ماهان شبکه ایرانیان

به امامت رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین نحمده و نستعینه ونستغفره و نتوکل علیه و نصلی و نسلم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه حافظ سره و مبلغ رسالاته بشیر رحمته و نذیر نقمته سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداه المهدیین المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین ، اوصیکم عبادالله بتقوی الله

خطبه اول

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین نحمده و نستعینه ونستغفره و نتوکل علیه و نصلی و نسلم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه حافظ سره و مبلغ رسالاته بشیر رحمته و نذیر نقمته سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداه المهدیین المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین ، اوصیکم عبادالله بتقوی الله. روز ، روز متعلق به امام بزرگوارست و سخن ما درباره ی خصوصیاتی از این مرد بزرگ و این یادگار پیامبران و اولیای الهی در زمان ماست به همه ی برادران و خواهران نمازگزار عرض می کنم که خصوصیت امام بزرگوار ما رعایت تقوا بود همه ی شما تقوا را دستور العمل زندگی خود قرار بدهید، تا همچنان که ابواب رحمت الهی بر روی آن مرد بزرگ باز شد بر روی ما هم باز بشود ، تقوا، رحمت و هدایت الهی را متوجه فرد و جامعه ی باتقوا می کند دستورالعمل اول و آخر پیامبران و جانشینانشان تقوای الهی است. در خطبه ی اول در نظر دارم آن درکی را که در طول زمان به عنوان یک شاگرد و پیرو ای نمرد بزرگ احساس کردم و دیدم و لمس کردم به شما عزیزان - بخصوص جوانان - منتقل کنم درباره ی امام خیلی حرف زده ایم همه از دوستان از دشمنان از ایرانی و غیر ایرانی و مسلمان و غیر مسلمان از این مرد بزرگ تجلیل کردند در اینها هیچ حرفی نیست عظمت و جلال و شان او برای همه مسلم است اما این یک امر اجمالی است من فکر می کنم که نسل جوان ما - که امروز با قدرت و نشاط دارد راه افتخار و عزتی را که این مرد بزرگ در مقابل ما باز کرد طی می کند - مایل است از امام خود چیزهای بیشتری بداند، من دریافتهای خودم را عرض می کنم یعنی آنچه را که به مرور زمان در طول حدود سی سال ما امام را از نزدیک شناختیم و در امام مشاهده کردیم در هر برهه یی چیزی مظهری و بعدی از ابعاد این شخصیت عظیم را از این سی ویک سال - که از دوران جوانی بنده تا رحلت آن بزرگوار طول کشید - البته چهارده سال ایشان در تبعید بودند و ما به ظاهر از ایشان دور بودیم اما در فضای ذهن و مسیر امام بودیم و از او جدا نبودیم همان چهارده سال هم در واقع با امام بودیم. یک نکته را با شما عزیزان عرض کنم ، درست است که شاگردان امام و آشنایان با امام ، امام را در حد بالایی با عشق و محبت دوست می داشتند اما آنچه درباره ی امام گفته شده است منشاءش محبت نیست محبت منشاءش آن خصوصیاتی است که در امام بود. نکته ی دوم این است که این شخصیت دارای ابعاد گوناگون هیچ اصرار و عجله یی نداشت که آن زیباییها و درخشندگیهای وجود خود را به رخ کسی بکشد هر وقت هر جا تکلیف شرعی او را وادار به حرکتی کرد بعدی از ابعاد او آشکار شد. من از سال 37 شروع می کنم سالی که من خودم به قم رفتم و اول بار امام را از نزدیک دیدم، البته قبل از آن در مشهد شنیده بودیم که در قم یک مدرسی ، یک استاد بزرگی هست که جوان پسند و برجسته است، طلبه ی جوانی که به قم وارد می شود دنبال استاد می گردد، در حوزه های علمیه انتخاب استاد اجباری نیست، هر کسی طبق پسند و سلیقه ی خود استاد را انتخاب می کند استادی که طلاب جوان و مشتاق را در وهله ی اول به خود جلب می کرد همین مردی بود که آن روز در میان شاگردانش به عنوان «حاج آقا روح الله » شناخته می شد مجموعه ی جوانان فاضل و درسخوان و پر شوق در محفل درس او جمع بودند ما در چنین فضایی وارد قم شدیم. اول مظهر نو آوری علمی و تبحر در فقه و اصول بود بنده قبل از ایشان استاد بزرگی را در مشهد دیده بودم - یعنی مرحوم آیت الله میلانی - که از فقهای برجسته بود در قم هم همان وقت رئیس حوزه ی علمیه قم - که استاد امام هم بود یعنی مرحوم آیت الله العظمی بروجردی - بود بزرگان دیگری هم بودند اما آن محفل درسی که دلهای جوان و مشتاق و کوشا و علاقه مند به استعدادهای خوب را جذب می کرد درس فقه و اصول امام بود یواش یواش از قدیمی ترها شنیدیم که این مرد فیلسوف بزرگی هم هست و در قم درس فلسفه ی او، درس اول فلسفه بوده است، لیکن حالا ترجیح می دهد که فقه تدریس کند، شنیدیم که این مرد معلم اخلاق هم بوده است و کسانی در درس اخلاق او شرکت می کردند و او به تقویت فضایل اخلاقی در جوانان همت می گماشته است در خلال درس در طول سالها این را ما از نزدیک هم مشاهده کردیم، اما تااینجا شخصیت این مرد بزرگ - که باطن او سرشار از خصوصیات ناشناخته بود - برای اکثر مردم در ان روز فقط به عنوان یک استاد عالم و شاگرد پرور و یک تهذیب کننده ی اخلاق طلاب و شاگردان شناخته می شد. در سال 1340 مرحوم آیت الله بروجردی - مرجع تقلید - وفات پیدا کرد مراجع بزرگواری بودند که مطرح شدند و دوستانشان نام آنها را می آوردند این جا صحنه یی شد برای این که این مرد به همه نشان داد که این درس اخلاقی که می گفته است فقط زبان و یاد دادن به دیگران نبوده است خود او اولین عامل به درسهای تهذیب نفس بوده است همه دیدند همه فهمیدند و تصدیق کردند که این مرد از مقام از مطرح شدن از ریاست حتی اگر آن ریاست ، مرجعیت باشد، که یک ریاست روحانی و معنوی است رویگردان است و برای مقام و منصب و رتبه و شخصیت هیچ گونه تلاش نمی کند بلکه اگر دیگران هم بخواهند تلاش کنند تا آنجایی که بتواند مانع می شود. بعد از گذشت حدود یک سال و نیم از فوت مرحوم آیت الله بروجردی نهضت اسلامی شروع شد، در نیمه ی دوم سال 1341 بعد دیگری از ابعاد این شخصیت آشکار شد و آن هوشیاری و تیزفهمی و توجه به نکاتی که غالبا به آن توجه نمی کردند از یک طرف و غیرت دینی از یک طرف دیگر بود خیلیها شنیدند که تصویب نامه ی ولت در آن روز قید مسلمان بودن و سوگند به قرآن را فرد در منتخب حذف کرده است اما خیلی توجه نکردند که این چه قدر اهمیت دارد در عین حال خیلی اهمیت داشت دلیل هم این بود که با آن که مجلس شورای ملی آن زمان مجلس فرمایشی بود خودشان آن را تشکیل می دادند وفقط نامزدهای مورد قبول خودشان به آنجا می رفتند در واقع انتخاب مردم وجود نداشت انتصاب بود با وجود این آن رژیم جراءت نکرد آن مقررات مربوط به انجمنها و این مساءله ی اسلام را در وقتی که مجلس سرپا بود مطرح کند ترسید منعکس بشود گذاشتند در غیاب مجلس ! مجلس را در آن وقت منحل کرده بودند مجلس نبود در محیط دربسته یی آن را تصویب کردند این نشان می داد که پشت سر این قضیه حرفهای فراوان و مقاصد زیادی هست این را کسی نمی فهمید اما امام این را فهمید و ایستاد غیرت دینی او، او را وادار کرد که در این مساله پیشقدم بشود و مبارزه ی برای این زاویه ی علی الظاهر کوچک ضد اسلامی را شروع کند و این کار راه هم کرد. در همین جا یک نکته ی مهم وجود دارد: امام بزرگوار حتی در میدان مبارزه هم نخواست جلو بیفتد،خود ایشان برای ما نقل کردند که در اول شروع نهضت در منزل مرحوم آیت الله حائری ، یا یک نفر از مراجع معروف وقت آن زمان و از همدوره های خودشان صحبت می کردند و به ایشان گفته بودند که شما جلو بیفتید ما هم دنبال شما حرکت می کنیم امام مقصودش این بود که تکلیف انجام بگیرد آن فریضه یی را بر دوش خود احساس می کرد انجام بدهد جلو افتادن مطرح نبود. البته دیگران آن قدر توانایی و جراءت ورود در این میدان را نداشتند و به امام نمی رسیدند امام به طور طبیعی رهبری و سررشته داری این حرکت را برعهده داشت این مبارزه را شروع کرد و به مردم تکیه نمود تا آن روز هیچ کس از بزرگان حوزه های علمیه و مراجع حدس نمی زد که یک حرکت دینی آن هم در آن دوران اختناق این گونه بتواند پشتیبانی مردم را جلب کند اما امام در همان روز گفت من به پشتیبانی این مردم حرکت می کنم مردم را به این بیابان قم دعوت می کنم او می دانست که اگر مردم را دعوت کند از همه ی ایران جمع می شوند و یک اجتماع عظیم غیر قابل علاج برای دولت آن وقت و رژیم فاسد به وجود می آورند. در این جا بعد جدیدی از شخصیت این مرد آشکار شد بعد قدرت رهبری شجاعت سیاسی ، آشنایی با ریزه کاریهای کارهای دشمن هوشیاری نسبت به هدفهای دشمنان این بعد در عمل آشکار شد، سال 42 - یعنی سال دوم مبارزه - رسید که سال شدت عملها و فشارها و کشتارها بود، آنجا امام مثل خورشیدی در آسمان امیدهای ملت ایران ظاهر شد در موضع یک مرد فداکار و یک آتشفشان کسی که همه ی احساسات لازم برای یک مردم جهانی یک مرد میهنی یک مرد اسلامی در او جمع است شجاعت لازم را دارد قدرت بسیج عظیم مردم را دارد صراحت لازم را دارد چه در اول سال 42 که ماجرای حمله ی کماندوها به مدرسه ی فیضیه و حوزه ی قم پیش آمد و چه در پانزده خرداد سال 42 که عظمت امام در آنجا آشکار شد ملت ایران ناگهان احساس کرد که پشت و پناهی دارد قله ی عظیمی وجود دارد که می تواند به او چشم بدوزد و به او توجه کند امام در پانزده خرداد این گونه در صحنه ظاهر شد. بعد از این ماجرا زندان و تبعید و فشارهای فراوان وجود داشت و امام در آن روز جوان نبود برای ماها که آن روز جوان بودیم زندان رفتن و ماجراهای مشکلی که پیش می آمد، خیلی سخت نبود، بیشتر شبیه یک سرگرمی بود اما امام در آن سال - در سال شروع مبارزه - شصت و سه سالش بود در شصت و سه سالگی این مرد با جوشش احساس خود می توانست احساسات یک ملت را به جوشش بیاورد زندان رفتن و تبعید شدن برای کسی در آن سنین کار آسانی نبود اما این فداکاری و از خودگذشتگی و خطرپذیری در این مرد آشکار شد ای نهم بعد جدیدی بود یعنی مردی که در راه آرمانهای بزرگ و در راه تکلیف شرعی هیچ مشکلی نمی توانست مانع راه او بشود این جریان در سال 42 و 43 به تبعید چهارده ساله ی امام اول به ترکیه بعد هم به عراق منتهی شد. در دوران تبعید امام ابعاد تازه یی از شخصیت این مرد کم نظیر و حقیقتا استثنایی در زمان ما بروز کرد چیزهایی که انسان در زندگی شخصیتهای بزرگ بعضی از آنها را بندرت مشاهده می کند. اولا، او در موضع یک طراح فکری - و به قول معروف مذاکرات سیاسی ، یک تئوریسین - قرار می گیرد که طرح یک حکومت را طرح یک نظام را طرح یک بنا و دستگاه جدید را می ریزد آن هم طرحی که هیچ گونه سابقه ی موجود و محسوسی در مقابل چشم ندارد،بنای اسلامی ، با توجه به نیازهای دنیای جدید و مسائلی که در دنیا مطرح است ترکیب این مسائل می شود طراحی یک نظام. ثانیا، این مرد با این که در ایران نبود، اما از راه دور مدت چهارده سال قضایای مبارزات اسلامی و نهضت اسلامی در ایران را به معنای واقعی کلمه رهبری کرد، در طول ای نمدت چهارده سال و بخصوص چند سال اخیر - یعنی از سالها 50 و 49 تا 54 و 55 - شدت اختناق و فشار زیاد بود، گروهها ، گروهکها، احزاب سیاسی گوناگون ، مخفی ، مبارز، سیاسی ، غیر سیاسی به وجود می آمدند و همه در زیر فشارهای رژیم مضمحل می شدند و از بین می رفتند و یا بی خاصیت می شدند با این که بعضی از آنها پشتیبانهای سیاسی بین المللی هم داشتند به بلوک شرق و غرب بخصوص به شرق - متصل بودند و از آن جا هدایت و کمک می شدند اما نهضت امام متکی به تشکیلات حزبی نبود اما هیچ تشکیلات حزبی در داخل کشور نداشت عده یی شاگردان و دوستان و آشنایان به فکر او و متن مردم بودند امام هم وقتی در اعلامیه ها پیام می داد مخاطب او آن عده دوستان و آشنایان مخصوص او نبودند مخاطب او متن مردم بودند، او با متن مردم و توده ی مردم حرف می زد و آنها را هدایت می کرد و توانست در طول چهارده ، پانزده سال ، از راه دور این مایه ی فکر اسلامی و نهضت اسلامی را. اولا، در ذهنها عمیق کند. ثانیا، در سطح جامعه توسعه بدهد دلهای جوانان و ذهنها و ایمانها را به آن متوجه بکند تا زمینه برای آن انقلاب عظیم آماده بشود خیلیها در داخل کشور کارهای بزرگ و مخلصانه و فداکارانه یی انجام می دادند اما اگر مرکزیت امام نبود هیچکدام از این کارها نبود همه ی این تلاشها شکست می خورد و همه ی این انسانها از نفس می افتادند آن کسی که از نفس نمی افتاد او بود و دیگران هم به نیروی او قوت و نیرو گرفتند. بعد هم هدایت حقیقی یک حرکت انقلابی و یک نهضت بزرگ در طول مدت چهارده سال و عبور دادن آن از آن همه عقبات گوناگون توسط آن بزرگوار بود طوری شد که افکار غیر اسلامی و ضد اسلامی به انزوا کشیده شدند و به حاشیه رانده شدند روز به روز فکر اسلامی و این تفکر منطقی و مستحکم و قوی غلبه ی خود را بر افکار دیگر ثابت و آشکار کرد، در همه ی قضایای مهم حضور امام محسوس بود، در سال 1347 امام در نجف - مرکز فقاهت - فکر ولایت فقیه را با اتکاء به به مایه های محکم فقهی از آب درآورد. البته ولایت فقیه جزو مسلمات فقه شیعه است این که حالا بعضی نیمه سوادها می گویند امام ولایت فقیه را ابتکار کرد و دیگر علما آن را قبول نداشتند ناشی از بی اطلاعی است کسی که با کلمات فقها آشناست می داندکه مساله ی ولایت فقیه جزو چیزهای روشن و واضع در فقه شیعه است کاری که امام کرد این بود که توانست این فکر را باتوجه به آفاق جدید و عظیمی که دنیای امروز و سیاستهای امروز و مکتبهای امروز دارند مدون کند و آن را ریشه دار و مستحکم و مستدل و با کیفیت سازد به شکلی در بیاورد که برای هر انسان صاحب نظری که با مسائل سیاسی روز و مکاتب سیاسی روز هم آشناست قابل فهم و قابل قبول باشد. عزیزان من! در ایران ، در آن دوران چهارده ساله - بخصوص در این سالهای آخر - مبارزان اسلامی احساس تنهایی نمی کردند همیشه احساس می کردند که امام با آنها مرتبط و متصل است در ماجرای درگذشت فرزندش یک بعد دیگر از ابعاد این شخصیت عظیم آشکار شد خیلیها بزرگ اند عالمند شجاعند اما آن کسانی که این عظمتها در درون عواطف و در زوایا و اعماق دل آنها امتداد داشته باشد خیلی زیاد نیستند مرد مسنی در سنین نزدیک به هشتاد سال در آن زمان وقتی که فرزند فاضل و برجسته اش از دنیا رفت - که در واقع پسر او هم یک پسر برجسته ویک فاضل ویک عالم ممتاز و یک امید آینده بود - جمله یی که از او نقل شد و شنیده شد این بود که مرگ مصطفی از الطاف خفیه ی الهی است، او این را مهربانی الهی و لطف پنهانی خدا تلقی کرد این طور فهمید که خدا به او لطف کرده است آن هم لطفی پنهانی ! ببینید چه قدر عظمت می خواهد در یک انسان ! این مصیبتها و این سختیها و این شدتهایی که در دوران انقلاب بر این مرد بزرگ وارد آمد و او مثل کوه استواری آنها را تحمل کرد ریشه اش در همین عظمت روحی است که در مقابل مرگ عزیزی این چنین، چنین برخوردی پیدا می کند. بعد هم قضیه ی تبعید ایشان از عراق و شروع هجرت آن بزرگوار به کویت و سپس به فرانسه بود که فرمود اگر به من اجازه ی اقامت در کشوری ندهند فرودگاه به فرودگاه خواهم رفت و پیامم را به همه ی دنیا خواهم رساند آن عظمت آن شجاعت آن شرح صدر آن استقامت کم نظیر آن قدرت رهبری الهی و پیامبرگونه باز خودش را در این جا نشان داد این هم بعد جدیدی از ابعاد شخصیت آن بزرگوار بود بعد هم که جریان آمدن ایشان به ایران و مواجهه ی با آن قضایا و تشکیل نظام جمهوری اسلامی بود. آنچه که در دوره ی بعد از تشکیل نظام اسلامی از ابعاد وجودی امام مشاهده شد به نظر من به مراتب مهمتر و عظیمتر بود از آنچه که قبلا دیده شده بود در این دوران امام - این شخصیت برجسته و ممتاز - در دو بعد و دو چهره مشاهده می شود در دوران حکومت یک چهره چهره ی رهبر و زمامدار است یک چهره چهره ی یک زاهد و عارف ترکیب این دو باهم از آن کارهایی است که جز در پیامبران جز در مثل داود و سلیمان جز در پیامبری مثل پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم انسان نمی تواند دیگر پیدا بکند اینها حقایقی است که ملت ایران در طول سالهای متمادی آنها را لمس کرده ما هم که از نزدیک شاهدش بودیم و دیدیم تربیت اسلامی و قرآنی این است امام به چنین چیزی همه را دعوت می کرد نظام اسلامی را برای تربیت انسانهایی از این قبیل می خواست و می پسندید همان طور که خود او مظهر اعلای آن بود. در چهره ی یک حاکم و زمامدار و رهبر امام بزرگوار مردی هوشیار با شهامت با تدبیر با ابتکار و دریادل بود امواج سهمگین در مقابل او چیز کم اهمیتی محسوب می شدند هیچ حادثه ی سنگینی نبود که بتواند او را شکست بدهد او را به خضوع در مقابل آن حادثه وادار کند، همه ی حوادث تلخ و سختی که در زمان ده ساله ی رهبری آن بزرگوار پیش آمد - که خیلی زیاد هم بود - اما از همه ی آنها بزرگتر بود ، هیچکدام از این حوادث - آن جنگ آن جمله ی آمریکا آن توطئه های کودتا آن ترورهای عجیب و غریب آن محاصره ی اقتصادی آن کارهای عظیم و عجیب و غریبی که دشمنان با شکلهای مختلف می کردند نمی توانست این مرد بزرگ را دچار احساس ضعف و شکست بکند از همه ی این حوادث قویتر و بزرگتر بود او معتقد به مردم بود حقیقتا به آراء مردم اعتقاد داشت او به نظر و به راءی مردم اعتقادداشت - که من در خطبه ی دوم در این باره مختصری صحبت خواهم کرد - به مردم از صمیم قلب علاقه داشت به مردم عشق می ورزید و آنها را دوست می داشت . آنچه در زمامداران مختلف عالم مایه ی امتیاز آنها می شد اغلب آن صفات را - تا آن جایی که من بررسی کردم و به ذهنم رسیده - ما در امام مجتمع می دیدیم او ، هر عاقل بود هم دوراندیش بود هم محتاط بود هم دشمن شناس بود هم به دوست اعتماد می کرد هم ضربه ای را که به دشمن وارد می کرد ضربه ی قاطع وارد می کرد همه ی آن چیزهایی که برای یک انسانی لازم است تا بتواند در چنین جایگاه حساسی و خطیری انجام وظیفه کند و خدا و وجدان خود را راضی بکند در این مرد جمع بود. امام به مردم اعتماد داشتند، انقلاب که پیروز شد، امام می توانستند اعلان کنند که نظام ما، یک نظام جمهوری اسلامی است از مردم هم هیچ نظری نخواهند هیچکس هم اعتراضی نمی کرد اما این کار را نکردند درباره ی اصل نظام و کیفیت نظام رفراندم راه انداختند و از مردم نظر خواستند مردم هم گفتند جمهوری اسلامی و این نظام تحکیم شد برای تعیین قانون اساسی امام می توانست یک قانون اساسی مطرح کند همه ی مردم یا یک اکثریت قاطعی از مردم هم یقینا قبول می کردند می توانست عده ی را معین کند و بگوید اینها بروند قانون اساسی بنویسند هیچکس هم اعتراض نمی کرد اما امام این کار را نکرد امام انتخابات خبرگان را به راه انداختند حتی عجله داشتند که این کار هرچه زودتر انجام بگیرد در انقلابهای دنیا آن کسانی که در راس کار قرار می گیرند و زمامدار انقلابند - که البته غالبا هم کودتاست انقلاب نیست - برای خودشان یک سال ، دو سال فرصت قرار می دهند و می گویند تا وقتی آماده ی برای راءی گیری بشویم باید این مدت بگذرد اما همان را هم غالبا تمدید می کنند! امام دو ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که اولین انتخابات - یعنی همان رفراندم جمهوری اسلامی - را به راه انداخت ، یکی دو ماه بعد انتخابات خبرگان قانون اساسی بود چند ماه بعد انتخابات ریاست جمهوری بود چند ماه بعد انتخابات مجلس بود در یک سال - که همان سال 58 باشد - امام چهار بار از آراء مردم برای چیزهای گوناگون استفسار کرد: برای اصل نظام برای قانون اساسی نظام - که قانون اساسی یک بار خبرگانش انتخاب شدند یک بار خود قانون اساسی به رای گذاشته شد - برای ریاست جمهوری برای تشکیل مجلس شورای اسلامی. امام به معنای واقعی کلمه معتقد به آراء مردم بود یعنی آنچه را که مردم می خواهند و آرائشان بر آن متمرکز می شود البته در این کارها هیچ وقت سررشته ی کار را هم به دست سیاست بازان نمی داد مردم غیر از سیاست بازهایند غیر از مدعیان سیاستند غیر از مدعیان طرفداری مردمند امام به مردم اعتماد داشت ، خیلی از گروهها و احزاب و داعیه داران و سیاست بازها و حزب بازها و امثال اینها بودند امام به اینها کاری نداشت میدان هم به اینها نمی داد که بیایند زیاده طلبی کنند به نام مردم حرف بزنند و عوض مردم تصمیم بگیرند لیکن به آراء مردم احترام می گذاشت. جنگ پیش آمد در نقش فرمانده ی نیروهای مسلح ظاهر شد، مساله ی محاصره ی اقتصادی پیش آمد امام پشتیبان کامل بود پشتیبان روحی دستگاههای دولتی اول انقلاب برای کارهای گوناگون و برای حمایت از مستضعفان و محرومان امام دستورات فراوانی دادند و کارهای زیادی انجام گرفت موسساتی مثل جهاد سازندگی مثل بنیاد مسکن مثل کمیته ی امداد مثل بنیاد مستضعفان و جانبازان مثل بنیاد پانزده خرداد برای کمک رسانی به مردم تشکیل شد مسائلی که برای امام در حاکمیت و در اداره ی کشور مطرح بود اینها بود این بعد حاکم و رهبر بودن امام در موضع یک انسان مقتدر و یک انسان با اراده بود انسانی که اگر جنگ پیش بیاید می تواند تصمیم بگیرد اگر صلح هم باشد می تواند تصمیم بگیرد برای اداره ی یک کشور و برای مواجهه ی با دشمنان می تواند تصمیم بگیرد. اما همین انسان در چهره ی زندگی شخصی و خصوصی خود وقتی انسان آن جا را نگاه می کند او را در چهره ی یک انسان زاهد و عارف و منقطع از دنیا می بیند البته منظور دنیای بد است همان چیزی که خود او می گفت دنیای بد آن چیزی است که در درون شماست این ظواهر طبیعت - زمین و درخت و آسمان و اختراعات و امثال اینها - دنیای بد نیست اینها نعمتهای خداست باید اینها را آباد کرد دنیای بد آن خودخواهی آن افزون طلبی آن احساس تعلقی است که در درون توست امام از این دنیای بد بکلی منقطع بود. او برای خودش هیچ چیز نمی خواست برای تنها پسرش - که عزیزترین انسانها برای امام مرحوم حاج احمد آقا بود بارها ما این را از امام شنیده بودیم که می گفتند اعز اشخاص در نظر من ایشان است - در ده سال آن حکومت و آن زمامداری و رهبری بزرگ یک خانه نخرید، ما مکرر رفته بودیم و دیده بودیم که عزیزترین کس امام در آن باغچه یی که پشت حسینه ی منزل امام بود داخل دو ، سه اتاق زندگی می کرد. خود آن بزرگوار برای خود زخارف دنیوی و ذخیره و افزون طلبی نداشت و نخواست بلکه بعکس هدایای فراوانی برای امام می آوردند که آن هدایا را در راه خدا می داد آنچه را هم که داشت و متعلق به خود او بود و مربوط به بیت المال نبود برای بیت المال مصرف می کرد همان آدمی که حاضر نبود آن روز با ده میلیون، پانزده میلیون یک خانه ی قابل قبولی برای پسرش بخرد - ولو از مال شخصی خودش - صدها میلیون تومان مال شخصی خود را برای نقاط مختلف - برای آبادانی ، برای کمک به فقرا برای رسیدگی به سیل زدگان و جاهای مختلف دیگر - صرف می کرد ما اطلاع داشتیم که در مواردی پولهای شخصی خود امام بود که به اشخاصی داده می شد تا بروند آنها را مصرف کنند اینها هدایایی بود که مریدان و علاقه مندان و دوستان برای امام آورده بودند. او اهل خلوت ، اهل عبادت، اهل گریه ی نیمه شب ، اهل دعا، تضرع، ارتباط با خدا، شعر و معنویت و عرفان و ذوق و حال بود، آن مردی که چهره ی او دشمنان ملت ایران را می ترساند و به خود می لرزاند آن سد مستحکم و کوه استوار وقتی که این مسائل عاطفی و انسانی پیش می آمد یک انسان لطیف یک انسان کامل یک انسان مهربان بود من این قضیه را نقل کرده ام که یک وقت در یکی از سفرهای من خانمی خودش را به من رساند و گفت از قول من به امام بگویید که پسرم در جنگ اسیر شده بود و اخیرا خبر کشته شدن او را برایم آورده اند من پسرم کشته شده اما برای من اهمیت ندارد برای من سلامت شما اهمیت دارد آن خانم این را با یک هیجان و با یک احساسی به من گفت، من خدمت امام آمدنم و داخل رفتم ایشان سر پا ایستاده بودند و من همین مطلب را برایشان نقل کردم دیدم این کوه استوار و وقار و استقامت مثل درخت تناوری که ناگهان بر اثر طوفانی خم بشود در خود فرورفت مثل کسی که دلش بشکند روح و جان و جسم او تحت تاثیر این حرف مادر شهید قرار گرفت و چشمانش پر اشک شد! شبی در یک جلسه ی خصوصی با دو سه نفر از دوستان منزل مرحوم حاج احمد آقا نشسته بودیم ایشان هم نشسته بودند یکی از ما گفتیم که آقا شما مقامات معنوی دارید مقامات عرفانی دارید یک چند جمله یی ماها را نصیحت و هدایت کنید این مرد با عظمتی که آن گونه اهل معنا و اهل سلوک بود در مقابل این جمله ی ستایش گونه ی کوتاه یک شاگردش - که البته همه ی ما مثل شاگردان و مثل فرزندان امام بودیم رفتار ما مثل فرزند در مقابل پدر بود - آن چنان در حال حیا و شرمندگی و تواضع فرو رفت که اثر آن در رفتار و جسم و کیفیت نشستن او محسوس شد! در حقیقت ما شرمنده شدیم که این حرف را زدیم که موجب حیای امام شد، آن مرد شجاع و آن نیروی عظیم در قضایای عاطفی و معنوی این گونه متواضع و با حیا بود. آن نکته ی آخری که من می خواهم عرض بکنم این است که همه ی اینها را امام از عمل به دین از پایبندی به دین از تقوا و از مطیع امر خدا بودن داشت خود او هم بارها این مضمون را در گونه گونه ی کلمات خود بر زبان می آورد و بیان می کرد هرچه هست از خداست او همه چیز را از خدا می دانست هضم در اراده ی خدا وبه حل در حکم الهی بود انقلاب را خدا پیروز کرد خرمشهر را خدا آزاد کرد دلهای مردم را خدا جمع کرد او همه چیز را از منظر الهی می دید و عامل به احکام بود خدای متعال هم درهای رحمت را به روی او باز کرد. مایلم یک جمله هم ذکر مصیبت کنم، فردا اربعین سیدالشهداء است به مناسبت سالگرد امام ، ما از جاهای مختلف بر سر مزار او گرد آمده ایم تناسب این جمع آمدن و گرد آمدن ما بر سر قبر امام با اربعین تناسب عجیبی است در روز اربعین هم بعد از آن روزهای تلخ و آن شهادت عجیب اولین زائران اباعبدالله الحسین علیه السلام بر سر قبر امام معصوم شهید جمع شدند از جمله ی کسانی که آن روز آمدند یکی «جابر بن عبدالله انصاری » است و یکی «عطیه بن سعد عوفی » که این هم از اصحاب امیرالمومنین علیه السلام است جابر بن عبدالله از صحابه ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و از اصحاب جنگ بدر است آن روز هم علی الظاهر مرد مسنی بوده است شاید حد اقل شصت ، هفتاد سال از سنین او - بلکه بیشتر - می گذشته است اگر در جنگ بدر بوده پس لابد قاعدتا در آن وقت باید بیش از هفتاد سال سن داشته باشد لیکن عطیه از اصحاب امیرالمومنین علیه السلام است او آن وقت جوانتر بوده چون تا زمان امام باقر هم عطیه بن سعد عوفی علی الظاهر زندگی کرده است عطیه می گوید: وقتی که به آن جا رسیدیم خواستیم به طرف قبر برویم اما این پیر مرد گفت او دم شط فرات برویم و غسل بکنیم در شط فرات غسل کرد سپس قطیفه یی به کمر پیچید و قطیفه یی هم بر دوش انداخت مثل کسی که می خواهد خانه ی خدا را طواف و زیارت بکند به طرف قبر امام حسین علیه السلام رفت ظاهرا او نابینا هم بوده است می گوید باهم رفتیم تا نزدیک قبر امام حسین علیه السلام رسیدیم وقتی که قبر را لمس کرد و شناخت احساساتش به جوش آمد این پیرمرد که لابد حسین بن علی علیه السلام را بارها در آغوش پیامبر دیده بود با صدای بلند سه مرتبه صدا زد : یاحسین ، یا حسین ، یا حسین! «و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون ».

بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد.

خطبه دوم

14 / 3 / 1378

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلم علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی آله الاطیبین الاطهرین سیما علی امیرالمومنین و الصدیقه الطاهره و الحسن و الحسین و علی علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف الصالح القائم المهدی حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک و صل علی ائمه المسلمین و حماه المستضعفین و هداه المومنین . اوصیکم عبادالله بتقوی الله . چون تقریبا وقت سپری شده است من ناچارم خطبه ی دوم را خیلی کوتاه عرض کنم بعد از رحلت امام ما اعلام کردیم که راه امام و خط امام را ادامه می دهیم اولا این حرکت از روی تقلید نبود حرکتی براساس تجربه و آگاهی بود راه امام راه نجات این کشور هم در آغاز انقلاب هم در دوران حیات آن بزرگوار بود و هم امروز هست اما راه امام چیست ؟ مقصود ما از راه امام کدام است ؟ من چند مشخصه ی مهم را از مجموعه یی که ما آن را راه امام و خط امام به حساب می آوریم عرض می کنم چند چیز از نظر امام در درجه ی اول بود اول اسلام و دین بود امام هیچ ارزشی از بالاتر از ارزش اسلام به حساب نمی آورد انقلاب و نهضت امام برای حاکمیت اسلام بود مردم هم که این نظام را قبول کردند این انقلاب را به پا کردند و امام را پذیرفتند برای انگیزه ی اسلامی بود سر موفقیت امام این بود که صریح و بدون پرده پوشی اسلام را روی دست گرفت و اعلام کرد من می خواهم برای اسلام کار کنم و همه چیز در سایه ی اسلام است. قبل از دوران انقلاب ما کسانی در کشور ما و در بعضی کشورهای دیگر بوده اند که حقیقتا به اسلام اعتقاد داشتند اما جرات نمی کردند یا نمی خواستند صریحا اسلام را مطرح کنند تحت نامهای دیگری وارد میدان می شدند و عموما شکست خوردند علت این که امام پیروز شد چون هدف خود را که حاکمیت اسلام است صریح