ماهان شبکه ایرانیان

فضایلی از آیت الله موسوی علوی خوانساری (ره)

منبع: مجله پیام حوزه، شماره ۲۲ نویسنده: سید ابو الحسن مطلبی خوانسار از دیر باز خاستگاه و مهد علم و فضیلت و بستر دانش و اجتهاد بوده است، در میان انبوه عالمانی که از این خطه زرخیز علم و دانش برخاسته اند، (۱) فقیه بلند پایه قدر ناشناخته; آیه الله علوی است.

منبع: مجله پیام حوزه، شماره 22 نویسنده: سید ابو الحسن مطلبی خوانسار از دیر باز خاستگاه و مهد علم و فضیلت و بستر دانش و اجتهاد بوده است، در میان انبوه عالمانی که از این خطه زرخیز علم و دانش برخاسته اند، (1) فقیه بلند پایه قدر ناشناخته; آیه الله علوی است.

انگیزه نگارش این سطور مروری اجمالی بر صفحات زرین زندگی این عالم گرانمایه است.

ولادت

آیه الله حاج آقا حسین موسوی علوی در سال 1287 هجری شمسی در شهر خوانسار، در بیت دانش و تقوی متولد شد. پدر ایشان، مرحوم میرزا محمد مهدی علوی، از شاگردان مبرز آخوند خراسانی و آقای سید کاظم یزدی، پس از اتمام تحصیلات عالیه در نجف اشرف و نگاشتن دوره خارج کفایه آخوند و فقه مرحوم یزدی به امر آنان به ایران و خوانسار مراجعت و متاسفانه در سنین جوانی، حدود سی و پنج سالگی به رحمت ایزدی می پیوندد و در نتیجه سرپرستی صاحب ترجمه بر عهده جد بزرگوارشان، مرحوم آقا سید علی مجتهد (2) که از علمای بزرگ زمان خود است، قرار می گیرد.

نشو علمی و استادان

در این باره در زندگی نامه خودنوشت ایشان به اختصار آمده است: در سن نه سالگی پدرم از دنیا رفت و تحت کفالت جدم درآمدم و در خدمت ایشان [به ] مقدمات و صرف و نحو و معالم مشغول بودم. بعد از فوت ایشان (1337ق) برای ادامه تحصیلات به اصفهان رفتم و مدت شش سال از خدمت اساتید بزرگ آن زمان آقای سید محمد نجف آبادی و آقا میر محمد صادق و آقا سید محمد باقر درچه ای استفاده نمودم.

سپس برای کسب فلسفه و حکمت به خوانسار مراجعت و از محضر با ارزش مرحوم آخوند ملا محمد علی حکیم که در زمان خود و در نوع خود بی نظیر بوده و ظاهرا با یک واسطه شاگرد ملاهادی سبزواری بود به تحصیل منظومه حکمت و سایر کتب حکمت و کلام مشغول بودم. پس از آن حرکت کردم به نجف اشرف و زمانی که در آن جا بودم از محضر اساتید بزرگ، آقا سید ابو الحسن اصفهانی و عراقی (3) و نایینی و اصطهباناتی استفاده کردم و چون مریض شدم برحسب دستور آقا سید ابو الحسن اصفهانی حرکت کردم برای ایران با چندین اجازه روایی و اجتهاد از اشخاص نامبرده.

تدریس و شاگرد پروری

ایام حیات با برکت ایشان مصروف تدریس و بحث و اقامه جماعت و پاسخ به مرافعات می شد; در برخی از دست نوشته هایی که از ایشان برجای مانده به این توفیق اشاره کرده اند: پس از مراجعت از نجف الحمد لله مشغول به تدریس بودم و سپاسگزارم که عمرم به هدر نرفت و طلبه های خوب تربیت کردم که بیش تر آن ها در قم و در تهران و اصفهان نیز هستند.

تالیف

چنان که گذشت و در ادامه این مقال خواهد آمد عمر شریف ایشان بیشتر به تدریس و رتق و فتق امور مردم و انذار و موعظت سپری شد و فرصت تالیف نیافتند. عمده اثر تالیفی که برجای نهادند، تقریرات فقه استادشان آیه الله سید ابو الحسن اصفهانی و میرزای نایینی (قدس سرهما) است که در سال 1347 قمری نگاشته اند که دفتر انتشارات اسلامی در سال 1415 در 252 صفحه، با عنوان «صلاه المسافر» آن را چاپ کرده است.

تفسیر قرآن

سال های زیادی شب های ماه مبارک رمضان تا سحر در مدرسه علمیه با حضور عده بسیاری از بازاریان، جلسه تفسیر قرآن داشتند که سرشار از قداست و معنویت بود.

برخی از ویژه گی های اخلاقی

توسل و علاقه به ائمه اطهار ( علیهم السلام) ایشان درباره توسل و ارتباط به ساحت مقدس معصومین علیهم السلام فرموده اند: وقتی به نجف مشرف شدم، آن گونه که باید و شاید در درس ها و فهم آن ها موفق نبودم، ناچار به امام زین العابدین (علیه آلاف التحیه و السلام) متوسل شدم. شبی در عالم خواب دیدم یکی از بزرگان خوانسار از دنیا رفت و مجلس ترحیم او برگزار شد.

ابتدا جد بزرگوارم آقای سید علی (ره) به مجلس مذکور وارد شدند سپس آقای سید ابو الحسن اصفهانی (ره) آمدند و در همان اثنا اعلام کردند، آقا امام زین العابدین (ع) نیز به مجلس وارد می شوند. من که مترصد چنین فرصتی بودم خود را آماده نمودم که احترام کاملی از امام سجاد (ع) به جای آورم و ایشان وقتی از مقابل من عبور کردند، نگاه ویژه ای به من افکندند و به مجلس ختم وارد شدند.

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند پس از پایان مجلس هدیه ای آوردند و گفتند: این را امام سجاد (ع) به شما داده اند، از فرط خوشحالی ناگهان بیدار شدم و در دل شب متوجه شدم که بحمد لله تمام مبانی فقه و اصول و حکمت در نظرم حاضر است و از برکت این عنایت فردای درس من، فردایی سرشار از حرکت و کوشش بود.

آثار این عنایت تا واپسین لحظات عمر با برکت ایشان در حافظه و هوش و استعداد و حضور ذهنشان مشهود بود. راقم این سطور که خود، چندی توفیق درک محضر ایشان را داشته گواه است که هرگاه مشکلی علمی در فقه و ادب عربی و تفسیر و عرفان بیان می شد، به خوبی و با حضور ذهن عجیبی پاسخ می گفت و هرگونه ابهامی را می سترد. محفل او انس با قرآن کریم و روایات بود، بیانی شیرین و جذاب داشت و سخن اش بر دل می نشست، در عین پارسایی و نهایت پرهیز از شائبه گناه، گه گاه و به مناسبت، مزاح هم می کرد. به غایت، متواضع و بی تکلف بود .

علاقه ایشان به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام باعث شده بود که در طول سال، هر هفته جمعه ها، و در وفیات ائمه اطهار علیهم السلام و به مناسبت های مختلف مثل اعیاد، مجلس ذکر مصیبت اهل بیت علیهم السلام برپا می کردند و همواره توصیه می کردند که این روضه را ترک نکنید. این علاقه به حدی بود که حتی در سالی که سیل منزل ایشان را خراب کرد، اولین جمله ای که پس از آن حادثه فرموده بودند این بود: بروید اطاقی اجاره کنید و جلسه روضه را برگزار کنید.

به حضرت ابوالفضل (ع) بسیار متوسل می شدند و خود، نمونه ای از آثار توسل به آن حضرت را این گونه نقل کرده اند: در زمانی که در عراق بودیم، روزی به اتفاق آقای حاج آقا محمد حائری، از علمای گلپایگان در رواق مطهر حضرت ابو الفضل (ع) مباحثه می کردیم، جوان فلجی را برای استشفا آوردند. آقای حائری گفتند: علوی بنشین تا من بروم ببینم این عرب به حضرت ابو الفضل (ع) چه می گوید.

طولی نکشید، دیدیم صحن شلوغ شد و جوان فلج با پای خود خارج شد. آقای حائری آمد و گفت : علوی می دانی عرب چه گفت؟ گفتم: بفرمایید.

گفتند: آمد مقابل ضریح و عرض کرد: یا ابو الفضل یا او را بکش و یا او را شفا بده و چنین شد که دیدی.

به حضرت علی اصغر (ع) بسیار متوسل می شدند، و در کارهای دنیا از ذیل عنایات حضرت جواد الائمه (ع) بهره می جستند. در خلوت شب ها از خداوند می خواستند که ایشان را از نوکران امام زمان (ع) محسوب بدارد.

دعا و ذکر

ایشان بسیاری از دعاهای ماثوره را حفظ بودند، بخصوص دعای کمیل و دعای صباح امیر المومنین (ع) و دعای سمات و زیارت عاشورا و ادعیه دیگری که بر آن ها مداومت داشتند و این از امتیازات ایشان بود، نعم العبد انه اواب (4).

آن مرحوم هر روز را به ذکری اختصاص داده بودند، یک روز «لا اله الا الله» و یک روز «استغفر الله» و روز دیگر بر این آیه مداومت می کردند: و من یتق الله یجعل له مخرجا (5) و یک روز صلوات و روزی حمد و....

ارشاد نسل جوان

به طور مرتب بخشی از اوقات ایشان در هر روز اختصاص به ارتباط با نسل جوان داشت; به این ترتیب که هر روز ساعتی را به پارک سرچشمه خوانسار که بیشتر جوان ها در آن جا جمع می شدند، می رفتند و با جلب اعتماد جوانان آنان را ارشاد می فرمودند. این ارتباط بسیار عالی تا پس از انقلاب و تا آن روزهایی که ایشان قدرت بیرون رفتن داشتند، ادامه داشت. در یکی دو سال آخر عمرشان که توانایی راه رفتن نداشتند، در ایام رسمی از قبیل اعیاد و غیره با نسل جوان که مشتاقانه به ملاقات ایشان می آمدند صحبت می کردند و آنان را ارشاد می فرمودند .

گاهی نیز بعضی از مسئولان بلند پایه مملکتی به خدمت ایشان می رسیدند و از توصیه های اخلاقی و تذکارهای سودمندشان بهره مند می گشتند و اصولا وجودشان منشا خیرات و برکات بود.

پی نوشتها:

1 از جمله می توان از این بزرگان یاد کرد: آقا حسین خوانساری، آقا جمال خوانساری، سید ابو تراب خوانساری، آیت الله سید محمد تقی و آیت الله سید احمد خوانساری (قدس الله اسرارهم) .

2 وی از شاگردان مرحوم شیخ محمد باقر اصفهانی و مرحوم آقا سید حسین کوه کمری است و مجتهد علی الاطلاق در منطقه به او متبادر بوده، بر لوح قبرش «آیه الله العظمی فقیه اهل بیت العصمه علیهم السلام نوشته شده، کراماتی چند از او نقل کرده اند از جمله تشرف به خدمت حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفدا) در نجف، و مرگ کسانی که در حضور وی به ناحق قسم می خوردند.

3 مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی، علاقه وافری به ایشان داشته است. مرحوم علوی دراین باره می فرمود: بیشتر روزها پس از پایان درس به اتفاق آقا ضیاء سوار ارابه می شدیم و به بیرون نجف می رفتیم. ایشان لطف عجیبی به من داشتند، برخی از مکنونات قلبی خود را به من می گفتند از جمله: علوی! من از خدا خیلی ممنونم و بسیار سپاسگزارم، زیرا در کدام شهری از شهرهای شیعه هست که شاگردی از شاگردان من نباشد؟ ! ، ثانیا، پول هم به قدری [اندک ] می رسد که مسئولیت ندارم... .

4 اقتباس از سوره «ص» (38): آیه .30

5 طلاق (65): آیه .2

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان