ماهان شبکه ایرانیان

دولت فاطمیان در مصر ۳۵۸ ۵۶۷

عبید الله مهدی بسال ۲۵۹ در سلمیه که مرکز دعوت اسماعیلیان بود تولد یافت بسال ۲۷۰ پدر وی یکی از طرفداران خود را که رستم بن حوشب کوفی نام داشت بیمن فرستاد تا دعوت فاطمیان را در آنجا رواج دهد و مردم یمن در نتیجه تبلیغات ابن حوشب بانتظار ظهور قریب الوقوع مهدی موعود بودند، وی در یمن در کوهستان لاعه قلعه ای بساخت و بیشتر آن ولایت را زیر نفوذ آورد و دعوت ...

عبید الله مهدی بسال 259 در سلمیه که مرکز دعوت اسماعیلیان بود تولد یافت بسال 270 پدر وی یکی از طرفداران خود را که رستم بن حوشب کوفی نام داشت بیمن فرستاد تا دعوت فاطمیان را در آنجا رواج دهد و مردم یمن در نتیجه تبلیغات ابن حوشب بانتظار ظهور قریب الوقوع مهدی موعود بودند، وی در یمن در کوهستان لاعه قلعه ای بساخت و بیشتر آن ولایت را زیر نفوذ آورد و دعوتگران به یمامه و بحرین و سند و هند و مصر و افریقیه فرستاد و چون خبر یافت که حلوانی و ابن سفیان دعوتگران فاطمی در افریقیه مرده اند ابو عبد الله شیعی را که از اهل صنعا بود و سخت با کفایت بود مأمور بسط دعوت فاطمی در آن ولایت کرد و خیلی زود کار ابو عبد الله در افریقیه بالا گرفت و کس به سلمیه فرستاد و عبید الله مهدی را به آنجا خواند و او نیز دل برفتن داد.

اما مقتدر خلیفه عباسی از قضیه آگاه شد و بگفت تا عبید الله را بگیرند و او در راه وصول بافریقیه مشکلات بسیار تحمل کرد، در مصر زی تاجران گرفت و مالی را که از سلیمه همراه برده بود به عاملان ولایات که در صدد گرفتار کردن او بودند به رشوه داد تا از چنگشان سالم بدر رفت.زیادة الله بن اغلب امیر افریقیه نیز در راه وی نگهبانان گماشته بود که گریز از ایشان به آسانی میسر نبود.عاقبت در شهر سلجماسه به چنگ الیسع بن مدرار افتاد که امیر مدراری به رشوه نرم نشد و عبید الله را بحبس افکند.

اما ابو عبد الله شیعی که علمدار دعوت فاطمیان بود با وجود دستگیری عبید الله همچنان در کار پیشرفت بود و نفوذ خویش را در افریقیه بسط میداد و بسال 296 شهررفاده را که مقر ابراهیم دوم اغلبی بود بگرفت و نفوذ اغلبیان را بر انداخت و نام خلیفه عباسی را از خطبه برداشت.

عبید الله همچنان در حبس بود تا کار ابو عبد الله قوت گرفت و با سپاه فراوان رو بشهر سلجماسه کرد و چون الیسع از قضیه خبر یافت شبانه فراری شد و همه کسان خود را همراه برد و عبید الله مهدی را رها کرد آنگاه مهدی بقیروان رفت و مردم سلام خلافت بدو گفتند و نام وی بخطبه آمد و عنوان امیر المؤمنین یافت و کار وی مستقر شد.

اما عبید الله باین بس نکرد که بفتح مصر چشم داشت و بسال 301 سپاهی بسوی آن ولایت فرستاد که تا اسکندریه پیش رفت ولی مقتدر عباسی مونس خادم را با سپاهی فرستاد تا فاطمیانرا از اسکندریه بجانب افریقیه راند.بسال 307 بار دیگر سپاهی به فرماندهی ابو القاسم پسر عبید الله بجانب مصر راند و اسکندریه را بگرفت و بار دیگر مونس آنها را براند و بسیاری کشتیهایشان را بسوخت.

کندی گوید حمله دوم فاطمیان بر مصر سه سال (331 333) طول کشید و به سال 333 میان دو طرف صلح شد اما این صلح نپایید و بعضی بزرگان مصر مقدم سپاه افریقیه را که به اسکندریه دست یافته بود پذیره شدند اما اخشید فاطمیانرا برون راند و اسکندریه را پس گرفت.

عبید الله مهدی تا سال 303 در قیروان بود، آنگاه شهر مهدیه را در دو منزلی جنوب قیروان بنا نهاد و این شهر تا بسال 543 همچنان معمور بود و روجرنر ماند امیر سیسیل نیروئی فرستاد شهر را بگرفت و از پس آن مهدیه بدست فرنگان بود تا به سال 555 که عبد المؤمن آنرا پس گرفت، عبید الله مهدی بسال 322 درگذشت.

قائم و منصور 322 341

از پس عبید الله خلافت بپسرش ابو القاسم رسید و قائم لقب یافت. در زمان وی خارجیان سر بشورش برداشتند خطرناکتر از همه شورش ابو یزید مخلد بن کیداد بود که بدوران قائم دوام داشت و بدوران پسرش منصور خاتمه یافت.

قائم بسال 334 بمرد و ابو طاهر اسماعیل پسرش بجایش نشست و لقب منصور یافت.وی هنگام مرگ پدر بیست و دو ساله بود و از شجاعت و تدبیر و بلاغت بهره کافی داشت.هنگام مرگ قائم شورش ابن کیداد خارجی مشتعل بود و منصور مرگ پدر را نهان داشت تا سپاهیان فاطمی در کار جنگ سست نشوند.

در همه دوران منصور روابط افریقیه و مصر بی حادثه بود که وی همه کوشش خود را صرف خاموش کردن فتنه خارجیان میکرد که همه قلمرو فاطمیانرا گرفته بود و عاقبت نیروی ابن کیداد را بشکست و بصحرا راند و او را بگرفت و به مهدیه برد و او از زخمها که در معرکه دیده بود جان بداد.

منصور پس از فراغت از شورش خارجیان اوقات خود را به نظم امور صرف کرد، نیروی دریائی پدید آورد و بنزدیک قیروان شهر منصوریه را بنیان نهاد و پایتخت خویش کرد و این شهر همچنان پایتخت فاطمیان بود تا سال 362 که المعز لدین الله مصر را بگرفت و قاهره را که جوهر صقلی بنیان نهاد پایتخت کرد.

دوران خلافت منصور هفت سال بود.علت وفات وی چنان بود که از منصوریه بشکار و تفنن برون شد و بارانهای شدید ببارید و طوفانی سخت شد و بیشتر کسان که همراه وی بودند از رنج و خستگی بمردند و او نیز بیمار بازگشت و میخواست به حمام رود اما طبیب خاص او اسحاق بن سلیمان یهودی نگذاشت و بیماریش سخت شد و بیخواب شد، طبیب داروی خواب آور بدو داد که بخفت و بمرد.

معز 341 364

معز مردی دانشور بود و چند زبان میدانست، از تدبیر و دقت نظر بهره کافی داشت.بدوران وی همه قبایل بربر مطیع دولت فاطمی شدند، جوهر صقلی وزیری پسر منهاد صنهاجی دو سردار بزرگ و لایق، قدرت وی را بسط دادند، معز جوهر را با سپاهی فراوان فرستاد تا در اقصای افریقیه مناطقی را که در قلمرو فاطمیان نبود به اطاعت آورد و او تا سواحل اقیانوس اطلس پیش رفت و هدیه ای از ماهی اقیانوس برای معز فرستاد یعنی نفوذ دولت فاطمی بدانجا رسیده است.وقتی معز از کار افریقیه بیاسود آهنگ فتح مصر کرد که آنسرزمین از لحاظ ثروت و ثبات وضع و موقع جغرافیائی مورد توجه دولت فاطمی بود که از آنجا بر شام و فلسطین و شهر مقدس مکه و مدینه تسلط توانستند یافت و اعتبار دولتشان فزونی میگرفت.

چیزیکه معز را بفتح مصر تشویق کرد این بود که فتنه خارجیان آرام شده بود و قدرت وی بر همه جا بسط یافته بود و نیز اوضاع مصر پس از وفات کافور آشفته بود که حاکم لایق نداشت و عباسیان بجنگ روم شرقی سرگرم بودند و پروای مصر نداشتند.در مصر نیز بسیار کسان بدعوت فاطمیان گرویده بودند و توفیق و تسلط ایشان را به آرزو میخواستند و نامه ها مینوشتند و خلیفه فاطمی را بفتح آن ولایت ترغیب میکردند، یعقوب بن کلس که چندی وزیر کافور بود و به افریقیه گریخته بود ملازمت معز اختیار کرد و ضعف و آشفتگی مصر را از پس مرگ کافور باز نمود و خلیفه را بفتح آن ولایت که بسیار آسان مینمود ترغیب کرد.

بسال 358 جوهر آهنگ مصر کرد و از برقه گذشت و باسکندریه رسید و بی جنگ و مقاومت وارد شهر شد و سپاه خویش را از تعرض به کسان منع کرد و مقرری بسیارشان داد تا مزاحم مردم نشوند.

و چون خبر وصول جوهر به فسطاط رسید جعفر بن فرات وزیر را بفرستادند تا باجوهر صلح کند و نامه ای در میانه نوشتند و جوهر تعهد کرد با عقیده و دین مصریان کاری نداشته باشد و در اصلاح ولایت بکوشد و عدل و آرامش را بسط دهد و مصر را از هجوم دیگران حفظ کند.

وقتی معز از فتح مصر خبر یافت سخت خرسند شد و شاعران وی در این باب قصیده ها گفتند، بدینسان نفوذ عباسیان و اخشیدیان از مصر بر افتاد و اینسرزمین به قلمرو فاطمیان پیوست و رؤیای معز و خلیفگان پیش از او که پیوسته آرزوی تسلط مصر داشتند تعبیر شد و مصر را پایتخت امپراطوری وسیع خویش کردند.

از آن پس جوهر بصدد بود تا نفوذ فاطمیانرا بر شام و فلسطین و حجاز بسط دهد که از دوران طولونیان این ولایتها پیوسته تابع مصر بود، از اینرو جعفر بن فلاح را که سرداری لایق و شجاع بود مأمور فتح شام کرد شاید میخواست بدین وسیله او را از مصر دور کند و از مزاحمتش بیاساید، وقتی جعفر به رمله رسید با سپاه حسن بن عبید الله طغج ولایتدار رمله و دمشق روبرو شد، حسن شکست خورد و او را با بسیار کس از سپاهیانش به اسیری سوی فسطاط و از آنجا به افریقیه فرستادند و همچنان ببود تا بسال 371 بمرد.

از آن پس جعفر راه طبریه گرفت و شهر را از فاتک ولایتدار اخشیدیان بگرفت، پس از آن وارد دمشق شد و بازارها را بسوخت و مردم شهر را که از آن پیش بر منبرها لعن فاطمیان میگفتند آزار کرد و خطبه را بنام خلیفه فاطمی کرد.

اما مردم شام دل با جعفر صاف نداشتند و پیوسته آشوب و فتنه میکردند تا از اطاعت فاطمیان رها شوند و از قرمطیان و ترکان کمک خواستند، بدوران معز کار فتنه شام بالا گرفت و بدوران پسرش عزیز خاموش شد.

آنگاه جوهر ببنای قاهره پرداخت و جامع ازهر را بنیان ریخت و به معز نامه نوشت که کار استقرار یافته بود و دعوت فاطمی در فلسطین و شام و حجاز رواج گرفته بود، خلیفه فاطمی سخت خرسند شد و از منصوریه بجانب مصر رفت و بلکین صنهاجی را به نیابت خویش حکومت افریقیه داد و جثه پدران خویش را که پیش از او خلافت فاطمیان داشتند همراه برد و بسال 362 بقاهره رسید و در قصر خلافت مقام گرفت و از آن تاریخ مصر که ولایت عباسیان بود مرکز خلافت فاطمیان شد.انتقال پایتخت فاطمی از افریقیه بمصر نفوذ ایشانرا بر آنسرزمین سست کرد، بلکین دم از استقلال زد و بسال 362 دولت زیریان را بنیاد کرد و چندی نگذشت که نفوذ فاطمیان یکسره از افریقیه بر افتاد.

از آن پس که معز در قاهره استقرار یافت جوهر که چهار سال با قدرت در مصر امارت کرده بود از کارها گوشه گرفت.تنها بسال 364 که خطر ترکان و قرمطیان بزرگ شد و معز از جلوگیریشان ناتوان ماند بار دیگر از جوهر کمک خواست و سالاری سپاه را بدو داد.

دوران اقامت معز در قاهره بیش از دو سال نبود و بسال 365 بمرد.دوران خلافت وی در افریقیه و مصر بیست و چهار سال بود.

عزیز 265 386

دوران عزیز ایام رفاه و ملایمت بود و دولت فاطمی با معتقدان مذاهب مختلف مدارا میکرد، جامع از هر که در آغاز برای تعلیم فقه شیعه بوجود آمده بود بصورت یک مدرسه بزرگ در آمد که همه علوم اسلامی در آن تدریس میشد.

دولت فاطمی بدوران عزیز سخت بزرگ شد و قلمرو آن از شرق بعربستان و از غرب بسواحل اقیانوس اطلس و از شمال بآسیای صغیر و از جنوب به نوبه رسید.و هم در ایام او خطر قرمطیان و ترکان در شام بزرگ شد و چون جوهر در نبردشان کاری از پیش نبرد خلیفه فاطمی بخویشتن برون شد و فتنه بزرگ را از پیش برداشت و نیروی دشمن را بشکست و افتکین سردار ترکان فراری شد و خلیفه برای دستگیری وی صد هزار دینار جایزه مقرر کرد اما چون او را بیاوردند از خونش در گذشت و بدو جایزه داد.در خلافت عزیز همه کوشش فاطمیان برواج مذهب شیعه صرف میشد و کارها بدست شیعیان افتاد، ابو طاهر قاضی القضاة که سنی بود معزول شد و عبد العزیز نعمان بجایش نشست، یعقوب بن کلس وزارت فاطمیان یافت و بهمت و تدبیر او کار دولت رونق گرفت، در ایام عزیز ساختمانهای بزرگ شد که ثروت و رفاه مصر فزون شده بود از جمله سالن طلا بود که مرکز کار دولت بود.

از شاعران آن دوران ابو حامد انطاکی را نام میتوان برد که سالیان دراز در مصر اقامت داشت و در مدح معز و عزیز قصیده های دراز گفت و هم در وصف جوهر و یعقوب وزیر سخن داشت .علی بن رضوان نیز در طب و فلسفه و منطق شهره بود و در این سه رشته کتابهای بسیار نوشت .حسن بن ابراهیم زولاق نیز در رشته تاریخ شهرتی یافت و در تاریخ دوران فاطمی مرجعی معتبر است، ابو الحسن شابشتی نیز از فضلای آن دوران بود که عزیز کتابخانه خویش را بدو سپرده بود و ندیم و جلیس خلیفه بود.

عزیز مردی ابهت دوست بود.جواهر نیک میشناخت، یک قسم عمامه ابداع کرده بود که رشته های طلا در آن بکار میرفت، بشکار حیوانات درنده دلبستگی داشت.دانشور و ادب دوست بود و چند زبان میدانست.از کینه جوئی بدور بود و رفتاری که با افتکین ترک کرد بهترین شاهد این مدعاست، با مردم مذاهب مختلف مدارا میکرد، زنی مسیحی گرفت، نسبت به معبد قبطیان توجه خاص داشت وزارت به عیسی ابن نسطور مسیحی داد، ولایت شام را به منشا پسر ابراهیم یهودی سپرد، مرگ وی بسال 368 بود در آن وقت چهل و چهار سال داشت.

حاکم 386 411

حاکم بهنگام مرگ پدر یازده سال و نیم داشت که برای او بیعت گرفتند و بر جوان خادم به نیابت او امور را قبضه کرد.تا سال 390 وضع چنین بود و خلیفه در کاری دخالت نداشت از آن پس اختیار بدست وی افتاد.

بدوران حاکم دار الحکمه تأسیس شد که بسیار کس از قاریان و فقیهان و منجمان و نحویان و لغویان در آنجا بدرس و بحث اشتغال یافتند، کتابخانه بزرگی ضمیمه آن بود که دار العلم نام داشت و کتابهای بسیار از مؤلفات مصریان و دیگر کشورهای اسلامی در آنجا فراهم آمده بود.

ظاهر و مستنصر 411 487

ابو هاشم ملقب به ظاهر چند روز پس از قتل پدر عنوان خلافت یافت و عمه وی ست الملک به نیابت او کار خلافت را بدست گرفت و در اداره امور لیاقت و کفایتی فوق العاده نشان داد مقرری سپاهیان را مرتب داد و امور ملک را انتظام داد تا بسال 415 بمرد.

ظاهر مردی ملایم و خردمند بود با ذمیان مدارا میکرد، بدوران وی آزادی مذهب بکمال بود و نیز در کار زراعت بهبود رخ داد.وی بسال 427 به بیماری استسقا درگذشت.از پس وی پسرش ابو تمیم ملقب به مستنصر که هفت ساله بود عنوان خلافت یافت و شصت سال در این مقام باقی بود.از اینقرار دوران وی از همه خلیفگان درازتربود و در این مدت دراز، مصر بجز مدتی کوتاه آرامش و رفاه نداشت از آن پس حوادث بزرگ بود که مایه ضعف خلافت فاطمی شد.

بدوران اول خلافت مستنصر نفوذ فاطمیان بر شام و فلسطین و حجاز و سیسیل و شمال افریقا مستقر بود و نام خلیفه فاطمی در همه ولایتها از اقیانوس اطلس تا بحر احمر بمنبر گفته میشد و نیز یمن و حجاز و موصل و حتی بغداد در مدتی کوتاه زیر نفوذ فاطمیان بود ولی بتدریج نفوذشان سستی گرفت، دولت زیریان و حمادیان که از سالها پیش در افریقیه پایه گرفته بود بتدریج قوت گرفت و بسال 443 ننفوذ فاطمیان را در افریقیه بخطر افتاد تا سال 475 که در آن ولایت اثری از آن نماند.و هم در این سال جزیره سیسیل که از اواخر قرن سوم تابع نفوذ فاطمیان بود از تصرف ایشان بدر رفت و بدست فرنگان افتاد.

با وجود ضعف دولت و حوادث سخت، در نیمه آخر دوران مستنصر مصر رفاه و امنی داشت، ناصر خسرو که بسال 439 بمصر رفته بود از ثروت و ابهت دربار فاطمی و رفاه مردم قاهره وصفی دقیق آورده است.

اما این رفاه نماند و قحط آمد و آب نیل کم شد و زراعت نقصان یافت و وبائی سخت که طولانی ترین وبای قرون وسطی بود و هشت سال دوام داشت (446 454) در همه نواحی اسلام از مصر تا سمرقند کشتاری عجیب کرد و قصه های هول انگیز از آن بجا ماند.

بعد از او حکومت فاطمیان تا سال 567 ادامه داشت، البته بعد از مستنصر اسماعیلیان دو دسته شدند، دسته ای طرفدار مستعلی و دسته دیگری طرفدار نزار از فرزندان او شدند، بدین ترتیب دو فرقه مستعلویه و نزاریه به وجود آمد، در مصر اسماعیلیان مستعلوی شدند و اسماعیلیان ایران نزاری، پس از چندی نیز این دو از هم جدا شدند. وقتی سلجوقیان در ایران به قدرت رسیدند به مقابله با فاطمیان پرداختند در نتیجه قلمرو فاطمیان محدود به مصر و فلسطین گردید، در این بین جنگجویان صلیبی نیز به فلسطین هجوم آوردند، آنها بیت المقدس را از دست فاطمیان خارج کردند.

کشمش در دولت فاطمیان همراه با نارضایی مردم مصر از آنان بود. مأموران دولت فاطمی از اداره امور آن کشور عاجز بودند و دولت فاطمیان نیز اقدامی برای بهبود وضع کشاورزان که ساکنان اصلی مصر بودند، نمی کرد. بدین ترتیب از قدرت دولت فاطمیان بسیار کاسته شد.

بهر حال جنگ اول صلیبی با تصرف بیت المقدس پایان یافت.صلیبیونی که طی این جنگ به پیروزی رسیده بودند، در هر یک از شهرهای تصرف شده در سواحل سوریه و لبنان و نیز در فلسطین دولتهایی مجزا و مستقل برای خود تشکیل دادند.این دولتها عبارت بودند از دولت بیت المقدس، دولت ادسا، دولت طرابلس و غیره.اینان خیلی زود بر سر منافع سیاسی، ارضی و اقتصادی به جدال و کشمکش با هم مشغول شدند.حتی در شهر بیت المقدس، صلیبیون چند دسته شدند و به رقابت و دشمنی با هم پرداختند.

جنگ اول صلیبی سر آغاز یک رشته طولانی از جنگهای دیگر شد، زیرا از یک طرف خبر پیروزی صلیبیون، در اروپا با شور و شعف مواجه شد و دسته های جدیدی از صلیبیون عازم شام و فلسطین شدند، و از طرف دیگر تصرف سرزمینهای مسلمین و بخصوص بیت المقدس، موجب ناراحتی و نگرانی بسیار مسلمانان شد، از این رو دولتهای مسلمان در صدد جبران بر آمدند.از جمله دولت فاطمیان که هنوز قسمتهایی از مصر و شام را در اختیار داشت، به جنگ در برابر صلیبیون ادامه می داد .در منطقه شام، سرداران مسلمانی که طرفدار فاطمیان بودند، دولتی به نام آل زنگی تشکیل دادند و یکی از رهبران آنان به نام ایلغازی حملات سختی به صلیبیون نمود.پس از چندی آل زنگی توانستند دولت صلیبی «ادسا» را شکست دهند و آن شهر را تصرف کنند.اگر چه داوطلبان جدیدی از اروپا به کمک صلیبیون شتافتند، اما به خاطر اختلافات داخلی آنها و نیز به دلیل بیداری و هوشیاری مسلمانان، کاری از پیش نبردند.صلیبیون که در اصل به فکر اموال و املاک متصرفی خود بودند، حتی از ورود داوطلبان اروپایی چندان رضایتی نداشتند زیرا حضور شریک و رقیب را بدتر از دشمن رویاروی می دانستند.

ایوبیان در برابر صلیبیون ایستادگی می کنند.

در حالی که دولت آل زنگی با همراهی نمودن با فاطمیان، ضربات سختی بر صلیبیون وارد می کرد، دولت فاطمیان همچنان در سراشیبی ضعف و زوال بود؛ در نتیجه با وجود آن که صلیبیون از سمت شمال (دولت آل زنگی در شام) در فشار بودند، از سمت جنوب (دولت فاطمیان از مصر) اقدام قابل توجهی علیه آنان بخصوص برای بازپس گیری بیت المقدس صورت نمی گرفت.برای رفع این نقیصه، یکی از سرداران آل زنگی به نام صلاح الدین ایوبی به مصر اعزام شد تا نیروی نظامی فاطمیان را سر و سامان داده، آماده حمله سازد.

صلاح الدین در مصر آشفتگی و ناتوانی دولت فاطمیان را مشاهده کرد، بنابراین در صدد بر آمد با سرنگون ساختن آن، دولت جدیدی به وجود آورد.او در سال 567 ه. (1171م) فاطمیان را برکنار و دولت ایوبیان را تأسیس کرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان