شامات سرزمینی حد فاصل دریای مدیترانه، سواحل غربی فرات، مرز شمالی حجاز، و مرز جنوبی روم شرقی قدیم و ترکیه فعلی است. این سرزمین در حال حاضر شامل کشورهای سوریه، اردن، لبنان و فلسطین می شود. مرزبندی جدید، مربوط به تحولات پس از جنگ جهانی اول است. نام سوریه از قدیم وجود داشته و از جمله هرودت (425 ق. م. ) نام سوریه را بر این سرزمین اطلاق کرده است. محتمل آن است که نام سوریه از کلمه «اشوریه » منسوب به آشوریها گرفته شده باشد گرچه کسانی این احتمال را نادرست دانسته اند. (1)
منطقه شامات پیش از آن که تحت سلطه مسلمانان درآید، تحت سلطه امپراتوری روم شرقی بود. از قرنها پیش از اسلام، قبایل بزرگ عربی از جزیرة العرب و بیشتر از جنوب آن، به این دیار کوچیده بودند. مهمترین این قبایل که نامشان در تحولات صدر اسلام یاد شده، عبارتند از: قضاعه، سلیح، غساسنه، جذام، لخم، کلب، تنوخ و بهراء. قبایل مزبور در سرزمین آباد شامات پراکنده بوده و هر کدام در شهر و منطقه ای زندگی می کردند. اعراب مزبور، به دلیل زندگی طولانی در جوار رومیان، به مرور آداب و رسوم عربی خویش را فراموش کرده، بیشترشان کیش نصرانیت را پذیرفته بودند. با این حال آن گونه نبود که ماهیت عربی خویش را از دست داده باشند. یکی از تبعات پذیرش فرهنگ نصرانی، آن بود که زبان عربی آنان با لغات سریانی آمیخته شده و اساسا زبان علمی آنان همان زبان سریانی شده بود. به همین دلیل بعدها توصیه می شد که نباید زبان عربی را از «قضاعه و غسان » فرا گرفت زیرا کتابهایی به زبان سریانی می خواندند. و طبعا زبانشان آلوده شده بوده است. (2) شیخو اصرار دارد نشان دهد که پیش از ظهور اسلام همه اعراب ساکن شامات مسیحی شده بودند. به اعتقاد ما او در این باره افراط می کند. پیش از این درباره اوس و خزرج نیز اشاره کردیم که مؤلف مزبور بر خلاف تمامی مصادر تاریخ، بر این باور است که آنان مسیحی بوده اند. به هر روی او بر اساس شواهد درست و نادرست، فهرستی از قبایل عربی که مسیحیت در میان آنان نفوذ کرده بوده به دست داده است. (3)
به هر روی، در سالهای نزدیک به ظهور اسلام، اعراب این دیار، همپیمان رومیان بوده و در جنگ با ایرانیان در کنار رومیان به سپاه ایران و اعراب متحد آن از سرزمین عراق می جنگیدند. در این سالها سپاه رومیان بخشی از سربازان خود آنها، و دسته ای از اعراب قبایل مذکور بودند.
افزون بر آن که اعراب شام در دین با اعراب جزیره اختلاف نظر داشتند، از نظر اجتماعی نیز تفاوت آشکاری میان آنان وجود داشت. اعراب شام، به دلیل آبادی و آبادانی موجود در شامات، زندگی بدوی را رها کرده و شهرنشین شده بودند. شهرهایی چون دمشق، حلب، حمص و نقاط دیگر محل سکونت این اعراب شده بود. سنخیت قبایل مزبور با فرهنگ نصرانی، سبب شد تا پس از فتح اسلام، عده زیادی از آنان به سرزمین روم کوچ کردند. (4) البته، رومیان در طی جنگهای خود با مسلمانان، همواره گرفتار این دغدغه بودند که اشتراک نژادی، قبایل عربی شام را به سوی اسلام سوق دهد. مشکل مهمتر آن بود که از نظر مذهبی نیز بین مسیحیان شام و کلیسای قسطنطنیه اختلاف نظر وجود داشت بطوری که باعث آزار و اذیت فراوان آنان از سوی کلیسای شرق شده بود.
مسیحیان شام «یعقوبی مذهب » بودند (5) و این مذهب از نظر کلیسای شرق، بدعت به شمار می آمد. گفته شده است که از نظر آنان، نصرانیت شام در بدعتگذاری ممتاز بوده است! (6) اختلاف مذهبی مسیحیان عرب شام با کلیسای روم شرقی، به اعتقاد بسیاری، یکی از دلایل سرعت فتوحات اسلامی در شامات بوده است. (7)
غیر از سکنه عرب شامات، نبطیان فراوانی نیز که بقایای اقوام پیشین ساکن و حاکم در این دیار بودند در منطقه مزبور زندگی می کردند. یهودیان فراوانی که شمار آنان را بین صد تا دویست هزار دانسته اند در شامات پراکنده بوده اند. (8)
گذشت که شامات در زمان ظهور اسلام، تحت سلطه امپراتوری روم شرقی بود. با این حال از قرنها قبل، حاکمان محلی در این دیار فرمانروایی داشتند. در مرحله اول از دولت «نبطیها» سخن گفته شده، پس از آن دولت «تدمریها» و در نهایت از دولت «غسانیها» که برخاسته از قبیله عربی غساسنه بوده اند. قبیله مزبور، از جمله قبایل یمنی است که گویا به دنبال خرابی سد مارب در یمن به سوی شمال کوچ کردند. این قبیله در قرن چهارم میلادی به مسیحیت گرویدند. جفنة بن عمرو از بزرگان این قبیله، بنیادگذار سلسله غسانی بوده و بنا به آنچه نقل شده و تا حدود زیادی مبهم است بین یازده تا سی و دو فرمانروا از این سلسله در شام حکومت کرده اند. تنها درباره شمار اندکی از آنها که در این اواخر بوده اند آگاهیهایی وجود دارد. حارث بن جبله از چهره های برجسته آنهاست که بین سالهای 569- 529 حکومت کرده است. او جنگهایی با لخمیان- رقیبان عرب غساسنه که در عراق حکومت می کردند- داشته و طی سالهای حکومتش غساسنه را به اوج شهرت رسانده است. وی به خاطر خدماتش لقب «فیلارک » را که به معنای رئیس قبیله بوده و نیز لقب «بطریق » [پاتریک]را از امپراتور روم گرفته است. مذهب یعقوبیه در دوره همین حاکم در سرزمین شام منتشر شده است. پس از حارث، پسرش منذر، تا سال 581 حکومت کرده و از آن پس، شام گرفتار بحران شده است. (9) در فاصله سالهای 611 تا 614 میلادی این مناطق زیر حملات شدید ایرانیها بود و اورشلیم به تصرف آنان در آمد. بعدها هرقل توانست آن را از ایرانیها باز ستاند. از نام شاهزادگان غسانی حاکم بر برخی شهرها و نیز فرماندهی آنان در جنگ رومی- عربی شام با طلیعه سپاه اسلام، چنین بر می آید که هنوز غساسنه، نفوذ فراوانی در شام و قسطنطنیه داشته اند. جبلة بن ایهم غسانی فرمانده سپاه روم در یرموک در شمار همین شاهزادگان متنفذ بود که به اسلام گروید و به دلیلی که در جای دیگر به آن اشاره کرده ایم مرتد شد و نزد امپراتور روم رفت.
اکنون که از هرقل یادی شد مناسب است اشاره کنیم که وی هراکلیتوس HERAKLEIOS فرزند هراکلیتوس است که پدرش از طرف امپراتور روم بر افریقای مسیحی حکومت می کرد. در سالهای پایانی قرن ششم میلادی و نخستین سالهای قرن هفتم، امپراتوری روم شرقی، دچار مشکلات بزرگی شده بود. حملات آوارها و اسلاوها از غرب، این سرزمین پهناور را گرفتار مشکل کرده بود. اما مهمتر از اینها، انقلابات داخلی بود که سبب شد گروهبانی به نام فوکاس مردم را علیه حکومت اشراف بشوراند و ماوریکیوس امپراتور را همراه با تمام فرزندانش به قتل برساند. این هرج و مرج سبب شد تا خسرو پرویز بر سرزمین شامات حمله برده و در سال 614 موفق به تسخیر اورشلیم شد. او حملات خود را به سرزمین آسیای صغیر ادامه داد. اشراف قسطنطنیه که وضع را تا به این حد نابسامان دیدند دست به دامان هراکلیتوس حاکم افریقیه شدند. وی از طرف امپراتور والی آن سرزمین بود. هراکلیتوس فرزند خود را که همان نام پدر را داشت همراه آنان کرد. وی که فردی شجاع بود توانست فوکاس را شکست داده و تاج امپراتوری را بر سر بگذارد. تسخیر اورشلیم بهانه خوبی برای تحریک مسیحیان بر ضد ایرانیان بود. هراکلیتوس پس از آرام کردن اوضاع، در سال 622 به جنگ ایرانیان رفت و طی شش سال پس از تحمیل شکستهای متوالی توانست ایرانیان را تا پشت دروازه تیسفون دنبال کند و آنان را مجبور به پذیرش صلح نماید. (10)
این وقایع مصادف با سالهای هفتم و هشتم هجرت بود. در حالی که هراکلیتوس سرگرم نظام دادن به امور کشور بود، به سال 634 مسلمانان نخستین حملات خود را به دمشق آغاز کرده و پس از مدتی دمشق را به تصرف در آوردند. آخرین روزهای عمر امپراتوری، مصادف با فتح مصر در سال 640 میلادی بود. (11)
برای مسلمانان که توانسته بودند پس از سالها قریش را به امضای صلح حدیبیه وادارند و خود را آماده برای نشر اسلام به خارج از جزیرة العرب کنند، شام از بسیاری جهات اولویت داشت. رسول خدا (ص) رسولان چندی را به این نواحی گسیل داشت. یکی از این رسولان، حارث بن عمیر بود که نامه ای برای حاکم شهر بصری می برد. وی به دست شرحبیل بن عمرو غسانی به شهادت رسید. به دنبال آن بود که رسول خدا (ص) ، سپاه سه هزار نفری خود را به فرماندهی جعفر بن ابی طالب، زید بن حارثه، و عبد الله بن رواحه، به سوی موته در جنوب شام فرستاد. سپاهی که در شام بر ضد مسلمانان آماده شده بود، بنا به نقل ابن اسحاق، ترکیبی از سپاه روم و قبایل عربی همچون لخم، جذام، بلقی، بهراء و بلی بود. (12) مسلمانان راه به جایی نبردند و تنها توانستند پس از شهادت فرماندهان خود و عده ای دیگر به سوی مدینه بازگردند در این جنگ جعفر بن ابی طالب به شهادت رسید که قبر او الآن یکی از مزارهای مهم در اردن هاشمی است. اقدام بعدی رسول خدا (ص) به سوی این منطقه عملیات تبوک بود. این اقدام نیز جز چند قرارداد با برخی قبایل عربی، درگیری خاصی با رومیان در بر نداشت. رسول خدا (ص) در آخرین روزهای حیات خود نیز سپاه دیگری را به فرماندهی اسامة بن زید سامان داد که تنها پس از رحلت آن حضرت عازم شام شد و بدون نتیجه خاصی بازگشت. همه این رخدادها نشانگر اهمیت شام در نگاه رسول خداست. طبیعی نیز چنین بود، زیرا منطقه شامات به مدینه نزدیک بوده، مسلمانان با آن آشنایی داشتند و فی حد نفسه نیز از اهمیت بالایی برخوردار بود. بعدها معلوم شد که برای تشکیلات خلافت نیز شام، اهمیتی بیش از عراق دارد.
با پایان یافتن جریانات رده، ابوبکر ضمن نامه هایی که به مردم مکه، طائف، یمن و تمامی اعراب حجاز و نجد فرستاد، آنان را به جهاد دعوت کرد. وی در همین نامه ها، وعده غنائم موجود در روم را نیز به آنان داد. به دنبال آن سیل جمعیت از سراسر مناطق جزیره، راهی مدینه شدند. (13) پس گرد آمدن مردم، برای نخستین بار، نیروهای نظامی مسلمانان در سال دوازدهم هجرت (633 م) راهی شام شد. ابوبکر سه لشکر با سه فرمانده ترتیب داد. یکی با فرماندهی عمرو بن عاص، که راهی ایله در کنار خلیج عقبه شد. دیگری یزید بن ابی سفیان و سومین نفر شرحبیل بن حسنه، این دو نفر به سوی منطقه ای حد فاصل تبوک و معان اعزام شدند. ابتدا قرار بود خالد بن سعید فرماندهی یکی از این لشکرها را عهده دار باشد، اما به دلیل اعتراض او به انتخاب ابوبکر، و با اصرار عمر، کنار گذاشته شد و یزید بن ابی سفیان را بجای او گماشتند. (14) اندکی بعد ابو عبیده جراح همراهی نیروهای کمکی به آنان ملحق شده و در زمانی که همه نیروها یکجا عمل می کردند فرماندهی آنان در اختیار او بود. برخی بر این باورند که او نیز از همان آغاز فرماندهی سپاهی را عهده دار بوده است.
نخستین درگیری مسلمانان با رومیان، در منطقه «وادی العربه » روی داد. منطقه مزبور در ناحیه جنوبی بحر المیت قرار دارد. فرماندهی سپاه رومیان با فرماندار فلسطین سرگیوس بود. او در این جنگ شکست خورد و در طی آن کشته شد. مسلمانان ادامه در سواحل دریای مدیترانه به پیشروی خود ادامه دادند. (15) هر کدام از سه لشکر، در ناحیه ای به عملیات مشغول می شدند، آنها با یکدیگر در تماس بوده و زمانی که لازم می شد همه یکجا عمل می کردند. (16) در ابتدا شمار هر لشکر، سه هزار تن بود اما در ادامه، ابوبکر نیروهای کمکی برای آنها می فرستاد بطوری که شمار هر لشکر به هفت هزار و پانصد نفر رسید. اندکی بعد مجموع نیروهای اعراب به بیش از بیست و چهار هزار تن بالغ شد. (17)
پس از درگیری عربه، دومین درگیری در یکی از قریه های غزه با نام «داثن » روی داد. این جنگ که در محرم سال سیزده هجرت روی داد (18) به نفع مسلمانان به پایان رسید در این جنگ جمعی از مسلمانان و از جمله خالد بن سعید کشته شدند.
بلاذری ابتدا از جنگ داثن سخن گفته و پس از آن از جنگ عربه، اما اندکی بعد روایتی نقل کرده که جنگ داثن در همان آغاز روی داده است. در ادامه این نقل آمده است که مسلمانان در تمام طول راه حجاز تا وادی عربه به کوچکترین مانعی که آنان را مجبور به استفاده از سلاح کند بر نخوردند. این پیروزیها، هرقل را وحشت زده کرده دست بکار تهیه نیرو شد. خبر این آمادگی که به مدینه رسید، خلیفه را بر آن داشت تا موقتا عملیات در عراق را متوقف کرده و خالد بن ولید همراه با نیروهایش به شام گسیل کند. به دنبال واقعه داثن، مسلمانان، شهر بصری و مآب را در ربیع الاول سال سیزدهم تصرف کردند. بعد از آن به سوی دمشق به راه افتادند. خبر اجتماع دشمن در اجنادین سبب شده تا مسلمانان ابتدا به آن سوی بروند. این درگیری بسیار سخت که در جمادی الاولی یا جمادی الثانیه سال سیزدهم رخ داد منجر به شکست رومیان شد گرچه طی آن، شماری از مسلمانان به شهادت رسیدند. (19) گفته شده، به دنبال این کست بود که هرقل که تا آن زمان در حمص بود، آنجا را به قصد انطاکیه ترک کرد. در حالی که مسلمانان به سوی دمشق پیشروی می کردند یکبار دیگر دشمن خود را بازسازی کرده و در مرج الصفر با مسلمانان مواجه شد. این جنگ که در محرم سال چهاردهم رخ داد به نفع مسلمانان پایان یافت و بعد از این بود که دمشق از طرف سپاه اسلام به محاصره کامل درآمد.
گفته شده است: در حالی که ابوعبیده توانسته بود به اجبار وارد شهر شود، اسقف شهر در سوی دیگر با خالد بن ولید صلح کرده و ابو عبیده نیز علی رغم اعتراض مسلمانان آن را پذیرفت. بدین ترتیب دمشق به دست اعراب مسلمان افتاد. با فتح دمشق عده زیادی از ساکنان شهر که قاعدتا رومی یا از اعراب وابسته به آنان بودند، به انطاکیه کوچ کرده و به هرقل پیوستند. بعد از رفتن آنان مسلمانان در خانه های خالی آنان اسکان یافتند. (20) فتح دمشق در رجب سال چهاردهم هجری روی داد و این در حالی بود که ابوبکر در جمادی الثانیه سال سیزدهم هجری پس از دو سال و سه ماه و چند روز خلافت، در گذشته بود، پس در واقع دمشق در زمان خلافت عمر فتح شد.
پی نوشت ها:
1. نک: تاریخ سوریة و لبنان و فلسطین، صص 63- 62، الشام فی صدر الاسلام، صص 38- 37
2. المزهر، سیوطی، به نقل از: النصرانیه و آدابها، ص 31
3. النصرانیه و آدابها، صص 141- 124
4. فتوح البلدان، صص 128، 137
5. مذهب یعقوبی، منسوب به یعقوب برداعی (م 578 میلادی) است. پیروان این مذهب را منوفیزیست می گویند. مرام مزبور درباره مسیح معتقد به یک طبیعت لاهوتی است نه دو طبیعت بشری و الهی. یعقوب برداعی مذهب مزبور را در سوریه گسترش داد و به همین دلیل نام وی بر این مرام باقی ماند. مرام مزبور از سوریه به سوی شمال تا ارمنستان و از طرف جنوب تا مصر گسترش یافت و تاکنون ارامنه و قبطیها بر این اعتقاد باقی مانده اند. در کنار مذهب یعقوبی، در بین النهرین مذهب نسطوری شایع شد که قایل به دو طبیعت در مسیح شد گرچه آنها را چندان متحد با یکدیگر نمی دید. بنیادگذار این مرام، نسطوریوس است و پیدایش این مذهب، چند دهه قبل از مذهب یعقوبی است. نک: تاریخ سوریة و لبنان و فلسطین، صص 413- 412، تاریخ تمدن ویل دورانت، ج 4، (عصر ایمان، بخش اول) ، صص 64- 63
6. النصرانیة و آدابها، ص 38
7. درباره دیدگاههای مختلف در این زمینه نک: الشام فی صدر الاسلام، صص 64- 63، تاریخ تمدن، ج 4، ص 64
8. الشام فی صدر الاسلام، ص 62
9. تاریخ سوریة و لبنان و فلسطین، صص 450- 447
10. آیات نخست سوره روم که اشاره به شکست رومیان داشته و پیروزی نزدیک آنان را وعده می دهد مربوط به همین وقایع است.
11. درباره زندگی هراکلیتوس و حوادث دوره وی نک: تاریخ تمدن، ج 4 (عصر ایمان، بخش اول) ، صص 545- 543
12. تاریخ الطبری، ج 1، ص 37
13. فتوح البلدان، ص 115
14. همان، ص 116
15. تاریخ سوریة و لبنان و فلسطین، ج 2، ص 6
16. فتوح البلدان، ص 123
17. همان، ص 116
18. اطلس تاریخ اسلام، ص 126
19. فتوح البلدان، ص 121
20. همان، صص 129- 12