ماهان شبکه ایرانیان

ارتباط سعادت و شقاوت به روح و جسم

س معنای این روایت چیست که می فرماید:

س معنای این روایت چیست که می فرماید:

«السعید سعید فی بطن أمه، والشقی شقی فی بطن أمِّه»

خوشبخت کسی است که در شکم مادرش خوشبخت باشد، و بدبخت کسی که در شکم مادرش بدبخت می باشد.

ج لفظ روایت به این صورت است: «السعید من سعد فی بطن أمه والشقی من شقی فی بطن أمه». و اصل این حدیث، روایتی است مفصّل از حضرت باقر(ع) که چگونگی پیدایش انسان را بیان می کند. آن حضرت می فرماید: بعد از گذشت چهارماه از زمانی که بین زن و شوهر مقاربت صورت گرفت و نطفه در رحم مستقر شد، یعنی درست در آغاز زندگانی کودک، خداوند متعال به دو ملک دستور می دهد که یکی در داخل رحم و دیگری در خارج آن تمام مقدرات بچه اعم از روزی، زندگانی و مرگ، تندرستی و بیماری و... را بنویسند. آن دو عرض می کنند. از کجا بنویسیم؟ خداوند متعال می فرماید: به پیشانی مادر نگاه کنید و از آنجا بنویسید. و در آخر روایت آمده است:

«و یحفظان لله البداء فی جمیع ذلک»

در تمام این امور، حقّ بدا و تغییر و تبدل را برای خداوند محفوظ می دارند.

بعد از آن امام باقر(ع) از رسول اکرم(ص) نقل می کند:

«السعید من سعد فی بطن أمه، والشقی من شقی فی بطن امه».[1]

و معنای روایت این است که تمام امور اعمّ از خیر و شرّ، و سعادت و شقاوت،در شکم مادر مقدر می شود، البته به شرط «بدا» برای خداوند متعال؛ بنابر این، سعادت و شقاوت در شکم مادر ضرورت نمی آورد، بلکه صرف امکان و قابل بدا و تغییرپذیر است و سرنوشتی که آن دو مَلَک نوشته اند اقتضای طبع است و ممکن است تغییر پیدا کند.

س چرا این دو مَلَک به پیشانی مادر نگاه می کنند و سرنوشت کودک را از روی آن می نویسند؟

ج یک نحو وراثت و ارتباط بین مادر و کودک را می رساند، ولی چنانکه گفته شد، به نحو ضرورت نیست، بلکه به نحو اقتضا است و قابل تغییر می باشد و اختیار را از انسان سلب نمی کند.

س آیا اخبار طینت اقتضائیت دارد؟

ج در روایتی که از امام باقر(ع) پیرامون کیفیت پیدایش انسان، از استقرار نطفه در رحم گرفته تا علقه و مضغه و... نقل شده، آمده است: خداوند متعال به دو مَلَک دستور می دهد که بعد از صورتگری انسان، یکی در رحم و دیگری بیرون رحم، تمام مقدرات و سرنوشت او را بنویسند. و به ملک بیرون گفته می شود: نظر کن به پیشانی مادرش و رزق، اَجَل، بیماری و تندرستی و عوارض و حوادث دیگر را بنویس. در ادامه آن روایت آمده است:

«و یحفظان لله البداء فی جمیع ذلک».

و آن دو ملک در تمام این امور حقّ «بدا» و تغییر و تبدل را برای خداوند محفوظ می دارند. از این قسمت روایت روشن می شود که این حکم ها همگی حکم اقتضائی است و ضروری «و به نحو علت تامه» نیست و خداوند می تواند آنها را تغییر دهد و با اختیار انسان منافاتی ندارد.

س از اخبار طینت استفاده می شود که «اگر انسان از بهشت آفریده شده به بهشت و اگر از جهنم آفریده شد به جهنم خواهد رفت»[2] آیا این مطلب ضرورتِ فعلِ صادر از انسان و عدم اختیار و اراده او را در افعالش نمی رساند؟

ج آری، فعل به این معنی ضروری است؛ یعنی خداوند متعال امر می کند و می خواهد که انسان بخواهد. اراده می کند که انسان فعل خود را با ارادة خود انجام دهد، به گونه ای که اگر بدون ارادة خود انجام دهد، خلاف خواست خدا خواهد بود؛ بنابر این، فعل ضروری است که از جانب خدا باید انجام دهد. منتهی با اراده و اختیار خود بنده. چه اشکال دادر خداوند متعال بخواهد که ما بهشت طلب باشیم، و با اراده و اختیار خود حتماً بهشت را اختیار کنیم؟!

س اخبار طینت و سعادت و شقاوت به روح انسان مربوط است یا به جسم او؟

ج به جسمِ تنها مربوط نیست، بلکه مضافِ به جسم است، یعنی انسان از راه فعل به کمالات می رسد خواه سعادتمند گردد و یا شقاوتمند. و فعل نیز از راه ماده است و نفس موجود مجردی است که یک نحوه تعلقی به جسم دارد و اعمالش را از راه جسم انجام می دهد؛ بنابر این جسم نیز دخیل است و این گونه نیست که نفس مجرد تام باشد و هیچ تعلقی به جسم نداشته باشد؛ زیرا بدن از وقت پیدایش اگر مانع پیش نیاید ذاتاً به سوی کمال حرکت می کند، یعنی نخست جماد است و بعد علقه و سپس مضغه می شود، سپس نفس انیانی به او تعلق می گیرد و ادراک و شعور در او پیدا می شود، تا اینکه نفس بعد از مرگ علاقه اش را از بدن قطع می کند.

بنابر این، نحوة ارتباط و تعلق نفس به بدن چنان که ما تصور می کنیم، مانند حالّ و محلّ، و ظرف و مظروف نیست، بلکه نفس مجرد است، خواه بدن باشد، یا نباشد. خداوند متعال می فرماید:

«قل: یتوفاکم ملک الموت الذی و کل بکم» (سجده 11)

بگو: فرشته مرگ که به شما گمارده شده، جان شما را می گیرد.

یعنی نفس شما را قبض می کند، و از این آیة شریفة برمی آید که تمام هویت انسان، همان نفس است که از او به «أنا» (من) یا «ذنت» (تو) تعبیر می شود؛ و نفس صورت است و بدن آلت و ابزار آن؛ البته نفس مجرد تامّ نیست و گرنه حرکت جوهری و حرکت در ذات آن معنی نداشت، بلکه با تعلق به بدن به سوی کمال و تجرد تامّ حرکت می کند.

س اگر طینت مؤمن و شیعه از علیین است و طینت مخالفین از سجّین، پس همان خود علت است؛[3] بنابر این فضیلتی برای شیعه نخواهد بود که شیعه شده اند.

ج خداوند متعال می فرماید:

«و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما تنزله الا بقدر معلوم» (حجر 21)

و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه ای معین فرو نمی فرستیم.

بنابر این، خداوند متعال آنچه را که باید قضا به آن تعلق بگیرد، قَدَر خواهد داد و این ربطی به اختیار ندارد؛ پس در عین حال که انسان از علّیّین و یا سجّین است، با اختیار است.

س اگر انسان از سجین باشد، تقریباً اختیار از او مسلوب است.

ج خیر، اختیار است، ولی در عین حال تحت قضای حتم و قَدَرِ لازم است هر کاری که انسان می خواهد انجام دهد، علت هایی دارد که تا تمام آن اجزاء (که هر کدام علت ناقصه اند و به مجموع آنها علت تامه گفته می شود) تحقق پیدا نکنند، آن کار تحقق نخواهد شد.

برای نمونه در خوردن یک لقمه نان، باید نان، دست، دهان، دندان، زبان، مری و اشتها وجود داشته باشد و نیز زمان و مکان وجود انها با نان هماهنگ و متحد باشد و گرنه مثلاً نانی را که پانصد سال قبل یا بعد و یا نانی را که با انسان فاصلة مکانی بسیار دارد و در آن سوی زمین است نمی توان خورد. هر کدام از اینها جزء علت است و اگر یکی نباشد، هر چند بقیّه اجزاء باشند، خوردن لقمه نان میسّر نیست.

بنابر این، اگر هر کدام از اجزای علت نباشد، فعل اختیاری تحقق پیدا نخواهد کرد و نسبت فعل به هر کدام از اجزای علت نسبت «امکان» است، یعنی ممکن است آن فعل تحقق پیدا کند و ممکن است تحقق پیدا نکند اما نسبت فعل به مجموع اجزای علت تامّه، نسبت «ضرورت» است و باید فعل واقع شود.

بنابر این، روایتی که می فرماید: «شیعه از علیین خلق شده اند» علت ناقصه و اقتضاء را بیان می کند، و «لله فی ذلک المشیه ولله فیه البداء»: (و حق مشیت و بدا از ناحیة خداوند در این باره محفوظ است) و اخبار طینت و روایات علیین و سجین جنبة اقتضاء دارد، نه بیش از آن، و نسبت فعل به آن ممکن است، نه به نحو علت تامه و ضرورت، بلکه اراده و اختیار و سایر اجزای علت (از جمله اراده و اختیار بنده) همه باید باشند تا نسبت فعل به آنها ضرورت باشد.

س با این همه، ارادة خدا در رأس تحقق فعل (خیر و یا شر) است، یعنی اگر خدا اراده کند فعل محقق می شود. و اگر اراده نکند تحقق پیدا نمی کند.

ج اراده از صفات ذات و عین ذا نیست، بلکه از صفات فعل و خارج از ذالت است و از مقام فعل انتزاع می شود، یعنی مجموع علت تامّه، صفت اراده است که از صفات فعل باری تعالی است و تحقق پیدا کردن ارادة خداوند برای فلان موجود و فعل، یعنی جمع شدن مجموع علل ناقصه و نحوة ترتیب و چینش آنها برای تحقق خارجی آن موجود و یا فعل است، که از آن جمله ارادة بنده است و ارادة خدا در طول ارادة بنده است.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان