رسالت ملازم با تبلیغ است[i]

رسول کسی است که به او وحی شود و مأمور به تبلیغ گردد، در حالی که نبی کسی است که طرف وحی قرار گیرد، اگر چه مأمور به تبلیغ نباشد...این همان معنای مشهوری است که در بیشتر تفاسیر آمده است.

رسول کسی است که به او وحی شود و مأمور به تبلیغ گردد، در حالی که نبی کسی است که طرف وحی قرار گیرد، اگر چه مأمور به تبلیغ نباشد...این همان معنای مشهوری است که در بیشتر تفاسیر آمده است.

در توجیه این نظر می توان چنین گفت: لفظ نبی به اصطلاح ادبی صفت مشبهه است، که به معنی «خبردار» و آگاه می باشد و ناگفته پیداست آگاهی از خبر، ملازم با ابلاغ آن نیست، ولی اگر بگوئیم: نبی به معنی منبئی یعنی خبر دهنده است شاید در این صورت ملازم با ابلاغ باشد، و اما لفظ رسول، مخصوص کسی است که انجام رسالتی را از طرف کسی بپذیرد، و روشن است که تحمل رسالت و پذیرفتن ابلاغ کلام یا انجام عملی ملازم با ابلاغ به دیگران است .ولی این نظریه با این توجیه نیز از جهاتی مخدوش است، زیرا:

1 قرآن، پیامبران را نوید و بیم دهندگان معرفی می کند و آن را یک صفت عمومی برای همه بشمار می آورد.در این صورت باید تمام پیامبران برای تبلیغ مبعوث شده باشند، چنان که می فرماید: فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب (بقره/213) .

مگر اینکه به قرینه و انزل معهم الکتاب گفته شود که مقصود تمام پیامبران نیست، بلکه پیامبرانی است که همراه آنان کتاب فروفرستاده شده است، در این صورت نظریه یاد شده از این اشکال مصون خواهد بود.

2 قرآن یادآور می شود که تمام پیامبران دشمنانی از انس و جن داشتند چنان که می فرماید : (و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا من المجرمین و کفی بربک هادیا و نصیرا) (فرقان/31) .

برای هر پیامبری از گنهکاران دشمنی قرار دادیم، کافی است که پروردگار تو راهنما و یاری دهنده باشد.و روشن است که این دشمنی معلول تبلیغ آنهااست.اگر پیامبری دست به تبلیغ آئین خود نزند، کسی با او دشمنی نخواهد کرد و از این که همگی دشمنانی داشته اند معلوم می شود که همگی مبلغ و گوینده احکام الهی بوده اند.

3 اگر این نظریه صحیح باشد، باید مقام رسالت شریفتر از مقام نبوت، و رسول نیز اشرف از نبی باشد، در حالی که در قرآن جریان بر عکس است، خدا در مقام توصیف، رسول را قبل از نبی ذکر کرده می فرماید: (و کان رسولا نبیا) (مریم/54)، و همچنین است آیات دیگری که این دو لفظ در آنها بکار رفته است و در مقام توصیف، پیوسته از ضعیف، به سوی قوی پیش می روند.

برخی به خاطر فرار از اشکال، نبی را به معنی رفیع و بلند مرتبه تفسیر کرده اند، نه به معنی آگاه از خبر و یا خبرگزار.

در حالی که این لفظ در قرآن جز در همان معنای معروف در معنی دیگری به معنی رفیع به کار نرفته است به گواه اینکه لفظ نبی از نبأ به معنی خبر مشتق است، نه از نبوت به معنی رفعت .

گذشته از این، تفسیر یاد شده در برخی از آیات صحیح نیست آنجا که می فرماید:

(و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الا اذا تمنی القی الشیطان فی امنیته...) (حج/52) : ما هیچ رسول و پیامبری را مبعوث نکردیم، مگر اینکه هر موقع آرزو می کرد، شیطان در آرزوهای او مداخله می کرد...زیرا اگر مقصود از نبی فردی باشد که برای تبلیغ اعزام نشده است، در این صورت با جمله و ما ارسلنا ناسازگار خواهد بود، زیرا صدر آیه حاکی است که نبی و رسول هر دو اعزام شده اند و شیطان در امنیه و آرزو (برنامه های تبلیغاتی) آنها مداخله می کرد.ب: رسول، پیامبر صاحب کتاب است زمخشری در تفسیر آیه (و ما ارسلنا من رسول و لا نبی...) می گوید: رسول کسی است که علاوه بر معجزه، کتابی هم بر او نازل شده باشد، در حالی که نبی ممکن است پیامبری باشد اعم از اینکه کتابی بر او فروفرستاده شده باشد یا نه.

این وجه کاملا فاقد دلیل و شاهد است.و رسول بودن یک نفر، یعنی حامل رسالت بودن، اعم از انجام فعلی یا بیان کلامی، مستلزم این نیست که حتما دارای کتاب باشد.

ولی ممکن است برخی بر این نظریه با آیه (25) از سوره حدید استدلال کنند آنجا که انزال کتاب را بر ارسال رسولان عطف کرده و به نظر می رسد که میان این دو، تلازمی هست.چنان که می فرماید: (لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان...) (حدید/25) ما پیامبران خود را با شاهدان و گواهان ارسال کردیم و همراه آنان کتاب و میزان فرستادیم .

ولی این توجیه صحیح و پا برجا نیست، زیرا ارسال رسولان با گواه و شاهد، انزال کتاب و حکمت و میزان، دلیل بر این نیست که بر فرد فرد آنان کتاب فروفرستاده است بلکه کافی است همراه گروهی کتاب بفرستد و گروه دیگر را فرمان دهد تا از آن کتاب بهره بگیرند.و اگر عطف در این آیه گواه بر آن باشد که هر رسولی دارای کتابی بوده، پس به حکم آیه (213) بقره باید گفت: هر نبی نیز کتابی داشته است.چنان که می فرماید: (فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب...) .گذشته از این هرگز نمی توان گفت: همه رسولان، دارای کتاب بودند و اثبات این مسأله کار دشواری است بلکه برخی از روایات، گواهی می دهند که رسولان 313 نفرند در حالی که تعداد کتاب های آسمانی (104) کتاب می باشد.

با توجه به این روایات که آمار کتابهای آسمانی را کمتر از آمار رسولان الهی می داند، چگونه می توان گفت رسول کسی است که همراه او کتابی باشد؟

ج: رسول کسی است که شرع جدید بیاورد

برخی گفته اند خصوصیت و ویژگی رسول این است که شرع جدید بیاورد و به اصطلاح مقصود از رسولان الهی، پیامبران صاحب شریعت است، ولی نبی از این جهت اعم است.

این نظریه نیز بسان نظریات پیشین چندان استوار نیست، زیرا طبق روایات، شرایع جهانی یا همگانی، از پنج شریعت تجاوز نمی کند، در حالی که تعداد رسولان به مراتب بیش از این است .و ما در گذشته یادآور شدیم که از برخی از آیات استفاده می شود که پنج پیامبر، صاحب شریعت مستقل بوده و دیگر پیامبران اعم از معاصر با آنان و یا پس از آنان پیرو شریعت آنان بشمار می رفتند.

د: رسول کسی است که فرشته وحی را می بیند و با او سخن می گوید برخی گفته اند: نبی کسی است که در عالم رؤیا به او وحی می شود و برمسائل پشت پرده واقف می گردد، و رسول کسی است که ملک را در بیداری مشاهده و با او مکالمه می کند.

این نظریه بدون ارائه دلیل مطرح شده است و گروهک بهائی که مدعی نبوت حسینعلی مازندرانی هستند و او را بهاء الله می خوانند می گویند: نبوت به معنی مشاهده در رؤیا ختم شده ولی باب رسالت به معنی مشاهده در بیداری هنوز مفتوح است و با این بیان خاتمیت پیامبر اسلام را توجیه کرده اند.

سئوال ما در مورد این سخن آن است که مقصود این قائل چیست؟

اگر مقصود این است که واقعیت نبوت با وحی در عالم رؤیا تحقق می پذیرد و واقعیت رسالت با مشاهده فرشته وحی در بیداری انجام می گردد، درباره آن یادآور می شویم که کوچکترین دلیلی بر این مطلب نیست، زیرا نبی به فرد مطلع از غیب می گویند، خواه این غیب از طریق رؤیا بر او کشف شود، یا با القاء در روح و قلب، یا با شنیدن سخن از کوه و درخت یا از طریق مکالمه فرشته، و هرگز دلیلی در دست نیست که سبب و راه آن منحصر به رؤیا باشد.و همچنین رسول به معنی صاحب رسالت است، خواه این رسالت در رؤیا فرض و لازم گردد، یا در بیداری.

و اگر مقصود این است که هر کجا خدا پیامبر را با کلمه یا ایها النبی خطاب کرده است مقصود، جنبه وحی در رؤیا است، این احتمال نیز فاقد دلیل است، زیرا در موارد فراوانی به پیامبر یا ایها النبی گفته شده و هرگز یک چنین التزام در خطاب نبوده است، تا چه رسد که خطاب یا ایها الرسول مقید به رؤیت فرشته و مذاکره با او باشد.

گذشته از این نزول وحی بر پیامبر در رؤیا بسیار کم و نادر بوده است و فقط قرآن دو مورد را یادآور می شود، یکی مسأله صلح حدیبیه است که در آن پیامبر در رؤیا دید که خود با مسلمانان وارد مسجد الحرام شده است.و دیگری مربوطبه شجره ملعونه است که تفصیل آن را مفسران در تفاسیر خود آورده اند.

در مورد غزوه حدیبیه چنین می گوید: (لقد صدق الله رسوله الرءیا بالحق، لتدخلن المسجد الحرام ان شاء الله آمنین، محلقین رءوسکم و مقصرین لا تخافون) (فتح/27) : خدا رؤیای صادقه را نصیب پیامبر کرد، البته به خواست خدا، و با اطمینان خاطر وارد مسجد الحرام خواهید شد در حالی که سرها را تراشیده و ناخن ها را گرفته اید.

و در مورد شجره ملعونه که از نظر مفسران، حکومت هشتاد ساله بنی امیه است چنین می فرماید : (و ما جعلنا الرؤیا التی اریناک الا فتنة للناس و الشجرة الملعونة فی القرآن و نخوفهم فما یزیدهم الا طغیانا کبیرا) (اسراء/60) : ما خوابی را که به تو نشان دادیم، و شجره ملعونه در قرآن را، جز مایه آزمایش انسانها قرار ندادیم، و آنان را بیم می دهیم ولی چیزی جز طغیان بزرگ نتیجه نمی دهد.

و در هر حال نزول وحی بر پیامبر در عالم رؤیا بسیار کم بوده است، بنابراین یک چنین فرق میان نبی و رسول که مصادیق لفظ نخست را به دو مورد منحصر می کند، صحیح نخواهد بود.

ه: هر یک از رسالت و نبوت به جنبه خاصی از پیامبران نظر دارد تا اینجا با نظریه هایی که در بیان تفاوت رسول و نبی گفته شده بود آشنا شدیم و همان گونه که ملاحظه شد، هیچ یک از این اقوال، دلیل استواری نداشته و قابل قبول نیست، ولی در این جا نظریه دیگری هست که می توان تفاوت نبوت و رسالت را بر اساس آن توجیه کرد و آن اینکه:

نبی و رسول (رسولی که از جانب خدا مبعوث گردد) هر یک بر شخص واحدی اطلاق می شوند، و غالبا میان این دو، مگر در موارد اندک تساوی حاکم است، ولی توصیف اشخاص به نبوت به خاطر ملاکی خواهد بود، و توصیف آنان به رسالت، به خاطر ملاکی دیگر، زیرا نبی از نبأ به معنی خبر، مشتق است، و به کسی گفته می شود که از جهان بالا خبر را دریافت کند، خواه از طریق رؤیا، و خواه از طرق دیگر که تفصیل آن در سوره شوری آمده است.

و به دیگر سخن واقعیت «نبی» ، واقعیت «خبرگیری» و خبرداری او است که بتواند از عالم بالا گزارش دریافت کند و میان او و جهان غیب ارتباطی برقرار شود و در قرآن به شخصی که واجد این حیثیت است نبی گفته می شود.

ولی از آنجا که یک چنین انسان آگاه، مسئولیت ابلاغ پیامی و یا انجام عملی را بر عهده دارد از این جهت چنین شخصی را رسول می نامند و با توجه به اشتقاق نبی از نبأ و رسول از رسالت و با توجه به آنچه که اهل لغت پیرامون این دو کلمه گفته اند این تفاوت روشن می شود.

بنابراین هر جا به یک انسان نبی گفته می شود، ملاک این استعمال همان آگاهی از غیب است، و هرگاه به انسان مطلع از غیب رسول گفته می شود، جهت ابلاغ پیام و انجام مأموریت الهی در نظر گرفته می شود.

و به دیگر سخن نبی هر انسان گزارشگر و خبرگیری نیست، بلکه گزارشگر اخبار مهم سماوی است که از جانب خدا به او ابلاغ می گردد.و همچنین رسول (رسولی که در ارتباط با وحی تشریعی است نه رسول لغوی) آن انسان مطلع و آگاه از اخبار سماوی است که مأمور است آنچه را دریافت کرده است، ابلاغ نماید و جامه عمل بپوشاند، و در تمام موارد قرآن، آنجا که لفظ نبی بکار رفته، نظر به جهت نخست بوده و آنجا که لفظ رسول بکار رفته است نظر به جهت دوم می باشد .

از این جهت پیوسته کلمه «وحی» با واژه نبی و نبیین همراه بوده است چنان که می فرماید : (انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و النبیین من بعده و اوحینا الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان و آتینا داود زبورا) (نساء/163) .

: ما به تو وحی کردیم همچنانکه به نوح و پیامبران پس از او وحی کردیم و نیز به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب، و یونس و هارون و سلیمان وحی نمودیم، و به داود، زبور را دادیم.

آری اگر در مواردی کلمه وحی با واژه رسول بکار رفته است به خاطر نکته دیگری است که از این اصل عدول شده است، چنان که می فرماید: (و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون) (انبیاء/25) : ما پیش از تو رسولی را نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که جز من خدائی نیست، مرا پرستش کنید.

علت عدول از کلمه نبی به رسول در این آیه جمله و ما ارسلنا است، و اگر به جای آن کلمه و ما اوحینا من قبلک به کار می برد، حتما به جای رسول، کلمه نبی را استعمال می کرد.

و همچنین در مواردی که شخص طرف وحی را بر انجام کاری و تبلیغ سخنی مأمور می سازد از کلمه رسول بهره می گیرد، نه از کلمه نبی، و این خود، گواه بر این است که رسول و نبی ناظر به دو گروه و دو صنف از پیامبران نیست، بلکه از نظر قرآن، گروه واحدی است دارای دو حیثیت که از جهتی نبی و از جهت دیگر رسول نامیده می شوند.مثلا می فرماید: (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک) (مائده/67) : ای پیام رسان آنچه که از پروردگارت به سوی تو فرود آمده است ابلاغ کن.و نیز می فرماید: (قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلامازکیا) (مریم/19) : گفت من فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو فرزند پاکیزه ای ببخشم.

همچنان که ملاحظه می شود در هر دو آیه، کلمه رسول بکار برده است، چیزی که هست در آیه نخست، وظیفه او ابلاغ پیام و در آیه دوم انجام کاری است.

باز گواه روشن بر این مدعا این است که آنجا که خدا وظیفه پیامبران الهی را تحدید و تعیین می کند و می گوید شما جز ابلاغ سخن و پیام، تکلیف دیگری ندارید در همه موارد کلمه رسول بکار می برد، و لفظ ابلاغ را با لفظ رسول همراه می سازد و ما در این قسمت نمونه هائی از این آیات را مطرح می کنیم:

1 (فهل علی الرسول الا البلاغ المبین) (نحل/35) : آیا بر پیامبر جز ابلاغ روشن تکلیف دیگری هست.

2 (و ما علی الرسول الا البلاغ المبین) (عنکبوت/18) : بر پیامبر غیر از ابلاغ روشن رسالت، تکلیف دیگری نیست.

3 (فان تولیتم فانما علی رسولنا البلاغ المبین) (تغابن/12) : اگر اعراض نمائید، بر رسول ما جز ابلاغ روشن، تکلیف دیگری نیست.

4 (الا بلاغا من الله و رسالاته و من یعص الله و رسوله فان له نار جهنم خالدین فیها ابدا) (جن/23) : بگو من از جانب پروردگار خود وظیفه ای ندارم جز ابلاغ پیامهای او و هر کس با خدا و رسول او مخالفت کند برای او آتش دوزخ است و در آن جاودانه خواهد بود .

5 (الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه) (احزاب/39) : آنان که پیامهای خدا را ابلاغ می کنند و از او می ترسند.

6 (ابلغکم رسالات ربی و انصح لکم) (اعراف/62) : من رسالتهای پروردگار خود را ابلاغ می کنم و خیر خواه شما هستم. (انما العلم عند الله و ابلغکم ما ارسلت به) (احقاف/23) : بگو علم نزد خدا است، و آنچه را که برای بیان آن مبعوث شده ام ابلاغ می کنم.

8 (یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التوراة) (صف/6) : ای بنی اسرائیل، من پیام رسان خدا به سوی شما و تصدیق کننده توراتی که پیش از من فرستاده شده است می باشم.

این آیات و آیات دیگر که در آنها لفظ نبی و رسول آمده است بر این حقیقت دلالت دارند که ملاک اتصاف به نبوت و اطلاق لفظ نبی همان ارتباط پیامبران با مقام ربوبی است و ملاک بکار بردن لفظ رسول و توصیف آنان به این وصف، همان عهده دار بودن آنان نسبت به ابلاغ دستورات الهی می باشد.

و اگر در مواردی که ضابطه ایجاب کرد لفظ نبی بکار رود این ضابطه رعایت نگردیده است، به خاطر نکته ای است که این عدول را ایجاب کرده است.و گرنه این دو واژه دارای دو مفهوم می باشند، و یکی (نبوت) مقدم بر دیگری (رسالت) است.

و از این جا روشن می شود که هرگز نمی توان این دو لفظ را از نظر مفهوم مترادف خواند بلکه دو مفهوم مختلف دارند.

اما از نظر مصداق و مقام انطباق، غالبا میان آن دو تساوی است، یعنی هر نبی و پیامبر (که به او از عالم بالا وحی می شد) رسول بوده، یعنی وظیفه ای را بر عهده داشته است که پیامی را برساند، و یا عملی را انجام دهد همچنان که هر رسولی (رسالت انسان از جانب خدا)، نبی و طرف وحی می باشد، ولی از طرف اول یک حکم غالبی است یعنی اکثریت قریب به اتفاق انبیاء که طرف وحی بوده اند، رسالتی را بر عهده داشته اند، اگر چه در موارد اندکی نبوت او مخصوص خود او بوده و از خود او تجاوز نمی کرده است چنان که در برخی از روایات واردشده است که نبوت برخی از پیامبران بنی اسرائیل از خود تجاوز نکرده و نسبت به دیگران ماموریتی نداشته اند.

آری بحث ما در مقام نسبت سنجی میان نبی و انسان رسولی است که از جانب خدا مأموریت ابلاغ پیام و یا انجام کاری داشته باشد، و اگر از این نکته صرف نظر کنیم، گاهی قرآن کلمه رسول را درباره فرشته بکار می برد و می فرماید: (انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا) (مریم/19) : من فرستاده پروردگار تو هستم تا اینکه فرزندی را به تو ببخشم.

و باز می فرماید: (حتی اذا جاء احدکم الموت توفته رسلنا) (انعام/61) آنگاه که مرگ یکی از شما فرارسد فرستادگان ما جان او را می گیرند.

همچنانکه گاهی کلمه رسول را در فردی به کار می برد که از جانب بشر معمولی، مأموریتی را بر عهده داشته باشد.چنان که در سوره یوسف می خوانیم: (فلما جاءه الرسول قال ارجع الی ربک) (یوسف/50) : وقتی فرستاده پادشاه، در زندان پیش یوسف آمد، یوسف به او گفت به نزد صاحب خود برگرد و داستان زنانی را که دستان خود را بریدند بررسی کن.

با توجه به دو نوع استعمال واژه رسول، هرگز نمی توان گفت میان نبی و رسول، تساوی حاکم است بلکه قطعا، رسول به اعتبار اینکه مصادیق بیشتری نسبت به نبی دارد مفهوم گسترده تری نیز دارد.و در حقیقت آن سخن معروف که می گویند: میان نبی و رسول از نسبت های چهارگانه، عموم و خصوص مطلق است صحیح به نظر می رسد.زیرا هر نبی و پیامبری (منهای پیامبری که اختصاص به خود داشته است) رسول است، در حالی که برخی از رسولان مانند فرشتگان و افراد عادی که از جانب افراد دیگر اعزام می شوند رسولند، ولی نبی نیستند.

البته این مطلب از بحث ما بیرون است، بحث ما درباره رسول اصطلاحی است، نه رسول لغوی و عرفی.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان