تاریخ دریافت: 6/11/79
تاریخ تایید: 22/1/80
چکیده:
این مقاله با هدف بررسی یکی از مفروضات امتناعی برای رد یا تردید نسبت به نظامی حزبی پردازش شده است . نظام حزبی در ایران با مشکلات و موانع نظری - فعلی بسیاری مواجه است که بررسی یکایک و همچنین نحوه ارتباط آنها با یکدیگر نیازمند مطالعات گسترده ای است . مقاله حاضر تنها به پژوهش در مورد مفروض معمول استنباط شده از آیات قرآن در نفی حزب، محدود شده است . مقاله با نشان دادن این که اساسا حزب در قرآن بطور عموم در وجه دینی آن استفاده شده و با وام گیری از فرمول فقهی منطقة الفراغ این نتیجه را بدست می دهد که حزب به عنوان یک «روش » در سازماندهی سیاسی - اجتماعی، اقتصادی مسلمانان یک روش منطقة الفراغی است .
واژگان کلیدی: حزب، قرآن . مقدمه
در ایران با وجود بیش از یک قرن سابقه و فعالیتهای حزبی، به نظر می رسد هنوز تا پیدایش وضعیتی نهادینه در مورد احزاب، راهی نه چندان کوتاه در پیش باشد . در این مدت، 5 (پنج) مرحله از تب و تاب فعالیتهای حزبی، - یا آنچه را که می توان با تسامح به این نام خواند - بخشی از حیات سیاسی، اجتماعی - اقتصادی را آشکارا تحت الشعاع خود قرار داد .
اولین مرحله و نقطه آغازین آن به انقلاب مشروطه و فعالیت احزاب در این مقطع زمانی برمی گردد که تا تسلط رضاخان (شاه) بر قدرت به درازا کشید . دومین مرحله به سالهای جنگ جهانی دوم، اشغال ایران، و سرنگونی دیکتاتور، و بالاخره فضائی که گاه از آن همچون دموکراسی نیم بند نام برده می شود، معطوف است که تا کودتای 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق ادامه یافت . مرحله سوم از فعالیت حزبی در برگیرنده سالهای 39 تا 43 است که باز ایران شاهد نوعی فضای نیمه باز سیاسی بود که خود ناشی از تحرکات داخلی، همچنین نفوذپذیری ایران از سیاستهای خارجی بود . مرحله چهارم، شامل فاصله زمانی اندکی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تا سال 60 است، و بالاخره با انتخابات دوم خرداد 1376 و باز شدن فضای سیاسی جامعه، بار دیگر گونه ای از تحرکات حزبی را در جامعه شاهد هستیم .
اگر بخواهیم با تسامح تمامی مدت زمانی که احزاب در ایران اندک موضوعیت فعالیت و رقابت جدی داشته اند را محاسبه کنیم، آنگاه شاید این ارقام را برای هر یک از مراحل بتوانیم قابل اعتناء بدانیم . مرحله اول 20 سال، مرحله دوم 12 سال، مرحله سوم 4 سال، مرحله چهارم 4 سال، و مرحله پنجم بیش از 2 سال، البته تمامی این ارقام تخمینی است و این بر عهده مطالعات موردی است که با انتخاب معیارهای لازم محاسبات فنی تری را بدست دهند . هر چند، بعید است به خاطر طبیعت فعالیتهای سیاسی از یک سو و همچنین اوضاع سیاسی - اجتماعی ایران از دیگر سو، بتوان رضایت خاطر کسانی را که خواهان ارقام ریاضی دقیق هستند، فراهم کرد .
به هر حال، ارقام یاد شده به خوبی بیانگر این نکته است که در بیش از یکصد سال از شکل گیری اولیه احزاب رسمی در ایران تاکنون تنها 42 سال تب و تاب فعالیتهای حزبی قابل مشاهده است . یعنی چیزی حدود 40% در بقیه زمانها یا اصولا هیچ خبری از احزاب رسمی که بتواند تا حدی نقش خود را با جدیت در چارچوب جلب آراء و رقابتهای انتخاباتی ایفا کند نیست، یا در پاره ای مواقع، همانند دوران پهلوی دوم و مقاطعی چون وجود احزاب رسمی دولتی یا حتی مرحله تک حزبی رستاخیز، بیشتر کاریکاتوری از حزب و کارکردهای حزبی وجود دارد . البته مشکلات تنها به مقایسه زمانهای فعالیت محدود نمی شود . به هیچ عنوان نمی توان آن 40% زمانی را، دورانی درخشان از حضور احزاب در جامعه ایران دانست . احزاب معمولا از سازماندهی ضعیفی برخوردار بودند . آموزه های حزبی روشن و آشکار نبود، احزاب گاه در حد یک دسته سیاسی، تنزل می یافتند و بسیاری مواقع چیزی بیش از احزاب فصلی یا شخصی نبودند . برخی از احزاب و در راس آنها، حزب توده، از این جهات وضعیتی مناسب تر داشتند ولی باز این حزب نیز در مقایسه با احزاب اروپایی و حتی احزاب چپ کشورهای عربی، چیزی برای عرضه نداشت .
بررسی چرائی و چگونگی ضعف بنیادین حزب و ناکارآمدی آن در ایران، زمینه های متعدد مطالعاتی را می طلبد . وضعیت گذار طولانی جامعه ایران، ساختار اجتماعی - اقتصادی، استبداد و فساد سیاسی، نگرشهای معمولا منفی به حزب و حتی موقعیت ژئوپلتیکی ایران که در دوران ضعف اجازه بازیگری قدرتها و سیاستهای خارجی را فراهم می سازد، بخشی از این زمینه ها هستند . ولی بخش دیگر امتناعهای عقیدتی - نظری است که اصولا منکر وجود کارکرد حزبی در حیات اجتماعی بوده یا دست کم نسبت به آن مظنون می باشد . در این راستا، مقاله حاضر در صدد بررسی تنها یکی از جنبه های این امتناعهای عقیدتی - نظری است، یعنی امتناعی که با استناد به آیات قرآن به نفی حزب مبادرت می ورزد . از این رو، به نظر می رسد که پژوهش در آیات قرآن به عنوان نه تنها نقطه شروع که یک بحث محوری حائز اهمیت باشد . متن آیات
بررسی آیات قرآن نشان می دهد که 7 بار واژه حزب در قالب 5 آیه به کار رفته که در 2 (دو) آیه از این 5 آیه، 2 بار این واژه تکرار شده است، یک بار واژه «حزبه » که حاوی ضمیر اشاره است، استفاده شده و یک بار نیز جمع تثنیه «حزبین » آمده است . به این ترتیب، واژگان «حزب » ، «حزبه » ، و «حزبین » مجموعا 9 مورد می باشد که در قالب 7 آیه و در ترکیب 6 سوره جای گرفته است . ابتدا جا دارد که متن این آیات را مطالعه کنیم .
1- و من یتول الله و رسوله و الذین امنوا فان حزب الله هم الغلبون
(2) 2- فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بمالدیهم فرحون .
(3) 3- من الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا کل حزب بمالدیهم فرحون
(4) 4- استخوذ علیهم الشیطن فانسهم ذکر الله اولئک حزب الشیطن الا ان حزب الشیطن هم الخسرون
(5) 5- لا تجد قوما یومنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم اولئک کتب فی قلوبهم الایمن و ایدهم بروح منه و یدخلهم جنت تجری من تحتها الانهر خلدین فیها رضی الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون .
(6) چینش
از 6 سوره مورد نظر، 4 سوره مکی است که در هر سوره یک آیه و در هر آیه یک نوبت واژگان حزب، حزبه، و حزبین آمده است و دو سوره دیگر مدنی هستند که در آنها مجموعا 5 بار صرفا واژه «حزب » و در قالب 3 آیه آمده است . پس در سور مدنی در آیات کمتر ولی با دفعات بیشتر واژه حزب استعمال شده است . در مجموع، استفاده از واژگان حزب، حزبه، و حزبین، ترکیب «حزب ا . . .» 3 بار و در 2 آیه به کار رفته که بیشترین ترکیب را نشان می دهد و جالب است توجه کنیم که هر دو آیه متعلق به دو سوره مدنی یعنی تنها سوره های مدنی که در این بحث ما لحاظ شده اند، می باشند . دو بار ترکیب «حزب الشیطان » آمده که هر دو متعلق به یک آیه می باشند و تنها دفعه ای هم که به شکل «حزبه » استعمال شده، اشاره به شیطان است .
پس به این ترتیب ترکیب حزب الشیطان به تنهایی کمتر از حزب ا . . . است ولی با احتساب استفاده از «حزبه » ، می توان به رقم 3 در مجموع نسبتهای حزب به شیطان دست یافت . از این سه مورد در دو آیه، یکی در سوره مکی جای گرفته (حزبه) و 2 مورد دیگر در سوره مدنی مجادله قرار دارند و همتای 2 مورد استفاده با ترکیب حزب ا . . . در همین سوره و در قالب یک آیه می باشند . پس از این نسبت سنجیها باید به ترکیب «کل حزب بمالدیهم فرحون » توجه کرد که دو بار و در قالب 2 آیه از دو سوره مکی تکرار شده است . و بالاخره در مرتبت بعدی، تثنیه «حزبین » جای دارد که یک بار در سوره کهف که مکی و در ارتباط با داستان اصحاب کهف است به کار رفته است . ساخت
چینش و توزیع عددی استفاده از واژگان حزب، حزبه، و حزبین به خودی خود نشان می دهد که قرآن در مجموع، با واژه حزب با نگاهی مذمت گونه برخورد نکرده است و می توان گامی فراتر نهاد و گفت که ترکیب «حزب ا . . .» بیشترین ترکیب موجود است، هر چند «حزب الشیطان » و «حزبه » رویهم رفته معادل این ترکیب می شوند، ولی جداجدا، از ترکیب حزب با ا . . . فاصله دارند . اما این توزیع عددی بدون توجه به نحوه استفاده تفسیری و ارزشی حزب در آیات و در سور مربوطه، به تنهایی برای حصول اطمینان از نگاه قرآن کافی نیست . لذا در این قسمت از مقاله بطور مختصر به ساخت کیفی آیات خواهیم پرداخت .
در مجموع آیات و سور اشاره شده به احتمال قوی و آن گونه که از ظاهر آیه برمی آید، ساده ترین وضعیت، آیه 12 سوره کهف و در تنها موردی است که «حزبین » آمده است این آیه و آیات قبل و بعد از آن، اشاره به داستان اصحاب کهف دارند و در آیه خاص مورد نظر، «حزبین » در اشاره به دو گروهی است که در صدد تخمین مدت درنگ اصحاب کهف در غار برآمده اند . در واقع «حزبین » اشاره به یک اختلاف محاسباتی و عددی در تخمین مدت درنگ دارد و صرف نظر از درستی اقوال هر یک از دو گروه، به خودی خود، حاوی بار ارزشی معطوف به واژه حزبین نیست . البته در تفاسیر و برخی از روایات و حکایات مربوط به اصحاب کهف در مورد این دو گروه و منظور از این که آنها چه گروهها و جمعیتهایی بودند و چه حدسهایی زدند، نکاتی آمده است که خالی از وجه اسطوره ای و داستانی نیست و تاثیری نیز در نگاه بی طرفانه، به واژه «حزبین » ندارد .
اما اگر آیه 12 سوره 18 (کهف)، بیانی ساده در استفاده از «حزبین » دارد، دو آیه ای که در هر کدام ترکیب جمله ای «کل حزب بمالدیهم فرحون » آمده این طور نیست . این دو آیه یعنی آیه 53 سوره مومنون و 32 سوره روم هر دو مکی است . و در هر دو، نوعی شادمانی را به اعضاء هر حزبی نسبت می دهد . توجه به برخی واژگان قبل از کل حزب بمالدیهم فرحون نشان می دهد که ظاهرا قرآن این شادمانی را خالی از وجه مذمت نمی داند . در آیه 53 سوره مومنون، واژه «فتقطعوا» و در آیه 32 سوره روم، «فرقوا» ، هر دو دلالت بر تفرقه و قطعه قطعه کردن دارد . این مذمت در هر یک از دو آیه به گونه ای آمده است، هر چند، در نهایت، خالی از وجه اشتراک نیست .
آیه 32 سوره روم، وضعیتی روشن تر دارد . فقره پایانی آیه قبلی حاوی چنین نهی از منکری است: «ولا تکونوا من المشرکین » .
برخی از مفسرین از جمله، صاحب مجمع البیان ترجیح داده اند که به هنگام تفسیر آیه 32 سوره روم، بطور بهم پیوسته به این فقره پایانی آیه قبل هم توجه داشته باشند (ج 19، ص 229) و به این ترتیب، مصداق احزاب و گروههایی که چنین تفرقه ای را نمایندگی می کنند مشرکان می باشند . همین تاکید از سوی صاحب المیزان نیز اعمال شده است (ج 16، صص 9- 288 .)
در المیزان، ذکر شده که کلمه من در ابتدای آیه برای بیان منظوری است که مراد همانا مشرکین هستند . و این ویژگی تفرقه و دسته دسته بودن را از خاص ترین صفات مشرکان معرفی می نماید . انتخاب این دو تفسیر برای ارائه شرح تفسیری از جهت بار ارزشی آنان برای آموزه شیعه است; هر چند، برخی تفاسیر دیگر، امر را فراتر از مشرکان می برد و شاید یکی از عجایب این تعمیم، تفسیر عرفانی رشید الدین المیبدی صاحب کشف الاسرار است (ج 7، ص 452) که چنین شرحی می آورد . «و هم الیهود و النصاری و طوائف اهل الشرک .»
لازم به یادآوری است که در این آیه و همچنین آیه بعدی لبه تیز حمله متوجه مشرکان است و پرهیز از درافتادن به شرک و تنها در آیه بعدی یعنی آیه 34 است که صحبت از کافران می کند . به هر حال، با تاکید بر مشرکان به نظر می رسد که تعمیم صاحب کشف الاسرار یا تفاسیر مشابه، چندان موجه نبوده باشد . در واقع این آیه 53 سوره مومنون، یعنی دیگر آیه ای که ترکیب «کل حزب بمالدیهم فرحون » آمده، در برگیرنده اشاراتی به اهل کتاب می باشد .
صاحب مجمع البیان برای شرح آیه مربوطه مثال یهود را می زند که به انجیل و قرآن کافر شدند و مسیحیان به قرآن (ج 17، ص 57 .) همین نظر در المیزان هم تکرار شده است (ج 15، ص 49 .) در این تفسیر با اشاره به آیه قبلی و از جمله بیان «. . . امة واحدة و انا ربکم فاتقون . . .» به نافرمانی انسان از امر رسولان خداوند که ایشان را به ربی واحد و همچنین تقوی دعوت کردند، توجه می دهد که حاصل آن پاره پاره شدن امر مفروض در قالب کتابهاست و اینکه هر جمعیتی «کتابی » را به خود اختصاص دادند . به هر حال، در هر دو آیه، موضوع تفرقه دینی است . در یکی مشرکان به خاطر شرکشان و خشنودی آنان به فرقه گرائیشان و در دیگری مخاطبان پیام آسمانی انبیاء و تفرقه بین آنان در قالب کتابهای مختلف و خشنودی هر حزب به آنچه که دارد، سرزنش شده اند . حال بهتر است از زاویه ای دیگر ماهیت این «سرزنش » را بررسی کنیم .
هر دو آیه پس از توصیف تفرقه و قطعه قطعه شدن، به یک بیان یکسان یعنی «کل حزب بمالدیهم فرحون » ختم می شوند . اما می توان سوال کرد که اگر این بیان یکسان حاوی مذمت مصادیق آن یعنی در یکی مشرکان و در دیگری اهل کتاب بوده باشد، چگونه می توان این دو مصداق بسیار متفاوت را در کنار هم آورد؟ در باب تفرقه اهل کتاب مطلب قابل درک است . آنان، امر دعوت رسولان به سوی خداوند یکتا را قطعه قطعه ساختند و هر یک نیز به آنچه که در نزد خود داشتند، خشنود گردیدند .
شکستن پیام الهی و ایجاد تفرقه در جوهر دعوت، چیزی است که می تواند حامل بار معنائی منفی برای مرتکبان بوده باشد، ولی سرزنش مشرکان به خاطر «تفرقه دینی اشان » چه معنائی دارد؟ آیا اگر به تعبیر صاحب مجمع البیان، آنها متفرق در امر ستاره پرستی، خورشید پرستی، و . . . نمی شدند و فرضا متفق در پرستش خورشید می ماندند و به این اعتبار مشرک - به معنی مطلق آن به کسی که چنین اعتقادی را در کنار اعتقاد به خداوند یا مستقل از آن دارد - اطلاق می شدند، آیا در این صورت مشرکان مصون از سرزنش بودند؟
شاید پاسخ مفسرین چنین باشد که مشرک به خاطر شرکش واجد و مستحق سرزنش است، اما باید توجه داشت که در این جا مذمت نه به اصل شرک که به «تفرقه دینی » میان مشرکان راجع است . به نظر نمی رسد که از این تنگناگزیری متصور باشد، مگر این که اصولا به این نتیجه دست یازیم که بیان «کل حزب بمالدیهم فرحون » ، در این جا، بیش از این که یک حکم «ارزشی منفی » بوده باشد، در اساس بیانگر یک حکم «معرفت شناسانه » است . به این اعتبار، خداوند پس از توصیف اوضاع تفرقه دینی مشرکین، در نهایت یک حکم معرفتی را ضمیمه می سازد و احتمالا به همین خاطر است که واژه «کل » در ابتدای حکم آمده است .
موضوع را به گونه ای دیگر هم می توان مورد تایید قرار داد . اگر سرزنش مستقل از مصادیق، معطوف به ترکیب «کل حزب بمالدیهم فرحون » باشد، پس آنگاه چگونه می توان ترکیب «حزب ا . . .» که در 3 مورد، در آیات مربوطه آمده است را استثنائی براین «کل حزب » دانست .
طبیعی است که ایجاد «فرح » و شادمانی در مومنین به خداوند و ملحقین به «حزب ا . . .» ، قابل انکار نیست . به این اعتبار، ترکیب «کل حزب بمالدیهم فرحون » به خودی خود، سرزنشی را به همراه ندارد و اگر این برداشت خالی از وجه حقیقی نبوده باشد، آنگاه می توان در تکمیل آن اضافه کرد که فرمان به نهی قطعه پایانی آیه 31 یعنی «لاتکونوا من المشرکین » عملا و نظرا همان گونه که علامه طباطبایی هم توضیح داده، اشاره به خصلت تشتت و تفرق بین مشرکان است و خداوند با این نهی می خواهد مومنان را از دچار شدن به این وضعیت تحذیر کرده باشد، وضعیتی که نمونه آن براساس مصادیق مفسران آیه 53 سوره مؤمنون در اشاره به اهل کتاب بود .
پس سرزنشی متوجه نفس حزب و شادی اعضاء به آنچه در نزدشان است، نمی باشد، بلکه این چگونگی و مصداق است که مورد سرزنش قرار گرفته است، چنانکه در فقرات مربوط به حزب الشیطان در آیه 19 سوره مجادله و همین طور آیه 6 سوره فاطر، نمونه برجسته آن می باشد و متقابلا تعلق داشتن به حزب ا . . . در آیات 56 سوره مائده و همچنین 22 سوره مجادله، مورد ستایش قرار گرفته است . پس به این ترتیب، ترکیب «کل حزب بمالدیهم فرحون » ، یک حکم ارزشی است و خداوند در این حکم که به طور یکسان در سور «روم » و «مومنون » تکرار شده است، به یک وضعیت معرفتی توجه داده است . و دور نیست مراد از آوردن این حکم در پایان دو آیه مورد نظر این باشد که بخواهد به مومنان بگوید، خشنودی مشرکان و همچنین اهل کتاب به «داشته اشان » ناشی از حقانیت آن داشته - اعتقاد نیست . بلکه این ویژگی هر حزبی است تا به آنچه دارد شادمان باشد .
هر دو آیه نوعی نگاه معرفتی - روانشناسانه بین اعضاء متعلق به یک حزب با آن حزب برقرار می سازد که آن هم، احساس شادمانی و راحتی است . گوئی، این یکی از کارکردهای حزب است که می تواند به اعضاء خود نوعی سکینه و راحتی عرضه دارد و از سوی دیگر این معمولا از ویژگیهای عضویت در یک گروه و حزب است که این فرصت را به شخص یا اشخاص مورد نظر می دهد تا شان یا شؤونی از زندگی خود را که مشخص و متعین شده تجربه نمایند .
شاید منتقدی این گونه اعتراض کند که چرا این حکم معرفتی در ادامه دو آیه ای آمده است که به نوعی مصادیق آن یعنی تفرقه اهل کتاب و اصل شرک، مورد سرزنش و مذمت است؟ آیا این امر به تنهایی دلالت نمی کند که سرزنش به ترکیب «کل حزب بمالدیهم فرحون » هم تعمیم می یابد؟ در پاسخ به این نقد، احتمالا چند توضیح راهگشا خواهد بود . اول، همین نکته ای که در سطور قبل آمد، یعنی توضیح چرائی خرسندی مشرکان و اهل کتاب، به رغم تفرقه اشان، و بر خلاف تصورشان که برخاسته از حقانیت آنان نیست، بلکه این یک امر معرفتی است .
پاسخ دیگری هم می توان به این نقد داد . اگر فرضا در یکی از آیات خداوند با اشاره به حزب ا . . . و حزب الشیطان چنین حکمی را اضافه می کرد، احتمالا موهم پایگان برابر ثنویت یاد شده می گردید، امری که اصلا روا نبود . با چنین وضعیت تخیلی چنین نتیجه می شد که مومنان و مشرکان میانشان تفرقه است و هر حزبی به آنچه دارند خرسندند . البته اجزاء حکم و همچنین کلیت آن نیز درست است، ولی همان گونه که اشاره شد، ممکن بود موهم پایگان برابر این دو حزب در نزد برخی از اشخاص گردد . جا دارد نکته ای دیگر هم مورد توجه قرار گیرد . دو آیه مذکور که حاوی حکمی واحد می باشند در دو سوره مکی - مومنون و روم - جای دارند . از مکی بودن این سور چه می فهمیم؟ بطور طبیعی، در شرایط مکه، مسلمانان نیاز به توجیه و نسبت سنجی دینشان با دیگر ادیان داشتند و احتمالا به همین منظور آیه 52 سوره مومنون به مساله امت واحده، خدای واحد، دعوت به تقوی و در یک جمله به جوهر واحد دین و وحی توجه داده و سپس در آیه بعدی که آیه مورد بحث این مقاله است، به این که مخاطبان وحی این امر مهم را میان خود قطعه قطعه کردند و از جوهر واحد دین، غفلت نمودند .
به این ترتیب، دین اسلام در ادامه سنت وحی تعریف شده و وجود ادیان ناشی از واکنش و درک انسانها به جوهر واحد دین نسبت داده می شود و در نهایت به دنبال این توضیحات حکم معرفتی یاد شده می آید; تو گوئی که وحی همچون سفره ای گشوده است و هر کسی سهمی از آن برداشته و به سهم خود به زیان هویت یکپارچه سفره و مائده آسمانی دلشاد است . در باب آیه 32 سوره روم نیز همان گونه که آمد، به احتمال بسیار مذمت احساس شده از مفاد آیه به اصل شرک و خصلت متفرقانه آن اشاره دارد .
به هر حال، با این اجمال تفسیری از آیات مورد نظر، به نظر نمی آید که خداوند بطور مطلق سرزنشی را متوجه «حزب » کرده باشد . آنچه مورد نهی قرار گرفته شکست هویت واحد وحی و نادیده گرفتن و غفلت از نظام توحیدی عالم به سود تفوق طلبیهای دینی و توسل به تحریف و تاویل برای غلبه جوئی است . پرهیز از این امور در برخی دیگر از آیات قرآن هم آمده است که نیازی به ذکر آنها نمی باشد .
اما در باب سه موردی که ترکیب حزب ا . . . در قالب دو آیه از دو سوره مائده و مجادله آمده، نکاتی باید بیان گردد که در نهایت نمایانگر هماهنگی با مطالب گفته شده قبلی است .
اشاره شد که ترکیب «حزب ا . . .» به خودی خود نشان می دهد که این مصداق حزب است که می تواند مورد سرزنش یا ستایش قرار گیرد . در این سه مورد خداوند مومنان را همچون اعضاء حزب ا . . . مورد تاکید و تشویق قرار می دهد . آیات قبل و بعد آیه 56 سوره مائده، متذکر این مهم هستند که مومنان نباید یهودیان و مسیحیان را اولیاء خود بگیرند و همچنین در قبال کافران باید عزت جوئی کنند و در مجموع آیه، حال و هوائی حماسی و مبارزه جویانه دارد به تعبیر دیگر، این آیه خط ممیزی میان حزب ا . . . با احزاب اهل کتاب و همچنین مشرکان ترسیم می کند و تصریحا وجود جناح بندی اعتقادی را مورد تاکید قرار می دهد . آیه 22 سوره مجادله هم که دو بار ترکیب حزب ا . . . در آن آمده، خالی از وضعیتی که گفته شد نیست . این آیه مومنان را همچون مجموعه ای به هم بسته تلقی می کند که نسبت به وساوس دشمنان خداوند و رسول، هر چند در قالب پدران و برادران، فرزندان و اهل عشیره، نفوذناپذیر باقی می مانند . همان گونه که آیه دیگر این سوره، یعنی آیه 19، فراموش کردن یاد خداوند را به مثابه چیرگی شیطان بر انسان و در نتیجه در سلک حزب الشیطان در آمدن توصیف می کند .
در مجموع آیات مورد نظر از دو سوره مائده و مجادله که هر دو مدنی هستند، به رغم زمینه های مشترک با آیات سور مکی، متوجه حفظ همبستگی مسلمانان در قبال خطرات ناشی از تسلیم شدن به ولایت اهل کتاب و همچنین نفوذپذیری از دشمنان خداوند و رسول در قالب رابطه های خویشاوندی هستند و به عبارت دیگر، حزب مسلمانان را در قبال احزاب غیر مسلم یا دشمن قرار می دهد .
آنچه از اجمال تفسیری آیات حاوی واژگان حزب، حزبه، و حزبین به دست آمد را می توان در این چند بند خلاصه کرد .
1- بجز آیه 12 سوره کهف که واژه حزبین، همچون جمع تثنیه، به یک مورد تاریخی و نوعی اختلاف محاسباتی در باب ایامی که اصحاب کهف در غار بسر برده اند، بر می گردد، دیگر موارد همگی بدون استثناء از جوهر و اشارات «دینی » برخوردارند .
2- به شرحی که آمد، هیچ یک از آیات مطلق حزب را مورد سرزنش قرار نداده اند بلکه این مصادیق و کیفیت حزب است که مورد مذمت قرار گرفته است .
3- با توجه به بند اول نتیجه گیری یعنی مفاد دینی واژه حزب در آیات قرآن، تاکید بر حفظ همبستگی مسلمانان همچون اعضاء یک دین در قبال دیگر احزاب اهل کتاب که دچار تفوق جوئی دینی به ضرر هویت واحد دین برآمده اند و با مشرکان که نقش پرستش دین را با شرک آلوده اند، در ترکیب «حزب ا . . .» مورد تاکید قرار گرفته است . این که این تقابل یک امر عصری و برخاسته از شرایط زمانی و مکانی صدر اسلام است یا امری جوهری و پایدار می باشد، در هدف پژوهشی این مقاله موثر نیست .
4- بالاخره، آیات مورد نظر، در نفی حزب که مراد از آن سازماندهی سیاسی - اجتماعی، اقتصادی داخلی مسلمانان باشد ساکت است . روش حزبی، روشی منطقة الفراغ
با توجه به نتیجه گیریهای به عمل آمده، بخصوص، نتیجه آخر یعنی ساکت بودن آیات از قضاوت در باب حزب، همچون گونه ای سازماندهی سیاسی - اجتماعی، اقتصادی در درون جوامع اسلامی، این سؤال را پیش می آورد که آیا اصولا می توان مفهوم «دینی » حزب در قرآن را به مفهوم سیاسی - اجتماعی، اقتصادی آن تعمیم داد؟ ادامه این مقاله به بررسی مختصر این سؤال می پردازد .
نتایج استنباط شده از آیات حاوی واژگان حزب، حزبه، حزبین، یعنی تمامی آیات موجود، نشان می دهند که حزب در قرآن بجز استثناء توضیح داده شده در سوره کهف، از محتوای دینی برخوردار است و همچون گروه بندیهای اعتقادی، به کار رفته و لذا بطور مستقیم در باب حزب به مفهوم سیاسی آن مطلبی را در برندارد . آیا این سکوت را می توان همچون یک قاعده مشابه قاعده فقهی «منطقة الفراغ » در نظر گرفت و تصور کرد که نحوه سازماندهی سیاسی - اجتماعی، اقتصادی مسلمانان با استفاده از ابزار و روش حزب، همچون دیگر روشها و ابزار در اختیار خود مسلمانان قرار گرفته است؟
ظاهرا چیزی که این نتیجه گیری را بطور مستقیم نفی کند وجود ندارد . هر یک از دو گرایش غالب در اسلام یعنی تشیع و تسنن، به جهت سیاسی منعی برای استفاده از حزب همچون یک روش سازماندهی ندارند . البته از این نفی امتناع تا رسیدن به مواضع ایجابی راه نه چندان همواری وجود دارد که به نظر می رسد خواهان پژوهشهای گسترده ای حداقل در چهار زمینه تفسیر، فلسفه، فقه، و علوم اجتماعی است . با این حال، در این جا بطور مختصر می توان به چند محور مهم توجه داد .
الف - آیات حاوی واژه حزب، بویژه آیات با ترکیب حزب ا . . . به خوبی بیانگر این مهم است که مسلمین در قبال اهل کتاب و مشرکان - البته با اختلافی که بین آن دو در فقه و اندیشه اسلامی وجود دارد - از هویت درهم تنیده و یکپارچه ای برخوردارند . و اصولا مشخصه اسلام با توجه به مشخصه و ممیزه اصلی شناخته می شود .
در چارچوب نظری - اعتقادی، مسلمانان نمی توانند ملیت، عشیره، یا پیوندهای خانوادگی و همچنین وابستگیهای اقتصادی، سیاسی و نظایر آن را بر مشخصه اسلام و ایمان، ارجحیت بدهند . بجز آیات یادشده آیات دیگری هستند که به گونه های مختلف نفی سبیل کافران بر مسلمانان یا حذر از ولی گرفتن اهل کتاب و . . . دارد . تمام این آیات در این نکته مشترکند که هر گاه پای انتخاب ارجحیت اصل اسلام و با نقطه اتصال پیوند دیگری به میان آید، طبق اصل اسلام اولویت مطلق خود را حفظ می کند، مگر تفاسیری از اسلام بدست داده شود که انعطافهایی را در هنگام داوری ایجاد نماید و به تعبیری دیگر مرز اسلام را با دیگر مرزها، کمتر جزمی نماید . امکان یا عدم امکان چنین تفاسیری از چارچوب پیش بینی شده این مقاله خارج است .
ب - آیات قرآن و همچنین تاریخ حیات پیامبر اسلام نشان می دهد که تاکید بر وحدت مسلمانان به مثابه نفی هر گونه اختلاف نیست . آیات بسیاری در قرآن وجود دارد که در آنها، خداوند در این دنیا یا آخرت میان مردمان حکم و داوری می کند، همچنین آیاتی که مسلمانان را به هنگام اختلاف توصیه به ارجاع به خداوند و رسولش می کند و بالاخره آیاتی که از مسلمانان می خواهد به هنگام حکم و داوری میان مردم عدالت پیشه کنند .
به هر حال، بخش قابل توجهی از آیات هستند که به نحوی از انحاء اختلاف را همچون طبیعت نشئه دنیوی می پذیرد ولی تاکید بر این است که رفع این اختلافات باید به گونه عادلانه بوده و از طریق مجاری آن از جمله پیامبر - در زمان حیاتشان - یا اولی الامر و سایر مجاری صورت پذیرد . اختلاف در میان مردم می تواند دلایل عدیده ای داشته باشد . از تفاوت فهم و درک گرفته تا هواجس و وساوس نفسانی . شاید از همین رو است که یکی از صفات بهشت برداشتن «غل » - کینه - از سینه های اهل بهشتیان است . (اعراف/42 .)
گذشته از آیات قرآن، سیره پیامبر اسلام هم نشان می دهد که چگونه ایشان محل عرضه داوری میان عموم مردم از جمله اصحابشان بودند و گاه احادیثی در توصیف وضعیت افقهای ادراکی اصحاب نقل می شود که برای اهل تامل، عبرت آموز است، از جمله حدیثی که در آن پیامبر اسلام ضمن اشاره به کیفیت ادراک و ایمان سلمان و اباذر می افزاید که اگر اباذر از آنچه در سینه (قلب) سلمان خبر داشت، حکم به کفر او می داد .(بحارالانوار، ج 2، ص 190) به هر حال، نه آیات قرآن و نه جامعه صدر اسلام، منکر وجود اختلاف، از جمله تفاوتهای فهم و روش حل معضلات نیستند .
می توان افزود که در زمینه های فلسفی، نیز بحث تعدد و تکثر، در نشئه دنیوی یک امر طبیعی شناخته شده و فلاسفه به تفاوت در باب این مهم از جمله در حیات اجتماعی آرائی را عرضه داشته اند .
ج - از دو بند پیشین، دو نکته بسیار مهم بدست می آید: بند الف، بر این نکته تاکید دارد که پررنگ ترین خط قرمز که مسلمانان از نادیده گرفتن آن برحذر داشته شده اند، اصل هویت اسلامی است و بند ب، حاکی از این مهم است که وجود اختلاف و افقهای متفاوت و حتی خلقیات گوناگون میان انسانها از جمله مسلمانان از ویژگیهای خلقتی است و یک جامعه دینی، جامعه ای به دور از هر گونه اختلاف نیست . مهم چگونگی این اختلافات و نحوه بسامان کردن آنهاست به گونه ای که معایب آن به حداقل و محاسن آن به حداکثر برسد و در همین راستاست که یک نظام حزبی همچون «روشی » برای پردازش به این اختلافات و نحوه سازماندهی آنان در جهت مصالح عمومی مسلمانان، می تواند موضوعیت پیدا کند .
باید توجه داشت که نظام حزبی، در این مفهوم، یک روشی است در خدمت سازماندهی مسلمانان به گونه ای که اختلافات آشکار و نهان را در جهت مصالح عمومی، پردازش و قانونمند سازد . ارجاع اختلافات به پیامبر، با توجه به اهمیت شان نبوی و همچنین موقعیت سیاسی - اجتماعی رسول اسلام، به نوبه خود یک روش برای مقصودی است که کمی پیش ذکر شد .
البته کنار هم آوردن این دو روش، به معنای پایگان ارزشی برابر آنها نیست و نباید دچار مغلطه های این چنینی شد . پیامبر همچون مرجع حل اختلاف، شانی وابسته به شان نبوی ولی متفاوت از آن داشت و امروزه در نبود چنین مرجعی و همچنین با توجه به پیچیدگی بسیار بیشتر حیات اجتماعی نیاز به یافتن روشهای مناسبی است که بتواند در خدمت مصالح عمومی، گروهی و فردی مسلمانان قرار گیرد . این روشها، محدود به سیستم و چارچوب حزبی نمی شود، ولی احتمالا صرف نظر کردن از محاسن یک نظام حزبی بسامان با رؤیای روشهای دیگر، از جمله تقلید از پیامبر، موفقیت چندانی در پی نداشته باشد . منابع
1- قرآن
2- رشید الدین المیبدی، ابوالفضل، کشف الاسرار و عدة الابرار، امیر کبیر، چ 5، 1371، ج 7 .
3- طباطبائی محمد حسین، تفسیر المیزان، سید محمد باقر موسوی همدانی، بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبائی/نشر فرهنگی رجاء، چ 3، 1367، ج 15 و 16 .
4- طبرسی شیخ ابوعلی الفضل بن الحسن، تفسیر مجمع البیان، احمد بهشتی/ضیاء الدین نجفی، انتشارات فراهانی، چ 1، 1354، ج 17 و 19 .
5- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، چاپ بیروت .
پی نوشت ها:
1) استادیار دانشگاه تربیت مدرس .
2) سوره مائده (5)، آیه 56 .
3) سوره مؤمنون (23)، آیه 53 .
4) سوره روم (30)، آیه 32 .
5) سوره مجادله (58)، آیه 19 .
6) سوره مجادله (58)، آیه 22 .