بیان کرد. البته اسلام که امام فرمود در دو بخش قابل توجه است: یکی بخش اسلام در قالب نظام امام این جا خیلی سختگیر بود و به یک کلمه کم یا زیاد راضی نمی شد به یک کلمه کم یا زیاد راضی نمی شد به یک مسامحه چه در مسایل اقتصادی چه غیره راضی نمی شد همه جای اسلام نظام اسلامی مجلس شورای اسلامی دولت اسلامی قضاوت اسلامی و دستگاههای گوناگون باید بر طبق مصالح خط اسلام و راه حاکمیت اسلام را بدنبال بکنند امام این را دنبال می کرد و تا آنجا که توانست تلاش کرد. چهره ی دوم در مورد پایبندی به اسلام عمل فردی اشخاص است در اینجا دیگر آن صلابت و قاطعیت و اعمال قدرت وجود ندارد اینجا موعظه ، نصیحت ، زبان خوش و امر به معروف است امام به این عقیده داشت پس اول چیزی که در خط امام مهم است تعقیب هدف اسلامی و حاکمیت اسلامی در صحنه ی ایمان و در صحنه ی عمل است. دومین مطلب تکیه به مردم است - همان طور که عرض کردم - هیچ کس در نظام اسلامی نباید مردم رای مردم و خواست مردم را انکار کند حالا بعضی رای مردم را پایه ی مشروعیت می دانند لااقل پایه ی مشروعیت می دانند لااقل پایه ی اعمال مشروعیت است بدون آرای مردم بدون حضور مردم و بدون تحقق خواست مردم خیمه ی نظام اسلامی سرپا نمی شود و نمی ماند البته مردم در چارچوپ قوانین و احکام اسلامی است . امام مجمع تشخیص مصلحت را درست کرد یعنی آرای مردم که مظهرش مجلس شورای اسلامی است و حدود اسلامی که مظهرش شورای نگهبان است اگر بین آنها اختلافی پیدا شد مجمع تشخیص مصلحت تصمیم می گیرد آن جایی که مصلحت کشور اقتضا بکند آن را بر این مقدم می دارد مجمع تشخیص مصلحت را هم امام درست کرد. آنچه که در مورد آزادی گفته می شود همه در شکم این حرکت عظیم و این سرخط مهمی است که امام برای این کشور به وجود آورد حالا عده یی تازه از راه رسیده می خواهند آزادی آزادی فکر وآزادی رای را تا به امام و دستگاه امام و نظام اسلامی تازه یاد بدهند و تلقین کنند! این خطی بود که امام حرکت نظام اسلامی را بر این خط قرار داد بحمدالله مسوولان کشور - چه امروز چه در دوره ی قبل و دولت قبل - که همه شاگردان امام بودند و دست پروردگان امام هستند این چیزها را از بن دندان دانستند و باور کردند نمی خواهد دیگری بیاید و به اینها یاد بدهد. سوم از مشخصه های خط امام عدالت اجتماعی و کمک به طبقات مستضعف و محروم است که امام آنها را صاحب انقلاب و صاحب کشور می دانست امام پابرهنگان را مهمترین عنصر در پیروزیهای این ملت می دانست همین جور هم هست و همان طور که گفتیم امام به گفتن هم اکتفا نکرد امام از همان اول انقلاب جهاد سازندگی کمیته ی امداد بنیاد مستضعفان بنیاد پانزده خرداد و بنیاد مسکن را به وجود آورد و دستورات موکد به دولتهای وقت داد عدالت اجتماعی جزو شعارهای اصلی است نمی شود این را در درجه ی دوم قرار داد و به حاشیه راند مگر می شود؟! حالا عده ای از آن طرف در می آیند که امام فرمودند : انقلاب ما انقلاب نان نیست برای نان نیست ! بله ، انقلاب اکتبر روسیه که در سال 1917 پیدا شد به خاطر قطع شدن نان در آن شهرهای اصلی آن روز بود - مثلا مسکو - اگر مردم آن روز نان داشتند - همین نان معمولی - آن انقلاب پیش نمی آمد انقلاب ما اینجوری نبود انقلاب ما براساس یک ایمان بود اما معنایش این نیست که انقلاب نباید به زندگی مردم به اقتصاد به نان و به رفاه مردم بپردازد، ین چه حرفی است !؟ امام به این مسایل می پرداخت و دستور می داد و آنچه در درجه ی اول مورد نظر امام بود عبارت بود از طبقات محروم و مستضعف. البته امروز کنار گودنشینها آنهایی که همیشه بلدند گوشه یی بنشینند و دستور و نسخه صادر کنند - بدون این که بدانند واقعیتها چگونه است یا هیچ مسئوولیتی احساس کنند - می گویند عدالت اجتماعی تحقق پیدا نکرده است ! البته عدالت اجتماعی کامل بلاشک تحقق پیدا نکرده خیلی باید مجاهدت کنیم اما نظام اسلامی آمد و آن برنامه و نقشه ی غلطی را که در این مملکت بود - که هیچ حقی برای روستا و روستانشین و شهرهای دور دست و طبقات محروم قایل نبودند - تغییر داد و بیشترین اهتمام را روی این چیزها گذاشت. امروز بیشترین اهتمام دولت خدمتگزار ما برای نقاط محروم است در طول دوران انقلاب همیشه دولتها این جور بودند بیشترین اهتمامشان برای مردم محروم و نقاط محروم بود کارهای فراوان و خدمات عظیمی انجام گرفته است اینها به برکت همین عنصر عدالت اجتماعی در خط امام است. یک عنصر دیگر دشمن شناسی وفریب نخوردن از دشمن است اولین کاری که دشمن می کند اینجور تبلیغ می کند که هیچ دشمنی وجود ندارد چطور نظام اسلامی دشمن ندارد؟! جهانخواران را از این سفره ی به یغما رفته ی سالهای متمادی محروم کرده است معلوم است که دشمنند می بینیم که دارند دشمنی می کنند - در تبلیغات در محاصره ی اقتصادی - هر کاری که می توانند در تقویت دشمن علیه نظام دارند می کنند صریح هم می گویند! در این مملکت آنچه که برای آمریکا برای استکبار و بر جهانخواران قابل قبول نیست انقلاب این مملکت و استقلال و بیداری این مردم است آن دست ردی است که این مردم به سینه ی دشمنان این کشور و جهانخواران زده اند این را نمی خواهند با اسلام هم که دشمنند چون اسلام این بیداری را به مردم داده است با این دشمنند امام دشمن را می شناخت روشهای سیاسی و روشهای تبلیغاتی آنها را می فهمید می شناخت و در مقابل آنها محکم می ایستاد. محور دیگر علاقه و حساس بودن به سرنوشت مسلمانان عالم است مسلمانان عالم عقل استراتژیک نظام اسلامی به حساب می آیند الان ملتها در آسیا در افریقا و در همین منطقه ی خود ما طرفدار نظام اسلامی هستند این اظهار ارادتی که به امام و به انقلاب می کنند سابقه ندارد نه امروز نسبت به هیچ کشوری در دنیا وجود دارد و معمول است و نه در گذشته چنین چیزی بوده است این به خاطر اسلام است امام روی سرنوشت برادران مسلمان حساس بودند و بالاخره تعالی علمی و سازندگی کشور. اینها سرفصلهای عمده ی خط امام است ،اسلام ، مردم، پیشرفت کشور، دشمنی با دشمنان و حساسیت نسبت به امت اسلامی ، در آن هست، اینها خط امام است ما به اینها پایبند بودیم و هستیم و به فضل پروردگار خواهیم بود. در این سالهای بعد از رحلت امام چه دولتهایی که سرکار بودند - چه دولت قبلی چه دولت امروز ما - چه دستگاه قضایی چه مجلس شورای اسلامی و دستگاه قانونگذاری بحمدالله کارهای بزرگی کردند و خدمات بزرگی انجام دادند جزییات کارهای اینها آن قدر زیاد و صفحه ی عملیاتی که مسئوولان این کشور در قوای مختلف - بخصوص در قوه ی مجریه که بارها سنگین بر دوش آنهاست - به قدری درخشان و زیاد است که هر منصفی اینها را نگاه بکند تحسین خواهد کرد من اگر بخواهم الان هم آنچه در ذهنم هست بگویم یک صفحه ی طولانی است اینها را باید خود آقایان بیایند به مردم بگویند و توضیح بدهند تا ببینند که چه زحماتی کشیده اند!. این به برکت پیروی از همین راه امام است خدای متعال هم به این کشور تفضل کرده است این بنایی که امام ساخت بحمدالله مستحکم مانده است و پایه های محکم و ریشه ی عمیقی دارد آثاری را هم که خدای متعال و دست قدرت الهی برای این مرد آورد خیلی عظیم است. به لطف الهی پنجاه هزار اسیر ما بی دغدغه برگشته اند بلوک شوروی که یک مزاحم و معارضی بود در طول این سالها متلاشی شد به لطف الهی ملت ما در میدانهای مختلف به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کردند انتخاباتهای گوناگون حضورهای برجسته همین حضور سی میلیونی مردم در انتخابات ریاست جمهوری در دوسال قبل از این اینها الطاف الهی و نشانه های رحمت خداست. ما افتخار می کنیم که ملتی جوان و زنده و با نشاط داریم افتخار می کنیم که مسئوولان مومن ، بی طمع ، بی غرض و مردمی دارند قوای این کشور را اداره می کنند افتخار می کنیم که علی رغم دشمنی استکبار و علی رغم این همه توطئه ملت و مسئوولان ما بحمدالهل توانسته اند راه طولانی و دشوار انقلاب را پیش ببرند و مملکت را سازند روز به روز این سازندگی بیشتر خواهد شد روز به روز ان شاءالله به سمت عدالت اجتماعی پیشتر خواهیم رفت روز به روز پایه های اسلام و تعبد به اسلام در این کشور محکمتر خواهد شد. آن کسانی که گوش خوابانده اند که شاید مردم از اسلام و جمهوری اسلامی برگردند بدانند که سرنوشت آنها سرنوشت همان کسانی است که اول انقلاب خیال می کردند انقلاب تا سه ماه دیگر تا شش ماه دیگر تا یک سال دیگر از بین خواهد رفت! یا خیال می کردند که اول جنگ می توانند در ظرف یک هفته ایران را فتح کنند! همان طور که آنها تو دهنی خوردند همان طور که از ملت ایران سیلی خوردند همان طور که ناکام شدند همان طور که غلط بودن تهدیدهایشان برایشان واضح شد آن کسانی هم که امروز خیال می کنند و به انتظار آن نشسته اند که این مردم از دینشان از قرآنشان از اسلامشان از روحانیتشان و از امامشان روی برگردانند تودهنی خواهند خورد آنها هم سیلی خواهند خورد! آینده مال این ملت است آینده مال این کشور و مال اسلام است روز به روز به فضل پروردگار خورشید درخشان اسلام درخشانتر خواهد شد و مردم زیادتری را گرما خواهد داد و نورانی خواهد کرد. × پروردگارا به محمد و آل محمد مقامات امام را در ملکوت اعلی بیشتر از پیش کن. × پروردگارا او را از سوی یکایک ما جزای خیر عنایت کن. × خواستها و آرمانها و هدفهای او را محقق ، ملت ایران را پیروز و دشمنانش را منکوب کن. ×اسلام و مسلمین را در همه جاعالم ، موفق و پیروز بگردان. × گرفتاریهای این ملت را بر طرف کن. × شر دشمنان را به خودشان برگردان. × دلهای این ملت را روز به روز به هم مهربانتر کن.

بسم الله الرحمن الرحیم و العصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان