انگیزه اصلی شما از سفر به ایران چه بود و در ایران با چه فضا و واقعیتهایی آشنا شدید که قبلا در باره آنها اندیشه های خبری داشتید؟
اسماعیل ولی اف: در ابتدا مایلم نهایت تشکر و قدردانی خود را نسبت به این دعوت ابراز نمایم که امکان حضور ما در این مراسم روحانی را فراهم آوردند. من از دیرباز آرزو می کردم که روزی به ایران سفر کنم و از نزدیک تجربه های ملت انقلابی ایران را حس کنم و دستان برادران دینی ام را بفشارم و به زیارت مرقد حضرت امام خمینی نایل شوم.
در پاسخ به اولین سؤال انگیزه سفرتان به ایران را علاقه مندی به انقلاب اسلامی ذکر کردید، در این خصوص توضیحات بیشتری بفرمایید و در واقع می خواستم ویژگیهای ایران امروز و انقلاب اسلامی را از زبان شما و از دید و نظر شما دریافت کنم.
برای من، که یک نظامی هستم، بیان این احساسات چندان ساده نیست. در فرهنگ ما، کبوتر سمبل آزادی است. و می توانم بگویم که کشور ایران هم مانند همین کبوتر است ولی کبوتری که به جنگ اژدها می رود. آمریکا تمثیل اژدهایی است که تا دندان مسلح است، اژدهایی که ناخنهایش موشکها و راکتهای هسته ای و اتمی است. این کبوتر به جنگ اژدها می رود و با آن دست و پنجه نرم می کند. شما با دست خالی در مقابل اژدهای استکبار جهانی ایستادگی کردید و از خود ضعف و زبونی نشان ندادید. ایرانیان همه برادران دینی و همخون ما هستند، ما باید خیلی چیزها را از آنان بیاموزیم تا طریقه واقعی به دست آوردن استقلال و نگاهداری آن را یاد بگیریم.
عامل اصلی این رویارویی را باید در شخص امام خمینی جست، ایشان با افکار و اندیشه های خود زمینه های این رویارویی را فراهم ساختند و در فرصت مناسب، خود رهبری ایرانیان را در این رویارویی حیاتی به دست گرفتند. شما می دانید که ما در زمان اتحاد جمهوریها با ایران ارتباطی نداشتیم. من از طریق تلویزیون بعضی از برنامه های شما را می دیدم. در حقیقت به طور پنهانی آنتنی تهیه نمودم تا توسط آن بتوانم برنامه های ایران را تماشا کنم، هر چند که زبان فارسی نمی دانستم ولی از تماشای صحنه های آن لذت می بردم.
با توجه به فضای ارعاب وجود سیستمهای اطلاعات از سوی کا - گ - ب - شما چگونه به چنین عملی مبادرت می کردید.
همین طور بود. وقتی از ما می پرسیدند این آنتن برای چیست، در جواب می گفتم که می خواهم از برنامه های جمهوری های دور شوروی اطلاع یابم. یک بار من در حین تماشای تصاویر تلویزیونی، شاهد صحنه ای بودم که طی آن نوجوانان به خود نارنجک بسته و به جنگ تانکها می شتافتند. من تا آن زمان از شجاعت ایرانیها در جنگ با عراق حرفهای زیادی شنیده بودم ولی نمی توانستم باور کنم. آن روز به عمق نهضت اسلامی ایران پی بردم و دریافتم که چرا هیچ کس نمی تواند در برابر امواج انقلاب ایران مقاومت نماید.
شما در مقام فردی نظامی که ریاست مدرسه دفاع را در کشور خود به عهده دارید، با ساختار و واقعیت یکی از مهمترین تشکیلات نظامی ایران که طی جنگ شکل گرفت و با نام «بسیج » شناخته شد آشنایی دارید و آیا می دانید که این ارتش نیرومند مردمی به فرمان امام خمینی شکل گرفت و یکی از مهمترین تدابیر ایشان محسوب می شود.
ما در آن زمان در شرایطی نبودیم که بتوانیم از اوضاع و احوال ایران اطلاعات درستی داشته باشیم، و تا قبل از اینکه به ایران بیایم، از نزدیک با ماهیت این جریان مردمی آشنا نبودم و از وجود چنین تشکل نیرومندی در صحنه جنگ ایران با عراق اطلاعی نداشتم. حتی اطلاعات ما از انگیزه های واقعی این جنگ هم بسیار ناچیز بود. همین قدر می دانستیم که آمریکا نمی خواهد کشورهایی چون ایران و عراق با یکدیگر متحد باشند زیرا اتحاد آنها را برای قدرت خود نوعی تهدید به حساب می آورد. در هر صورت وجود چنین نیروی پر قدرت، با انگیزه، و یکپارچه ای که در ایران شکل گرفت دلیل حقانیت انقلاب اسلامی و نتیجه رهبری خردمندانه امام خمینی بوده است.
در واقع یکی از ثمرات رهبری امام خمینی، احیای حاکمیت معنوی و ترک جباریت و طاغوت از صحنه سیاسی ایران بود. امام خمینی به کرامت معنوی انسان عمیقا اعتقاد داشتند و جز خداوند را شایسته حاکمیت بر انسان نمی دانستند. به همین دلیل خودشان، درست زمانی که برنامه با شکوهترین استقبال قرن برای ورود ایشان به میهن شکل می گرفت از مردم خواستند تا با ایشان همچون یک «طلبه » روبرو شوند نه یک حاکم. و حتی تا زمان ارتحال بر این باور بودند و در نهایت سادگی زیستند و از کمترین امکانات زندگی برخوردار بودند. شما که از نزدیک از محل سکونت ایشان دیدار داشتید در این باره چه احساسی دارید.
این واقعیتی تردید ناپذیر است که امام خمینی با آن شکوه و عظمتی که داشتند در کمال سادگی زندگی کردند. من به شخصه در محل سکونت امام خمینی حضور یافتم و از نزدیک اتاقی را که در آن زندگی می کردند دیدم. قبل از آنکه به آن مکان وارد شوم احساس می کردم که وارد فضایی بزرگ خواهم شد که جلوی در آن انواع ماشینهای آخرین سیستم پارک شده است. گمان می کردم که ایشان هم در بنایی با شکوه زندگی می کرده اند، زیرا القائات سوء دشمنان انقلاب اسلامی به ما اینگونه تفهیم کرده بود. ولی وقتی در آنجا حضور یافتم همه تصوراتم تهی از آب درآمد، زیرا زندگی این انسان بزرگ با زندگی عادی ایرانیها کاملا همانند و یکسان بوده است و بلکه باید بگویم که ایشان زندگی خود را صرف اعتلای مذهب و امت اسلامی کرده است. زندگی امام، از زندگی من که معلم هستم هم ساده تر بود. او همیشه زنده است و من در سایه اوست که به ایران آمدم. وقتی پشت در اتاق ایشان قرار گرفتم از پشت پنجره عکس او را بوسیدم و در دلم گفتم: اماما تو هرگز از یادها فراموش نخواهی شد. تو همیشه زنده ای.