گزارشی از نشست پانزدهم و شانزده سلسله همایش های پژوهشی «منطق فهم قرآن - فلسفه و قلمرو فقه »

در روز سیزدهم بهمن ماه همزمان با ایام الله دهه فجر همایش «منطق فهم قرآن » به همت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی دفتر قم و همکاری شورای مدیریت حوزه علمیه قم در سالن همایش های دارالشفا برپا شد.

در روز سیزدهم بهمن ماه همزمان با ایام الله دهه فجر همایش «منطق فهم قرآن » به همت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی دفتر قم و همکاری شورای مدیریت حوزه علمیه قم در سالن همایش های دارالشفا برپا شد.

در این نشست ابتدا دبیر همایش حجة الاسلام سعیدی روشن سخنانی درباره منطق فهم قرآن بیان داشت. وی با اشاره به سیر تاریخی انحرافاتی که پس از پیامبراکرم(ص) در امت اسلامی به وجود آمد، گفت: این انحراف عظیم امروز آسیب فراوانی را متوجه جامعه می سازد. منشا بیرونی این آسیب در نگاه دین شناسی و معرفت دینی، بیرونی است که وارد و تحمیل بر ما شده است. وی در ادامه گفتار خود، پلورالیزم و بحث های هرمنوتیک «جان هیگ » متکلم پروتستان مسیحیت را به عنوان دو دیدگاه رایج غرب در زمینه معرفت دینی برشمرد و در پایان با اظهار تاسف در مورد کسانی که مطالب نامناسب با فضای جهان بینی و معرفت شناسی اسلام مطرح می کنند گفت: ما امروز با مغالطه عظیمی مواجه هستیم، اگر دیگران مطرح می کنند که متن دین معنا ندارد، اگر هر کسی از متن هر برداشتی کرده باشد برای خود او معتبر باشد، این چه ربطی، به کلام وحی و متن دینی دارد؟ چه ربطی، با کلامی که منزه از معماگویی و بیهوده گویی است دارد؟

پس از بیانات دبیر همایش، ریاست محترم پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجة الاسلام والمسلمین رشاد سخنان خود را درباره منطق فهم قرآن آغاز کرد و گفت: اصطلاحاتی مانند تفسیر و تاویل برای ما آشکار است و مراد آن است که ما می توانیم مقصود هر متن دینی یا هر متن دیگری را بفهمیم و آشکار کنیم.[ولی] در قرائت پذیری مدعا این است که... حقیقت یک متن و یک پدیده قابل درک نیست، ... به دلیل مکانیزم ذهن انسان و به جهت تفاوت ذهن ها و شخصیت ها، به جهت این که پیش دانسته ها و پیش گمان های بشر و حتی عوامل محیطی - زیستی، اجتماعی - وراثتی در فهم آدمی تاثیر گذار است، متن دینی نیز صامت است و گویا و رسا نیست... و هر گونه فهم و تفسیری را بر می تابد، در نتیجه به حسب شرایط، ویژگی ها و تفاوت هایی انسان ها با هم دارند، قراآت و تفاوت هایی از متن پدید می آید. وی در ادامه به نظریه های هرمنوتیک اشاره کرده و گفت:

مجموع نظریه های هرمنوتیکی که مبنای قرائت پذیری دین عمدتا تلقی می شوند، به چند گرایش کلی و کلان تقسیم می شود:

1. بعضی اصالت را به مؤلف و پدید آورنده می دهند و می گویند وقتی شما با یک متن و اثر ادبی مواجه می شوید، باید بروید سراغ قصد مؤلف و نیت پدیدآورنده او که چه می خواسته است، مجموعه گرایش هایی را که بر این اساس می اندیشند «مؤلف مدار» نام گذاری می کنیم.

2. جریان های دیگری که نهایتا حول یک محور دیگری می توانند جمع شوند، (این ها) کسانی هستند که اصالت را به متن می دهند. نص، چه نص دینی و چه نصوص دیگر، این ها اصل هستند. خود متن دارای شخصیت مستقلی است منقطع حتی از پدید آورنده.... در نتیجه هر کسی به قرائتی [از متن] می رسد.

حجة الاسلام والمسلمین رشاد در بخش دیگری از سخنانش تفاوت های نظریه تفسیر و اجتهاد با نظریه قرائت پذیری را بر شمرده و افزود: تفاوت اساسی که بین نظریه تفسیر و اجتهاد با این نظریه ظاهر می شود این است که ما اصالت را به مؤلف می دهیم....

دیگر آن که، نوعا قرائت پذیر انگاران برای دین متن واقع و نفس الامری قائل نیستند و می گویند: اگر هم دین متن واقع و نفس الامری داشته باشد کشف آن میسور نیست، اما در نظریه تفسیر و اجتهاد، می گوییم می توان متن دین را فهمید، درک کرد و مراد را کشف کرد.... ایشان در ادامه به بخش دیگری از تفاوت ها اشاره کرد و گفت: فهم ها در نظریه قرائت پذیر انگار برابرند، (آن ها می گویند:) فهم درست و نادرست و روا و ناروا نداریم; اما در نظریه اجتهاد و تفسیر، فهم ها را طبقه بندی و سخ بندی می کنیم.

سخنران بعدی همایش حضرت آیة الله مصباح یزدی بود که سخنان خود را درباره موضوع «منطق فهم قرآن » در سه بخش کلی بیان داشت: 1.پیش فرض هایی که برای تفسیر قرآن لازم است; 2. قواعد خاصی که برای تفسیر باید در نظر گرفت; 3. شبهاتی که در این زمینه وجود دارد و باید پاسخ گفت.

استاد در تشریح پیش فرض هایی که باید برای تفسیر و فهم قرآن در نظر گرفته شود به نکات مهمی اشاره کرده و در بخشی از این مبحث فرمود: خداوند برای انزال قرآن هدفی داشته که با فهم قرآن می توان به آن رسید، اصل نیاز به قرآن و وحی آسمانی این است که چون نمی توانیم راه سعادت و شقاوت خود را به طور قطعی تشخیص دهیم پس نیاز به وحی داریم تا این راه را بر ما نشان بدهد. وی در ادامه افزود: خداوند برای فهماندن آیات قرآن از همان روشی بهره برده که عقلا از آن استفاده کرده اند، البته از نکات خاص و شیوه ها و لطایف خاصی استفاده کرده اند که این لطایف بی سابقه نبوده....

استاد مصباح یزدی، با تاکید بردانستن قواعد و اصولی که برای تفسیر قرآن لازم است، گفت: اولین قرائنی که می توان استفاده کرد قرائنی است که حاق خود این کلام است. لذا اگر جمله ای از قرآن را در نظر بگیریم باید به صدر و ذیل آن دقت کنیم، والا معنای جمله درست فهمیده نمی شود.آیة الله مصباح در ادامه این بخش از گفتار، استفاده از شواهد و قرائن لفظی، تاریخی و عقلی را برای فهم قرآن ضروری دانست و گفت: ... شواهد عقلی در کنار شواهد لفظی و تاریخی می تواند در جهت فهم آیات کمک کند.

استاد مصباح یزدی در پایان سخنان خود به شبهات و پرسش هایی که در زمینه منطق فهم قرآن مطرح شده پاسخ گفت. وی در پاسخ به این سؤال که فلسفه آیات متشابه این است که موجب آزمون عقل ها شود، آیا این موجب تعدد قراآت نمی شود؟ گفتند: سر این که آیات متشابه وجود دارد تا عقل ها آزمایش شوند سر قطعی نیست و علت اصلی در قرآن چیز دیگری است. در المیزان سر اصلی را چنین بیان کرده اند که مطالب قرآن را هر کس نمی تواند بفهمد، لذا هر کس نسبت به کشش و توان و فهم خود از آن می تواند استفاده کند و ائمه(ع) در سطح اعلای آن هستند. این راجع به کبری و اما راجع به صغری: اگر منظور قرائت های عقلانی است که در مقابل دلالت های ظنی به کار رفته و طبق اصول عقلایی و محاوره ای بوده، این چیز تازه ای نبوده و قبلا نیز بوده و تشویق هم شده که اجتهاد نظر در تفسیر شود.

شانزدهمین نشست از سلسله همایش های پژوهشی با موضوع «فلسفه و قلمرو فقه » در روز پنج شنبه یازدهم اسفندماه سال جاری (1379) به کوشش پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و همکاری مرکز مدیریت حوزه علمیه قم در سالن اجتماعات مدرسه دارالشفاء و با حضور پژوهندگان، استادان، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم برگزار شد. در ابتدای این نشست حجة الاسلام والمسلمین علی دوست با ارائه پیش درآمدی درباره فلسفه فقه و قلمرو آن، جایگاه رفیع فقه و فقاهت را، به استناد آیات و روایات برشمرد و آن گاه به شرایط و مقدمات فقه و آفات و خطرهای آن اشاره کرد. وی در تبیین موضوع همایش گفت: مسائل [فراوانی در فقه] وجود دارد که متکفل آن ها مشخص نیست و معلوم نیست در چه علمی باید از آن ها بحث شود. همچنین هزاران امر عبادی و ترخیصی [هست که نمی دانیم] آیا در خداوند در آن جا جعل دارد یا ندارد؟ آیا فقه در آن جا بیان دارد یا ندارد؟

وی در پایان سخنان خود با تاکید بر ضرورت پرداختن به فلسفه و قلمرو فقه تصریح کرد: فکر می کنم حلقه مفقوده ای این جا هست که باید بحث شود و مناسب ترین عنوانی که می شود برای این گونه مسائل گذاشت «فلسفه فقه » است.

در ادامه این همایش دومین سخنران نشست، حجة الاسلام والمسلمین ارسطا گفتار خود را زمینه «قلمرو فقه »آغازید. وی ابتدا با ابراز تاسف از این که تاکنون به طور کامل درباره قلمرو فقه بحثی علمی صورت نپذیرفته است، این نشست را قدم اول برشمرد. آن گاه در مقدمه سخنان خود با ارائه نکاتی از ضرورت پرداختن به موضوع قلمرو فقه، مفهوم فقه و فرق های فقه و شریعت یاد کرد.

حجة الاسلام والمسلمین ارسطا در ادامه سخنانش به سؤال های موجود در این زمینه پاسخ داد. وی در جواب این سؤال که «تا چه اندازه فهم موضوعات در قلمرو فقه دخالت دارد؟» نخست اظهار داشت: بی شک بسیاری از مباحث فقهی مربوط به موضوعات و برای شناخت موضوع بوده است. پس از آن با ارائه مثال هایی در این مورد، بر ضرورت بررسی موضوعات فراوانی که هنوز مورد بررسی قرار نگرفته اند، تاکید کرد.

وی در بخشی دیگر از گفتار خود با اشاره به این پرسش: «آیا فقه درباره همه افعال یا بعض آن بحث می کند؟» پاسخ داد: هر فعلی از افعال انسان می تواند متصف به یکی از احکام خمسه تکلیفیه شود. بنابراین موضوع فقه پاره ای از افعال مکلفین نیست.

حجة الاسلام والمسلمین ارسطا در پایان، به دنبال طرح این سؤال که «آیا فقه، نظام سازی هم می کند؟ یا جزو علوم پیرو است؟» گفت: فقه برنامه ریزی و نظام سازی هم دارد; زیرا وقتی که فقه بر جامعه حاکم گردد و حکومت، اسلامی شود; در آن صورت فقه، نظام سازی خواهد داشت و یکی از وظایف حکومت اسلامی تقنین خواهد بود.

سخنران پایانی این نشست، حجة الاسلام والمسلمین لاریجانی بود که در سخنان مبسوطی به تبیین «فلسفه فقه » پرداخت. وی فلسفه فقه را اصطلاح جدیدی دانست و در توضیح مفهوم فلسفه در «فلسفه فقه » ابراز داشت: فلسفه در این جا مثل بقیه فلسفه های مضاف به معنای مباحث درجه دومی است که ناظر به یک علم یا یک پدیده است. فلسفه فقه مجموعه تحولات نظری و تحلیلی راجع به پدیده ای به نام فقه است. با توجه به این معنا، به نظر من روشن است که ما یک علمی به نام فلسفه فقه می توانیم داشته باشیم.

حجة الاسلام والمسلمین لاریجانی پس از تشریح معنای فقه و جایگاه آن در «فلسفه فقه » با اذعان به تدوین فلسفه ای برای فقه تصریح کرد: [اگر] فقه را به عنوان مجموعه ای از گزاره ها -که اقل آن هم این است در نظر بگیریم; باید فلسفه ای برای این فقه تدوین شود. آن گاه در بیان مسائل این فلسفه گفت: وقتی از بیرون به این فقه نگاه می کنیم، چند دسته مسائل کلی در آن مطرح است: یک سلسله به موضوعات احکام فقهی بر می گردد. یک سلسله بحث ها به محمولات قضایای فقهی برمی گردد; ولی عمده ترین مسائل فلسفه فقه به تصدیقات مسائل فقه بر می گردد.

استاد لاریجانی پس از تاکید بر فایده علم فلسفه فقه، فرق علم اصول با فلسفه فقه را برشمرد و گفت: اگر به فلسفه فقه به عنوان معرفت و شناخت نسبت به یک پدیده -که در عالم به نام فقه اتفاق افتاده است نگاه می کنیم، ملتزم نیستیم که هر چه در فلسفه فقه می آید به کار استنباط فقهی هم بیاید.

غرض فیلسوف فقه این نیست که هر آن چه بحث می کند در نهایت در استنباط فقهی به درد بخورد، بلکه غرض او، شناخت یک پدیده است....

وی در بخش دیگری از سخنان خود به ربط علم اصول فقه با فلسفه فقه اشاره کرد و اظهار داشت: اگر فلسفه فقه را به معنای مجموعه ای از تحولات نظری و تحلیلی راجع به فقه -که به صورت مبادی تصوری و تصدیقی علم فقه است بگیریم; به گمان من عمده مباحث فلسفه فقه در اصول فقه می آید.

بنابراین با توجه به این معنا، فلسفه فقه و علم اصول در بسیاری از مسائل مشترکند. اما اگر فلسفه فقه هدف دیگری -که شناخت پدیده فقه باشد را هم دنبال کند نه فقط معرفت هایی که در استنباطهای فقهی به درد می خورد در بر می گیرد; بلکه به نظر می آید این ها در علم اصول بحث نمی شود.

حجة الاسلام والمسلمین لاریجانی در پایان بر وجود علم فلسفه فقه از منظر شناختی تاکید کرده و گفت: اگر فلسفه فقه را از منظر شناختی در نظر بگیریم بعید نیست بگوییم موجه است که علم مستقلی تشکیل بدهیم و لو این که در بعضی مسائل با علم اصول مشترک باشد.

در پایان این نشست باحضور حجج اسلام، علی دوست، ارسطا و لاریجانی میزگردی تشکیل یافت که در آن به پرسش های حاضران پاسخ داده شد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان