معتزله در بحثهای کلامی و نیز تفسیر آیات قرآن،از عقل و تفکر عقلانی استفاده می کردند،و هرگاه نتایج استدلالهای عقلی آنان با ظواهر دینی مخالفت داشت،دست به تأویل ظواهر زده و بدین وسیله میان عقل و دین ایجاد هماهنگی می کردند.فیلسوفان اسلامی نیز از همین روش پیروی می کنند،که معتزله غالبا از تفکر جدلی بهره می گرفتند،ولی فیلسوفان اسلامی از تفکر برهانی.
اقبال لاهوری،در توصیف آنان چنین گفته است:
«در اوایل سده دوم هجری،واصل بن عطاء شاگرد حسن بصری که یکی از علمای نامدار کلام بود،آیین معتزله را که همانا نظام خردگرایی عالم اسلام است،بنیاد نهاد...حکیمان اعتزالی،با استدلال جدلی دقیقی که از جمله امتیازات آنان نسبت به مسلمین قشری بود،موضوع توحید را طرح کردند ...». (1)
احمد امین نیز روش آنان را چنین وصف کرده است:
«آنان به سان دیگران به ایمان اجمالی به متشابهات اکتفا نکردند و آیات یک موضوع راکه احیانا نوعی اختلاف در آنها به نظر می آمدجمع کردند،مانند آیات جبر و اختیار و تجسیم و تنزیه،و به داوری عقل روی آوردند،و در نتیجه در هر مسأله به رأی و نظری دست یافتند،آنگاه به آیاتی که به ظاهر مخالف با آن رأی بود،بازگشته،آنها را تأویل کردند.در نتیجه،تأویل از مهمترین نمودارهای روش متکلمان معتزلی و بارزترین وجه امتیاز روش آنان با سلف بود،و از جمله عوامل مؤثر در گرایش آنان به روش عقلی،درگیری و جدال کلامی آنان با علمای اهل کتاب و بت پرستان بود،زیرا در بحث با آنان استناد به قرآن و حدیث نافع و ناجح نبود،بلکه می بایست به قضایای مورد قبول همه عقول بشری استناد کنند و در نتیجه به روش فلسفی(تفکر عقلانی)روی آوردند». (2)
محقق لاهیجی نیز در تعریف روش معتزله گفته است:
«این جماعت،ترتیب رأی عقلی نموده،آیات و احادیثی که مضمونش به حسب ظاهر موافق آرا و عقول ایشان نمودند،به تأویل آن بر نهج قوانین عقلی مبادرت می کردند». (3)
در اینکه روش فکری معتزله،عقل گرایی و تأویل است،جای تردید نیست و با مراجعه به متون کلامی و تفسیری آنان،روش مزبور به روشنی مشاهده می شود.
پی نوشت ها:
1سیر فلسفه در ایران،ص 44 .45
2ضحی الاسلام،ج 3،ص 15 .17
3گوهر مراد،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،ص .46