ماهان شبکه ایرانیان

اسطوره های تقوا

به دنبال برگزاری اولین اجلاس تهذیب و اخلاق در حوزه ی علمیه، که اقدامی شایسته در گسترش عطر معنویت و اخلاق و توجه روزافزون به تهذیب در حوزه های علمیه بود، پیام حوزه نیز هم زمان با انتشار شماره دوازدهم خود، اولین کتاب پیام حوزه با عنوان راه وصال را به سالکان الی الله تقدیم کرد.

به دنبال برگزاری اولین اجلاس تهذیب و اخلاق در حوزه ی علمیه، که اقدامی شایسته در گسترش عطر معنویت و اخلاق و توجه روزافزون به تهذیب در حوزه های علمیه بود، پیام حوزه نیز هم زمان با انتشار شماره دوازدهم خود، اولین کتاب پیام حوزه با عنوان راه وصال را به سالکان الی الله تقدیم کرد.

در این شماره نیز، مقاله ی حاضر را که گلچینی است از سرگذشت علمای عظیم الشان حوزه، و از سویی نشان از اهمیت و جایگاه رفیع مرجعیت و از سوی دیگر گواهی بر تقوا و خداخواهی و دقت و حزم آنان در قبول مسئولیت های الهی است، تقدیم خوانندگان می کند.

پیام حوزه

مقدمه

ریاست، در فرهنگ اسلام، شعبه ای از دنیااست و همان سان، قابل ارزیابی است، لذا عشق به ریاست، تعلق و وابستگی و محبت به زعامت، نکوهیده است، نه اصل آن.نفس مرجعیت و ریاست، بهترین ابزار ترویج دین و خدمت به بندگان خدا، و ادامه ی راه انبیا و اولیا ( علیهم السلام) است. منظور این مقال، طرح پرهیز از دنیاپرستی است نه گریز از مسئولیت دینی. برای توضیح بیش تر، گزیده ای از سخن علامه ی مجلسی (ره) در این باره نقل می شود: ریاست، انواع گوناگونی دارد، برخی قابل ستایش است و بعضی مورد نکوهش. از نوع ستوده، آن ریاستی است که خدای تعالی به خواص خلق اش که عبارت اند از انبیا و اوصیا ( علیهم السلام) داده است تا به هدایت و ارشاد خلایق و دفع فساد از آنان، بپردازند. و از آن جا که اینان معصوم اند، مشمول عنایات و تأییدات ربانی و مصون از اغراض دنیوی و اهداف دنی هستند. انگیزه ی اینان از طلب ریاست، چیزی جز دل سوزی برای مردم و نجات آنان از مهالک دنیا و آخرت نیست، چنان که حضرت یوسف (ع) می فرماید: (اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم) . (1) یعنی: یوسف (ع) گفت: «مرا سرپرست خزاین سرزمین (مصر) قرار ده، که نگهدارنده و آگاه ام .

... و از جمله ریاست هایی که به دو بخش تقسیم می شود، تصدی مقام فتوا و تدریس است.

هر که اهلیت این امور را دارد، از روی علم سخن می گوید، پیرو کتاب و سنت است و انگیزه اش، هدایت و آموزش مردم است، او، به حق و شایسته است و ممکن است قبول ریاست بر او، واجب عینی یا کفایی باشد.

هر که شایستگی این امور را ندارد، و آیات و روایات را نفهمیده، به رأی خود تفسیر می کند و بی علم، فتوا می دهد، از کسانی است که خدای سبحان در باره ی آنان فرموده است: (قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا) . (2) یعنی: بگو آیا به شما خبر دهیم که زیان کارترین مردم در کارها، چه کسانی هستند؟ آن ها که تلاش شان در زندگی دنیا، گم و نابود شده، با این حال می پندارند کار نیک انجام می دهند .

خلاصه آن که، ریاستی که به انگیزه و هدفی صحیح و جهتی شرعی باشد، ستوده و پسندیده است، و اگر همراه با اغراض و اهداف پلید و جهات غیر شرعی باشد، نکوهیده است. و اخباری که از ریاست مذمت می کند، یا بر یکی از این موارد ناحق، حمل می شود، یا بر جایی که هدف، نفس ریاست و سلطه جویی است» (3).

آیه الله سید حسین کوه کمری (ره)

مرحوم آیه الله سید حسین کوه کمری که از شاگردان صاحب جواهر و مجتهدی مشهور بود و حوزه ی درسی معتبری داشت، هر روز طبق معمول، در ساعت معین، برای تدریس خارج فقه و اصول به یکی از مسجدهای نجف می آمد. روشن است که تدریس خارج فقه و اصول، مرحله ای حساس، و مقدمه ی مرجعیت است.

روزی سید از جایی برمی گشت و نیم ساعت بیش تر به وقت درس باقی نمانده بود، فکر کرد در این وقت کم اگر بخواهد به خانه برود، به کاری نمی رسد، بهتر است به محل درس برود، به آن جا رفت، هنوز شاگردان اش نیامده بودند، ولی دید در گوشه ای از مسجد، شیخ ژولیده ای با چند شاگرد نشسته و تدریس می کند. مرحوم سیدحسین، درس او را گوش کرد، با کمال تعجب احساس کرد که این شیخ ژولیده، بسیار محققانه بحث می کند، روز دیگر راغب شد زودتر برود و به تدریس او گوش کند، نشست و گوش فرا داد و بر اعتقاد روز پیش اش افزوده گشت. این کار، چند روز تکرار شد و برای مرحوم سید، یقین حاصل شد که این شیخ از وی فاضل تر است و او از درس این شیخ استفاده می کند و اگر شاگردان اش به درس این شخص حاضر شوند، بهره ی بیش تری خواهند برد.

... روز دیگر که شاگردان اش آمدند و جمع شدند، گفت: «رفقا! امروز می خواهم مطلب تازه ای به شما بگویم. آن شیخ که در آن گوشه با چند شاگرد نشسته، برای تدریس، شایسته تر از من است و خود من هم از او استفاده می کنم، همه با هم می رویم به درس او» . و از آن روز در حلقه ی شاگردان شیخ ژولیده درآمد و این شیخ همان است که بعدها به نام حاج شیخ مرتضی انصاری، استاد المتأخرین، معروف شد. (4)

شیخ انصاری و سعید العلماء

مرحوم صاحب جواهر، در روزهای آخر زندگی اش که در اثر شدت بیماری امیدی به زندگی نداشت، دستور داد مجلسی تشکیل شود که همه ی عالمان طراز اول نجف، در آن شرکت کنند.

آن مجلس، بی حضور شیخ انصاری، تشکیل شد. صاحب جواهر فرمود: شیخ مرتضی را نیز حاضر کنید ! پس از جست وجو و تفحص، دیدند شیخ در گوشه ای از حرم شریف امیرالمؤمنین (ع) رو به قبله ایستاده و برای شفای صاحب جواهر دعا می کند. پس از دعا، شیخ را به آن مجلس هدایت کردند .

صاحب جواهر، شیخ را بر بالین خود نشاند و دست اش را گرفته بر روی قلب خود نهاد و گفت : «الان طاب لی الموت» اکنون مرگ بر من گوارا است. سپس به حاضران سفارش کرد: «هذا مرجعکم من بعدی» این مرد پس از من مرجع و رهبر شما خواهد بود. و به شیخ گفت: «از احتیاطات خود بکاه و بسیار سخت گیر مباش! زیرا که دین اسلام دینی سهل و آسان است» .

مجلس پایان یافت و پس از اندکی، پرنده ی روح صاحب جواهر به دیار قدس پر کشید و نوبت شیخ مرتضی رسید که مرجعیت امت را بر عهده بگیرد، اما او با این که ده ها مجتهد مسلم، اعلمیت اش را تصدیق کردند، از صدور فتوا و قبول مرجعیت، خودداری ورزید و به سعید العلماء مازندرانی (م حدود 1270 ق) که در ایران به سر می برد و شیخ قبلا در کربلا با وی هم درس بود و در آن هنگام او را بر خود ترجیح می داد نامه ای بدین مضمون نوشت: هنگامی که شما در کربلا بودید و با هم از محضر شریف العلماء استفاده می بردیم، استفاده و فهم تو، بیش از من بود، اینک سزاوار است به نجف آمده و این امر را عهده دار شوی.

سعید العلماء در جواب نوشت: آری، لیکن شمادر این مدت، در حوزه، مشغول تدریس و مباحثه بوده اید و من در این جا، گرفتار امور مردم، و شما در این مسئله از من سزاوارترید.

شیخ، پس از رسیدن جواب نامه، به حرم مطهر حضرت علی (ع) مشرف شده و از آن امام بزرگ خواست که وی را در این امر خطیر کمک کرده و از لغزش مصون بدارد. (5)

گریه ی شیخ انصاری

خادم حرم مطهر امیرالمؤمنین (ع) می گوید: طبق معمول، ساعتی قبل از طلوع فجر، برای روشن کردن چراغ ها، به حرم مشرف شدم، ناگهان از طرف پایین پای قبر حضرت امیر (ع) صدای گریه ای جانکاه و ناله ای سوزناک به گوش ام رسید. بسیار در شگفت شدم، خدایا این صدای کیست؟ این گریه ی جان سوز از کجااست؟ عادتا این وقت شب، زوار به حرم مشرف نمی شوند و....

آهسته آهسته پیش رفتم تا ببینم قضیه چیست، ناگهان دیدم شیخ انصاری، صورت بر ضریح مقدس نهاده و چونان مادر جوان مرده می گرید و به زبان دزفولی با سوز و گداز، خطاب به امام علی (ع) عرض می کند: «آقای من! مولایم! ای اباالحسن! یا امیرالمؤمنین! این مسئولیتی که اینک بر دوش ام آمده، بس خطیر است و مهم، از تو می خواهم که مرا از لغزش و اشتباه و عدم عمل به وظیفه، مصون بداری و در طوفان های حوادث ناگوار، همواره راهنمایم باشی، و گرنه از زیر بار مرجعیت فرار خواهم کرد و آن را نخواهم پذیرفت» . (6)

حزم در قبول مسئولیت

مرحوم سید محمد فشارکی، از بزرگ ترین شاگردان میرزای شیرازی و استاد حاج شیخ عبدالکریم حائری است. مرحوم حائری می گوید: من از استاد خود، آیه الله فشارکی شنیدم که فرمود: آن هنگامی که میرزای شیرازی اول درگذشتند، رفتم منزل، دیدم مثل این که در دل ام یک نشاطی هست، هر چه اندیشیدم جای نشاطی نبود، میرزای شیرازی در گذشته، استاد و مربی من بوده .. . مدتی اندیشیدم ببینم کجا خراب شده، این نشاط مال چیست؟ بالاخره به این نتیجه رسیدم که شاید نشاط از این است که همین روزها من مرجع تقلید می شوم. بلند شدم رفتم حرم و از حضرت خواستم که این خطر را از من رفع کند؛ گویا حس می کنم که تمایل به ریاست دارم.

ایشان تا صبح در حرم به سر می برد و صبح وقتی برای تشییع جنازه می آید، او را با چشمانی پر التهاب می بینند و معلوم بوده که همه ی شب را مشغول گریه بوده است و بالاخره تلاش کرد و زیربار ریاست نرفت. (7)

مشاوره در اعلمیت

مرحوم آیه الله سیداحمد زنجانی (ره) می نویسد: فرزند مرحوم سید محمد فشارکی قدس سره فرموده است: بعد از وفات میرزای شیرازی بزرگ، پدرم توسط من به مرحوم آقامیرزا محمد تقی شیرازی پیغام داد که «اگر شما خود را اعلم از من می دانید بفرمایید تا من زن و بچه ام را، در امر تقلید، به شما ارجاع دهم و اگر مرا اعلم می دانید شما خانواده ی خود را در مسئله ی تقلید، به من ارجاع دهید» .

هنگامی که این پیام را به میرزا رساندم، تاملی کرده و فرمود: «خدمت آقا عرض کنید که آقا خودشان، چه گونه می دانند؟» . من این سؤال را، که به منزله ی جواب بود، خدمت پدرم عرض کردم. پدرم فرمود: «برو عرض کن که: شما در اعلمیت، چه چیز را میزان و معیار می دانید؟ اگر دقت نظر، میزان باشد، شما اعلم اید، و اگر فهم عرفی معیار باشد، من اعلم ام.» .

من، دو باره این پیام را به میرزا رساندم. ایشان باز تاملی کرده و فرمودند: «خودشان کدام یک از این دو را میزان قرار می دهند؟» .

من بازگشتم و این جواب را که سؤال بود، ابلاغ کردم. آقا تاملی کرد و فرمود: «بعید نیست که دقت نظر، میزان و ملاک اعلمیت باشد. آن گاه فرمود که همگی از میرزای شیرازی تقلید کنیم» . (8)

لوازم مرجعیت

هنگامی که برای قبول مرجعیت، به آیه الله سید محمد فشارکی (ره) مراجعه کردند، فرمود : «من، شایسته ی مرجعیت نیستم؛ زیرا، ریاست شرعی، به جز علم فقه و شناخت احکام، امور دیگری از قبیل آگاهی از مسایل سیاسی و شناختن موقعیت امور جاری و موضع گیری های درست در هر کار را نیز لازم دارد و اگر من در این کار دخالت کنم، به تباهی کشیده می شود.برای من، غیر از تدریس، کار دیگری جایز نیست» .

و بدین گونه این عالم نفس کشته، مردم را به میرزا محمد تقی شیرازی ارجاع می دهد. (9)

شیخ محمد ابراهیم کلباسی (ره)

در احوال شیخ محمد ابراهیم کلباسی خراسانی (اصفهانی) نوشته اند که می فرمود: نمی خواستم رساله بنویسم، لیکن میرزای قمی ؛ حکم کرد که باید رساله بنویسی و فتوای خود را باز گویی ! من در پاسخ گفتم: «بدن ام، طاقت جهنم ندارد، ولی سرانجام به اصرار وی رساله نوشتم. (10)

سخنی از مرحوم ملاصالح مازندرانی (ره)

انما تصلح الرئاسه لمن یکون حکیما علیما شجاعا عفیفا سخیا عادلا فهیما ذکیا متواضعا رقیقا رفیقا حییا سلیما صبورا شکورا قنوعا ورعا وقورا حرا عفوا مؤثرا مسامحا صدیقا وفیا شفیقا مکافیا متوددا متوکلا عابدا زاهدا موفیا محسنا بارا فائزا بجمیع اسباب الاتصال بالحق متجنبا عن جمیع اسباب الانقطاع عنه. (11)

آیه الله سید صدرالدین صدر

مرحوم آیه الله صدر پدر امام موسی صدر ومرحوم آیه الله سید رضا صدر یکی از سه مرجعی بود که پس از آیه الله حائری و پیش از آیه الله بروجردی، حوزه ی مقدس قم را اداره می کردند . هنگامی که آیه الله بروجردی به قم آمدند، ایشان محل اقامه ی نماز جماعت خود را به مرحوم بروجردی واگذار کرد و خود از زعامت و ریاست تا حدود زیادی کناره گیری کرد و در بیان فلسفه ی این کار، این آیه ی شریفه را می خواند: (12) (تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض و لافسادا والعاقبه للمتقین) . (13)

محدث قمی (ره)

هنگامی که محدث قمی در مشهد اقامت داشت، ماه رمضانی در مسجد گوهرشاد منبر می رفت. مرحوم آخوند ملا عباس تربتی (14) که از علمای ابرار و روحانیان پارسا بود از تربت حیدریه به مشهد آمد تا در ماه رمضان از منبر حاج شیخ عباس قمی استفاده کند.

ملا عباس تربتی با محدث قمی سابقه ی دوستی داشتند و با همدیگر صمیمی بودند. یک روز محدث قمی از بالای منبر چشم اش به ملا عباس می افتد که در گوشه ای از مجلس پرجمعیت وی نشسته و به سخنان وی گوش می دهد.

همان وقت می گوید: «ای مردم! آقای حاج آخوند تشریف دارند، از ایشان استفاده کنید و با آن کثرت جمعیت که برای او آمده بودند و مهیای استماع از وی بودند، از منبر به زیر می آید و از آخوند می خواهد که تا آخر ماه رمضان به جای ایشان در حضور آن جمعیت منبر برود و خود در آن ماه، دیگر منبر نرفت» .

غلام همت آن ام که زیر چرخ کبود 
زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است (15)

میرزا حبیب الله رشتی

میرزای رشتی، مجتهدی بود عامل و وارسته و متقی و متواضع و به علت زهد کم نظیر و پرهیز از شهرت طلبی، هیچ گاه به دنبال عناوین و مقامات ظاهری دنیا نمی رفت و حتی از پذیرفتن سهم امام (ع) خودداری می کرد.

ویژگی های آن مرحوم موجب شد که بیش تر مردم، پس از آن که شیخ حسن نجم آبادی تهرانی، مرجعیت را بعد از شیخ انصاری به دلیل داشتن وسوسه در مقام استنباط نپذیرفت، این گونه فکر کنند که مرجعیت عام، به وی منتقل خواهد شد، ولی با این وصف، چون میرزای شیرازی در آن عصر، اصلح و دارای سیاست و مدیریت خاص بود، عالمان بزرگ، او را برای مرجعیت برگزیدند و میرزای رشتی هم به این جهت اعتراف داشت و لذا خود او مرجعیت میرزای شیرازی رامورد تأیید قرار داد. (16) بسیاری از علما، از هر کاری که اندک شائبه ریاست غیرالهی داشت، اجتناب می کردند تا در شبهات و محرمات نیفتند.

شیخ عبدالکریم ایروانی استاد میرزا حبیب الله رشتی علاوه بر تشخیص علمی، آن قدر اهل مراقبت بود که از امامت مسجد هم دست شست و خودش بعدها علت را چنین شرح می داد: در آغاز تحصیل، مرا به امامت مسجدی فرا خواندند. چند روز رفتم و دریافتم که شمار نمازگزاران روز به روز کم تر می شود. از کم شدن آنان غمگین شدم، با خود اندیشیدم که در این نماز، رضایت خداوند متعال حاصل نشده است و از آن پس، امامت را ترک کردم.

حسن ختام مقال را سخن امیر سخن، حضرت علی (ع) قرار می دهیم که:

الدنیا کلها جهل الا مواضع العلم؛ والعلم کله حجه الا ما عمل به، والعمل کله ریاء الا ما کان مخلصا؛ والاخلاص علی خطر حتی ینظر العبد بما یختم له.

همه ی دنیا، نادانی است مگر جایگاه های دانش؛ و علم و دانش همه اش، حجت و دلیل خدا، علیه انسان است به جز آن مقداری که بدان عمل شود؛ و به جز اعمال خالص، همه ی کارها ریا است، و اخلاص در معرض خطر است تا عاقبت کار روشن شود.

پی نوشت ها:

1 12 (یوسف): .55

2 18 (کهف): 103 و . 104

3 بحارالانوار، ج 73، صص 147146؛ هم چنین ر ک: الحیاه، ج 2 ، ص 390؛ سفینه البحار، ج 1 ، ص . 492

4 مکاسب، تصحیح کلانتر، ج 1، ص 150؛ مقدمه ی عدل الهی، ص . 347

5 زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، صص 74 73 ؛ نیز ر ک: الکلام یجر الکلام، ج 1 ، ص . 127

6 مکاسب، ج 1، ص 123 ، مقدمه .

7 یادنامه ی شهید قدوسی، ص . 203

8 الکلام یجر الکلام، ج 1، صص . 263262

9 بیدارگران اقالیم قبله، صص 127126 ؛ فوائد الرضویه، ص . 594

10 ریحانه الادب، ج 5 ، ص 43 ؛ قصص العلماء، ص 118 ؛ فوائد الرضویه، ص 10 ؛ بیدارگران اقالیم قبله، ص . 214

11 تحفه العالم فی شرح خطبه المعالم، ج 2 ، ص . 157

12 مجله ی نور علم، شماره ی 7، ص . 79

13 28 (قصص): . 82

14 برای آگاهی بیش تر رجوع شود به: فضیلت های فراموش شده.

15 حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت، صص 28 . 29

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان