در نوشته های پیش ,هدف دراخلاق اسلامی را که [قرب الهی] بود, فرا گرفتیم . سپس مسلک آن را که شیوه[ عقل و دل] بود, شناختیم و در آخرین مقاله از[ انگیزه سلوک اخلاقی] که [خودآگاهی] به شمار می آمد, سخن گفتیم . اینک بحث از[ ایمان] به عنوان پشتوانه سیر و سلوک اخلاقی و سرچشمه کمالات انسانی است . کلام ,پیرامون گوهری است که صدف کالبدی آدمی بدون آن ارزشی نداشته و به گنجینه قرب الهی , راه نمی یابد.ازاین روی , همانگونه که شناخت[ مقصد], دریافت[ مسیر] و فراچنگ آوردن[ انگیزه] لازم است شناخت و پیدایی پشتوانه و نیرویی که همواره , جهت بخش و پیش برنده باشد, نیز حتمی است . چرا که در تاریخ انسانیت , پویندگان مقصد شناس وانگیزه مند, فراوان بودند,اما بخاطر نداشتن نیرویی که به سیر ایشان جهت الهی داده و همواره نگهبان باشدحروم بوده اند, لذا در راه مانده و یا به انحراف رفته اند. پس داشتن انگیزه ( هرچند قوی ), یا بودن هدف ( هر چند روشن ) نمی تواند عهده دار حرکت اخلاقی و سیر تربیتی باشد. ناگزیر نیازمند نیرویی است , که پشتوانه این حرکت بوده و روح این پیکر گردد.
ازاین روی , برتری اساسی که[ سیستم اخلاقی اسلام] بر سایر شیوه های تربیتی دارددر همین پشتوانه ایست , که از آن بهره منداست . پشتوانه ای که او وحی الهی سرچشمه گرفته و باالتزام مومن ( به ندای ربانی ), شکل می گیرد. جایگاه[ ایمان] در نظام تربیتی اسلام , بسان[ حیات] در پیکر تنومند و شاخ و برگهای انبوه یک درخت است . که اگراین نیروی حیاتی نابود گردد, یا روبه کاستی گیرد, پیکر برافراشته می خشکد, و دستخوش آفتها می شود.
اینک که به جایگاه بس گرانسنگ و رفیع[ ایمان] در نظام اخلاقی اسلام , اشاره ای رفت در پی آن می رویم , که بحث را دنبال کنیم , و پیرامون مطالبی مانند:[ معنای ایمان اخلاقی ,اهمیت و نقش آن در حرکت اخلاقی , مراتب , نشانه ها و آثار آن] , مطالبی را ( هرچندگذرا) به رشته تحریر درآوردیم .امیداست که خداوند متعال , توفیق بدست آوردن این شرط اخلاقی را نیز, بماارزانی داشته , واین تحفه ربانی را توشه راهمان سازند ( ان شاءالله) .
اینک , پیش از پرداختن به اصل مطلب , بررسی پیرامون چند نکته مقدمی برای روشن شدن مطلب , ضروری است :
[معنای ایمان اخلاقی]
ایمان در لغت[ تصدیق وگواهی] است . 1 و دراصطلاح شرعی: باور و گواهی به وجود خداوند متعال , کتابهای آسمانی , حقانیت پیامبران و مضمون کلام هر یک از آن هاست .
اما آنچه دراین نوشتار مورد توجه خواهد بود,[ معنای اخلاقی ایمان] است , که آن گونه ای از گواهی و تصدیق به خداوند متعال است , که همراه با حالت و ملکه تسلیم و تعبد مشتاقانه در برابر پروردگار و فرمانهای اوست , تسلیمی بی چون وچرا, کرنش و خشوعی تعبدگونه , و گرایشی عاشقانه است که[ مومن] در خود می یابد.
نمونه آن چیزی است که مولی امیرالمومنین ( ع ) پیرامون حقیقت ایمان می فرماید:
اصل الایمان , حسن التسلیم لامرالله : 2 بنیان ایمان ,تسلیم نیکو( و همه جانبه ) در برابر فرمان الهی است .
و یا مصداق آن شعاری است که بنده مومن در تکبیرات افتتاحیه نماز می گوید:
.....عبدک وابن عبدیک ذلیل بین یدیک: 3 ... این که در پیشگاه تواست , بنده و فرزند بندگان تو,و ناچیز و بی چاره در خدمت تواست .
با بیانی دیگر: مقصود ماازایمان اخلاقی , آن چیزی است که در عرف مردم ,از آن به عنوان:[ متدین و متعبد], نام برده می شود. و حالتی است , که به گونه ای طبیعی , دریافت واشتیاق قلبی , گواهی به زبان و اقدام عملی بااعضاء و جوارح را در پی دارد4.
دیگر بار نیز, برای روشن تر شدن معنای ایمان و پشتوانه اخلاق ,به مشهورترین تقسیم بندی[ مراتب ایمان] می پردازیم , و به گونه ای گذرا, آن را بررسی می کنیم , تا دراین میان تفاوت ایمانی که در باب اخلاق مطرح می شود, با موارد دیگراین بحث در جاهای دیگر نیز روشن گردد.
مراتب ایمان :
شکی نیست که ایمان دارای مراتب بوده و به اصطلاح از[ مقوله ای تشکیک پذیر]است , یعنی حقیقت یگانه ایست که به تناسب رشد و کمال افراد, و سعی و کوشش ایشان تفاوت می کند. واز آنجا که ایمان از ویژگیهای انسان بوده و درانسانیت وی جای می گیرد, به تناسب مقامات و استعدادهای وی , گوناگون است . بمانند نوری است , که دارای درجات گوناگونی بوده و مراتب شدت و ضعف دارد, یعنی از درجه ای ضعیف و ناچیز آغاز گشته و بتناسب نیرو واستعداد فزونی می گیرد.ایمان نیزاز اولین روزنه نورانی و سفیدی باور قلبی , آغاز می شود, و به تدریج افزایش می یابد. چنانکه مولی امیرالمومنین[ ع] می فرمایند:
ان الایمان یبدو لمظه فی القلب کلماازاداد الایمان ازدادت المظه 5 :
ایمان به مانند نقطه سپیدی است که در قلب پدیدار می گردد, هر چه ایمان فزونی یابد, سطح نقطه نیزافزایش می گیرد.
امام صادق[ ع] نیز می فرمایند:
...ان الایمان عشر درجات بمنزله السلم , یصعد منه مرقات بعد مرقات... 6 :
[درجات ایمان , چونان پایه های نردبان است , که پله ای پس از پله ای پیموده می شود].
و آیاتی نظیر آیات: توبه (9) 124,انفال (8) 2 و ... که از ازدیادایمان سخن می گویند, نیز نشانگر مرتبه ای بودن و شدت و ضعف داشتن ,ایمانند. و جای پرداختن بیش ازاین (پیرامون بحث ) دراینجا نیست ,ازاین روی به اصل مطلب که مراتب ایمان 7است , می پردازیم :
1-ایمان به زبان : که شهادت و گواهی به خداوند, پیامبران و آنچه راایشان ,از سوی خداوند متعال ,ابلاغ کرده اند می باشد.
ازاین گونه گرایش ( اصطلاحا) به[ اولین مرتبه اسلام] نام می برند, و به گونه ای مجاز, نام ایمان را بر آن می گذارند. واز آن جهت که در تقسیم بندی برخی از علمای اخلاق , و تعبیرهای قرآن و روایات ,از آن به عنوان ایمان نام برده شده است , ما نیز آن رااولین مرتبه ایمان , نام نهادیم .
این گونه گرایش و گواهی , آمیخته با تشویشها و تردیدهاست , زبان اقرار دارد,اما قلب غافل و گاهی منکراست . چنانکه قرآن پیرامون چنین گرایشی می فرماید:
قالت الاعراب امنا قل لم تومنوا ولکن قولوااسلمنا ولما یدخل الایمان فی قلوبکم 8 [... بادیه نشینان گفتند: گرویدیم , بگوی نگرویدید, بلی بگویید: گردن نهادیم , زیراایمان در دلهای شما نیامده است] .
به این مرتبه ازایمان ,امیرالمومنین ( ع )اشاره می کند, و آن را [ ایمان عاریه ای] می شمارد:
فمن الایمان مایکون ثابتا مستقرا فی القلوب ومنه مایکون عواری بین القلوب والصدورالی اجل معلوم: 9 [... برخی ازایمان , در قلب جای گرفته واستواراست , و برخی از آن میان سینه و قلب , تا فرجام معلوم , عاریه ای و متزلزل است] .
بدون شک ,این مرتبه ازایمان , نقشی در نظام اخلاقی و تربیتی اسلام نداشته و نمی توان بدان اکتفا کرد. و آنچه دراین نوشتار, به عنوان [پشتوانه اخلاق] به شمار می آید, و در پی تبیین آن هستیم مراتب پسین بوده و حقیقیت ایمان نیزازاینجا آغاز می گردد.
2-ایمان به قلب : گواهی است که با گرایش قلب و سکون نفس , پدید می آید, و شناختی درونی است که اقرار به زبان وانجام بااعضاء و جوارح را در پی دارد, باوری است به هر چه که ضروری دین شمرده می شود. همانند گرایشی است که عامه مسملین واکثریت مومنان دارا هستند.
این مرحله برای مراتب بعدی به منزله تن برای روح است , و می تواند سرآغاز برخی صفات و کردار نیکو گردد. که اگرادامه یابد و تقویت شود, زمینه ساز مراحل بعدی نیز خواهد بود.
این مرتبه ازایمان به حد[ یقین] نرسیده , لکن اعتقادی است که در اندرون جای گرفته است . باوری است که (تقریبا) به تکذیب و تردید, آمیخته نمی گردد و به سوی انکار نمی رود.
البته به نورانیت و یقین بایسته خود نرسید, وامکان تزلزل در آن پیش بینی می شود.
مومنی که دراین مرتبه ازایمان قرار گرفته است , در برابر آیات و دستورات الهی مطیع و تاثیرپذیراست .اطاعتی را که دارد, بیشتر بخاطر ترس از عذاب یا طمع به پاداش الهی است . 10
یعنی گرایشی است که از خوف الهی آغاز گشته و با پیمودن مراتب بعدی , به انس والفت و محبت ربوبی (که در مراتب بعدی جای دارند) می پیوندد. چنانکه قرآن کریم می فرماید:
انماالمومنون الذین اذا ذکرالله وجلت قلوبهم واذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون : 11 [ گرویدگان ایشانند, که هرگاه یاد خدا کنند, دلشان بترسد, و چون از سخنان حق تعالی برایشان خوانده شود,ایمانشان فزونی می گیرد]. 4
در مرتبه پیشین , گواهی به خداوند, تنها به زبان بود,اما دراین مرحله , با قلب و دریافت درونی است . آنچه زبان می گفت یا عقل با برهان بدان دست می یافت ,اینک به صفحه دل نگاشته شده و در سویدای قلب راه یافته است .
3-ایمان به یقین :این گونه ازایمان , گواهی است که همراه بصیرت , هدایت و رستگاری الهی است . گواهی است که هیچ گونه شک و تردیدی در آن راه نیافته واز چنان ثبات واستواری برخورداراست , که دگرگونی و کاستی , در آن پدید نمی آید.
مومنی که دراین مرتبه ازایمان قرار دارد, با نوری که خداوند به قلبش می تاباند و هدایتی که دمسازش می شود معارف ایمان را به حد یقین و باورهای روشنی بخش کشفی رسانده , و در پرتو تصدیق و گواهی خداوند نیز قرار می گیرد, چنانکه قرآن در وصف ایشان می فرماید:
انماالمومنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا وجاهدوا باموالهم وانفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون : 12 همانا مومنان کسانی هستند که بخدا و فرستاده اش ,ایمان آورده و آنگاه در شک و تردید نیفتاده اند. و با جان و مال خود در راه خدا جهاد کرده اند,اینان راست گویانند.
با شرح صدری که به لطف الهی نصیب دل مومن (دراین مرتبه ) می شود, و نور هدایتی که دراندرون وی , پدیدار می گردداز هوی ها پاک شده و قدم به جاده پارسایی می گدارد. دل رمیده اش به کمند لطف خدائی می آید. از آلایش دنیا واخلاق نکوهیده پیراسته می گردد. و با نور هدایت حق که تحفه جان و عقل وی شده , سرچشمه دانش و حکمت در وجودش پدیدار می شود. و خلاصه , با توجهی که خداونداز روی دوستی و محبت به این مرتبه ازایمان مومن می کند (توجهی که طرب زا و شادی آفرین است )از آب و گل به در می آید قدم به کوی قرب و لقا می گذارد
اگر چه این مرتبه , همان مقام اطمینان و سکون نفس است , علم الیقینی است که برای رهپویان , مقصد عالی , و برای پویندگان , راه طریقت است اما در سنجش با مرتبه بعدی[ که حق الیقین] است , کاستی دارد, و توجه به[ ماسوی الله] گه گاهی در آن تصور می شود, و درانتظار کمال نهایی قرار دارد. 13
4-ایمان به حقیقت : که کاملترین مرتبه ایمان است , گواهی که با کشف و شهود و شوق تمام به خداوند متعال همراه است و در نور توحیدی و الهی غرق .
سرتاپای مومن را (دراین مرتبه ) نور شهود و هدایت ربوبی منور کرده که در کیان هستی ماسوی الله را نمی بیند:
المومن ینقلب یتقلب فی خمسه من النور, مدخله نور, و مخرجه نور, و علمه نور, وکلامه نور, و منظره یوم القیامه الی نور 14 .[مومن , درامواج پنج نور (ربوبی ) می غلطد: در آمدنش نور, دانشش نور, سخنش نور, و دیدگانش در روز رستاخیر به سوی نوراست] .
این مرتبه ازایمان , باوری است یقینی , آنهم[ عین الیقین و حق الیقین] . که فرضا پرده برافتد براین باورافزوده نمی گردد. صاحب این گونه باور مورد محبت خاص الهی قرار می گیرد, مرادش نیز خواهان وی می گردد, واز غیب ندایی وی را مخاطب قرار می دهد, که:
یاایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی: 16 .[ هان ای جان آرمیده , (و دل بر یقین و ایمان داشته ) به سوی خداوند خویش برگرد, خود خشنود و خداونداز تو خشنود, در میان بندگان و بهشت من درآی] .
تنها جایی که خداوند بهشت را به خود نسبت داده ,اینجاست , یعنی اگر در مقام پیشین به اطمینان رسیدی ,اینک به مقام رضایت و بندگی خاص من درآی , که سزاوار مقام عبودیت و بندگی گشته ای و جایگاهت بهشت من است .
این مرتبه را (که کاملترین و آخرین درجه ایمان است ), همتی بلند, عزمی راسخ , نیتی خالص و فضل و کرامتی ,از سوی حق می خواهد تا فرا چنگ آید و نصیب جستجوگر گردد.
اینک پس از شمارش ایمان , دریافتیم که مراتب سه گانه اخیر, در قاموس اخلاق و تربیت معنی داده و جایگاهی دارند. و هر چه آدمی از این نورانیت الهی بیشتر بهره مند شود, جولانگاه وی در قلمرو تربیت و خودسازی فراختر خواهد شد, و وصال قرب (که هدف تربیت است ) برایش , نزدیک تر خواهد گشت .
با نگرشی در منابع اسلامی , در می یابیم که این نیروی معنوی , جایگاه بس بزرگی را در نظام تربیتی داراست , واولین نفخه ربانی و مایه حیات معنوی است , که در کالبد ره پیمای وادی قرب , پدید می آید و به بودن و شدن وی ارزش و معنی می دهد.ازاین رو, لازم است که ادامه مقاله را دراهمیت وارزش این نورالهی و نقش آن در نظام تربیتی , پی گیریم تا پشتوانه بودن آن برای تربیت الهی و کمال انسانی روشن تر گردد.
[نقش واهمیت ایمان , در تربیت اخلاقی]
آنگونه که خداوند متعال , سرآغاز هستی , و سراسرگیتی , متکی واستوار به ذات اوست ,ایمان و تسلیم در برابر وی نیز, سرآمد همه فضایل و معنویات است .
زندگی انسان بدون ایمان , پشتوانه استواری ندارد, روح و تکیه گاه همه اصول اخلاقی و منطق تمامی آنهاایمان و باور به الله است , که اگر بنیان و پایه راه و روشی , بر باورالهی و پروای خدائی نباشدَ سرانجامی جز تباهی نخواهد داشت , چنانکه قرآن کریم می فرماید:
افمن اسس بنیانه علی تقوی من الله و رضوان خیرام من اسس بنیانه علی شفی جرف هار فانهاربه فی نار جهنم والله لایهدی القوم الظالمین : 17
درنگر (مومنی ) را که بنیان و بناء خود را, بر پروای حق تعالی و خشنودی و پسند وی نهاده است بهتراست , یا آن کسی که بنیان بناء خود را بر کناره رود (باریک و لغزان ) و در حال سقوط نهاده است ؟, پس فروافتد به آن در دوزخ , که خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی کند.
با دقتی دراین آیه , در می یابیم که تعبد و تسلیم در برابر خداوند متعال , نه تنها برای اخلاق که برای تمامی ابعادانسانی , نقش بنیانی و حیاتی را داراست .ازاین روی ,اگر حرکت اخلاقی با روح ایمان زنده گردد, و با معیارالهی جهت یابد چونان درختی می گردد, تنومند و شاداب که ریشه در عمق زمین فرو برده , قامت برافراشته , شاخ و برگ آن بر آسمان بلندی گرفته و دربرابر طوفانها و حوادث استوار و مقاوم ایستاده باشد, و شاخ و برگهای آن انباشته از فضایل و مکارم اخلاقی شده که تمام لحظه های عمر مومن را همراه با خیر و بهره های فراوانی داشته که مومن ازاین درخت ایمان و تسلیم می چیند. چنانکه قرآن کریم با تشبیهی رسا چنین می فرماید:
الم ترکیف ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء, تونی اکلها کل حین باذن ربها و یضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون , و مثل کلمه خبیثه اجتثت من فوق الارض مالها من قرار, یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیواه الدنیا و فی الاخره و یضل الله الظالمین ویفعل الله مایشاء
آیا نبینی که خداوند چگونه مثل زد, کلام پاک را به درختی پاک که بیخ آن استوار و شاخ آن بر بالااست , بر خود را باذن لله هر زمان می دهد,این مثل برای این است که تا مگر مردم دریابند, و مثل کلام ناپاک , چونان درختی است ناپاک ماورای زمین آن خشکید, و آن را قراری نیست . خداوند مومنین را که باوراستوار به الله تعالی دارند, در این جهان و آن سرای ,استوار و محکم می گرداند, ستمکاران و گمراهان را در گمراهی داشته و هر چه خواهدانجام دهد .
ایمان , ملاک صلاحیت و شایستگی عمل
عمل صالح دو جنبه دارد, یکی حسن فعلی , دیگری حسن فاعلی . حسن فعلی به شکل و بافت عمل مربوط می شود, و حسن فاعلی , به نیت و غرض بستگی دارد که انجام دهنده کار به سوی آن روی می آورد. رابطه حسن فعلی و حسن فاعلی (در نظام اخلاقی اسلام ), رابطه تن با روح است .اگر حیات اعضاء و جوارح تن به روحی است که در آنها دمیده شده است مایه حیات و ارزش اعمال اخلاقی نیز به باور قلبی و تعبد و تسلیم مشتاقانه در برابر خداوند و دستورات وی است.
پس اگر پیکره اخلاق اسلامی را کرداری می سازند که به گونه ای طبیعی از صفات و ملکات درونی انسان متخلق پدید آمده اند هنگامی این کردارارزش بایسته و محبوبیت الهی می یابند, که براساس ایمان و گرایش قلبی به خداوند متعال باشند, و هویت آنها را باور توحیدی و التزام شرعی ساخته باشد.ازاین روست که آیات و روایات گوناگونی , شرط قبولی اعمال را, به ایمان و گرایش الهی می دانند, و زیست پاک و پاداش برتر را ثمره آن می شمارند, چنانکه قرآن مجید می فرماید:
من عمل صالحا من ذکراوانثی وهو مومن فلنحیینه حیاه طیببه ولنجزینهم اجرهم یاحسن ما کانوا یعملون: 20 [ هر یک از زن و مرد که کاری شایسته انجام دهد و مومن باشداو را به حیات پاک زنده بداریم و مزدایشان را به بهتراز آنچه انجام داده اند, پاداش دهیم] .
دراین راستاست که[ رابطه ایمان با عمل] نیز روشن می گردد, زیرا, ایمان عمل را زنده کرده ارزش و جهت می بخشد, و عمل نیزایمان را رشد می بخشد و پویا می گرداند, و هنگامی که این هر دو در وجود عمل کننده مومن , دست به دست هم دادند,[ حیات طیبه] را برای وی به ارمغان می آورند.
به بیانی دیگر: آنچه ارزش اوج گیری به سوی حق را دارد,اعتقاد توحیدی و باور قلبی است , و آنچه به این اوج گیری واعتلا, پویایی و سرعت می بخشد, عملی است که براساس این گونه باور و گرایش ,انجام می گیرد. پس هر یک از عمل وایمان , در یکدیگراثر متقابل داشته و تکامل دهنده یکدیگر می شوند, چنانکه آیه قرآن می فرماید:
...الیه یصعدالکلم الطیب والعمل الصالح یرفعه: 21 [... سخنان پاک به سوی او بالا می رود و عمل صالح , بدان (بالایی )اعتلا و پویایی می بخشد].
ازمجموعه این مطالب و مفهوم آیات , چنین نتیجه می گیریم که ایمان به سیراخلاقی جهت واعتلا می بخشد, و دربرابر آن , عمل اخلاقی که براساس این گونه ایمان انجام گرفته باشد به سیر و صعود آن , پویایی و سرعت می بخشد.
به بیانی دیگر: هر کرداری دو وجهه ملکی و ملکوتی دارد, که این دو وجهه نمایانگر یک پیکرند, دنیا وجه ملکی عمل را نشان می دهد, و آخرت , وجهه ملکوتی آن را به نمایش می گذارد. و شرطاینکه یک کردار وجهه ملکوتی پیدا کند,این است , که بااعتقاد و توجه به خداوند متعال , و برای صعود به ملکوت اعلی ,انجام گیرد, پس اگرایمان و گرایش قلبی به حق تعالی نباشد کردار ( اخلاقی ) وجهه ملکوتی نداشته و به عالم بالا راه نمی یابد,ازاین روی , عملی شایسته و مورد پسندالهی می گردد که براساس اعتقاد و باور پاک انجام گرفته باشد, پس ایمان در پذیرش و بالا رفتن عمل تاثیر می گذارد, و عمل این چنینی هم در سیراب شدن و بالا رفتن درجه ایمان , و کارآیی آن اثر گذاراست .
ازاینجاست که تاکید علمای اخلاق بر رکنیت ایمان در باب اخلاق , روشن می شود, چرا که هر رهنوردی در آغاز کار,اگر کوششی برای به دست آوردن این حالت نکند, مسیر پرتلاطم و خطرناک انسان شدن را نمی تواند به پیماید, چنانکه امام خمینی (قدس سره ) در نقش واهمیت[ ایمان تسلیم گونه] که مومن رااز هرگونه استقلال و خودمداری , در برابر پروردگار باز می دارد و به عز کبریائیت پروردگارش متوجه می سازد, می فرمایند: 9
[توجه به عز ربوبیت و ذل عبودیت , یکی از منازل مهمه سالک است , که قوت سلوک هر کس به مقدار قوت این نظراست , بلکه کمال و نقص انسانیت , تابع کمال و نقص این امراست]... 22
برخی از نشانه های ایمان اخلاقی
برای پی بردن به حقیقت ,اهمیت و چگونگی تقویت یک شی ء, باید به سراغ نشانه های آن رفت , و پیرامون آنها به کاوش پرداخت , نشانه هایی که (دراین بحث ) هر یک سرفصل بابی ازمکارم و فضایل اخلاقی است , و هر کدام رکنی در نظام اخلاقی به شمار می آیند, و پشتوانه بودن ایمان را برای نظام تربیتی نیز به اثبات می رسانند:
1- ترس و فروتنی در برابر خداوند متعال :
یکی از نشانه ها و شرایط[ ایمان اخلاقی] , ترس و فروتنی از خداوند متعال است , چنانکه قرآن کریم می فرماید:
[ ...خافون ان کنتم مومنین: 23 [ از خدا بترسیداگر باور دارید.
خوف و خشیت مومن , حالتی است که نمایانگر دریافت وی از عظمت و جلال فوق العاده الهی است زیرا هر چه شکوه و جلال ربوبی را بیشتر درک کند خودمداری و گردن فرازی وی کمتر می شود, و تسلیم و فروتنیش افزون تر می گردد. مانند زمینی می شود که برای روئیدن گل بوته های [ اطاعت] و[ همینه الهی] هیچ گونه اختیار و مانعی رااز خود بروز نمی دهد, و همگون با مفهوم این آیه می شود که می فرماید:
[ انک تری الارض خاشعه فاذاانزلنا علیهاالماءاهتزت وربت] 24 :[ تو زمین را مطیع (فرو مرده و خشگ ) می بینی , پس چون آب بر آن فرو آوریم , گیاه برآورد و نشاط و خرمی یابد].
آنکه در تربیت نفس خویش می کوشد, و آهنگ دیار قرب را کرده است باید خشوعی بیابد همه جانبه و در همه چیز و همه حال : در قلب , در چهره , درصدا, در چشم , در راز, در نیاز و ... بداند که خودبینان و هوی پرستان را بر درگاه الهی آبرویی نیست , وازالطاف وی نصیبی نمی برند. باید عمامه خاجگی از سر بنهاد, جامه خویشتن بینی از تن برکشید, دانه روح رااز پنبه تن بیرون کشید, و خود را بر عتبه عبودیت بمذلت بندگی افکند و حق را بر همه دستوراتش گردن نهاد.
مزن ز چون و جرا دم که بنده مقبل
هر سخن که جانان گفت قبول کرد بجان
رهنورد وادی ادب ,اگراز گوهرایمان و خوف و خشیت بهره مند بود در برابراوامرالهی , هرگونه توجیه و نظر شخصی را فرو می نهد, و بر مشیت الهی سر تسلیم می آورد, و زنی برای خود نمی بیند, و کمر همت بر ملامت و سرکوبی نفس اماره می بندد, تا هرگز هوای خود پسندی و غفلت را در سر نیاورد, خودالهی را رقیب دل و دیدبان قلب می دارد, تا نفس سرکش ,از کردار بد بازایستد, و به اعمال نیکو روی آورد.
توجه به کبرائیت و سطوت خداوندی باید, تا فروتنی و خشیت او فرا چنگ آید, و نمونه گفتار پیغمبر(ص ) گردد که می فرماید:
المومن بین خوفین , خوف مامضی وخوف ه مابقی : 26 [... مومن , همواره میان دو خوف زیست می کند: خوفی از گذشته (که مبادا عمر رفته را تلف کرده و پسند حق تعالی نگشته باشد) و خوفی از آینده (که مبادا به کمند وسوسه شیطان و یا به دام نفس اماره گرفتار آید].
خوف و خشیت مومن ( البته ) که به گریه و زاری , شکل نمی گیرد, بلکه , آنچه را که سبب خوف و خشیت از عقاب می شود, فرو می گذارد, و همینه و جلال و شکوه الهی را می یابد. که در نتیجه , ره آورد فرو نهادن حرامها و روی آوری به واجبها (یعنی ورع ) را بچنگ می آورد. و سپس در پی دوری از مشتبهات و کششهای نفسانی (یعنی تقوی ) می رود.
چگونه مومن از خوف الهی به انس وی می رسد؟
اگر خوف الهی , به مومن ارزانی شود, خشوع واضطرابی از عظمت و سطوت حق , در قلب وی جای می گیرد, که پس از جایگزینی , به انس و سکینه تبدیل می گردد, و حالت طمانینه و آرامش برایش فراهم می آید. به بیانی دیگر: خشوع , در آغاز کار به صورت ترس و پروای از حق جلوه می کند, و درادامه به حب وانس , که مرتبه برتر فروتنی است می انجامد, و مراتب خشوع و فروتنی بمثابه درک عظمت و جلال کبریایی تفاوت می کنند, تا آنجا که خاتم انبیاء (ص ) می فرمایند:
انااخوفکم من الله: 27 [ من از تمامی شما,از خداوند, ترستاک ترم]
و در جلال و جبروت وی , شگفت زده تر. 28
اینک که موانع و کششهای نفسانی و شیطانی بر سر راه تربیت و تکامل انسانی کمین کرده اند, واز شیوه های گوناگون ترغیب و ترهیب , برای انحراف آدمی سود می گیرند در می یابیم , که داشتن این نشانه و صفت ایمان چه نقش اساسی وارزشمندی را در نظام تربیتی داشته و هرگونه بیم و هراس , یا طمع و کرنش در برابر ما سوی الله را,از آدمی , می راند و وی را متوجه ذات باری تعالی می کند.
2- توکل و تفویض , بر خداوند متعال :
دیگراز نشانه های ایمان (که وی نیز جایگاه بس گرانسنگی را درنظام اخلاقی و تربیتی دارد). توکل واعتماد بر خداونداست چنانکه امیرالمومنین ( ع ) می فرماید:
[لایصدق ایمان عبد حتی یکون بما یدالله سبحانه اوثق منه بما فی یده] 29 :
[ ایمان بنده ای راستی و درستی نگیرد, مگر هنگامی که تکیه اش بر قدرت و کرم خداوندی , بیش ازاعتمادش به آن چیزهایی باشد که دراختیار دارد].
سالک کوی ادب , باایمانی که به چنگ آورده است , و توکلی که بر حق تعالی دارد به غیر وی تکیه نمی کند, واگر به کار و کوشش یا چیز دیگر توجه داشته باشد, به عنوان جلوه گاه خداوندی است , خداوندی که سبب ساز تمام سببها و مالک سرتاپای همه چیز و همه کس است . لذا مومن , تسلیمی را که مطابق مشیت الهی است , مجبوب تراز هر چیز می داند.
رضا به داده بده , واز جبین گره بگشای
که بر من و تو دراختیارنگشاده است 30
حضرت امیرالمومنین ( ع ) در روایت دیگری , توکل و تفویض 31 برخداوند را رکن ایمان شمرده و تحقق ایمان را به این ارکان می داند, زیرا هر یک ازاینهاافرو ریزند,ایمان نیز متزلزل می گردد:
[ الایمان له ارکان اربعه ,التوکل علی الله , و تفویض الامر الی الله والرضا بقضاءالله , والتسلیم لامرالله عزوجل] 32 : [ ایمان بر چهار پایه : توکل بر خداوند, واگذاردن امر خود به وی , خشنودی به خواسته و حکم خداوند, و تسلیم برای خداونداستواراست] .
با توکلی که سالک کوی حق , در پرتوایمانش به دست آورده است , هرگز برای غیر حق زانوی غم بغل نمی کند,اندوه بیهوده نمی خورد, و بهر کار دنیایش دوراندیش نمی شود. بر حکم حق معترض نیست ,از محنت آرزوها و ملامت دیدگاهها واز توجه به وساوس واسباب , آزاداست .
بدین گونه است که رهنورد وادی تربیت , در پناه ایمان و توکلی که دارد, مسیر متلاطم و پر خطر شدن را بی نگرانی و آسیب پذیری , طی می کند.
3-اطاعت بی چون و چرااز قوانین الهی
دیگراز نشانه های ایمان (که آن نیز شرط اساسی در پیمایش راه سعادت و گواهی بر صدق ایمان , به عنوان پشتوانه اخلاق است تسلیمی است بی چون و چرا در برابر خداوند متعال و دستورات وی . زیرا روح اسلام و ایمان , تسلیم و سر تعظیم به امر و حکم الهی , فرود آوردن است , چنانکه حضرت امیرالمومنین ( ع ) می فرماید: .
اجدرالاشیاء بصدق الایمان ,الرضا والتسلیم 33 . رساترین و شایسته ترین چیزها بر راستی و درستی ایمان , رضا و تسلیم است .
و در سویدای قلب مطیع اراده و مشیت الهی گشتن و با جان و دل , حکم خدا را پذیرفتن است .
در دایره قسمت , ما نقطه تسلیمیم
توفرمایی لطف آنچه تواندیشی حکم آنچه
نیست فکر خود و رای خود در عالم رندی
کفراست دراین مذهب , خودبینی و خودرایی
اگراین حالت , در جان سعادت جو و طالب تربیت الهی , پیدا نشود جز زحمتی بیهوده ,ادعائی ناصواب , و فرجامی بی حاصل چیزی در چهره وی خوانده نمی شود. لذا با داشتن ایمان , راه خود را می یابد و سرانجام خود را بهره دار می کند. در برابر خداوند, همواره و همه گونه تسلیم می شود,اگر چه عقل از پذیرش چنین تسلیمی (در همه ابعاد) خوشایند نباشد, و ذهن از تحلیل و فلسفه یابی آن , ناتوان ماند و پذیرشش بر وهم , دشوار آید. تسلیمی که در برابر پیش آمدها دارد کاستی نمی گیرد,اگر چه آن پیش آمداز مقیاس آدمی بیرون باشد.
در پرتوایمان است که ادب جوی سعادت خواه , هرگونه اعمال نظر شخصی , توجیه روشنفکری , بهانه مقدس مابی و یا هر تحلیل خطی را, در برابر اطاعت ازامر خداوند, کنار می گذارد, و هیچ گونه بهانه سیاسی ,اخلاقی , یااجتماعی را به جنگ بندگی نمی آورد, بهانه هایی که سر منشا هزاران انحراف و توجیه گر نارواهای فراوان برای نسل آدمی بوده اند.
سلوک اخلاقی , تسلیمی را می طلبد که همگون با کرنش تمام هستی است , چنانکه قرآن کریم می فرماید:
ان کل مافی السموات والارض الا آتی الرحمن عبدا. 35 [نیست هر چه در آسمان و زمین است , مگر آن که بر بندگی خدا می آید].
واین گونه تسلیم فقط زیبنده آن حالت تعبد و گرایش مشتاقانه است , که تمام ما سوی الله را تسلیم حق می بیند, و تسلیم خود را نیز نمی بیند, تمام کششهای درونی و غریزی را به قلاده اطاعت در آورده و مخاطرات , مبارزه با نفس را به جان می پذیرد, برای انجام وظیفه , فلسفه احکام را نیز بهانه سهل انگاری خود قرار نمی دهد.
بنده ایم و پیشه ما بندگی است
بندگان را با سببها کار نیست
می نخواهد کار بنده علتی
جز که فرموده است مولی خدمتی
چون سبب جویی تو بنده نیستی
دیده بگشا پس به بین خود کیستی
نی ز خدمت مزد خواهی نی عوض
نی سبب جویی زامرش نی غرض 36
4- یاد خداوندی :
دیگراز نشانه های ایمان اخلاقی , یاد حق (ذکرالله )است , یادی که مانند نفس کشیدن برای مومن , و ره پیمای ادب و تربیت , مایه زندگی است لحظه ای غفلت , نابودی را نصیبش می گرداند. هوای وجوداو با عطر [یاد حق] آغشته است , که به قول مولی امیرالمومنین[ ع]:
[ المومن دائم الذکر, کثیرالفکر 37 : مومن , فراوان اندیش و همواره ذاکراست] .
با یاد خداوند, زبان مومن آتشین , دل افسرده اش گرم , جانش فروزان و شب هجرانش , صبح وصال , می گردد. و جودش به گنج معانی زنده , و اندرونش به نورایمان تابنده , تمام بهره هااز یاد حق نصیبش می شود. سرشت و طینت مومن با آب یاد خدا آمیخته گشته است که بقول مولی امیرالمومنین ( ع ):
ذکرالله سجیه کل محسن و شیمه کل مومن. 38 [ یاد خداوند, سرشت هر نیکوکار و عادت هر مومن است] .
غوطه ور بودن مومن در یاد حق بخاطراشتیاقی است که به خداوند دارد واهمیت وارزشی است که دراین محبوبیت می بیند, که به قول مولی امیرالمومنین[ ع] :
من احب شیئا لهج بذکره39 [ آدمی که چیزی را دوست بدارد, در یاد آن غرق می شود].
سالک مشتاق , یافته است که غیراز خداوند و یاداو, واقعیت و حقیقتی نیست , و پناهگاه استواری پیدا نمی شود که بدان توجه داشت و به سوی آن روی آورد. واگر کسی چنین خیالی کرد, به تباهی روی آورده , و در گمراهی دچار گشته است و نمونه آن کلامی گشته که حضرت علی ( ع ) می فرماید:
...الهی انه من لم یشغله الولوع بذکرک و لم یزوه بقربک , کانت حیاته علیه میته و میتته علیه حسرة 40 . خدایا! هر کس آزمندی فراوان به یاد تو,او را مشغول نسازد و عشق به قرب تو,او را به کنجی نکشاند زندگیش مرگ و مرگش افسوس خواهد بود :
پس اگر پوینده سیر تخلق و تربیت الهی , بخواهد جانش صیقل , تنش مطهر و روحش عاشق کمال مطلق باشد, باید خود را به عطر یاد خداوندی معطر گرداند و خود را گل یاد حق از بوستان خدائی بگرداند, چنانکه نیز, مولی امیرالمومنین ( ع ) می فرماید:
[ ...ان الله جعل الذکر جلاء للقلوب , تسمع به بعد الوقره , و تبصر به بدالعشوه , و تنقاد به بعدالمعانده]... 41
[خداوند, یاد خود را صیقل دلها قرار داده , که دلها بدین وسیله ,از پس کری شنوا, واز پس نابینایی بینا, واز پس سرکشی و عناد, رام گرداند].
اینک پس از پایان شمارش برخی از نشانه های ایمان , که جایگاه بس بزرگ و پر بها را در حرکت اخلاقی داشتند, جا دارد که به اهمیت و نقش ایمان در نظام تربیتی ,اشاره کنیم که وقتی نشانه چیزی از چنین اهمیت و پشتوانه ای برخوردار باشد, خود آن که سرچشمه این نشانه هاست , بطریق اولی ,از چنین نقش واهمیت پشتوانه ای برای نظام اخلاقی اسلام , بهره منداست .
پس بر سالک کوی وصال و سعادت است که هر چه زودتر و بهتر, در پدید آوردن این ملکه تعبد و تسلیم , بکوشد و برای کردار و کوشش خود پشتوانه , معنا و حیات بیابد.
[برخی از آثارایمان , در نظام تربیتی اسلام]
با شمارش بعضی از نشانه های ایمان اخلاقی , در نظام و سیر تربیتی , به مقصود خود که اثبات پشتوانه بودن ایمان , برای اخلاق بود نزدیک شدیم ,اینک به بررسی برخی از ره آوردهای ایمان , در حرکت اخلاقی می پردازیم , تابا بررسی هر یک به هدف خود نزدیک تر گردیم :
اطمینان و آرامش : یکی از آثارایمان (که بر جان رشد یابنده سالک می نشیند) جان رشد یابنده سالک می نشیند[ آرامش واطمینانی] است , که در سایه باور به توحید و تسلیم در برابر دستورات خداوندی , برای مومن پدید می آید.
هنگامی جایگاه این صفت رحمانی و نفخه ربانی , برای آدمی روشن می شود, و ضرورت آن پدیدار می گردد که راه بس دراز آدم شدن را با هزاران پرتگاه و خطرات جانکاهش , پیش رو قرار گیرد و برزاد و توشه ای که بایسته این راه است اندیشه گردد. زیرا در دنیای وحشت زا, پیچیده و هراس انگیزامروزه , در کشاکش عوامل و موانع فراوان و گوناگون شیطانی و نفسانی داشتن وقار و آرامشی که در پرتوایمان به خداوند پدید می آید شرط اساسی حیات و رمزاصلی کمال , به شمار می آید.
زانکه در راه است رهزن بی حداست
آن رهد کاو درامان ایزداست
بدون شک , کسی ازاین توفیق الهی بهره مند می شود که تکیه و باور قلبی به حاکم متناهی هستی داشته , و دل در رضای او بسته باشد. هستی خویش را صرف ربط و تعلق به خداوند بداند, چنانکه قرآن کریم می فرماید:
الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکرالله الابذکرالله تطمئن القلوب ,الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن ماب.42
[ کسانی که ایمان آورده , و دلهاشان به یاد خدا آرمیده است , بدانید که با یاد خدا دلها آرامش می گیرد. کسانیکه گرویدند و کارهای نیک انجام دادند,ایشان راست زندگی خوش و بازگشتن گاه نیکو]. ه
مومن است که درقاموس زندگی وی زیان و خسران معنی ندارد, زیرا آن که ولایه الله را پذیرفته و فاصله بین خود و خدا را به هیچ رسانیده است , مانع و حجابها را زدوده و زنده به حیات جاودانی گشته است , نمونه این آیه قرآن شده که می فرماید:
الاان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون ,الذین آمنوا و کانوا یتقون , لهم البشری فی الحیوه الدنیا و فی الاخره , لا تبدیل لکلمات الله ذالک هو الفوزالعظیم. 43
[ آگاه باشید که اولیاء خدا, نه ترس و بیم دارند و نه اندوهگینند, آنانکه ایمان آورند و آزرم دارند,ایشان را دراین جهان و آن سرای , بشارت است , در کلمات و وعده های خداوند, دگرگونی نیست ,این است , پیروزی و رستگاری بزرگ] .
پس دراین دنیایی که با هیچ کس رام نیست , شادکامی (حقیقی ) در وی نیامده , گاهی شهدی مجازی می نوشد ولی فراوان شرنگ دارد, گاهی ناز گنجی نشان می دهد,اما بسیار دارد و رنج می زایداگر رونده ای سرنوشت و بهره خود را به مشیت الهی نسپرده باشد, و کوشش و پاداش خویش را به لطف وی نداند نگرانی از رفته ها و بیم از بچنگ نیاورده ها,او را در آتش آز واندوه می سوزند و سیر تربیتی را, برای وی دشوار می سازد و سرانجام او را ناکام می گرداند.اما مومن با قرار و آرامشی که به خداوند دارد, زندگی را آرام و مطمئن سپری کرده و سرانجام , رام و سبکار بار, کوچ می کند و چشم فرو می بندد. نمونه این کلام خدایی شده که می فرماید:
لکیلا تاسوا علی مافاتکم ولا تفرحوا بما آتاکم 44
تا بر آنچه از دست شما رفته اندوه نبرید, و بر آنچه به چنگ شما آمده , شاد نگردید .
مومن است که از تسلیم خود در برابر حق تعالی , لذت می برد, و هر دشواری را دراین کمال , گامی به سوی مقصد می داند دیگر برایش تفاوت نمی کند که روزگارش به دشواری بگذرد یا به آسایش سپری گردد. در سایه این حال و هوای ربانی است که مسافت خودسازی را به آسودگی و میمنت سپری می کند, و به سوی هدف اخلاق اسلامی که[ قرب الله] است , گام می گذارد.
2-استواری در دشواریها و آزمایشها:از نشانه های ایمان :ابتلا, و آزمایشهایی است , که بر جان مومن سرازیر می شوند, واز آثار و ره آوردهای ایمان نیزاستواری و مقاومتی است که مومن دراین آزمایشها و دشواریهااز آن برخورداراست . چرا که ایمان صرف گواهی و گرایش قلبی نیست , بلکه حقیقتی است که صاعقه های زمانه و دگرگونیهای روزانه , کاستی و خللی را در آن پدید نمی آورند.
داستان گرفتاری و آزمایش انسانها, مخصوصا مومنین , قدمتی به عمر ایشان را دارند, و کسی نیست و نخواهد بود, که ازاین خرمن سنت الهی و شیوه عقلائی 45 خوشه ای نچیند و نصیبی نبرد.
و براساس[ البلاء للولاء[ : 46 [گرفتاریها نصیب دوستان است] , خلعت دوستان حق از درگاه ربوبی بلاست و هر که در مقام دوستی بر دیگران مرتبی جویددر بوستان الهی گل بلا را بیشتر می بوید, که :
هر که دراین بزم مقرب تراست
جام بلا بیشترش می دهند 47
[ هرکه بامش بیش , برفش بیشتر], هر چه تسلیم و تعبد, برتر, آزمایش و دشواری فزونتر و بزرگتر,البته , بلا برای دوستان خداوند لطفی است که سیمای قهر دارد, و طعم تلخی است که بهبودی می آفریند, زیرا آنکه را خداوند بیشتر دوست داشته باشد, و مقامش نزد وی بلندتر باشد, برای رشد و ترقی وی , به آزمایشها و گرفتاریهای بزرگتر و فراوان تری دچارش می گرداند. چنانکه امام صادق ( ع) [خطاب به سدیر] می فرمایند:
ان الله اذا احب عبدا غثه غته بالبلاء غثا غثا وانا وایاکم (یاسدیر) لنصبح و نسمی: 48 [ چون خداوند بنده ای را دوست بدارد,او را در بلا غوطه ور سازد, ما و شما صبح و شام با آن دمسازیم] .
: آن گونه که مربی شنا, شاگرد تازه کار خود را به آب می اندازد, تا تلاش کند, دست و پا بزند و ورزیده گردد.
اینک که آزمایشها و گرفتاریها برای مومنین , در زندگی ایشان ضروری است , و هر سالکی دست به گریبان آنها خواهد بود پس باید در پی پناهگاه و نیرویی برآمد, که چونان سپر پولادین , در پناه گیرد, و مانند مرکب راهوار و چابکی , به رهاند, دراین راستا, چیزی بهتر و برتر,ازایمان آگاهانه و تعبد مشتاقانه , نمی تواند, سالک کوی حق و تربیت الهی راازاین کوره های آزمایش به در آورد, و پیش آمدهای روزگار را, برای وی توجیه کند, چنانکه امیرالمومنین ( ع ) در وصف مومن (و نیرویی که در پرتوایمان به چنگ آورده ) می فرماید
51نفسه (مومن )اصلب من الصلد, وهواذل من العبد 49
[مومن (در راه دین و آزمایشها)از سنگ خارا سخت تر و (در فروتنی )از بنده زرخرید,افتاده تراست] .
و یاامام صادق ( ع ) می فرماید:
ان المومن اشد من زبرالحدید,ان زبرالحدید,اذاادخل النار تغیر وان المومن لو قتل ثم نشر, ثم قتل لم یتغیر قلبه. 50
[ مومن از پاره آهن سخت تراست زیرا آهن باآتش دگرگون می شود,اما مومن اگر کشته شود, سپس پیکرش پراکنده گردد, و دیگر بار کشته شوددر باور واعتقاد وی دکرگونی پدید نمی آید]
و به کمک ایمان و تسلیم وتعبدی که در برابر پروردگار و دستورات وی دارد, مشکلات را آسان کرده و بن بست ها را می گشاید. واگر همین یک اثرایمان در سیر سالکی نباشد کافی است که مشکلات او رااز پای در آورند و سیرش را نافرجام کنند.
3 صیانت از لغزشها و راه یابی در تردیدها: دیگراز آثارایمان [صیانت الهی از خطاها و راه یابی در تردیدهاست] , چرا که , خداوند متعال بخاطر مرحمت و مکرمتی که به مومن ارزانی داشته , همواره وی را در کنف حمایت خود می گیرد, واز لغزشها, سردرگمیها و تردیدهاجاتش داده و می رهاند. زیرا سالک وادی انسانیت , کجا می تواند بدون فیض حمایت و عصمت خداوندی , گامی فراپیش نهد و آهنگ دیارادب و روحانیت کند, که اگر چنین می شد, چرا نوای :
الهی لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا . [خدایا مرا به اندازه یک چشم بهم زدن , به خودم وا مگذار]
زمزمه هرسالک و توشه هر پوینده باشد؟ پس به ناچار, باید با نورالهی , تاریکیها را شکافت و رهایی از بیم و هراس را, درخواست کرد.
به دیگر سخن ,اینکه : فراوان بودند کسانی که آرزوی حرکت داشته اند, و یا هزاران رونده ای که در راه رفته و می روند,اما بخاطر سر درگمی و نشاختن حقیقت , راه را بخطا رفته و سرمایه خود را به تباهی سپرده اند. باطل بجای حق گزیده و خود را در مهلکه خودمداری و دیگر آفتها, سپرده است اما مومن بخاطر مقام والایی که به برکت تسلیم و تعبد در بارگاه الهی به دست آورده است فیض حمایت و عصمت خداوندی پشت و پناه وی می گردد, و در حمایت ربوبی به کمال و رشد می رسد, کدورتهااز دلش زدوده می شود, و از آلودگی به گناه درامان می ماند و با توفیق خداوندی , راه صواب را از میان تردیدها, می یابد. چنانکه قرآن کریم می فرماید:
والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا وان الله لمع المحسنین 52 .[ آنها که در راه ما می کوشند (و خواهان پسند ما هستند) ما آنها را راهنمایی می کنیم (وایشان را به پسند خویش می رسانیم ) که براستی خداوند با نیکوکاران است] 53
مومن بخاطر سیربندگی و تعظیمی که به آستان ربوبی نهاده و نیاز خالصانه ای را که ساز کرده است[ عالم السر والخفایا: دانای نهان و پنهان] رمز و راز هستی را به وی می نماید و تمیز حق از باطل را, در این بازار آشفته , نصیبش می گرداند. مصداق سخنی قرارش می دهد که می فرماید
[قال رسول الله (ص ), قال الله سبحانه :اذا علمت ا ن الغالب علی عبدی الاشتغال بی , نقلت شهوته فی مسالتی ومناجاتی , فاذا کان عبدی کذلک فارادان یسهو, حلت بینه و بین ان یسهو 54 ...پیغمبر در حدیث قدسی از کلام خداوند سخن می گوید: که هرگاه بنده ام , همواره به یاد من است , خواسته وی را به پرسش و مناجات خود, بر می گردانم بنده چنینی را,اگر در معرض خطا قرار گیرد, مانع پرداختن وی به خطا می شوم] .
مومن که شیوه بندگی را می پیماید, پروردگارش مرام بنده نوازی را می داند, دوام و بقای وی را به بقای خویش پیوند می دهد واو را بیمه ربوبی می کند.
آن پاره زمن بستان , جان پاره نخواه شد
شوریده عشق ما, بیچارهن خواهد شد
آن را که منم منصب , معزول کجا گردد
آن را که منم چاره , بیچاره نخواهد شد
آن را که منم خرقه , عریان نشود هرگز
نخواهد شد آن سنگ که شود گوهر,او خاره
بیمار شود عاشق ,اما به نمی میرد
مه گر چه شود لاغر,استاره نخواهد شد 55
آنکه در هوای حق , جای گرفته است , به آفتها و آلودگیها مسموم نمی شود, و در برابر خطر, سپر دفاعی پروردگارش را دارد, که: [ان الله یدافع عن الذین آمنوالله] 56 مکرمت و حرمتش , حرمت و مکرمت الهی است , و نام آوازه اش همنام و همراه خدا می شود, زیرا: خاتم انبیاء (ص ) در حدیث قدسی ,از کلام ربوبی چنین نقل می کند:
نزل علی جبریل , فقال : یا محمد(ص )!ان ربک یقرئک السلام و یقول : اشتققت للمومن اسما من اسمائی , فسمیته مومنا, فالمومن منی و انا منه , من استهان بمومن , فقداستقبلنی باالمحاربه : 57 جبرئیل
بر من فرود آمد, گفت : یا محمد! پروردگارت سلامت می رساند و می فرماید: از نامهای خود برای مومن نامی گزیدم واو را مومن نامیدم , پس مومن از من است و من از مومن , آنکه به مومنی توهین کند, به ستیز با من بر آمده است .
پس از ره آورد دیگرایمان است که خداوند متعال , پیوسته دوستان مومن خود را در پرده حمایت دارد, درونشان رااز وسوسه های شیطان و خطرات عصیان و دلهاشان رااز غفلت و نسیان , درامان می دارد. و هر عضوی ازاندام ایشان را به سری ازاسرار و به خدمتی از دستورهای خود, مشغول می سازد: گوش را به شنیدن ذکرش , چشم را به بصیرت و عبرتش , زبان را در یاد نعمتهایش , دست را در گرفتن جام محبت و لطفش , پا را در رفتن به باغ رضایش , و خلاصه همه بنده را درالهی بودنش .
اینک که به پایان این نوشته می رسیم , بایادآوری مطالب یاد شده در می یابیم که هر یک از نشانه ها و آثارایمان بر بیمه کردن سیراخلاقی و تربیتی , کافی هستند. و جایگاه بس بزرگی را در تربیت روحی و نقش اساسی را در سیر تخلق دارند, که برای اثبات پشتوانه بودن ایمان , درنظام تربیتی , دلیل روشن وانکار ناپذیری هستند.
ازاین روی , بر هر پوینده راه تربیت , یا کاوش گراین گونه بحثها, ضروری است که به بنیانی بودن ایمان (به معنای تعبد و تسلیم مشتاقانه و بی چون و چرا در برابر حق و دستورات وی ) در نظام اخلاقی اسلام توجه داشته و برای بدست آوردن و تحقق بایسته آن بکوشند, که هیچ گونه تحقیق یا تعلیم اخلاقی و کوشش خودسازی , بدون آنکه تحقق نمی یابد.
پاورقی:
1.الایمان :التصدیق , (نهایه ابن اثیر) - والایمان بمعنی التصدیق و ضده التکذیب , (لسان العرب ) - والایمان :الثقه ,اظهارالخضوع و قبول الشریعه (قاموس المحیط) امن ,الهمزه والمیم والنون اصلان متقاربان :احدهماالامانه ,التی هی ضدالخیانه و معناه سکون القلب و الاخرالتصدیق ... و ماانت بمومن لناای مصدق لنا, (مقاییس ).
.2میزان الحکمه , ج301.1 به نقل از غررالحکم (چاپ دانشگاه ,2.416.
.3بحار, ج366.84 .
سوم : وجود قلبی , که با دریافت و باور درون و گواهی وی تحقق می پذیرد. و آن نوری است که دراندرون آدمی می درخشد, و حقیقت ایمان نیز به همین وجود سومی است که بحث آن در مراتب ایمان روشن تر خواهد شد. واگر در زبان روایات گاهی تعبیرهای گوناگونی در تعریف ایمان , مشاهده می شود, بخاطر همین وجود سه گانه ایمان است . . 4. چنانکه مولی امیرالمومنین ( ع ) در تعریف ایمان چنین فرموده است : الایمان معرفه بالقلب , واقرار بالسان , و عمل بالارکان - نهج البلاغه صبحی , حکمت : 227 - یعنی سه گونه وجود برای ایمان , می توان تصور کرد, یکی : وجود عملی که با ترک آنچه که ترک کردنی است وانجام دادن آنچه که انجام دادنی است تحقق می یابد. دوم : وجود زبانی : که بااقرار به شهادتین و ... وانجام می پذیرد. 4
.5نهج البلاغه (فیض ) حکمت غریبه1207.5 .
.6 اصول کافی , (با تصحیح غفاری ) ج10.2 .
7. برای آگاهی بیشتراز مراتب ایمان , رجوع کنید به : تفسیر کبیر ملاصدری .232.اوصاف الاشراف , باب ایمان . علم الیقین مرحوم فیض , ج /10/1 .8حجرات14 (49.
( .9نهج البلاغه صبحی صالح , خطبه189 . و نیز روایت دیگری به همین مفهوم در بحار, ج 69.223.
.10چنانکه در روایت مشهوری می فرماید: برخی بخاطر ترس از خدا و برخی بخاطر, طمع در نعمتها و بهشت و برخی بخاطر سپاسگزاری واشتیاقی که به خداوند دارنداطاعت می کنند, نهج البلاغه , حکمت 238 - تحف العقول , کلمات قصارامام حسین ( ع ) شماره5
.11 انفال (8),2 .
.12حجرات (49),16 .
13. آیاتی , نظیر :زمر (39), 22 مجادله (58),22 , که مصادیق و شان نزول هایشان از صفات برجسته ای برخوردار هستند, براین مرتبه از ایمان , دلالت دارند.
.14خصال صدوق (ره ), باب الخمسه , حدیث شماره20 .
15. برای آگاهی از مراتب یقین , مراجعه کنید به علم الیقین (چاپ بیدار), ج12.1 و آیات : 96از سوره واقعه (56), سوره تکاثر, و تفاسیری که پیرامون این آیات نگاشته شده است .
.16فجر (89), آیات 27 تا30 . و آیات و روایاتی نظیر: مائده (5), 54, و مطالبی که پیرامون این آیات در:المیزان , ج 5.387 (چاپ بیروت ), مجمع البیان , ذیل همین آیات آمده است . .17توبه (9),109 .
19. مراداز کلمه طیبه باور قلبی استوار, به خداوند متعال است , که در آیه بعدی به عنوان نتیجه این باور می فرماید :یثبت الله الذین آمنوالله و مراداز قول نیز همان کلمه است , نه به اعتبار لفظ, بلکه به اعتبار تکیه گاه آن که همان اعتقاد قلبی است . .18 ابراهیم (14), 24 تا27 .
20. نحل 16,97 .
21. فاطر (35),10 .
22. پرواز در ملکوت , ج45.1 .
23. ال عمران (3),175 .
24. فصلت - سجده - (41),39 .
26. مصباح الشریعه (با تصحیح ارموی478.( , و نیز سوره حدید (57), 16, که می فرماید : الم یان للذین آمنواان تخشع قلوبهم لذکرالله و مانزل من الحق .... آیا هنگام آن نرسیده که ایمان آورده ها دلهاشان به یاد خدا و به آنچه از حق فرود آمده , خاشع باشد.
25. چنانکه امیرالمومنین ع در نقش خوف الهی می فرماید: عندالخوف یحسن العمل : با ترس از خدا, عمل نیکو می شود,الحیاه ج 1.406.
27. جامع السعادات , ج254.1 .
این دو کلمه (خوف و خشیه )اگر چه در لغت به یک معنی می باشند, ولی در نظراهل دل , تفاوت ظریفی میان دو کلمه ,است . بدین معنی , که خوف و ترس تالم نفس است از عقابی که انسان به سبب ارتکاب منهیات و کوتاهی در طاعات خدا,انتظار آن را دارد, لیکن خشیت , حالتی است که در برابر درک عظمت خالق و هیبت او, حاصل می شود, واین حالت حاصل نمی شود, مگر برای آنان که به کبریاء و عظمت خدا بخوبی آگاهند و لذت قرب حق را چشیده اند, و روی همین اصل است که قرآن می فرماید :...انما یخشی الله من عباده العلماء... فاطر (21), 35 کلمه یخشی را بکار برده و نه کلمه یخاف را, و نیز آیه ...یخشون ربهم و یخافون سوءالحساب رعد (13),23 که خداوند مومنان را توصیف می کند, خشیت را برای خدای سبحان آورد و یخاف را برای ترس از عذاب و سوء حساب . ( الفروق فی اللغه , ج 1.95, چاپ آستان قدس , به نقل از فروق اللغات جزایری ) 28. در تفاوت میان خوف و خشیت , می توان چنین گفت : بیم از خداوند گاهی بخاطر گناهان و پیامد عصیانهاست , که خوف نامیده می شود, و گاهی بخاطر, عظمت , کبریا و هیمنه الهی است , که خشیت نام می گیرد, فروق الغات چنین می گوید:
29. نهج البلاغه (صبحی صالح ) حکمت310 :
30. دیوان حافظ (چاپ انجوی19.( .
31. در تفاوت میان توکل و تفویض , چنین می شود گفت : مومن , در توکل پس از پیدایش علت و سبب کار نتیجه آن را به خداوند واگذار می کند, اما در تفویض , پیش از هر چیز, علت و سبب کار را نیز به خداوند, وا می گذارد و محور را در همه چیز الله قرار می دهد. توکل بااختیار همراه است ,اما تفویض , سپردن اختیار نیز به خداوند متعال است . ت .32 اصول کافی , ج 2.47, باب خصال مومن .
33. میزان الحکمه , ج 4.145, به نقل از غررالحکم , ج448.2 .
34. دیوان حافظ (چاپ انجوی)235 .
35. مریم (19),93 .
36. طاقدیس12. .
37. میزان الحکمه , ج48.3 .
38. همان مدرک .
39. میزان الحکمه , ج408.3 .
40. بحار95.94.
41. نهج البلاغه , خطبه222 .
42. رعد (13), 30و31.
43. یونس (10) 62تا64.
44. حدید(57),23, و نیز مراجعه کنید به آیات : انعام (6) 48 و طه112 - 20.
45. شیوه اندیشه داران نیز چنین بوده که برای به دست آوردن و شکوفا کردن گوهر و حقیقت هر چیز آن را به کوره آزمایش سپرده و یا به محک می زده اند تا خالص و ناخالصی آن را بیابند واز یکدیگر جدا سازند, چنانکه امیر المومنین (ع) نیز ذیل آیه : ( احسب الناس ان یترکواان یقولوا آمنا وهم لایفتنون , عنکبوت (29),3 ) می فرماید: یفتنون کما یفتن الذهب , ثم قال : یخلصون کما یخلص الذهب ( المیزان , ج 16.110): مردمان پنداشتند بعدازادعای ایمان ,ایشان را به خود وا می گذاریم , و آزمایش نمی شوند؟ بلکه مانند طلا, در کوره آزمایش قرار می گیرند و مانند طلا دراین آزمایشها خالص می گردند.
46. میزان الحکمه , ج24.2 .
47. چنانکه پیغمبراکرم ص می فرمایند:ان اشدالناس بلاء الانبیاء, ثم الذین یلونهم , ثم الامثل فالامثل ( اصول کافی , ج 2.196): گرفتارترین مردم انبیایند, سپس کسانیکه در پی ایشانند, و پس از آن کسی که (به ترتیب )از دیگران برتر بوده و شباهت وی به انبیاء بیشتر باشد
48. اصول کافی , ج197.2 .
49. نهج البلاغه , حکمت333 .
50. بحار, ج304.67 .
51. اینکه که حتمیت ابتلا و آزمایش برای مومن مطرح شد, مناسب است اشاره گذرا به برخی ازانگیزه های ابتلاء مومن بشود, تااگرابهام یا تردیدی , در میان باشد بر طرف گردد:
1 برای هشداری و بیداری مومن , تا به خود آمده و متوجه خداوند شود و برای نیازمندیهای خود, همواره به یاد خدا باشد.
3 رشد مومن در پرتواین ابتلاهاست ,ابتلاهایی که سرچشمه خوشبختی ها هستند, و در نظام تربیتی رابطه علی و معلولی دارند. مانند صیقلی هستند که به آهن و فولاد می دهند, که هر چه بیشتر با روان آدمی تماس گیرنداو را مصمم تر و فعال تر و برنده تر می سازند. لذا,انسانهایی که در دامان شدائد به سر می برند, نیرومند و بااراده هستند وافراد راحت طلب و ناز پرورده , محکوم و بدبختند. لا 2 بلاها و دشواریها, تجلی دهنده ارزشها, آسایشها و زیبائیها هستند (تعرف الاشیاء با ضدادها) و شرط استفاده و درک لذتها نیز آشنائی با رنجهاست .
گوهر قیمتی از کام نهنگ آرندآن که او را غم جان است بدریا نبرند.
6و بقول مولوی : گندمی را زیر خاک انداختندپس زخاکش خوشه ها برساختند بار دیگر کوفتندش ز آسیاقیمتش افزون و نان شد جان فزا خداوند بنده مومنش را تفقد می کند و برای وی بلاها رااهداء می کند, چنانکه مرد مسافر برای خانواده اش هدیه ای می فرستد, و خداوند مومن رااز دنیا پرهیز می دهد, همانگونه که طبیب مریض را پرهیز می دهد. برای اطلاع بیشتراز فلسفه بلاها مراجعه کنید به نهج البلاعه , خطبه 178 بحار, ج 67.235اصول کافی , ج 2.196 و عدل الهی , باب شرور.ا 4 با بلاها صفت ارزنده رضا به قضای الهی به دست می آید و انسان سزاوار آن ستایشها و پاداشها می شود.امام خمینی (قدس سره ) را در فلسفه بلاها کلامی است که بدان اشاره می شود :... حق تعالی عنایت والطافش به هر کس بیشتر باشد و مراحم ذات مقدس شامل حال و زخارف آن پرهیز دهد وامواج بلیات فتن را براو بیشتر متوجه فرماید, تااین که روحش ازاین دنیا و زخارف آن منصرف گردد و به مقدارایمانش رو به عالم آخرت رود, و وجهه قلبش متوجه به آنجا گردد. واگر نبوداز برای شدت ابتلاء, تحمل مگر همین یک جهت هر آینه کفایت می کرد. و در احادیث شریفه اشارت به این معنی دارد :محمد بن یعقوب , باسناده عن ابی جعفر ع قال : ان الله تعالی لیتعاهدالممومن بالبلاء کما یتعاهدالرجل اهله بالهدیه من الغیبه , و یحمیه الدنیا کما یحمی الطبیب المریض . (مجله اعتصام , شماره 46 واصول کافی , ج 2.198). : باز نان را زیر دندان کوفتندگشت عقل و جان و فهم سودمند .52عنکبوت (29),69 .
53. بقره (2),257 نیز براین هدایت الهی , برای مومن دلالت دارد.
54. میزان الحکمه , ج421.2 .
55. سیری در دیوان شمس ,159 .
56. حج (22), ج38 .
57. کلمه الله ,67 .
امام خمینی
خدای تبارک و تعالی ولی او مومن ست . و مومن را خدای تبارک و تعالی از همه ظلمت ها,از همه تاریکی ها,از همه چیزهائی که انسان ها را محجوب می کنداز حق تعالی ,از همه اینهااخراج می کند و در نور وارد می کند.این انسانی که دراینجا غرق حجاب هاست , غرق ظلمات است , اگر چنانچه ایمان واقعی بیاورد.از همه انواع ظلمات , خداونداو را خارج می کند و به نور وارد می کند. یک قلب ظلماتی که دراین عالم تمام چیزهایش حجاب است برای او,این حجابها را خدای تبارک و تعالی یکی پس از دیگری بر می دارد. و نور را به جای آنها می گذارد که نور مطلق همان جمال خودش هست
59/03/8