ماهان شبکه ایرانیان

چرا تصوری دور از ظهور موعود داریم؟

انتظار، هم امید می‌بخشد و هم صبر می‌آزماید. این را همه آنهایی که حتی برای مدت کوتاهی چشم‌ انتظار واقعه‌ای بوده‌اند، به خوبی حس کرده‌اند

چرا تصوری دور از ظهور موعود داریم؟

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ،در دنیای کنونی، مفهوم «موعود» و «ظهور» بازتابی از نیازهای در حال افزایش بشر به عدالت و معنویت است به گونه‌ای که پرسش از ظهور و موعود در این دوران در میان جوامع و اقشار مختلف ریشه دوانده است، اما قرآن کریم چگونه این مسئله را تبیین کرده است؟ آیا انتظار، صرفاً یک آرمان اخلاقی است یا یک حقیقت قطعی در پیشگاه الهی؟

بنابر روایت ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین محمد بیابانی‌اسکویی، پژوهشگر دین و از محققان کلام اسلامی، سال‌هاست که در حوزه شناخت امام و مباحث اعتقادی پژوهش کرده است. آثار متعدد او از جمله «آخرین دولت» و «معرفت امام» گواه دغدغه‌ای عمیق نسبت به مسئله امامت و ظهور از جانب ایشان است. در این گفت‌وگو، نگاهی به مسئله موعود در قرآن و نیز بررسی مسئله اقبال نسل جوان به موضوع موعود داشته‌ایم.

حجت‌الاسلام بیابانی با صبری مثال‌زدنی نزدیک به یک ساعت پاسخگوی تمام سوالات ما در زمینه موعود بود، پاسخ‌هایی که نه از سر کلی‌گویی‌های رایج، بلکه با تکیه بر دقت علمی و تحلیل‌های قرآنی ارائه شده‌اند؛ که امیدواریم تصویر نوتری از حقیقت انتظار برای ما ترسیم کند.

ضمن سلام و احترام به شما بابت وقتی که برای این گفت‌وگو اختصاص دادید، در آغاز بحث لطفا درباره نگاه قرآن به مسئله موعود توضیحاتی را بفرمایید.

یکی از مهم‌ترین امور سنت و جریان عدالت پروردگار در میان خلقت این است که خدا از ناحیه خود ولایت و سرپرست انتخاب کرده است؛ این دیدگاهِ اصلی و اصیلِ شیعه است، با این وجود به هیچ کدام از آنها اجازه نداده است که از زور برای حکمرانیِ خود استفاده کنند، یعنی اینگونه نبوده که قصد این را داشته که قدرت، اقتدار و سلطه خود را برای بندگان نشان دهد؛ بلکه خدا از یک طرف در مقام و جهت اتمام حجت و از طرف دیگر در مقام امتحانِ بندگان این کار را انجام داده است، لذا اگر قرار بود قدرت خود را به بندگان نشان دهد به هیچ مخالف، عصیانگر و ستمگری اجازه حیات و بقا نمی‌داد.

خدا طبق سنت بر این تقدیر عمل می‌کند که بندگان بتوانند با آزادی و اختیار در مسیر زندگی، جریان حکومت و سرپرستی را اداره کنند و خودشان به آنچه خدا برای آنها به عنوان سرپرست قرار داده تن دهند، اگر هم تن ندادند، الزامی برای آنها تعیین نکرده است.

با توجه به اینکه در تاریخ، جریان خلقت به این صورت بوده که آنان که برای دنیا و در دنیا کار می‌کردند و زندگی خود را محصور در دنیا می‌دانستند، همواره می‌خواستند، اعمال قدرت کنند؛ این افراد هر جا قدرت پیدا کردند علیه مومنین دست به کار شدند و ظلم‌هایی انجام دادند که در تاریخ کاملاً آشکار است.

خدا نسبت به این ستم‌ها در برخی از امت‌ها بلاها و گرفتاری‌های خیلی مهمی نازل کرده و بسیاری از آنها را اخذ کرده با این وجود وضعیت به گونه‌ای نبوده که ظلم و ستم را کلاً بر روی زمین ریشه‌کن و حاکمیت خود را اعمال کند. این فرصت برای بندگان بوده ولی طبق سنت و اراده خود خواسته است، نشان دهد که‌ ای بندگان من، اگر شما به آنچه می‌گفتم و به حرف آن کسی که من به عنوان سرپرست برای شما تعیین کرده بودم، گوش می‌دادید و از او فرمانبردار می‌شدید، این همه مشکل در زندگی برای خود فراهم نمی‌کردید، لذا تصمیم گرفته است یک روزی چنین حکومت و سرپرستی را نه در روی زمین بلکه در کل خلقت جریان دهد.

چرا در کل خلقت؟ چون زمین یک نقطه خیلی کوچک از خلقت است، جریان عدالت و سلطنتِ خدا اگر قرار است پیاده شود، نه فقط در زمین بلکه در امور فراتر از زمین هم باید پیاده شود. باید همه دست به دست دهند تا آن حاکمیت وعده داده شده الهی در کل خلقت به آن صورتی که خدا راضی است، جریان پیدا کند؛ لذا سلطه شیطان و تمام آنهایی که تحت فرماندهی شیطان قرار دارند از بین خواهند رفت و این کار به وسیله یکی از مهم‌ترین بندگان خدا که خلیفه خدا در کل خلقت است، انجام خواهد شد. در قرآن به این موضوع وعده داده شده‌ایم، این وعده‌ای است که خدای تعالی به تمام امت‌های پیشین نسبت داده و پیامبران نسبت به این موضوع با خدا عهد و پیمان بسته‌اند.

کدام آیات قرآن کریم به این موضوع پرداخته است؟

خدا در آیه 81 سوره مبارکه آل‌عمران می‌فرماید «وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ لَمَا آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتَابٍ وَحِکْمَةٍ» به پیامبر خطاب می‌کند،‌ ای پیامبر به یاد بیاور آن زمان را که خداوند از پیامبران از آنچه در کتاب و حکمت برای شما قرار داد، عهد گرفت؛ «ثُمَّ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَکُمْ» بعد از شما رسولی خواهد آمد که تصدیق‌کننده آنچه با شما بوده است، خواهد بود. در ادامه آیه می‌فرماید «لتُؤْمِنُنَّ بِهِ» باید به او ایمان بیاورید «وَلَتَنْصُرُنَّهُ» و او را یاری کنید، «قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَی ذَلِکُمْ إِصْرِی» آیا اقرار می‌کنید بر این عهدی که با شما می‌بندم، پای‌بند خواهید بود؟ «قَالُوا أَقْرَرْنَا» گفتند: اقرار کردیم، «قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ».

در روایات آمده است که این اقرار و پیمانی که خدا از پیامبران پیشین نسبت به پیامبر پسین و آخرین گرفته، هنوز محقق نشده است، چرا که تا کنون در هیچ زمانی پیامبران پیشین به پیامبر خاتم ما کمکی نکرده‌اند، لذا آنچه در این آیه بیان شده نشان می‌دهد خدا از تمام پیامبران پیشین پیمانی مبنی بر یاری کردن پیامبر آخرالزمان گرفته است. اما این پیمان چگونه در زمان حضرت قائم (عج) اتفاق خواهد افتاد؟ آنچه مسلم است و هیچ شکی در آن نداریم این است که حضرت عیسی (ع) در آن زمان از آسمان فرود خواهد آمد تا حضرت مهدی (ع) را یاری کند، لذا بر اساس این آیه شریفه برای پیامبران دیگر هم این اتفاق خواهد افتاد و آنجاست که دین پیامبر از سوی تمامی انبیا یاری خواهد شد. این را خدا از بندگان خود خواسته و وعده‌ داده شده است.

این تنها یک آیه بود، آیات دیگری هم به صورت خیلی روشن این وعده الهی را بیان کرده است. آنچه من از این آیات استفاده کرده‌ام، این است که خدای تعالی کیفر اعمال ما را بعد از قیامت در بهشت و جهنم قرار داده است، اما عدالت خدا به یک نحو دیگر مقتضی آن است که در خود دنیا اجرا شود، یعنی همه آنهایی که از سوی همین بندگان خدا مورد ظلم و ستم واقع شده‌اند، باید انتقام پس دهند، لذا در زمان ظهور و حکومت حضرت تمام آنهایی که ستم‌هایی بر بندگان خدا روا داشته‌اند در همین دنیا انتقام خود را پس خواهند داد و به دست حضرت به انتقام کشیده خواهند شد. منتها چه کسانی با آن حضرت خواهند بود، بحث دیگری است که در جای دیگر باید بررسی شود.

یکی از سؤالاتی که در زمینه حکومت حضرت مهدی (عج) و اشاره مستقیم قرآن به این حکومت می‌توان مورد اشاره قرار داد، این است که آیاتی که در مورد حاکمیت صالحان در زمین هست، منتسب به حکومت حضرت مهدی است یا شامل هر حکومت صالح دیگری در زمان‌های مختلف می‌شود؟

این اصلِ موضوعی است که لازم است و باید باشد، ما حاکمیت بر روی زمین را از آنِ صالحان می‌دانیم و معتقدیم این حکومت حق آنهاست و هیچکس دیگری غیر از صالحان از ناحیه خدای متعال حق ولایت، سرپرستی و حاکمیت بر زمین را ندارند، این از اصول مُسلم اعتقادی ادیان الهی است. با توجه به اینکه همه می‌دانند زمین و بندگان روی زمین همه مخلوق خدا هستند و بر طبق قاعده‌ای که می‌گوید هر کسی هر چیزی ساخت مالک آن است پس، چون خدا آفریدگار همه جهانیان است، مالک هم هست، مالک سرپرست مملوک خود هم خواهد بود و مملوک باید تحت اداره او اداره شود.

تا به حال بر روی زمین حکومت صالحان به صورت کامل جریان پیدا نکرده است، اگر هم در مقطعی در جایی از زمین چنین حکومتی شکل گرفته باز هم فراگیر نبوده و کل خلقت را فرا نگرفته است.

تفاسیر اهل سنت در مورد این آیات تا چه میزان به مطالبی که فرمودید نزدیک است و آیا آنها نیز این موضوعات را به حضرت مهدی (عج) نسبت می‌دهند؟

نه تنها اهل سنت بلکه بسیاری از محققان نظریه‌ای دارند مبنی بر اینکه زمین روزی باید یک حاکمیت مقتدر پیدا کند و کل زمین از یک حکومت و حاکمیت برخوردار شود. هر کسی مقداری تأمل کند می‌فهمد آن موقع خیلی بهتر خواهد بود.

الان تمام حکومت‌ها و سرزمین‌ها از لحاظ برخورداری بسیار با هم متفاوت هستند، شما سرزمینی را می‌بینید که بسیار آباد است، اما از مرز آن که عبور کنید با فلاکت و بدبختی سرزمین دیگر مواجه می‌شوید، چون نعمت‌های خدای متعال در زمین به صورت یکسان قرار ندارد، لذا حاکمیت‌های مختلف در جاهای مختلف با هم متفاوت هستند، بر این اساس هرکس مقداری فکر کند که اگر بتوان کل زمین را تحت یک قدرت خاص اداره کرد و تمام نعمت‌ها و دارایی‌های زمین را به صورت عادلانه تقسیم کرد، خیلی خوب خواهد شد و همه چنین قدرت و چنین حکومتی را خواهند خواست. قدرت و توانایی بشر در حال حاضر این توان را ندارد که چنین حکومتی را برپا کند، یعنی هیچ قدرت و حکومت بشری در دنیا نمی‌تواند همه را از تمام نعمت‌های الهی که در کل زمین وجود دارد، برخوردار کند.

دانشی که خدا در زمان حکومت حضرت مهدی (عج) ایجاد خواهد کرد، می‌تواند چنین اتفاقی را رقم بزند، چرا؟ چون آن دانش به آنچه خدا برای آنها رقم زده پیوند خورده است و ما بر اساس آیات قرآن می‌دانیم، خدا دانش و علم را در میان بشر به طور کامل پراکنده نکرده است؛ از جمله دانش‌های خیلی کمی که در برخی زمان‌ها و مکان‌ها استفاده شده دانشی است که آصف وزیر حضرت سلیمان (ع) داشته است، که در آن زمان می‌فرماید «قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ ...» من می‌توانم تخت بلقیس را از فاصله خیلی دور در یک چشم برهم زدن حاضر کنم و حاضر هم می‌کند، این دانش وجود داشته و همین دانش می‌توانست در میان بشر جریان پیدا کند، اما چون قرار بود امتحان شود و به این کار تن دهد، اما تن نداده، لذا این دانش فعلاً پنهان است.

در زمان حضرت مهدی (عج) دانش کامل «عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ» پیاده خواهد شد و در جریان دانش دیگر ضعف و ناتوانی که الان در بشر دیده می‌شود، نخواهید دید، اگر مومنین در سایه حق و بر روی زمین از چنین دانشی برخوردار شوند چه اتفاقی می‌افتد؟ کل زمین آباد می‌شود و عدالت در همه جا جریان پیاد می‌کند، علاوه بر اینکه عنایت خاص خدای تعالی است که باعث می‌شود در آن زمان چنین اتفاقی بیفتد.

در میان اهل سنت و در میان ادیان دیگری که از منجی حرف زده‌اند، چنین جایگاهی از شناخت دیده نشده است، من این موضوع را به آنچه قرآن دقیقاً بیان کرده است، پیوند می‌دهم. ما این برداشت‌ها را خیلی راحت از روایات شیعه و اهل بیت داشته باشیم، اما ولی در اهل سنت و کتب ادیان دیگر این را نداریم.

قرآن در آیات خود در یک یا دو موقعیت بسیار زیبا این مسئله را بیان می‌کند؛ یک جا می‌فرماید «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ» اگر اهل آبادی ایمان می‌آوردند و آنچه خدا برای آنها از حدود و مرزها تعیین کرده بود، رعایت می‌کردند ما برکات آسمان و زمین را بر آنها فرو می‌فرستادیم. در زمان حضرت ولیعصر (عج) عیناً این اتفاق خواهد افتاد، یعنی وقتی حضرت ظهور می‌کنند دیگر جایی برای ظلم و ستم باقی نخواهد گذاشت، همه باید قبول کنند، اینکه چگونه باید بپذیرند یا در چه شرایطی می‌پذیرند که تحت شرایط خلیفه خدا زندگی کنند، بحث‌هایی دارد و آنگونه نیست که کشت و کشتار صورت گیرد، از طریق اتفاق خاصی که از ناحیه خدا صورت می‌گیرد، بسیاری آگاه خواهند شد و در نتیجه، خیلی‌ها وقتی می‌بینند، اتفاقات خوب می‌افتد، نسبت به حضرت اقبال نشان خواهند داد.

در آنجاست که اگر کل زمین همین آیه «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ» را سرلوحه قرار دهند و تقوا پیشه کنند و همه ولایت خدا را بپذیرند آن وقت خدا برای آنها چه چیزی می‌آورد؟ می‌گوید هرچه می‌توانم از زمین و آسمان برای شما فرو می‌فرستم.

در مورد بنی اسرائیل عجیب است که می‌فرماید اگر بنی‌اسرائیل «أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ» کنند و واقعاً پایبند می‌بودند، ما از زیر پای آنها و از زیر زمین و از بالای سرشان روزی می‌فرستادیم؛ لذا به همین خاطر است که در زمان حضرت مهدی (عج) این اتفاق خواهد افتاد، چرا که ایمان فراگیر خواهد شد و کفر به محاق خواهد رفت. بر این اساس خدا ذخائر زمین را بیرون خواهد آورد، نعمت‌های خود را از آسمان به زمین فرو خواهد ریخت و زمین جایی غیرآباد نخواهد داشت، در چنین حکومتی کسی هست که مخالفت کند و نخواهد چنین حاکمیتی باشد؟ به نظر می‌رسد در آن شرایط دیگر جایی برای مخالفت اشخاص نخواهد بود.

یکی دیگر از موضوعاتی که در زمینه موعود به ویژه در بین عامه مردم وجود دارد، بحث غیبت و طول عمر حضرت است. در قرآن به این موضوع اشاره‌ای شده یا صرفاً در روایات است؟

در قرآن به عنوان اینکه یکی از ائمه شیعه در آخرالزمان غیبتی اختیار خواهند کرد به صورت صریح اشاره نشده، اما تعبیری هست که ما با استفاده از روایات از این تعبیر برای غیبت حضرت استفاده می‌کنیم. خدای متعال در قرآن به «ذخیره خدا» که برای همه بندگان خیر است، اشاره کرده است، ذخیره معمولاً چیزی است که جایی نگه می‌دارند و بعد بیرون می‌آورند، اگر از تعبیر ذخیره الهی برای حضرت بقیةالله (عج) استفاده کنیم، می‌شود، گفت قرآن کریم اشاره‌ای به این داشته است، ولو اینکه صراحتاً نمی‌شود، این استفاده را کرد، اما با بیان اهل بیت و اشاراتی که اهل بیت از آیه بیان می‌کنند، می‌شود از این استفاده کرد.

 درباره حضور حضرت در بین مردم دیدگاه قرآن به چه صورت است؟

در مورد غیبت یک بحث وجود دارد که آیا حضرت غایب است؟ یعنی کلاً یک زندگی جدا از خلق در یک جای خاص است یا نه غیبت به معنای این است که ما دیگر نمی‌توانیم حضرت را ببینیم؟ آن چیزی که مُسلم است این است که حضرت از دیدگان ما پنهان است، ولی در میان ما زندگی می‌کنند و خارج از این جمعیت نیستند و آن وظایف امامتی خودشان را در میان خلق حتماً انجام می‌دهند ولو اینکه خلق او را نمی‌بینند؛ لذا جایگاه حضرت در میان بشر فعلاً حفظ است.

با وجود همه این موارد آیا به صورت مستقیم نام حضرت ولیعصر (عج) در قرآن آمده است و آیا می‌توان برخی کلمات که لقب حضرت هستند و در قرآن آمده منتسب به ایشان بدانیم؟

به صورت روشن نمی‌توانیم، علت هم این است که ما در قرآن خیلی نکات دقیق و ظریف داریم که بیان آن حتماً نیاز به بیان پیامبر (ص) داشته است، مثلاً قرآن وقتی خودش را معرفی می‌کند، می‌گوید ما قرآنی را برای پیامبر نازل کردیم که «تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ» است، بیان هر چیزی در قرآن آمده است، وقتی من نگاه می‌کنم نمی‌توانم چنین چیزی از قرآن استفاده کنم، گاهی تعابیری در قرآن هست که می‌گوید با این قرآن شما مردگان را زنده کنید، یعنی می‌شود این کار را کرد، یا می‌فرماید با این قرآن می‌شود زمین را تقطیع کرد، یکی از معانی تقطیع کردن، طی شدن و قطع الارض است، یعنی یک آیه یا یک کلمه از کلمات قرآن می‌تواند برای شما کاری کند که به راحتی بتوانید از جایی به جای دیگر منتقل شوید، قرآن می‌گوید در قرآن این دانش وجود دارد، اما چه کسی می‌تواند این دانش را داشته باشد؟ چه کسی می‌تواند اینها را از قرآن استخراج کند؟ اگر قرآن از ناحیه خدا بر پیامبر نازل شده، دانش آن هم به پیامبر داده شده است و از ناحیه پیامبر باید به حضرت حجت برسد، آنچه ما می‌دانیم این است که الان حضرت حجت چنین دانشی را دارند، چرا که مواریث تمام انبیا به ایشان رسیده است. در میان مسلمانان کسی نیست ادعا کند دانش قرآن را دارد و احدی این ادعا را نکرده است که من دانش قرآن با آن بیانی که خود قرآن نسبت به خودش دارد، دارا هستم، فقط پیامبر و اهل بیت این ادعا را داشتند و این نشان می‌دهد کسی در میان مسلمان جز کسی که شیعه بوده و به آن اعتقاد دارد، وجود نداشته است.

ایکنا – یکی از دغدغه‌های فعالان حوزه مهدویت انتقال آموزه‌های مهدوی و موضوع موعود به نسل جدید است، وضعیت ارتباط نسل جدید با موعود را چطور ارزیابی می‌کنید و چگونه می‌توان این مفاهیم را به آنها منتقل کرد؟

نسل جدید با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کند و شرایط زمانی هرچه پیش‌تر می‌رود، این نسل به جای اینکه از میراث آبا و اجدادی خود حفاظت و نگهداری کند، دارد از آن دور می‌شود. اینها بر اساس آن چیزی است که می‌بینم، ممکن است آمار رسمی چیز دیگری بگوید.

حالا چگونه می‌شود این نسل را به همان چیزی که ریشه او بوده است، برگرداند؟ فعلاً نمی‌توانم بگویم راهی وجود دارد یا خیر، اما چاره‌ای نداریم جز اینکه به هر اندازه که می‌توانیم تلاش کنیم و آنچه به صورت واقعی و اصول اساسی دینی ما بوده است، به فرزندان خودمان آموزش دهیم؛ اما با توجه به اینکه الان همه به دنبال دنیا هستند به سختی می‌توان جوان و نسل جدید را وارد این حیطه کنیم.

ما حتی بعد از انقلاب اسلامی هر چقدر دنبال این بودیم، از زر و زیور دنیا عبور کنیم و به حقیقت واقعی که باید به آن توجه کنیم، برگردیم، نشد، یعنی توجه بزرگان ما کم شد و لذا نسل جدید آن انتظاری را که از ما داشتند، دریافت نکردند، بر همین اساس خیلی سخت است بتوانیم به آنها همان چیزهایی که قبلاً ما از پدران و بزرگان و آبا و اجداد یاد گرفته‌ایم، منتقل کنیم. مگر اینکه در خودمان تحولی ایجاد کنیم. اول باید خودمان را درست کنیم بعد می‌شود، کاری انجام داد.

جوانان تا زمانی از ما حرف شنوی خواهند داشت که درست باشیم، دستور پیامبر هم همین بوده است که کلاً در رساندن دین و اصول اساسی دینی آنچه برای ما وظیفه است، عمل است. ما هرچه بتوانیم اصل دین و اخلاق دینی و آن چیزی که پیامبر برای آن زحمت کشیده است به جریان بگذاریم، بسیاری نسبت به آن اقبال نشان خواهند داد. این موضوع الان در زندگی ما اتفاق نمی‌افتد و همین مشکل ماست.

آخرین سوال من در مورد بحث دیر شدن ظهور است. در بین عامه مردم گاهی این تلقی ایجاد می‌شود که ظهور خیلی دیر شده است، فکر می‌کنید، چرا این احساس دست می‌دهد؟

علت این است که ما از حکمت غیبت و حکمت اینکه خدای تعالی چرا نمی‌خواهد ظهور اتفاق بیفتد، غافل هستیم. خدای متعال می‌خواهد بشر به جای اینکه به قدرت خود تن دهد به قدرت و حکومت خدا تن دهد و همه این اتفاقاتی که رخ می‌دهد برای امتحان بشر است. قدرت بشر به تدریج پیشرفت می‌کند و الان با آمدن هوش مصنوعی احساس می‌شود، قدرت بشر به حالت سرسام‌آوری رسیده است، اما سوال این است که آیا بشر با داشتن این همه قدرت از زندگی خود خشنود و راضی خواهد شد؟ خدا می‌خواهد، بشر تمام توان خود را در این عالم ماده مورد استفاده قرار دهد و بعد متوجه شود که تمام اینها خشنودی و رضایت نمی‌آورد و زندگی خوب برای آنها فراهم نمی‌کند تا در ادامه نشان دهد زندگی به نحو دیگری بوده است و بشر مسیر را اشتباه رفته است؛ لذا این طول کشیدن به خاطر این است که تمام فکرها روی هم بیاید و در آخر همه به یک نقطه برسند که ما نتوانستیم، پس باید از جایی دیگر که خشنودی را در زندگی جاری می‌کند، استفاده کنیم و به آن سمت حرکت کنیم، دلیل غیبت این است.

هنوز بشر ادعای زیادی دارد تا مادامی که این ادعا وجود دارد و تا زمانی که به آنجا نرسد که بگوید نتوانستم، خدای متعال ظهور را محقق نمی‌سازد، بشر باید به جایی برسد که بگوید دیگر نمی‌توانیم. باید در کل زندگی و در نظام‌های کلی عالم این اتفاق بیفتد که نشد و ما نتوانستیم، وقتی به آنجا برسیم ظهور اتفاق می‌افتد.

 نکته و سخن پایانی

آن چیزی که می‌توانم در پایان عرض کنم، این است که امیدوارم تمام آنهایی که این حرف‌ها را می‌شنوند و می‌خوانند تأملی در این مسائل داشته باشند و بعد از آنکه این تأمل را انجام دادند و فهمیدند باید به کجا اقبال کنیم و قلب‌مان را به چه کسی و به کجا بسپاریم حرکت در این مسیر را آغاز کنند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان