خطبه اول
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین,والصلاه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم, بسم الله الرحمن الرحیم, ویل لکل همزه لمزه, الذی جمع مالا و عدده, یحسب ان ماله اخلده.
اوصیکم عبادالله بتقوی الله فانه من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له اجرا))
در خطبه های اول معمولا بحث اخلاق قرآنی را داشتیم و آخرین فصلمان حر و قناعت بود که یک خطبه در این باره عرض کردم و گفتم احتیاج به تکمیل دارد که که امروز بحث قناعت و حر را تکمیل می کنم و سعی می کنم مطالبم را مختصر و فشرده داشته باشم که با سرما و برف نمازگزاران عزیز را کمتر به زحمت بیاندازیم.
انسان با حکمت الهی موجودی آفریده شده که استعدادهای بی پابان دارد, یعنی ظرفیت وجودی انسان محدود نیست و می تواند برای همیشه کمال, رشد و پیشرفت و ترقی و تکامل برای خودش کسب بکند و حتی افرادی مثل حضرت پیغمبر(ص) که اولین شخصیت بشر هستند هم به نهایت حرکت تکاملی شان نرسیدند و هنوز هم با دعاهایی که مردم می کنند خداوند برای وجود ایشان برکت و قرب به خدا محبت می کند چون هدف اصلی انسان خداست, آنچه که خداوند از بشر خواسته این است که به گونه ای زندگی بکند که هر روز به خداوند نزدیکتر شود.
نزدیکی به خدا هم حدی ندارد, هر قدر ما نزدیکتر به خدا بشویم تقاضای نزدیکتر شدن و عشق به خدا و علاقه به پیشرفت در انسان زیادتر می شود, آنهایی که دچار کوری و کری می شوند و نمی بینند آن جهان با صفای قرب به خدا را, خوب اصلا از این وادی محرومند و آنهایی که چشمشان روشن می شود به جمال خدا, آنها هستند که عشق نزدیکتر شدن و وصل به خدا را پیدا می کنند و آن حدی ندارد این یکی از شاهکارهای آفرینش است که یک چنین موجودی را در جهان آفریده و احسن الخالقین هم به خاطر این ویژگی انسان است که چون چنین موجودی خدا آفریده و فخر می کند خداوند در مقابل ملائکه با موجودی مثل انسانهای صالح و به خصو روی قدرت آموزش و علم و اطلاع که الم الادم اسما کل هاست و اوست که باعث استحقاق سجده ملائکه می شود و ملائکه و قوای طبیعت در مقابل انسان عالم و حق جو سجده می کنند.
خوب این استعداد بی پایانی که در ما هست اگر درست هدایت شود و راه حقیقی خودش را پیدا کند انسان در مسیر حق پیش می رود و جامعه به کمال می رسد.اگر منحرف بشود و به مسیرهای غلط بیفتد تبدیل می شود به حر و ولع به روحیات مضر و خطرناک همان بی پایان خواهی در انسان هست, اما در جهت بد آنجاست که دنیا و آخرت در مقابل هم قرار می گیرد, اگر انسان هدایت بکند آن استعداد خودش را به طرف آخرت و سعادت ابدی راه درستی است و اگر همین استعداد به طرف ماده پرستی و دنیاخواهی و چیزهایی که در تصور غلط انسان, کمال به حساب میآید به آنطرف هدایت شود انسان می افتد در بن بست خطرناک اینجا مسئله مطرح است, با این توضیحاتی که دادم شما شاید تصور روشن تری از حر پیدا می کنید, حر یک نوع ولع و خواهش تند است که انسان دارد برای هدفی, حالا اگر این هدف آخرت و حق و خدا باشد آنجا حر هم مطلوب است, و این گونه انسانهای حری که در عین حال حری نمی گویند ولی مصداق حرمی تواند باشد, یعنی اشتیاق زیاد, اگر به این گونه انسانها بگوییم اینها حرشان و استعداد بی پایان خودشان را در مسیر درستی هدایت کردند البته این کار را خداوند هم کرده یعنی ما در درون خودمان با عقل مان و با تشخی مان باید بفهیم که راه درست آن است و اگر قاصر باشیم و نتوانیم بفهمیم اینجا به کمک وحی, انبیا, کتب آسمانی و مرشدان الهی ما را در جهت صحیح قرار می دهند که اینجا عقل و رسالت با هم اشتراک مساعی می کنند که ما را نجات بدهند.
و از ویل این خطرناک حر نجات بدهند و عشق به خدا را جایگزین آن بکنند, اگر چنین شد, نتیجه این می شود ما در امور مادی و دنیوی قناعت داریم اما در امور اخروی و خدا عاشق و حری و خواست بی پایان داریم و این چیز مطلوبی می شد وقتی می گوییم قناعت داریم معنای آن این نیست که ریاضت بکشیم بلکه از لحاظ مبانی اجتماعی, اقتصادی و اخلاقی اسلام بهترین حالت برای انسان این است که برای خودش حد متوسط زندگی را لااقل داشته باشد, که ما بتوانیم نیازهای طبیعی زندگیمان را تامین بکنیم و به چیزهای واهی دل نبندیم با این توضیحی که دادم, یک نکته انحرافی را باید در اینجا توضیح بدهیم که شما و مستمعین ما یک وقت فکر نکنند اسلام یک بعدی به زندگی نگاه می کند و نمی خواهد دنیا آباد بشود, چرا همین حر و همین دنبال مادیات رفتن و تولید کردن و ثروت جامعه را زیاد کردن, اگر درست به آن توجه شود می تواند در جهت آخرت انسان باشد.اینجوری که دنیا نیست یک آدم ممکن است تلاش هم بکند و خلاقیت داشته باشد و تولید بکند, اما هدفش این است که جامعه اسلامی را متنعم بکند ملت را متنعم بکند و در مقابل دشمنان, قدرت اسلام را تقویت بکند و به فقرا و نیازمندان برسد, اینها تلاش مادی است.اما برایهدف مقدس, بهترین تعبیر را از مولایمان علی (ع) داریم که می گوید:من ابصر بها, بصرت و من ابصر علیهاائمتهو کسی که به دنیا نگاه بکند به عنوان یک هدف کور می شود چون حقیقت را نمی بیند ولی اگر به همین دنیا بصورت عینک و وسیله نگاه بکنیم که دنیا را مسیر آخرت قرار بدهیم اینجا چشم انسان را باز می کند و انسان را به فضاهای لایتناهی می کشاند پس ما این بحث حر را می کنیم معنایش این نیست که انسانها دستشان را روی هم بگذارند و کار برای دنیا نکنند.
بلکه کار بکنند, اما با هدف تقویت جامعه,تقویت اسلام و تامین نیازهای خودشان و فرزندانشان و عائله شان و کمک به دیگران, اگر در این جهت انسان تلاش بکند, باز این حر مذموم نیست و بلکه تلاش مقدس و عشق در راه خداست ولی اگر واقعا فریب باشد و انسان به خاطر مادیات خودش تلاش بکند و آخرت را نادیده بگیرد برای اینگونه حر هشت خطر در علم اخلاق معرفی کرده اند.اولش این است که این ریشه بدگمانی دارد یعنی انسانی که حریصانه دنبال تامین مادیات است معلوم می شود که در ذهن خودش یک بدگمانی را به رازقیت خداوند و به قدرت خودش و به شرایط طبیعی اطراف خودش دارد با سوظن فکر می کند با انباشت کردن اموال و امکانات مادی برای خودش سعادت درست می کند, این سوظن دوم اینکه این رنج دائم برای انسان درست می کند, کسی که حریصانه دنبال این است که ثروتش را اضافه کند بدون نیاز و امکاناتش را تقویت بکند و قدرتش را زیاد بکند با حر و نه با هدف مقدس این دائما رنج می برد.اما رنج بی سود چون آن هایی که می خواهد استفاده بکند آن حد خیلی کمتر از این است, و آن حد مطلوب کفاف و عفاف است یعنی انسان به اندازه کفایت زندگی داشته باشد و عزت نفس هم داشته باشد و خودش را بیشتر به مهلکه نیاندازد و سوم این است که این چنین انسانی محتاج دائمی است چه سیر که نشده به احساس احتیاج می کند و قدم بعدی و قدم بعدی را بر می دارد باز احساس احتیاج می کند و باز قدم بعدی و چهارم این است که این یک فقر مزمنی دارد, پولدار است اما فقیر واقعی است به خاطر همان احساس احتیاجی که کرده, تعبیری علی (ع) دارند که می فرمایند, الحری فقیر و ولو ملک الدنیا و هذا فی رها اگر همه دنیا هم به دست انسان حری داده شود باز او فقیر است چون در وجودش احتیاج مزمنی و فقر مزمنی خلق کرده و بعد خطر بعدی این است که شخصیت انسان تضعیف می شود انسان حری هم پیش خودش و هم پیش جامعه بی شخصیت است و احترام ندارد وابسته به مادیات است, یک انسان آزاده, مستقل رو به صلاحی دیده نمی شود.و ضرر دیگر این است که انسان دچار گناه می شود,یک انسان حری بخاطر حرصش نمی تواند خودش را حفاظت بکند و در گرفتن اموال مردم تجاوز می کند و به حقوق دیگران و حق مردم را نمی دهد و باز دچار گناه می شود و آخرین خطرش این است که نهایتا هم به سعادت نمی رسد به شقاوت می رسد چون این راهی که می رود از خدا دور می شود راه به سوی خدا انسان را سعادتمند می کند نه راهی که در جهت ضد خداوند باشد این به شقاومت منتهی می شود.گفت چشم تنگ دنیا دوست را با قناعت پرکند یا خاک گور چیزی برای انسان نمی ماند و این آیه ای که اول صحبتم عرض کردم می تواند خوب تابلویی باشد خداوند می فرماید که وای بر هر همزه و لمزه ای, ویل لکل همزه المزه.بعد خود قرآن این همزه و لمزه را تفسیر می کند به الذی جمع مالا وعدده آنکه انبوه ثروت خودش را همیشه یا آماده می کند برای بهره گیری خودش به خیال خودش یا اینکه می شمارد چون عشق دارد به آنها و مدام حساب اضافه شدنش را می کند, نتیجه, چی, چرا این کار را می کند برای اینکه یحسب آن مال و اخلده.چون خیال می کند که این مال او را جاویدان می کند سعادت جاویدان و ابدی برایش درست می کند و اشتباهش هم همینجا است و جالب, چون بحث خطبه قبل هم را من از داستان حضرت آدم به هوا در بهشت با اغوای شیطان شروع کردم, جالب است که این آیه با آن آیه ای که در اولین حر در تاریخ بشر مربوط می شود با هم هماهنگی پیدا می کند گفتم که شیطان آمد به آدم و هوا وسوسه کرد.
انشاالله در یکی از خطبه های بعدی مسئله وسوسه و اغوا را بعنوان مسئله ضداخلاق توضیح خواهم داد.
آمد اغوا کرد آنها را و دوتا اشتباه برای آنها مطرح کرد که آنها هم پذیرفتند و دچار خسارت شدند.به آنها گفت, این درخت وقتی که شما را ممنوع کردند به آن نزدیک شوید, این درخت را اگر نزدیک شدید و از درخت استفاده کردید دو تا خاصیت دارد یکی از آن این است که تبدیل می شوید به ملائکه و دوم این است که ابدی می شوید.
مانها کما ربکما وان هذه شیره و ان تکونا ملکه و ان تکون من الخالدین این درخت خاصیتش این است که به خلود یا سعادت جاویدان شما را می رساند و ملائکه می کند و این فریب باعث شد که آدم به درخت نزدیک شد و آن سقوط و هبوط در زندگی آنها بوجود آمد که خوب داستان خا خودش را دارد, اینجا هم قرآن می فرماید این آدمی که مالش را جمع می کند و هر روز حسابش را می رسد که بیشتر شود این آدم خیال می کند یحسب ان ماله و اخلده, خیال می کند که این مال او را جاویدان و دائمی می کند و خالد می کند و سعادت ابدی به او می دهد, بعد خداوند می فرماید اینطوری نیست, کلا, برعکس است, نتیجه چنین حر این است که انسان در هوتمه قرار می گیرد و لینزل فی الهوتمه, انسان وارد بدترین گرفتاریها و عذاب ها می شود, آتشی که خوب هوتمه چی هست.
خود قرآن تفسیر می کند, می فرماید:ناروالله الموقده, هوتمه آتش الهی است که همیشه شعله ور است و شکننده است و انهدام می کند منهدم می کند طرف را و نقطه بسیار ظریفی اینجا هست که درست حر را نشان می دهد نارو الله الموقده, التی تطلع علی الافئده .آتش خدا که از قلب دل و از خیر انسان حرکت می کند و این خیلی مهم است.
آتشهای معمولی اول به پوست انسان وارد می شود و بعد نفوذ می کند در بدن آدم این آتش هوتمه و آتشی که از حر نامشروع سرچشمه می گیرد از درون درمیآید.قلب انسان از درون می سوزد, از عمق وجود انسان رنج ها و مرارتها همان هشت خطری که گفتم آن رنج دائم آن حالت خطرناک, آن التهاب به یک چیز بی اساس که انسان را خیال می کند که به طرف سعادت می رود و در آخرش آسیب می بینند که همه زحمتهایش از بین رفت و دیگران مال او یا قدرت او را برداشتند, مادیات او را برداشتند به سعادت رسیدند,اما خود او بدبخت شد از درون منهدم می کند و دیگر هیچ کاری نمی توان انجام داد.
خدا در قرآن چقدر زیبا, گویا و صریح راهها را برای ما تعیین کرده و اینقدر مسائل برای ما روشن شده و نتیجه این دو خطبه من این است که این استعداد بی پایان که خداوند به ما عطا کرده اگر در مسیر حق و آخرت استخدام شود به سعادت منتهی می شود و حر اینجا مطلوب است البته دیگر حر نیست بلکه عشق است ولی اگر در مسیر غلط بیافتد و به مادیات منتهی شود مادیات ارزش حر و عشق ندارد و انسان به سقوط می رود و حطمه می رود نارالله الموقده در وجودش حرکت می کند آنهایی که منهدم کننده است و انسان را از درون خودش منهدم می سازد حر به مادیات را ما می بینیم کسانی که دچار آن مهلکه شده اند سرنوشتشان چیست در قرآن قارون ها, فرعون ها و اینها به عنوان نمونه ذکر شده و ما در دنیا و اطراف خودمان می توانیم از این نوع نمونه ها خیلی پیدا کنیم و حقیقتا درس بزرگی است.
کافی است که همین یک سوره کوچک قرآن را حفظ کنیم و همیشه روی این فکر کنیم که خودمان را از مهالک حر و اشتباه و بیراهه رفتن و از خدا دور شدن حفاظت کنیم که انشاالله این کار را خواهیم کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد
الله الصمد
لم یلد و لم یولد
و لم یکن له کفوا احد.
خطبه دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی صدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد والحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی (عج) صلواه الله علیهم اجمعین.
اوصی عبادلله بتقوی الله و اتباع امره.
درمناسبت های هفته باختصار چند مطلب را مورد اشاره قرار می دهیم که به وقت نماز برسیم و شما را از سرما و برف زودتر نجات دهیم.
اولین مناسبت مان مراسمی بود که این روزها درباره 225 شهید گمنام که با تلاش مجاهدان حق جنازه های مقدس آنان از زیر خاکها بیرون آمده و به ایران آمده را در این هفته داشتیم که مردم ما انصافا با حضور در مراسم تشییع عشق و علاقه خودشان را به سربازان امام زمان (عج) و ایثارگران بی نظیر تاریخ انقلاب اسلامی نشان دادند و بخشی از مراکز فرهنگی کشور ما این افتخار را داشتند که چند نفر از این سربازان گمنام در آنجا چه دانشگاهها و چه مراکز فرهنگی دیگر به خاک سپرده شدند و این ابتکار بسیار با ارزشی است که برادران جستجوگر جنازه های مقدس شهدا این روزها بکار می بندند.
ما می دانیم که آثار شهدا و یاد شهدا چه میزان آموزنده, سازنده و هدایتگر است کسی که آثاری از شهیدی را می بیند اولین چیزی که به ذهن او خطور می کند که این شهید چرا شهید شد, چه ارزشی دارد و چرا جان و هستی اش را داد و فراغش را بر دل بستگانش گذارد در وجود خودش به قضاوت می نشیند و تحلیل و داوری می کند که این راه درستی است که انسان از وجود خودش برای نجات و هدایت جامعه و دفاع از حق مبارزه با ستم و باطل سرمایه گذاری کند و شهید به چنین کسی می گویند کسی که در راه خدا و یک هدف مقدس جانش را از دست داده, خوب در یک دانشگاه وقتی که دانشجو, استاد و کارمند یک گوشه ای را می بینند که به نام شهدا مزین شده برای آنها الهام انگیز است.
در مسجد, مدرسه و میدان هر جا حقیقتا اینها مشعل اند و حقیقتا اینها پرچم, راه و راهنما هستند روی هر چیزی که انسان بخواهد سخن بگوید روی تقدس کسی که جانش را برای حق و مبارزه با ستم و باطل داده, نمی تواند حرف بزند.خالترین نقطه ای است که می تواند انسان را هدایت کند و اینکه شهدا زنده اند و اینکه ((عندالله یرزقون)) و اینکه دائما بشارت می دهند.بالذین لم یلحقوا آنهایی که به آنها هنوز ملحق نشدند ((لله خوف علیهم و لاهم یحزنون)) این بهترین راهنما برای ماست و بنده تقدیر می کنم از این برنامه ای که ترسیم و تنظیم شده و از کسانی که استقبال کردند و این منبع هدایت را در مراکز فرهنگی و اجتماعی برای هدایت دیگران بوجود آوردند.
مساله دوم ما مناسبت 19 دی ماه است که واقعا یک روز تاریخی برای ایران, اسلام و مکتب اهل بیت است که زادگاه.این روز و حادثه آن در قم روی داد و قمی ها و حوزه علمیه قم, طلاب مدرسه فیضیه و دیگران این افتخار را بدست آوردند که در مقطع نهایی مبارزه یک حرکت پرجوشی را آغاز کردند و می دانیم همه که اصل مساله اینگونه بود که پس از شهادت حاج آقا مصطفی فرزند بزرگ امام (ره) مراسمی که بود مردم اظهار علاقه کردند رژیم خشمگین شد و به امام اهانت کرد و این اهانت را مردم برنتابیدند و خشمگین شدند و اولین شعله های خشم مردم در قم بروز کرد هم مرد قم و هم طلاب دو روز پشت سر هم آمدند در صحنه و خیابانها و بیوت علما و مراسم مبارزه را آنجا دوباره تجدید کردند و اعتراض نمودند و جمعی شهید و زخمی شدند و این شد حرکت جدید مبارزه در نوزدهم دی ماه سال 56 و فقط یکسال طول کشید که این مبارزه منجر به فرار شاه شد که 26 دیماه سال 57 شاه از ایران فرار کرد.
چه برکت عظیمی این حرکت مردم و حوزه علمیه قم داشت و چه ریشه عمیقی داشت که این شجره با این رشد و سرعت همه کشور را فراگرفت و بار وبرش و سایه اش بر همه جا سر کشید البته خوب تحلیل این روشن است برای اینکه از روزی که مبارزه در سال ه4 شروع شد مردم علاقمند بودند و عاشق اسلام بودند و همراه روحانیت بودند اما نه آگاهی کافی بود ونه برای مبارزه و تداوم مبارزه برنامه ریزی کامل شده بود و رژیم هم با نهایت سفاکی همه جا سرکوب می کرد که نمونه آن را شمار 15 خرداد دیدید, بتدریج مردم در مساجد تکایا و در هیاتها و در دانشگاهها و مدارس و خیلی جاهای دیگر سازماندهی شدند و رشد فکری مردم واقعا قابل توجه بود در این فاصله ده, پانزده سال فاصله 15 خرداد تا 19 دی قم این بار مردم وقتی که به صحنه آمدند دیگر به خانه هایشان بازنگشتند و دیگر ننشستند و کسانیکه قیام کردند ادامه دارند و اینجا نقطه بسیار بسیار مهمی است و این درسی است که این روزها باید تکرار شود و دوباره به مردم گفته شود و بخصو به نسل جوان اینها باید تذکر داده شود تا آنهایی که در آن زمان نبودند بدانند چه خبر بوده و ملت ما و روحانیت ما و امام ما با چه امکاناتی موفق شدند چه رژیم سفاکی را به این آسانی سرنگون کنند چطور فقط یکسال, آنهم نه هر روز یکسال به مناسبتهایی مردم با تظاهرات, اعتصابات و حضور در خیابانها و میادین و مساجد و فشار بر رژیم موفق شدند رژیمی را که هم پول داشت هم نیروی مسلح به اندازه کافی دراختیار داشت هم ساواک جهنمی را داشت که تا خانه های مردم مامورانش حضور داشتند هم تبلیغات و حمایت های خارجی را داشت و همه امکانات را داشت تا بماند.((یحسب ان ماله اخلده)) از نمونه هایش است ولی مردم به صحنه آمدند و پافشاری کردند تا سرانجام شاه ترسید و فرار کرد و ظرف چند روز همه چیز فرو ریخت و منهدم شد آن تفسیری که از سوره ((ویل لکن همزه لمزه)) کردم اینجا مصداق دارد یعنی درست همین که دربار فکر می کرد امکاناتش او را ابدی ساخته ولی وقتی که آتش خدا از درون زبانه کشید اینها را منهدم کرد و حطمه خداوند اینها را خرد کرد دلهایشان را فرا گرفت و از ترس مردم فرار کردند و حالا در خارج عربده می کشند.
فقط یکسال در 19 دی سال 56 شعله جدید مشعل انقلاب در قم خودش را نشان داد و 22 دی ماه سال 57 امام خمینی(ره) شورای انقلاب را از پاریس اعلام کردند که اولین هسته حکومت اسلامی بود و در 26 دیماه شاه فرار کرد و تقریبا کاخ ستم با رفتن او منهدم شد و چند روزی فقط وقت لازم بود تا مردم از اتفاقات رخ داده مطلع شوند و این فقط برای این است که انقلاب اسلامی, روحانیت به مردم متکی هستند و من به این نکته می خواهم اشاره کنم مساله مهم این است که ببینید این مبارزه با چه چیزی پیروز شد ما غیر از مردم چیزی را داشتیم و بعد از آنهم همیشه مردم بودند که توانستند مشکلات انقلاب را حل کنند و در هر خطری مردم سینه هایشان سپر کردند مواقعی که شورش های مسلحانه بود و بمب در نمازخانه ها, اجتماعات مردم منفجر می کردند و افراد مسلح در همین دانشگاه تهران لانه گرفته بودند, این مردم با حضورشان در صحنه آنان را مایوس کردند.
جنگ آمد همان جنگ عجیب و غریبی که همه اهریمن های دنیا و دیوهای قدرت دنیا پشت سر یک رژیم سفاکی مثل بعث عراق جمع شدند که انقلاب را از بین ببرند و همین مردم در جبهه ها و در جاهای دیگر با حضورشان در صحنه آنها را مایوس کردند و انقلاب را مشعشع تر کردند و انصافا بی انصافی است که کسی بخواهد فکر کند درس مردم داری و مردمسالاری و حاکمیت و اراده مردم را به انقلاب اسلامی بدهد.از این بی انصافانه تر چیزی پیدا نمی شود.
کسیکه همه دوره زندگیش از آن روزی که در مواجه با رژیم سفاک پهلوی در مساله انجمن های ایالتی و ولایتی در سال ه4 حوزه قم وارد شد تا امروز هیچوقت فکر نکرده که به غیر از مردم و بدون کمک مردم و جدای از مردم بخواهد کار را ادامه بدهد.
خیلی ظلم به این مردم و انقلاب و روحانیت و اسلام و مکتب اهل بیت است که طوری بحثها را مطرح کنند که افراد جدیدی آمده اند و اینها می خواهند مردم سالاری را یاد مردم و یا انقلاب بدهند.بعله بگوئید می خواهیم تحکیم کنیم, بگوئید می خواهیم قویترش کنیم, بگوئید می خواهیم بیشترش کنیم هر تعبیری می خواهید بگوئید اما گذشته را نباید ما به گونه ای مطرح کنیم که بچه هایی که حالا دارند مدرسه می روند و چیزی هم نمی دانند, خیال کنند که هدیه جدیدی برایشان آمده و یک گذشته بدی داشته اند و می خواهد اصلاح شود.این درست نیست.البته این را من مهم می دانم که پاسداری از حضور مردم مهم است.هر کس باعث شود که مردم دلسرد بشوند و از صحنه بیرون بروند و فاصله بیافتد بین مردم و دولت و حکومت و نظام, این ظلم است, این بد است و این انحراف است (مرگ بر منافق نمازگزاران) و لذا ما همیشه یک کار عمده داریم و آن اینستکه سعی کنیم همانطور که با مردم شروع کرده ایم تا آخر هم با مردم باشیم و همراه مردم باشیم و مردم هم همراه دینشان و رهبرشان و اسلامشان و انقلابشان و مکتبشان باشند که کار بجائی نرسد که آمریکائی ها و انگلیسی ها و اسرائیلی ها بخواهند علیه ما چنگ و دندان نشان بدهند و تهدیدآمیز با ما حرف بزنند و مساله دیگر ما از مناسبتهای هفته, شهادت شهید نواب صفوی و یارانشان است که حقیقتا اینها در تاریخ مبارزات اسلامی حق مهمی دارند, حق پیشتازی دارند و بعد از آن فتنه رضاخان پهلوی و سرکوب نیروهای انقلاب اسلامی و خفه شدن بسیاری از نیروهای مبارز, اینها در موقعی که کمونیست ها از یکطرف و لیبرالها از طرف دیگری صحنه مبارزه را گرم کرده بودند در جهت انحرافی, اینها وارد میدان شدند و نیام دفاع از اسلام و با هدف اجرای موبه موی احکام اسلام, انصافا از خودشان شهامت و شجاعت نشان دادند و آخرش هم جانشان را در راهی که انتخاب کرده بودند تقدیم خداوند کردند که با افتخار و با چشم باز و با فریاد الله اکبر و با نوای دلنشین استقبال از شهادت, ریسمان دارها را به گردن خودشان انداختند و به استقبال شهادت رفتند و درس مردانگی و شهادت دادند که چهار نفرشان شهید نواب, شهید سیدمحمد واحدی, شهید ذوالقدر و شهید طهماسبی در 27 دیماه که هفته آینده است, مراسمشان است و سالگردشان است و ما نباید این افتخارات اسلامی و جهادی را بگذاریم که فراموش شوند.
مناسبت دیگر یک مساله مهم خارجی است که به ما هم ارتباط پیدا می کند و باز مساله فلسطین است.
بنظر می رسد که با آمدن آمریکا به منطقه و با ایجاد جو رعب و لشکرکشی و تهدیدها و ارعاب ها و ضعفی که از برخی سران دولتهای اسلامی در منطقه دیده می شود اسرائیل هم گستاخ تر شده و خیلی جسورانه ظلمش را به ملت فلسطین مضاعف کرده است و آمریکا هم قدم به قدم اسرائیل را تائید می کند و آخرینش هم همین کاری است که روز پنجشنبه کردند و روز جمعه هم ادامه داشته است.چطور می شود که یک دولت بخودش اجازه بدهد و قبلش هم با آمریکا در میان بگذارند و با بولدوزر و تانک بروند خانه مردم را, فقرا فلسطین را منهدم بکنند و در این سرما و در این برف عده ای را مجروح کنند.
دنیا هم اینها را ببیند و این قدرتها هم ببینند و آمریکا هم فرزند نامشروع خودش را ببیند که چگونه ظلم می کند و همه خفه شوند و مسلمانها هم راحت بنشینند واقعا یک صحنه دلخراشی است البته اینها خیال می کنند با ایجاد فضای ارعاب کننده ای که خودشان درست کردند می توانند همه مصالح ملت ها را و استقلال و آزادیها و شخصیت های امت ها را نادیده بگیرند, بله یک موجی میآید اما اینطور نیست آن نفرتی که مردم از استعمار و استکبار دارند اینها تقویت می شود و یک روز به شکل دیگری بروز خواهد کرد.بله اینها وقتی ببینند که کسی و نفس کشی در برابر آنها نیست خیلی بی ادب و گستاخ می شوند همین دیروزرئیس جمهور آمریکا و نخست وزیر انگلستان با لحن بی ادبانه و گستاخانه ای ایران را مورد خطاب قرار می دهند با کلمه ((باید)) که ایران باید چنین و چنان بکند.
اینهاکمی به گذشته باز گردند آن روزی که در ایران بودند و آن روزی که شاه و دربار شاه و ساواک شاه از طرف آنها مردم را آنگونه تحت فشار و شکنجه قرار داده بودند و همه چیز دست آنها بود ما حاضر نبودیم یک کلمه فرمان آنها را بشنویم و علیرغم خواست آنها که قصد داشتند کاپیتولاسیون در ایران درست کنند, امام خمینی(ره) آنگونه در دهانشان زد و آنها به خیال خودشان امام(ره) را تبعید کردند که مساله را حل کنند.
پانزده سال بعد با این خفت و حقارت هم آمریکائی ها و هم نوکران ایرانی شان از کشور ایران فرار کردند و آنها با چنین ملتی مواجه هستند حال به چه دلیلی به خود حق می دهند که این طور بی ادبانه و گستاخانه با یک ملت انقلابی حرف بزنند.
شاید اینها فکر می کنند که چهارتا آدم ضدانقلاب فراری که اکنون در خارج مزد می گیرند و یک کلمه برایشان می نویسند و یا چهارتا آدم فریب خورده و ستون پنجمی که در ایران به وجود آوردند و به نفع آنها حرف می زنند, خیال می کنند اینها سخنگوی مردم ما هستند .یعنی مردم ما هستند که به این حرفها توجه دارند اشتباه عمیقی می کنند یک شانتاژ و یک فریبکاری می کنند و به دنبال آن یک تهدید می کنند بله اینها برای کسانی که از شما می ترسند فوری قبول می کنند و فرمان شما را اجرا می کنند خوب است اما نه برای ایران نه برای ملت انقلابی ایران که بارها آزمایش کردید و فهمیدیدکه این تهدیدها اثر معکوس دارد.
اسرائیلی ها در همین جریانات اخیر ببینید چگونه شانتاژ می کنند, این قطعه را برای شما توضیح دهم درسخنرانی روز قدس اینجا یک حرفی زدم از نکات بسیار جالب است ونشان می دهد که دنیای ما, امروز چقدر دچار انحطاط و سقوط و سو خلق و بی فرهنگی شده نمونه خوبی است.
من در آن سخنرانی که متن آن بارها از صدا و سیما پخش شد در روزنامه ها نوشتند متن کامل آن راروزنامه جمهوری اسلامی نوشت آمریکا را نصیحت کردم و گفتم که به مصلحت شما و اسرائیل نیست که اسرائیل را به سلاح های غیر متعارف هسته ای و میکروبی و شیمیایی مسلح کنید دلیل آوردم که اینگونه کارها معمولا می افتد در رقابت و مسابقه و طبیعی است که اگر اسرائیل بخواهد چنین سلاح هائی داشته باشد دنیای اسلام هم به دنبال این می رود و بعد یک کشور کوچکی مثل اسرائیل نمی تواند در مسابقه تسلیحاتی هسته ای مقاومت کند تاکید کردم و گفتم که دست اسرائیل را ببندید او هم مثل بقیه کشورهای دیگر بیاید قراردادهای بین المللی خلع سلاح هسته ای, میکروبی و شیمیایی راامضا کند, خوب این نصیحت به مذاق اینها خوش نیامد فردا دیدیم که اولا از ضد انقلاب خودمان شروع شد آنهایی که در خارج مزد می گیرند, گفتند فلانی اسرائیل را به بمب اتمی تهدید کرد و بعداسرائیل دید این موضوع خوبی است یک نامه به سازمان ملل نوشت که فلانی ما را تهدید کرده و معلوم می شود که ایران دنبال بمب اتمی است.
من به اینها میگویم از بمب اتمی دست بردارید, سیاست ایران که معلوم است در جنگ هم حاضر نشد سلاح شیمیایی بکار برد در حالیکه دشمن بکار می برد همه صنایع ما تحت نظارت آژانس هسته ای بین المللی است و سالی چند بار میآیند و می گویند و بارها اعلام داشته اند که در ایران علامتی از اینکه سیاست ساخت سلاح اتمی باشددیده نمی شود اینقدر روشن است یک دفعه اسرائیل گفت که از این حرف فلانی معلوم می شود که ایران به دنبال بمب هسته ای است حتی در سازمان ملل نوشت که البته نمایندگی ایران در سازمان ملل جواب داد و آن پاسخ آنجا ثبت شد اما اینها اینجوری هستند و روزنامه های خارج پس از یک هفته دیدیم که مسلم گرفتند و گفتند که ایران اسرائیل را تهدید به بمب اتمی کرد نه مسابقه و نه بعد آن را می گویند شانتاژ می کنند برای اینکه فضایارعاب به وجود بیاورند و بتوانند اهداف پست شان را در دنیا اجرا کنند و این بدترین اخلاق این قلم بدستان و بوق های تبلیغاتی امروز دنیاست و بدتر از آنها داخلی های خودمان,کسانی که یا با مزد یا بدون مزد با رادیواسرائیل هم صدا می شوند و بعضی از اینها همین حرفها را به نحو دیگری در ایران منتشر کردند.
نمی دانم عرق ملی وعرق دفاع از منابع کجا رفته چه چیزی است در هم صدایی با رادیو اسرائیل و بوق های اسرائیلی و چنین اتفاقات, من می خواهم بگویم شما همین را, آنهایی که اهل تحقیق هستند پرونده این جریان را نگاه کنند و ببینند دشمنان ما چطوربی محابا و بی پروا و بدون مراعات اصول اخلاقی و ادبیات کلام می روند دنبال جوسازی,توطئه و فریب دادن و مردم را به بیراهه بردن و سواستفاده از چیزهایی که می تواند در جهت خیر و صلاح مردم حرکت کند, این واقعا شرایط بدی است که الان در فرهنگ تبلیغاتی دنیا حاکم است و متاسفانه سیره مستکبران همین است و همیشه مستکبران همینطور بودند فرعون هم وقتی که حضرت موسی(ع) در مقابلش رفت می گوید, آمده اید توطئه کنید و ما را از کشورمان بیرون کنی, و ((تخرجنا من ارضنا بسحرک یا موسی)) اول مردم را تحریک می کند و بعد هم به فکر سرکوب می افتد این شیوه استکبار است.
من مایلم که مردم, رسانه ها واهل فرهنگ و تبلیغ ما بتوانند اطلاع رسانی صحیح را برای مردم رایج کنند.