ماهان شبکه ایرانیان

خط یا «تصویر شخصیت[۱]»[۲]

چکیده: بین منش انسانی و خط او، رابطه‎ای وجود دارد. خط شناسی، بررسی منش شخص از روی خط او است. خط،معرف جنس، سن، منشهای هیجانی و عاطفی نویسنده است؛ و حتی می‎توان فهمید که نویسنده، نامه را برای چه کسی نوشته است.

چکیده: بین منش انسانی و خط او، رابطهای وجود دارد. خط شناسی، بررسی منش شخص از روی خط او است. خط،معرف جنس، سن، منشهای هیجانی و عاطفی نویسنده است؛ و حتی میتوان فهمید که نویسنده، نامه را برای چه کسی نوشته است.

از روی خط به حساسیت، هیجانپذیری، آرامش، خشونت و خشکی، حزن و افسردگی، شادی، تحرک، ملاطفت، سردی، ظرافت و تند ذهنی، خسِت، به جود و کرامت، بدگمانی و تظاهر، غرور، هوش و ارادة نویسنده میتوان پی برد.

خط میتواند در تشخیص بیماریهای روانی نویسنده و تحقیق دربارة تمارض او، به روانپزشک کمک کند. تغییرات خط، تابعی از تغییرات شخصیت است.

علاوه بر این نکات، به کارشناسی خط، شناخت اسناد معجول و نقش خطشناسی در امور حقوقی خاصه کیفری، در این مقاله کم و بیش آشنا میشویم.

1.خوشنویسی و خط عادی

خط شناسان، خوشنویسی را دقیقاً از خط متمایز میشمارند. اولی، همانگونه که واژه نشان میدهد، بیانگر تلاشی به سوی زیبایی و بهبود بخشیدن به طرز عادی خط است. در عوض خط عادی، عبارت از بروز دادن فیالبداهه و نمودن بینقشه، شخصی و فوری یک نیروی محرک داخلی است. تشخیص بین خط و خوشنویسی چنانکه خواهیم دید استفادة کاربردی دارد، زیرا میتواند حالات خصوصی روح را آشکار سازد. یک درخواست کار، در واقع معرف خوشنویسی و مانند نامهای است به شخص عالیمقام یا اینکه در اوضاع مخصوص بر اثر دیکتة دیگری نوشته شده است. نامهای عاشقانه که با خط خوش نوشته شده باشد، سطح معلومات و خودستایی نویسنده را آشکار میکند. یک رسمالخط سریع، از روی عشقی تند پرده برمیدارد و تا آنجا را نشان میدهد که دست در پیروی از فرمان قلب عاجز است.

خوشنویسی و خط عادی در سندی که ارزش قضایی داشته باشد، از سه جهت تحقیق میشود.

الف: شکلشناسی

شکلشناسی شکل خط، ترکیب حروف، ارتباط آنها، جعل و تحریف احتمالی و خطخوردگیها را آزمایش و بررسی میکند. این مبحث یک امتحان مکانیکی است که اغلب برای تعیین رسمی بودن سند، از این آزمونها استفاده میشود. کارشناسی خط به همین جا محدود میشود، و از آن فراتر نمیرود.

ب: خطشناسی

خطشناسی، تحقیقی است«ترسیمی - روانی»، که رابطة خط و خصوصیات روانی نویسنده را برای سه منظور ذیل، بررسی میکند.

1. اثبات وجود رابطهای بین طرز حرکت ترسیمی و نویسنده

2. کشف منش نویسنده

3. تعیین حالت هیجانی نویسنده به هنگام نوشتن

در این تحقیق، خط میتواند معرف نویسندة خود باشد و جنس، سن، و منشهای هیجانی و عاطفی او را برملا کند. و سرانجام، محقق را به تشخیص هویت طرف مکاتبه رهنمون شود؛ به بیانی دیگر؛ بگوید که خط برای چه کسی نوشته شده است.

ج: روانشناسی

سند نه فقط از نظر ترسیم ظاهری آن، بلکه محتوای ادراکی آن نیز آزموده میشود. به سال 1904، این آزمون در محاکمة افسری استفاده شد که به اتهام قتل همسرش تحت تعقیب قرار گرفته بود. کارشناسان نامهای را آزمودند که منسوب به شخصی بود که خودکشی کرده است. پس از بررسی خط، به این تشخیصها دست یافتند:«منش، گرایشها، عادتها، انفعال، و افکار غالب در رابطة صحیح با خط». همچنین، تحقیق کردند که آیا نویسنده، خود به صرافت طبع آن را نوشته یا آنکه دیگری به اجبار به او دیکته کرده است.

2. خطشناسی و طبقه بندیهای آن

اسنادی که ساختگی نباشد، میتواند اهمیت داشته باشد؛ زیرا اگر سند را از پیش برای منظوری در محاکمه نساخته باشند، هیچ یک از اختلالهای روانی در آن محسوس نمیشود.

هر چند خطشناسی به پایگاه علمی دست نیافته است، ولی محتوایی غیرقابل بحثاز حقیقت دارد. «کرپیو یامن»(CRÉPIEUX-JAMIN)(کرپیو یامن، 1947 م، ص 46؛ گیرال،1920 م، ص504؛ همو، 1927) این قانون را اعلام کرده که میتوان آن را پذیرفت:

«بین خط و منش نویسنده، رابطهای وجود دارد. به همان نحو که رابطهای بین منش و حرکت دست و بازو وجود دارد، خط را میتوان ترکیبی از چندین حرکت ظریف دست و بازو دانست». از آنجا جایز است که با«بینه»، (BINET)، روانشناس فرانسوی، بگوییم: «خطشناسی، بررسی منش شخص از روی خط اوست»(بینه، 1898م).

از آنجا، میتوان به این دو نتیجه رسید:

اولاً، با توجه به اینکه خط معرف شخصیت و مزاج آدمی است، هر انسانی خط مخصوص به خود دارد که معرف احساسات و دیگر خصوصیات شخصی او است(ولو، 1915م؛ ص 320؛ براش،1953م). اما برای بازپرسی، نکتة دومی باید مسلم شود: تکرار حرکت دست در نوشتن، با خصوصیات فردی آن، خودکار میشود؛ به قسمی که اِعمال دقت به هنگام نگارش، ممکن است موجب تحریف آن شود و آن را از یکنواختی خود خارج کند. به این ترتیب، خط هر آدمی بسان یک طرح و نقشة آثار فکری و ذوقی او با خصوصیات شخصی به وجود میآید، که حتی اگر بر اثر وضع مخصوصی، اعم از خارجی یا داخلی، تغییراتی در آن به وجود آید، باز اساس آن دستنخورده باقی میماند؛ درست مثل اینکه در معرض چیزی قرار نگرفته است.

ثانیاً، تغییرات خط تابعی از تغییرات شخصیت است، زیرا حالت روحی نویسنده تا حدی در نوشته پدیدار میشود.

اما، ممکن است ملل دیگری علاوه بر علل روانی، موجب بروز این تغییرات فرعی گردد. استفاده از مرکبی که رقیق و روان نیست، کاغذ خشن و ناصاف یا تغییر قلم، موجب میشوند که خط منظرهای کم و بیش«تندنوشته» به خود گیرد و خود را کم و بیش از وابستگی به شخصیت نویسنده رها سازد. گاهی اوقات، بدن که برخلاف عادت خود به هنگام نوشتن در وضع ناراحتی قرار میگیرد ، موجب بروز تغییراتی در خط میشود؛ و گاهی هم تنگی فضا و غیره.

کوتاه سخن، شخصیت در ساخت اصلی خط اثر مینهد و بر اثر ویژگیهای بنیادی در خودکاری استقرار مییابد. این ویژگیها در برابر عوامل مخصوصی که موجب بروز تغییرات فرعی میشوند، مقاومت دارند، ولی این تغییرات فرعی فقط میتواند موجب فریب افراد غیر خبره شود.

بنابراین، تحقیقات خطشناسی مشتمل بر دو قسمت است:

الف: تعیین جنس، سن، و مزاج عقلی و احساساتی نویسنده

ب: از بروز تغییرات در نوشتة عادی، میتوان بروز اختلال وظایف الاعضائی یا مربوط به آسیبشناسی شخصیت را نتیجه گرفت.

برای روشن شدن دربارة حالت روحی متهم، پس از بازجویی، توصیه میکنند که از متهم خواسته شود با دست خود جواب سؤالاتی را بنویسد که در رابطة مستقیم و نزدیک با جرم نباشد؛ مانند اینکه: در چه مدرسهای تحصیل کردهاید؟ در سالهای اخیر در چه مؤسساتی کار کردهاید؟

مجلة بینالملل جرمیابی به سال 1957 م در صفحات 8 و 9، گزارش یک کارشناس روان پزشکی را منتشر کرد. این کارشناسی که در نیویورک براساس«روش، سلوک و نامهای» فردی به عمل آمد که شیدای بمبگذاری بود، در کشف تبهکار کمک کرد. آنچه از روی مشخصات خط نویسنده دریافت و اظهارنظر شده بود، با حقیقت انطباق داشت. هدف«خط درمانی»( GRAPHOTHÉRAPIE)، اصلاحمنش به وسیلة تغییر خط است که در مرکز «روان درمانی» دبیرستان «کلود برنارد» پاریس از آن استفاده شد.

این قضیه که: «هر انسانی خطی مخصوص به خود دارد»، به هر وسیلة «امعاننظر»(اُبسرواسیون) علاوه بر تجارب روزمره ثابت شده است. در اُبسرواسیون نخست، طبق گزارشهای واصله افرادی که بازوان آنها قطع شده بود، نوشتن با پا یا دهان را فراگرفتند. به محض اینکه عضو جدید نگارش آنها پرورش یافت، خط آنها از نقطهنظر خطشناسی دوباره به همان وضع اول برگشت(کرپیویامن،1947 م، ص 129). سه دانشمند به نامهای: فراری، هریکور، و ریشه، براساس این قاعدة اصلی: «اگر شکل خط واقعاً تحت وابستگی به حالتهای خودآگاهی و شخصیت است، خطی متمایز با آن باید متناظر با شخصیتی متمایز باشد»، افرادی که تحت تأثیر هیپنوتیسم قرار دادند و شخصیتهای متفاوتی را در آنان القا کردند. در نتیجه، خط آنها تغییر کرد.( FERRARI‚1884‚P.414)

«ژوار»((JOIRE,1906,P.156 پس از آزمونی تحلیلیتر از قوانین مسلم خطشناسی، چنین مینویسد:

«درمیان علایم مختلفی که در خطوط میآزماییم، «علایم کلی» اهمیت بیشتر و برتری دارند. علایم کلی یک خط، بجز نشانة شیوة مخصوص و عادی حرکت، چیزی دیگری نیست. شیوههایی که در خط تکرار میشوند؛ مثلاً خطوط کم و بیش طویل(ک، م، ل و ب در فارسی)، حروف درشتتر یا ظریفتر از شیوههای حرکات دست هستند که در نوشته بروز میکند، به قسمی که عادت به نوع مخصوص حرکت در نزد تمام افراد، به وسیلة یک اثر قلم که یکسان و ثابت است بروز میکند. حرکات بزرگ، در حروف بزرگ با خطوط کشیده و بلند بروز میکند. حرکات کوچک محجوبان و سرکوفته ها، در حروف کوچک با خطوط کوتاه تجلی می کند. حرکات خشک، موجب پیدایش خط زاویهدار میشود. حرکات نرم و قابل انعطاف، ظریف و آرام، به آدمی خطی عریض و مدور میبخشد

در اینجا، مثالی از طبقهبندی هارتن بزرگ(HARTENBERG‚ 1908‚ P 170).روانشناس نامی فرانسوی که این مفاهیم را به کار بسته است، میآوریم:

1.حساسیت: انفعالات، احساسات رقیق و محبتآمیز = خط خمیده؛ هیجانپذیری = نابرابر؛ آرام = برابر؛ حزن و افسردگی = نزولی؛ شادی و تحرک = صعودی؛ ملاطفت = مدور؛ خشونت وخشکی = زاویهدار؛ سردی = مستقیم؛ ظرافت و تندذهنی = لطیف و نوکدار؛ خست = فشرده؛ بخشندگی = عریض؛ بدگمانی و تظاهر = واژگونه؛ و غرور = بلندو امضای سادة بدون مارپیچ

2. هوش: استعداد پرورش یافته = خط بیپیرایة ساده؛ بیاستعدادی = با زیورهای دور از ظرافت؛ تخیل = با زینتهای ملیح؛ استعداد مکاشفهای = کلمات جدا؛ استعداد استقرایی = کلمات کوچک؛ روشن = خط واضح

3. اراده: قوی = خطوط کشیده با فشار و محکم، سرکشهای کاف(خطهای t لاتین) و پایانی به شکل گرز؛ ارادة ضعیف = سرکش کاف و مد روی الف، ضعیف(t ضعیف و بریده) و پایانی به صورت نیزه، و غفلت و گیجی = فقدان مد، تشدید و نقطه(فقدان خط t و نقطهها و آکسانها)

3. ارزش خطشناسی و راهیابی مبالغه در آن

این طبقهبندی، ناشی از آمیزة دو ابسرواسیون درست و دقیق روانشناختی و ضوابط تخیلی، به عمل آمده است. میخواهم هستة حقیقت را از آن آمیختگی درآورم تا بتواند به تحقیقات خطشناسی خصیصة جدی بخشد. اگر چه خطشناسی اعتبار خود را در مراکز قضایی از دست داده، تقریبآً به منزلة شیادی جلوه کرده و بین کفبینی و کیمیاگری طبقهبندی شده است. اما در حقیقت خط مبدل به یک حرکت خودکار دست شده است که «تمام بیان قراردادی در آن، یک ترسیم ناخودآگاه است که از نیمة خودآگاهی ناشی میشود»(مگنا، 1950 م، ج 2،ص161). بنابراین، آزمون دربارة آن، مستلزم آزمون عناصر محرکی است که آن را تشکیل میدهند. این عناصر معمولاً وحدت شکلی دارند، به قسمی که تغییرات آنها میتواند اوضاع عقلی و انفعالی را که مورد استفادة بازپرسی است، آشکار سازد.

هریکور – که از اثر او در این مقاله یاد کردهایم با محقق ساختن نکات پنجگانة ذیل دقیقاً حرکت را تجزیه میکند:

1. نیرو(مردد، نرم، پر رنگ و تند، و شدید): میتواند یک علامت ثابت بر پایة منششناسی

را آشکار کند.

2. سرعت(آهسته، سریع، فوری ناگهانی، با شتاب و با تأخیر): اگر از ثبات برخوردار باشد، علامتی از منششناسی است. ولی اگر از خطی که با سرعت عادی نوشته شده متمایز باشد، یک حالت هیجانی با تأثرات روانی را آشکار میکند.

3. جهت(صعودی، گریز از مرکز، نزولی و متمایل به مرکز): در تغییرات خط اصلی، میتواند معرف یک اختلال روانی مانند شیدایی باشد.

4. شکل(مرور، ظریف، با زاویة برجسته و عادی): دربارة جنس، محبت و خشونت میتواند اطلاعاتی بدهد، و تغییراتش حکایت از بروز تغییراتی در حالت روحی میکند. به طور مثال، نوشتهای خطاب به یک زن، شکلی ظریف به خود میگیرد. نامهای محتوی و دشنامهای مبتذل، به نظر میرسد که بین شکل و محتوای آن باید هماهنگی وجود داشته باشد.

5. گستردگی(پهن و باریک): به طوری که خواهیم دید، معرف خست یا اسراف است؛ بویژه هنگامی که پهنای خط، همراه با فراخی حواشی صفحه کاغذ باشد(مگنا، 1950 م، ج 2، ص 179).

با این نکات، اوضاع اجتماعی نیز آشکار میشود. در همین زمینه، دوروژمون

«DE ROUGEMONT» می گوید:

«خط، در مقولة ژستهای اجتماعی وارد میشود» (دو فرانس، 1922 م، صص1 2).

این نکته، اثبات صحت قانون دوم کرپیویامن(کرپیویامن، 1947 م، ص 47) است که حدود قانون اول را ترسیم میکند و فوقاً یادآوری شده است: «دربارة معنای کشیدگی خط تحقیق میکنند؛ به این ترتیب که آن را به مثابه یک حرکت فیزیولوژیک در نظر میگیرند و با توجه به فراخی، ثبات و نیرو، آن را به حرکت روانی نسبت میدهند».

و آنگاه تمام تحقیقات روی خط در این جمله خلاصه میشود: منشها، هیجانات، حالات عاطفی با حفظ منشأ عصبی، از یکدیگر متمایزند. با این قرار، در بررسی جدول هارتنبرگ، از خود میپرسم: ضوابط تشخیص جنبشهای عصبی و عضلانی انفعالات، شادی و ملاطفت، بیحسی، ظرافت، بیاعتمادی و غرور کدامند؟ من آنها را در مطالعات خطشناسی کارشناسان بیهوده جستجو کردهام، و دریافتم که ضوابط آنها آشکارا با یکدیگر تناقض دارد.

به طور مثال، هارتنبرگ غرور را در خط بلند، امضای ساده و بدون زینت مارپیچ مییابد. این محقق مسلماً فکر کرده است که انسان مغرور، گرایشی به بزرگ کردن شخصیت خود دارد و خودستاییها ناچیز را که به صورت تزیینات مارپیچی درمیآید، تحقیر میکند. اما کرپیویامن نظر دیگری دارد و میگوید: سادگی در خط، به صورت خوانا بودن تجلی میکند؛ و بیپیرایگی و احساسات طبیعی در رسمالخط، در نفی هر گونه کار عجیب و جنونآمیز»(کرپیویامن، 1947م، ص 194).

به اعتقاد کرپیو یامن( کرپیو یامن، 1947 م، ص 190):

«بدینسان غرور که متناقض با سادگی است، همراه با کارهای عجیب و جنونآمیز است. و خط پیچیده و درهم، با تزییناتی بیفایده، حروفی درهم، با اشکالی و کمیاب و خارج از قاعده، خطی زیاد بلند و با تزیینات مارپیچ، نمایش آن است

می توان دریافت که چگونه این محققان، علاوه بر اینکه حرکت عصبی مخصوص و مشخص یک حالت روانی را نیافتهاند که بتواند مبین طرز نگارش باشد، یک حالت داخلی را به صورت رمزگونه و کنایهای در حرکت خط نشان دادهاند.

لحظهای دربارة علامت خست و اسراف درنگ کنیم. در اینجا، باز با نشانهای روبرو میشویم که جانشین یک طرز بیان عضلانی است. اختلاف بین مؤلفان ممکن نبوده است، زیرا تبعیت از نماد و نشانه جنبة آمرانه دارد. خسیس به تبعیت از طبع خویش، ناگزیر خط خود را هم محدود میکند؛ همانگونه که همه چیز زندگی خود را محدود میسازد. برعکس، مسرف با فاصله مینویسد، زیرا اسراف خوی او است. «معادل» عصبی در اینجا وجود ندارد. اما کرپیویامن به نکتهای اشاره میکند، که نمیتوان با مسامحه از آن گذشت. او مینویسد(کرپیویامن، 1947 م، ص 36):

«خسیسها خطی فشرده دارند، بین خطوط فاصلهای کافی نمیگذارند و از تمام سطح کاغذ استفاده میکنند. برعکس، اشخاص مسرف سه کلمه روی یک سطر مینویسند و خطوط دراز پایانی آنها، یادآور حرکت دست شخص بخشنده است

قبول دارم که خسیس، خست خود را در انتخاب نوع و کیفیت کاغذ مورد استفاده و صرفه‎‎جویی در آن بروز میدهد. شخصی که درخور احترام است، روی نیمی از ورق کاغذ کوچکی که از گوشة برگ کاغذ حتی کهنه، رنگ و رورفته و مندرس جدا کرده است، نامه مینویسد. همچنین، مسرف با هدر دادن کاغذ با ارزش برای یک یادداشت بیمعنا، نشان میدهد که تا چه حد اسراف میکند. اما از این حد فراتر نمیتوان رفت. در خوشنویسی، نمیتوان خصوصیات روانی نویسنده را جستجو کرد.

علاوه بر هوش، خط میتواند از روی فرهنگ و عادت نویسنده نیز پرده بردارد. هوش گاهی با سرعت آهنگٍ خط ارتباط دارد، به طوری که سرعت ناشی از هوشمندی، به سوی ادغام کلمات یا حذف جزئی از کلمه می گراید. اما، در این باره نیز باید ارزش ادعای خطشناسان را محدود دانست.

کرپیویامن پنج درجه در هوش تشخیص می‎‎دهد: نوابغ، هنرمندان زبردست، هوشمندان، اشخاص متوسط و افراد مهمل.

آنچه را دربارة نابغه نوشته است، بررسی میکنیم «خطی است موزون، و هماهنگ، درجة اول، خیلی روشن، از نظر سادگی و استحکام اشکال آن قابل توجه، و اغلب از این رهگذر بدیع است. و هرگز عامیانه نیست»(کرپیویامن، 1947 م، ص 177)؛ زیرا با توجه به یکی از ویژگیهای نبوغ که روشنی، شفافیت و حداعلای بینش روشنفکری است و با عنایت به اینکه خط روشن مربوط به یک تحریک عصبی صریح، منظم و آراسته است، باید نتیجه گرفت که خوشنویسی انسان نابغه روشن است.

کرپیویامن، با موافقت ریشاردواگنر، یکی از دست نوشتههای او را منتشر کرد. در آنجا هم تعمیم غلط راه یافته است. از آنجا که نوابغ از ادراک عقلی بوفور برخوردارند و بسیار سریعالانتقال هستند، خط آنها تقریباً به شکل تندنویسی جلوه میکند؛ زیرا سرعت حرکت دست در نگارش، به پای بسط اندیشه نمیرسد. مؤلف نمونههای جالب توجهی از خط نابغهای همچون «لومبروزو» صرف نظر از بطلان بعضی از نظریههای او و خط «بند تو کروچه» ارائه داده است. بنابراین، در خط نابغه فقط سادگی، اثر ذوقی و هنر شخصی به چشم میخورد که از آثار مشترک اشخاصی دیگر که به قلة هوشمندی نرسیدهاند، متمایز است.

باید فراموش نکرد که روشنترین خط و خوشنویسی را همان گونه که کرپیویامن هم پذیرفته است باید در نزد اشخاص متوسط یافت(کرپیویامن، 1923 م). آنان دارای مزاجی فردی و مخصوص به خود نیستند، بلکه همگی مزاجی مشترک دارند. و من در یک مدرسة هنری، در یک کلاس خوشنویسی، همگی را آنچنان کاملاً متجانس یافتهام که در همانندی خط هر یک با خط استاد خوشنویسی، شبههای راه نداشت.

بنابراین، هوش ارتباط حقیقی با خط ندارد. فقط، اختلاف فرهنگ میتواند در خط بروز کند. مرد تحصیل کردهای که میکوشد خط کارگری را تقلید کند، سرانجام همیشه بر اثر جلدی و چابکی در کشیدن و رسم یک حرف، مشت خود را باز خواهد کرد.

از آنچه گفته شد و بنابر آنچه خواهیم گفت، نتیجه میشود که فرق سنّتی بین کارشناسان خط و کارشناسانی که از روی خط خصوصیات روانی نویسنده را تشخیص میدهند، باید از میان برود. این تمایز، توجه ما را به دو عنصر: آمادگی فنی و صلاحیت تشخیص، جلب میکند که لزوماً باید در یکجا جمع شوند تا برای دستیابی به صحت احتمالی نتیجة آن، خاطری آسوده داشت؛ زیرا در طرز کار این دو مکانیسم، یک هماهنگی مطمئنی وجود دارد که رفتار تغییرناپذیر آنها فقط ناشی از عضلات انسانی است و بر اثر قدرت یک نیروی عصبی به حرکت آمده و لزوماً تحت سلطة یک عنصر روانی است. از سوی دیگر، ارزیابی درست شکلشناسی خط، عامل ضروری و نقطة عزیمت هر تحقیقی است که هدف آن شناختن نویسندة خط است.

4. فشار و ریتم

از آنچه گفتهایم، میتوان گرفت که خطشناسی میتواند فقط مزاج مخصوصی را نشان دهد؛ زیرا خط ناشی از طرز کار عصب(سریع، آهسته، شدید، آرام و هیجانی)، سن، فرهنگ، بیماریها و جنس است؛ به طوری که خطوط یک زن، یک کودک و یک نیمه عامی دارای مشخصاتی است که موجب تشخیص آنها میشود. اما ادعای اینکه «خطشناسی علمی، شخصیت کامل انسانی بویژه تمایلات ذاتی و همچنین قسمت مهمی از خصایل اکتسابی او را به وجهی روشن ارائه میدهد»، مبالغهای بیش نیست. همچنانکه ادعای شناختن شخصیت اخلاقی به وسیلة خط، ادعایی پوچ است. حتی کار را به جایی رساندهاند که بر اساس خط نویسندة متهم به ارتکاب جرم جنسی، ادعا کردهاند که او بیگناه است.

اگر چه خطشناسی میتواند در مسیر تحقیقات خود سهمی در کشف حقیقت داشته باشد، ولی اگر تلاش کنند آن را از وظایف اصلی خود خارج سازند و ادعا کنند که میتواند در تشخیص شخصیت جنایی سهیم باشد، سرانجام کار خطشناسی به سرنوشت کفشناسی دچار خواهد شد و به صورت علم کاذب در خواهد آمد.

از دانش خطشناسی انتظار میرود:

الف: تعیین کند که خط ازکیست. احتمالاً، شرایط مربوط به تأثرات روحی مخصوصی را ذکر کند، که، موجب بروز اختلال در نظم خط شده است.

ب: تعیین کند که آیا خود نویسنده، نوشتهاش را مخدوش ساخته است؟

ج: وقوع جعل در خط یا نوشته را تعیین کند.

د: در تشخیص بیماریهای روانی و تحقیق دربارة تمارض، کمک کند.

5. تعیین نویسندة خط

کدام یک از این تحقیقات، برای امر قضا مفید است؟ همانطور که گفته شد، تعیین نویسندة خط اهمیت خاصی دارد. برای تحقیق در این زمینه، باید در مقدمهای یادآور شد: «اولین وظیفة اساسی کسی که آزمون یک خط را برعهده میگیرد، تعیین خصوصیات دقیق آن از راه بررسی حرکات، وضع و رفتار خودبه خودی، آهستگی طبیعی و پیگیری خیزها و گسترشهای آن است. بخصوص، غرض از همة این کارها، تشخیص ریتم خط است. مراد از «ریتم» در نگارش، ترکیب هنری همة نکاتی است که مبین حرکت، موزونی، ملاحظة زمان، نظم توالی و روابط بین علایم مکتوب است.ریتم، چنین تعریف شده است: تکرار موزون فشار، خیز، و حرکت است که به آن وسیله، میتوان نوشته را بر حسب کیفیت، شدت و کمال آن طبقهبندی کرد».

میتوان گفت که ریتم، خالصترین بیان تحریک عصبی است که در آن، یک عامل روانی انعکاس دارد؛ به طوری که سرعت، تأنی جریان تنظیمکننده، حالت هیجان، لرزش ناشی از ترس و سرانجام تبعیت از دیکته دیگری، در آن آشکار است. بدینسان، درمییابیم که ساخت و عمل همة دستگاههای مکانیکی این چنین است که با آن، حروف و گروههای حروف و کلمات را با دقت عکسبرداری میکنند. سپس، با تمام حوصله به بازسازی آنها میپردازند، اجزای نوشته را از هم جدا میکنند، به تقطیع ریتم نوشته مبادرت میورزند، و و حیله و تصنعی را که در تقلید و جعل خط اصلی به کار رفته است برای کارشناس ماهر در خط آشکار میکنند. در وجود فرد، حروف است نه خط که عنصر محرک آن ریتم است. ارادة نظمدهندة حرکت حتی در حرکات خود به خودی بیدار و مراقب میماند، و اثر وجود شخص معین پیوسته در آن مشهود است.

گفته «لوکارد» درست است(لوکارد، 1937 م، ج 6، ص 176):

«در این روش همان نقص و کژیها باشد تی بیشتر است، که در گردهبرداری معمولی وجود دارد. طرز عمل تشخیص جعل چنین است که واژهها و حروفی از خطوط مختلف بردارند، سپس آنها را جابهجا کنند و درهم میآمیزند. در نتیجه، اگر خطی جعلی باشد، ناسازی و ناموزونی آن به حدی است که در نظر اول، دیده میشود. و حتی چشمی که در این کار چندان تمرینی ندارد، در تشخیص آن قادر است. با دقت در زیر عکسبرداری خوب و تحلیل دقیق واپسگیریها و لرزش، حتی در این حال قادر است بوضوح ثابت کند که در سند دستبرده شده و تقّلبی است

با این وجود، ما که دلباختة کارشناسی خط نیستیم، اعتراض توأم با اضطراب محقق عالی مقامی (سیویری، 1954 م، ص 302) را علیه آن دسته از ناباوران درک میکنیم که با کیفیات مشابهی نوشته بودند: کارشناسی خط، دیگر هیچ مورد استعمالی ندارد. این دسته از ناباوران، در حقیقت به فشار اختصاصی دست نویسنده اعتقادی ندارند. و حال آنکه، محققی دیگر مینویسد‎‎‎: «فشار، سنگ محک خطشناسی برای تشخیص هویت سند است»(رسی، 1953 م، ص 69). هر نویسنده از لحاظ فشار، اسلوبی مخصوص به خود دارد. اصولاً، جاعل به شکل خط میاندیشد، ولی با حرکات دست خود نمیتواند با همان نیرویی اثر بر جا گذارد که منشأ آن، قدرت الکتریکی تار عصبی نویسندة اصلی است. که در عصبش پخش شده است، به علاوه، خود کاری لایزال، از خصوصیات این نیروی عصبی است. به همین علت، در حالات بیماری بویژه در حالات افسردگی، تغییرات عمیقی در فشار مشاهده میشود.

ضابطة دیگری که باید به عوامل تحقیق افزوده شود، آن است که هر قدر حرکت دست در نگارش بیشتر خودکار باشد، به همان نسبت نوشته بیشتر شبیه نوشتة قبلی میشود و صداقت و اصالت آن نیز بیشتر است؛ البته؛ با تساوی شرایط همچون: وضع، و موقعیت، خستگی و حالت هیجانی.

جاعل نمیتواند تسلیم هوای دست خود شود، و باید با دقت مراقب کوچکترین حرکات آن باشد. جا دارد خاطر نشان شود که هر قدر ارزش صوری حرکت دست کمتر باشد، به همان نسبت انجام دادن آن مستلزم دقت کمتری است.

«شنیکرت»، خطشناس آلمانی، نه فقط شباهت صوری و همسانی آشکار بعضی از حروف را در کالبد خط جستجو میکرد، بلکه شباهت یا عدم شباهت خصوصیات کلی طرز نگارش را هم در عواملی همچون: سنخ اتصال حروف، طرز نوشتن حرف آخر کلمه، روش خطهای کشیده، مستقیم نوشتن و رعایت نظم خطوط و فواصل آنها، و شیوة نگارش در زاویهدار بودن یا مدور بودن، بررسی مینمود.

اگر بخواهند ضابطة عادی برای تمیز نوشتة اصلی از جعلی تدوین کنند، میتوان گفت که اولی دارای اوصاف و خصوصیات خودبهخودی و معرف یک سنخ از شخصیت است. حال آنکه، دومی فاقد شخصیت است و مشخصات ترسیمی را دارد که بر اثر مساعی تقلید، هر نوع اصالت آن از بین رفته است. در نوشتة اصل، خط وسیلة تبیین یک اندیشه است. بنابراین، نوشته به مثابه اثری مملو از انرژی عصبی است که به نظر میرسد نه فقط رابطهای بین حروف یک کلمه ایجاد میکند، بلکه بین کلمات مجزّای از هم نیز رابطهای برقرار میسازد که در خلال سفیدیهای آن نیز اثری از وحدت احساس میشود. در نوشتة جعلی، هر حرف مجزّا میشود، استقلال دارد و محصول یک تلاش مخصوص است. حتی آنجایی که پیوستگی ترسیمی وجود دارد، گسستگی در خلال سفیدیها به چشم میخورد. بنابراین، همان گونه که سیویری توضیح میدهد، ممکن است از تحقیق در ریتم، به این منظورها دست یافت:

الف: ریتم امواج فشار، که صفت همگونی و یکدستی اثرات ترسیمی را تعیین میکند.

ب: ریتم حرکت دامنة نوسانات، را که بزرگی قطع نوشته (تناسب و توسعة حروف نسبت به این قطع) را تعیین میکند.

ج: ریتم کیفیات نوسانات ترسیمی

د: ریتم زمان انجام یافتن حرکات ترسیمی

با آزمون ریتم، میتوان هویت نویسنده را تعیین کرد. به علاوه، میتوان پی برد که نوشته را در لحظات مختلف، یعنی در شرایط مختلف روانی، نوشتهاند.

اگر از فضای سفید تتمة یک برگ کاغذ استفاده شود که قبلاً آن را پر کرده بودند، تحقیق دارای اهمیت خاصی میشود؛ زیرا در تلاشی که برای تقلید از خط اصل به کار رفته، ناراحتی و محاسبه برای استفاده از فضای موجود بر آن اضافه شده است.

6. نقطهگذاری

بررسی نقطهگذاری در تشخیص خط جعلی، اهمیت دارد. نقطهگذاری هر فرد، در کوتاهی و اختصار، در فقدان محتوا کاملاً متحدالشکل است؛ به استثنای علامت تعجب، که مورد استعمال آن وابسته به وضع تأثرات روحی نویسنده است.

رُسی مینویسد:

«اگر علامت بسیار کوچکی را به وسیلة دستگاههای مخصوص بزرگ کردن تصاویر 10 یا 20 مرتبه بزرگ کنند، این اگر x اندیسمان در نوشتة اصلی به طور ثابت با هم برابر است. ولی در نوشتة جعلی، به طور ثابت متفاوت است. چنین اختلافی دارای اهمیت قاطعی است

باید یک ضابطة فرهنگی برخاسته از رسوم صحیح نقطهگذاری، بر آن افزود. این ضوابط، برتری و اولویت دارند و گاهی تا آنجا اجازه میدهند، که بتوان هویت معلمی که عناصر اولیه نوشتن را آموخته است، تشخیص داد. علاوه بر آن، باید برای علامت تعِجب، حالت روانی را هم در نظر گرفت. تأثیر یک حالت تأثّر نه فقط میتواند خط را تغییر دهد، بلکه در نقطه گذاری هم میتواند مؤثر افتد. به طور مثال، نویسنده را بر آن میدارد که چندین علامت سؤال بگذارد یا زیر بعضی از کلمات خط بکشد. در حالت مبالغه، بویژه در موردی که نویسنده از مدادهای الوان یا مرکبهای رنگارنگ استفاده میکند، نخستین تظاهرات بعضی از بیماریهای روانی، بویژه گونههای هیپومانیاک خود را ظاهر میسازد.

بالاخره، باید به یاد داشت که در اغلب موارد «خط، واجد علایم مشخصه ویژهای مانند بعضی از اتصالهای عجیب بین حروف، بعضی از نقطههای کوچک، امضای مختصر و نحوة پررنگ کردن است». خلاصه، این علایم ممکن است از نظر جاعل دور بماند، همچنانکه نویسندهای که میخواهد نوشتة خود را مخدوش سازد، در اثر خودکاری، تعلق نوشته را به خود آشکار میسازد. امضا در بیشترین موارد، به شکل طرح ثابت تندنویسی شده در میآید. بزودی، دربارة آن صحبت خواهیم کرد.

باوجود همانندی قطعی در ترکیب حروف، میتوان احساس کرد که نوشتههای کاملاً مشابه به چند نویسنده تعلق دارد و کشف جعل استبعادی ندارد.

شخصی به دادگاه شکایت برد که بانوی متشخصی، نامههای بیامضا برای او ارسال داشته است. وی ضمن تقدیم نامهها، درخواست کرد که نویسنده تحت تعقیب قرار گیرد. کارشناس خط گواهی کرد که همة نوشتهها به یک شخص تعلق دارد. قاضی باوجود شباهت خطوط نامههای بیامضا با خط بانوی مذکور، در همان بادی امر نظری مخالف داشت و تصمیم گرفت دربارة شکایت شاکی با تعمق بیشتری تحقیق شود. در نتیجه، ثابت شد که شاکی مبتلا به جنون نگارش بوده، و به همین مناسبت مدتی در تیمارستان بستری شده و اخیراً آنجا را ترک کرده است. به آسانی، ثابت شد که خود شاکی، نویسندة نامههای بیامضا بوده است.

7- نویسندة سند با چه دستی مینویسد

تحقیقی که هرگز نباید فراموش شود، این است که بدانیم نویسنده با دست راست مینویسد یا چپ؟ این تحقیق به غیر از جنبة خط شناسی، گاهی میتواند متضمن نفع خاصی باشد و حتی از راز جنایتی پرده بردارد.

در رویداد قتلی، ادعا میشد که جراحت منجر به قتل از پشت سر مقتول بر او وارد شده است، زیرا اثر جراحت در طرف راست قفسه سینه بوده است. التاویلاّ مینویسد: در بازدیدی که از بازداشتی به عمل آوردهام، فکری به نظرم رسید که از او سؤال کنم که با چه دستی مینویسد؟ او چپ دست بود، و با دست چپ مینوشت و میخورد. این امر نشان میدهد که قاتل چاقو را با دست چپ از رو به روی مقتول، به طرف راست سینه او زده بود.

چپ دست به همان راحتی مینویسد، که دیگران با دست راست مینویسند. بنابراین، او نیز مانند هرکس دیگر خطی مخصوص به خود دارد، ولی باید در این باره امتحان دقیقی به عمل آید، زیرا چه بسا به جای اینکه با یک چپ دست حقیقی رو به رو باشیم، با یک «ذوالیمینین ناقص» (AMBIDEXTRE INCOMPLET) رو به رو هستیم. به این معنا که چنین شخصی با هر دو دست مینویسد، امِا خطهای دو دست شبیه هم نیست. همین امر ممکن است القای شبه کند، زیرا نوشتة اثر دستی که با آن چندان عادت ندارند، غیر صریح است و ممکن است تصور شود جعلی است.

پس از آنکه انسان دستی را از دست داد که با آن برحسب عادت مینوشت، ناگزیر دست دیگر خود را به کار میبرد. بنابراین، مدتها آن حرکت خودکاری اولیه در نوشتههای بعدی او وجود نخواهد داشت.

8- نویسنده در چه وضعی سند را نوشته است

اختلافات فاحشی ممکن است در خط و نوشتههای شخص برحسب سن و حالت هیجانی او به هنگامی که آنها را مینویسد، پدید آید. امِا، گاهی اوضاع خارجی نویسنده نیز موجب بروز تغییرات چشمگیری در خط او می شود.

مکانی که شخص در آنجا می نویسد و وسایلی که برای نوشتن به کار می برد، در خط مؤثر است. اگر کسی که بر حسب عادت نشسته می نویسد ایستاده بنویسد، اختلافی در خط او پدید می آید. اگر وصیت نامه را در بستر نوشته باشد، این نکته به علت تغییرات حاصله در خط، برای بازپرسی بویژه برای آزمون اصالت و رسمی بودن وصیت نامه (خود نوشت) واجد اهمیت بسیاری است. کسی که در وضع عادی می نویسد، کوشش دست بر اثر تکیة بازو، مچ و انگشت کوچک بر سطح میز، از تعادل برخوردار است. کسی که در بستر می نویسد، فقط مچ دست او بر زیردستی یا لوحه ای تکیه دارد، که معمولاً آن را بر زانوی خود می نهد. از آنجا، بی نظمی محسوس در انقباض عضلات بازو و دست به وجود می آید ؛ به نحوی که فشار عادی تغییر می کند. علاوه بر این، تواتر تغییر مکان ورقة کاغذ برای حصول به یک وضع مساعد و راحت، و تمام تأثیرات دگرگون کننده بیماری همچون ضعف و لرزش ، موجب بروز اختلاف در خط می شود.

9- وسایل مورد استفاده

تعیین قلم مورد استفاده اهمیتی که پهنا و باریکی قلم داشته است از این پس چندان نفعی در برندارد، زیرا با کاربرد خودنویس، نوشته یکنواخت می شود و دست نویسنده بی تأثیر می ماند. جاعلان مداد را ترجیح می دهند، که از بیشترین نظم و تناسب صحیح برخوردار است و خطر پخش شدن مرکب در آن راه نمی یابد(آد، 1957 م).

با وسایلی که امروزه درنگارش، مخصوصاً در نامه های بی امضا استفاده می شود ، تحقیق همواره دشوارتر می گردد؛ زیرا بجز برای امضا و تنظیم وصیت نامة خودنوشت، ماشین تحریر به کار می برند که یکنواختی به خط می بخشد و اختلاف خط که معمولاً وسیله ای برای تشخیص هویت نویسنده است، در آن راه ندارد. مسلماً ، ممکن است نوع ماشین تحریر را تشخیص داد. ماشین نویس مبتدی به دشواری می تواند برخودکاری تسلط یابد. کسی که با ماشین مخصوصی عادت کرده است اگر با ماشین دیگری یک متن را بنویسد، در آن خطای مبتدیان راه می یابد. گاهی به تناسب فرسودگی و فشار زیاد، موجب بروز فاصله ای بین دو حرف که باید متصل باشند، می شود. با تقریبی، می توان نتیجه گرفت که ماشین نویس مرد بوده است یا زن.

10- مرکّب

گاهی، برای تعیین این نکته که آیا تمام سند در یک زمان تنظیم و تحریر شده است، باید مرکب سند را آزمایش کرد. به طور مثال، آیا به هنگام تنظیم سند، تاریخ آن هم نوشته شده است یا آنکه بعد بر روی آن تاریخ گذارده اند. کارشناسان در این نکته متفق القول هستند که یک مرکّب براق از تانن مازو و املاح آهن، در فاصلة 14 تا 34 ماه شفافیت خود را از دست می دهد.

11. فضای موجود

گاهی جعل بر اثر مشکلی که جاعل از کمی جا با آن مواجه بوده است، کشف شد. معمولاً، نویسنده فضای لازم برای تنظیم سند در اختیار دارد. امِا، دربارة مخدوش کردن قسمتی از آن، باید کلماتی متفاوت به جای متن قبلی نوشت. بر حسب اتفاق، متن تمام قرارداد به استثنای امضا پاک شده بود، و به جای آن قرارداد دیگری نوشته شد. امضا ایجاد محدودیت می کند، جاعل را وادار می کند که تمام حروف آن را عیناً تقلید کند. کوچک یا بزرگ کردن آن بر حسب ضرورت به علت فقدان یکنواختی، موجب می شود که به جعلی بودن سند زود پی برده شود.

سی ویری توانست تشخیص دهد که متن یک سند رسمی تنظیم شده در دفتر اسناد رسمی، پس از امضای سند تحریر شده است(سی ویری، 1954 م، ص228). متن سند باید لزوماً بر سطح آزادی که تا جلوی امضا در اختیار محرر بوده است، به طور یکنواخت قرار گرفته باشد. ولی، او مشاهده کرد که محرر ابتدا حروف و کلمات را خیلی با فاصله نوشته است. سپس، در نزدیکی پایان کار ملاحظه کرد که جای کافی در اختیار ندارد، ناگزیر کلمات را بیش از پیش فشرده و نزدیک هم نوشت.

12. روشهای جعل و تزویر

هر قدر متنی مفصلتر باشد، تحقیق دربارة جعل و تزویر به همان نسبت آسانتر خواهد بود. لوکارد نوشته است: «نتیجه گیری از متن کوتاه، مشکوک است»؛ زیرا(لوکارد، 1937 م، ج 5، ص 21)؛ تحمل تلاش مستمر و طولانی، دشوار و خسته کننده است و هر قدر که تلاش بیشتر استمرار یابد، به همان نسبت ضعفی در صراحت یا حتی انقطاعهایی در نوشته پدید می آید که در نسخة اصلی وجود ندارد. باید اضافه کرد که خستگی همان گونه که هم اکنون خواهیم دید کار جاعل را به جایی می رساند، که خط حقیقی خود را به جای خط اصلی می نویسد.

روشهای عمده ای که جاعلان در اصل اسناد به کاری می برند، سه نوع است:بدل سازی، تقلید و گرده برداری

الف: بدل سازی

جاعل، نوشتة شخص معینی را در مدتی طولانی به نحوی بررسی می کند، که موفق می شود براحتی مثل آن بنویسد. این، خطرناکترین نوع جعل است؛ زیرا بر اثر تمرین متواتر یک خودبه خودی، یک پیوستگی یا شبه خودکاری برای نگارش جاعل در بدل سازی حاصل می شود که ممکن است فریب دهنده باشد. امِا، چون جاعل دقت و مراقبت خود را از دست نمی دهد، همین نکته موجب می شود که تصنعی بودن نوشته اش آشکار شود؛ زیرا این قدرت ثابت در دقت، حتی در نوشته هایی چون امضا که به طور مکانیکی انجام می گیرد، پرده از تلاش جاعل برمی دارد. جاعل در لحظه ای که می خواهد با حرکت دست خود صراحت و درستی به قسمت جاعل پایانی ببخشد، نگرانی آن چنان بر وی مستولی است که تمرین نمی تواند آن را رفع کند. اغلب، با وجود تدارک دقیق برای رعایت نهایت صراحت و درستی در جزئیات معین، در عین حال دستخوش تردید و اضطراب است. این حالت، متضمن وقفه و دو رنگی است، که از چشمان ژرف بین یک کارشناس بیدار مخفی نمی ماند.

اضافه کنیم که یک حرکت ارادی را به طور مصنوعی جانشین یک حرکت خودکار ساختن، مشخصات حقیقی این یکی را در لحظه ای که جرم وقوع می یابد، از بین می برد. با بدل سازی نمی توان وضع و رفتارهای ترسیمی شخصی را که همان خودکاری طبیعی است، از بین برد؛ زیرا خودکاری بدون اطلاع نویسنده بر او تحمیل شده است و می تواند از عناصر ضروری برای کشف جعل و تشخیص هویت جاعل محسوب شود.

ب: گرده برداری

در خط تقلید شده از رده گرده یا برگرداندن نقش به کاغذ، یک نزدیکی و شباهت خیلی تصنعی در جملات، یک کندی فوق العاده و یک ترسیم بسیار آمیخته به احتیاط به چشم می خورد. اغلب می توان به وجود انقطاعهایی در میان کلمات پی برد، و تصدیق کرد که یک متن کوتاه در چندین وهله نوشته است. خط در مجموع، بر اثر خستگی نمی تواند همان قاعده ای را که کار ایجاب می کند، پیروی نماید. یعنی، قلمی که بدون آزادی و خودکاری می نویسد و حرکت آن بر اثر انقیاد با کندی صورت می گیرد، اثری که بر جای می نهد یک تصنع و یک خط و رسم سرد است که در برابر نور بر اثر شفافیت کاغذ آثار مزبور به چشم می خورد.

ج: تقلید

در رونویسی، بر اثر ضرورت دوختن چشم به نوشتة اصلی و پیروی از خطی که آن را تقلید می کنند، انقطاعها بیشتر مشاهده می شود. این نکات، از نتایج مشاهدات روان فیزیولوژی است، که باید آنها را در نظر داشت.

امِا تحقیقی را که دربارة جعل به وسیلة رونویسی و به طریق اولی در گرده برداری هرگز نباید فراموش کرد، تحقیق دربارة تاریک و روشن ها؛ یعنی قسمتهای ریز و درشت حروف، است. یک خودکاری ریتم فشار در آن پدیدار می شود که اصولاً برای کسی که مستغرق در تلاش تقلید شکل حروف است، قابل تقلید نیست. بدین سان اغلب، جعل در یکنواختی ترسیم و در فقدان تناوب ریز و درشتیهای قسمتهای مختلف حروف آشکار می شود.

نوکهای سر قلم می توانند به نحوی در تناوبهای فشار، مقاومت و نرمش تأثیر داشته باشند که بر اثر سختی و خشکی نوک خودنویسی تقلیل یافته است. امِا، عامل دیگر مؤثر در فشار، شدت حسِاسیت مربوط به قوة لامسه است، که موجب تمِوج ترسیم حروف می شود. این حسِاسیت کاملاً شخصی است، از فردی به فرد دیگر متمایز می باشد و تقلید از آن بسیار دشوار است. به علاوه، اگر ما فشار سر قلم خود را پی بگیریم، مشاهده خواهیم کرد که در آغاز کلمه یا در پایان آن، بیشتر تکیه می کنیم. با گذاشتن آکسان روی بعضی از حروف فرانسه، کشیدن خط افقی حرف «ت»، امضای مختصر، یا نهادن یک ویرگول یا نقطه روی حروف نقطه دار فارسی، نوشتة ما در بیشترین موارد دارای توالی کاستی یا تقویت فشار می شود. این امر، ریتمی را به وجود می آورد که اگر حرکت دست بر اثر شدت دقت تحت سلطه قرار گیرد، ریتم مزبور خراب می شود.

سرانجام، باید به خاطر داشت که گاهی کمالجویی و میل به نهایت کمال، ممکن است جاعل را وادار به اصلاح و دستکاریها(پرداخت دادن) بنماید همین امر، موجب کشف جعل او می شود.

یک سر دفتر اسناد رسمی، در طی چندین سال، امضای برادر خود را تقلید و تمرین کرد. با مرگ برادر، وصیت نامه ای کاملاً به نفع خود ارائه کرد؛ که کم مانده بود، کارشناسان را به اشتباه دچار سازد. اما، با مراقبتی که سر دفتر در پرداخت دادن چندین حرف به عمل آورده بود، جعلی بودن سند آشکار شد(لوکارد، ص 196).

با این وجود، گاهی اوقات اشخاصی که خطی خوانا ندارند، سعی می کنند حروفی را که چندان روشن نیستند یا هجاهایی را که آن چنان حذف شده اند که قابل خواندن نیستند، تصحیح کنند. بنابراین، نمی توان قاعدة مطلقی به دست داد، که پرداخت دادن را مبین جعل دانست.

بالاخره، کسی که مجبور است چندین بار امضا نماید، بتدریج امضاهای او ساده تر می شود.«ویژیلانت»(VIGILANTE) در اثر خود راجع به خط و خطاطی، مشاهدة دقیقی دربارة طول سند کرده و معتقد است که اگر طولانی باشد، وضع طبیعی به خود می گیرد(ویژیلانت، 1913 م، ص 25). خودکاری موجب می شود که نوشته، مطابق با نمونة معمولی آن گردد. اگر باید فقط چند سطر بنویسند یا امضا کنند، معمولاً مراقبتی به عمل نمی آید که نویسنده خود را در وضعی طبیعی قرار دهد. و من اضافه می کنم که با دقت مراقبت می کنند که حروف را با شکل گیری درست بنویسند.

استاد ویلا می نویسد: مشاهداتی که دربارة امضا به عمل آورده ام، هرگز صحت آن را دربارة خودم تجربه نکرده ام. اثری به تازگی در چندین جلد منتشر شد، که امضای من می بایست در رأس آن قرار گیرد. به این ترتیب، ناگزیر شدم که یک شب، 1500 بار پی در پی امضا کنم. من متوجه شدم که هر دفعه که به یک چیز دیگری فکر می کردم و به امضا نمی اندیشیدم، امضاها با یک شکل درآمدند. و هنگامی که خود را ملزم به رعایت دقت در کارم می کردم، با مراقبت بیشتری امضا می کردم و گاهی برای قطع یکنواختی کار اقدام می کردم، تغییراتی در امضای من پدید می آمد. به هر حال، باید دانست که امضا قیافه ای دارد که آن را از دیگر نوشته های شخصی متمایز می گرداند.

بنابراین، آزمون نوشته و امضا، وسیله ای برای تشخیص هویت نویسنده است.

13. سن نویسنده

می توان بهدقت تعیین کرد که سند، به خط یک کودک، بزرگسال یا پیرمرد یا یک زن است. تحولات جسمانی ناشی از رشد بدنی، در خط انعکاس می یابد. کودکان حرکاتی کند دارند و در خط آنها تلاش و یکنواختی به چشم می خورد، زیرا آنها می خواهند خود را با یک نمونه تطبیق دهند. علت شباهت بین خطوط شاگردان یک کلاس، در همین نکته است. با گذشت سالها، بتدریج که رفتار و شیوة حرکت دست مصممتر و سپس سریعتر می شود، مشخصات فردی تجلی می کند. در نتیجه، نوشته های بزرگسالی از نوشته های کودکی متمایز می شود. من متوجه شدم که این اختلاف در بین کسانی که زیاد می نویسند، بیشتر می شود؛ زیرا خودکاری فردی، از همین راه پدید می آید. در عوض، نزد کارگران و هر کس دیگر که برای آنان نوشتن کاری اتفاقی است، سرمشق اولیه بهتر محفوظ می ماند. بنابراین، یکنواختی خط و ترسیم بین شاگردان یک مؤسسه فنی و حرفه ای، به یک حال باقی می ماند. فقدان عادت برای رسم علایم، مربوط به حرکت دست برای نگارش در سنین کودکی است که مانع از کسب اصالت می شود. در مقایسه بین خطوط نوجوانی و بزرگسالی، هر قدر تمرین نوشتن کمتر باشد، به همان نسبت اختلاف ضعیف تر است.

این وضع، نزد همة کسانی که بیش از 25 سال دارند ولی به طور منظم مشق خط نکرده اند وبسختی امضا کردن یا نوشتن کلمة دیگری را فرا گرفته اند، بیشتر مشاهده می شد. خط آنان زشت، نابهنجار و نمودار فقدان اطمینان کودکان است. طبیعتاً، بر اثر نداشتن عادت و در نتیجة تلاش نکردن برای بهبود خط، موفق به تغییر خط در طی سنین عمر خود نمی گردند؛ مگر آنکه پیری، موجب بروز تردید بیشتر و لرزش شود.

کرپیویامن می نویسد(کرپیویامن، 1947 م، ص 386):

«خط کودکان، زشت و کج و معوج است، نشانی از فرهنگ ندارد و در طی یک کلمه و یک سطر بتدریج رو به درشتی می رود؛ یعنی حروف اول آنها از حروف آخر آنها کوچکتر است. وقتی به بزرگسالی می رسند، شکل خط منظمتر و بویژه استوارتر می شود. از آغاز پنجاه سالگی، در خیلی از حروف کشیده علامت خستگی را می توان یافت. و در حدود شصت سالگی، اثر لرزش در خط، حکایت از پیری می کند

باید جانب احتیاط را از دست نداد، زیرا بروز اشتباه امکان پذیر است. در میان تودة مردم اشخاصی هستند که خیلی دیر و در سنین بالا نوشتن را یاد می گیرند یا به ندرت می نویسند. در نتیجه، خط آنان مانند کودکان درشت، نابهنجار و مردد است.

14. جنس

جنس نویسنده، ممکن است در خط او ظاهر شود. «هیرشفلد»(HIRSCHEFELD) آلمانی که در زمینة انحرافات جنسی تحقیقاتی به عمل آورده، ثابت کرده است که خط همجنس بازان متضمن پدیده هایی در جهت معکوس است(هیرشفلد، 1903 م). از روی خط، می توان جنس نویسنده را معین کرد. نگارش مردانه، هنجار و اسلوب صحیحی دارد و از نگارش زنانه، متحدالشکل تر و سنگینتر است. خط مرد، استوارتر و گاهی خشن است. خوشنویسی زن، بجز در مواردی که صفات اختصاصی آشکار مردانه دارد، به طور کلی ظریف تر از خوشنویسی مردان است. و اغلب علاماتی را دربردارد که مربوط به خصوصیات زنانه است؛ مثلاً فاقد نیرو و ژستهای آشکار دست است، ساده شده نیست،و تزیینات مارپیچی و حلقه های آن مبین خودخواهی گستاخانه و بوالهوسی است.

خط زن، خمیده تر است. این مشخصة غریزی در نزد زنان تحصیل کرده ، برعکس است. آنان همواره از ذوق و باب روز تبعیت می کنند، قلم را با وضع خاصی در دست می گیرند، در نگارش حروف به سوی راست نویسی گرایش می یابند.

اختلافات جزئی بین نگارش زن و مرد وجود دارد، که تابع قانون ثابتی نیست، امِا همین اختلافات جزئی، برای تعیین جنس ارزش بزرگی دربردارد.

در نامه های زنان، خصوصیات دیگری همچون: خطهای فاصله و نقطه های تعلیق(سه نقطه برای حذف مطلب یا مقاصد دیگر)، غلطهای املایی و کاربرد افراطی صفات تفضیلی یا تصغیری مشاهده می شود. خطهای فاصله و نقطه های تعلیق، بیانگر چیزهایی است که نمی توان یا نمی باید آنها را گفت. این، یک عشوه گری است. اما در نزد اشخاصی که از هوش متوسطی برخوردارند، این علایم جانشین افکاری است که قادر به ابراز آن نیستند یا کلمات مناسبی برای بیان آن نمی یابند. در نامه های زنان، بیش از مردان، پس از امضا مطالبی افزوده می شود. گمان نمی رود که این امر، ناشی از حافظة ضعیف تر آنها باشد. بلکه بحق یا ناحق، از عدم ارضای آنان در آنچه نوشته اند ناشی می شود. التاویلا می نویسد: من تا آن حد پیش نمی روم که بگویم هیچ نامه ای زنانه پیدا نمی شود که یک غلط املایی در آن نباشد، امِا باید اقرار کنم که فراوانی این خطا یکی از ثابت ترین خصوصیات جنس ضعیف است.

این امر، تقریباً نشانة قسمت اعظم کارهای زنانه است، و در نظر «التاویلا» ضعف قوای عاقله را می رساند. زنان صفات تفضیلی و تصغیری، زیاد به کار می برند. اگر آنان در این کاربرد افراط می کنند، برای این است که هیجانات زنان قوی است. در حالت منفی نیز برای این است، که می خواهند آنان را قوی پندارند. صفات تصغیری، خیلی مطبوع طبع زنان است؛ زیرا این صفات زیبا ظریف ترین اختلافات جزئی احساسات را به وجهی نیکو، لطیف و مهرآمیز تشریح می کنند.

گاهی زن در خط خود، تلقین پذیری و میل به تقلیدش را نیز آشکار می سازد. زنانی بوده اند که بسیار کوشیده اند تا خط شوهر یا عشاق خود را تقلید کنند.

15. شغل

شغل نویسنده را از روی خطش نمی توان حدس زد. به طور کلی، از خط بویژه از سهولت آن، می توان درجة فرهنگ و عادت نوشتن نویسنده را استنتاج کرد. می توان خط یک مأمور را از خط یک روستایی تمیز داد. ولی، خط پزشک را از خط وکیل دادگستری، و خط نجِار را از خط بنا نمی توان تشخیص داد. در اینجا، از سهولت سخن گفتیم، نه از وضوح و روشنی؛ زیرا سهولت معرف سلطه و خودکاری خود به خودی است. در صورتی که وضوح خط، گاهی از اوقات در نزد کسی که هنوز سلطه ای بر حرکت دست خود در نگارش پیدا نکرده است؛ نشان می دهد که تحت تلاشی است که بر خود تحمیل می کند. متفکران همان گونه که گفتیم در نوشتن تلاشی بیهوده به کار می برند تا سرعت اندیشة خود را دنبال کنند. با چنین کوششی و در اثر توسل به علایم اختصاری و حذف بعضی از حروف، ممکن است نوشتة آنان غیر قابل خواندن شود؛ همان گونه که اثر فن تندنویسی برای کسانی که اهل این فن نیستند. مفهوم نیست. فقط آموزگاران را می توان از روی خطشان شناخت؛ زیرا این گروه بویژه آموزگاران کلاسهای ابتدایی که ناگزیرند به شاگردانشان سرمشق دهند، سرانجام به خوشنویسی عادت می کنند.

از خوانا نبودن بعضی از نوشته ها مثلاً، نسخه های پزشکی سخن می گویند ، امِا این امر ناشی از وضع ناراحت پزشک به هنگام نسخه نویسی به طور مثال، روی زانو یا در کنار بستر بیمار بودن است.

شغل می تواند در موارد ذیل شناخته شود:

الف: به وسیلة سبک چنانکه سبک قضات و وکلای دادگستری اغلب با شکوه است، سبک بازرگان تمیز و ساده است، و سبک مهندس، شیمیدان و ریاضیدان خلاصه و موجز و تقریباً متمایل به «فرمول»(قاعده) است.

ب: به وسیلة اصطلاح فنی ویژه، که در استعمال کلمات معینی آشکار می شود. اغلب اصطلاحات جدید و نو گفتارگرایی، بدون ضرورت حقیقی به کار می رود.

ج: به وسیلة کاربرد علایم اختصاری مخصوص و قاعده های ویژه که کاربرد آنها در بعضی از مشاغل، متداول است.

16. مزاج

بعضی از نوشته ها، معرف مزاج نویسنده است. نمی توان انکار کرد که دست انسان با اراده و نیرومند، حرکات مخصوصی دارد که باید آثارش را در نوشته بویژه در خطی که بر روی «ت» لاتین می کشد، بر جا گذارد. همچنین، در فارسی برای گذاشتن سرکش کاف یا مد روی الف، یا گذاشتن نقطه های حروف با نقطه مثل: چ، ژ، ش و پ، مستلزم یک عمل مخصوص از روی اراده است، که خودکاری متحدالشکل خط را قطع می کند. در نتیجه، اگر علامت مزبور با صرف نیروی بیشتری گذاشته شده باشد، پرده از روی مزاج خاصی برمی دارد. بدیهی است، کسی که نقطه های حروف نقطه دار و «آپوستروفها»(علامت حذف یک حرف صدادار در فرانسه) و مشخصات دیگر حروف را فراموش می کند، فردی است گیج و بیدقت که جزئیات از نظرش دور می ماند. چنین شخصی، شایستگی انجام دادن کار کاملی را ندارد. اگر در مقایسه با نوشته های قبلی معلوم شود که این بیدقتیها بر حسب عادت نیست، پیداست که وضع مزبور ناشی از مزاج نیست؛ بلکه، ثمرة یک حالت مخصوص اختلال احساساتی است.

یک نوشتة سریع، در رابطه با تحریک تند عصبی است که ایجاب می کند، چنین تحریکی ثمرة یک حالت روانی شناخته شود؛ و مسلماً، اثر مزاج خونسرد و وارفته(تشویش پذیر) نیست. بدون بررسی محتوای سند، از این حد فراتر نمی توان رفت.

17. هیجانها

تحقیق دربارة تغییرات مخصوص در نوشتة عادی یک انسان، بسیار جالب توجه است. این تغییرات می توانند یک حالت هیجانی(لذت، الم، ترس و خشم) یا عاطفی(عشق و بیزاری) را آشکار کنند. اختلال نگارشی با آثار تردید، کاشف از یک نابهنجاری و الزام است. چنین اثراتی در نامه های قربانیان دکتر «پتیتو» که با دیکته کردن او نوشته اند، بروز کرده است. پزشک نامبرده، قربانیان خود را مجبور به نوشتن مطالبی کرده بود که خود وی دیکته می کرد. اختلال نگارشی با آثار تردیدی که در نوشته های این قربانیان بروز کرده است، حکایت از آن دارد که آنان در یک حالت غیر عادی و تحت الزام آن را نوشته اند(مجلة بین الملل جرم شناسی، 1953 م، ص 29).

می توان گفت که هیجان پذیری، در نابرابری خط و نوشته تجلی می کند و خط عادی را خراب و مخدوش می سازد. برای پی بردن به امکان چنین تحقیقی، ترجمة قسمتی از بررسی جالب توجه«ولِو»(VELLOT) در اینجا نقل می شود(ولو، 1915 م، ج 80، ص 320):

«فعِالیت شدید مربوط به عمل ارگانیسم مغزی، نیروی فراوانی را دخالت می دهد. به وسیلة آن، عضو کسی که سندی را می نویسد از بدن دل برمی کند و به قسمی پیش می رود که کلمات(با حروف لاتین) به سوی بالای برگ کاغذ می روند. فعِالیت ضعیف مربوط به عمل ارگانیسم مغزی، نیرو را تقلیل می دهد. در اثر آن، عضو کسی که سندی را می نویسد. در حال جلو رفتن به قدر کافی، دل از تن برنمی کند؛ به قسمی که کلمات به سوی پایین برگ کاغذ می روند(در حالت اول، خط سر بالایی می رود و در حالت دوم، به سرازیری می رود و کج می شود ). سر بالا رفتن خط، نشانة بروز حرارت، خیز، تحریک و حتی تحریک هیجان انگیز است. سرازیر رفتن خط، از نویسندگانی است که کار آنها را کسل یا خسته می کند، دچار غمزدگی هستند یا خود را در حالتی از خستگی و بی میلی بدون واکنش می یابند

«ژست نگارشی افرادی که در حال تحریک عصبی هستند مانند سایر حرکات آنها، مقطع، بریده بریده و بی نظم و بی ترتیب است. محور حروف آنها، دائماً تغییر جهت می دهد. در تشکل آنها خطهای کشیده، توقّفها و تغییرات ناگهانی جهت بویژه شکستگیها در منحنیها پدید می آیند. اثر حرکت مغزی مقارن با آن، تولید پیچ خوردگیهای عضو نویسنده است. پیچ خوردگیها بویژه در نرمترین اجزای نگارش؛ یعنی در علایم اعراب و نقطه گذاری، به چشم می خورد

«اثر هیجان پذیری، ازدیاد نابرابریهای حروف پیوسته است. شدت تمایلات عشقی، زاویه ای بسیار تند بین محور خمیدگی حروف و خطی که از قاعدة حروف می گذرد، تشکیل می دهد و جهت آن، به سمتی است که نوک قلم پیش می رود(که در نوشته های غربی به سمت راست، و در نوشته های فارسی و عربی به سمت چپ است

از تمام این موارد، این اصل بسیار ساده به دست می آید که خراب شدن خط، تغییر نظم عادی حروف، پیچ خوردگی بعضی از علایم نگارش و بزرگ شدن غیر ثابت علایم دیگر، کاشف از یک حالت نابهنجار است. گمان نمی رود که تعیین دقیق حالت هیجانی یا عاطفی، امکان پذیر باشد؛ مگر اینکه حالات افسردگی و تمام آنچه را که به تحریک مبدل می شود در یک گروه گردآوریم. در موارد نخست، ممکن است شدیدترین تلاطم در حرکات پدید آید. در موارد دوم، تضعیف نیروی عصبی موجب سیر نزولی خط می شود.

تحریک و افسردگی هنگامی که تا سرحد مرضی پیش می روند، موجب بروز تغییراتی شدید در خط می شوند. نه فقط در بررسی این بیماریها تغییراتی در خط مشاهده می شود، بلکه در تجاربی که روی هیپنوتیزه ها به عمل آمد، حتی در خوشنویسی آنان نیز بر حسب خود آگاهی تحمیل شده مانند خشم، آرامش و ترس، تغییراتی پدید می آید.

18. خستگی

خستگی و کوفتگی و بیحالی، می توانند در خط تأثیر نهند. اثر آنها از کج رفتن به سرازیری، بسیار شبیه انعکاس اثر افسردگی در خط است. این تحقیق می تواند اهمیت زیادی در تعیین این نکته داشته باشد که سندی طولانی و در نتیجه متضمن آثار خستگی آشکار، در یک یا چند نوبت نوشته شده است. هنگامی که بتوان به خستگی مخصوص نویسنده پی برد، حتی روز و ساعت نگارش را به طور دقیق می توان معین کرد. مسلم است که در مورد نخست سندی که در یک نوبت نوشته شده باشد .، حروف کم کم نظم و هماهنگی خود را از دست می دهند و به تأنی، از سنخ خط عادی نویسندة آن خارج می شود. از همین رو، «کولوک چی»(COLCCI) بدقت دریافته است(کولوک چی، 1915 م):

«منحنی خستگی خط، دارای مشخصات کاملاً فردی است. در خستگی، تقریباً به طور ثابت، کوشش افراطی با یک نابرابری و آمیخته با بی نظمی و دشواری، در حرکات سطرها به چشم می خورد که گاهی اوقات، رسم خط را شبیه نوشته های درحالت لرزش جلو ه گر می سازد

19. عوامل فیزیکی مخل نظم

حرارت می تواند موجب بروز تغییراتی در خط و نوشته عادی بشود. در نگارشهای روزهای گرم و خفقان آور ، حالت سستی و بیحالی مشهود است؛ همچنان که سرما با ایجاد انقباض عضلات، می تواند موجب بروز لرز شود که به نگارش، ابهامی مشکوک می بخشد. روشنایی غیر کافی ، تلاشی بصری به نویسنده تحمیل می کند. و موجب می شود که خط از اطمینان بهرة صحیحی نداشته باشد. خودکاری در نگارش به هر درجه که رسیده باشد، همیشه تحت نظارت بصری انجام می گیرد. اگر عامل اخیر به دشواری عمل کند، موجب تردیدی می شود که در خط انعکاس می یابد.

20. حالتها احساساتی

خط نه فقط حالات هیجانی و خستگی نویسنده را آشکار می کند، بلکه گاهی از روی حالات احساساتی هم پرده برمی دارد. به طور مثال «بینه» در اثبات جنس نویسندة خط، هنگامی که متن آن خطاب به یک زن نوشته شده بود، مشکل بزرگی نداشت(بینه، 1904 م، ص 181). این امر با یک قانون کلی مطابقت دارد: « به یک بانوی بزرگ، مثل یک زن روستایی و به یک زنی که به او احترام می گزارند، مانند شخصی که از او استدعای حمایت می کنند، به یکسان نامه نمی نویسند».

این ضوابط را با احتیاط و مآل اندیشی باید آزمود، و نباید از نظر دور داشت که از لحاظ توجیه روان فیزیولوژیک اهمیت دارند.

«تارد»(TARDE) می نویسد(تارد، ص 286):

«اگر اندیشه ای سبک خاصی برای خود می آفریند، خط مخصوصی نیز برای خود می آفریند. با تبدیل سبک ، خط تغییر می یابد. تردیدی نیست که ما بر حسب مقام شخصی که نامة خود را خطاب به او می نویسیم، سبک خود را تغییر می دهیم و به همین نحو در خط خود مراقبت می کنیم

21. خصوصیات خط تقلید شده

اغلب جاعل، موفق نمی شود بیش از یک نوشته برای تقلید از آن تهیه کند. چه بسا ممکن است که این نمونه، در اوضاع و احوالی نوشته شده باشد که واجد خصوصیات غیر عادی نویسنده اصلی باشد، و نباید به عنوان نمونه برای تقلید خط شخص مورد نظر استفاده شود.

کارمندی که مجبور است چندین نامه را امضا کند، ناگزیر به طور غیر عادی آنها را به دلایل ذیل تغییر خواهد داد:

الف: اگر امضا برای ارسال به بانک به عنوان معرفی نمونة امضا در مواقع استرداد وجوه سپرده باشد، با دقت تمام کارتهای مخصوص را امضا خواهد کرد و امضاها نیز کامل خواهد بود.

ب: در موارد دستور پرداخت یا سفارش، حتی در ذیل نامه به عنوان مقام برجسته ای، امضا کامل خواهد بود؛ ولی دقت آن، کمتر از مورد قبلی است.

ج: ممکن است در مکاتبات عادی بویژه در امضای چندین نامة پی در پی، بعضی از اجزای امضای حذف شود. در نتیجه، امضا شکل عجیب به خود بگیرد؛ به طوری که قابل خواندن نشود. به همین جهت، در دفاتر ماشین نویسی، رسم بر این جاری شده است که در محل امضا سند، نام امضا کننده را نیز ماشین می کنند تا امکان تفسیر امضا فراهم شود.

در ماجرایی، مشاهده شد که دو برات به امضای خانم آموزگاری بوده است. در هر دو امضا برخلاف عادت دائمی امضا کننده، نام شخصی خانم آموزگار بعد از نام خانوادگی او قرار داشت. پس، به این نتیجه رسیدند که براتها را کسی امضا کرده است، که امضای خانم آموزگار را در اسناد تحصیلی دیده بود. در آنجا برخلاف معمول در امضا، نام خانوادگی را مقدم بر نام شخصی گذاشته بودند.

22. شخصیت مضاعف در جعل خط یا حضور دو شخصیت در نوشته ای

نگارش مانند هر حرکت خودکار؛ مثلاً روش و سلوک، گوشه ای از خصوصیات نویسندة خط را آشکار می کند. از آنجا، نتیجه مهمی به دست می آید: جعل، جایگزین کردن ژست نگارش دیگری، به جای ژست مخصوص خود است. در این عمل، جاعل هرگز نمی تواند کاملاً ژست نگارش خود را از بین ببرد. بر طبق این نتیجه است، که «جعل را از روی منش شخص اصلی باز می شناسند»؛ زیرا در مقایسة خط اصلی با نمونه و جعلی که ناشی از آن است، می توان مخلوطی از دو نگارش را که معرف خصوصیات دو شخصیت است، کشف کرد.

با این وجود، باید خاطر نشان کرد که این نتایج در جعلهایی که از روش بدل سازی استفاده شده است، آسانتر به دست می آید تا در جعلهایی که با روش گرده برداری ساخته شده است. در روش بدل سازی، خودکاری ژست نگارش خاص جاعل، آسانتر ظاهر می شود. در روش گرده برداری، مساعی تقلید حاکم بر ژست است و اثر تمرد عادت را از میان بر می دارد.

کتابنامه

1. آد: «مشخصات مداد خودکار و تأثیر آن در تشخیص دست نوشته ها »، روزنامة قانون جنایی 1947 م

2. براش، «دوازده عامل منش و تأثیر آنها در قیافه و خط» ، 1953 م

3. بینه، «سال روان شناختی»، 1898 م

4. همو، «خط شناسی و تعیین جنس، سن و هوش»، سالنامة روان شناسی، 1904 م

5. تارد، «بررسی روان شناسی اجتماعی»

6. رسی، «مبنای علمی خط شناسی»، 1953 م

7. دو فرانس، مرکور،« روشهای کارشناسی خط» 1922 م

8. سی ویری، «مختصر خط شناسی»، 1954 م

9. کرپیویامن، «خط و منش»، چ 11، 1947 م

10. همو، «عناصر خط اشخاص بی سروپا»، 1923 م

11. گیرال، «ارزش دلیل اثبات دعوی در کارشناسی خطوط»، 1927 م

12. گیرال ولوی، «کارشناسی اسناد در حقوق کنونی»، مجلة بین المللی جرم یابی، 1920 م

13. لوکارد، «جنایت و جنایتکاران»

14. همو، «دورة کامل جرم یابی»، کارشناسی اسناد، 1937 م

15. مجلة بین الملل جرم شناسی، 1953 م

16. مگنا، «خط شناسی در خدمت علوم جنایی»، اسناد دومین کنگرة جرم شناسی، 1950 م

17. ولو، «ژست نگارشی»، مجلة فلسفی، 1915 م، شمارة 80

18. Altavila, Enrico, psychologie Judicial, Bogot, Editorial Temis, 1973.

19. Collucci, Saggidi di Psicofisiologia Della Scrittura‚ 1915

20. Ferrari‚Héricourt el Richet‚ La Personnalité de l’écriture‚ Rev Philos‚ 1884

21. Joire‚ Traité‚ de Graphologie Scientifique‚ 1906

22. Hartenberg‚ Psychologie du Caractére‚ 1908

23. Hirschefeld‚ «Der Vurnisch Mensch»

* مرحوم استاد دکتر مهدی کی نیا بنیانگذار دانش جرم شناسی در ایران

یادداشت:

[1]. یادداشت فصلنامه: مقالة «خط یا تصویر شخصیت» اندکی پس از رحلت استاد فرزانه مرحوم دکتر مهدی کی نیا در اختیار فصلنامه قرار گرفت؛ معمولاً طبق رویة کار فصلنامه مقالات پس از ارزیابی برای اعمال اصلاحات احتمالی در اختیار صاحب اثر قرار می گیرد، این مقاله نیز نیازمند اصلاحاتی مانند معرفی کامل منابع و مأخذ و رعایت رویه مرسوم در ارجاعات بود، ولی با توجه به پایه گذاری رشتة جرم شناسی در ایران به دست آن مرحوم و جایگاه بلند علمی ایشان در این رشته و حجیت سخنان و نوشته ها و فصل الخطاب بودن آثار ایشان در این حوزه، بنا به تصمیم هیأت محترم تحریریه مقرر شد مقاله بدون هیچ تغییری و با چشم پوشی از کاستی های آن به همین شکل به چاپ رسد تا جامعة علمی از آن بی بهره نماند.

[2]. متن این مقاله فصلی از کتاب پربار «روان شناسی قضائی» اثر «انریکو آلتلاویلا» است که به وسیله راقم این سطور از فرانسه به فارسی برگردانده شد. چون تاکنون موفق به ویرایش آن نشده ام متأسفانه این اثر علمی و کاربردی به زیور طبع آراسته نشد. در تهیة این مقاله علاوه بر مآخذی که آقای آلتاویلا ذکر کرده است از مراجع دیگری من جمله «مجلة بین المللی جرم شناسی» سالهای 1954 و 1955 و 1975 و اثر مشهور «فرانک ویکتور» ترجمة «مازه» روان شناسی فرانسوی و جلد پنجم «جرم یابی» اثر دکتر «ادموندلوکارد» نابغة فرانسوی استفاده شد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان