خطبه اول
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین، والصلاة والسلام علی رسول الله وعلی آله الائمه المعصومین »
«اعوذبالله من الشیطان الرجیم، لقد استکبروا فی انفسهم وعتو عتوا کبیرا»
«اوصیکم عبادالله بتقوی الله واتباع اوامره »
درخواست از امت عزیزمان برای ارزش گذاری بیشتر به جوهر تقوا سرلوحه حرفهای ما در خطبه های نماز جمعه است.و بحث خطبه اول من ادامه بحث های قرآنی است که به فصل اخلاق رسیده بودیم ودر مورد تکبر یک خطبه ایراد شد.امروز صحبت من، هم ادامه بحث در باره «تکبر» است وهم ورود به فصل دیگری در زمینه «حسد» هست و می دانید قرار ما بر این بودکه بحث اخلاق را بر رویه قرآن عمل کنیم، نه بر شیوه کتابهای معمول علم اخلاق.
گرچه آنها هم خوب است ولی چون بحث ما قرآنی است از این باب نگاه می کنیم.از دید قرآن مهمترین اتفاق بدی که در تاریخ آفرینش افتاده بروز یک نژاد و یک موجود است وهمچنین ظهور روحیه بد و خطرناک حسد.ما هم در همین مورد صحبت می کنیم چون اولین درس قرآنی از اخلاق است.خداوند وقتی که اراده خودش را به موجودات آن زمان اعلام می کند در مورد خلقت انسان، شروع این فصل از فروزات اخلاقی است.به ملائکه اعلام می شود که خداوند بنا دارد موجودی به نام انسان و آدم در زمین خلق کند.دو گروه موجود شناخته شده در آن تاریخ بوده اند که از قرآن می فهمیم.اگر چیزهای دیگری هم هستند فعلا مورد بحث مانیست.موجود زنده مسلم.البته مخلوقات خب انواع و اقسامش بوده اند. ملائکه وشیاطین.وشیطان البته آن روز.عکس العمل ملائکه با احتیاط بود.تکبر از خودشان بروز ندادند ولی سئوالی داشتند که مطرح کردند.از خدا پرسیدند که این چه تصمیمی است.از ادله و آثاری که داشتند و ما نمی دانیم از کجا می دانستندگفتند این موجودی که در زمین خلق می کنی فتنه و خونریزی و فساد دارد.اگرمنظور این است که موجوداتی باشند که خدا را عبادت کنند که ما هستیم.این هم یک نکته ای است که احتیاج به یک بحث جدی دارد که ملائکه از کجامی دانستند که خلقت انسان برای عبادت است، البته ما از قرآن این رامی دانیم، آن موقع چه جور آنها می دانستند.
«و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون ».یک اصل آفرینشی است.ملائکه این اصل را می دانستند می گفتند اگر منظور عبادت است که ما هستیم «و نحن نسبح وحمدک و نقدس لک »
خداوند فقط یک جمله به آنها جواب داد که شما چیزهایی را که خدا می داندنمی دانید و آنها قانع شدند با اینکه سئوال داشتند.خب تا اینجا بخوبی گذشت.وقتی که دستور سجده بر این موجود جدید داده شد، و به این موجود جدیدکه قرار شد مسجود ملائکه باشد، مساله یک قدری حساس تر شد.تا حالا خلق وآفرینش بود اما اینجا سجده است.ملائکه با آن استدلال قبلی الهی قانع بودندو دستور سجده را اجرا کردند، اما شیطان نپذیرفت و گفت من سجده نمی کنم.
دو نکته ابتدائا از این آیات قرآن استفاده می شود یکی مساله «تکبر» ویکی مساله «حسد» است.تعبیر تکبر در قرآن در این مورد زیاد است و لذاخیلی روشن است، تعبیر حسد خیلی نیست.و لفظ حسد هم اینجا بکار نرفته امایک مضمونی در یکی از آیات آمده که نشان می دهد حسد اینجا خیلی نقش داشته در موضعگیریهای شیطان.تکبر و حسد به هم رسیدند و نقطه خطرناکی است تلاقی این دو صفت مذموم، و منشا آثار بسیار بسیار خطرناکی است و فکر می کنم فلسفه تاریخ این درس را باید در آموزش های خودش اضافه بکند که تکبر و حسدآنجا که به هم برسند تاریخ را به صورت منفی تحت تاثیر قرار می دهند.
در سوره بنی اسرائیل همین داستان خلقت انسان و امر به ملائکه که می آید،شیطان می گوید:«ارایتک هذا الذی کرمک علی لئن اخرتن الی یوم القیمه لاحتنکن ذریته الا قلیلا» خیلی آیه پر مضمونی است.شیطان می گوید چرا این موجود رابر من برتری دادی.در اینجا هم تکبر است وهم حسد.تکبر منشا روحی از اینجادارد که موجود، انسان، شیطان و ملائکه خودشان را بیش از آنچه که هستندارزیابی بکنند.به تعبیر قرآن که اول خطبه هم خواندم.«لقد استکبروا فی انفسهم » در وجود و ذات خودشان این تکبر را احساس و دریافت می کنند، بزرگی را، در حقیقت بزرگ نمایی است.خب تا اینجا یک احساس درونی است.بر احساس درونی نمی شود عتاب کرد، خوب احساس و برداشت است.مساله مهم ترتیب اثر دادن به این احساس است، ممکن است موجودی اشتباه بکند، انسان اشتباه بکند.خودش را یا دیگران را جور دیگری ارزیابی بکند. تا درحد اشتباه است به این نمی شود «گناه » گفت و کیفر ندارد.بله، یک صفت شومی است که می تواند منشاآثار بدی باشد وباید اگر احساس شد علاج شود وانسان به عنوان یک مرض بایداینرا علاج بکند ولی قرآن اینجا می فرماید:«وقد استکبروا فی انفسهم وعتوعتوا کبیرا» بعد از این احساس بزرگی و تکبر، تجاوز و طغیان کردند وازحدود خودشان به مقتضای دریافت غلطشان خارج شدند.اینجا دو نکته است یکی اینکه شیطان خودش را بزرگ می دانست و قدرتمند، که قدرتش را بعدا عرض می کنم و دیگری اینکه می خواست آدم هم، موجود دیگری هم از او بزرگتر نباشد وکرامت بیشتر نداشته باشد.لذا می گوید «هذا الذی کرمت علی » آن کسی را که شما،خدا کرامت بیشتری به او دادید.حسد از اینجا بروز می کند که می سوزد که چرااو کرامت دارد واز طرفی هم ناراحت است از اینکه آن شخصیت غلطی که برای خودش تصور کرده این جدی گرفته نشده ونمی تواند این بزرگ بینی خودش رااعمال بکند.این دو تا که با هم می شود خطرناک می شود و نتیجه اش آن جمله سوم است.شیطان با گستاخی به خداوند می گوید اگر به من مهلت بدهی، تا قیامت من باشم، چون نسل آدم بناست تا قیامت باشد، اگر من تا قیامت باشم سلطه موثری را بر این جنس بنی آدم خواهم داشت، کرامت را در وجود آنها ریشه کن می کنم.«لاحتنکن ذریته ».«احتنکن » از ماده «حنک » است.زیر گلو را حنک می گویند.دو تا تفسیر شده، یک تفسیرش این است که افسار بر گردن اینهامی اندازم وبر آنها مسلط می شوم.یعنی آن بزرگی خودم را نشان می دهم، قدرت خودم رابر بنی آدم بر شما ثابت می کنم.
دوم این است که نه، من این کرامت را، مضمون ریشه کن کردن هم در این ماده هست، کرامت را از میان اینهاریشه کن می کنم و شخصیت واقعی خودم را در مقابل آنها ثابت می کنم.ببینید به مقتضای تکبر و حسدش، تصمیمش بر این است که از بنی آدم انتقام بگیرد و حتی خود آدم و نگذارد که موقعیت او متزلزل بشود.در آیات دیگر افتخار نژادی دارد.یعنی این تکبرش مبنای نژادی دارد و مبدا خلقت خودش را از آتش می داند.به نظر او جنس آتش از جنس خاک قوی تر و موثرتر و کاراتر است و لذافکر می کند که آتش بر خاک سجده نمی کند و خاک است که باید در مقابل قدرت وانرژی آتش خاضع باشد.با این فکر و با این استدلال دستور خداوند رانمی پذیرد و اعلان مقابله با این تصمیم آفرینشی و خلقتی خداوند می کند.
خب، پس اینجا تلاقی حسد و کبر را در نظر داشته باشید چون من در خطبه بعدکه می خواهم حسد را اینجا توضیح بدهم نکاتی است که بر اساس این محور است وفکر می کنم آموزش جدی است برای خودمان که تک تک ما وجود خودمان را ارزیابی بکنیم و ببینیم آلوده به این دو صفت شوم، اینهم دو صفت هماهنگ در زندگی خودمان و جامعه نباشیم.
بعد خداوند در دو سه آیه مطالبی را اشاره می کند که اینها بسیار بسیار جالب است.از لحاظ تاریخ بشر فلسفه تاریخ و توضیحی علل وعوامل موثر در تاریخ از این بعد است یعنی از بعد حرکت شیطان و انسان وملائکه و از بعد تحریفات وانحرافاتی که از مبانی شیطانی در جامعه اتفاق می افتد و عواملی که به خدمت گرفته می شود.
در این آیه، در سه آیه خداوند شش موضوع را اشاره می کند و می گوید اینهاابزار کار شیطان است.ابزار کار شیطان متکبر حسود است.در حقیقت استکبارحسود از این ابزار استفاده می کند.اینها اشاره است البته، ولی مطالب باتطبیق بر تاریخ وامروز ما کاملا روشن است.می گوید خب، این مهلت را به تودادیم وبرو این برنامه ای که برای خودت داری اجرا کن ما هم هدف خودمان رااز آفرینش تعقیب می کنیم.بعد می فرماید این کارها را می کنی یا بکن، تقریبانشان می دهد که اینها در دستور کار شیطان است.
«واستفزز من استطعت منهم بصوتک » برو هر یک از اینها را با صوت و بافریادت تحریک کن و جذب کن.
«واجلب علیهم بخیلک ورجلک » لشکرکشی کن با لشکر سواره و پیاده خودت،یعنی همه امکانات نظامی ات را هم بکار بگیر«وشارکهم فی الاموال والاولاد» دراموال واولاد با آنها شریک بشو و مشارکت کن «وعدهم » و عده بده «ومایعدهم الشیطان الاغرورا» و عده شیطان هم چیزی جز غرور نیست.
شش مورد و شاید هم هفت مورد در این آیات است البته آیات دیگر را که نگاه کنی ابزار شیطان بیش از اینهاست ولی این شش یا هفت مورد، یکی با صدای خودت اینها را تحریک و جذب کن.که صدا را آدم روایات و مصادیقش را که می بیند همین امکانات اطلاع رسانی است.از هر نحوی و در هر زمانی به شکل خاص خودش که امروز در زمان ما صوت است وتصویر است وامواج است و مکتوبات است وفیلم ها و خیلی چیزهای دیگری که شما می دانید، یعنی همان که الان شبکه خبری امپریالیسم را تشکیل می دهد و امپریالیسم خبری و تبلیغاتی دنیای استکباری را تشکیل می دهد، که تعبیر قرآن با صورت شیطان است.این حالا یک مجموعه ای است.یعنی یکی از ابزار کار شیطان حسود مستکبر این است.
دوم «و اجلب علیهم بخیلک و رجلک » اگر اینرا دو تا حساب بکنیم می شود دوم و سوم، با نیروی پیاده و نیروی سواره، سواره نظام و پیاده نظام می توانی به آنها حمله کنی.شیطان اینکار را می کند.احتمالا این دو مقوله باشند، که البته باید یک مقدار بحث تفسیری بشود که من نه حالا فرصت اینکه در این خطبه بحث تفسیری آنرا ندارم، فرض می کنیم یکی باشد، یعنی نیروی نظامی، و سوم «شارکهم فی الاموال » با مشارکت مالی که امروز بزرگترین ابزار سلطه استکباری است وبرای افسار انداختن به گردن دولت ها و ملت ها یا ریشه کن کردن ارزش های آنهاو نابود کردن ریشه های سعادت آنها، مشارکت مالی.خب ما می دانیم در تاریخ بشریت بزرگترین ابزار بوده وامروز هم هست.«واولاد» اولاد اشاره به نیروی انسانی است.نیروی انسانی در شکل کارشناس ها ونیروهای فنی که امروز استکباروهمچنین تکنولوژی و فن آوری که امروز از عمده ترین ابزار سلطه شیاطین حسودمستکبر دنیا بر بشریت است.
این می شود چهارم یا پنجم.«و یعدهم » با وعده، وعده ها به دو شکل، وعده های مثبت که وعده است، با امیدوار کردن وشعار دادن و در باغ سبز نشان دادن،ملت ها و دولت ها و جریانها و احزاب را تحت اراده خودشان گرفتن، این یکی ازهمین ابزاری است که خداوند به شیطان می گوید از اینها استفاده خواهی کرد ودومی تهدید است که بر ترساندن و نشان دادن نمونه های روشن برای آینده ملت ها را از حرکت مستقیمی که در پیش گرفته اند یا انسانها و افراد رابازداشتن، آخرش قرآن می فرماید «و ما یعدهم الشیطان الا غرورا» یعنی این دو بحث، وعده ها و وعیدهایی که شیطان می دهد فریب است، واقعی نیست.
ببینید خداوند در این آیات با اشاراتی در دو سطر راهکارهای عملیاتی شیطان را در مقابل انسانها و سعادت انسانها آنهم کرامت انسانها.
شیطان با بغض و حسدش با استقلال انسان مخالف است و می خواهد جلوی این کرامت و عظمت و استقلال و پیشرفت و توسعه او را بگیرد.
حالا این شیطان اگر بناست آن شیطان مجسم روز مذاکره خداوند با آنها باشدیک معنا دارد اگر یکبار بحث در باره شیطان کنیم می بینید که شیطان در قرآن اعم از انس و جن است و هم جریانهای منادی فساد، ظلم،تبعیض، فقر و بدیهاشیطان است، قطعا شیطان در قرآن به این مبانی به صورت مکرر استعمال شده ونمی تواند این مسائل مربوط به یک شیطان معین یعنی ابلیس باشد که در مظهرخداوند این گستاخی را کرده، باید یک حرکت نوعی و تاریخی و فلسفه تاریخ باشد.
اصلا تعریف حسد را شما ببینید همه کتب لغت وادبیات می گویند حسد این است که انسان در دل خودش علاقمند باشد نعمتی از کسی که به حق آن نعمت را داردزائل شود، یعنی اگر انسان ببیند که فرد دیگری دارای امکانات مادی یا معنوی است، یا علم یا آبروست، یا وجاهت و یا نفوذ است در قلبش مایل باشد که اینها را او نداشته باشد، این می شود حسد، نبست البته در صورتیکه او به حق داشته باشد.اگر به ناحق داشته باشد، این حسد نیست واین یک مقوله دیگری است.بنابر این ببینید شیطان از کرامت بالا دست خودش در انسانها ناراحت است واین حقی است که انسانها دارند که خداوند به آنها داده می خواهد این حق رابگیرد وریشه کن کند و قسم یاد می کند که کار من این است و این کار را خواهم کرد.و خداوند هم سرنوشت جریان را بعد در آیات دیگری می فرماید که چه خواهدشد.بنابر این این جریان الان در تاریخ بشریت از آدم تا قیامت جریان خواهدداشت چون می گوید تا روز قیامت من مهلت می خواهم، خداوند تا قیامت به این جریان مهلت داده، معنای آن این است که این جریان وجود دارد و ما بایدببینیم که چه کسانی هستند و چی ها هستند، انسانها و کارها و رفتارهایی که در حرکت تاریخ، بشریت را به اضلال به عرض وبه سقوط می کشانند و چه عواملی هستند که انسانها را به طرف تعالی و تکامل می برند، آن جریان شیطانی است همینی که در مشاجره گستاخانه شیطان با خداوند در قرآن آمده و آن جریان دیگر رحمانی است که خواست اولیه خداوند که «انی اعلم مالا تعلمون » آنرانوید می دهد که انشا الله خداوند همه ما و انسانها را از این دو صفت شوم وخطرناک، حسد و کبر نجات بدهد.
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد.
خطبه دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلوه و السلام علی رسول الله وعلی علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره وسبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی والخلف الهادی المهدی، صلواه الله علیهم اجمعین،عبادالله بتقوی الله حق تقاته » مناسبت های این هفته خیلی فراوان است و من ناچارم مطالبی را بسیار فشرده عرض کنم، اولین مناسبتی که به هفته گذشته مربوط می شود، سالگرد شهادت دو نفر از استوانه های انقلاب، شهید رجائی وشهید باهنر است که حقیقتا مصیبتی در تاریخ انقلاب ما حساب می شود و خسران بزرگی بود.بعد از یک دوران طولانی تلاطم که در فضای سیاسی کشور بود و بالاخره با فرار بنی صدر و منافقین ما توانستیم یک انسجامی در مدیریت کشور در همه قوای سه گانه بوجود بیاوریم، دولت، رئیس جمهور آن، شهید رجایی شد ونخست وزیرش شهید دکتر باهنر شد، مجلس حزب اللهی و در خط امام بود، قوه قضائیه در خط امام بود و نهادها هم که مورد اختلافمان بود، نهادهای انقلابی با لیبرالها، آنها هم با همین سه قوه، تحت رهبر امام(ره) هماهنگ بودند،شرایط ظاهرا مناسبی برای حرکت به وجود آمد که دشمن هدف گیری کرد که این ثبات را به هم بریزد و نگذارد کشور به این انسجام انقلاب حرکت خودش راآغاز کند که ما با آن انفجار بسیار وحشتناک مواجه شدیم که هنوز چندهفته ای از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی گذشته بود.که در آنجا ما هفتاد وچند نفر از زبده گان و نخبگان و فریختگان موثر و کارساز انقلاب را از دست داده بودیم دوباره با این شرارت بسیار رذیلانه مواجه شدیم و رئیس جمهور ونخست وزیرمان از دست رفتند، البته آنها خودشان اگر حیات جاوید حیات بدست آوردند اما از ما گرفته شدند و به این معنا از دست رفتند.و یکی دو روزبعد از آن شهید قدوسی که شخصیت بزرگواری در دستگاه قضائی بود با متانت وجدیت و انضباط داشت دستگاه قضائی را در بعد دادگاههای انقلاب شکل می دادایشان را هم شهید کردند وباز سرتیپ شهید دستجردی که در همان حادثه انفجارنخست وزیری مجروح شده بودند شهید شدند وامیدمان به یک شخصیت کارگزار واقعاصمیمی، مومن و حقیقتا کاری و قابل اعتماد در شهربانی هم از دست رفت، ضربه سنگینی در ظرف یک هفته با این شرارت های منافقین خوردیم.(شعار مرگ برمنافقین نمازگزاران).
و اینجا با پیاده نظامشان که همین نیروهای نفوذی شان بود، این ضربه را به جامعه اسلامی و انقلابی ما شیاطین استکباری زدند که می شناسیم از کجا وچگونه آمدند.البته خداوند با همان وعده دیگری که در بدو آفرینش داده که نصرت خواهد کرد آنهائیکه تحت تاثیر شیطان قرار نگیرند وراه خودشان رابروند، انقلابش را یاری کرد و نگذاشت خلا وجودی این دو شهید بزرگوار درحرکت تاریخ ما خودش را نشان دهد و حقیقتا با سرعت مناسب، هم در میدان جنگ و هم در اداره کشور توانستیم با آن همت و اراده و پشتکار نیرومندی که امام داشتند از این تاریخ عبور کنیم، خداوند ارواح پاک همه شهدا را به خصوص این چهار شهیدی که این روزها سالگرد آنهاست با ائمه معصومین محشوربفرماید وبه بازماندگانشان صبر واجر عنایت بفرماید و به همین مناسبت ماهفته دولت را داشتیم که هر ساله هست امسال هم بود و خوب برگزار شد و بایداز اعضای هیات دولت و نهادهائی که این روزها اطلاع رسانی خوبی کردند وکارهای ارزشمندی را به جامعه معرفی کردند قدردانی کنیم و بنده درخواست می کنم و امیدوارم که چنین هم باشد هم در بعد عملی و اجرائی حالا که یک مقدار امکاناتمان بهتر شده صمیمانه وبا پشتکار برای ساختن کشور و توسعه کشور و رفع کمبودهای زیربنایی حرکت کنند وهم در بعد اطلاع رسانی مرتبا مردم را در جریان کارهائی که انجام می دهند قرار بدهند، بنده با بسیاری از این طرح هایی که این روزها اعلام می شود وبه نتیجه رسیده آشنا هستم از بدو تکوین آن، اینها را می شناسم و می دانم برای کشور بسیار تاثیرگذار است و مایل هم هستم که بیشتر توضیح داده شود، البته وقتی که انبوه اعلام می شود، توضیحات کم است، مردم به ریشه ها و سوابق و زحمت ها و آثار این کارهای سازنده ومشکلات دولت باید بیشتر آشنا باشند، مسئله دیگری که این روزها داشتیم اجلاس خبرگان بود که بنده هم همان جا هستم.بسیار اجلاس مهمی بود و من امیدوارم که برای تاریخ انقلابمان سرنوشت ساز باشد خوب اصل مجموعه مهم است، هشتاد وچند نفر مجتهد مسلم و مورد اعتماد مردم که با رای مردم آمدند واکثرا درمنطقه کارشان متنفذ و محبوب هستند و تاثیرگذار در این نهاد مقدس جمع هستند واینها این بار به خاطر حساسیت این مقطع تاریخ پیش از آن شرایطمعمولی که معمولا اجلاس خبرگان دارد به صحنه آمده بودند، معمولا ما سعی می کنیم مجلس خبرگان با همان مسئولیت های اولیه خودش که مسئله رهبری، صلاحیت رهبری و اگر یک وقتی نیازی پیش بیاید انتخاب رهبری در این حد عمل کند ووارد مسائل دیگری نشود ولی این بار خبرگان احساس کرده بودند که نمی توانندبه آن محدوده اکتفا کنند چون مسئله رهبری و ولایت را که قلمرو اصلی کارآنهاست در همه شئون مملکت ذیدخل می دانند و از آن جهت فکر می کردند که بایدبه مسائل جدی کشور، آنها هم بیشتر توجه کنند، حدود سی سخنرانی بود که بسیاری از این سخنرانی ها خودش هر یک یک مقاله ویا یک تحقیق است که اگرروزی بنا باشد منتشر شود خواهید دید که چه کتاب ارزشمندی خواهد بود،البته چون آنجا فضایش محرمانه است و بنابر این نیست و تا بحال هم نبود،که اخبار آنجا منتشر شود خیلی صریح وصمیمی حرف می زنند، آنجا دیگر تبلیغات نیست و بنای انتشار هم نیست که آثار تحریک کننده داشته باشد لذا افراد به خودشان حق می دهند صریح حرف بزنند، آنچه که می فهمند وهر یک از اینها هم ازمحیط کارشان اطلاعات کافی دارند وهم برداشت دارند وهم تحلیل دارند وهم نسبت به آینده صاحب نظرند نگرانی هائی داشتند که مطرح کردند و بخشی از آنهارا در یک گزارش اجمالی خدمت رهبری داده می شود اما فکر می کنم روزی درشرایط مناسبی این حرفها به عنوان یک نقطه مهم تاریخی در تاریخ ما موردتوجه قرار بگیرد و قرارمان هم بر این شد که مواظبت بیشتری خبرگان امت بتوانند از مسائل آینده داشته باشند که انشاالله اینجور خواهد شد.در آنجایک بحث بسیار اساسی بود که شاید در اکثر سخنرانی ها بود که همه با تمام وجودشان احساس کردند که دشمن با همین تعبیری که در خطبه قبل گفتم واردمیدان شده که اسلامیت نظام ما را از بین ببرد، یعنی آن دشمنی با افراد،اگر هم دارد به خاطر این دارد که اینها از نظام اسلامی حمایت می کنند، دشمن احساس کرده که با حضور اسلام انقلابی و ناب در جامعه و حاکمیت آن در یک کشوری مثل ایران نمی تواند خیالش از منافع استراتژیک استکباری خودش جمع باشد و نمی تواند تحمل کند که بر اساس معیارهای اخلاقی واسلامی تمدنی درجامعه بشری باشد که به تمدنی که آنها بر اساس لائیزم در دنیا مطرح کرده اندتنه بزند و پیکره اصلی آن تمدن لائیزم است یا ضد دین یا بی تفاوت نسبت به دین.از این جهت مهم ترین هدفشان در ایران این است که حاکمیت اسلامی نباشد وچیزی به نام ولایت فقیه محور حرکت نباشد این قطعا با ادله فراوانی امروزهدف آنهاست و خبرگان عمدتا روی این مسئله تکیه کرده بودندو نگرانی شان ازاین جهت بود که اولا دشمن دیگر به صراحت رسیده و لابد امیدهایی پیدا کرده که به صراحت رسیده وثانیا افراد نادانی، یا دانا و مغرضی در داخل کشور بادشمن همصداست و تعامل بین اینها هست، حرفهای یکدیگر را تکمیل می کنند، اویک چیزی می گوید اینها در داخل جا می اندازنداینها یک چیزی می گویند آنها درسطح جهانی جا می اندازند.شایعه درست می کنند و دارند تبدیل به یک جریان مرموز موذی در کشور می کنند، با همه ابزارها به میدان آمده اند و پول خرج می کنند، آدم می فرستند، آدم دعوت می کنند، اجتماع درست می کنند حتی تا آنجاپیش رفته اند که تروریسم ها را هم که بناست به صورت ظاهر با آنها سر و کاری نداشته باشند آنها را در خدمت می گیرند مجموعه شواهد و قرائنی که خبرگان را واقعا نگران کرده بود این است که ما در شرایطی قرار گرفته ایم که دیگربا تعارف وبا مجامله نمی شود مسائل کشور را اینجوری بگذاریم جریان داشته باشد وباید همگی هماهنگ و متحد باشیم و کار بکنیم برای اینکه استکبار رامثل سالهای اول انقلاب مایوس و آنها را خاموش کنیم واین صدای بوق و کرنایی که اینها راه انداخته اند خفه کنیم انشا الله (تکبیر نمازگزاران) مساله بددیگری که داشتیم حوادث خرم آباد بود و هنوز هم فکر نمی کنیم که ختم شده باشد که واقعا نشانی است از اینکه بالاخره عواملی در داخل کشور هستند و درصددندآن قولی که آمریکائی ها داده اند که ایران امسال، سالی پرآشوبی راخواهد داشت، اجرا بکنند.من نمی خواهم الان وارد این بحث بشوم که چه کسی مقصر بود یا نبود، چه کسی کوتاهی کرد و چه کسی خوب کارکرد این بحثی است که منتظریم هیاتهای تحقیق و تفحصی که به خرم آباد رفته اند بررسی کنند واین مسائل را رسما اعلام کنند و من هم از آنها انتظار دارم که صریح حرف بزنند وآنچه که می فهمند به جامعه ما بگویند که جای پرده پوشی نیست.واقعا دشمن وارد صحنه شده است.شما می بینید منافقینی که همین روزها به آنها اجازه فعالیت و تظاهرات در آمریکا داده اند، صریحا هر روز اعلام می کنندکه ماعملیات تروریستی انجام دادیم.آمریکائی که به شبهه ویا ادعای تروریست بودن، افرادی را اجازه نمی دهند که به آمریکا وارد شوند ولی به منافقین اجازه فعالیت می دهد که پرچم بلند کنند آنهم جلوی سازمان ملل واین مسئله روشنی است و تحرک آنها را می بینید، حرکت مرموز و موذیانه دولت عراق قابل تامل است که چطور با اینهمه ضعف و گرفتاری و بدبختی، موافقت و یا کمک می کند که اینطور جریانهائی در مرز ما و یا داخل کشور ما انجام بشود وچیزهای دیگری که باز به چشم می خورد و بنابر این ما باید خیلی هوشیارباشیم.به هر حال این مساله بسیار بسیار حادثه تلخی است و کمترین تلخی آن این است که نیروهای انقلاب در مقابل هم قرار گرفتند و از حرف گذشته و درصحنه عمل درگیر می شوند.مگر ما چه امنیت خاطری پیدا کردیم؟
با اینهمه دشمنان پر رو و گستاخ و صریح و پر ادعا که اینطور خودمان وانرژی خودمان را صرف همدیگر کنیم که همدیگر را از پای در بیاوریم این چه حرکتی است که در کشور انجام می شود؟ به هر حال ما بارها در تریبونهاگفته ایم و مثل اینکه گوش شنوائی برای این مصلحت گوئی ها نیست وهر کسی فکرمی کند که همان راهی که می رود راه نهائی و درست است وباید برود و حقیقتاانتظار ما از همه مسئولان، از دستگاههای مسئول و از همه این است که شرایطزمان بهتر از آنچه که عملمان نشان می دهد، درک کنند وبه آسانی میدان ندهندکه این هدیه الهی که در قرن بیستم خداوند به بشریت داد و برای اولین بارحکومت اسلامی را با محوریت اهل بیت و به امامت شخصیتی بی نظیر در تاریخ ایران اسلامی به بشریت اهدا کرد واین امیدی که این انقلاب در دلهای همه جریانهای حق طلب ایجاد کرد، به آن آسیب برسد.ما خیلی مسئولیت داریم، خیلی عظمت دارد این حرکتی که ما خیال می کنیم یک حرکت ساده سیاسی و اداری درجامعه است.بعد از 1400 سال عمیق ترین حرکتی است که می بینید اتفاق افتاده وروحانیت عظیم الشانی پیشتاز این حرکت بودند وامروز دارد اینطور پیش می آورند و انشا الله که فراموش نمی کنیم هم کسانیکه دستشان آلوده است به این تنازعات و هم کسانیکه کمک می کنند و هم کسانیکه با سکوتشان کمک می کنند.همه باید با هم همکاری کنند.
مساله دیگری که این روزها در سطح بین المللی هست اجتماعات عظیم و مهمی است که در نیویورک و مقر سازمان ملل جریان دارد هم اجتماع سران دولتها که هفته آینده خواهد بود وهم اجتماع پارلمانها که اکنون در جریان است وهم اجتماع سران و رهبران دینی که بی سابقه هم هست از آن واقعا حرکتهائی است که باید روی آنها حساب کردالبته مشکل ما این است که سر نخ این مسائل معمولا در دست انسانهای حق جو وحق طلب و مظلوم نیست.مدیریت ها، نتیجه گیریها، تحلیل ها واداره کردنها یک جای دیگری است ولی به هر حال عده زیادی انسان خوب هم در آنجا شرکت می کنندو امیدواریم ما هم بتوانیم با هوشیاری از این مراکز بهره بگیریم ونه اینکه اینجا باعث بشود ما از بعضی از خواسته هایمان واهدافمان و اصولمان تنزل کنیم که آن برای ما خسارت خواهد داشت چون خیلی چیزها آنجا پخت و پزمی شود که بعدا انسان می فهمد که بر سرش چه آمده است.به هر حال پیام رهبرمعظم انقلاب به جمع رهبران دینی، آن نقطه مشعشع و روشن اجلاس از نظر بنده است که خیلی از حرفهای آنجا را مطالعه کردم.نکاتی که در پیام رهبری ماحضرت آیت الله خامنه ای (صلوات نمازگزاران) گنجانده شده، آن روح و محتوا وهدف و آرمان انقلاب است گرچه خیلی ها توجه جدی به این نکات نمی کنند ولی نفس مطرح شدن آن نظرات اسلام انقلابی در آن محیط و طبعا در بخشی از رسانه های دنیا خودش یک دستاوردی است که خوب استفاده شد.آخرین مناسبت ما شهادت حضرت زهرا است که این مصیبت حقیقتا تلخ و گزنده است وهم اظهار خوشحالی بکنیم از وجود فرزندان عزیز قرآنی خودمان که محبت کردند ودر نمازجمعه شرکت کردند که اینها می توانند ستاره های روشن وعلامت دهنده های خوبی در فضای نامناسب فرهنگی باشند و راهی برای نوجوانان ما و مشعلی و راهنمائی که قرآن در میان جامعه بشری باشد.
امروز بخشی از آن بر روی دوش این بچه های خوب ماست.
آیت الله هاشمی رفسنجانی در ادامه به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س) به ذکرمصیبت و رنج های آنحضرت و خطبه وی پس از رحلت پیامبر(ص) پرداخت و در خاتمه سوره شریفه «کوثر» را قرائت کرد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هو الابتر.