند.

برای جلوگیری از نفوذ چنین جریاناتی و تضمین سلامت انقلاب از هر خطر و انحرافی، دو وظیفه اصلی و اساسی بر عهده متفکران انقلاب به ویژه فقهای اسلامی می باشد:

الف) با مجاهدت و تلاش پی گیر، زوایا و جوانب مختلف مکتب اسلام را با توجه به مسایل و معضلات امروزی، روشن، تبیین و تدوین نمایند تا از این رهگذر در تنظیم قوانین مناسب و اجرای آن ها مسئولین را یاری نمایند.

ب) ویژگی های جریانات فکری سیاسی مذهبی منحرف را دقیقا شناسایی و پی گیری کرده، با ارائه و معرفی آن ها، جامعه را از خطر نفوذ آن ها بر حذر دارند.

مسایلی که هنوز جامعه ما گریبان گیر آن بوده و حل نشده، متعدد است. در این جا نه فرصت پرداختن به آن ها و ارائه راه حل برای هر یک وجود دارد و نه در توانایی نویسنده می باشد . بنابراین فهرست وار به آن ها می پردازیم:

اگرچه جنگ تحمیلی با پذیرش قطعنامه 598 و اعلام آتش بس و به دنبال درگیری عراق با کویت و الزاما آزادی اسرا و خروج نیروهای عراق از خاک ایران دیگر به عنوان مسئله اصلی جمهوری اسلامی در سر لوحه برنامه ها قرار ندارد، مع ذلک نباید فراموش کرد، جنگ با استکبار تا نابودی قطعی آن، هم چنان ادامه دارد و ملت نباید حالت آمادگی خود را برای ایثار و فداکاری از دست بدهد. این جنگ برای جمهوری اسلامی و انقلاب تنها مسئله رفع تجاوز و جبران خسارت وارده نبود بلکه علاوه بر خنثی کردن یکی از توطئه های بزرگ دشمنان خارجی انقلاب، در سقوط و به زانو در آوردن نظام جمهوری اسلامی، آزمایش و محک مهمی بود و در تحلیل میزان استقامت و پایداری و سازش ناپذیری انقلاب در مقابل فشارهای سیاسی، نظامی و اقتصادی که بر آن وارد می آید، نقش مهمی داشت.

پیروزی های پی در پی رزمندگان اسلام تحت تأثیر عامل ایمان واراده و بر پایه ایثار و شهادت، به ویژه عملیات استشهادی در لبنان و فلسطین، نگرانی جدی دشمنان انقلاب را فراهم کرده است و موضوع تسلط و یا توازن قوا را که قبلا بر پایه اقتدار نظامی و تسلیحاتی محاسبه می گردید، با پدیده جدید و لاینحلی مواجه ساخته است.

در عین حال جمهوری اسلامی کماکان باید تمام توان و نیروی خود را در تقویت بنیه نظامی و فعالیت در صحنه دیپلماسی برای تحقق خواسته هایش به کار گیرد که اگر چه ذخایر عظیم انسانی و مالی را باید صرف آن نمود ولی قطعا در تثبیت و تقویت مواضع انقلاب اهمیت ویژه ای خواهد داشت و موج تثبیت و استقرار هر چه بیشتر اقتدار ملی در منطقه، برای تحقق اهداف جهانی آن خواهد گردید.

به موازات آن، حل مشکلات اساسی اقتصادی از اهم مسایل انقلاب است. رفع بی عدالتی های اقتصادی، اجتماعی باقی مانده از زمان طاغوت و برقراری نظام اقتصادی عادلانه اسلامی هنوز مسئله ای است که به طور جدی چارچوب و برنامه آن روشن و مشخص نشده است. این که تا کی باید طبقات عظیمی از جامعه که پایه های انقلاب بر دوش آن ها قرار دارد کماکان از حداقل امکانات زندگی، محروم باشند در حالی که اقلیت محدودی از طبقات مرفه و متنعم که جز شکایت از کمبودها و سایر مشکلات انقلاب، چیز دیگری برای ارائه ندارند و برخوردار از همه امکانات هستند، مسئله ای است که بالأخره باید به آن پرداخت و این امر همان چیزی است که مقام معظم رهبری از آن به مبارزه با فقر، فساد و تبعیض یاد کرده است.

حل مشکلات روستاها و روستاییان، کسانی که تولید کنندگان اصلی ارزاق جامعه هستند و جلوگیری از مهاجرت بی رویه آنها به شهرها و حل مسئله گسترش روز افزون و بدون برنامه شهرها نیز از مسایل عمده ای است که هنوز چاره ای اساسی برای آن پیدا نشده است. در حالی که هم اکنون حدود بیش از نیمی از مردم ایران شهر نشین شده و کمتر از نیمی دیگر که در روستاها هستند به علت عدم بهره برداری از امکانات ضروری، قادر به تأمین نیازهای اولیه خود نیز نیستند . با این وجود، چگونه کشور ما می تواند از نظر تأمین ارزاق استراتژیک، خود کفا شود؟

مسئله تأمین مسکن مردم که بزرگ ترین بخش از نگرانی های هر خانواده را تشکیل می دهد و قسمت عمده درآمد آن ها را می بلعد نیز از مسایل رفاهی مهم و در عین حال معضل بزرگ جامعه است.

حل مسئله بوروکراسی اداری و اصلاح دانشگاه ها و مؤسسات آموزشی نیز از مسایل بسیار مهمی است که باید به آن ها توجه کافی نمود.

انقلاب اسلامی با همه عظمتی که برشمردیم هم چون ارمغانی الهی و مائده ای آسمانی در تاریک ترین لحظات از تاریخ ملت ایران به ما ارزانی شد. در حقیقت این انقلاب ودیعه ای است الهی که خداوند بر ما منت گذارده و ما را لایق دانسته که در میان همه نسل ها به نسل حاضر و در میان همه جوامع و ملت ها به ملت ما سپرده شود تا در حفظ و گسترش آرمان های آن بکوشیم . ملت ما هم تا کنون با تقدیم چند صد هزار شهید و معلول و حضور همیشگی خود در صحنه و مشارکت گسترده در پاسداری آن با تمام توان کوشیده و بر همه مشکلات و موانع فایق آمده است.

پیروزی های چشم گیر و شکوفایی روزافزون انقلاب اسلامی خواب راحت را از چشمان همه قدرت های استکباری زدوده است. ترس آن ها از این است که اگر به این انقلاب امکان داده شود تا در آرامش به سر برد و میدانی برای معرفی یک نظام اسلامی پیدا کند، جاذبه و کشش آن موجب خواهد شد که نه تنها ملت های مسلمان به صورتی غیر قابل مقاومت به طرف آن کشیده شوند بلکه ملل غیر مسلمان نیز که از بلوک بندی ها و وضع موجود جهان در رنج و عذاب هستند، مدل و شیوه دیگری را در اختیار خواهند داشت که نمی توان آن ها را از اختیار کردن چنین مدلی بازداشت. بنابراین قدرت های استکباری تا شکست قطعی و ناامیدی کامل خود تلاش خواهند کرد برای انقلاب اسلامی درد سر ایجاد کنند و مجدانه برای سرنگونی آن خواهند کوشید و در آن صورت ادعا خواهند کرد که ایجاد چنین کمال مطلوبی با عنوان نظام اسلامی عملی نیست و مذهب در حد ایده آل خود یک رابطه فردی با خدا است یا حداکثر یک فرم رسمی از دولتی است که در یک کشور مسلمان توسط یک حکمران مسلمان، اداره می شود.

باید هوشیار بود که هر نوع موفقیت استکبار در این زمینه، بزرگ ترین شکست را برای انقلاب به ارمغان می آورد و برای سال ها بلکه قرن های متمادی هر نوع حرکت اسلامی را به شکست کشانده و یا در نطفه خفه خواهد کرد.

ملت ایران و رهبران آن این فرصت و موقعیت را به دست آورده اند که آن چه را در قالب مخالفت های معنوی و اخلاقی خود با نظام سابق بروز می دادند در چارچوب سیاست های مدرن و مدونی پیاده کنند. مسایلی از قبیل ماهیت سیاست و اقتصاد اسلامی، روابط اجتماعی و برقراری عدالت اسلامی در جامعه از جمله مسایلی است که باید به آن ها پرداخت. در حالی که انقلاب های بورژوازی لیبرالیستی غربی روی آزادی فرد به قیمت فدا کردن عدالت اجتماعی تکیه می کنند و انقلاب های مارکسیستی، برقراری عدالت اجتماعی را به قیمت از دست دادن آزادی های فردی نوید می دهند، اینک انقلاب اسلامی است که باید بتواند جامعه ای را به دنیا ارائه دهد که هیچ کدام از آن ها، فدای دیگری نشود.

دنیای امروزی دیگر دنیای قبل از انقلاب اسلامی نیست. اینک صفحه جدیدی در تاریخ اسلام باز شده است. شکوه گذشته اسلام مجددا بدان باز می گردد. دشمنان اسلام، جنگ دائمی را بر علیه اسلام پی خواهند گرفت. آن ها مغرور قدرت مادی خود هستند و دست از عناد و توطئه برنخواهند داشت.

سرنگونی رژیم طاغوت و آن چه که نمایان گر آن بود اگر چه به قیمت جان ده ها هزار انسان به دست آمد، وقتی که با برنامه ها و اهداف عظیمی که در پیش است، مقایسه شود به صورت موفقیت کوچکی جلوه گر شده و ابتدای راه را به ما نشان می دهد.

امروزه صدای توده های مسلمان با شعارهای اسلامی در اقصی نقاط جهان اسلام، بلند است. توده های مسلمان به یمن پیروزی انقلاب اسلامی ایران راهی را انتخاب کردند که ما طی کردیم . هر نوع غفلت در ادامه راه، موجبات یأس و سستی آن ها را نیز فراهم خواهد کرد. بنابراین بار موفقیت ها و شکست های ملل دیگر هم بر دوش ما قرار دارد و نباید از آن غافل بود. و این در شرایطی است که دولت های اسلامی فعلی نه تنها از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی بلکه از نظر ایدئولوژیک هم جذب اردوگاه استکبار شده اند. آخرین امیدی که دشمنان انقلاب داشتند و بدان دل بسته بودند و در عین حال دوستان و یاران انقلاب هم نگران آن بودند، موضوع رحلت و غیبت رهبر و بنیان گذار انقلاب اسلامی «امام خمینی (ره)» از صحنه انقلاب بود.

از آن جا که نقش رهبری در پیروزی و تداوم انقلاب یکی از ارکان اصلی و مهم انقلاب بود و توده های مردم با شیفتگی و عشق و علاقه زاید الوصفی از رهنمودها و نظرها و دستورهای ایشان پیروی می کردند، دشمنان انقلاب بر این تصور بودند که با رحلت امام (ره) توده مردم نیز از صحنه خارج شده، جنگ قدرت برای کسب مقام رهبری در خواهد گرفت و آن چنان هرج و مرج و اختلاف و نابسامانی ایجاد خواهد شد که امکان کنترل اوضاع از دست دولت مردان خارج، و در حقیقت انقلاب به پایان عمر خود نزدیک خواهد گشت. با این وجود حادثه جان گداز رحلت حضرت امام (قدس سره الشریف) در شرایطی رخ داد که نه تنها آخرین امیدها و آرزوهای دشمنان انقلاب را تبدیل به یأس کرد، بلکه جهانیان را وادار به اعتراف به این مسئله مهم نمود که این انقلاب از استحکام و قدرت و توانایی فراوانی برخوردار است.

رحلت امام (ره) در شرایطی رخ داد که همه تصمیمات بنیادینی که می توانست برای جانشینان ایشان مشکل آفرین باشد و آن ها را به بن بست بکشاند، اخذ شده بود. به ویژه در چند ماهه آخر حیات ایشان تصمیماتی که در زمینه پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت، برکناری آیت الله منتظری و صدور فرمان «بازنگری قانون اساسی» گرفته شده بود، راه را کاملا هموار ساخت .

از سویی دیگر، امام با اقدامات، پیام ها و نوشته های فراوان خود که آخرین آن ها وصیت نامه سیاسی الهی ایشان می باشد، به اندازه ای سنت و رویه و دستور العمل برای پیروان و رهروان خود باقی گذارده است که بتوان با تکیه بر آن ها راه اصیل و راستین او را تشخیص داده، انتخاب کرد.

تشییع تاریخی و بی نظیر پیکر مطهر امام (ره) توسط ملت ایران که به اعتراف رسانه های خارجی متجاوز از ده میلیون نفر در آن شرکت داشتند و سرعت عمل مجلس خبرگان رهبری، در انتخاب «حضرت آیت الله خامنه ای» به عنوان جانشین امام و رهبر ملت ایران با اکثریت قاطع و استقبال یکپارچه اقشار مختلف جامعه از این انتخاب به دور از هر نوع اختلاف و جناح بندی و بیعت همگانی با رهبری جدید، موجبات حیرت جهانیان و در عین حال یأس شدید دشمنان انقلاب را فراهم کرد و نشان داد که همه پیش بینی های آن ها غیر واقعی و بر اساس تحلیل ها و نگرش های مادی بوده است.

اگر چه ملت ایران در غم از دست دادن رهبر و مقتدای خود عزادار شد و دیگر آن چهره ملکوتی در میان ما نیست تا با قدرت معنوی زاید الوصف خود به هنگام بحران و حوادث جان فرسا به ما آرامش بخشد و نگذارد اختلافات درونی جامعه موجب بروز تزلزل در ارکان انقلاب شود، ولی رهنمودها و سنت های باقی مانده از آن حضرت و تلاش رهبران جامعه در ادامه راه ایشان، نوید بخش جامعه انقلابی می باشد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان