حق زن در چند همسری

علل شکست چند شوهری و رواج چند زنی را شرح دادیم.روشن کردیم که در پیدایش چند زنی علل گوناگونی تاثیر داشته است

علل شکست چند شوهری و رواج چند زنی را شرح دادیم.روشن کردیم که در پیدایش چند زنی علل گوناگونی تاثیر داشته است.بعضی از آن علل از روحیه تحکم و استبداد جنس مرد سرچشمه گرفته است و بعضی دیگر ناشی از تفاوت وضع طبیعی زن و مرد از لحاظ سنین استعداد تولید فرزند و قابلیت تعداد تولید فرزند بوده است و می توانسته «مجوزی »برای چند زنی مرد به شمار رود.اما علت خاصی همواره در طول تاریخ در کار بوده که چند زنی را به عنوان «حقی »برای زن و«وظیفه ای »برای مرد ایجاب می کرده است.آن،فزونی نسبی عدد زنان آماده به ازدواج از عدد مردان آماده به ازدواج است.

ما برای اینکه از درازی سخن خودداری کنیم،از بحث درباره علتهایی که ممکن است «مجوز»تعدد زوجات برای مرد محسوب شود خودداری می کنیم;سخن را محدود می کنیم به علتی که اگر وجود داشته باشد تعدد زوجات به صورت «حقی » برای طبقه نسوان درمی آید.

برای اثبات این مدعا دو مقدمه باید روشن شود:یکی اینکه ثابت شود طبق آمار قطعی و مسلم،عده زنان آماده ازدواج بر عدد مردان آماده ازدواج فزونی دارد.دیگر اینکه اگر چنین چیزی وجود پیدا کند،از جنبه حقوق بشری و انسانی موجب حقی می شود برای زنان محروم بر عهده مردان و زنان متاهل.

اما از نظر اول.خوشبختانه در دنیای امروز آمار نسبتا صحیحی در این زمینه وجود دارد.همه کشورهای جهان در هر چند سال یک بار سرشماری می کنند.در این سرشماریها که در کشورهای پیشرفته به صورت دقیقی صورت می گیرد،نه تنها عدد مجموع جنس ذکور و مجموع جنس اناث به دست می آید،بلکه نسبت عدد دو جنس در سنین مختلف به دست می آید.مثلا روشن می گردد که عدد پسران از بیست ساله تا بیست و چهار ساله چقدر است و عدد دختران از بیست ساله تا بیست و چهار ساله چقدر است،همچنین در سایر سنین عمر.سازمان ملل متحد در سالنامه های جمعیت شناسی خود همواره این آمار را منتشر می کند و ظاهرا تاکنون شانزده نشریه در این زمینه منتشر کرده است.آخرین نشریه مربوط است به سال 1964 که در سال 1965 منتشر شده است.

البته قبلا باید به این نکته توجه داشته باشیم که برای مدعای ما کافی نیست که بدانیم مجموع عدد جنس ذکور مردم یک کشور چقدر است و مجموع عدد اناث آنها چقدر. آنچه مفید و لازم است این است که بدانیم نسبت مردان و زنان آماده به ازدواج چه نسبت است.غالبا نسبت مردان و زنان آماده به ازدواج با نسبت مجموع جنس ذکور و جنس اناث متفاوت است،و این دو علت دارد:یکی اینکه دوره بلوغ دختران قبل از دوره بلوغ پسران است.به همین جهت معمولا در قوانین جهان سن قانونی دختران از سن قانونی پسران پایین تر است و عملا در همه جهان اکثریت قریب به اتفاق ازدواجها میان مردان و زنانی صورت می گیرد که مردان به طور متوسط پنج سال از زنان بزرگترند.

علت دیگر که علت اساسی است و مهمتر است این است که با اینکه موالید دختر از موالید پسر بیشتر نیست و احیانا در بعضی کشورها موالید پسر بیشتر است،همواره به واسطه اینکه تلفات جنس ذکور از تلفات جنس اناث بیشتر است،در سنین ازدواج توازن بهم می خورد;گاهی به صورت فاحشی تفاوت پیدا می شود و عدد زنان آماده ازدواج بر عدد مردان آماده ازدواج به مقیاس وسیعی فزونی می گیرد.و لهذا ممکن است مجموع عدد جنس ذکور یک کشور با عدد جنس اناث آن مساوی یا از آن بیشتر باشد، اما در طبقه آماده به ازدواج یعنی طبقه ای که به سن قانونی ازدواج رسیده اند کار بر عکس بوده باشد.

این مطلب از آماری که در آخرین نشریه جمعیت شناسی سازمان ملل متحد مربوط به سال 1964 درج شده کاملا روشن است.مثلا در جمهوری کره طبق آمار این نشریه مجموع جمعیت 635،277،26 نفر است.از این مجموع 289،145،13 نفر از جنس ذکورند و346،132،13 نفر از اناث;یعنی در مجموع جمعیت،عدد ذکور12943 نفر بیش از اناث است.این نسبت در اطفال کمتر از یک ساله و اطفال از یک ساله تا چهار ساله و از پنج ساله تا نه ساله و از دوازده ساله تا چهارده ساله و از پانزده ساله تا نوزده ساله همچنان محفوظ است.

آمار نشان می دهد که در همه این سنین تعداد ذکور بیش از اناث است.اما از یست ساله تا بیست و چهار ساله این نسبت عوض می شود.مجموع عدد ذکور در این سنین 364،083،1 نفر است و مجموع اناث 051،110،1 نفر است.از این سنین به بالا که سنین ازدواج قانونی زنان و مردان است هر چه بالا برویم عدد جنس اناث بیش از عدد جنس ذکور است.

تازه جمهوری کره وضع استثنایی دارد که در مجموع جمعیت،عدد ذکور بیش از اناث است.اکثریت قریب به اتفاق کشورها نه تنها در سنین ازدواج عدد جنس اناث بیش از جنس ذکور است،در مجموع جمعیت نیز عدد اناث بیش از ذکور است.مثلا در کشور جمهوری شوروی مجموع جمعیت 000،101،216 است و از این مجموع 000،840،97 از جنس ذکور و 000،261،118 از جنس اناث است و این تفاوت در سنین قبل از ازدواج و همچنین سنین ازدواج،یعنی از بیست ساله تا بیست و چهار ساله و از بیست و پنج ساله تا بیست و نه ساله و از سی ساله تا سی و چهار ساله و همچنین تا هشتاد ساله و هشتاد و چهار ساله،همچنان محفوظ است.

و همچنین است کشورهای انگلستان،فرانسه،آلمان غربی،آلمان شرقی، چکسلواکی، لهستان،رومانی،مجارستان،امریکا،ژاپن و غیره.و البته در بعضی نقاط مانند برلن غربی و شرقی تفاوت عدد زن و مرد تفاوت فاحشی است.

در هندوستان حتی در سنین ازدواج عدد مرد بر عدد زن می چربد.فقط از سنین پنجاه به بالاست که عدد زن بر عدد مرد فزونی می گیرد.ظاهرا علت این نقصان زن در هند عادت قدیمی مردم خرافاتی آن سرزمین است که زن شوهر مرده را از میان می برند.

سرشماری که سال گذشته در ایران به عمل آمد نشان داد که ایران از کشورهای استثنایی است که در مجموع جمعیت،عدد ذکور بیش از عدد اناث است.مجموع جمعیت ایران طبق این سرشماری 090،781،25 نفر است و از این مجموع 334،337،13 نفر از جنس ذکورند و576،443،12 نفر از جنس اناث می باشند و مجموعا عدد ذکور 578،893 بیش از عدد اناث است.

یادم هست که در همان اوقات بعضی نویسندگان که درباره تعدد زوجات بحث کرده بودند نوشته بودند ببینید بر خلاف ادعای طرفداران تعدد زوجات عدد مرد در کشور ما بیش از عدد زن است،پس قانون تعدد زوجات باید لغو شود.

من همان وقت تعجب می کردم از این نویسندگان.اینها فکر نمی کنند که اولا قانون تعدد زوجات مخصوص ایران نیست و ثانیا آنچه برای این موضوع مفید است این است که بدانیم عدد مردان آماده به ازدواج با عدد زنان آماده به ازدواج برابر ست یا از آن بیشتر است.اینکه در مجموع عدد،عده جنس ذکور بیش از جنس اناث باشد برای موضوع مورد نظر کافی نیست.دیدیم که در جمهوری کره و بعضی کشورهای دیگر نیز در مجموع نفوس عدد جنس ذکور بیشتر است ولی در افراد آماده به ازدواج عدد جنس اناث بیشتر است.بگذریم از اینکه در کشورهایی مانند ایران چندان اعتمادی به این آمارها نیست.اگر تنها«ژست پسرزایی »زنان ایران را در نظر بگیریم که حاضر نیستند حتی در جواب ماموران سرشماری خود را دخترزا معرفی کنند و به جای دختر پسر قلمداد می کنند،کافی است که اعتماد ما را سلب کند.جریان عملی عرضه و تقاضا در کشور ما دلیل قاطعی است بر اینکه عدد زنان آماده به ازدواج در این کشور از عدد مردان بیشتر است،زیرا با اینکه تعدد زوجات در همه جای این کشور از شهرها و دهات و حتی میان ایلات معمول بوده و هست،هرگز کسی در این کشور تاکنون احساس کمبود زن نکرده و زن بازار سیاه پیدا نکرده است.بر عکس،همواره عرضه بر تقاضا می چربیده است.دختران یا زنان بیوه و جوانی که اجبارا بدون شوهر می مانده اند از مردان مجرد بسی افزونتر بوده اند.هیچ وقت یک مرد،هر اندازه فقیر و بد قیافه بوده،اگر زن می خواسته بدون زن نمی مانده است،در صورتی که زنانی که اجبارا بدون شوهر مانده اند زیاد بوده اند.این جریان مشهود و محسوس بیش از هر آماری قاطعیت دارد.

اشلی مونتاگو در کتاب زن جنس برتر ضمن اینکه بیهوده می کوشد میل زن را به تجمل و زینت ناشی از عوامل اجتماعی بداند،به این حقیقت اعتراف می کند و می گوید:در سراسر عالم پیوسته میزان زنان آماده ازدواج بر مردان فزونی دارد.

آمارگیری سال 1950 نشان داد که زنان آماده ازدواج آمریکا به اندازه یک میلیون و چهارصد و سی هزار تن بر مردان افزایش دارد(مجله زن روز،شماره 69،صفحه 71) .

برتراند راسل در کتاب زناشویی و اخلاق فصل مربوط به نفوس،صفحه 115 می گوید:

«در انگلستان کنونی بیش از دو میلیون زن زائد بر مردان وجود دارد که بنا بر عرف باید همواره عقیم بمانند و این برای ایشان محرومیت بزرگی است.»

در چند سال پیش در روزنامه های ایران خواندیم که زنان مجرد آلمان که پس از تلفات عظیم آلمان در جنگ دوم جهانی از داشتن شوهر قانونی و کانون خانوادگی محروم مانده اند،رسما از دولت آلمان تقاضا کردند که قانون تک همسری را لغو کند و اجازه تعدد زوجات بدهد.دولت آلمان ضمن یک درخواست رسمی از دانشگاه اسلامی الازهر فرمول این کار را خواست و البته بعد هم اطلاع حاصل کردیم که کلیسا خت با این تقاضا مخالفت کرد.کلیسا محروم ماندن زنان را و در واقع شیوع فحشاء را بر تعدد زوجات،صرفا به خاطر اینکه یک فرمول شرقی و اسلامی است،ترجیح داد.

علل فزونی عدد زنان آماده به ازدواج از مردان

علت این امر چیست؟چرا با اینکه موالید دختر از موالید پسر بیشتر نیست،عدد زنان آماده ازدواج از مردان بیشتر است؟

علت این امر واضح است:تلفات جنس مرد از تلفات جنس زن بیشتر است.این تلفات معمولا در سنینی واقع می شود که مرد باید سرپرست خانواده ای باشد.اگر اندکی به مرگهایی که در اثر حوادث پیش می آید توجه کنیم از جنگها،غرق شدن ها، سقوطها،زیر آوار ماندن ها،تصادفها و غیر اینها،خواهیم دید همه این حوادث و تلفات متوجه جنس مرد است.ندرتا زنی در میان اینها دیده می شود.چه در مبارزه انسان با انسان، چه در مبارزه انسان با طبیعت،تلفات متوجه مرد می شود.

اگر تنها جنگها را در نظر بگیریم که از اول تاریخ بشریت روزی نبوده که در چند نقطه جهان جنگ نباشد و تلفاتی بر مردان وارد نیاورد،کافی است که بدانیم چرا توازن زن و مرد در سنین ازدواج بهم می خورد.میزان تلفات جنگ در عصر صنعت صدها برابر عصرهای شکار و کشاورزی است.تلفاتی که در دو جنگ اخیر جهانی بر جنس مرد وارد شد-که ظاهرا در حدود هفتاد میلیون نفر بوده است-مساوی است با تلفاتی که سابقا در چند قرن از راه جنگ بر بشر وارد می شد.شما اگر تنها تلفاتی را که در چند سال اخیر در جنگهای منطقه ای خاور دور و خاورمیانه و آفریقا وارد آمده و هنوز هم در جریان است در نظر بگیرید،مدعای ما را تصدیق خواهید کرد.

ویل دورانت می گوید:

«در زوال این عادت(تعدد زوجات)عواملی چند دخالت کرده است.زندگانی کشاورزی که حالت ثباتی دارد سختی و ناراحتی زندگی مردان را تقلیل داد و مخاطرات کمتر شد و به همین جهت عده مرد و زن تقریبا مساوی یکدیگر شد.»

این سخن از ویل دورانت خیلی عجیب است.اگر تلفات مرد منحصر بود به تلفاتی که در مبارزه با طبیعت متحمل می شود،البته میان دوره شکار و دوره کشاورزی از این جهت تفاوت است;در صورتی که عمده تلفات جنس مرد از راه جنگ است که در دوره کشاورزی از دوره شکار کمتر نبوده است،و دیگر از این راه است که مرد همواره زن را تحت حمایت خود گرفته و کارهای سخت و خطرناک را که خطر مرگ داشته خود به عهده می گرفته است;و لهذا این عدم توازن در دوره کشاورزی نیز مانند دوره شکار وجود داشته است.

ویل دورانت از دوره ماشینی و صنعتی نام نمی برد و حال آنکه در این دوره است که تلفات مرد بیداد می کند و توازن را به صورت فاحشی بر هم می زند.

مقاومت بیشتر زن در برابر بیماریها

چیز دیگری که سبب می شود تلفات جنس مرد از تلفات جنس زن بیشتر باشد، موضوعی است که اخیرا در پرتو پیشرفت علوم کشف شده است و آن اینکه مقاومت مرد در برابر بیماریها از مقاومت زن کمتر است و در نتیجه تلفات مرد به واسطه بیماریها از تلفات زن بیشتر است.

در دی ماه 1335 روزنامه اطلاعات نوشت:

«اداره آمار فرانسه اطلاع می دهد که با اینکه در فرانسه عدد مولود پسر از دختر بیشتر است و به ازای هر صد دختر صد و پنج پسر متولد می شود،معذلک عدد زنان یک میلیون و هفتصد و شصت و پنج هزار نفر از مردان بیشتر است و آنها علت این تفاوت را مقاومت جنس زن در مقابل بیماری ذکر کرده اند.»

در مجله سخن،سال ششم،شماره یازدهم مقاله ای تحت عنوان «زن در سیاست و اجتماع »از مجله ماهانه و مصور یونسکو به وسیله دکتر زهرا خانلری ترجمه شد.در آن مقاله از اشلی مونتاگو نقل شد که:

«طبیعت زن از نظر علمی بر طبیعت مرد تفوق دارد.کروموزوم X مربوط به جنس ماده از کروموزوم Y مربوط به جنس نر قویتر است.لهذا عمر زن از عمر مرد درازتر است،حد متوسط عمر زن از مرد بیشتر است،زن عموما از مرد سالمتر است،مقاومتش در برابر بسیاری از امراض از مرد بیشتر است،اغلب زودتر معالجه می شود.در برابر یک زن الکن پنج مرد الکن یافت می شود.در برابر یک زن کوررنگ شانزده مرد کوررنگ یافت می شود.استعداد نزف الدم تقریبا منحصر به جنس مرد است.زن در برابر حوادث بیش از مرد قوه مقاومت دارد.همه جا در جریان جنگ اخیر محقق شده است که در اوضاع مشابه،زن بسیار بهتر از مرد توانسته مشقت محاصره(زندان)اردوگاه زندانیان را تحمل کند... تقریبا در همه کشورها تعداد انتحار در مردها سه برابر زنهاست.»

نظریه اشلی مونتاگو راجع به مقاومت بیشتر جنس زن در برابر بیماری،بعدها ضمن کتاب زن جنس برتر به وسیله آقای حسام الدین امامی ترجمه شد و در شماره 70 مجله زن روز چاپ شد.

قدرت بیشتر مقاومت زن در برابر بیماری سبب می شود که فرضا روزی مرد قدرت پیدا کند و انتقام خود را از جنس زن بگیرد و پای او را به کارهای سخت و خطرناک که منجر به مرگ و میر می شود بکشد،مخصوصا او را به میدان جنگ برده تن ظریف او را هدف توپ و مسلسل و بمب قرار داده مزه این کارها را به او بچشاند،باز هم به واسطه قاومت بیشتر زن در مقابل بیماری توازن عدد جنس زن و جنس مرد محفوظ نخواهد ماند.

اینها همه راجع به مقدمه اول،یعنی فزونی نسبی عدد زنان آماده ازدواج بر عدد مردان آماده ازدواج.پس معلوم شد واقعا چنین حقیقتی وجود دارد و معلوم شد علت آن چیست و آن علت یا علتها از اول تاریخ بشر تا این ساعت وجود داشته و دارد.

حق زن در چند همسری

اما مقدمه دوم،یعنی اینکه فزونی عدد زن آماده ازدواج بر عدد مرد آماده ازدواج برای طبقه زن تولید«حق »می کند و برای مردان و زنان متاهل ایجاد«وظیفه ».

در اینکه حق تاهل از طبیعی ترین و اصیل ترین حقوق بشری است جای سخن نیست.هر کسی(اعم از زن یا مرد)حق دارد زندگی خانوادگی داشته باشد،از داشتن زن یا شوهر و فرزند بهره مند باشد;همان طوری که حق دارد کار کند،مسکن داشته باشد،از تعلیم و تربیت بهره مند شود،از بهداشت استفاده کند،امنیت و آزادی داشته باشد.اجتماع نه تنها نباید مانعی در راه استیفای این حقوق ایجاد کند،بلکه باید وسیله تامین این حقوق را فراهم سازد.

از نظر ما یک نقیصه بزرگ در اعلامیه جهانی حقوق بشر این است که به حق «تاهل »توجهی نکرده است.این اعلامیه از حقوقی مانند حق آزادی و امنیت،حق رجوع مؤثر به محاکم ملی، حق تابعیت و ترک تابعیت،حق آزادی ازدواج با اهل هر نژاد و مذهب،حق مالکیت،حق تشکیل اتحادیه،حق استراحت و فراغت،حق آموزش و پرورش یاد می کند اما از حق تاهل یعنی حق داشتن یک کانون خانوادگی قانونی نامی به میان نمی آورد.این حق مخصوصا از ناحیه زن بیشتر اهمیت دارد،زیرا زن بیش از مرد به داشتن کانون خانوادگی نیازمند است.در مقاله 27 گفتیم ازدواج برای مرد از جنبه مادی اهمیت دارد و برای زن از جنبه های معنوی و عاطفی.مرد اگر خانواده را از دست بدهد،با فحشاء و رفیقه بازی لااقل نیمی از احتیاجات خود را برمی آورد،اما اهمیت خانواده برای زن بیش از اینهاست.زن اگر محیط خانوادگی را از دست بدهد،با فحشاء و رفیق بازی نمی تواند به هیچ وجه احتیاجات مادی و معنوی خود را-ولو به حداقل-تامین کند.

حق تاهل برای یک مرد یعنی حق اشباع غریزه،حق همسر و شریک و همدل داشتن،حق فرزند قانونی داشتن.اما حق تاهل برای یک زن علاوه بر همه اینها یعنی حق حامی و سرپرست داشتن،حق پشتوانه عواطف داشتن.

اکنون پس از اثبات دو مقاله بالا:

1.فزونی نسبی عدد زنان بر عدد مردان

2.حق تاهل یک حق طبیعی بشری است.

نتیجه این است:اگر تک همسری تنها صورت قانونی ازدواج باشد عملا گروه زیادی از زنان از حق طبیعی انسانی خود(حق تاهل)محروم می مانند.تنها با قانون تجویز تعدد زوجات است-البته با شرایط خاصی که دارد-که این حق طبیعی احیاء می گردد.

بر عهده زنان روشن بین مسلمان است که شخصیت واقعی خود را باز یابند و به نام حمایت از حقوق حقه زن،به نام حمایت از اخلاق،به نام حمایت از نسل بشر،به نام یکی از طبیعی ترین حقوق بشر،به کمیسیون حقوق بشر در سازمان ملل پیشنهاد کنند که تعدد زوجات را در همان شرایط منطقی که اسلام گفته،به عنوان حقی از حقوق بشر به سمیت بشناسد و از این راه بزرگترین خدمت را به جنس زن و به اخلاق بنمایند.صرف اینکه یک فرمول از جانب شرق آمده و غرب باید از شرق پیروی کند، گناه محسوب نمی شود.

نظریه راسل

برتراند راسل-چنانکه قبلا اشاره کردیم-به این نکته توجه دارد که اگر تک همسری تنها صورت قانونی ازدواج باشد مستلزم محرومیت گروه زیادی از زنان می شود. لهذا راه حلی پیشنهاد می کند.اما چه راه حلی؟!خیلی ساده،پیشنهاد می کند که به این زنان اجازه داده شود برای اینکه از داشتن فرزند محروم نمانند با شکار کردن مردان،فرزندان بی پدر به وجود آورند،و نظر به اینکه زن در حالی که فرزند در رحم یا دامن دارد احتیاج به کمک مادی دارد و معمولا پدر به نام نفقه به او کمک می کند، دولت از این جهت جانشین پدر شود و به این گونه زنان کمک اقتصادی کند.

راسل پس از اینکه می گوید:

«در انگلستان کنونی بیش از دو میلیون زن زائد بر مردان وجود دارد و بنا بر عرف(عرف تک همسری)باید همواره عقیم بمانند و این برای آنها محرومیت بزرگی است. »

می گوید:

«وحدت ازدواج کامل(تک همسری)مبتنی بر فرض تساوی تقریبی زنان و مردان است. جایی که تساوی وجود ندارد قساوت زیادی درباره کسانی می شود که به حکم قانون ریاضی باید مجرد بمانند.حال اگر مایل به ازدیاد نفوس باشیم این قساوت،گذشته از نظر خصوصی از لحاظ عمومی نیز مجاز نخواهد بود.»

این است راه حلی که یک فیلسوف قرن بیستم برای این مساله اجتماعی پیشنهاد می کند،و آن بود راه حلی که اسلام پیشنهاد کرده است.اسلام می گوید:این مشکل را به این صورت حل کنید که یک نفر مرد واجد شرایط مالی و اخلاقی و جسمی بیش از یک زن را تکفل کند،زن دوم را همسر قانونی و شرعی خود قرار دهد،میان او و همسر اولش و همچنین میان فرزندان این زن و فرزندان همسر اولش هیچ گونه تبعیض و تفاوتی قائل نشود، زن اول تحت عنوان یک وظیفه اجتماعی نسبت به خواهر خودش از حق خود بگذرد و فداکاری کند و این نوع اشتراک و سوسیالیزم را که ضروری ترین انواع سوسیالیزم است بپذیرد.اما این فیلسوف قرن بیستم می گوید:زنان محروم شوهران زنان دیگر را بدزدند،بچه های بی پدری که از این راه به وجود می آیند دولت تکفل کند.از نظر این فیلسوف قرن بیستم احتیاج زن به تاهل فقط از سه ناحیه است: یکی از ناحیه جنسی که با زرنگی و دلربایی زن به خوبی تامین می شود،دیگر از ناحیه فرزند که آن هم با دزدی تامین می گردد،سوم از ناحیه اقتصادی که به وسیله دولت باید تامین شود. از نظر این فیلسوف چیزی که اهمیت ندارد یکی این است که زن احتیاج دارد به عواطف صمیمانه شوهر;احتیاج دارد به اینکه مردی او را زیر بال حمایت خود بگیرد و تماس با او تنها از ناحیه احتیاج جنسی نباشد.موضوع دیگری که از نظر این فیلسوف اهمیت ندارد وضع پریشان و ناراحت کننده کودکی است که از این راه به دنیا می آید.هر کودکی،بلکه هر انسانی نیاز دارد به پدر شناخته شده و مادر شناخته شده.هر کودکی نیاز دارد به عواطف صمیمانه پدر و مادر.تجربه نشان داده است مادری که فرزندش پدر مشخصی ندارد و قلبش از منبع عواطف پدر آن فرزند سیراب نمی شود کمتر نسبت به فرزندش مهر می ورزد.این کسر محبتها را از کجا باید تامین کرد؟ آیا دولت می تواند تامین کند؟

آقای راسل متاسف است که اگر پیشنهاد او قانونی نشود گروه زیادی از زنان مجرد عقیم می مانند.اما خود آقای راسل بهتر می داند که زنان مجرد انگلستان شکیبایی انتظار چنین قانونی را ندارند;عملا از پیش خود مشکل تجرد و فرزند بی پدر را حل کرده اند.

از هر ده انگلیسی...

در اطلاعات 25 9 38 تحت عنوان «از هر ده انگلیسی یکی حرامزاده است » چنین نوشته بود...

«لندن،رویتر،16 دسامبر،خبرگزاری فرانسه.در گزارشی که دکتر ژ.آ.اسکات، مامور پزشکی شهرداری لندن تهیه کرده است خاطر نشان شده:سال گذشته در لندن از هر ده کودکی که به دنیا آمدند یکی غیر مشروع بوده است.دکتر اسکات تاکید کرده است که تولدهای غیر قانونی در حال افزایش دائمی است و از 33838نفر در سال 1957 به 53433 نفر در سال بعدی افزایش یافته است.»

ملت انگلستان بدون اینکه انتظار قانونی شدن پیشنهاد آقای راسل را بکشد خودش مشکل را حل کرد.

تعدد زوجات، ممنوع و همجنس بازی رواست!

اما دولت انگلستان درست بر خلاف نظر آقای راسل عمل کرد;به جای اینکه تکلیف زنان مجرد را روشن کند و حقی برای آنها در وجود مردان قرار دهد،کاری کرد که زنان بیش از پیش از وجود مردان محروم گردند.در هفته گذشته قانون «همجنس بازی »را به تصویب نهایی رسانید.در تاریخ 14 4 46 روزنامه اطلاعات خبر داد:

«لندن،مجلس عوام بریتانیا پس از یک بحث هشت ساعته قانون همجنس بازی را تصویب کرد و متن لایحه را برای تصویب نهایی به مجلس اعیان فرستاد.»

در ده روز بعد یعنی در 24 4 46 نوشت:

«مجلس لردهای انگلیس قانون «همجنس بازی »را در شور دوم تصویب کرد.این قانون که قبلا به تصویب مجلس عوام انگلیس رسیده به زودی از طرف ملکه الیزابت دوم ملکه بریتانیا توشیح خواهد شد.»

در حال حاضر در انگلستان تعدد زوجات ممنوع است اما همجنس بازی رواست.

از نظر این مردم اگر یک مرد برای زن خود«هوویی »از جنس زن بیاورد جایز نیست،یک عمل غیر انسانی کرده است،اما اگر«هوویی »از جنس مرد بیاورد،عمل شرافتمندانه و انسانی و متناسب با مقتضیات قرن بیستم انجام داده است.به عبارت دیگر به فتوای اهل حل و عقد انگلستان اگر«هووی »زن ریش و سبیل داشته باشد چند همسری اشکال ندارد!اینکه می گویند دنیای غرب مسائل جنسی و خانوادگی را حل کرده و ما باید از راه حل های آنها استفاده کنیم،به این نحو حل کرده که دانستید.

اینها برای من چندان مایه تعجب نیست.راهی که غرب در مسائل مربوط به امور جنسی و امور خانوادگی پیش گرفته،به نتایجی جز این نتایج نمی رسد;اگر به نتایجی غیر اینها برسد تعجب دارد.

آنچه مایه تعجب و تاسف من است این است که مردم ما چرا منطق خود را از دست داده اند؟!چرا جوانان و تحصیل کرده های امروز ما کمتر قدرت تجزیه و تحلیل قضایا را دارند؟!چرا شخصیت خود را باخته اند؟!چرا اگر گوهری در دست داشته باشند و مردم آن سوی جهان بگویند این گردوست،باور می کنند و دور می اندازند،و اما اگر گردویی را در دست اجنبی ببینند و به آنها گفته شود این گوهر است،باور کرده شیفته اش می گردند؟!

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر