وقتی انسان میتواند به جایی برسد که مرگ را همیشه جلو چشمان خود ببیند ، که شناختش و معرفتش نسبت به دنیا و انسان و قیامت کامل شود، مثلا بداند دنیا سرای جاوید است و بالاخره باید روزی به سرای دیگر منتقل شد. و بفهمد عمر آدمی محدود است . و از طرفی نمیداند چند مدت دیگر زنده است و مهمتر از همه نمیداند قدمی که میگذارد در جهنم میگذارد یا در بهشت ، شخصی نزد حضرت علی بن الحسین امام سید الساجدین? رفت و شروع کرد به شکایت از دنیا و زندگی در آن ، حضرت? فرمود: بیچاره فرزند آدم هر روز سه مصیبت بزرگ بر او وارد میشود اصلا به آن توجه ندارد اگر متوجه آنها باشد مشکلات زندگی برایش آسان میشود :
اول : هر روز از عمرش کم میشود و هیچ چیز جایگزینش نمیشود؛ در عین حال انسان از آن ناراحت نیست با این که اگر مالی از او مفقود شود با این که جایگزین دارد ، با این حال غصه میخورد.
دوم: بی مهابا به جمع مال و کسب آن مشغول است و کاری ندارد حلال است یا حرام ، با این که اگر حلال باشد باید حسابش را پس دهد و اگر حرام باشد باید عقاب و کیفرش را ببیند.
سوم: هر گامی که بر میدارد یک قدم به سوی آخرت نزدیک میشود در صورتی که نمیداند به سوی بهشت میرود یا جهنم. انسان وقتی میتواند همیشه مرگ را جلو چشمان خود ببیند که بداند هر نفس که میزند یک گام نزدیکتر میشود چنان که حضرت امیرالمؤمنین? فرمود: نفس المرء خطاه الی أجله نفس های انسان گامهای او به سوی مرگ است .
بنابر این ، هر ضربانی که قلب انسان میزند او را یک گام به پایان عمر نزدیکتر میسازد. پیامبر? جمعی از جوانان را دید که صحبت میکنند و با صدای بلند خنده میکردند به آنها فرمود، هرگاه آرزوی طولانی آدمی را بفریبد و بهمان نسبت اعمال نیک آدمی را کم میکند ، به یاد مرگ بیفتید که مرگ از بین برندة لذات است .
نیز فرمود: یاد کنید مرگ و ترازوهایی که برای حساب نصب میکنند و قرار گرفتن در پیشگاه عدل الهی را برای رسیدگی به حساب و بالاخره در هر وقت و هر جا و پیش هر کسی به یاد مرگ افتادن ، همیشه مرگ را جلو چشمان آدمی مجسم میسازد.
منبع : پاسخگو