چکیده این مقاله به بررسی اصول و مقررات کیفری، جرایم و مجازات هایی که در توارت ذکر شده، می پردازد. در بخش نخست به اصولی همچون: شدت مجازات ها، فلسفه مجازات ها و تناسب جرایم و مجازات ها اشاره شده است. در بخش دوم انواع جرایم و مجازات ها مانند جرایم علیه اشخاص، جرایم جنسی و جرایم علیه اموال برشمرده شده است و در بخش پایانی نیز وضعیت قضایی بنی اسراییل در زمان حضرت موسی (ع) و مقررات آیین دادرسی کیفری در آن زمان مورد بررسی قرار گرفته است.
مقدمه امروزه مطالعات تطبیقی در همه رشته های علوم به ویژه علوم انسانی دارای جایگاه ویژه ای است. در بررسی های تطبیقی نباید تنها به مطالعه دیدگاههای موجود بسنده کرد; بلکه کنکاش در سیر تاریخی تحولات را به عنوان بخشی از مطالعات تطبیقی نباید از نظر دور داشت. بدینسان محقق با یک چشم، حال و آینده را نظاره می کند و با چشمی دیگر گذشته را می نگرد. در عرصه پژوهش های دینی، مطالعه احکام و مقررات ادیان پیشین دارای اهمیت به سزایی است; زیرا ادیان الهی دارای جوهر و حقیقت واحدی هستند. از این رو شناخت احکام و مقررات آیین یهود و مسیحیت ما را با سیر تغییر و تحولاتی که در احکام ادیان الهی رخ داده، آشنا می سازد. در این نوشتار، اصول و مقررات کیفری و جرایم و مجازات ها در آیین یهود گردآوری شده است. برای دستیابی به مقررات کیفری شریعت موسی(ع) راههای گوناگونی وجود دارد. مراجعه به آیاتی از قرآن کریم
1 و روایات معتبری که احکام شریعت موسی(ع) را بیان کرده، یکی از این راهها است. مطالعه در تورات به عنوان یکی از منابع اصلی شناخت این دین نیز دارای اهمیت خاصی است. این نوشتار به گردآوری آنچه در تورات در این باره وجود دارد، پرداخته است. گرچه این مقررات، تحلیل و کنکاش گسترده ای را می طلبد، ولی ارائه آن به صورت یک جا و بدون تجزیه و تحلیل نیز چه بسا دست مایه خوبی برای پژوهشگران باشد. هر چند ما مسلمانان معتقدیم که در تورات، تحریف هایی صورت گرفته، اما این بدان معنا نیست که هر آن چه در تورات آمده، مطالبی تحریف شده است. قواعد و مقررات اجتماعی، حقوقی و اخلاقی فراوانی در تورات وجود دارد که نمی توان در الهی بودن آن تردید نمود شرح بسیاری از ماجراهایی که برای موسی(ع) و بنی اسراییل پیش آمده، با اندک تغییری در قرآن مجید که تحریفی در آن صورت نگرفته و هیچ باطلی در آن راه ندارد
2 نیز ذکر شده است. گفتنی است مقررات کیفری که در تورات آمده، مربوط به پس از مبعوث شدن حضرت موسی(ع)به پیامبری و خروج بنی اسراییل از مصر و استقرار آنها در بیابانهای اطراف مصر است. پس این مقررات، ناظر به قوانینی که در دوران حاکمیت فراعنه بر مصر نسبت به مصریان و بنی اسراییل اجرا می شده، نیست. عباراتی که از تورات نقل شده، عینا همان متنی است که توسط ولیم گلن از اصل زبان عبرانی به فارسی ترجمه شده و در سال 1273ش برابر با سال 1856 میلادی توسط دارالسلطنه لندن به چاپ رسیده است.
1- اصول کلی مقررات کیفری در آیین یهود 1-1- شدت مجازات ها
اصولا آیین یهود، شریعت دشواری بوده است. به طور طبیعی این دشواری در قواعد و مقررات کیفری نیز جلوه گر شده است; به گونه ای که یکی از اهداف شریعت عیسی(ع) تخفیف احکام و مقررات شریعت موسی(ع) بوده است. آیه پنجاهم از سوره آل عمران، یکی از برنامه های حضرت عیسی (ع)را حلال نمودن برخی از آنچه که در شریعت موسی(ع)حرام بوده، معرفی می کند.
3 با مقایسه ای هر چند اجمالی میان مقررات کیفری آیین یهود با اسلام می توان به روشنی اذعان نمود که در شریعت اسلام به عنوان آخرین دین الهی نیز روند تخفیف و تسهیل استمرار یافته و اسلام، آسان ترین دین الهی است. 2-1- فلسفه مجازات ها
بر پایه آیات تورات موجود، فلسفه مجازات ها عمدتا «ارعاب » و «بازدارندگی عمومی » بوده است; مثلا در سفر تورات مثنی، فصل 13، آیه 11 در بیان فلسفه مجازات مرگ برای کسی که مردم را به ارتداد دعوت می کند آمده است: «تا تمامی اسرائیلیان بشنوند و بترسند و بار دیگر چنین امر شنیع را در میان شما مرتکب نشوند.» در فصل 19 از همین سفر در تشریح اعمال مجازات برای شاهد دروغین آمده است: «و این که بقیه مردمان بشنوند و بترسند و من بعد مثل این اعمال شنیع را در میان شما مرتکب نشوند.» و در فصل 21 از همین سفر در آیه 21 درباره فلسفه اعمال مجازات سنگسار برای فرد شرور و یاغی می گوید: «تا تمامی اسرائیل بشنوند و بترسند.» آیه 14 از فصل 20 سفر لویان درباره جمع میان ازدواج با دختر و مادر وی می گوید: «اگر کسی دختری و مادرش را به زنی بگیرد، فجور است، او و ایشان هر دو سوخته شوند تا آن که در میان شما فجور نشود.» آیه 22 از فصل 22 سفر تورات مثنی پس از مقرر نمودن مجازات مرگ برای مرد و زن شوهردار می گوید: «بدین منوال شرارت را از اسراییل دور کن ».
4 3-1- اصل شخصی بودن مجازات ها
در آیاتی از تورات آمده است که گناه پدران به پسران منتقل می شود. مثلا در سفر خروج، فصل 20، آیه پنجم آمده است که: «من که خداوند خدای توام غیورم که گناه پدران بر پسران تا پشت سیم و چهارم بغض کنندگان خود می رسانم.» همچنین در سفر اعداد، فصل 14 آیه 18 آمده است که: «خداوند دیرخشم و بسیار رحیم است و بخشنده عصیان و گناه; اما خبیثان را به هیچ وجه ابراء ننموده، عقوبت گناه پدران از پسران تا سیم و چهارم پشت می کشد.» همین مضمون در سفر خروج، فصل 34، آیه 7 نیز آمده است. این مضامین را نباید مغایر با اصل شخصی بودن مجازات ها دانست; زیرا این گونه آیات در صدد بیان آثار وضعی و وراثتی گناه و خباثت به نسلهای آینده است; و نه انتقال کیفر و مجازات ظاهری به آنان. در منابع اسلامی نیز نصوصی یافت می شود که چنین آثاری را برای گناه به رسمیت می شناسد. آیه 16 از فصل 24 سفر تورات مثنی به اصل شخصی بودن مجازات ها تصریح نموده است. این آیه می گوید: «به عوض اولاد، پدران کشته نشوند و هم اولاد به عوض پدران کشته نشوند، هر کس به سبب گناه خود کشته شود.» 4-1- تناسب جرایم و مجازات ها
اصل تناسب «جرم » و «مجازات » در بسیاری از موارد مورد توجه قرار گرفته است. بر پایه آیه 2 از فصل 25 سفر تورات مثنی در طرح دعوای کذب، اندازه مجازات به میزان شرارت کسی است که طرح دعوای کذب نموده است. طبیعی است که تشخیص میزان شرارت بر عهده قاضی خواهد بود. بر پایه آیه 19 از فصل 19 سفر تورات مثنی کسی که مرتکب جرم شهادت دروغ شود، محکوم به تحمل همان عملی می شود که در صورت اثبات شهادت وی متوجه مشهود علیه می شد. در جرم سرقت، اوضاع و احوال و شرایط ارتکاب جرم تا اندازه زیادی موجب تفاوت مجازات ها می شود. بر پایه آیات 3 - 2 از فصل 22 از سفر خروج، مجازات شروع به سرقت در شب همراه با نقب زدن، مرگ است; ولی همین عمل در روز تنها موجب کفاره است. همچنین اتلاف یا فروش مال دزدیده شده توسط سارق موجب تشدید مجازات می شود. مجازات سرقت در فرضی که مال دزدیده شده نزد سارق، سالم یافت شود، رد دو برابر مال سرقت رفته است; ولی اتلاف آن مستلزم رد چهار یا پنج برابر مال سرقت رفته است. در سرقت حیوانات، حتی بسته به نوع حیوان سرقت رفته، مجازات ها متفاوت است; در حالی که مجازات سرقت یک گوسفند و کشتن یا فروختن آن رد چهار گوسفند است، همین عمل در مورد گاو موجب رد پنج گاو است. 5-1- وحدت قوانین کیفری در قلمرو بنی اسراییل
از آیات متعددی از تورات استفاده می شود که در میان بنی اسراییل کسانی به عنوان «غریب » زندگی می کرده اند و احکام شریعت همان گونه که بر بنی اسراییل جاری می شده در حق آنان نیز اعمال می شده است. در سفر لویان، فصل 19، آیه 34 آمده است که: «غریبی که در میان شما ساکن است، برای شما مثل متوطنان شما خواهد بود و او را مثل خودت دوست داری; زیرا که در زمین مصر غریب بودید، خدای شما منم.» همچنین در فصل 24 از همین سفر در آیه 22 آمده است که: «از برای شما قانون یکی است. خواه غریب و خواه متوطن باشد; چون که خداوند خدای شما منم.» آنچه گفته شد، منافاتی با این مساله ندارد که طبقه بردگان نیز در میان بنی اسراییل وجود داشته و گاه دارای احکام و مقررات خاصی بوده اند. 6-1- مجازات حیوانات
دامنه اعمال مجازات ها گاه شامل حیوانات نیز می شده است. بر اساس آیات 28 و 29 از فصل 22 سفر خروج هرگاه گاوی با شاخ خود مرد یا زنی را بزند و وی را بکشد، گاو سنگسار خواهد شد. اعم از آن که گاو عادت به شاخ زدن داشته باشد، یا به طور اتفاقی کسی را بکشد. آیه 32 از فصل 21 سفر خروج نیز می گوید: «اگر گاو، بنده و یا کنیزکی را به شاخ زده باشد، سی مثقال نقره به صاحب ایشان داده شود و خود گاو سنگسار شود.»
2- جرایم و مجازات ها 1-2- جرایم علیه اشخاص
1-1-2- قتل: در آیین یهود دو نوع قتل مطرح بوده است; قتل عمد و قتل خطایی. موارد قتل عمد در آیاتی از تورات ذکر شده است. مثلا در سفر اعداد، فصل 35، آیات 16- 21 آمده است: «و اگر او [مقتول] را به آلت آهنین به حدی بزند که بمیرد، زننده قاتل است و قاتل البته کشته شود.» «و اگر او را به سنگی که سبب قتلش باشد بزند که بمیرد، زننده قاتل است و قاتل البته کشته شود.» «و اگر به چوبدستی که باعث قتلش باشد بزند که بمیرد، زننده قاتل است و قاتل البته کشته شود.» «و اگر او را از روی عداوت هدف نماید و یا این که بر او از کمین گاهی چیزی بیندازد که بمیرد و یا این که از روی کینه به دست خود بزند که بمیرد، پس زننده البته کشته شود، چون که قاتل است، ولی مقتول وقتی که به قاتل برخورد، او را بکشد.» در مورد قتل به تسبیب در سفر خروج، فصل 21، آیه 28 آمده است: «و اگر گاوی مردی و یا زنی را شاخ زند، چنانکه بمیرد، آن گاو البته که باید سنگسار شود و گوشتش نباید که خورده شود، اما صاحب گاو مبری خواهد بود. اما اگر آن گاو قبل از آن عادت شاخ زدن می داشت و صاحبش آگاهی داشته، او را حبس نکرد که او مرد و یا زنی را کشت، گاو سنگسار کرده شود و صاحبش نیز کشته خواهد شد.» قتل خطایی نیز در سفر تورات مثنی، فصل 19، آیات 4 و 5 این گونه تشریح شده است: «... هر کسی که همسایه خود را به نادانستگی کشته باشد، در حالتی که پیش از آن با او عداوتی نداشت » «برفرض اگر کسی با همسایه خود جهت بریدن درخت ها به جنگل برود و دستش برای قطع نمودن درخت، تبر را بردارد و آهن از دسته بیرون رفته، به آن همسایه بخورد که بمیرد...» مجازات قتل عمد، قصاص بوده است. در سفر تکوین، فصل نهم آیات 6 و 7 آمده است: «و یقین که خونهای شما را که جانهای شماست، طلب خواهم نمود، بلکه از دست هر حیوان و از دست انسان طلب خواهم نمود و جان انسان را از دست هر برادرش خواهم طلبید.» «و ریزنده خون انسان خونش از انسان ریخته خواهد شد; زیرا که خدا انسان را به صورت خود آفرید.» اجرای قصاص در مورد قاتل عمدی الزامی بوده و اولیای مقتول مجاز به دریافت دیه در مقابل عفو قاتل نبوده اند. در سفر اعداد فصل 35، آیه 31 آمده است که: «و از برای جان قاتلی که واجب القتل است، دیه گرفته نشود. البته کشته شود.»
5 درباره شیوه اجرای کیفر قصاص، نوع خاصی تعیین نشده است; ولی از برخی آیات استفاده می شود که در جرایم مستوجب اعدام، به دار آویختن مجرم، متداول بوده است. آیه 22 و 23 از فصل 21 سفر تورات مثنی می گوید: «و اگر در کسی خطای مستلزم مرگ باشد و او کشته شود و او را بر دار آویزان کنی » «نعش او در شب بر دار آویزان نماند، بلکه او را باید که در همان روز مدفون نمایی; چون شخصی که بر دار آویخته شد، ملعون خدا است تا آن که زمینی که خداوند خدایت جهت ارثیت به تو می دهد، ملوّث نشود.» حکم قصاص حتی در مورد مولایی که بنده یا کنیز خود را می کشت نیز اجرا می شد. در سفر خروج فصل 21، آیه 20 و 21 آمده است که: «و اگر کسی بنده خود و یا کنیزک خود را به چوب دستی به حدی بزند که زیر دستش بمیرد، البته از او انتقام باید کشیده شود.» «اما یکی دو روز زنده بماند از او انتقام کشیده نخواهد شد; زیرا که زرخرید اوست.» برای کسانی که مرتکب قتل خطایی می شدند، شهرهایی به عنوان نقاط امن و پناهگاه در نظر گرفته شده بود و قاتل ملزم بود تا مدت معینی در همان شهرها بماند و از آنجا خارج نشود. در سفر اعداد، فصل 35، آیات 9- 15 آمده است که: «و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت » «که با بنی اسراییل متکلم شده، به ایشان بگو هنگامی که از اردن به کنعان عبور نمایید» «آنگاه از برای خودتان شهرها تعیین نمایید. تا آن که برای شما شهرهای مختص، ملجا باشد تا خونی
6 که شخصی را خطا می کشد به آن جا بگریزد» «و برای شما آنها شهرهای مختص به ملجا از ولیّ مقتول باشند تا که خونی پیش از آن که جهت فتوا در حضور جماعت بایستد، نمیرد.» «و از آن شهرهایی که می دهید [داده می شوید] شش شهر برای شما ملجا باشد.» «سه شهر در این طرف اردن و سه شهر در زمین کنعان بدهید تا که شهرهای مختص به ملجا باشد.» «این شش شهر از برای بنی اسراییل و هم برای غریب و کسی که در میان ایشان متوقف است، ملجا باشند تا هر کسی که شخصی را خطا بکشد، در آن جا بگریزد.» فلسفه پیش بینی این شهرها جلوگیری از قتل قاتل خطایی توسط اولیای مقتول بوده است. در سفر تورات مثنی فصل 19، پس از ذکر موارد قتل خطایی، در آیات 7-6 می گوید: «مبادا که ولیّ مقتول خونی، را وقتی که دلش حرارت دارد تعاقب کرده و به سبب مسافت راه به وی رسیده او را بکشد، در حالتی که مستوجب مرگ نبود; چون که بر مقتول پیشتر عداوتی نداشت.» «بنابراین من امر فرموده، می گویم که از برای خود سه شهر جداکن.» شهرهای پناهگاه تنها برای قاتلان خطایی نقطه امن بود. هرگاه کسی که مرتکب قتل عمدی شده به این شهرها پناه می برد، او را گرفته و قصاص می کردند. در سفر تورات مثنی، فصل 19، آیه 12-11 آمده است که: «اما اگر کسی همسایه خود را مبغوض دارد و به قصد او در کمین باشد و بر او مقاومت نموده، زخم کاری بزند که بمیرد و به یکی از آن شهرها بگریزد» «آن گاه مشایخان شهر خونی فرستاده، او را از آن جا بگیرند و او را به دست ولی مقتول تسلیم نمایند تا که بمیرد». امنیت قاتل خطایی تنها تا زمانی بود که وی در شهرهای مقرر ساکن بود. چنانچه قاتل از محدوده این شهرها خارج می شد، و ولی مقتول او را می کشت، قصاص نمی شد. در سفر اعداد، فصل 35، آیات 26-29 آمده است: «و اگر خونی گاهی از حدود شهر ملجایی که به آن گریخته بود بیرون آید» «و ولیّ مقتول او را در بیرون حدود شهر ملجاش بیاید و ولیّ مقتول، خونی را بکشد، خون بر او نیست » «زیرا که در شهر ملجاش تا وفات کاهن بزرگ بایست که بماند، اما بعد از وفات کاهن بزرگ، آن خونی به زمین موروثی خود
7 برخواهد گشت » «و این احکام از برای شما در همگی مسکنهای شما در تمامی قرنهای شما قانون فتوا باشد.» چنانکه از این آیه استفاده می شود مدت زمانی که مرتکب قتل خطایی باید در شهرهای پناهگاه اقامت کند تا زمانی است که کاهن بزرگ آن شهر که در هنگام ورود قاتل وجود داشته، فوت نماید. در این باره در آیه 25 از فصل 35 سفر اعداد نیز آمده است: «و جماعت، خونی را از دست ولیّ مقتول رهایی دهند و هم جماعت وی را به شهر ملجاش که به آن گریخته بود، برگردانند که در آن جا تا وفات کاهن بزرگی که به روغن مقدس، مسح شده بود، ساکن باشد». ظاهرا هر گاه قاتل پیش از این موعد، شهرهای پناهگاه را ترک می کرد و به وطن خود بازمی گشت، می باید دیه پرداخت نماید; ولی در غیر این صورت ملزم به پرداخت دیه نمی شد. در سفر اعداد، فصل 35، آیه 32 آمده است: «و به خصوص کسی که به شهر ملجاش گریخته است، دیه مگیرید; تا آن که جهت سکونت در زمین
8 برگردد، پیش از وفات کاهن.» درباره میزان دیه ای که در این گونه موارد باید پرداخت شود به نص روشنی برخورد ننمودیم; تنها در سفر خروج، فصل 21، آیه 30 در مورد کسی که توسط گاو به قتل رسیده، آمده است که: «و اگر دیه بر او گذاشته شود، آنگاه فدیه جان خود را موافق هر چه که به او مقرر شده، تسلیم نماید.» روشن نیست که آیا میزان دیه تابع خواست و رضایت اولیای مقتول است یا توسط قاضی یا با روش دیگری معین می شود، یا میزان مشخص و معینی داشته که در عرف بنی اسراییل معلوم بوده است؟ 2-1-2 راههای ثبوت قتل: قتل با شهادت دو نفر و بیشتر ثابت می شد، ولی با شهادت یک نفر ثابت نمی شد. در سفر اعداد، فصل 35، آیه 30 آمده است که: «هر کس که شخصی را بکشد، آن قاتل به گواهی شاهدان کشته شود، اما یک کس تنها بر شخصی شهادت ندهد تا آن که کشته شود» حکم موارد لوث بر اساس آیات 1-9 از فصل 21 از سفر تورات مثنی چنین بوده است: «اگر مقتولی را در زمینی که خداوند خدایت برای ارثیت به تو می دهد، در صحرا افتاده بیابی و معلوم نشود که قاتل او کیست » «آنگاه مشایخ و قاضیان تو بیرون رفته، مسافت شهرهایی که در اطراف قتیل است، بپیمایند» «و مقرر است آن شهری که به قتیل نزدیکتر است، مشایخ آن شهر، گوساله ماده ای که به کار شیار نرفته و پالهنگ
9 نکشیده است بگیرند» «و مشایخ آن شهر آن گوساله را به دره ای ناهموار که هیچ شیار و کشته نشده باشد، فرود آورند و همان جا در دره، گردن گوساله را قطع کنند» «و کاهنان بنی لیوی نزدیک آیند، چون که خداوند خدایت ایشان را برگزیده است تا آن که او را خدمت کنند و به اسم خداوند دعای خیر بخوانند و انفصال هر نزاع و هر صدمه، مطابق حکم ایشان باشد» «و تمامی مشایخ آن شهری که به قتیل نزدیک است، دستهای خود را بر گوساله ای که در دره سر بریده شده است، بشویند «و متکلم شده بگویند که: این خون را دستهای ما نریخته است و چشمان ما ندیده است » «ای خداوند! قوم خود اسراییل را که باز خریده ای بیامرز و قوم خود اسراییل را به خون ناحق منسوب مکن و خون از برای ایشان عفو کرده خواهد شد.» «بدین منوال خون ناحق را از میان خود رفع خواهی کرد، چون آنچه که در نظر خداوند راست است، به عمل می آوری.» 3-1-2 مسئول اجرای قصاص: آیه 19 از فصل 35 از سفر اعداد می گوید: «ولی مقتول خودش قاتل را بکشد، وقتی که به او برخورد، بکشد.» در آیه 21 از همین فصل و سفر نیز می گوید: «... ولی مقتول وقتی که به قاتل برخورد، او را بکشد.» نباید از این گونه آیات چنین برداشت شود که ولی مقتول حتی بدون حکم محکمه می توانسته قاتل را بکشد; زیرا قراینی نشان می دهد که احاله قصاص به ولی مقتول پس از حکم قاضی است; مثلا در آیه 19 از فصل 35 از سفر اعداد پس از شرح قتل خطایی و عمدی می گوید: «آن گاه جماعت در میان زننده و ولی مقتول، موافق این احکام فتوا دهند.» 4-1-2 آدم ربایی و به برده گی گرفتن انسان آزاد: مجازات این جرم، اعدام بوده است. در سفر خروج، فصل 21، آیه 16 آمده است: «و اگر کسی مردی را دزدیده، او را بفروشد، و یا این که نزد وی یافت شود، البته باید که کشته شود». همچنین در سفر تورات مثنی، فصل 24، آیه 7 آمده است: «اگر کسی یافت شود که نفسی از برادرانش بنی اسراییل را دزدیده و او را مال التجاره کرده، بفروشد، آن دزد باید بمیرد، بدین منوال شرارت را از میان خود دور نما.» 5-1-2- سقط جنین: در باره سقط جنین در سفر خروج، فصل 21، آیه 22 آمده است: «و اگر مردمان منازعه نمایند و زن حامله چنان زده شود که اولادش سقط شود و اذیت دیگر به زن نرسد، آن گاه موافق هر چه که شوهر زن به او بگذارد، البته باید جریمه شود و در حضور قاضیان ادا نماید.» 6-1-2- ایراد ضرب و جرح عمدی: ایراد ضرب و جرح عمدی، جرم و مجازات آن، قصاص به مثل و در مواردی تنها جزای نقدی بوده است. در سفر خروج، فصل 21، آیات 22-25 آمده است که: «و اگر مردمان منازعت نمایند...» «آنگاه جان عوض جان باید داده شود» «چشم به عوض چشم، دندان به عوض دندان، دست به عوض دست، پا به عوض پا» «سوختن به عوض سوختن، زخم به عوض زخم، لطمه به عوض لطمه ». همین مضامین در آیه 21 از فصل 19 سفر تورات مثنی نیز آمده است. همچنین در سفر لویان، فصل 24، آیه 19 آمده است که: «و اگر کسی همسایه خود را معیوب سازد; چنانکه عمل نموده است، به او همان عمل کرده شود; شکستگی عوض شکستگی، چشم عوض چشم، دندان عوض دندان، چنانکه انسانی را معیوب کرده است، چنین به او عمل شود.» ایراد ضرب و جرح بر پدر و مادر مستوجب مجازات مرگ بوده است. در سفر خروج، فصل 21، آیه 15 آمده است که: «کسی که پدر و مادرش را بزند، البته باید کشته شود». جنایات مولی بر بنده تا زمانی که باعث مرگ بنده نمی شد، مستوجب قصاص و مقابله به مثل نبود و تنها باعث آزادی بنده می شد. در سفر خروج، فصل 21، آیات 26 و 27 آمده است: «و اگر کسی چشم بنده خود و یا چشم کنیزک خود را بزند به حدی که ضایع شود، او را به سبب چشمش به آزادی رها نماید» «و اگر دندان بنده خود و یا دندان کنیزک خود را بیندازد، او را به مکافات دندانش به آزادی رها نماید.» ایراد ضرب و جرح عمدی خفیف موجب قصاص نبود; ولی ضارب موظف بود هزینه درمان مضروب و تاوان بیکاری او را در صورتی که ضرب و جرح باعث از کارافتادگی مضروب شود بپردازد. در سفر خروج، فصل 21، آیات 18 و 19 آمده است که: «و اگر مردمان منازعه نمایند و کسی رفیقش را با سنگ و یا مشت بزند که نمیرد، لکن بستری شود» «اگر برخیزد و با چوب دستی بیرون رود، آنگاه زننده مبری خواهد شد; جز این که [باید] تاوان بیکاری اش را ادا نماید و او را بالکل معالجه نماید.» 2-2- جرایم جنسی
زنا یکی از جرایم مسلم و قبیح به شمار می آمده و مجازات آن به تفصیل زیر بوده است. 1-2-2- زنا با دختر باکره غیر نامزد: در سفر تورات مثنی، فصل 21، آیه 28 و 29 آمده است: «اگر مردی دختر باکره نامنسوبه
10 را بیابد و او را به دست آورده، با او بخوابد و هر دو گرفتار شوند» «آنگاه مردی که با او خوابیده است، پنجاه مثقال نقره به پدر دختر بدهد و او از برایش زن باشد به سبب این که وی را خوار نموده است و تا تمامی عمرش مختار نیست که او را مطلقه سازد.» از آیه 16 فصل 22 از سفر خروج استفاده می شود که این حکم مربوط به زمانی است که پدر دختر به ازدواج وی با زانی راضی شود. در این آیه آمده است: «اگر کسی دختری که منسوب به مردی نباشد، فریب داده، با او بخوابد البته به او مهر بدهد تا که زنش باشد و اگر پدرش هیچ راضی نشود که او را به وی دهد، به قدر مهر دوشیزگان نقره به او بسنجد.» 2-2-2- زنا با دختر باکره ای که دارای نامزد است: در این فرض مجازات موردی که جرم در شهر انجام گیرد با موردی که جرم در صحرا و بیابان صورت گرفته باشد، متفاوت است. آیات 23-27 فصل 22 از سفر تورات مثنی در این باره می گوید: «اگر دختر باکره به مردی نامزد شود و دیگری او را در شهر بیابد و با او بخوابد» «آنگاه ایشان را هر دو به دروازه آن شهر بیرون آورده، ایشان را با سنگ سنگسار نمایید تا بمیرند; دختر را به سبب این که در شهر بود و فریاد نکرد و مرد را به سبب این که زن همسایه خود را خوار کرده است. بدین منوال شرارت را از میان خود دور کن » «اما اگر مردی دختر نامزدی را در صحرا بیابد و آن مرد به او زور آمده، با او بخوابد آنگاه آن مردی که با او خوابیده است به تنها بمیرد» «و به دختر چیزی کرده نشود; با دختر گناهی که مستلزم مرگ است نیست; زیرا چنانکه مردی بر همسایه خود برخاسته، او را کشته است. این کار چنین است » «از آن جایی که او را در صحرا یافت و دختر نامزد فریاد کرد و از برایش رهاینده ای نبود». چنانکه ملاحظه می شود تفاوت مجازات در این دو فرض در واقع به دلیل رضایت و عدم رضایت دختر باکره به زنا است. 3-2-2- زنا با زن شوهردار: مجازات زنا با زن شوهردار اعدام بوده است. در سفر لویان، فصل 20، آیه 10 آمده است که: «و کسی که با زن غیری زنا کند، یعنی با زن همسایه خود زنا نماید، البته زانی و زانیه کشته شوند» همچنین در سفر تورات مثنی، فصل 22، آیه 22 آمده است که: «اگر مردی با زن شوهرداری یافت شود که بخوابد، پس هر دوی ایشان، مردی که با آن زن خوابید و آن زن نیز بمیرند; بدین منوال شرارت را از اسراییل دور کن.» 4-2-2- زنای دختر کاهنان: در مورد دختر کاهنان مجازات زنا شدیدتر بوده و به شکل سوختن آنها بوده است. در سفر لویان، فصل 21، آیه 9 آمده است که: «و دختر هر مرد کاهنی که خود را به زنا پلید سازد، او پدر خویشتن را پلید ساخته است، به آتش سوخته شود.» 5-2-2- زنا با محارم: زنا با محارم دارای مجازات اعدام بوده است. در سفر لویان، فصل 20، آیه 14 آمده است: «اگر کسی دختری و مادرش را به زنی بگیرد، فجور است، او وایشان هر دو سوخته شوند تا که در میان شما فجور نشود.» همچنین در آیه 11 و 12 آمده است: «و کسی که با زن پدرش بخوابد، کشف عورت پدرش را نموده است، البته ایشان هر دو کشته شوند; خون ایشان بر گردن خود ایشان است » «و اگر کسی با عروس خود بخوابد، البته ایشان هر دو کشته شوند چون که مخالطه نموده اند، خونشان بر گردن خود ایشان است.» محارم باب ازدواج در آیات 7-18 از فصل هیجدهم سفر لویان به تفصیل بیان شده است. 6-2-2- زنا با کنیزکان: مجازات این جرم، تعزیر و تازیانه بوده است. در سفر لویان، فصل 19، آیه 20 آمده است: «هر کسی که با زنی خوابیده، جماع نماید در حالتی که کنیزک و مخطوبه به شوهری است، نه بازخرید شده و نه آزاد شده، آن زن را تازیانه باید زد، ایشان کشته نشوند، زیرا که او آزاد نیست.» «و مرد، قربانی تقصیری خود یعنی قوچ قربانی تقصیری را به حضور خداوند به در خیمه مجمع بیاورد.» 7-2-2- لواط: لواط، جرم و مجازات آن، هم برای فاعل و هم برای مفعول، اعدام بوده است. در آیه 22 از فصل 18 سفر لویان آمده است که: «با ذکوری مثل خوابیدن با زن مخواب که فسق است.» و در آیه 13 از فصل 20 همین سفر نیز آمده است که: «و اگر کسی با ذکوری مثل خوابیدن با زن جماع نماید چون که هر دوی ایشان به مکروهه اقدام نموده اند، البته کشته شوند، خون ایشان بر گردن خود ایشان است.» 8-2-2- نکاح با بهایم: نکاح با بهایم جرم و مجازات آن اعدام بوده است. در سفر لویان، فصل 18، آیه 23 آمده است: «با هیچ حیوانات جمع مشو که تا با او ناپاک باشی و زنی پیش حیوانی به قصد جمع شدن نایستد، چون که مخالطه است. » و در سفر خروج، فصل 22، آیه 19 آمده است که: «هر کسی که با حیوانی بخوابد، البته کشته شود.» 9-2-2- افترا به زن پاکدامن و عفیف: این کار جرم و مجازات آن تعزیر و جریمه نقدی بوده است. در سفر تورات مثنی، فصل 22، آیات 13-19 در این باره آمده است: «اگر کسی زنی بگیرد و به او دخول کرده، از او متنفر شود» «و درباره او سخنان افترا بزند و به بدنامی او را شهرت دهد و بگوید که این زن را گرفتم و چون که به او نزدیکی کردم، او را باکره نیافتم » «آنگاه پدر و مادر آن دختر، علامت دوشیزگی دختر را گرفته، پیش مشایخ آن شهر به دروازه بیاورند» «و پدر دختر به مشایخان گوید که دختر خود را به این مرد به زنی دادم و از وی متنفر است » «و اینک در باره او سخنان افترا زده می گوید که دختر تو را باکره نیافتم و حال این که علامت دوشیزگی دخترم این است; پس آن پارچه را پیش مشایخ شهر بگستراند» «بعد مشایخ آن شهر آن مرد را گرفته، تعزیر نمایند» «و او را به یک صد مثقال نقره جریمه نموده، به پدر دختر بدهند، به سبب آن که باعث بدنامی باکره اسرائیلی شده است و او از برایش زن باشد و در تمامی عمرش مختار نیست که او را مطلقه سازد.» در صورتی که ادعای شوهر مبنی بر باکره نبودن دختری که به عنوان باکره ازدواج کرده، ثابت می شد، مجازات زن، سنگسار بود; در ادامه آیات یاد شده آمده است که: «اما اگر قصه راست باشد و علامت دوشیزگی دختر ثابت نشود» «آنگاه دختر را به در خانه پدرش بیرون آورده، و مردمان شهرش او را با سنگ سنگسار نمایند که بمیرد; زیرا که در اسراییل قباحت ورزیده و در خانه پدرش زانیه شده; بدین منوال شرارت را از اسراییل دور کن.» 3-2- جرایم علیه اموال
1-3-2- سرقت: مجازات سرقت و ربودن مال غیر بسته به نوع مال سرقت شده و نیز حالت و زمان سرقت، متفاوت بوده است. در سفر خروج، فصل 22، آیات 4-1 و 7 آمده است: «اگر کسی گاوی یا گوسفندی را بدزدد و او را بکشد و یا بفروشد به عوض یک گاو، پنج گاو و به عوض یک گوسفند، چهار گوسفند خواهد داد.» «اگر دزدی در حال نقب زدن یافته شود، به حدی زده شود که بمیرد، به خصوص آن که خون ریخته نشود.»
11 «اما اگر آفتاب بر او طلوع نموده باشد از برایش خون ریخته می شود چون که بایست که مکافات کلی بدهد و اگر چیزی ندارد باید به سبب دزدیش فروخته شود.» «اگر چیز دزدیده شده چه از گاو و چه از حمار و چه از گوسفند به دست او زنده یافت شود، دو مقابله باید رد نماید.» «اگر کسی به همسایه اش نقره و یا ظروف به خصوص نگاه داشتن بدهد و از خانه آن کس دزدیده شود، چنانچه دزد یافت شود باید که دو مقابله ادا نماید.» چنانکه ملاحظه می شود مجازات سارق با توجه به وجود عین مال مسروقه یا تلف شدن آن، متفاوت بوده است. با وجود عین مال، دو برابر آن به مال باخته پرداخت می شد; حال آن که در صورت تلف در مورد گاو، پنج برابر و در مورد گوسفند، چهار برابر پرداخت می شده است. به بردگی گرفتن دزد نیز مجازاتی بوده که هر گاه دزد توان جبران خسارت را نداشته، در مورد او اعمال می شده است. 2-3-2- خیانت در امانت، کلاهبرداری و تصاحب مال غیر: در آیات 7-1 از فصل ششم سفر لویان در این باره آمده است که: «و خداوند به موسی بدین مضمون فرمود» «که اگر کسی گناهی ورزیده، تقصیری به خداوند نماید و به همسایه اش درباره امانت و یا شراکت و یا چیزی که به زور و یا به حیله از همسایه اش گرفته باشد، انکار نماید» «و یا گم شده ای را پیدا کرده، درباره اش انکار نموده، سوگند دروغ بخورد، به خصوص یکی از تمامی چیزهایی که کسی به جا آورده، در آن خطا ورزد» «پس مقرر است که نظر به این که خطا ورزیده مقصر است باید که غصب کرده شده و یا به حیله گرفته شده و یا به امانت گذاشته شده و یا گم شده ای که پیدا کرده است، باز پس دهد» «و یا هر چه درباره آن به دروغ سوگند خورده باشد، باید که اصل آن چیز را پس بدهد و به آن، خمسی اضافه نموده، در روز [تقریب نمودن] قربانی تقصیری
12 خود به مالکش باز پس دهد.» هر گاه مال مورد امانت، حیوان بود چنانچه به سرقت می رفت، امانتدار مکلف به جبران خسارت بوده، ولی مردن حیوان یا دریده شدن آن توسط درندگان موجب ضمان نبوده است. در آیات 13-10 از فصل 22 سفر خروج آمده است که: «اگر کسی به همسایه خود، الاغ و یا گاو و یا گوسفند و یا هر گونه بهایم را به خصوص نگاه داشتن بدهد و آن حیوان بمیرد و یا سقط و یا رانده شود بی آن که کسی ببیند» «آنگاه سوگند خداوندی در میان هر دوی ایشان جاری شود بر این که دست خود را به مال همسایه اش دراز نکرده و صاحب مال آن سوگند را قبول خواهد کرد که او تاوان ندهد» «و اگر نزد او به دزدی رفته باشد، به صاحبش ادا خواهد کرد.» «اگر دریده شود، آن را از راه شهادت خواهد آورد و دریده شده را ادا نخواهد نمود.» در زمینه عاریه حیوانات نیز حکم تلف حیوان مورد عاریه در فرضی که صاحب مال با آن همراه باشد، با فرضی که صاحب مال همراه آن نیست، متفاوت است. در سفر خروج، فصل 22، آیات 14 و 15 آمده است که: «و اگر کسی حیوانی را از همسایه اش به عاریه بگیرد و سقط و مرده شود در حالتی که صاحبش به همراهش نیست، البته تاوان باید بدهد» «اما اگر صاحبش به همراهش بود، ادا نخواهد کرد و اگر اجیر شود به سبب اجرتش محسوب شود.» 3-3-2- اضرار به مال غیر: اضرار به مال غیر موجب ضمان نسبت به اصل مال همراه با رد 5/1 به عنوان جریمه بوده است. در آیات 6-8 از فصل پنجم سفر اعداد آمده است که: «اگر مرد و یا زنی یکی از تمامی گناهان انسانی را مرتکب شده، به خداوند عصیان نمایند در حالت مقصر بودنش » «آنگاه گناهی که ورزیده است اعتراف نماید و جریمه را با سرمایه اش پس دهد و یک خمسی به آن اضافه نموده به کسی که به او جرم نموده است، باز دهد.» «و اگر آن کس خویشاوندی ندارد که جریمه را به او باز دهد، پس باید مکافات گناهی به خداوند یعنی به کاهن پس داده شود، علاوه قوچ کفاره که در حق وی کفاره داده می شود.» آیات 5 و 6 از فصل 22 سفر خروج نیز می گوید: «اگر کسی زراعتی و یا تاکستانی را بچراند و چهارپای خود را رها داده، مرتع غیری را بچراند از بهترین مرتع خود و بهترین تاکستان خود ادا نماید.» «اگر آتشی ظاهر شود و خارها را فراگیرد که دسته های غله و یا نادرویده ها و یا مزرعه ای از آن سوخته شود، سوزاننده آن سوخته شده ها البته باید تاوان ادا نماید.» 4-2- جرایم خاص
1-4-2- ارتداد: ارتداد به معنای بازگشتن از عبادت و پرستش خداوند متعال، جرم و مجازات آن اعدام بوده است. در سفر تورات مثنی، فصل 17، آیه 2-5 آمده است: «اگر در میان شما در یکی از دروزاه هایی که خداوند خدایت به تو می دهد، مرد و یا زنی یافت شود که در نظر خداوند خدایت کار ناشایسته نموده از عهد او تخلف ورزد» «و عزیمت کرده به خدایان غیر عبادت کرده آنها را سجده نماید، یعنی آفتاب یا ماه یا هر یک از عساکر آسمان که من امر نفرموده ام » «اگر به تو بیان کرده شدی بشنوی و خوب متفحص شوی و اینک اگر راست و یقین باشد که این امر مکروه در اسرائیل واقع شده است » «پس آن مرد و یا زنی که این عمل ناشایسته را در اندرون دروازه هایت مرتکب شده است، آن مرد و یا آن زن را بیرون آور و با سنگ سنگسارش نما تا بمیرند.» در فصل 13 از سفر تورات مثنی آیات 6-16 نیز آمده است که: «اگر برادرت، پسر مادرت و یا پسر و یا دختر تو یا زن هم آغوش تو و یا رفیق تو که مثل جان توست تو را سرّا اغوا نموده، بگوید که برویم تا خدایان غیری که تو و آبای تو ندانستید عبادت نماییم » «از خدایان اقوامی که در اطراف شمایند، خواه به تو نزدیک و خواه از تو دور باشند، از کناره زمین تا به کناره دیگرش » «او را قبول مکن و او را گوش مده و چشم تو بر او رحمت ننماید و او را متحمل مشو و وی را پنهان مدار» «البته او را به قتل رسان، اولا دست تو به قتلش دراز شود و بعد دست تمامی قوم » «و او را با سنگ سنگسار نما تا بمیرد به این سبب که جویای این بود که تو را از خداوند خدای تو که تو را از زمین مصر از خانه بندگی بیرون آورد، براند» «تا تمام اسرائیلیان بشنوند و بترسند و بار دیگر چنین امر شنیع را در میان شما مرتکب نشوند.» «اگر در یکی از شهرهایی که خداوند خدای تو به جهت سکونت در آن به تو می دهد، سخنی به این معنا بشنوی » «که مردمان پست فطرتی از میان شما بیرون رفته، ساکنان شهر خود را گمراه کرده، گفتند که برویم و خدایان غیری که آنها را شما ندانستید، عبادت نماییم » «آن گاه تفحص و تجسس نموده، خوب استفسار نما و اینک اگر راست و یقین باشد که این امر شنیع در میان شما معمول شده است » «البته ساکنان آن شهر را به دم شمشیر بکش و آن را و هر چه که در آن است و هم بهائمش را به دم شمشیر بالکل هلاک ساز» «و تمامی منهوباتش را در راه خداوند خدایت کلا به آتش سوزان تا ابدا تل باشد و بار دیگر بنا نشود.» اجرای مجازات اعدام حتی شامل پیامبری که مردم را منحرف سازد و به عبادت خدایان دیگر دعوت کند نیز می شده است!
13 ظاهرا اجرای کیفر مرگ برای کسی که حیوانی را برای غیر خدا ذبح نماید نیز از آن رو بوده که این عمل نوعی ارتداد به شمار می آمده است. در سفر خروج، فصل 23، آیه 20 آمده است که: «کسی که به خدایی غیر از خداوند و بس ذبح نماید، البته هلاک شود.» یکی از موارد ذبح برای غیر خداوند که چه بسا نوعی ارتداد نیز به شمار آید، قربانی کردن انسان به ویژه پسران و دختران برای بتی به نام مولک است. مولک که ملکوم نیز خوانده می شد، بت عمونیان
14 است. این بت از مس ساخته شده بود و بر کرسی ای از مس نشسته و دارای سر گوساله بوده و تاجی بر سر داشته است. کرسی بت و خود بت توخالی بود و در داخل آن آتش می افروختند. هنگامی که بازوهای بت در اثر حرارت آتش سرخ می شد، قربانی را بر آن می گذاشتند و فورا می سوخت. مردم در اثنای سوختن قربانی، طبل می نواختند تا صدای فریاد قربانی را نشنوند. انبیای بنی اسراییل این عمل را به شدت منع می نمودند; با این حال یهود هنگامی که در وادی هنوم بودند، این عمل را انجام می دادند.
15 این عمل در شریعت موسی (ع) جرم و مجازات آن مرگ بوده است. در آیات 30-32 از فصل 12 سفر تورات مثنی از این عمل نهی شده است. در آیات 1-5 از فصل بیستم سفر لویان نیز در این باره آمده است که: «و خداوند به موسی بدین مضمون گفت » «که به بنی اسرائیل بگو هر کسی از بنی اسرائیل یا از غریبانی که در اسرائیل توقف نمایند که ذریه خود را به مولک دهد البته کشته شود، قوم ولایت، او را با سنگ سنگسار نمایند» «و من روی عتاب خود را به سوی آن کس می گردانم بلکه او را از میان قومش منقطع می گردانم، چون که او ذریه خود را به مولک داده است تا آن که مقام مقدس من ناپاک و اسم مقدس مرا ملوّث سازد» «و اگر قوم ولایت، چشمان خود را فی الواقع از آن کس بپوشند هنگامی که ذریه خود را به مولک داده است تا آن که او را نکشند» «آن گاه من روی عتاب خود را به سوی آن کس و خاندانش می گردانم، بلکه او را و هم تمامی کسانی که از راه زنا پیروی او را نموده، زناکنان متابعت مولک نمایند از میان قومشان ایشان را منقطع خواهم ساخت ». چنانکه از آیات مربوط به ارتداد استفاده می شود برای اجرای مجازات، ارتداد باید با علم و یقین ثابت شود. با این حال از برخی آیات تورات استفاده می شود که ارتداد با شهادت دو یا سه شاهد هم اثبات می شود. در فصل 17 از سفر تورات مثنی، پس از آن که آیات 2-5، حکم ارتداد و مجازات آن را بیان می کند، آیه 6 می گوید: «از گواهی دو شاهد و یا سه شاهد آن شخصی که مستوجب مرگ است کشته شود; از گواهی یک کس کشته نشود.» در آیه هفتم از همین فصل در باره کیفیت اجرای کیفر مرتد آمده است که: «اولا دست آن شاهدان به جهت قتلش بر او بلند شود و بعد دست تمامی قوم; بدین منوال این بدی را از میان خود دور نمایید.» 2-4-2- بدگویی نسبت به نام مقدس خداوند: ظاهرا بدگویی از خداوند و یاد کردن از وی به بدی حتی اگر از سر ارتداد و کفر هم نبوده، مستوجب مرگ بوده است. در سفر لویان، فصل 24، آیات 15-16 آمده است: «و با بنی اسراییل خطاب کرده بگو که: هر کسی که خدا را لعنت نماید، بار گناه خود را باید بکشد» «و هر کسی که اسم خداوند را کفر بگوید، البته باید کشته شود; تمامی جماعت باید او را بی تامل سنگسار نمایند; خواه غریب و خواه متوطن، چون که اسم خداوند را کفر گفته است، کشته شود.» 3-4-2- بدگویی نسبت به پدر و مادر و سرپیچی از فرمان آنان: بدگویی به پدر و مادر و سرکشی در برابر آنان یکی از جرایم بوده است. در سفر تورات مثنی، فصل 21، آیات 18-21 در این باره آمده است: «اگر شخصی را پسری باغی و یاغی باشد که به قول پدر و مادرش گوش ندهد و هر چند او را تنبیه نمایند، ایشان را استماع ننماید» «پس او را پدر و مادرش گرفته، پیش مشایخ شهرش به در دروازه مکانش بیرون آورند» «و به مشایخ شهرش بگویند که این پسر ما باغی و یاغی شده، به قول ما گوش نمی دهد، اکول و میخواره است.» «پس تمامی مردمان شهرش او را به سنگ سنگسار نمایند تا که بمیرد، بدین منوال شرارت را از میان خود رفع نما تا تمامی اسرائیل بشنوند و بترسند.» همچنین در سفر لویان، فصل 20، آیه 9 آمده است که: «و هر کس که پدر و یا مادر خود را لعنت نموده است، خونش به گردن خودش می باشد.» 4-4-2- کار در روز شنبه: کارکردن در روز شنبه، جرم و مجازات آن مرگ بوده است. در سفر خروج، فصل 20، آیات 8-10 آمده است: «روز سبت را به خاطردار تا آن که آن را تقدیس نمایی » «شش روز به کار مشغول شو و تمامی کار خود را به جا آور.» «اما روز هفتمین سبت خداوند خدای توست هیچ کاری [در آن] نکنی، نه تو و نه پسر و نه دختر تو و نه بنده و نه کنیزک تو و نه بهایم تو و نه غریبی که اندرون دروازه هایت باشد.»
16 در آیات 14 و 15 از همین فصل آمده است که: «پس روز سبت را نگاه دارید; زیرا که برای شما مقدس است هر کسی که آن را پلید سازد البته کشته شود، به جهت این که هر کسی که به کاری در آن مشغول شود، آن کس از میان قومش منقطع شود» «شش روز کار کرده شود، اما روز هفتم سبت استراحت و برای خداوند مقدس است، هر کسی که در روز سبت به کاری مشغول شود، البته کشته شود.» در سفر اعداد، فصل 15، آیات 32-36 نیز در مورد مجازات کار در روز شنبه آمده است: «و هنگامی که بنی اسراییل در بیابان بودند، کسی را یافتند که در روز سبت هیزم برمی چید» «و کسانی که او را یافتند که هیزم بر می چید او را نزد موسی و هارون و تمامی جماعت آوردند.» «و او را محبوس نمودند; زیرا که درباره وی چگونه باید رفتار شود، بیان نشده بود» «و خداوند به موسی فرمود که البته آن کس باید بمیرد، او را تمامی جماعت بیرون از اردو سنگسار نمایند» «و تمامی جماعت او را از اردو بیرون آوردند و او را سنگسار نمودند به نهجی که خداوند موسی را امر فرموده بود.» 5-4-2- اشتغال به سحر و ارتباط با جن و جادوگر: یکی از جرایم، سحرگری و مصاحبت با اجنه و جادوگران بوده و مجازات آن مرگ بوده است. در سفر خروج، فصل 22، آیه 18 آمده است که: «زن ساحره زنده نماند» و در آیه 27 از فصل بیستم سفر لویان آمده است: «و مرد و یا زنی که صاحب اجنه و یا جادوگر باشد، البته کشته خواهند شد، آنها را با سنگ سنگسار خواهند نمود; خون ایشان به گردن ایشان است » 6-4-2- امتناع از ازدواج با همسر برادر متوفی: هر گاه مرد زن داری وفات می کرد و از آن زن فرزندی نداشت، برادر او وظیفه داشت با آن زن ازدواج کند. در صورت امتناع برادر از ازدواج با زن برادرش، نوعی مجازات ترذیلی در مورد او اعمال می شد. در سفر تورات مثنی، فصل 24، آیه 5-10 در این باره می گوید: «اگر برادران با هم ساکن باشند و یکی از آنها لاولد بمیرد، زن آن متوفی به نکاح بیگانه بیرون نرود، بلکه برادر شوهرش به او داخل شده، او را به زنی بگیرد و حق برادر شوهری را مرعی دارد» «و مقرر است اول زاده ای که می زاید به اسم برادر متوفی قائم گردد تا آن که اسمش از بنی اسراییل محو نشود» «و اگر آن مرد به گرفتن زن برادرش راضی نشود، زن برادرش به دروازه پیش مشایخ برود و بگوید که برادر شوهر من به خیزاندن اسم برادر خود در اسراییل انکار می کند و به رعایت حق برادر شوهری با من راضی نیست.» «پس مشایخ شهرش آن مرد را طلب داشته، به او مکالمه کنند و اگر اقرار نموده، بگوید که او را نمی خواهم بگیرم.» «آنگاه زن برادرش در نظر مشایخ پیش او آمده، نعلین او را از پایش بکشد و به رویش خیو بیندازد و در جواب بگوید به شخصی که به بنا کردن خانه برادرش راضی نیست، چنین کرده شود.» «و در اسراییل اسم او را خانه کشیده نعلین بگذارند.» 7-4-2- مداخله مجرمانه زن در دعوای میان همسرش با دیگری: این کار تحت شرایطی جرم و مجازات شدیدی داشته است. در سفر تورات مثنی فصل 25، آیه 11-12 در این باره آمده است: «اگر مردی با برادرش مجادله نماید و زن یکی جهت رهادادن شوهرش از دست زننده اش پیش آمده، دست خود را دراز کند و عورتین او را بگیرد» «پس دست او را قطع کن، چشم تو بر او ترحم نکند.» 8-4-2- شهادت دروغ: شهادت دروغ، جرم و مجازات آن این بوده که کیفری را که در صورت صحت شهادت وی بر مشهود علیه مترتب می شد بر کسی که شهادت دروغ داده، جاری می ساختند. در سفر تورات مثنی، فصل 19، آیات 16-20 در این باره آمده است که: «اگر شاهد کاذبی بر کسی برخیزد تا به معصیتش شهادت دهد» «آن گاه دو شخصی که در میان ایشان منازعه است، در حضور خداوند در پیش کاهنان و قاضیان آن زمان حاضر شوند» «و قاضیان نیک استفسار نمایند و اینک اگر شاهد، شاهد کاذب است و شهادت به دروغ بر برادرش داده است » «پس به نهجی که خواست بر برادرش رفتار نماید، به او همان رفتار نمایید، تا بدی را از میان خود دور نمایی.» «و این که بقیه مردمان بشنوند و بترسند و من بعد مثل این اعمال شنیع را در میان شما مرتکب نشوند.» امتناع از ادای شهادت نیز گناه بوده است; اما روشن نیست که آیا برای این کار مجازاتی در نظر گرفته شده است یا نه؟ در آیه یکم از فصل پنجم سفر لویان آمده است که: «و اگر کسی گناهی ورزد، و آواز سوگنددهنده را شنیده، مشاهده شود که آیا دیده و یا می داند، اگر اطلاع ندهد، گناهش را باید بردارد.»
17 9-4-2- طرح دعوای کذب در دادگاه: از آیات 1-3 از فصل 25 از سفر تورات مثنی چنین برمی آید که طرح دعوای کذب در دادگاه در برخی از موارد، جرم و مستوجب کیفر تازیانه بوده است. در آیات یاد شده آمده است که: «اگر در میان مردمان دعوی باشد و به محکمه نزدیک آیند تا آن که ایشان را حکم نمایند آنگاه صدیقان را تصدیق و کاذبان را تکذیب نمایند.» «و مقرر است اگر آن کاذب لایق تازیانه باشد، قاضی حکم دهد که او را در حضورش بر رو بیندازند تا آن که موافق شرارتش تازیانه به تعداد زده شود.» «چهل تازیانه او را بزند و زیاد نکند، مبادا که اگر زیاد کرده، او را به تازیانه های بسیاری علاوه بر آنها بزند، برادرت در نظرت خوار نماید.» بر اساس آیه 9 از فصل 22 سفر خروج، در امور مالی، طرح دعوای دروغین نسبت به دیگری موجب محکومیت به پرداخت دو برابر مال مورد نزاع بود. این آیه می گوید: «از برای هر گونه فساد، چه از گاو و چه از الاغ و چه از گوسفند و چه از لباس و چه از هر چیزی که گم شده باشد که دیگری ادعا می کند که این مال اوست ادعای هر دوی ایشان باید پیش قاضیان بیاید و هر کسی را که قاضی مجرم نماید، باید دو مقابله به رفیقش ادا نماید.» 10-4-2- تمرد از حکم کاهن و قاضی: تمرد از حکم کاهن و قاضی، جرم و دارای کیفر مرگ بوده است. در سفر تورات مثنی، فصل 17، آیه 12-13 آمده است که: «و کسی که به غرور رفتار نموده، به کاهنی که در آن جا جهت خدمت خداوند خدایت اقامت نماید و یا به قاضی گوش ندهد، همان کس باید بمیرد، بدین منوال، بدی را از میان بنی اسرائیل دور کنی » «تا آن که تمامی قوم بشنوند و بترسند و بار دیگر متکبرانه رفتار ننمایند.» 11-4-2- تخلفات مستوجب انقطاع از بنی اسراییل: بر پایه آیات متعددی از تورات، انجام برخی تخلفات تنها موجب انقطاع از بنی اسرائیل است. روشن نیست که آیا مقصود از قوم یا انقطاع از قوم یا انقطاع از بنی اسراییل چیزی مانند سلب تابعیت در زمان ما است یا محدودیت خاصی است که نسبت به شخص متخلف و گناهکار اعمال می شده، یا صرفا نوعی دوری از رحمت پروردگار است؟ بدیهی است بر پایه احتمال اخیر نمی توان این اعمال را «جرم » به معنای اصطلاحی آن دانست. آیات 30 و 31 از فصل پانزدهم سفر اعداد ارتکاب هر گناهی را موجب انقطاع از قوم دانسته، می گوید: «اما نفسی که جرات کرده، گناهی کند چه متوطن و چه غریب، هتک حرمت خداوند نموده است و آن کس از میان قوم خود منقطع خواهد شد.» «از آن جایی که کلام خداوند را تحقیر نموده، فرمانش را ابطال کرده است آن کس بالکل قطع شود، عقوبت گناهش بر گردنش باشد.»
18 برخی دیگر از اعمالی که انجام آن موجب انقطاع شخص مرتکب از بنی اسراییل می شود عبارتند از: - ساختن روغن مسح مقدس و بخور مقدس توسط افراد غیر مجاز (سفر خروج، فصل 30، آیات 33 و 38) - خوردن از گوشت ذبیحه سلامتی
19 در حال ناپاکی (سفر لویان، فصل هفتم، آیات 20 و 21) - خوردن پیه چهارپایانی که برای خداوند قربانی می شوند (سفر لویان، فصل هفتم، آیه 25) - خوردن خون (سفر لویان، فصل هفتم، آیات 26 و 27 فصل هفدهم، آیه 10) - ذبح کردن حیوانات قربانی در غیر از محل تعیین شده (سفر لویان، فصل 17، آیات 3-9) - مس میت و غسل نکردن پس از آن (سفر اعداد، فصل 19، آیه 13) - همخوابگی با زن حایض (سفر لویان، فصل 20، آیه 18) بر پایه آیاتی از تورات، پاره ای از اعمال نیز ممنوع شمرده شده، ولی مجازات خاصی برای آن ذکر نشده است. برخی از این اعمال عبارتند از: - خوردن از ذبایحی که برای غیر خداوند ذبح شده است. (سفر خروج، فصل 34، آیه 15) - ازدواج با غیر موحدان (سفر خروج، فصل 34، آیه 16) - مجسمه سازی (سفر خروج، فصل 34، آیه 17 و سفر لویان، فصل 19، آیه 4 و فصل 26، آیه 1 و سفر تورات مثنی، فصل 4، آیات 16-18 و 23-25) - نگهداری مجسمه (سفر تورات مثنی، فصل 7، آیه 25 و 26) - آتش افروختن در روز شنبه در خانه (سفر خروج، فصل 35، آیه 3) - شرب مسکرات در هنگام ورود به عبادتگاه (سفر لویان، فصل 10، آیات 8-10) - فال گیری، تنجیم، افسونگری، غیب گویی، ارتباط با اجنه، رمانی و تسخیر ارواح (سفر تورات مثنی، فصل 19، آیه 10 و 11 و سفر لویان، فصل 19، آیه 26). - رباگرفتن (سفر لویان، فصل 25، آیه 36 و 37) بر پایه آیه 20 از فصل 23 سفر تورات مثنی ممنوعیت معامله ربوی مخصوص به افراد بنی اسراییل است و معامله ربوی با بیگانگان مانعی ندارد. - خرید و فروش زمین (سفر لویان، فصل 25، آیه 23) - جاری ساختن نام خداوند بر زبان به طور عبث و بیهوده (سفر تورات مثنی، فصل 5، آیه 11). - رشوه گرفتن برای ریختن خون شخص بیگناه (سفر تورات مثنی، فصل 27، آیه 25). 3- وضعیت قضایی و مقررات آیین دادرسی کیفری
1-3- مسؤول رسیدگی به دعاوی
از آیات 12-26 از فصل هیجدهم سفر خروج استفاده می شود که حضرت موسی (ع) پس از خروج بنی اسرائیل از مصر و استقرار آنها در بیابان ها به تنهایی دعاوی و اختلافات موجود میان بنی اسرائیل را حل و فصل می کرد; ولی بعدا به پیشنهاد پدر همسرش یثرو، کاهن مدیان این کار را به قضاتی که نصب نمود، واگذار کرد و خود به حل و فصل دعاوی مهم پرداخت. در آیات یاد شده آمده است که: «و در فردایش واقع شد که موسی به جهت حکم نمودن بر قوم نشست و قوم در برابر موسی از صبح تا به شام ایستادند.» «و پدر زن موسی هر چه که او به قوم عمل می کرد، دید و گفت: این عملی که با قوم می نمایی چیست؟ از چه سبب است که تو به تنهایی می نشینی و تمامی قوم از صبح تا شام می ایستند در برابرت » «و موسی به پدر زن خود گفت: سبب این است که قوم به جهت طلب نمودن [اوامر] خدا به [نزد] من می آیند.» و هر گاه مصلحتی میان ایشان واقع شود، نزد من می آیند و من نیز در میان مرد و رفیقش حکم نموده، فرایض خدا و شریعت هایش را به ایشان اعلام می نمایم.» «و پدر زن موسی وی را گفت کاری که می کنی، خوب نیست.» «یقین که تو و هم قومی که با تواند، تلف خواهید شد; زیرا که این کار از تو سنگین تر است، آن را به تنهایی نتوانی نمود.» «حال، قول مرا بشنو و تو را نصیحت می کنم و خدا با تو باشد و به خصوص قوم تو در حضور خدا حاضر باش و مصلحت ها را پیش خدا بیاور» «و ایشان را به فرایض و شریعت تعلیم ده و راهی که در آن رفتار نمایند و کاری که باید بکنند به ایشان اعلام نما.» «و از تمامی قوم، مردمان هنرمندی که خداترس باشند، مردمان صادق مبغض طمع را در نظر آر و برایشان سردار هزاره و سردار صده و سردار پنجاهه و سردار دهه نصب نما.» «تا آن که بر قوم، همیشه اوقات حکم نمایند و مقرر شود که هر مصلحت عظیم را نزد تو بیاورند و هر مصلحت جزئی را خود ایشان حکم نمایند و برای تو سبکتر خواهد شد و ایشان به همراهت باربردار خواهند شد» «اگر این کار را عمل نمایی و خدا تو را امر فرماید، آنگاه طاقت ایستادن خواهی داشت و این قوم نیز همگی به مکان خود به سلامت خواهند رسید.» «و موسی سخن پدر زن خود را قبول نمود و هر چه که گفته بود، عمل نمود» «و موسی مردمان هنرمند از تمامی اسرائیل انتخاب کرد و ایشان را سروران قوم گردانید [یعنی] سردار هزاره و سردار صده و سردار پنجاهه و سردار دهه [نصب نمود] » «و ایشان قوم را همیشه اوقات حکم می نمودند و مهمات مشکله را نزد موسی می آوردند و هر کار جزئی را خود ایشان حکم می نمودند.» در سفر تورات مثنی، فصل اول، آیات 12-16 نیز از زبان حضرت موسی (ع) آمده است که: «من به تنهایی این محنت و بار و منازعه شما را چگونه متحمل شوم؟» «از برای خودتان مردم حکمت پیشه و صاحب فطانت که در میان اسباط شما معروفند، انتخاب نمایید، تا ایشان را به سروری شما تعیین نمایم » «و شما به من جواب داده، گفتید: چیزی که امر فرموده ای به جا آوردنش نیکوست » «پس رؤسای اسباط شما را مردمان حکمت پیشه و مشهور گرفتم و ایشان را به سروری شما تعیین نمودم تا که سرداران هزاره و سرداران صده و سرداران پنجاهه و سرداران دهه و سرهنگان اسباط شما باشند.» «و در آن وقت قاضیان شما را مامور داشته...»
2-3- هویت صنفی و اجتماعی قضات
چنانکه از آیات گذشته به روشنی استفاده می شود قضات، مردمی هنرمند، خداترس، صادق، به دور از طمع و آز و حکیم بوده اند. آنان در عین قضاوت، رؤسای اسباط بنی اسرائیل و در میان مردم معروف و وجیه بوده اند. از آیه پنجم، فصل 21 از سفر تورات مثنی چنین بر می آید که قضات در عین حال، روحانی و کاهن و از گروه بنی لیوی بوده اند. در آیه یاد شده آمده است که: «و کاهنان بنی لیوی... خداوند خدایت ایشان را برگزیده است تا آن که او را خدمت کنند و به اسم خداوند، دعای خیر بخوانند و انفصال هر نزاع و هر صدمه مطابق حکم ایشان باشد.»
3-3- اهداف دستگاه قضایی
توصیه هایی که در تورات به قضات شده است می تواند هدف دستگاه قضایی آن زمان را برای ما روشن نماید. از آیات متعددی از تورات استفاده می شود که تاکید اصلی بر عنصر «عدالت » در قضا بوده است. در سفر توارت مثنی، فصل اول، آیه 16 و 17 آمده است که: «و در آن وقت قاضیان شما را مامور داشته، گفتم که دعوای برادران خودتان را بشنوید و در میان مردی با برادرش و با غریبی که با اوست، به انصاف حکم نمایید» «در فتوا دادن طرف گیری مکنید، کوچکان را مثل بزرگان بشنوید و از انسان مترسید، زیرا که حکم از آن خداست و دعوایی که بر شما مشکل است نزد من بیاورید، که آن را بشنوم.» همچنین در سفر تورات مثنی، فصل 16، آیات 18-20 خطاب به موسی (ع) آمده است: «قاضیان و ضابطان را در تمامی دروازه هایی که خداوند خدایت در میان اسباطت به تو می دهد، از برای خود تعیین نما تا قوم را به فتوای عادلانه حکم دهند.» «در فتوا تمایل مکن و طرف گیری منما و رشوه مگیر; چون که رشوه، چشمان حاکمان را بی نور و گفته های عادلان را فسخ می نماید.» «محض عدالت را تابع شو، تا آن که زنده مانده، زمینی که خداوند خدایت به تو بدهد، وارث شوی.»
4-3- جایگاه و منزلت قضات
ضمن این که قضات خود دارای جایگاه اجتماعی ارجمندی بوده اند، با توصیه ها و تمهیدات لازم سعی شده که آنان دارای حرمت و نفوذ کلمه باشند. در سفر خروج، فصل 22، آیه 28 آمده است که: «قاضیان را دشنام مده...» همچنین بر اساس آیات 7 و 13 از فصل 21 سفر لویان کاهنان از ازدواج با زنان زناکار و مطلقه ممنوع شده اند. چنانکه پیشتر گذشت تمرد از فرمان قاضی دارای کیفر مرگ بوده است.
20 5-3- ادله اثبات دعوا
چنانکه در شرح بسیاری از جرایم و مجازات ها گذشت، علم و قطع قاضی یکی از ادله بوده است. همچنین دو یا سه شاهد می توانسته است مطلق دعاوی کیفری و مدنی را اثبات کند. در سفر تورات مثنی، فصل 19، آیه 15 آمده است که: «یک شاهد به کسی برای هر گناه و هر خطا از تمامی گناهی که مرتکب شده باشد، برنخیزد، از گواهی دو شاهد یا از گواهی سه شاهد، دعوا ثابت شود.» با این حال گونه هایی از اوردالی (داوری الهی) نیز در تورات ذکر شده است. بر پایه آیات 12-31 از فصل پنجم سفر اعداد هر گاه مردی نسبت به زن خود ظنین می شد، او را نزد کاهن احضار می نمود و چیزی به نام هدیه غیرتی نیز برای کاهن می آورد. آن گاه طی مراسم خاصی زن سوگند داده می شد و لعنت هایی نوشته می شد و با آب تلخ شسته می شد و زن، آن آب تلخ شوینده لعنتها را می نوشید. هر گاه رحم زن باد می کرد و متعفن می شد، دلیل بر بدکاره بودن زن بود وگرنه بی گناهی او ثابت می شد. و الحمد لله اولا و آخرا
پی نوشتها
1- مانند آیات 32 و 45 از سوره مائده. 2- لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه (فصلت 41/42). 3- (و لاحل لکم بعض الذی حرّم علیکم) (آل عمران (3)/ 50). 4- همچنین نگاه کنید به آیات 11 از فصل 13 و آیات 7 و 12 از فصل 17 و آیات 21 و 24 از فصل 22 و آیه 7 از فصل 24 از سفر تورات مثنی 5- این مساله تحقیق بیشتری را می طلبد; در قرآن مجید آمده است که: (یا ایها الذین ءامنوا کتب علیکم القصاص فی القتلی الحر بالحر و العبد بالعبد و الانثی بالانثی فمن عفی له من اخیه شی ء فاتباع بالمعروف و اداء الیه باحسان ذلک تخفیف من ربکم و رحمة فمن اعتدی بعد ذلک فله عذاب الیم) (بقره- 178). بر پایه روایتی که دیلمی در ارشاد القلوب نقل نموده، امام کاظم (ع) از عبارت (ذلک تخفیف من ربکم و رحمة) چنین استفاده کرده اند که در یهود قاتل قصاص می شد و عفو از او مشروع نبود; ولی در اسلام که دین رحمت است، عفو از قاتل مشروع است. (ر.ک: وسائل الشیعه، محمد بن حسن عاملی، باب 19 از ابواب قصاص النفس، روایت 9). با این حال در آیه 145 از سوره مائده آمده است که: (و کتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس و العین بالعین و الانف بالانف و الاذن بالاذن و السن بالسن و الجروح قصاص فمن تصدق به فهو کفارة له) ظاهر این آیه شریفه آن است که عفو از قصاص، در اصل شریعت حضرت موسی (ع) نیز مشروع بوده است. در مورد قتل به تسبیب نیز در سفر خروج، فصل 21، آیات 28- 31 آمده است: «و اگر گاوی، مردی و یا زنی را شاخ بزند چنانکه بمیرد آن گاو البته باید که سنگسار شود و گوشتش نباید که خورده شود، اما صاحب گاو مبری خواهد بود.» «و اما اگر آن گاو قبل از آن، عادت شاخ زدن می داشت و صاحبش آگاهی داشته، او را حبس نکرد که او مرد و یا زنی را کشت، گاو سنگسار کرده شود و صاحبش نیز کشته خواهد شد» «و اگر دیه بر او گذاشته شود آنگاه فدیه جان خود را موافق هر چه که به او مقرر شود، تسلیم نماید» «خواه پسر و خواه دختر را شاخ زده باشد، به او موافق این حکم باید معمول شود.» از این آیات فهمیده می شود که در مورد قتل به تسبیب که گونه ای از قتل عمدی است، دیه گرفتن، مشروع بوده است. 6- مقصود از خونی، قاتل است. 7- مقصود، وطن اصلی قاتل است. 8- مقصود، زمین و وطن اصلی قاتل است که از آن به وطن موروثی تعبیر می شد. 9- افسار، کمند، ریسمانی که به لگام چهارپایان می بندند. 10- مقصود دختری است که نامزد کسی نباشد. 11- ظاهرا مقصود از خون ریختن در این جا قربانی کردن است. در شریعت موسی (ع) قربانی کردن برای گناه دارای دامنه ای گسترده تر بوده است. 12- مقصود از قربانی تقصیری، قربانی ای است که به عنوان کفاره گناه ذبح می شده است. 13- ر.ک: سفر تورات مثنی، فصل 13، آیات 1-5. 14- طایفه ای از بنی اسرائیل. 15- جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص 854، کتابخانه طهوری، تهران، چاپ دوم، 1349 ه ش. 16- همین مضمون در سفر توارت مثنی، فصل پنجم، آیات 13-15 نیز با اندک تفاوتی ذکر شده است. 17- احتمالا مقصود از برداشتن گناه، قربانی کردن است که در آیه 5 به بعد همین فصل به آن تصریح شده است. 18- همچنین نگاه کنید به: آیات 26-29 از فصل 18 از سفر لویان. 19- نوعی از قربانی، برای ملاحظه انواع و اقسام کفاره ها و شرایط قربانی نگاه کنید به: سفر لویان، فصل هفتم و فصل 22، آیات 17 به بعد. 20- ر.ک: به سفر تورات مثنی، فصل 17، آیات 12-13.