تفسیر قرآن

مقدمه:
از دیرباز مفسران قرآن هر کدام به استعداد خود جلوه ای از آن همه زیبایی ها و اسرار قرآن را منعکس کرده اند. ولی این ها همه در عین حال که تفسیر قرآنند، تمام تفسیر قرآن نیستند، بلکه هر یک پرده ای از چهره ای از قرآن بر می داشته اند نه از همه چهره ها؛ زیرا قرآن، کلام حق است و تراوشی از علم بی انتهای او؛ و نمی توان اقیانوس بیکران را در کوزه ای جای داد!
قرآن کتاب اسرارآمیزی است که هنوز فکر بشر، به همه اسرار و گنجینه های نهفته آن دست نیافته است. و هر چه بشر درباره معارف عقلی و قوانین اجتماعی و اخلاقی و دیگر تعالیم آن غور و بررسی می کند، هر روز مطالب و مفاهیم تازه تری از آن استخراج می نماید که متخصصان و مفسران پیشین از آن غفلت داشته و به آن نرسیده اند.
پیام آورنده وحی، پیامبر اکرم(ص) از شگفتی های این کتاب اینگونه یاد می کند:
«له ظهر و بطن، فظاهره حکم و باطنه علم، ظاهره انیق و باطنه عمیق، له تخوم و علی تخومه تخوم، لا تحصی عجائبه و لا تبلی غرائبه، فیه مصابیح الهدی و منارالحکمة»(1) (برای قرآن ظاهر و باطن است، ظاهر آن فرمان و دستور و باطن آن علم و دانش، معانی عمیق آن در قالب الفاظ زیبا ریخته شده است.
قرآن دارای فصولی است و هر فصل آن فصل هایی دارد. شگفتیهای آن هرگز تمام نمی شود و نوآوری های آن به کهنگی نمی گراید، آیات آن مشعل های هدایت و سرچشمه حکمت می باشد.)
و علی (ع) آن را به دریائی که عمق آن ناپیداست و آب آن، با کشیدن خالی نمی شود، تشبیه نموده اند.
«انزل علیه الکتاب نورا لاتطفأ مصابیحه و سراجا لایخبؤ توقده و بحرا لایدرک قعره... و بحرا لاینزفه المتنزفون»(2)
و امام هشتم (ع) در بیان علت این حالت قرآن می فرمایند:
«ان اللّه تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لا للناس دون ناس فهو فی کل زمان جدید و عند کل قوم غض الی یوم القیمة»(3)
و همچنین روایاتی که قرآن را دارای بطن های مختلف می داند(4)، همه بیانگر آن است که در هر زمانی با توجه به پیشرفت های علوم و دانش بشری و اسراری که از هستی و انسان برای او کشف شده است، می توان به تحقیقی نو درباره قرآن دست یازید.
بنابراین بر همه دانشمندان اسلامی است که در هر عصر و زمانی، برای کشف حقایق بیشتری از قرآن مجید به تلاش و کوشش دامه دهند؛ از سخنان پیشینیان بهره گیرند، اما به آن ها قناعت نکنند. ویژگی این تفسیر
مفسّران هر کدام به سلیقه خود راهی و روشی را برای تبیین و تفسیر قرآن کریم برگزیده اند. یکی به توضیح مفردات قرآن پرداخته. یکی به تفسیر آیه به آیه و به صورت ترتیبی، از اول تا آخر یا بعضی سور را تفسیر کرده، دیگری به تفسیر موضوعی اهمیت ویژه ای داده است...
آنچه از تفاسیر در میان ما شناخته شده است، یکی از روش های فوق می باشد. در حالی که برای قرآن روش های دیگری از تفسیر نیز وجود دارد که محققان باید با توجه به آن ها، قدم جدیدی در راه شناخت قرآن بردارند، از جمله «تفسیر به ترتیب نزول» است.
ما در این بحث روش تازه ای از تفسیر قرآن را نشان خواهیم داد که در طول چهارده قرن که بر تاریخ تفسیر قرآن می گذرد، کمتر به آن توجه شده است. البته نمی گوییم هیچ توجه نشده، بلکه کمتر مورد توجه قرار گرفته است. و ما نیز با بضاعت اندک خود از باب «ما لا یدرک کله لا یترک کله» به تبیین کتاب الهی به این شیوه خواهیم پرداخت. اهمیت تفسیر به ترتیب نزول
از موضوعات بسیار مهم در علوم قرآن، مسأله «ترتیب نزول» است. و در کتاب هایی که به این منظور نگاشته شده، به آن اهمیتی ویژه داده اند(5). سیوطی در اول «الاتقان» از قول ابوالقاسم حسن بن محمد بن حبیب نیشابوری در کتاب «التنبیه علی فضل علوم القرآن» اهمیت موضوع را چنین آورده است: «از همه مباحث علوم قرآن شریف تر، قلم نزول و جهات نزول و ترتیب نزول است. و کسی که این ها را نشناسد و نتواند بین آن ها تمیز دهد، روا نباشد درباره کتاب الهی سخن بگوید.»(6)
بین مؤلفان علوم قرآنی مشهور است که علی (ع) قرآن را بر اساس ترتیب نزول تنظیم نمودند. هر چند تفصیل قضیه را باید در کتاب های علوم قرآنی جستجو نمود ولی ما خلاصه اقوال را از کتاب «تاریخ القرآن» نوشته علامه محقق مرحوم ابوعبداللّه زنجانی نقل می کنیم:
از بعضی روایات بر می آید که امیرالمؤمنین (ع) قرآن را به ترتیب نزول، جمع آوری نمودند و منسوخ را بر ناسخ مقدم داشتند. ابن اشته در کتاب المصاحف از ابن سیرین نقل کرده است که علی (ع) در قرآنش ناسخ و منسوخ را مشخص نموده... و ابن حجر می گوید: علی(ع)، پس از رحلت پیامبر (ص) قرآن را به ترتیب نزول جمع آوری نمود... در شرح الکافی نوشته صالح قزوینی از کتاب سلیم بن قیس هلالی چنین آمده: علی (ع) بعد از وفات پیامبر (ص) در منزل ماند و توجه به جمع آوری و تألیف قرآن نمود و از خانه خارج نشد تا این که تمام قرآن را گرد آورد و ناسخ و منسوخ و نیز محکم و متشابه را در آن مشخص کرد. و شیخ مفید (رحمه اللّه علیه) در کتاب الارشاد و الرساله السرویه آورده است: علی (ع) در قرآنش منسوخ را بر ناسخ مقدم داشت و تأویل و تفسیر بعض آیات مفصلاً در آن نوشته شده است.(7) سابقه تاریخی قرآن بر اساس ترتیب نزول
همانگونه که اشاره شد اولین قرآن که به وصیت پیامبر(ص) توسط امیرالمؤمنین(ع) جمع آوری شد، ترتیب نزول بوده است.(8) همچنین عبدالکریم شهرستانی در مقدمه تفسیرش موسوم به مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار ترتیب نزولی از مصحف امام جعفر صادق (ع) آورده است. در مقدمه کتاب المبانی (نوشته مفسری بزرگ اما ناشناخته از مراکش که در سال 425 هجری، تألیف آن آغاز شده) ترتیب نزولی که عبداللّه بن عباس از امیرالمؤمنین (ع) آموخته، بیان کرده است.(9) وزرکشی در کتاب البرهان فی علوم القرآن، همین ترتیب را از دیگر اصحاب نیز دیده است.(10) سابقه تاریخی تفسیر قرآن براساس ترتیب نزول
در مورد تفاسیری که به این سبک نوشته شده، از دو تفسیر که هر دو در قرن 14 هجری نوشته شده است می توان نام برد. ترتیب سوره ها در این دو تفسیر بر اساس مصحفی از قرائت حفص بن سلیمان است:(11)
1 تفسیر بیان المعانی نوشته سید عبدالقادر ملاحویس آل غازی که در 6 مجلد و در سال 1355 ق تألیف شده است. این تفسیر بر اساس ترتیب مصحف مذکور بدون هیچگونه تغییری نوشته شده است. و از سوره علق آغاز کرده است.
2 التفسیر الحدیث نوشته محمد عزه در وزه النابلسی که در 6 مجلد و در سال 1380 ق نگاشته شده، اما ایشان در ترتیب مصحف مذکور، تغییرات مختصری داده است. و از سوره فاتحة الکتاب سپس سوره فلق آغاز نموده و علت تغییر در ترتیب چندین سوره را، عدم موافقت مضامین سوره ها با ترتیب آن ها در این مصحف، بیان کرده است. مثلا ترتیب سوره های حشر و جمعه را با مضامین آن ها موافق ندانسته و آن ها را قبل از سوره احزاب، جای داده است. مستشرقان و ترتیب نزول سوره های قرآن
مستشرقانی که درباره قرآن تحقیقاتی کرده اند، بعضاً به ترتیب نزول آیات و سور توجه کرده و در صدد بر آمده اند تا از طریق تاریخ اسلام و حوادث زندگی پیامبر (ص) و تاریخ جنگ ها و... تاریخی برای نزول آیات قرآنی ارائه دهند و در این راه با اختلاف مسلک تحقیقی که در آثارشان مشهود است. گاهی با کمک اسناد ضعیف و روایات سست به اثبات مدعای خویش پرداخته اند. ما برای آشنایی علاقه مندان و به تناسب بحث ترتیب نزول سوره های قرآن، به مشهورترین کار تحقیقاتی آنان اشاره ای گذرا می نماییم.
در اواسط سده نوزده مسیحی، ویلیام مویر William Muit و آلریس اشپرنگر Alois Sprenger، درباره طبقه بندی مجدد آیات قرآن مبتنی بر ثبت وقایع تاریخی یعنی تنظیم به ترتیب نزول زمانی کار کرده اند.(12)
از سوی دیگر از طرف مکتب آلمانی، در همین موقع (اواسط سده 19 میلادی) «ویل» راهی را شروع کرد که الگوی کار نولدکه شد.
البته با صرف نظر از عدم اطلاع خاورشناسان از اسلام و قرآن و شئون مختلف آن، در ارائه چنین ترتیب نزول هایی از سوی آنان که از طرفی مبتنی بر روایات ضعیف و ... است و از طرف دیگر دخالت سلیقه های فردی، بحث فراوان است که این مقدمه مجال آن نیست.¨ تنظیم قرآن
همانگونه که روشن است، قرآن در مدت 23 سال از آغاز بعثت رسول اکرم (ص) تا رحلت آن بزرگوار به تدریج نازل شده است؛ گاهی یک سوره یکجا و گاهی چند آیه نازل شده است.
علاوه بر این عده ای معتقدند قرآن نزول دیگری بصورت دفعی داشته است(13) و تنظیم فعلی بر اساس آن بوجود آمده است. پس آنچه مسلم است این که قرآن کنونی که در اختیار مسلمین قرار دارد به ترتیب نزول تنظیم نشده است. اما این که از سوره فاتحه الکتاب آغاز و به سوره ناس ختم شده است و بعضا آیات مکی در سوره های مدنی و بالعکس قرار گرفته، با چه ضابطه و به دستور چه کسی بوده است و چرا به ترتیب نزول تنظیم نشده؟ خود داستان مفصلی دارد که دانشمندان علوم قرآن در بخش تاریخ القرآن بطور تحقیقی به آن پرداخته اند. و ما به دلیل شیوه ای که در تفسیر برگزیده ایم ناگزیر از بحثی کوتاه در این زمینه هستیم. الف: ترتیب آیات:
اکثر قریب به اتفاق محققان معتقدند که تنظیم آیات و جابجایی بعض آیات مکی در سوره های مدنی و بالعکس به دستور پیامبر و وحی الهی بوده است؛ و بعضی ادعای اجماع نیز کرده اند. زرکشی در این باره می نویسد:
ترتیب آیات و قرار دادن بسمله در اوایل سور بلااشکال توقیفی است و هیچ اختلافی هم در این قول نیست.(14)
سیوطی می گوید:
اجماع و نصوص مترادفه بر توقیفی بودن ترتیب آیات دلالت دارند و هیچ شک و شبهه ای در این باره وجود ندارد.(15)
و در جای دیگر در ارتباط با توقیفی بودن آیات می نویسد:
قرائت و خواندن پیامبر(ص) در حضور صحابه، دلالت بر توقیفی بودن آیات دارد و صحابه ترتیبی را در آیات نقل نکرده اند که پیامبر(ص) بر خلاف آن قرائت کرده باشد و این مطلب به حد تواتر به ما رسیده است.(16) ب: ترتیب سور:
بر خلاف مسلم بودن توقیفیت ترتیب آیات، در ترتیب سور اختلاف است. زرکشی در آغاز کتابش، توقیفی بودن ترتیب سورهها را راجح دانسته(17) ولی در بحث مفصلی که بعدا به آن می پردازد، به اجتهادی بودن آن تمایل نشان داده است.(18) سیوطی پس از نقل اقوال در مسأله، توقیفی بودن را ترجیح داده است. البته در پایان بر رأی بیهقی که باعث انشراح صدر او شده، تصریح می کند که ترتیب تمام سوره ها جز برائت و انفال، توقیفی است.(19) و مرحوم ابو عبداللّه زنجانی اجتهادی بودن ترتیب سور را مسلم دانسته و فصل سوم کتابش را به بیان ترتیب سور در مصاحف بعضی از بزرگان صحابه و تابعین همچون علی بن ابیطالب (ع)، ابی بن کعب و عبداللّه بن مسعود و ابن عباس و... اختصاص داده است.(20) و مرحوم رامیار حاصل تتبع خویش را در این زمینه، در 16 نمونه و در جداول مرتبی عرضه کرده است.(21)
به هر حال برای پرهیز از اختلاف بین مسلمین همانگونه که علی(ع) در جواب طلحه، از ارائه قرآنی دیگر اجتناب نمود.(22) باید همین مصحف موجود در همه ادوار، رایج و مرسوم باشد؛ ولی این بدان معنا نیست که ما در راستای رسیدن به تفسیر مطابق با ترتیب نزول، تقدم و تأخر زمانی سور را روشن نسازیم. چنان که از قرن ها پیش تاکنون، دانشمندان علوم قرآنی با همه اعتقاد قطعی به قرآن موجود، در جهت کشف ترتیب نزول سال ها به تحقیق پرداخته و کتاب هایی در این زمینه نگاشته اند.(23) ما در این مقدمه کوتاه در پی بیان تفصیلی ادله و نقد و بررسی آن ها نیستیم و این کار را به محل خود که علوم قرآنی است موکول می نماییم. صرفا سعی ما بر این خواهد بود که تفسیر بر اساس ترتیب نزول سوره ها با توجه به روایات صحیح (گر چه کم می باشد) و استعانت از قرائن تاریخی و تحقیقات به عمل آمده، صورت پذیرد. مزایای تفسیر به ترتیب نزول
برای شناخت ترتیب آیات قرآنی و تمیز دادن مکی از مدنی، فوایدی ذکر کرده اند که به اهم آن ها اشاره می کنیم: 1 کمک به فهم مراد وحی
الف: از طریق دانستن تاریخ نزول و علت آن:
آیات قرآن برای زمان خاص و واقعه خاصی نازل نگردیده است وگرنه قرآن برای آیندگان مفید واقع نمی شد. امام باقر (ع) در این باره چنین می فرمایند:
«ولو ان الآیة نزلت فی قوم ثم مات اولئک القوم ماتت الآیة لما بقی من القرآن شی ء ولکن القرآن یجری اوّله علی آخره ما دامت السموات و الارض و لکل قوم یتلونها، هم منها من خیر او شر».(24)
و در حدیث دیگر چگونگی ارتباط آیات را برای آیندگان و شأن نزول آیه، چنین بیان داشتند: «ظهر القرآن الذی نزل فیهم و بطنه الذین عملوا بمثل اعمالهم».(25)
به این معنا که هر آیه ای از یک طرف مرتبط با واقعه ای است که رخ داده و نزول آیه را ایجاب نموده و از طرف دیگر عمومیت دارد و یک دستور کلی برای همه زمان ها و همه مسلمانان است.
در هر حال شناخت شأن نزول آیات قرآن، نقشی اساسی و مهم در درک معانی آن و حل مشکل تفسیر ایفا می نماید. چه بسا وقوف نسبت به واقعه و مناسبت اولیه ای که نزول آیه را موجب شده است، بهترین وسیله برای کشف ابهام از مفهوم آیه به شمار آید؛ زیرا ناگزیر به آن واقعه اشاره دارد.
واحدی در این زمینه می گوید: شناخت تفسیر آیه ای بدون وقوف به علت نزول آن، ممکن نیست. سیوطی نیز بدست آوردن معنی آیه و رفع اشکالات آن را از فواید شناخت علل و اسباب نزول آیه می داند. قشیری می گوید: بیان علت نزول راهی استوار در درک معانی کتاب عزیز است.(26)
پس همانگونه که دانستن یک واقعه کوچک، نقش اساسی در فهم آیه دارد و به صرف آشنایی با اصطلاحات ادبی عرب نمی توان مدعی فهم آیات شد، شناخت جریانات فکری و سیاسی آن روز امری لازم و تعیین کننده است؛ چون شناخت سوره های بزرگ که به یکباره نازل شده، بدون درک آن شرایط میسر نیست.
ب: از طریق شناخت ناسخ و منسوخ:
یک نکته ای که برای مصحف علی(ع) نقل کرده اند، شناخت ناسخ از منسوخ است؛ زیرا در این نوع ترتیب، به سهولت تقدم و تأخر آیات معلوم می شود و ناسخ از منسوخ باز شناخته خواهد شد. 2 شناخت اسلوب هدایتی قرآن:
مقتضای بلاغت قرآن ایجاب می کند که به تناسب و مقتضای حال، مطالب ایراد شده باشد. سرعت رشد افکار پیامبر (ص) در میان مردم، که در مدت کوتاهی میلیون ها نفر را جذب خود نمود، حاکی از اسلوب و شیوه خاصی است که قرآن در هدایت مردم اتخاذ کرده است.
در کجا مسائل اعتقادی را مطرح نموده؛ در کجا مسایل اخلاقی اجتماعی، سیاسی را، و هر کدام را از کجا آغاز و به کجا ختم کرده است؟ باز یافت این شیوه هدایتی، کمک بزرگی است به همه مربیان و دلسوزان جامعه بشری، تا بهتر بتوانند روش های اصلاحی خود را انتخاب و گزینش نمایند. 3 شناخت صحیح سیره پیامبر (ص):
تاریخ و سیره پیامبر (ص) را می توان با تبعیت از وحی شناخت و قرآن یگانه تاریخ اصیل و صحیح دوره رسالت است. شناخت صحیح سیره آن حضرت، از شناخت تطور آیات قرآن بخوبی فهمیده می شود. به عبارت دیگر نگاشتن و الهام گرفتن از سیره رسول خدا، بدون استناد به قرآن، بی حرمتی به پیامبر (ص) و حقیقت است. از این رو نخستین سیره نویسان کوشیده اند، بسیاری از آیات و سوره ها را شاهد و دلیل و مستند سخن خویش سازند. مشکلات تفسیر به ترتیب نزول
شاید علتی که موجب شده است، دانشمندان کمتر به این نوع تفسیر بپردازند، موانع و مشکلاتی است که بر سر راه محقق و مفّسر قرار دارد که اجمالاً به آن ها اشاره می کنیم. 1 اختلاف نظر در ترتیب نزول سور:
با این که تحقیقات وسیعی درباره مکی و مدنی بودن آیات و سور صورت پذیرفته و هر کسی ملاکی را برای تشخیص آن (غیر از نصوص) معین نموده است، ولی در هر حال رسیدن به یک نظر صواب کاری دشوار می نماید. مرحوم علامه طباطبائی(ره) پس از ذکر مزایای شناخت ترتیب نزول و مردود شمردن بسیاری از روایات در این باب، چنین آورده اند:
«پس بنابر آنچه گذشت تنها راه برای تشخیص ترتیب سوره های قرآنی و مکی یا مدنی بودن آن ها، تدبیر در مضامین و تطبیق آن با اوضاع و احوال پیش از هجرت و پس از هجرت می باشد. این روش تا اندازه ای که پیش می رود، برای تشخیص ترتیب سور و آیات قرآنی و مکی یا مدنی بودن آن ها سودمند می باشد. چنان که مضامین سوره های «انسان» و «العادیات» و «مطففین» به مدنی بودن آن ها گواهی می دهد؛ اگر چه برخی از این روایات، آن ها را جزء سوره های مکی قرار می دهد».(27)
آنچه مشکلات را افزون می کند، این که ترتیب سوره مکی و مدنی چگونه بوده؟ کدام سوره در سال اول بعثت نازل شده و کدام سوره در سال دوم؟ کدام سوره در سال اول هجرت و کدام سوره در سال بعد؟ از همه مشکلتر تفکیک آیات یک سوره است که تا کدام آیه در اول سال و تا کدام آیه در ماه بعد و... . 2 عدم اعتماد به شأن نزولها:
چنان که اشاره شد یکی از راه های شناخت ترتیب نزول، شأن نزول هایی است که برای آیات و سور قرآن نقل شده است، ولی با مراجعه به اکثر این روایات، ضعف و جعلی بودن آن ها روشن می شود؛ لذا روایات صحیح در این باب بسیار نادر است.(28) 3 مأنوس نبودن این ترتیب:
قرآن موجود در میان مسلمین به گونه ای دیگر تنظیم یافته و مفسّران قرآن بدلایل مشکلات فوق به تفسیر قرآن بر روال موجود پرداخته اند؛ لذا به این نوع تفسیر کمتر توجه شده است.
در هر حال ترجیح می دهیم بنا به آن فواید و ثمراتی که برای این نوع تفسیر قایلیم، به آن اقدام کنیم. باشد که فتح بابی در این مسیر شود و اندیشمندان شیعه نکات کور و مبهم قضیه را با تحقیقات خود و استفاده از روایات ائمه اطهار(ع) روشن نمایند. روح قرآن، هدایت است
روح قرآن یعنی آنچه با وحدت و بساطت کامل در همه جای قرآن (در سوره، در آیات، در کلمات و در حروف) سریان دارد و به آن ها حیات می بخشد، محتوا می دهد، جهت می دهد، انسجام و ارتباط می دهد چیست؟ هنگامی که نویسنده ماهری تصمیم می گیرد قلم به دست بگیرد و نوشته ای را آغاز کند، وقتی که کارش شروع شد، غرض و انگیزه نویسنده به شکل هدف جلوه گر می شود. این همان علت غائیست که تصورش مقدم، و وجود و تحققش مؤخّر است؛ حالا موضوع کتاب هر چه می خواهد باشد، این روح، در واقع همه کتاب است به شکل جمع و بساطت، و آن کتاب همان روح است، در حال تفصیل و گسترش.
حدیثی که از حضرت علی بن ابیطالب(ع) نقل شده (مبنی بر آن که) «قرآن همه اش در سوره فاتحه است و همه سوره در بسم اللّه است و همه بسم اللّه در باء بسم اللّه و همه باء در نقطه زیر باء و من هستم نقطه زیر باء»، جز جمله اخیر، بقیه ناظر همان معنایی است که گفته شد؛ یعنی قرآن همه اش در «روح قرآن» که امریست بسیط، بدون عضو و جزء جمع است. و اما جمله اخیر اشاره است به این که روح قرآن، هدایت است و «هدایت مجسم» من هستم همان طور که در تفسیر آیه مبارکه «وزنوا بالقسطاس المستقیم» آمده است «انا القسطاس المستقیم».
علت غائی در نزول قرآن چیست؟ این را باید از که پرسید؟ از خود قرآن
1 بسم اللّه الرحمن الرحیم، الم، ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین. (آیه 1، سوره بقره)
2 و لکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا (آیه 52 سوره شوری)
3 یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا و ما یضل الا الفاسقین (آیه 26، سوره بقره).
4 ان هذا القران یهدی للتی هی اقوم (آیه 9، سوره اسراء).
5 قد جائکم من اللّه نور و کتاب مبین یهدی به اللّه من اتبع رضوانه سبل السلام (آیه 16، سوره مائده).
یک سیر اجمالی در آیات قرآنی کافیست که بدانیم، علت غایی و هدف از نزول قرآن هدایت است، هدایت ناس.
مطلب دیگر: اساس و پایه هدایت قرآن چیست؟ خداوند چگونه می خواهد انسان را هدایت کند؟
قرآن می خواهد چه چیزی به انسان بدهد که با آن هدایت شود؟
اساس هدایت در قرآن شناخت است و از شناخت در لسان قرآن و احادیث به «معرفت» تعبیر شده است. هدایت از طریق معرفت. اکنون می توانیم بپرسیم شناخت چه؟ شناخت سه اصل:
1 شناخت خدا.
2 شناخت انسان .
3 شناخت جهان .
این سه مرکز شناخت و سه اصل معرفت است. روابط این سه مرکز با شش محور ترسیم و ترتیب آن به قرار ذیل است:
1 محور «خدا انسان»: در این محور ارتباط خدا با انسان از نظر تکوینی و تشریعی قرار می گیرد.
2 محور «انسان خدا»: در این محور درست به نحو معکوس روابطی که انسان با خدا دارد یا لازم است داشته باشد (از نظر طبیعی، روحی، شرعی، اخلاقی، عبادی و...) قرار می گیرد.
3 محور «خدا جهان»: در این محور هر گونه مشیت خدا نسبت به جهان (از طریق تکوینی، تشریعی، دنیوی، اخروی، جهان معنوی یا مادی مربوط به گذشته یا آینده یا حال باشد) جای می گیرد.
4 محور «جهان خدا»: در این محور هر گونه ارتباط و انتسابی که جهان به خدا دارد یا لازم و مناسب است داشته باشد، مورد نظر است.
5 محور «انسان جهان»: که از ارتباط و انتساب به جهان نشان می گیرد. (در این بخش نیز فرق نمی کند، آنچه باید باشد هر دو مورد نظر است).
6 محور «جهان انسان»: هر انتسابی که جهان با انسان دارد یا باید داشته باشد در این محور بحث می شود.
این سه مرکز و شش محور، مجموعه کامل شناخت است که در قرآن کریم مطرح شده است و اساس و پایه هدایت قرآنی را در بر می گیرد.
در این تفسیر ضمن بیان مفردات لغات (آن مقداری که لازم به نظر می رسد) به بیان تاریخ و ترتیب نزول آیات (تا آن جا که می توان برای آن مدرک پیدا کرد) و تفسیر آیات و ذکر پاره ای مطالب علمی و فلسفی و اجتماعی و ادبی که مناسب مفهوم آیه است، خواهیم پرداخت.
در خاتمه حدیثی از حضرت صادق(ع) مناسب این مقال است:
«روی عن الصادق(ع) وجدت علوم الناس کله فی اربع کلمات، اولها ان تعرف ربک، و الثانی ان تعرف ما صنع بک، الثالث ان تعرف ما اراد منک، الرابع ان تعرف ما یخرجک من دینک؛
من همه دانستنی های بشر را در چهار کلمه یافتم: اول پروردگارت را بشناسی (محور اول)، بشناسی درباره تو چه کرده (محور دوم)؛ از تو چه خواسته است (محور سوم)؛ چه چیز ترا از دین بیرون می برد (محور چهارم).» پی نوشت:
* * *
 

(1) اصول کافی، کتاب القرآن، روایت 2.
(2) عبده، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 202.
(3) تفسیر برهان، ج 1، ص 28 ترجمه: خداوند، قرآن را برای زمان معینی و مردم خاصی فرو نفرستاده است. از این رو در هر زمانی تازه و در نزد همه ملل جهان تا قیامت نو خواهد بود.
(4) بصائرالدرجات ص 196.
(5) التمهید، ج 1، ص 99 لمعرفة المکی من المدنی سواء کانت سورة ام آیة فائده کبیره تمس جوانب اسباب النزول و تمد المفسر الفقیه فی تعیین اتجاه الآیه... و من ثم حاول العلماء جهدهم فی تعیین المکیات من المدنیات.
(6) الاتقان، ج 1، ص 22.
(7) تاریخ القرآن، ص 25؛ التمهید چاپ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج 1، ص 292.
(8) المناقب، ج 2 ص 40 بحار، ج 92، ص 51. مرحوم رامیار در تحقیقی وسیع و تتبعی کم نظیر نشانه های خوبی از مصحف علی (ع) به دست داده است وی می نویسد: «ابن ندیم می گوید: من در زمان خودمان نزد ابویعلی حمزه حسنی، مصحفی دیدم که اوراقی از آن ریخته بود. این مصحف به خط علی بن ابیطالب بود که بنی حسن آن را در مرور زمان به میراث برده بودند. چون ابن الندیم الفهرست را ظاهرا حدود سال 377 هجری تألیف کرده، این خود نشان می دهد که نسخه ای از این مصحف تا اواخر قرن چهارم هجری نزد بنی حسن نیز بوده است.» رامیار، تاریخ القرآن، ص 374، چاپ دوم.
(9) مقدمتان فی علوم القرآن، ص 10.
(10) البرهان، ج 1، ص 193.
(11) مرحوم رامیار در باره این مصحف چنین آورده است. در تاریخ دهم ربیع الثانی 1337 ه 13 ژانویه 1919 م انجمنی در مصر، مصحفی از قرائت حفص بن سلیمان کوفی که به عثمان بن عفان و علی بن ابیطالب (ع) می رسید، به طبع رساند. در آن جا در صدر هر سوره به ترتیب نزول و مکی و مدنی بودن سوره ها و استثنای آیه ها اشاره ای شده بود، بعدا این اشاره ها حذف شد. ولی باز هیأتی در سال 1383 ه 1963 م از جامع الازهر مصر با استناد به منابع و مآخذ معتبری آن را تجدید نمود. رامیار، تاریخ القرآن، ص 662.
(12) رامیار، تاریخ قرآن، چاپ دوم، ص 620 ا62.
(13) زرکشی سه قول ذکر می کند: 1 قرآن جملة واحده به آسمان دنیا در شب قدر نازل شده. 2 قرآن در هر شب قدر از هر سال، بمقداری که در آن سال مورد احتیاج مردم بود نازل می گردید. 3 ابتدای نزول قرآن در شب قدر بود سپس به تدریج نازل شد. سپس قول اول را صحیح تر می داند و مؤیداتی از ابن عباس و سعید بن جبیر نقل می کند. (البرهان، ج 1، ص 228) سیوطی نیز همین نظر را می پذیرد (الاتقان، ج 1، ص 116). شیخ صدوق نیز به همین اعتقاد است (تصحیح الاعتقاد، ص 102). البته شیخ مفید این نظر را ناصواب می داند (تصحیح الاعتقاد، ص 102) و التمهید (ج 1، ص 84) نظر سوم را صحیح می داند.
(14) البرهان، ج 1، ص 256.
(15) الاتقان، ج 1، ص 172.
(16) الاتقان، ج 1، ص 174.
(17) البرهان، ج 1، ص 38
(18) همان، ج1، ص 257.
(19) الاتقان، ج1 ،ص 176؛ اسرار ترتیب القرآن، ص 73.
(20) تاریخ القرآن، ص 47.
(21) تاریخ القرآن، چاپ دوم، ص 661.
(22) سلیم بن قیس، ص 110. بحارالانوار، ج 92، ص 42.
(23) الاتقان، البرهان، تاریخ القرآن زنجانی، تاریخ القرآن نولدکه...
(24) تفسیر العیاشی، ج 1، ص 10 ح 7 ترجمه: اگر قرار باشد آیه ای که برای مردمی نازل شده است و مرگ آن مردم، مرگ آیه را نیز به دنبال داشته باشد، چیزی از قرآن باقی نخواهد ماند. حال آن که قرآن از آغاز تا پایان، تا آن وقت که آسمان ها و زمین پابرجاست، باقی و جاری است و دستورالعمل هر قومی در هر زمانی اعم از خیر و شر خواهد بود.
(25) تفسیر العیاشی، ج 1، ص 11، حدیث 4. ترجمه: ظاهر قرآن عمل کسانی است که قرآن در زمان آنان نازل شده است و باطن آن عمل دیگران است که همانند آن ها به آن عمل می کنند.
(26) البرهان، ج 1، ص 22؛ الاتقان، ج 1، ص 82.
(27) قرآن در اسلام، ص 188؛ در تفسیر المیزان می فرمایند: «و للعلم بمکیّة السور و مدینتها ثم ترتیب نزولها اثرهام فی الابحاث المتعلقة بالدعوة النبویّه و سیرها الروحی و السیاسی و المدنی فی زمنه(ص) و تحلیل سیرته الشریفه و الروایات کماتری لاتصلح ان تنهض حجة معتمدا علیها فی اثبات شی ء من ذلک علی انّ فیما بینها من التعارض ما یسقطها عن الاعتبار فالطریق المتعین لهذا الغرض هو التدبر فی سیاق الایات و الاستمرار بما یتحصل من القرائن و الامارات الداخلیه و الخارجیه و علی ذلک تجری فی هذا الکتاب» المیزان، ج 13، ص 235.
(28) رک البرهان، ج 2، ص 156؛ الاتقان، ج4، صص 180، 209، 214، 257؛ التمهید، ج 1، ص 245.
 
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان