چکیده: رفتار سیاسی بزرگان و اندیشمندان نیز می تواند در شمار منابع اندیشه سیاسی قرار گیرد، مشروط بر آنکه با ژرفکاویهای تاریخی همراه باشد. در نیمه دوم قرن هفتم هجری و در پی هجوم بی امان مغولان، تحولی مهم در جهان اسلام واقع شد. با سقوط بغداد بساط خلافت دیر پای عباسیان برچیده شد، و تیره ای از مغولان-ایلخانان- در ایران و عراق حکومت یافتند. در این دوره و حتی پیش از اسلام آوردن حاکمان مغولی، دانشمندان پر آوازه شیعه مانند ابن علقمی، خواجه نصیرطوسی، سید بن طاووس، ابن میثم بحرانی و علامه حلی همدلیها و همکاریهایی با آنان از خود نشان دادند. کاوشی در منابع تاریخی آن روزگاران، ما را به این باور می کشاند که عوامل ذیل در این رویکرد ویژه مؤثر بوده است: آمادگی ذهنی علمای شیعه برای سقوط عباسیان و استیلای مغولان، اعتقاد به لزوم تلاش برای تبدیل مدینه های غیرفاضله به مدینه فاضله، اعتقاد به بهتر بودن سلطان عادل کافر از سلطان ظالم مسلمان، اعتقاد به جواز پذیرش ولایت از حاکم جائر برای اقامه حق، و سرانجام بهره گیری از تسامح مذهبی ایلخانان برای پراکندن تفکر شیعی.
مقدمه
حمله گسترده مغولان به قلمرو خلافت اسلامی، خاستگاه تحولی شگفت و همه جانبه در جهان اسلام شد. با وجود تحقیقاتی که تاکنون در این زمینه انجام شده است، (1) هنوز پرسشها و ابهامهایی فراوان، پژوهشگران را به جستجو و کند و کار فرا می خواند. هجوم ویرانگر مغولان در سال 616ه ق با حمله چنگیزخان به ایران آغاز شد، (2) و 40 سال بعد در سال 656 ق با فتح بغداد به دست هلاگو، نواده چنگیز، (3) تقریبا از تب وتاب افتاد. (4) با کشته شدن خلیفه و بر چیده شدن بساط خلافت از قسمت بزرگی از جهان اسلام، مسلمانان که واهمه درهم پیچیده شدن جهان بدون خلیفه را داشتند، (5) زندگی در سایه اقتدار خان مشرک مغول را آغاز کردند. با سیطره مغولان - که به تسامح دینی نیز شناخته می شوند (6) - شیعیان فرصتی یافتند تا با نزدیک شدن به مرکز قدرت سیاسی و بهره جستن از آن، به صورتی چشمگیر اندیشه های کلامی و فقهی خود را بپراکنند و گامهایی مهم به سوی تفوق علمی و سیاسی بر ایران و عراق بردارند.
بدون تردید سیطره بلامنازع صفویه و گسترش دیر پا و عمیق تشیع در سراسر ایران، از سراتفاق چهره نبست، بلکه زمینه های فکری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن در مقطع تاریخی پیش از قرن دهم هجری، از جمله در عصر سیطره مغولان، فراهم آمده بود. این تلاش ثمربخش شیعیان که تدبیر و هدایت آن در دست دانشمندان پرآوازه آن روزگاران بود، از زوایای مختلف شایسته تامل و ژرفکاوی است. این مقاله، تلاشی برای پاسخ به یکی از پرسشهای مربوط به این موضوع است. مقطع تاریخی این بررسی، نیمه دوم قرن هفتم هجری و سالهای نزدیک به سقوط بغداد و روی کار آمدن ایلخانان است. در خلال مقاله، تلاش شده است به این پرسش پاسخ داده شود که روی آوردن دانشمندان شیعه به دستگاههای حکومتی و همکاری تقریبا گسترده شان با حاکمان، چه توجیهی داشته، و مبانی این رفتار سیاسی چه بوده است؟
برای پاسخ به این پرسشها، نخست این موضوع بررسی می شود که اصولا جایگاه رفتار سیاسی در منابع اندیشه سیاسی چیست؟
رفتار سیاسی، یکی از منابع اندیشه سیاسی
مفاهیم مربوط به اندیشه سیاسی شیعیان را نمی توان تحت همین عنوان، در متون تاریخی گذشته یافت، زیرا این عنوان و دیگر عنوانها مربوط به روابط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مانند آن، در دهه های اخیر و در پی گسترش روابط علمی و فرهنگی با غرب به جوامع شرقی و اسلامی راه یافته است. (7) با این حال، مسلم است که مفاهیم و مضامین مربوط به آن را به فراوانی- هر چند به طور پراکنده - در متون مختلف اسلامی و شیعی می توان یافت.
قرآن و سنت، نخستین و مهمترین منبع اندیشه سیاسی نزد مسلمانان است. در آیات زیادی از قرآن ، از مسائل سیاسی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم سخن به میان آمده است (8) و در سخنان پیامبر(ص) (9) و ائمه اطهار(ع) (منتظری، 1408 ق،ج 1،صص 89-160) نیز آموزه هایی فراوان در این زمینه به چشم می خورد. تقسیم بندی های مختلفی برای منابع مربوط به اندیشه سیاسی اسلامی و شیعی، در آثار نویسندگان معاصر مطرح شده است. (10) به نظر می رسد غیر از متون اصلی دینی(قرآن و حدیث)، دیگر منابع را بتوان این گونه دسته بندی کرد:
1. متون کلامی
مباحث اندیشه سیاسی در منابع کلامی شیعی، بیشتر در دو بحث: نبوت و امامت آمده است; زیرا رهبری جامعه و امت بر عهده نبی و پس از او بر عهده امام است، و سخن گفتن در باره ویژگیها و وظایف نبی و امام به عنوان یک رهبر سیاسی و معیار مشروعیت یک حاکم اسلامی، در حقیقت سخن گفتن در باره محوری ترین مسئله علم سیاست و اندیشه سیاسی است. امامت فصل ممیز شیعه از دیگر فرق اسلامی است. با وجود بحثهایی بر سر فقهی بودن یا کلامی بودن آن، (11) حجم کتابها ،مقاله ها و رساله های کلامی شیعیان در این زمینه فراوان است.الباب الحادی عشر، (12) کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (13) و منهاج الکرامة فی الامامة، (14) تالیف علامه حلی (726ق) از مهمترین متون کلامی در مقطع تاریخی این مقاله هستند.
2. متون فقهی
مسئله حکومت و حاکم اسلامی- که از محوری ترین مسائل اندیشه سیاسی است - در شماری قابل توجه از مباحث فقهی مورد عنایت قرار گرفته است. طرح این مسئله در متون فقهی، در مواردی است که اجرای یک حکم اسلامی منوط به حضور حاکم است. عموم فقیهان اهل سنت هیچ قید و شرطی برای حاکم قایل نیستند و ضمن لازم دانستن اطاعت از حاکم جامعه - که هر کسی می تواند باشد- اجرای احکام فقهی را نیز از اختیارات و وظایف او می دانند. (15) اما فقیهان شیعه یکی از مهمترین شرایط حاکم را عدالت می دانند، واز جمله مقومات عدالت را تشیع می شمرند.
البته، برداشت فقیهان شیعه از حاکم عادل - به عنوان شرط اجرای برخی احکام - یکسان نیست. گروهی از آنان، مصداق آن را فقط امامان معصوم (:) می دانند. شماری دیگر، مصداق آن را علاوه بر امام معصوم، نایبان خاص و عام او (فقیهان واجد شرایط) بر می شمرند. گروه اول اجرای احکامی را که شرط آن حضور حاکم عادل است، در عصر غیبت جز به هنگام اضطرار یا مصلحت جایز نشمرده اند. اما گروه دوم با شرایطی، قایل به لزوم اجرای این احکام شده اند. بر این اساس، نگرش فقیهان در باره نقش حاکم عادل در اجرای احکام و مسائل مربوط به آن، یک اندیشه سیاسی است. در نتیجه، متون فقهی نیز جایگاهی مهم در منابع اندیشه سیاسی می یابد. مهمترین مباحث فقهی که می توان این موضوع را در آن جستجو کرد، عبارت است از: اقامه نماز جمعه، گردآوری زکات، دریافت خمس، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، قضاء، افتاء، مسئولیت پذیری در صورت در خواست حاکم، اجرای حد،وصیت و ارث.
کتاب شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، نوشته محقق حلی (676 ق)، و آثار فقهی علامه حلی، از مهمترین نمونه های متون فقهی نگاشته شده در دوره تاریخی مورد بررسی این مقاله است.
3. اندرزنامه ها و آیین نامه های حکومتی
بخشی از اندیشه های سیاسی مسلمانان، در اندرزنامه ها، آیین نامه ها و سیاستنامه ها منعکس است. این کتابها بیشتر از پند نامه ها، وصیتها و سخنان حکیمان و آداب درباری ایران پیش از اسلام تاثیر پذیرفته، و گاه با آیات قرآنی، احادیث و سخنان بزرگان علم و سیاست اسلامی همراه و مزین شده است. (16)
فصل نخست از کتاب الفخری فی الآداب السلطانیة، نوشته صفی الدین محمدبن طقطقی (709ق)، نمونه ای از این متون در نیمه دوم قرن هفتم هجری است. (17)
4. متون حکمت عملی و اخلاقی
مسلمانان تقسیم بندی ارسطویی حکمت به حکمت نظری و حکمت عملی، و سپس تقسیم حکمت عملی به اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن را پذیرفته، و بخشی از اندیشه های سیاسی خود را در کتابهای حکمت عملی نگاشته اند. مباحث حکمت عملی که به گفته خواجه نصیرالدین طوسی: «به موافقت و مخالفت مذهبی و نحلتی تعلق ندارد» (طوسی، 1360، ص 35)، (18) معمولا بدون استناد به آیات و روایات، مسائل اصلی حکومت و قدرت سیاسی را بررسی می کند. کتاب اخلاق ناصری نمونه بسیار مهم این دسته از منابع در نیمه دوم قرن هفتم هجری، نوشته دانشمند پر آوازه شیعی خواجه نصیرالدین طوسی، است. البته، خواجه این کتاب را پیش از سقوط بغداد و در ایام حضور خود در قلعه اسماعیلیه و به پیشنهاد و به نام ناصرالدین عبدالرحیم بن ابی منصور نوشت. ولی پس از سقوط بغداد، تغییراتی در خطبه کتاب داد و آن را از نو مطرح کرد( طوسی، 1360، ص 35). خواجه در مقاله سوم این کتاب و طی هشت فصل هم از مباحث نظری علم سیاست سخن گفته، و هم رهنمودها و دستورالعمل هایی را برای حسن سلوک پادشاهان بر شمرده است. (19)
5. متون تاریخی
کتابهای تاریخی افزون بر اطلاعات مربوط به روش عملی حاکمان در اداره سرزمینهای اسلامی، گاه در بردارنده اظهار نظرها و تحلیلهایی درباره شاخه های مختلف دانش و اندیشه سیاسی اند. کتاب تجزیة الامصار و تزجیة الاعصار،معروف به تاریخ وصاف نوشته فضل الله بن عبدالله شیرازی، (20) و کتاب تاریخ اولجایتو، نوشته ابوالقاسم قاشانی (قاشانی، 1348، ص 48)، از نمونه های جالب توجه این دسته از منابع در دوره تاریخی مورد نظر این مقاله است.
6. رساله ها و کتابهای مستقل درباره فلسفه و اندیشه سیاسی
بخشی دیگر از منابع اندیشه سیاسی در اسلام، رساله هایی است که بی اینکه به تقسیم بندی حکمت یا حکمت عملی اشاره داشته باشد، مستقلا به بحث و بررسی در باره یک یا چند جنبه از جنبه های مسائل سیاسی پرداخته است. (21) رساله کوتاه و پر نکته ساز و پیرایه شاهان پر مایه، به قلم باباافضل مرقی کاشانی،نمونه ای خوب برای این دسته از منابع در نیمه دوم قرن هفتم به شمار می رود.
7. رفتارهای سیاسی
افزون بر شش دسته منابع مکتوب پیشین، باید از رفتارهای سیاسی نیز به عنوان یکی از منابع مستقل و ارزشمند اندیشه سیاسی اسلامی نام برد. اگر چه گزارش رفتار سیاسی عالمان و حاکمان در منابع تاریخی ذکر شده، ولی طبیعی است که رفتار سیاسی می تواند به عنوان منبعی مستقل هم مورد توجه قرار گیرد; زیرا بررسی، تحلیل و تعلیل این رفتارها، پژوهشگر را به یافتن مبانی فکری و نظری آن هدایت می کند، که فراتر از منابع تاریخی است واز ارزنده ترین منابع اندیشه سیاسی به شمار می رود. البته، بر تحلیل رفتار سیاسی عالمان دینی فایده ای دیگر نیز مترتب است و آن، سنجش پایبندی عملی آنان به مبانی فکری خود و تطابق اندیشه و سخنانشان با رفتارشان است; که در جای خود موضوعی مهم است ، ولی در مجالی دیگر باید به آن پرداخته شود.
این مقاله، زوایایی پنهان از اندیشه سیاسی شیعی را در نیمه دوم قرن هفتم هجری بر پایه تبیین و تحلیل رفتار سیاسی دانشمندان برجسته شیعی در این دوره، در معرض داوری اندیشمندان قرار می دهد.اگر رابطه دانشمندان شیعه با حاکمان مغول - حتی پیش از اسلام آوردن آنان - و وزیران و امیرانشان بررسی شود، نمونه هایی فراوان از حسن ارتباط و حتی همکاری میان آنان به چشم خواهد خورد. با مطالعه خطبه و مقدمه کتابهای شیعی تالیف شده در این دوره و بیرون آوردن نام ممدوحان، سیاهه ای بلند از نام وزیران و امیران مغولی یا منصوب از طرف مغولان به دست می آید. ابن میثم بحرانی (679ق) در مقدمه شرح نهج البلاغه خود، علاءالدین عطاملک بن محمد جوینی (681ق)، سیاستمدار و حاکم عراق عرب و خوزستان در عهد هلاگو، را ستوده است (ابن میثم، 1378ق، ج 1، صص 2-3). (22) خواجه نصیرالدین طوسی نیز کتاب اوصاف الاشراف (طوسی، 1370، ص 4) (23) و محقق حلی کتاب المعتبر فی شرح المختصر (محقق حلی ، 1364ش، صص 20- 25) را به محمدبن محمد جوینی، حاکم اصفهان، تقدیم کردند. (24) عمادالدین حسن طبری نیز در دیباچه کتاب مهم خود به نام کامل بهائی (طبری، بی تا، ج 1، ص 11) که در سال 675ق نگاشته شد، از محمدبن محمدجوینی و پدرش به بزرگی تمام یاد کرده است (طبری، بی تا، ج 1، صص 12-13و16).
برای همکاری و حسن ارتباط علمای شیعه با خانها و دربار مغولان، نمونه های زیادی در دست است. صرف نظر از خالت یا عدم دخالت خواجه نصیرالدین طوسی در فتح بغداد، (25) وی همکاری و همفکری گسترده ای با هلاگوخان داشت، و همو در روی کار آمدن جانشین هلاگو، اباقاخان، نقشی مهم ایفا کرد. (26)
مؤید الدین ابوطالب محمدبن احمد بن علقمی (656 ق)، وزیر شیعی مذهب (27) مستعصمم آخرین خلیفه عباسی، که در شدت تعصب او در تشیع گفته اند که اقامه نماز جمعه را متوقف ساخت تا مدرسه ای برای شیعیان بنا نهد و نماز جمعه را در آن به پا دارد(دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص 327)،پس از سقوط بغداد، به حکم هلاگو بر منصب اداره بغداد ابقا شد(طهرانی،1366ش، صص 149-152).
رضی الدین علی بن موسی بن طاووس (664 ق) محدث، ادیب و شاعر پر آوازه شیعی با وجود ارتباط خوبی که با دستگاه خلافت عباسی داشت (28) و پانزده سال هم در بغداد زیست، ولی هیچگاه دعوت خلیفه را برای پذیرش نقابت علویان در عراق نپذیرفت. ولی همو پس از سیطره مغولان بر بغداد، دعوت هلاگو را برای پذیرش نقابت علویان پاسخ مثبت داد و تا پایان عمر هم بر این منصب باقی ماند.
مجدالدین محمد بن عزالدین حسن بن طاووس به حضور هلاگو رفت، و کتاب البشارة را به او هدیه کرد. به همین دلیل، حله، نیل و مشهدین (نجف و کاظمین) از قتل و غارت در امان ماندند، و حکم نقابت سر زمینهای اطراف فرات (البلاد الفراتیه) را- که از قبل در اختیار داشت - باز یافت(ابن عنبه، بی تا، ص 220).
شماری از شخصیتهای شیعی همچون: امیر طرمطاز، (29) خواجه سعدالدین آوجی (30) و سید تاج الدین آوی (31) در دربار اولجایتو-پیش از شیعه شدن او و پس از آن- حضور داشتند. متکلم و فقیه پر آوازه و کم نظیر شیعی، علامه حلی، ضمن و اهتمام به تعلیم و تدریس بویژه در مدرسه سیاره (33) کتابهای سه گانه: نهج الحق و کشف الصدق (طهرانی، 1398ق، ج 24، ص 416)، منهاج الکرامة فی الامامة(حلی، بی تا، ص 9) و کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین (حلی،1413ق، صص 21-22). را برای اولجایتو تالیف کرد. (34) مؤلف کتاب ارزشمند عمدة الطالب نیز نمونه هایی زیاد از منزلت یافتن علویان و شیعیان نزد اولجایتو و همکاری با او را گزارش کرده است (ابن عنبه، بی تا، صص 100-101، 168-169، 171و383).
دلایل رویکرد علمای شیعه
بدون تردید این تلاشها و اقدامات بر پایه های نظری استوار بوده است، که با کاوش در منابع آن دوره می توان آنها را به صورت ذیل بیان کرد:
1. آمادگی ذهنی برای سقوط عباسیان و استیلای مغولان
علامه حلی در کتاب کشف الیقین در شمار فضیلتهای امیرالمؤمنین(ع)، از پیشگویی آن حضرت در قدرت یافتن مغولان و گرفتن بغداد از عباسیان یاد نموده، و سپس به این مناسبت ماجرایی را به نقل از پدرش این گونه ذکر کرده است (حلی، 1413ق، صص 100-102):
«در آستانه سقوط بغداد، مردم حله را ترس و وحشت فرا گرفت. بیشتر مردم، شهر را ترک کردند و به بیابانهای اطراف رفتند. فقط اندکی از آنان در شهر ماندند. پدرم، سید مجدالدین بن طاووس و فقیه ابن ابی العز در شمار این افراد اندک بودند. این سه نفر متفقا تصمیم گرفتند با هلاگو مکاتبه کنند، و اطاعت و فرمانبرداری خود را از او اعلام دارند. آنان نامه ای از طریق فردی غیر عرب زبان برای هلاگو فرستادند. هلاگو نیز دو نفر به نامهای تکلم و علاءالدین را نزد آنان روانه داشت، که اگر آنان براستی به آنچه نوشته اند معتقدند، نزد او حضور یابند. ابتدا این سه نفر ترسیدند، زیرا از سرانجام کار آگاه نبودند. ولی پدرم از سفیران هلاگو پرسید: اگر من به تنهایی نزد او حاضر شوم، کفایت می کند یا نه؟
آنان پذیرفتند که تنها وی را با خود ببرند. وقتی پدرم نزد هلاگو رفت هنوز نه بغداد فتح شده و نه خلیفه کشته شده بود. هلاگو از او پرسید، چگونه برای من نامه نوشتید و نزد من حاضر شدید، قبل از اینکه بدانید سرنوشت من و خلیفه به کجا خواهد انجامید؟ و اگر من و او مصالحه کنیم، چگونه از انتقام او خود را در امان نگاه خواهید داشت؟ پدرم گفت: ما ست به این کار زدیم، زیرا روایتی از اماممان علی بن ابی طالب(ع) به ما رسیده است، که در یکی از خطبه هایشان چنین فرموده اند: «زوراء، و شما چه می دانید که زوراء چیست؟ سرزمینی سخت و استوار [مراد زمین بغداد است ] که در آن ساختمانهایی محکم بنا نهاده خواهد شد، و ساکنانی فراوان خواهد یافت. و در آن، مردمانی کهنسال و دارای ثروت زیاد خواهند زیست. فززندان عباس آنجا را وطن خویش و محل تجملات و دلخوشیهای خود قرار دهند وآنجا سرزمین لهو و لعب آنان خواهد شد. در آن، ستم ستمگری و بی عدالتی ویرانگری خواهد کرد. پیشوایان گناهکار، قاریان قرآن فاسق و وزیران خیانتکاران و ایرانیان و رومیها در خدمت آنان خواهند بود. آنچه را نیکو می شمرند، بدان امر نمی کنند; و از آنچه آن را ناپسند می دانند، دست نمی کشند. در آنجا مردان را مردان بسنده است، و زنان را زنان. و آنگاه است که اندوهی سخت و فراگیر، گریه هایی دراز، مصیبت و ناله های بلند از سیطره و قدرت ترکان، به مردم زوراء روی خواهد آورد. ترکان کیستند؟ آنان مردمی با حدقه های کوچکند. چهره هایشان مانند سپرهای کوبیده شده است. لباسی آهنین بر تن دارند. مردانی بدون ریش و سوار بر اسبانی بی مویند. پادشاهی دارند که از آنجا که ظهور کرده است، به سراغ آنان می آید. پادشاه آنان صدایی رسا، هیبتی بزرگ و همتی بلند دارد. او از هیچ شهری عبور نمی کند، مگر اینکه آن را فتح کند. هیچ پرچمی در مقابل او بر افراشته نمی شود، مگر اینکه آن را به زیر کشد. وای و وای بر هر که با او دشمنی ورزد. و چنین است تا به پیروزی رسد. » (35) و ما وقتی این ویژگیها را شنیدیم، آنها را در شما یافتیم و به امید (لطف) شما به سراغ شما آمده ایم. هلاگو با شنیدن این سخنان، دل راست داشت و فرمانی به نام پدرم نوشت که مردم حله و اطراف آن را خشنود می ساخت... روایات زیادی در این زمینه در دست است.» (36)
این ماجرا، آمادگی روحی علمای شیعه را برای روی کار آمدن حتمی مغولان و بیهوده بودن هر نوع مقاومتی در برابر آن، نشان می دهد. علمای شیعه مجبور بودند استیلای مغولان را به عنوان یک واقعیت بپذیرند، و خود را با آن وفق دهند; و با توجه به این واقعیت، به چگونگی حفظ و گسترش فرهنگ شیعی بیندیشند و در عمل هم چنین کردند.
2. لزوم تلاش برای تبدیل مدینه های غیر فاضله به مدینه فاضله
خواجه نصیرالدین طوسی در مقاله سوم کتاب اخلاق ناصری- که پیش از این نیز به آن استناد شد- ضمن برشمردن انواع اجتماعات بشری، شناخت مدینه های غیر فاضله را ابزاری برای شناخت بهتر مدینه فاضله و تلاش برای رسیدن به آن معرفی کرده است. وی در این باره می گوید (طوسی، 1360، ص 280):
«اجتماعات نیز منقسم باشد بدین دو قسم:... مدینه فاضله ...و ....مدینه غیر فاضله. و مدینه فاضله که یک نوع بیش نبود... و اما مدینه غیر فاضله، سه نوع بود: یکی ...مدینه جاهله... و دوم ...مدینه فاسقه ... و سیم مدینه ضاله ... و هر یکی از این مدن، منشعب شود به شعب نامتناهی ...و غرض از این مدن، معرفت مدینه است تا دیگر مدن را بجهد بدان مرتبه رسانند. »
از سیاق عبارات و اشارات خواجه در همین کتاب، چنین بر می آید که در فقدان مدینه فاضله، باید به نزدیکترین مدینه به مدینه فاضله داخل شد و برای رساندن آن به مدینه فاضله کوشید (طوسی، 1360، ص 289):
«انشای مدن فاضله (37) و ریاست افاضل از مدن ضروری (38) و مدن جماعت (39) آسانتر از آن بود که از دیگر مدن و به امکان نزدیکتر.»
این دیدگاه نیز مبنا و محلی برای رفتار سیاسی علمای شیعه در آن دوره، بویژه زندگی سیاسی خواجه نصیرالدین و پیوستن او به هلاگو- که بر آیین اسلام نبود-، به شمار می آید. اکنون، با نگاهی واقع بینانه به نقش خواجه نصیر در ساماندهی جامعه اسلامی در روزگار ایلغار مغول و حفظ و انتقال فرهنگ اسلامی و شیعی، به نظر می رسد که وی در تحقق عملی اندیشه خود تا حد زیادی کامیاب بوده است. (40)
3. اعتقاد به بهتر بودن سلطان عادل کافر از سلطان ظالم مسلمان
گفته می شود که وقتی هلاگو بغداد را فتح کرد، علما را به اجبار در مستنصریه گرد آورد. وی در اجتماع آنان، این پرسش را مطرح کرد که آیا حاکم عادل کافر بهتر است یا حاکم ظالم مسلمان.
در آن میان نخستین کسی که در نوشته ای حکم به برتری حاکم عادل کافر داد، رضی الدین علی بن موسی بن طاووس بود. چنین اقدامی شاید به این دلیل بود که وی سرآمد دیگر دانشمندان حاضر در مجلس به شمار می رفت، و دیگران به احترام او پیشقدم نشدند. سپس، دیگران به تبعیت از او، نوشته اش را امضا کردند. (41)
این اعتقاد نیز می توانست یکی از مبانی همکاری علمای شیعه با خانهای مغول باشد. پیش از این نیز اشاره کردیم که رضی الدین علی بن موسی بن طاووس، معروف به سیدبن طاووس، با وجود احترام و منزلت نزد خلفای عباسی، دعوت و اصرار مستنصر را برای پذیرش منصب قضاء، نقابت علویان و حتی سفارت نزد مغولان نپذیرفت. وی در نوشته ای خطاب به فرزندش، اصرار مستنصر- که گاه با تهدید و فشار همراه بود - و افکار خود را به تفصیل شرح داده، و در ضمن آن از آفات نزدیک شدن به حاکمان و عزم جزم خود برای روی خوش نشان ندادن به هیچ یک از این گونه درخواستها و پیشنهادها، داد سخن داده بود. حتی وی به شریف رضی و سید مرتضی برای همکاری با آل بویه، معترض شده بود (ابن طاووس، بی تا، صص 137-148). اما پس از سقوط بغداد وبا تکیه بر فتوایی که صادر کرده بود واز سر رغبت (ابن فوطی، 1351ق، ص 350) یا به تشویق خواجه نصیرالدین طوسی (طهرانی،1366، ص 116) یا حتی به اکراه (ابن عنبه،1363، صص 131-132)، در خواست هلاگو برای پذیرش نقابت علویان را پذیرفت و تا پایان عمر نیز بر این منصب باقی ماند. (42)
4. جواز پذیرش ولایت حاکم جائر برای اقامه حق
با وجود اعتقاد ویژه شیعیان در باره ویژگیهای حاکم و جایز نبودن همکاری با حاکمان غیر شیعه، این پرسش مهم همواره در متون فقهی شیعه بوده است که اگر حاکمی جائر از فقیه شیعه ای برای پذیرش مسئولیتی بویژه منصب قضا دعوت کرد، آیا پذیرش این دعوت جایز است یا نه؟ و در هر صورت، شرایط آن چیست؟ بخشی خاص از کتب فقهی ویژه این بحث نیست، ولی به طور پراکنده و در بخشهای مختلف مطالبی در این زمینه مطرح شده است. فقیه نامور این دوره محقق حلی(676 ق) این مسئله را در بحث متاجر و در زمره مسائل مربوط به مکاسب محرمه مطرح کرده است.وی دو حالت کلی را برای این موضوع در نظر گرفته، سپس برای هریک از آن دو نیز دو حالت دیگر فرض کرده و حکم هر یک از حالتهای چهارگانه را به شرح ذیل بیان کرده است:
1. حاکم جائر فقیه شیعی را مجبور به پذیرش مسئولیت نکند، و فقط از او برای این کار دعوت کند:
1.1. اگر فقیه نداند در صورت پذیرش مسئولیت از ارتکاب حرام در امان می ماند، در این صورت پذیرش آن حرام است.
2.1. اگر فقیه بداند که مرتکب حرام نخواهد شد و خواهد توانست امر به معروف و نهی از منکر کند، در این صورت پذیرش مسئولیت مستحب است.
2. حاکم جائر فقیه شیعی را به پذیرش مسئولیت وادار کند:
1.2. اگر فقیه آن را نپذیرد و خطر کمی -مانند چند روز زندان -متوجه او شود، پذیرش مسئولیت جایز ولی مکروه است.
2.2. اگر فقیه آن را نپذیرد و خطر بزرگی -مانند کشته شدن- متوجه او شود، پذیرش مسئولیت جایز است. در این حالت، فقیه می تواند به آنچه حاکم امر می کند گردن نهد، جز در مورد ریختن خون بیگناهان که تقیه در آن روانیست(محقق حلی،1403 ق، ص 266; همو، 1364، ص 118).
در یکی دیگر از منابع فقهی این دوره به نام الجامع للشرائع، نوشته نجیب الدین یحیی بن احمد بن سعید هذلی(689 یا690 ق)، همین احکام با اختلافی جزئی بیان شده است. ولی به فتوای او، فقیهی که ناچار از پذیرش ولایت قضاء از سوی حاکم جائر است، باید نیت کند که گویی از حاکم عادل حکم دریافت کرده است (حلی هذلی، 1405ق، ص 522).
دیگر فقیه پرآوازه این دوران، علامه حلی (726 ق)، اگر چه در کتاب ارشاد الاذهان خود حتی در صورت امکان اقامه حد می گوید: «احوط (43) ممنوعیت قبول این مسئولیت است » (شهید اول، 1414ق، ص 510) و در کتاب دیگر خودبه نام قواعد الاحکام نیز با ذکر: «ففی جواز ...نظر»، نظر خاصی در این باره نداده و فقط پذیرش منصب را در حالت اجبار جایز شمرده است(علامه حلی، بی تا، ج 1،ص 525)، ولی در پاره ای دیگر از آثار خود همچون تبصرة المتعلمین با تفاوتهایی اندک تقسیم بندی محقق حلی را پذیرفته است(علامه حلی، 1411 ق، ص 188). همچنین، وی در کتاب مختلف الشیعة پس از نقل آرای فقهای شیعه در جواز یا عدم جواز پذیرش ولایت و نمایندگی از سلطان ظالم برای اقامه حد، می گوید (علامه حلی، 1323 ق، ج 2، ص 159):
« چون تعطیل حدود موجب ارتکاب حرام و شیوع فساد می شود، با شرایط پیشگفته و به شرط اعتقاد به اینکه این کار را (گویی) از سوی حاکم عادل انجام می دهد، پذیرش مسئولیت جایزاست.»
همو در تحریر الاحکام اظهار می دارد (علامه حلی، بی تا، ص 157):
«بر هیچ فقیه شیعی جایز نیست که خود را برای پذیرش مسئولیت بر سلطان عرضه کند، مگر آنکه یقین بدارد مرتکب خطا نخواهد شد.»
این فتوا در باره چگونگی همکاری با حاکم غیر عادل، از ویژگیها و نوآوریهای این دوره نیست. فقیهانی بزرگ پیش و پس از این دوره نیز به آن فتوا داده اند. به نظر می رسد این دیدگاه فقهی، محمل اصلی و مبنای همکاری بزرگان شیعه با حاکمان در طول تاریخ بوده است. (44)
بر اساس آنچه گذشت، فقیهان و علمای شیعه با توجه به شرایط و زمینه های فراهم آمده در نیمه قرن هفتم هجری بویژه بر چیده شدن بساط خلافت دیر پای عباسی و تسامح مذهبی جانشینان مغولی آنان، از این فرصت بهره جستند و با تلاشی گسترده توانستند به نشر و پراکندن تفکر شیعی دست زنند. یکی از راههایی که دانشمندان شیعی برای بهره برداری از این فرصت پیش گرفتند، قبول درخواست همکاری مغولان بود. قبول این در خواست بر مبانی و پایه هایی استوار بود که بازیابی آنها از یک سو روشن کننده زوایایی پنهان از اندیشه سیاسی شیعه در یکی از مهمترین مقاطع حیات خود می باشد، و از سویی دیگر بیانگر چگونگی تطبیق پذیری اندیشه شیعه با شرایط دگرگون شونده زمان و مکان بدون دست برداشتن از محوری ترین مسئله در اندیشه سیاسی شیعه بلکه محوری ترین مسئله در تفکر شیعی، یعنی امامت و ولایت،است. داشتن تصوری روشن و تحلیلی درست از مقاطع مهم و مراحل تطور اندیشه سیاسی شیعه، می تواند دستمایه ای شایسته برای پژوهشگران اندیشه سیاسی اسلامی و شیعی باشد،که در شرایط کنونی با پرسشهایی فراوان روبرویند.
کتابنامه
1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابوحامد، شرح نهج البلاغة،20ج، تحقیق: محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت: داراحیاء الکتب العربیة (افست القاهره: عیسی البانی الحلبی وشرکاة)، ط 2، 1385 ق / 1965م
2. ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ،13ج، بیروت: دارصادر و داربیروت،1386ق/1966م
3. ابن طاووس، رضی الدین علی بن موسی، برنامه سعادت (ترجمه وصیت عالم ربانی سیدبن طاووس 1 به فرزند خود به نام کشف المحجة لثمرة المهجة)،ترجمه: سید محمدباقر شهیدی گلپایگانی، بی جا: المرتضویة، بی تا
4. همو، فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم، قم: امیر،1363
5. ابن طقطقی، محمدبن علی بن طباطبا، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة،[قم]:الشریف الرضی، ط 1، 1414ق/ 1372
6. ابن عنبة، جمال الدین احمدبن علی بن الحسین (748-828 ق)، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، اشرف علی مراجعته و مقابلة الاصول: لجنة احیاء التراث، بیروت: دار مکتبة الحیاة،بی تا
7. همو، الفصول الفخریة، به اهتمام: جلال الدین محدث ارموی، تهران: علمی و فرهنگی،1363
8. ابن الفوطی البغدادی، ابوالفضل عبدالرزاق، الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فی المائة السابعة، مصدر بمقدمتین، الاولی: بقلم العلامة محمد رضاالشبیبی و الثانیة: بقلم الاستاذ مصطفی جواد، وقف علی تصحیحه و التعلیق علیه: الاستاذ مصطفی جواد، بغداد: المکتبة العربیة،1351ق
9. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، 14ج،7مج، دقق اصوله و حققه: احمدابوملحم(ودیگران)، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1988م
10. ابن میثم البحرانی، کمال الدین میثم بن علی (679ق)، شرح نهج البلاغة، 5ج، عنی بتصحیحه: عدة من الافاضل، قوبل بعدة نسخ موثوق بها، طهران: مؤسسة النصر، 1378ق
11. اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، سیاست، حکومت و فرهنگ دوره ایلخانان، ترجمه: محمود میر آفتاب، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چ 4،1372
12. الماسیه، رسول،«اندیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی » (پایان نامه)، تهران: دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع)، استاد راهنما: دکتر علی اصغر حلبی، آبان 1368
13. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، 10ج، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات،1403ق
14. بیانی، نسرین، دین و دولت در ایران عهد مغول، ج 2، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ،1370
15. تحفه (در اخلاق وسیاست واز متون فارسی قرن هشتم هجری)، به اهتمام: محمد تقی دانش پژوه، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1341
16. جعفریان، رسول، دین و سیاست در دوره صفوی، چ 1، قم: انصاریان، چ 1، 1370
17. همو، «نقش شیعیان در سقوط عباسیان »، کیهان اندیشه، شماره 23، فروردین و اردیبهشت 1368، صص 77-89
18. جوادی آملی، عبدالله،«نقش امام خمینی در تجدید بنای نظام امامت »، کیهان اندیشه، شماره 24، خرداد و تیر 1368، صص 8-17
19. جوینی، عطاملک علاءالدین بن محمد بن محمد، تاریخ جهانگشای جوینی، به سعی، اهتمام و تصحیح: محمد قزوینی، ج 1 (در تاریخ چنگیزخان و اعقاب او تا کیوک خان) و ج 3، (در تاریخ منکوقاآن و هولاکو و اسماعیلیه)، تهران: بامداد و ارغوان (افست از نسخه چاپ بریل لیدن)، 1368
20. حافظ، ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی (شامل وقایع 703-781ق)، به اهتمام: دکتر خانبابا بیانی، ج 2، تهران: انجمن آبشار ملی، 1350
21. حائری، عبدالهادی، «آیا خواجه نصیرالدین طوسی در یورش مغولان به بغداد نقشی بر عهده داشته است; پژوهشی از دیدگاه تاریخنگاری »، ایران وجهان اسلام: پژوهشهای تاریخی پیرامون چهره ها، اندیشه وجنبشها، مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1368
22. حکیمی، محمدرضا، دانش مسلمین، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بی تا
23. حلبی، علی اصغر، تاریخ اندیشه های سیاسی در ایران و جهان اسلام، تهران: بهبهانی، چ 1، 1372
24. حلی، یحیی بن سعید، جامع الشرائع، تحقیق و تخریج: عدة من الفضلاء، قم: بی نا،بی تا
25. امام خمینی، روح الله، تحریر الوسیلة،2ج، بیروت: دارالانوار، بی تا
26. خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین حسینی، حبیب السیرفی اخبار افراد بشر، تصحیح وفهارس زیر نظر: محمد دبیر سیاقی، تهران: ج 3و4، کتابفروشی خیام، چ 2،1353
27. دانش پژوه، محمد تقی، فهرستواره فقه هزار وچهارصد ساله اسلامی در زبان فارسی به انضمام رساله اصول فقه فارسی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چ 1،1367
28. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر: کاظم موسوی بجنوردی، ج 1،2و4، تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 1369و1370
29. الذهبی، شمس الدین ابوعبدالله، ذیول العبر فی خبر من غبر، حققه و ضبطه علی المخطوطتین: ابوهاجر محمد السعید بن بسیونی زغلول، بیروت: دارالکتب العلمیة، ط 1، 1405ق/ 1985م
30. سجادی، سیدجعفر، سیرحکمت عملی و طرح ریزی های اجتماعی در عالم اسلام، تهران: نهضت زنان مسلمان، بی تا
31. سعدی، شیخ مصلح الدین، کلیات سعدی (گلستان، بوستان، غزلیات، قصاید، رباعیات، قطعات و هزلیات)، از روی نسخه تصحیح شده محمد علی فروغی، تهران: نگاه، چ 1،1373
32. سعیدی، عباس، «فلسفه سیاسی در اسلام شناسی (شریعتی)»، مقاله اول، [تهران]: دفتر تبلیغات و انتشارات جاما، 1358
33. سواژه، ژان، مدخل تاریخ شرق اسلامی: تحلیل کتاب شناختی، تحریر جدید برمبنای ویرایش دوم، به اهتمام: کلود وکاهن، ترجمه: نوش آفرین انصاری (محقق)، ویراسته: دکتر علی اصغر حلبی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چ 1،1366
34. شجاعی زند، علیرضا، «دین و دولت »، راهبرد، شماره 11، پاییز 1375، صص 1-40
35. شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، 2ج، تهران: کتابفروشی اسلامیه، چ 3، 1365
36. شهید اول ابن مکی العاملی، شمس الدین محمد(786ق)، غایة المراد فی شرح نکت الارشادو حاشیة الارشاد للشهید الثانی، 4ج، قم: مرکز الابحاث و الدراسات لاسلامیة، ط 1، 1414ق
37. شیرازی، فضل الله بن عبدالله، تاریخ وصاف الحضره در احوال سلاطین مغول، تهران: (به سرمایه) کتابخانه ابن سینا (افست از نسخه چاپ بمبئی)، 1338
38. طباطبائی، سیدجواد، درآمدی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، چ 1، 1367
39. الطبری، عمادالدین الحسن بن علی بن محمدبن علی بن الحسن، کامل بهائی،2ج، تهران: مکتب مرتضوی، بی تا
40. طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، تصحیح و توضیح: مجتبی مینوی وعلیرضا حیدری، تهران: رکت سهامی انتشارات خوارزمی، چ 2، 1360
41. همو، اوصاف الاشراف، به اهتمام: سیدمهدی شمس الدین، تهران: سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، چ 2، 1370
42. همو، منتخب اخلاق ناصری،تصحیح: جلال الدین همایی، تهران:نشر هما،چ 5،1373
43. الطهرانی،الشیخ آغا بزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 24، تهران: المکتبة الاسلامیة، 1398 ق/1356
44. همو، طبقات اعلام الشیعة قرن 7، تحقیق: علی نقی منزوی، تهران: دانشگاه تهران،1366
45. العلامة الحلی، الحسن بن یوسف، الباب الحادی عشرمع شرحیه: النافع یوم الحشر لمقداد بن عبدالله السیوری و مفتاح الباب لابی الفتح بن مخدوم الحسینی، حققه و قدم علیه: مهدی محقق، مشهد: موسسه چاپ وانتشارات آستان قدس رضوی، 1368
46. همو، تبصرة المتعلمین فی احکام الدین، تحقیق: محمد هادی الیوسفی الغروی (ویلیه الجوهرة فی نظم التبصرة لتقی الدین الحسن بن علی بن داود الحلی) تحقیق: حسین الدرگاهی، طهران: مؤسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامی،ط 1، 1411ق/1990م
47. همو، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیة،2ج در یک مجلد، مشهد: طوس، (افست از سوی موسسة آل البیت)،بی تا
48. همو، جذبه ولایت، ترجمه منهاج الکرامة فی معرفة الامامة،نگارش: احمد حسینی چالوسی، تهران: معراجی، بی تا
49. همو، قواعد الاحکام، 2ج در یک مجلد، قم: الرضی، چاپ سنگی، بی تا
.5. همو، کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین(ع)،تحقیق: علی آل کوثر، قم: مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، ط 1،1413 ق
51. همو، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، طهران: مکتبة نینوی الحدیثة،1323ق
52. عنایت، حمید، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه: بهاءالدین خرمشاهی، تهران: خوارزمی، چ 1، 1362
53. فصیحی خوافی، فصیح الدین جلال الدین محمد(849ق)، مجمل فصیحی، تصحیح و تحشیه: محمود فرخ، ج 2و3، مشهد: کتابفروشی باستان، بی تا
54. القاشانی، ابوالقاسم محمد، تاریخ اولجایتو: تاریخ پادشاه غیاث الدنیا والدین اولجایتو سلطان محمد طیب الله مرقده، به اهتمام: همین همبلی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1348
55. کاهن، کلود، در آمدی بر تاریخ اسلام در قرون وسطی: قرون یکم تاهشتم ه.ق/ هفتم تا پانزدهم م.: روش شناسی و عناصر کتاب شناسی، ترجمه: دکتر اسدالله علوی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1370
56. کلبرگ، اتان، کتابخانه ابن طاووس واحوال آثار او، ترجمه: سیدعلی فدائی و رسول جعفریان، قم: کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی، 1371
57. لمبتون، آن، نظریه دولت در ایران، ترجمه: چنگیر پهلوان، تهران: کتاب آزاد، چ 1،1359
58. مبارک، محمد، نظام الاسلام: الحکم و الدولة، تهران: منظمة الاعلام الاسلامی قسم العلاقات الدولیة،1404 ق
59. المجلسی، الشیخ محمد باقر، بحارالانوار الجامعة لدرراخبار الائمة الاطهار(ع)، ج 104، بیروت: مؤسسة الوفاء، ط 2، 1403ق/1983م
60. المجلسی، محمدتقی (1070ق)، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه،8 ج،نمقه و علق علیه: علی پناه الاشتهاردی،قم:بنیاد فرهنگ اسلامی حاج محمد حسین کوشانپور، 1398ق
61. محقق حلی، نجم الدین ابوالقاسم جعفربن حسن (676ق)، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، مع تعلیقات: السید صادق الشیرازی، قم: دارالهدی للطباعة و النشر، ط 3،1403 ق/1983م
62. همو، المعتبر فی شرح المختصر، حققه و صححه: عدة من الافاضل، تحت اشراف: آیة الله ناصر مکارم شیرازی، ج 1، قم: مؤسسه سیدالشهداء(ع)، 1364
63. محمدی، محمد، فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، تهران: دانشگاه تهران، چ 2، 1356
64. مدرس رضوی، محمدتقی، احوال آثار قدوه محققین و سلطان حکماء و متکلمین استاد بشر و عقل حادی عشر ابوجعفر محمدبن محمدبن الحسن الطوسی ملقب به نصیرالدین، تهران:بنیادفرهنگ ایران، 1354
65. مرتضوی، منوچهر، مسائل عصر ایلخانان، تهران: آگاه، 1370
66. مرقی کاشانی، افضل الدین محمد، «ساز و پیرایه شاهان پر مایه »، مصنفات افضل الدین محمد مرقی کاشانی، به تصحیح: مجتبی مینوی ویحیی مهدوی، چ 2، تهران: خوارزمی،1366
67. مسجد جامعی، محمد، زمینه های تفکر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن، ویراسته: بهاءالدین خرمشاهی،[تهران]: الهدی، چ 1،1369
68. منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة،4ج، قم: المرکز العالمی للدراسات الاسلامیة، ط 1، 1408ق
69. مورگان، دیوید، مغولها، ترجمه: عباس مخبر، ویراسته: فریدون فاطمی، تهران: نشر مرکز، چ 1، 1371
70. میرخواند، محمدبن خاوندشاه بلخی، روضة الصفا،تهذیب و تلخیص: دکتر عباس زریاب، ج 4-6، تهران: علمی، چ 1، 1373
71. نامدار، مظفر، «رهیافتی بر مبنای اندیشه های سیاسی شیعه در قرن اخیر»، تاملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی (مجموعه مقالات)، به اهتمام: موسی نجفی، ج 1، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی، چ 1، 1374
72. النجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، حققه و علق علیه: محمود القوجانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی،1400 ق
73. نخبة من العلماء والمفکرین، لمعات من الفکر السیاسی، [تهران]: المرکز الاسلامی، ط 1، 1402ق/ 1982م
74. همدانی، رشیدالدین بن فضل الله، جامع التواریخ، 4ج، بی جا:بی تا،1373
75. الیعقوبی،محمدعلی،البابلیات،4ج،2مج،قم: دارالبیان(افست از نسخه چاپ 1951م)، ط 2،بی تا
پی نوشتها:
× عضو هیئت علمی و رئیس مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق(ع)
1- برای اطلاع از حجم تحقیقات انجام شده، ر.ک:. سواژه،1366، صص 300-312; کاهن، 1370، صص 250-260; مرتضوی، 1370، صص 369-544; اشپولر، 1372، صص 4-21.
2- در باره حمله چنگیزخان و تحلیل آن، منابعی فراوان در دست است. برای ویرانیها و دهشت انگیزی غارت و کشتارشان، ر.ک: جوینی،1367، ج 1،صص 3، 75 و 140; ذهبی، 1405 ق، ج 3، ص 172; ابن اثیر،1386ق، ج 12، ص 358; ابن ابی الحدید، 1385ق، ج 8، ص 231.
3- در باره سقوط بغداد وقتل خلیفه نیز منابعی فراوان در دست است. به عنوان نمونه، ر.ک: ابن فوطی، 1351 ق، صص 323-335; ابن طقطقی، 1414 ق، صص 333-339; جوینی،1367، ج 3، صص 1- 114. سعدی نیز در قصیده ای با مطلع زیر، از این فاجعه حسرت خورده است (کلیات سعدی،1373، صص 858-859):
آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین
4- مغولان پس از فتح بغداد، سیطره ای کم دوام- و در حقیقت حملاتی ناموفق -نیز به سمت شام که در اختیار ممالیک بود، داشتند. در این باره، ر.ک: مرتضوی، 1370، صص 42-43 و54-60.
5- گفته شده که وقتی هلاگو برای فتح بغداد رایزنی می کرد، به او گفتند (رشیدالدین فضل الله،1373، ج 2 ، ص 1006): «مبارک نباشد قصد خاندان خلافت کردن و لشگرها به بغداد کشیدن، چه تا غایت وقت هر پادشاه که قصد بغداد و عباسیان [کرد] از ملک وعمر تمتع نیافت.اگر پادشاه سخن بنده نشنود و آنجا رود، زود شش فساد ظاهر شود. اول: آنکه همه اسبان بمیرند و لشگریان بیمار شوند، دوم: آفتاب بر نیاید، سیوم: باران نبارد، چهارم: باد صرصر خیزد و جهان به زلزله خراب شود، پنجم: نبات از زمین نروید، ششم:آنکه پادشاهی بزرگ در آن سال وفات کند.»
در ادامه همین رایزنیها، خواجه نصیرالدین طوسی در پاسخ به هلاگو گفت (رشیدالدین فضل الله،1373ش، ج 2، ص 1007) .: «از این احوال هیچ یک حادث نشود. فرمود که پس چه باشد؟ گفت آنکه به جای خلیفه، هولاگوخان بود.»
ابن ابی الحدید نیز پیش از سقوط بغداد و پس از یک حمله ناکام مغولان به بغداد، نگرانی خود را از پیامد سقوط بغداد این گونه اظهار داشته است (ابن ابی الحدید،1386 ق، ج 8، ص 241): «ولو حدث علی بغداد منهم حادثة کما جری علی غیرها من البلاد، لانقرضت ملة الاسلام و لم یبق لها باقیة.»
6- به عنوان نمونه، ر.ک: مورگان، 1371، ص 51; مرتضوی، 1370، صص 259- 268 ; بیانی، 1370، ج 1، صص 45-46; اشپولر، 1372، ص 202.
7- ر.ک: عنایت، 1362، ص 19:
«... فقط بر اثر ضربه و تکان تعدیات نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اروپائیان، از اواخر قرن هجدهم به این طرف بود که نخبگان مسلمان آغاز به نگارش آثار جداگانه درباره مباحث خاص سیاسی کردند... مادام که فرنگی مآبی هنوز بخشهای عمده ای از گروههای تحصیل کرده جدید را از میراث فرهنگیشان بیگانه نکرده بود، اغلب اصلاحگران اندیشه های خود را به زبان علوم اسلامی -یعنی با استفاده از عبارات فقهی و نقل آیات قرآنی و احادیث نبوی - همراه با نقل قولهای گاه بگاه از منابع بیگانه بیان می کردند.»
8- به عنوان نمونه،ر.ک: بقره، 124; آل عمران،26 و189; نساء، 58و59; مائده،33، 48و 55; انعام، 90; احزاب،36 و حدید، 25.
برای بحثها وگزارشهایی درباره مباحث سیاسی در قرآن، ر.ک: شجاعی زند، 1375، ص 28; المبارک ، 1404ق، صص 18-20; نخبة من العلماء، 1402ق، صص 29-32 و 62-64.
9- به عنوان نمونه، ر.ک: المبارک، 1404ق، صص 20-22.
10- به عنوان مثال: تقسیم آنها به دو دسته کلی: سیاستنامه ها و متون فلسفه سیاسی(طباطبائی،1367 ،صص 18-19)، تقسیم آنها به سه دسته: سیاست دینی اسلام، سیاست فلسفی اسلام و سیاست مرآتی یا سلوکی (حلبی، 1372، ص 13)، تقسیم آنها به: فلسفه سیاسی وعلوم سیاسی (سعیدی، 1358، صص 17-23)، تقسیم آنها از نظر روش تدوین به سه گونه: روش مستدل عقلی، روش تجربه اجتماعی وملاحظه خارجی وروش تعبد و استناد به وحی والهام و شعور اجتماعی دینی (تحفه، 1341 مقدمه دانش پژوه)، تقسیم آنها به چهار دسته: فلسفه سیاسی فلسفی، فلسفه سیاسی کلامی، فلسفه سیاسی فقهی و فلسفه سیاسی اجتماعی (حکیمی، بی تا، صص 266-272) و تقسیم آنها از نظر دوره های تاریخی تکوین وتحول به چهار دوره: تفوق کلامی سیاست، تکوین اندیشه سیاسی در فلسفه، تکوین اندیشه سیاسی در فقه و دوره بازگشت سیاست به جایگاه خود در علم کلام (نامدار، 1374، صص 5-19)، که تقسیم بندی اخیر با واقعیات تاریخی سازگار نیست.
11- ر.ک: جوادی آملی، 1368، بویژه صص 10-11. به اعتقاد ایشان اگر مسئله امامت در علم کلام مطرح شود، سخن از خالق و شئون او است; واگر در فقه مطرح شود، سخن از مخلوق و شئون او است. در این زمینه، ر.ک: نامدار، 1374، صص 5-9.
12-این کتاب افزوده علامه حلی (فصل یازدهم) بر خلاصه مصباح المتهجد شیخ طوسی و در بردارنده فشرده ای از مبانی اعتقادی شیعی است. به دلیل اهمیت آن، این فصل جداگانه استنساخ شد و عملا حکم کتابی مستقل یافت.
13- تجرید الاعتقاد، کتاب کلامی معروف خواجه نصیرالدین طوسی است.
14- ابن تیمیه کتاب منهاج السنة النبویة را در رد این کتاب و همراه با توهین وافترای فراوان نوشت.
15- برای بحثی در باره حاکم اسلامی از نظر اهل سنت، ر.ک: مسجد جامعی،1369، صص 178-186.
16- برای نمونه، ر.ک: محمدی،1356; گفتارهای دوم تا چهارم; عنایت، 1362، ص 35; طباطبائی،1367، ص 19. و برای بحثی در باره تحول نظریه دولت نزد سیاستنامه نویسان، ر.ک: لمبتون،1359، بویژه صص 39-49. همچنین برای آشنایی با چند کتاب و رساله مهم در این زمینه، ر.ک: دانش پژوه،1367، صص 139-144.
17- ابن طقطقی از منابعی همچون کلیله و دمنه، جاویدان خرد (ترجمه عربی آن آداب العرب و الفرس)، خردنامه و مانند آن بهره جسته; و اندرزهای خود را به سخنانی از قباد، انوشیروان و اسکندر، فرزانگان ایران و هند و پادشاهان ایرانی آراسته، وبه مناسبت آیات، احادیث، حکایات ظریف واشعار زیبا نیز در تایید آنها نقل کرده است.ر.ک: ابن طقطقی، 1414ق; دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 1، ص 161.
18- برای بحثی قابل نقد و نقض درباره آن، ر.ک: طباطبائی،1367; صص 120-121. همچنین برای بحثی در باره نخستین کتب و رساله های تدوین یافته در باره حکمت عملی، ر.ک: سجادی، بی تا.
19- بر خلاف ادعای نویسنده کتاب درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی ایران، که می گوید: این مقاله اخلاق ناصری حکمت عملی نیست و فقط نظری است.ر.ک: طباطبائی،1367 ش، ص 115.
برای گزارشی از کتاب اخلاق ناصری و شروح وخلاصه های آن، ر.ک: مدرس رضوی، 1354، صص 449-457; و نیز مقدمه های مرحوم مینوی، علیرضاحیدری و بزرگ علوی بر نسخه چاپ شده از سوی انتشارات خوارزمی در سال 1360.
گزیده ای از اخلاق ناصری به تصحیح مرحوم جلال الدین همایی، چاپ شده است.
20- برای گزارشی از این نوع اطلاعات در کتاب وصاف الحضرة، ر.ک: لمبتون،1359، صص 45-46.
21- برای معرفی 47 کتاب و رساله در این زمینه، ر.ک: دانش پژوه،1367، صص 144 -158 با عنوان «چند دفتر ارزنده در اندیشه سیاسی خلافت اسلامی ».
22- گزیده ای از عبارات او چنین است:
« او جبت تقلبات الایام دخول دارالسلام فوجدتها نزهة للناظر ... بانتهاء احوال تدبیرها و القاء مقالید امورها الی ...صاحب دیوان الممالک السالک الی الله اقرب المسالک علاء الحق و الدین عطاملک بن الصاحب المعظم والمولی المکرم الفائز بلقاء رب العالمین و مجاورة الملائکة المقربین بهاء الدنیا و الدین محمد الجوینی ضاعف الله جلاله و خلد اقباله و حرس عزه و کماله و اید فضله و افضاله و فسح فی مد عمره و امده بتوفیقه و شد ازره.»
23- عبارات خواجه چنین است:
«...اشتغال بدان مهم از کثرت شواغل بی اندازه و موانع بی فایده میسر نمی شد، و اخراج آنچه در ضمیر بود از قوه به فعل دست نمی داد. در این وقت که اشاره نافذ خداوند صاحب اعظم نظام و دستور عالم والی السیف و القلم قدوة اکابر العرب و العجم شمس الحق والدین بهاء الاسلام و المسلمین ملک الوزراء فی العالمین صاحب دیوان الممالک مفخر الاشراف و الاعیان مظهر العدل و الاحسان محمدبن صاحب السعید محمد الجوینی -اعزالله انصاره و ضاعف اقتداره- تمام آن اندیشه نفاذ یافت....»
24- ذکر عبارات محقق در مدح حاکم اصفهان هم خالی از لطف نیست:
«هذا و الموانع حاجزة و الاسباب عاجزة حتی ورد امر الصاحب الاعظم ولی النعم غیاث الامم سلطان صدور العرب و العجم العالم العادل المخصوص بمزایل الفضایل و الفواضل مقرر قواعد الایمان بسیرته العادلة و مدمردعائم الطغیان بسطوته الهائلة جابر العباد و قاهر العناد بهاء الملة و الدین عماد الاسلام والمسلمین محمدبن المولی صاحب دیوان الممالک باسط العدل فی الاقطار والممالک ... محمدبن محمد الجوینی- اعزالله نصر هماو انفذ فی الآفاق امر هما -....»
25- برای بحثهایی در این زمینه، ر.ک: حائری، 1368; مدرس رضوی، 1354، صص 16-18; طهرانی،1366، صص 150-152;یعقوبی، بی تا، ج 2، بخش دوم، صص 201-202; جعفریان، 1368.
26- برای اطلاع از منابع این موضوع، ر.ک: اشپولر، 1372، ص 260; بیانی، 1370، ج 1، صص 304-318.
27- وی در ربیع الاول سال 643ق به وزارت رسید، و تا زوال خلافت عباسی این منصب را حفظ کرد. چندین در گیری میان شیعیان و سنیان در محله کرخ بغداد در ایام وزارت او واقع شد. در پرتو حمایتهای او، ابن ابی الحدید شرح معروف خود بر نهج البلاغه را نگاشت. در این باره، ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، صص 326-327; وصاف، 1338، صص 28-29;ابن کثیر، 1998م،ج 13، صص 209 و 214; ابن ابی الحدید، ج 6، 1358 ق،صص 3-4.
28- خلیفه برای اقامت وی در بغداد خانه ای به او هدیه نمود(طهرانی،1366، ص 17)، و از دست او نیز در کنار ضریح امیرالمؤمنین(ع) خرقه فتوت دریافت کرد (ابن فوطی، 1351 ق، ص 257)، و وساطت او را در باره دیگران می پذیرفت (ابن طاووس،1363، صص 126-127; طهرانی،1366، صص 178-179).
29- به عنوان نمونه، ر.ک: قاشانی، 1348، ص 99.
30- به عنوان نمونه، ر.ک: فصیحی خوافی، ج 3، بی تا، ص 19; حافظ ابرو، 1350، صص 95-103; قاشانی، 1348، صص 83-86; وصاف، 1338، صص 471 و537-542.
31- به عنوان نمونه، حافظ ابرو، 1350، صص 48-51; قاشانی، 1348، صص 121-135; وصاف، 1338، ص 538; میرخواند، ج 5،1373، صص 438-440; ابن عنبه، بی تا، صص 377-378 و383.
32- به عنوان نمونه، ر.ک: قاشانی، 1348، ص 101; خواندمیر،1353، ج 3، ص 197; مجلسی، 1398ق،ج 9، صص 30-33.
33- به عنوان نمونه، ر.ک: قاشانی، 1348، ص 108; مرتضوی، 1370، صص 249-250 ( به نقل از مجمع التواریخ حافظ ابرو) .
34- تعابیر طولانی علامه حلی در مدح اولجایتو حائز اهمیت است: «اما بعد فان مرسوم السلطان الاعظم مالک رقاب الامم ملک ملوک طوائف العرب و العجم شاهنشاه المعظم راحم العباد ولطف الله فی العباد رحمة الله تعالی فی العالمین و ظل الله (تعالی) علی الخلق اجمعین محیی سنن الانبیاء و المرسلین باسط العدل و ناشره و ممیت الجور و مدمره المؤید من عند الله تعالی با لعنایات الربانیة و الممدود منه تعالی با لالطاف الالهیة ذی النفس القدسیة و الرئاسة الانسیة الواصل بفکره الثاقب الی اسنی المراتب المترقی برایه الصائب الی اوج الشهب الثواقب المتمیز علی جمیع البریة بجودة القریحة و صدق الرؤیة اولجایتو خدابنده محمد سلطان وجه الارض- خلد الله ملکه الی یوم العرض و لا زالت الویته محفوفة بالظفر و النصر و دولته محروسة من الغیر الی یوم الحشر و النشر- برز بوضع رسالة تشتمل علی ذکر فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب - علیه افضل الصلاة و السلام- فامتثلت ما رسمه و سارعت الی ما حتمه و وضعت هذا الکتاب....»
35- برای اطلاع از دیگر منابعی که این حدیث را نقل کرده اند، ر.ک: حلی،1413ق، ص 100، پاورقی 93.
36- فشرده ای از این ماجرا را شوشتری در مجالس المؤمنین (ج 2، صص 352-353)به نقل از کشف الحق علامه حلی نقل نموده، که ظاهرا در نام کتاب اشتباه کرده است.
37- برای آشنایی با وصف ویژگیهای این جامعه،ر.ک: طوسی، 1360، صص 280-288.
38- یکی از انواع مدن جاهله است. برای آشنایی بیشتر، ر.ک: طوسی، 1360، ص 289.
39- ظاهرا، مراد همان مدن ضروری است، زیرا دراقسام شش گانه مدن جاهله، نامی از آن به میان نیامده است.
40- برای بحثی در این زمینه، ر.ک: الماسیه، 1368، ص 149.
41- ابن طقطقی، 1414 ق، ص 17; امین،1403 ق، ج 8، ص 359; کلبرگ، 1371، ص 29.
42- برای بحثی درباره طول مدت نقابت او و اینکه آیا وی تنها یک منصب داشته یا یک بار به منصب نقابت علویان در بغداد برگزیده شده و بار دیگر نقیب النقبای عراق گردیده است، ر.ک: کلبرگ، 1351، صص 30-33.
43- احوط یعنی اینکه اگر به آن حکم عمل شود، یقینا به وظیفه خود عمل کرده ایم. برای آشنایی بیشتر، ر.ک: دانش پژوه،1367، ص 16، به نقل از مقدمه نسخه ای از قواعد الاحکام.
44- سید مرتضی در رساله ای با عنوان: «مسئلة فی العمل مع السلطان »، این موضوع را مطرح کرده است. همچنین در کتاب جواهر کلام در این زمینه به تفصیل بحث شده است . برای آشنایی بیشتر، ر.ک: نجفی،1400ق، ج 22، صص 155-170.
امام خمینی (ره) نیز این نظریه را در تحریر الوسیله بیان کرده اند. برای اطلاع، ر.ک: خمینی، بی تا،ج 1، ص 474. برای بحثی درباره دیدگاه فقیهان عصر صفویه در این باره، ر.ک: جعفریان، 1370، صص 18-42; وبرای بحث دیگر عناوین، ر.ک: عنایت، 1362، صص 33و 55.