ماهان شبکه ایرانیان

دیدار با حضرت آیت الله بجنوردی (۱)

اشاره: آنچه خواهید خواند حاصل دیداری است با حضرت آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی که در تاریخ ۲۹/۱/۷۹ با حضور سرکار خانم دکتر فاطمه طباطبایی (قائم مقام سردبیر پژوهشنامه متین و مدیر گروه عرفان پژوهشکده امام خمینی(س)) و آقای محمد مهدی مجاهدی (مدیر داخلی و دبیر تحریریه پژوهشنامه متین) صورت پذیرفته است

اشاره: آنچه خواهید خواند حاصل دیداری است با حضرت آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی که در تاریخ 29/1/79 با حضور سرکار خانم دکتر فاطمه طباطبایی (قائم مقام سردبیر پژوهشنامه متین و مدیر گروه عرفان پژوهشکده امام خمینی(س)) و آقای محمد مهدی مجاهدی (مدیر داخلی و دبیر تحریریه پژوهشنامه متین) صورت پذیرفته است. از آنجا که آیت الله بجنوردی از قدیمی ترین شاگردان و یاران حضرت امام در دوران مبارزه به شمار می روند و به مدت چهارده سال در درسهای رسمی حضرت امام تلمذ کرده اند، این دیدار حاوی نکات بدیعی درباره تاریخ انقلاب اسلامی و پاره ای مباحث فقهی و اصولی مرتبط با شخصیت و اندیشه امام خمینی(س) است.

متین: اجازه بدهید این گفتگو را با شرح چگونگی و زمان آشنایی تان با امام آغاز کنیم.

موسوی بجنوردی: سال 42 بود که من از نجف به ایران آمده بودم و به قم مشرف شدم. امام تازه از زندان آزاد شده بودند و به قم آمده بودند. من در منزل یکی از دوستان و بستگان وارد شدم. بعد از نماز مغرب و عشا بود که امام و مرحوم حاج آقا مصطفی و مرحوم آقای اشراقی آمدند برای دیدن بنده. این برای اولین بار بود که امام را دیدم; البته ما از بچگی، در خانواده، برجستگیهای شخصیتی امام را شنیده بودیم و ایشان را می شناختیم، چه از نظر مقام علمی، چه از نظر مقام تقوایی، چه در بعد انقلابی و چه در بعد شجاعت و نترسیدن در مقابل ظلم و دشمنان اسلام. آن دیدار خیلی برای بنده جالب بود. ایشان مقداری از وضع حوزه نجف از بنده پرسیدند. بنده جریانات نجف را از بعد درسی و از نظر جریانهای سیاسی توضیح دادم. در نجف عده ای مسیر ایشان را پی گیری می کردند و عده ای هم به تحریک ساواک و دربار تخریب می کردند. اما آشنایی ما با مرحوم حاج آقا مصطفی به قبل از اینها برمی گردد، چون ایشان پیشتر به نجف آمده بودند. تا اینکه امام به ترکیه تبعید شدند و بنده آن ایام در تهران بودم. اعتراضهای مردمی شروع شد. بازار تهران تعطیل شد و ماجراهایی که در جریان آن هستید اتفاق افتاد.

ما پس از مدتی به نجف برگشتیم. یک روز عصر بود که از کاظمین به ما خبر دادند امام وارد کاظمین شده اند. تحقیق کردیم دیدیم خبر صحت دارد.

متین: پس انتقال امام از ترکیه به عراق با اطلاع و هماهنگی قبلی نبود؟

موسوی بجنوردی: من آنچه از خود ایشان و از مرحوم حاج آقا مصطفی شنیدم این بود که می گفتند ایشان را سوار هواپیما کردند در حالی که اصلا نمی دانستند کجا می روند. ناگهان در فرودگاه گفتند که اینجا فرودگاه بغداد است. امام حتی پول نداشتند سوار تاکسی بشوند و به کاظمین بیایند که مرحوم حاج آقا مصطفی ساعتش را گرو داده بود به راننده تاکسی تا پول برایش قرض کنند و در حرم از یکی از دوستانشان کرایه تاکسی را قرض کرده بودند. بعد هم یکی از علمای آنجا ایشان را دیده بود که همان هم سبب شد که تلفن زدند به نجف و مردم مطلع شدند. صبح فردای آن روز بود که بنده و برادرم به اتفاق هیاتی که مرحوم پدرم برای استقبال از ایشان تعیین کرده بودند به کاظمین رفتیم. امام در منزل یکی از علمای آنجا بودند، به دیدنشان رفتیم تا بعدازظهر هم آنجا بودیم و بعد برگشتیم به نجف. ایشان حرم کاظمین را زیارت کردند و به سامرا و بعد به کربلا مشرف شدند که در کربلا از ایشان استقبال بسیار مفصلی شد. در کربلا، ایشان نماز جماعت را هم در همان صحن حرم حضرت سیدالشهداء می خواندند که تقریبا همه صحن به ایشان اقتدا می کرد. چند روزی در کربلا بودند که ما مجددا به خدمت ایشان رسیدیم تا اینکه بنا شد به نجف بیایند.

متین: فرمودید ایشان در کربلا نماز جماعت می خواندند. آن وقت آنجا چه کسی امام جماعت صحن سید الشهداء بود که جای خود را به امام داده بود؟

موسوی بجنوردی: سید محمد شیرازی. او جزء پرچمداران استقبال بود و جایش را به ایشان داد و خودش هم می آمد و اقتدا می کرد و بعد هم وقتی که امام خواستند به نجف بیایند خود همان آقا سید محمد شیرازی همراه ایشان به نجف آمدند. در مسیر حرکت ایشان به سوی نجف مراسم استقبال بسیار مجللی تشکیل شد. استقبال کنندگان تا نیمه راه که جایی است چهل کیلومتری کربلا و چهل کیلومتری نجف به پیشواز آمدند. امام آنجا پیاده شدند و با مردم دیداری کردند و مجددا به سوی نجف ادامه مسیر دادند. در نجف استقبال عظیمی از ایشان شد. چه از سوی حوزه علمیه چه از سوی مردم. ایشان یکسره به حرم مشرف شدند سپس به همان خانه ای که برایشان کرایه کرده بودند، رفتند. خانه ای شصت متری که تا آخر هم در همان خانه بودند. بعد از نماز مغرب و عشا دید و بازدیدها شروع شد و تمام مراجع تقلید و همه طلاب حوزه علمیه به دیدار ایشان آمدند. ایشان شب اول و شب دوم مقداری صحبت کردند. دو روز بعد از ورودشان بود که فرمودند که می خواهند درس بگویند.

متین: فرمودید که جریانهایی در حوزه نجف بودند که با نوع حرکت امام مخالف بودند، مبنای مخالفت ایشان با حرکت امام چه بود؟

موسوی بجنوردی: من الآن نمی خواهم اسم بیاورم چون اینها در اسناد محفوظ است که چه افرادی کارشکنی می کردند، به اطرافیان امام و انقلابیون تهمت می زدند. حتی طوری شده بود که اطرافیان امام مجبور بودند هر شب به حرم مشرف می شوند و نمازشان را در حرم بخوانند. چون در مردم وسوسه کرده بودند که اطرافیان امام نماز نمی خوانند و اینها کمونیستند. حضرت آیت الله حکیم که فوت کردند، خوب ایشان مرجع تقلید عراق بودند، مردم آنجا آماده بود که از یک مرجع انقلابی تقلید کنند، چون آقای حکیم با صدام و بعثیها درافتاده بودند. این جالب بود برای مردم که یک مرجع انقلابی داشته باشند و آن ایام هم مصادف شد با انتشار کتاب حکومت اسلامی امام و درس ولایت فقیه که به عربی ترجمه شده بود که ما سعی می کردیم آن را به شهرستانها بفرستیم. گروههایی در نجف بودند که می رفتند همه این کتابها را جمع می کردند و آن روحانیونی را که در آنجا بودند تهدید می کردند که شما نباید این کتاب را پخش کنید.

متین: شما فکر می کنید که دولت عراق چقدر در این القائات مؤثر بود؟

موسوی بجنوردی: آنها در زیر پرده از این القائات راضی بودند. آنها مایل نبودند که امام مرجع شود، چون آنها امام را به خوبی می شناختند. در اینجا بی مناسبت نیست که خاطره ای برایتان نقل کنم. وقتی که بر سر اروند رود میان ایران و عراق درگیری پیش آمد، چند تا از وزرای دولت عراق به نجف خدمت امام آمدند که شما مطلبی بر علیه شاه بنویسید. امام تشر محکمی به اینها زدند و گفتند که من با شاه که دشمنی دارم به خاطر دشمنی او با اسلام است نه بر سر استقلال و تمامیت ارضی ایران. حالا شما می خواهید بروید یک قطعه از ایران را بگیرید و از من می خواهید بر علیه او و به نفع شما برای نفی تمامیت ارضی ایران اطلاعیه بدهم. خوب این بسیار برای آنها گران بود و با اوقات تلخی و بدون خداحافظی رفتند. امام موضعش این بود. آنها می دانستند که امام چنین آدمی است، وقتی که تشخیص داد، مقابل هر کس که باشد می ایستد. بنابراین هیچ وقت حکومت بعث مایل نبود که امام مرجع تقلید مردم عراق بشود، بنابراین زیر پرده دولت عراق هم از آن عده مخالف مرجعیت امام حمایت می کردند. به هر حال بعد از آقای حکیم اینها حتی جلو مرجعیت آیت الله شاهرودی را هم گرفتند، البته آقای شاهرودی که فوت کردند، عده زیادی از ایرانیها مقلد امام شدند.

متین: در دورانی که شما در عراق شاهد موضع گیریهای امام بودید، دیدگاه امام را درباره اصل مبارزه مسلحانه با رژیم شاه و گروههایی که مشی مبارزه مسلحانه داشتند، چگونه یافتید؟

موسوی بجنوردی: امام با ترور و اقدام مسلحانه بشدت مخالف بودند. من می دیدم که ایشان موافق ترور و حرکت مسلحانه نیستند و هدف ایشان این بود که باید از راه حرکت مردمی و اکثریت آراء، مبارزه را پیش برد. از ابتدا امام همین حرفها را می زدند. یعنی از همان اول دو رکن را برای حکومت اسلامی همیشه در کنار هم بیان می کردند و می گفتند که حکومت اسلامی بر دو رکن استوار است: یکی احکام اسلام و دیگری مردم. طبیعتا مبارزه مسلحانه با این طرز تفکر جمع نمی شود. بعدا حرکت حزب ملل اسلامی شروع شد که رهبرشان برادر ما بود. خوب اینها قیام مسلحانه کردند. برادر ما که محکوم به اعدام شد، امام راحل جز کسانی بود که خیلی فعالیت کردند تا اعدام نشود. امام راحل اقداماتی کردند که من الآن نمی توانم بگویم و بیانی جداگانه می طلبد. جالب این است که این مساله را حتی مرحوم پدرم هم نمی دانستند و بعد از فوت ایشان حاج آقا مصطفی به من گفت که امام چه کار عظیمی کرده بودند، در عین اینکه به قیام مسلحانه ترغیب نمی کرد. اما از افرادی که قیام مسلحانه شان رنگ اسلامی صرف داشت در مواقع حساس حمایت می کردند; مثلا اگر محکوم به اعدام می شدند از آنها حمایت می کردند، اگر به زندان می رفتند به اینها کمک می کردند. اما گروههایی از مجاهدین خلق آمدند خدمت امام تا اجازه ای بگیرند و از حمایت مالی ایشان هم بهره مند شوند، حتی برخی از روحانیان مبارز ایران هم از ایران دائما سفارش این گروه را به امام می کردند، اما اینها آمدند و حرفهایشان را زدند، ولی امام قدر سر سوزنی به اینها اعتقاد نداشتند و اعتماد نکردند و آنها از همان راهی که آمده بودند، ست خالی برگشتند.

متین: امام شهریه نجف را از چه زمانی شروع کردند؟

موسوی بجنوردی: از ماه دوم که به نجف آمدند ایشان پولی برایشان آمد و آن را تقسیم کردند. بعد دو یا سه ماه شهریه ندادند. بعضی به ایشان گفتند که قرض کنید و شهریه بدهید. ایشان در جواب گفتند که اهل قرض نیستم، اگر پولی رسید شهریه می دهم. دو ماه یا سه ماه شهریه ندادند. بعد از دو، سه ماه که مساله در ایران جا افتاد، شهریه دوباره شروع شد و تا آخر استمرار پیدا کرد. نکته ای را هم بد نیست که درباره شهریه شان بگویم. در نجف رسم بود مراجع به ایرانیها دو برابر سایر طوایف شهریه می دادند. به افغانیها و عربها نصف ایرانیها می دادند. امام راحل که آمدند گفتند که این مبنا درست نیست. ایرانی، افغانی، عرب، هندی و پاکستانی همه به یک میزان از ایشان شهریه دریافت کردند و به همین سبب شد که سایر مراجع هم همین روش را در پیش گرفتند.

متین: فرمودید که امام دو روز پس از ورودشان به نجف، تصمیم به تدریس گرفتند. در این باره توضیح بیشتری بفرمایید.

موسوی بجنوردی: گروهی به ایشان اصرار داشتند که ایشان باب «اجاره » را شروع کنند، گروهی اصرار داشتند که باب «صلوة » را تدریس کنند، چون ایشان باب «طهارت » را در قم تدریس کرده بودند و درسهایشان را هم نوشته بودند. این یکی از خصوصیات امام - رحمة الله علیه - بود که هرچه را درس می دادند، می نوشتند. بالاخره خود ایشان فرمودند که «مکاسب محرمه » را هم نوشته اند و هم درس گفته اند و می خواهند از اول مکاسب، «کتاب البیع » را شروع کنند و بدین ترتیب تدریس را شروع کردند. این دوره درس بیع در حدود دوازده سال طول کشید، که در این دوره مجموع بیع و خیارات را درس گفتند و نوشتند که در پنج مجلد به نام کتاب البیع منتشر شده است. بنده اینجا لازم می دانم مطلبی را در خصوص درس بیع ایشان بیان کنم. علمای بسیاری به عناوین گوناگون درباره کتاب بیع و خیارات کتاب نوشته اند یا درس گفته اند و بعدا به صورت کتاب منتشر شده است و همه ایشان از بزرگان هستند و تحقیقاتی دارند، لکن به نظر بنده و بلکه نه فقط از نظر بنده که از نظر اکثر فضلا، درس بیع امام در فقه معاملات شیعه از نظر نوآوری و دقت نظر بی سابقه و کم نظیر یا بی نظیر است. یعنی ایشان مبانی ای در معاملات دارد که منحصر به خود ایشان است. به هر حال ایشان با این گستردگی درس را شروع کرد. فضلا همه به درس ایشان می آمدند و از همان روز اول شروع به نوشتن کردند و بتدریج این مجلدات چاپ می شد; یعنی هر مجلدی که تمام می شد آن را چاپ می کردند، و حتی در تابستان هم که درسها تعطیل بود و همه برای استراحت می رفتند، ایشان مجددا همان نوشته ها را بررسی می کردند. یعنی همیشه در تابستان هر وقت خدمت ایشان می رسیدم ایشان مشغول مطالعه و نوشتن بودند. هیچ وقت ما ندیدیم که به عنوان استراحت دست از کار بکشند، تا اینکه ایشان درس بیع و خیارات مکاسب را تمام کردند و چاپ شد. گروهی از طلبه ها، از بنده خواستند که خدمت ایشان بروم و از ایشان خواهش کنم که شما صلوة را شروع کنید. ایشان به بنده فرمودند که بعید می دانم که عمر من کفایت کند که صلوة را اینجا بگویم. بنده خدمتشان عرض کردم که ما اشتیاق داریم که شما بحثی را که جای صناعت و طرح مبناست در اینجا بفرمایید. اگر حضرت عالی صلاح بدانید بحث خلل صلوة را بر «قاعده لاتعاد» تطبیق بکنید. این یکی از مهمترین و مشکلترین مباحث فقهی است که نقل می کنند. مرحوم میرزا نائینی اگر می خواست به کسی اجازه اجتهاد بدهد، از این بخش از او امتحان می گرفت. حضرت امام فرمودند که اشکالی ندارد، ما هم به طلبه ها این بشارت را دادیم که امام از فردا از اول «خلل » شروع می کند. امام مبحث خلل را در تطبیق بر «قاعده لاتعاد» به دقیق ترین نحوی که ما تصور می کردیم شروع کردند و نوشتند. مراحل پایانی این بحث بود که ایشان را یک هفته محصور کردند و نمی گذاشتند که کسی به خدمتشان برود یا خودشان از منزل بیرون بیایند. حتی ایشان در آن یک هفته نتوانستند به حرم مشرف بشوند، در حالی که در مدت اقامتشان در نجف شبی نبود که تشرفشان به حرم ترک شود. تا اینکه بنابر این شد که ایشان از عراق خارج شوند. آخرین شبی که در نجف بودند به حرم مشرف شدند و زیارت کردند و صبح فردای آن روز به کویت رفتند و دنباله ماجرا را می دانید. بعد از پیروزی انقلاب که حضرت امام به قم آمدند، ما خدمتشان که رسیدیم ایشان فرمودند که ما می خواهیم که این بحث را چاپ کنیم اما باید یک نگاه دوم به آن بشود. با نظر ایشان بنا شد حضرت آیت الله فاضل لنکرانی - حفظه الله - هم در جریان باشند. به این ترتیب درس «خلل صلوة » ایشان دقیقا مورد بررسی قرار گرفت و تحقیق کامل شد و چاپ شد که یکی از بهترین کتابهایی است که در این زمینه موجود است.

متین: آیا امام اصول فقه هم تدریس می کردند؟

موسوی بجنوردی: نه، درس اصول نمی گفتند. اما ما از ایشان خواهش کرده بودیم که در ضمن بحثهای فقهی مبنای اصولیشان را هم بیان کنند که ایشان مفصلا مبانی اصولیشان را در ضمن بحثهای فقهی طرح می کردند.

متین: جنابعالی یکی از خصوصیات درس فقه حضرت امام را طرح مبناهای اصولی در ضمن درس دانستید. آیا سبک تدریس ایشان ویژگیهای دیگری هم داشت، یعنی سبک ویژه ای را در تدریس فقه می توان به این ایشان نسبت داد؟

موسوی بجنوردی: تدریس ایشان چند خصوصیت داشت که به سهم خود تحولی در حوزه نجف به وجود آورد. در حوزه نجف ایج بود که وقتی یک بحث فقهی را طرح می کردند، ابتدا می گفتند که در صورت شک چه باید بکنیم. لذا بحث شک را ابتدا طرح می کردند و بعد به بحث فقهی می پرداختند. حضرت امام این روش را عوض کردند، یعنی اول بحث فقهی را طرح می کردند و روایات، آیات و اجماعات، همه را کاملا بررسی می کردند و بعد هم نظر خودشان را می دادند و بعد می رفتند مقتضای شک را بررسی می کردند. این یک تغییر روشی بود که در فقه نجف ایجاد شد.

دیگر اینکه حوزه ها خیلی حسن ظن به سابقین دارند، یعنی وقتی بزرگان قبلا چیزهایی گفته اند روی آنها بسیار حساسند و تا می توانند کمتر به آنها تعرض می کنند، به خصوص بر اساتید خودشان که صاحب مبنا هستند. اما امام به عکس رفتار می کردند و اصلا کاری به این نداشتند که گذشتگان چه چیزی گفته اند. ایشان اتکای عظیم به فهم خودشان می کردند. این عامل مهم نوآوری در فقه است. یعنی یکی از رمزهای موفقیت امام در نوآوری فقهی شان این بود که هیچ وقت مرعوب گذشتگان، بزرگان و اساتید نمی شدند. حرفهای آنها را نقل می کرد، شدیدا هم رد می کرد و بعد حرف خودشان را آزادانه می زدند. فقه شیعه وقتی می تواند پویا باشد و رشد بکند که این طرز تفکر بر آن حاکم بشود، اما اگر بخواهیم بنشینیم و بگوییم که این سخن را تا به حال کسی نگفته، یا آن سخن را بزرگان گفته اند، معنای این کار آن است که ما هیچ وقت به سوی پویایی نرویم و فقه ما رشد پیدا نکند و این برای حوزه های علمیه خطر بزرگی است. چون سخن فقهای پیشین برای ما حجت نیست. فهم هر مجتهدی برای خودش حجت است. بنابراین صرف اینکه گروهی از سابقین حرفی زدند و از روایتی چیزی را فهمیدند، برای مجتهدان بعدی حجت نیست و اگر مجتهدی برخلاف آنها از آن روایت استفاده کرد حق ندارد آنها را متابعت کند و باید طبق رای خود عمل کند. امام کاملا روششان این بود و این امتیاز خاصی بود که ما در درس ایشان می دیدیم. این تحول، فقط در درس خود ایشان نبود، بلکه ایشان در شاگردهایشان هم تحولی ایجاد کردند که آنهایی که واقعا شاگردشان بودند و به روش اجتهاد ایشان ایمان داشتند، روششان روش تقلیدی نیست، یعنی نوعی آزادی اندیشه در آنها هست، نوعی پویایی در نظراتشان هست و فقهشان فقه تقلیدی نیست، در عین حالی که فقه ما سنتی است و به آن احترام علمی می گذاریم اما اجتهاد، اجتهاد پویاست.

متین: با توجه به همین نکته ای که جنابعالی فرمودید سؤال بعدی را مطرح می کنیم. نوآوریهای حضرت امام را شاید بتوان به دو دسته تقسیم کرد. یکی تجدید نظرهایی که ایشان در آرای فقهی خودشان می کردند و دیگری نوآوریهای کلان و مبنایی و اصولی ایشان که نمونه آن قائل شدن ایشان به نقش مقتضیات زمانی و مکانی در اجتهاد بود. دو پرسش در اینجا مطرح است: یکی اینکه چقدر درگیری ایشان با مسائل سیاسی و حکومتی را در این نوآوریها مؤثر می بینید و دیگر اینکه ایشان دخالت دادن نقش زمان و مکان در اجتهاد را بر کدام مبانی فقهی و اصولی مبتنی می کردند. آیا این مبانی از سوی خود ایشان بیان و تنقیح شد و اگر نه به نظر شما این مبانی چه هستند؟

موسوی بجنوردی: امام از ابتدا وقتی روایات را می خواستند بررسی کنند می گفتند که شما برداشتتان مثل کسی که در حجره مدرسه نشسته است و فقط خودش را می بیند، نباشد. شما باید فکر بکنید که در جامعه و در بین مردم هستید. طرز تفکرتان باید آن طور باشد و همیشه تعبیر می کردند که این حرف، حرف مدرسه است و حرف مدرسه را همیشه مقابل حرف عرف و عقلا می گذاشتند. آن چیزی که ایشان به آن اهمیت زیادی می دادند مساله عقلایی بودن، عرف و مردم بود. اما آنچه بعد از پیروزی انقلاب می بینیم برخی نوآوریهای فتوایی است که در آرای ایشان پیدا شد، مثل مساله شطرنج و مساله موسیقی. ریشه این نوآوریها همان مطلبی است که ایشان به آن اشاره می کردند که عامل زمان و مکان در اجتهاد تاثیر دارد. چون عامل زمان و مکان گاه سبب تبدل رای مجتهد می شود، یعنی مجتهد با دسته ای از مسائل برخورد می کند و مسائل جدیدی که پدید می آید برای مجتهد منشا تحولی در اندیشه و افکار می شود و این می تواند سبب تبدل در رای او شود. ما اگر به تاریخ اجتهاد شیعه مراجعه کنیم تبدل رای همیشه بوده است، یعنی شیعه هیچ وقت باب اجتهاد را مسدود نکرده و تبدیل رای مجتهدان را به رسمیت شناخته است. مثلا در بعضی از مسائل صاحب جواهر می گوید که عدد اقوال در این مساله به عدد کتب علامه است، یعنی ایشان در هر کتاب رای خود را عوض کرده است. این از خصوصیات فقه شیعی است. امام این مساله را نهادینه کردند، یعنی با طرح تاثیر عامل زمان و مکان در اجتهاد، یک چهارچوب و ضابطه کلی به آن دادند. بخصوص در مسائل عقلایی. بله، یک مسائلی داریم که تعبدی و معمولا در حوزه عبادات است. آنها دائر مدار همان حکم شرعی و روایاتی است که وارد شده است. اما اکثر مسائل فقهی ما عقلایی است، یعنی امضایی است و اسلام مؤسس آنها نیست. در مسائل عقلایی و مسائل امضایی نقش مهم را جامعه و مردم و عرف و عقلا دارند. آنها واقعا می توانند برای مجتهد روشنگری داشته باشند. هر فقیهی که بیشتر در جامعه باشد و سرو کار بیشتری با مردم و اجتماع داشته باشد، شما درخشش بیشتری را در فتاوایش می بینید، به خلاف آن فقهایی که دور از مردم هستند و در یک زاویه نشسته و فتوا داده اند.

البته تصور نکنید که اسلام همین مسائل فقهی است. بنده اعتقادم این است که مسائل فقهی ما ارتباط تنگاتنگ با مسائل جامعه شناسی و روان شناسی دارد. بنابراین اگر بنده بخواهم روان شناسی و جامعه شناسی را در فقه تاثیر بدهم باید کسی باشم که با جامعه و با کارشناسان این علوم ارتباط داشته باشم و با آنها مشورت کنم. حداقل خود موضوع شناسی در فقه مساله مهمی است. فقیه وقتی بخواهد موضوع را بشناسد، واقعا باید با کارشناسان آن فن مشاوره بکند. مجتهدی که وارد صحنه واقعی زندگی شد، این مسائل برایش باز می شود و بهتر می تواند مسائل را درک کند، و به واقعیت امر برسد، ما این را در امام دیدیم. این در بعد تبدل رای.

بعضی وقتها عامل زمان و مکان به صورت تبدل موضوع خود را نشان می دهد، یعنی واقعا موضوع عوض می شود. ما اگر روایات را نگاه کنیم می بینیم شطرنج که ائمه بشدت آن را تحریم کرده اند متمحض در قمار بوده است. اما اگر شطرنج از این حالت خارج شد، ما دیگر نمی توانیم بگوییم که حرام است. می گوییم شطرنج مباح است اما استفاده حرام نباید از آن بشود و لذا ما می بینیم امام بر همین اساس فرمودند که بازی شطرنج بدون شرط برد و باخت اشکالی ندارد و به این شکل راه را برای ما باز کردند. بنده مایلم مطلب دیگری را به عنوان مبنا عرض کنم و آن این است که ما باید باور کنیم که دین اسلام دین جهانی است و مخصوص یک منطقه خاص نیست. اینکه بگوییم اسلام دین جهانی است ولی قرائتمان از دین طوری باشد که قابل پیاده شدن نباشد، مستلزم تعارض است. بعلاوه اسلام خاتم ادیان است، یعنی دین تا قیام قیامت همین دین اسلام است. دینی که جهانی است و خاتم ادیان است نمی تواند محصور به یک زمان و مکان باشد باید با توسعه و رشد جامعه این دین هم رشد و توسعه پیدا کند. عامل زمان و مکان در اجتهاد و اندیشه اجتهادی تاثیر دارد. این یک کلمه جامعی است و خودمان باید این کلمه را باز کنیم.

متین: آیا پیش از امام کسی مدخلیت عامل زمان و مکان در اجتهاد را طرح نکرده بود؟

موسوی بجنوردی: به این شکل کسی نگفته بود.

متین: در همین مسیر با توجه به اقتضائات زمانه حاضر به نظر جنابعالی در حوزه احکام جزایی اسلام زمینه چه نوآوریهایی وجود دارد؟

موسوی بجنوردی: من در اینجا به یک زمینه اشاره می کنم. مساله توبه در حقوق جزای اسلام نقش مهمی دارد، یعنی شما در مواردی می بینید توبه به کلی مسقط کیفر است و آنجا ارشاد به توبه هم باید از سوی قاضی صورت بگیرد. اعتقاد من این است که در مورد توبه کار چندانی نشده است و وگرنه توبه نقش اساسی در این مساله دارد. اسلام مجرم را به عنوان بیمار و گناهکار نگاه می کند. همان طوری که جسم مریض را باید معالجه کرد، روح مجرم را باید معالجه کرد. با توبه رذایل نفسانی معالجه می شود. چون توبه یک امر تکوینی است، یعنی انسانی که گناه کرده واقعا تیرگی و حجاب برایش حاصل می شود و جلوی تجلیات گرفته می شود. انسانی که توبه می کند همان طوری که در روایات آمده است که «التائب من الذنب کمن لاذنب له » به سوی خدا باز می گردد و آن پرده و ظلمت و حجابی که در نفسش پدید آمده بود تکوینا برداشته می شود. و همان تلالؤ قبلی برمی گردد و استعداد تجلی در او پیدا می شود. به نظر من اسلام به توبه خیلی اهمیت داده است. شما در قرآن و روایات نصوص بسیاری درباره اهمیت و نقش و ضرورت توبه می بینید. در جرایم بسیار مهم مثل محاربه پس از آنکه کیفرش را بیان می کند، می فرماید: «الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم » یعنی اگر محارب قبل از اثبات حد توبه کند، حد ساقط می شود. در زنا و لواط هم همین طور است. بعلاوه از مشخصات توبه این است که در احرازش نیازی به یقین نیست. چون از سرائر مردم که نمی توان خبردار شد. یعنی باید به همان مقتضای ظواهر عمل شود. یعنی اگر قاضی شنید که متهم می گوید که توبه کرده است، همین که یقین ندارد که دروغ می گوید، باید به مقتضای همین ظاهر به اسقاط حد حکم کند. بی مناسبت نیست که در اینجا به خاطره ای اشاره کنم. من پنج سال پیش در کانادا بودم. در آن سفر برای آقای کوپیترن، (Cupitorn) استاد دانشگاه بریتیش کلمبیا که نماینده ویژه کمیسیون حقوق بشر در ایران است، در چند جلسه حقوق جزای اسلام گفتم. از جمله نقش توبه در حقوق جزا را برای او تشریح کردم و دیدم که از وجود چنین نگاهی به جرم و متهم در نظام حقوق جزای اسلام بشدت تحت تاثیر قرار گرفت و می خواست بداند که چرا با وجود این مبانی و ابواب در حقوق اسلامی که آرمانهای حقوق بشری را تامین می کند درباره آنها سخنی گفته نمی شود و کمتر ردپایی از آنها در نظام رسمی حقوقی و جزایی کشور به چشم می خورد.

متین: از توبه اغلب در باب اخلاق بحث می شود. چرا فقها آن را در نظام حقوقی اسلام وارد نکرده اند؟ حتی برخی فقها برای عدم اجرای برخی از حدود سنگین فقهی به لزوم جلوگیری از وهن اسلام در نگاه بین المللی تمسک جسته اند، اما سراغ توبه که می تواند بسیاری از حدود را تعدیل کند و همان ثمره را هم دارد، نرفته اند. آیا دلیل آن به وجود آمدن امکان وسیع سوء استفاده از احکام توبه نیست؟

موسوی بجنوردی: ببینید، توبه نقشش در حقوق جزا عزیمت است نه رخصت. این مساله بسیار مهمی است که باید از آن غفلت نکنیم. اگر رخصت بود خوب محل اغماض بود، اما نگفته اند که اگر مجرم توبه کرد، قاضی هم می تواند او را مجازات نکند و کیفر ندهد و هم می تواند او را مجازات کند. یعنی حکم توبه رخصت نیست بلکه عزیمت است، یعنی قطعا کیفر ساقط می شود. این خیلی مهم است وقتی کیفرها با توبه به نحو عزیمت ساقط می شوند به این مساله باید اهمیت بسیار بدهیم. بخصوص آن روایاتی که از پیامبر اکرم(ص) وارد شده ناقض آن برداشت است که برای جلوگیری از سوء استفاده نباید به باب توبه اهتمام ورزید. پیغمبر(ص) می فرمایند که: «فان الامام ان یخطئ فی العفو خیر من ان یخطی ء فی العقوبة ». یعنی اگر امام در عفو و گذشت اشتباه بکند بهتر از این است که در کیفر کردن اشتباه بکند. بنابراین شما ببینید، عفو اصل است. اساس اسلام بر کیفر نکردن است، والا پیامبر این سخن را نمی گفت. این است که «فان الامام...» به عنوان یک علت کلی مطرح شده است. من یک روایت را خواندم، ولی روایات زیادی به این لسان است که هم از طرق شیعی نقل شده و هم از طرق سنی. غرض من این است که اگر واقعا بنشینیم و کار بکنیم زمینه نوآوریهای اصیل باز است، نه اینکه حالا از این سو هم افراط کنیم. سعی کنیم به دنبال تحقق شرایط توبه واقعی باشیم. کسانی که جرمی را مرتکب می شوند، مجرم و خبیث بالذات که نیستند، بلکه بر اثر عوارض خارجی منحرف شده اند. واقعا چرا درباره این جنبه کار نمی کنیم؟ باید در حوزه فرهنگ و در رسانه های صوتی و تصویری انواع خشونتها و جنایتهای فجیع را ترویج ندهیم و فیلمهایی که در جهت ارتقای فرهنگ خداباوری و انسانیت است بسازیم و نمایش دهیم.

متین: به نظر جنابعالی لازمه دست یافتن به برداشتها و قرائتهای نو از احکام دینی که در عین نوآوری، مضبوط و روشمند هم باشند، چیست؟

موسوی بجنوردی: دین متعلق به جامعه است. دین یعنی مجموعه قوانین و مقرراتی که موجب سعادت مردم در نشاتین می شود. دینی که متضمن قوانین عدالت اجتماعی برای زندگی فردی و جمعی مردم است، مگر می شود قوانینی که برای مردم می آورد، جدای از جامعه شناسی و روان شناسی و توجه به علم باشد. شناخت بعضی موضوعات ارتباط تنگاتنگ با اینها دارد و فقیه تا اینها را نفهمد، نمی تواند حکم را کما هو حقه بیان کند. به نظر من حتی فلسفه ای که یک عده می گویند به درد فقه نمی خورد، علوم معقول و حتی عرفان، دانستن هر یک از اینها به سهم خود بر ذهن فقیه در اجتهادش تاثیر مثبت می گذارد. یعنی فقیهی که فیلسوف باشد در عین حالی که ذوق عرفیش را از دست ندهد و آن جنبه عقلایی و عرفیش محفوظ بماند، فلسفه در برداشتهایش از روایات کمکش می کند. عرفان هم همین طور. بنده اعتقادم این است که موفقیت امام در اجتهاد و نوآوری به مقدار زیادی به این مربوط بود که ایشان فیلسوف و عارف بود. درست است که ایشان از این دو در فقه استفاده نمی کرد، یعنی هیچ وقت در درس فقهش بحثهای فلسفی نمی کرد، اما این فلسفه و عرفان به طور تکوینی تاثیر خود را می گذاشت.

متین: بنابراین یکی از ثمرات طرح بحث تاثیر مقتضیات زمان و مکان در اجتهاد به وجود آوردن امکان دستیابی به قرائتهای جدید از احکام است.

موسوی بجنوردی: اساسا لازمه قائل شدن به تاثیر زمان و مکان در اجتهاد، به دست آمدن برداشتهای جدید است، چون اجتهاد یعنی همان برداشت فقیه. پس وقتی قرار شد زمان و مکان در استنباط فقیه مؤثر باشد، قرائت جدید لاجرم به دست می آید. قرائت جدید به معنای یک سخن تازه بر خلاف موازین اولیه اسلام نیست. قرائت از دین یعنی فهم اسلام شناس از منابع اسلامی به مقتضای زمان و مکان. معنای قرائت از دین این است. منابع اسلامی ما کتاب، سنت، عقل و اجماع است، یعنی یک اسلام شناس سخنی بر خلاف اصول نمی خواهد وارد اسلام کند، تا اینکه برخی بگویند که اسلام یک قرائت بیشتر ندارد و آن قرائت اهل بیت است. همه این سخن را قبول داریم و کسی منکر آن نیست. چون سخنان اهل بیت منبع قرائتهای جدید است. البته باید تاکید کرد که بر خلاف خلطی که گهگاه می شود فقه مساوی و مساوق دین نیست. نسبت منطقی فقه و دین عموم و خصوص من وجه است. پاره ای از فقه موجود، دین است، چون همه آرای موجود فقهی مطابق با واقع نیستند. پاره ای از معارف دینی هم اساسا فقهی نیستند. پس می ماند پاره ای از آرای فقهی که مطابق اراده شارع است و بخشی از دین است. بنابراین بحث برداشتهای جدید از دین دامنه اش فقط به فقه محدود نمی شود. از آن سو هم بر اساس اصل تخطئه و نفی تصویب، آرای فقها فقه است، ولی لزوما دین نیست اما در مقام عمل معذوریت می آورد.

متین: نسبت فقه با دین را بیان فرمودید. نسبت فقه با اخلاق را چگونه ارزیابی می کنید؟

موسوی بجنوردی: بنده اعتقادم این است که اخلاق زیربنای فقه است، فقه جدا از اخلاق نیست. ببینید دینی که پیامبر می گوید: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق » یعنی هدف بعثت من تتمیم مکارم اخلاق است، آیا می شود قوانینش جدا از اخلاق باشد؟ اخلاق زیربنای این دین و قوانین آن است. اخلاق زیربنای دین ماست و فقه ما جدای از اخلاقمان نیست.

متین: برخی عقیده دارند که برعکس، اخلاق باید در چهارچوب فقه تعیین و تعریف شود. یعنی در واقع فقه مقدم بر اخلاق است، فقه تعیین کننده خوب و بد است، یعنی ما احکام فقهی را با اخلاق نمی سنجیم بلکه اخلاق را با احکام فقهی می سنجیم.

موسوی بجنوردی: تا اخلاق را چه تعریف کنیم. اخلاق چیست؟ اگر اخلاق را جزء حکمت عملی بگیرید، نمی توانید اخلاق را متاخر از فقه بدانید.

متین: اگر اجازه بدهید باز هم سؤالی درباره حضرت امام طرح کنیم. آیا ایشان هیچ گاه در درسشان در حاشیه ها یا متن درس به چگونگی نسبت عرفان و سیاست یا ولایت عرفانی و ولایت فقیه اشاره ای کردند؟

موسوی بجنوردی: هرگز; هیچ وقت.

متین: یعنی کاملا مساله ولایت فقیه را فقهی می دیدند؟

موسوی بجنوردی: بله و این از خصوصیاتشان بود و هنر بزرگی هم هست که انسان، فلسفه را در حد اعلی بداند و صاحب رای باشد ولی در مقام بحث فقهی حوزه های مختلف را با هم خلط نکند. این خیلی کم دیده می شود، یعنی واقعا نادر است. یا حس خودخواهی انسان نمی گذارد یا عدم دقت و وسواس ذهنی سبب آشفتگی و خلط می شود.

متین: پس امام هیچ وقت سعی نمی کردند برای ولایت فقیه مبانی عرفانی یا مبنای دیگری طرح کنند.

موسوی بجنوردی: چنین چیزی را اظهار نمی کردند. البته بنده می خواهم بگویم فقیه اگر عارف و فیلسوف باشد، این اثر تکوینی خودش را دارد و این مساله خیلی مهمی است.

متین: از جنابعالی به خاطر فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، سپاسگزاریم.

یادداشت:

1) دانشیار دانشگاه تربیت معلم و مدیر گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان