معرفت: از جمله ابعاد نهضت عاشورا بعد عرفانی و معنوی آن است. لطفا تجلی عشق و عرفان را در نهضت حسینی بیان نمایید.
دکتر تقی زاده:می توان گفت که محرم موجب بازیابی هویت دینی ما است; افراد سعی می کنندهویت دینی خود راباز یابند و یا مجددا آن راتوسعه دهند; علاوه بر این که باطنشان دینی است، ظاهرشان را هم دین فرابگیرد ونمود اجتماعی پیدا کند.
دکتر لگنهاوسن: وقتی درباره بعد عرفانی نهضتی بحث می کنیم، باید به چند عنصر توجه داشته باشیم. به عبارت دیگر، اگر در هر نهضتی چند عنصر موجود باشد، می توان آن را دارای بعد عرفانی دانست: اول ظاهر و باطن; دوم عمق معنویت; و سوم همان گونه که در نوشته های عرفا آمده تجلی خداوند است. یعنی این که چگونه خداوند می تواند خود را در چیزی که ظاهرا کسی فکر نمی کند نشان بدهد. همین ابعاد را می توانیم در نهضت امام حسین علیه السلام بیابیم. وقتی به ظاهر نهضت امام حسین علیه السلام نگاه می کنیم، می بینیم یک کار سیاسی بود برای اصلاح اجتماع ولی وقتی به معنویت این نهضت توجه می کنیم، می بینیم درصدد احیای هنجارها و ارزش های دینی و روحیات اسلامی درجامعه اسلامی و در بین مسلمانان بودند. هدف حضرت صرفا یک امر به معروف معمولی نبوده، اگرچه در پی امر به معروف و نهی از منکر نیز بوده اند. بر این اساس، وقتی خوب دقت می کنیم، می بینیم ایشان در پی احیای روح اسلام بوده اند. در این نهضت همچنین می توانیم بروز محبت خدا را بیابیم. هدایت خدا که در فرستادن پیامبران علیهم السلام تجلی کرده در اصل، همان محبتی است که خداوند نسبت به انسان نشان می دهد. خداوند پیامبران علیهم السلام را فرستاد تا انسان را هدایت کنند، به امام حسین علیه السلام هم ماموریت داد تا به عنوان یک واسطه در غیاب پیامبران علیهم السلام و ائمه اطهارعلیهم السلام برای هدایت الهی عمل کند; یعنی محبت خدا در نهضت امام حسین علیه السلام تجلی کرده است. در خود امام حسین علیه السلام هم می بینیم که عشق به خدا به عنوان یک انگیزه عمل وجود داشت. چرا امام حسین علیه السلام حاضر بود برای امر به معروف و نهی از منکر و برای احیای ارزش های اسلامی در جامعه اسلامی همه چیز خود را فدا کند; خانواده اش از بین برود و صمیمی ترین دوستانش فدا شوند؟ تمام این ها به دلیل محبت خداوند و ابراز عشقی بود که به او داشت. عشقی که امام علیه السلام به خدا داشت، در محبت نسبت به مسلمانان و دیگر انسان ها تجلی پیدا می کند. مسلمانان وقتی شکایت می کنند که ما نمی توانیم ظلم بنی امیه را تحمل کنیم، ایشان حرکت می کنند و وظیفه خود می دانند که به آن ها کمک کنند و جامعه را اصلاح نمایند و لذا چنین نهضتی جاودانه را در تاریخ رقم می زنند.
واژه عربی «شهادت » نیز که درباره ایشان به کار می رود و آن را به معنای گواهی دادن نیز به کار برده اند، همین موضوع را تایید می کند. جالب است که در دین مسیح نیز کلمه (martyrdom) مثل دین اسلام دارای چنین کاربردی است: امضا کردن با خون به جای استفاده از قلم و مرکب. وقتی کسی به چیزی شهادت می دهد، می خواهد که مخاطب به طور غیر مستقیم به حقیقت آن چیز متوجه شود; یعنی امضای حقیقت چیزی. و تمام تلاش عارف در سیر و سلوک عرفانی خود این است که خدا را مشاهده کند; او سعی می کند خودش را محو کند تا نور خدا متجلی شود و خودش مظهر تجلی خدا گردد. نزد عرفا مشهور است که آن ها احوال و مقام هایی دارند تا به این مرحله می رسند، ولی امام حسین علیه السلام بسیار عینی تر این کار را انجام داد و این مراحل را به سرعت پیمود; با خون خود طومار محبت خدا را امضا کرد.
حجة الاسلام غرویان: اساس عشق و عرفان نوعی عاطفه است; یعنی عنصر اصلی در عشق و عرفان، عواطف است. امام حسین علیه السلام با نهضت خود در حقیقت، شدیدترین عواطف بشری را فانی در عاطفه و محبت الهی کردند. عارف کسی است که به مقام فنا می رسد و حیات طبیعی، طبیعت و زندگی مادی را با همه لوازم اش در علقه بالاتر و عشقی متعالی تر فانی می کند. در نهضت امام حسین علیه السلام، می بینیم نمونه ها و الگوهای کامل عواطف طبیعی و مادی حضور داشتند: علاقه به خواهر، به بردار، به فرزند، که این ها هر کدام از شدیدترین و عمیق ترین علاقه ها و عواطف است. همه این عواطف و نمونه های عشق زمینی و دنیوی و عواطف مادی در آن جا حضور داشتند، اما امام حسین علیه السلام با نهضت و حرکت خود، همه این عواطف را یکجا در عشق الهی و محبت به حق محض فانی کردند و به همین دلیل است که بعد عرفانی نهضت امام حسین علیه السلام بسیار بالاست. هر ایثارگر به طور معمول، ممکن است فقط یکی از این عواطف را فانی کند، اما امام حسین علیه السلام در نهضت عاشورا، در یک نیم روز، بسیاری از این عواطف و محبت ها و عشق های زمینی را در راه عشق الهی فانی کردند. و به نظر می رسد که یکی از وجوه جاودانگی نهضت امام حسین علیه السلام در همین است.
حق، جاودانگی اش ذاتی است. اما اگر چیز دیگری جاودانه شود، به اعتبار تعلق اش به حق و ارتباط اش با اوست; «کل ما بالعرض ینتهی الی ما بالذات.» هر چیزی که در طول تاریخ جاودانه می شود، اگر حق محض باشد، بالذات جاودانه است، اما اگر حق محض نباشد، به میزان برخورداری اش از حقیقت جاودانه می شود. به عنوان مثال، در ریاضیات حقایقی داریم که جاودانه است; مانند روابط اعداد که مثلا می گوییم: 4 2×2 این حق است. خاصیت ذاتی حق این است که جاودانه باشد و فرازمانی و فرامکانی و فراشخصی است. حقایق و حوادث تاریخ هم به میزان برخورداری اش از حق ناب و محض جاودانه می شود. نهضت ها و حوادث متعددی در طول تاریخ رخ داده و قیام ها و انقلاب های فراوانی بوده، اما چرا در بین همه این قیام ها و نهضت ها، نهضت امام حسین علیه السلام جاودانه شده است؟ به همین دلیل است که در این نهضت، حق محض خودش را نشان داد. همان گونه که اشاره کردند، همین بعد عرفانی نهضت امام حسین علیه السلام آن را جاودانه کرده; چون نهایت عرفان رسیدن به خداست. ملاصدرارحمه الله می گوید: «حق » و تعبیر «حقیقت » را اولا و بالذات باید درباره خداوند به کاربرد، او احق الحقایق است. عشق و عاطفه و محبت هم هر قدر رنگ الهی پیدا کند، حقیقت بیش تر در آن تجلی می کند. نهضت امام حسین علیه السلام هم چون نهضتی بود که عشق الهی و محبت نسبت به حق محض در او به تمامه خود را نشان داد، جاودانه شد. بنابراین، رمز جاودانگی نهضت امام حسین علیه السلام تجلی و تبلور حق محض در آن است.
معرفت: از بعد عقلانی چگونه می توانیم نهضت عاشورا را بررسی کنیم؟
دکتر لگنهاوسن: عقل کارکرد خاصی دارد. در همه فهم های انسان و همه کارهایی که انجام می دهد، در جایی که موضوعات مربوط به ایمان، عشق و فداکاری است زیاد شنیده ایم که می گویند: این جا دیگر عقل جایی ندارد، عاشق مجنون است، مؤمن تعصب دارد و... . ولی به نظر می رسد، این دیدگاه بسیار سطحی است. با وجود این، متاسفانه گسترش زیادی هم پیدا کرده است. این گونه نتیجه گیری ها دلیل این است که از آن سوء استفاده کنند; نوعی که هم عقل و هم دین آن را محکوم می کند. اگر ملاحظه کنیم نهضت عاشورا از لحاظ پیش فرض های معمولی دنیوی با ملاک ارضای امیال دنیوی کاری نامعقول است. حضرت امام حسین علیه السلام می دانست که هیچ شانسی برای زنده ماندن ندارد، می داند که آن ها می خواهند او را شهید کنند. کارهای ایشان کارهای شخص دیوانه یا کسی که توان خود را از دست داده باشد هم نبود، بلکه حتی انتخاب و تصمیم ایشان کاملا عاقلانه بود. اگر به موقعیت سختی که امام علیه السلام در آن بود توجه کنیم، متوجه می شویم که چقدر انحراف در جامعه اسلامی زیاد بود وقتی ما به اهداف بسیار بالایی که ایشان داشت نظر کنیم، می بینیم برای رسیدن به آن اهداف در آن موقعیت، هیچ عاقلی نمی توانست راه دیگری را انتخاب کند. با توجه به آن اهداف و موقعیت، امام حسین علیه السلام هم نمی توانست از آن صرف نظر کند; به دلیل عشق و تقوایی که ایشان داشت. همان عشق و تقوا بود که به عقل ایشان جهت می داد. به عبارت دیگر، عاشورا نتیجه عقلانیت امام حسین علیه السلام است، همان گونه که نتیجه عشق ایشان است. می توان گفت عاشورا نتیجه عقل است که در قالب عشق تبلور یافت.
حجة الاسلام غرویان: عشق مقوله ای است که با دل انسان ارتباط دارد. اما فکر و اندیشه، که گاهی آن ها را در کلمه «عقل » جمع می کنیم، با قوه عاقله و ذهن انسان سر و کار دارد. بر همین اساس حکمت را به دو بخش حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم می کنند. این مقوله در تاریخ حکمت و عرفان و ادبیات عرفانی ما سابقه بسیاری دارد و بحث های فراوانی هم در این زمینه انجام گرفته است; چنان که در این دیدگاه، انسان یک موجود دو ساحتی و دو بعدی است: یک بعد دل دارد که پایگاه معنویات و علایق و عشق هاست. و یک بعد تفکر و اندیشه و محاسبه گری که پایگاهش عقل و ذهن است.
لازم است توجه کنیم که اصلا امکان ندارد حقیقتا بین دل و عقل انسان تباینی وجود داشته باشد; زیرا در یک دستگاه وجودی همانند انسان نمی توان تصور کرد که خداوند - مثلا - دل را طوری بیافریند که ضد عقل باشد و یا عقل را به گونه ای که ضد دل و قلب باشد. این ها دو ابزار و دو پایگاه و دو بعد وجودی انسان است که هر کدام مکمل یکدیگر است. بنابراین، تضاد بین عقل و عشق وجهی ندارد. اما می توان گفت عشق مقوله ای است که به تعبیر بعضی از حکما، «طور وراء طور العقل »; یعنی مقوله ای است فراتر از عقل، نه مضاد با عقل. گاهی عقل توان خودش را به کار گرفته است، ولی نمی تواند به حدی برسد که عشق و علاقه و محبت اقتضا می کند، اما ضد آن هم نیست. همان گونه که اشاره کردند، اگر گفتیم نهضت امام حسین علیه السلام تجلی عشق است به معنای آن نیست که غیر معقول است. هرگز چنین نیست که کار امام حسین علیه السلام غیر معقول یا ضد عقل باشد، بلکه کار ایشان و نهضت ایشان تجلی عشق و فراتر از حد عقل است. تقابلی بین این دو مساله قرار نمی دهیم. به نظر می رسد، مقوله عشق این چنین است و می تواند فراتر از حد عقل باشد، اما هماهنگ با عقل هم باشد; یعنی مورد تایید عقل هم باشد و نهضت امام حسین علیه السلام چنین چیزی بود. پس عقل نمی تواند کار امام حسین علیه السلام را رد کند. اگر امام حسین علیه السلام به عنوان یک فیلسوف مورد سؤال قرار بگیرد، می تواند از کار خودش دفاع عقلانی هم ارائه دهد.
دکتر لگنهاوسن: لازم است وقتی درمراسم ها شهادت امام حسین علیه السلام را متذکر می شویم،تصمیم بگیریم انجمنی هم درست کنیم - مثلا - برای جلوگیری از رشوه گرفتن یاانجام کارهای خیر تا عملابرسیم به نقطه ای که جامعه را اصلاح کنیم و با تشکیل انجمن حسینی، اهداف و قیام امام حسین علیه السلام را در طول سال و نه فقط در ایام محرم زنده نگهداریم.