ماهان شبکه ایرانیان

فرق حکمت، کلام و تصوف با یکدیگر

جناب آقای محمد صادق ضیایی، وکیل محترم و فرزند مرحوم آیة الله ابو عبدالله زنجانی، لطف کرده، یادداشتی علمی را از یک جنگ خطی مربوط به قرن ۱۲ یا ۱۳ هجری (مربوط به کتابخانه ی مرحوم والدشان) برای مجله ارسال داشته اند. از لطف ایشان صمیمانه سپاسگزاریم.

جناب آقای محمد صادق ضیایی، وکیل محترم و فرزند مرحوم آیة الله ابو عبدالله زنجانی، لطف کرده، یادداشتی علمی را از یک جنگ خطی مربوط به قرن 12 یا 13 هجری (مربوط به کتابخانه ی مرحوم والدشان) برای مجله ارسال داشته اند. از لطف ایشان صمیمانه سپاسگزاریم.

نامه ی جناب آقای ضیایی به مسؤول محترم مجله حضرت آیة الله سبحانی و متن یادداشت مزبور را با هم می خوانیم.

بسمه تعالی

استاد معظم حضرت آیة الله سبحانی دامت برکاته

مدیر محترم مجله ی کلام اسلامی

با تقدیم سلام و احترام به استحضار می رساند:

در کتابخانه ای که از پدر بزرگوارم استاد علامه ی فقید ابوعبدالله زنجانی طاب ثراه به یادگار مانده، یک بیاض ناقص خطی محتوی 56 صفحه وجود دارد که نویسنده ی آن ناشناس است و تاریخ کتابت هم ندارد; ولی خط و کاغذ کتاب نشان می دهد یادداشتها احتمالا در اواخر قرن دوازدهم یا اوایل قرن سیزدهم هجری نوشته شده و نویسنده ی آن هم از دانشمندان بزرگ آشنا با علوم ومعارف اسلامی بوده است. (×)

از جمله ی یادداشتهای علمی این کتاب، یادداشتی است که نویسنده در آنجا فرق میان حکمت و کلام و تصوف و همچنین تفاوت حکمت مشاء و حکمت اشراق را به شیوه ی دقیق علمی و فلسفی روشن ساخته است.

چون به نظر قاصر نگارنده رسید که موضوع یادداشت، از موضوعات قابل درج در مجله ی کلام اسلامی بوده و با هدف و مرام آن مجله تناسب دارد، عین یادداشت مزبور را بازنویسی کردم و با فتوکپی متن یادداشت حضور عالی تقدیم داشتم تا در صورت اقتضا در مجله ی کلام اسلامی چاپ فرمایید.

توفیق روز افزون جنابعالی را در خدمات علمی و اسلامی از خداوند متعال مسئلت می نمایم.

محمد صادق ضیایی

29/5/78

×××

آنچه در پی می آید، مطالب ارسالی مذکور است. عنوان گذاری داخل قلاب ][ از سوی مجله است.

[علم حکمت قدس سره]

تحصیل معارف حقیقیه و اثبات احکام یقینیه برای اعیان موجودات بر نهجی که موافق نفس الامر بوده باشد از راه دلایل و براهین عقلیه صرفه که منتهی شود به بدیهیات که هیچ عقلی را در قبول آن توقفی و ایستادگی نباشد، بی آنکه موافقت یا مخالفت وضعی از اوضاع یا ملتی از ملل را در آن مدخلی بود و تاثیری باشد طریقه حکما بود، و علم حاصل شده به این طریق را در اصطلاح علما علم حکمت گویند. (1)

[علم کلام قدس سره]

واما علم کلام بر دو وجه اعتبار شده: یکی کلام قدما و دیگری کلام متاخرین. اما کلام قدما، صناعتی باشد که قدرت بخشد بر محافظت اوضاع شریعتی از شرایع، خواه منتهی شود به بدیهیات و خواه نه. و این صناعت را مشارکتی با حکمت نبود، نه در «موضوع » و نه در «دلایل » و نه در «فایده ». چه، در موضوع حکمت «اعیان » بود نه «اوضاع »،و دلایل مرکب از یقینیات منتهی به بدیهیات باشد خواه مسلم ومشهور باشد و خواه نه، و فایده اش حصول معرفت و کمال قوت نظری باشد نه محافظت وضع; و ظاهر است که این صناعت از طریق تحصیل معرفت نمی تواند بود. (2)

و در تعریف کلام متاخرین گفته اند که علمی است به احوال موجودات بر نهج قوانین شرع، و به [وسیله] این قید اخیر، احتراز نموده اند از علم حکمت. چه، موافقت قوانین شرع یعنی بنای ادله بر مقدمات مسلمه و مشهوره میان اهل شرع در مفهوم حکمت معتبر نیست. چه، مشهورات ومسلمات لازم نیست که یقینیات باشند. پس اگر به حسب اتفاق، یقینی باشد آن را از این حیثیت بکار برند و الا ظنیات را در مسائل حکمیه معتبر ندانند. (3)

[تصوف و اشراق قدس سره]

و باید دانست که تصوف در برابر تکلم است و اشراق در برابر حکمت; به این معنی که هرگاه سلوک راه باطن، بعد از سلوک راه ظاهری باشد که به قوانین حکمت منطبق است طریقه اشراق باشد،و اگر بعد از سلوک راه ظاهری باشد که به قواعد کلام مطابق است طریقه تصوف بود. (4)

[کلام الالهی قدس سره]

از جمله صفات الله،تکلم است و آن راجع شود به قدرت بر ایجاد کلام، و کلام نیست مگر الفاظ مسموعه مقروءه; و آن لا محاله حادث است، اگر چه قدرت بر ایجاد او قدیم است و عین ذات. و اشاعره کلام را دو قسم دانند: کلام لفظی و کلام نفسی، و اول را حادث دانند و ثانی را صفتی قدیم قائم به ذات و واجب تعالی چون سایر صفات; واین معقول نیست. چه، کلام نفسی یا عبارت است از تخیل الفاظ که حدیث نفس گویند و این درباره واجب تعالی روا نیست; و یا عبارت است از علم به مدلولات و معانی الفاظ و عبارات، و او نیست مگر عین صفت علم. (5)

[حکمت اشراقیین و مشائیین قدس سره]

فرق میان حکمت اشراقیین وحکمت مشائیین به چند وجه است وعمده [ آن فرقها] علی ما هو المشهور آن که: اشراقیین در تحصیل حکمت، طریقه ریاضت و مجاهدات و مکاشفه را قدوه دانند، و هر چه نه بر طبق برهان و قیاس بود التفات به آن نکنند.

و نسبت اشراقیین و مشائیین در زمان سالف [پیش از اسلام] چون نسبت صوفیه و متکلمین است در زمان اسلام و حکمای اشراقیین و صوفیه ادعا کنند مطالب کثیره در حکمت و معرفت [را]، که مشائیین و متکلمین منکر آنند و مؤدای نظر و برهان مخالف مقتضای آن ; و از جمله قول به عالم مثال است: اشراقیین و صوفیه متفقند که مابین «عالم عقلی » که عالم مجردات محضه و «عالم حس » که عالم مادیات محضه است، عالمی است که موجودات آن عالم مقدار وشکل دارند و لیکن ماده ندارند، مانند صور خیالیه . لیکن صور خیالیه متحقق اند در ذهن نه در خارج، و عالم مثال متحقق است در خارج و این عالم متوسط است بین العالمین.

پی نوشت ها:

×.ناگفته نماند، پس از جستجوی چند به دست آمد که متن نوشتاری که در پی خواهد آمد، برگزیده هایی از کتاب «گوهر مراد» حکیم عبدالرزاق لاهیجی متوفای سال 1072ه است. از این رو، آدرس مطالب منقول را در پی نوشت می آوریم. (سردبیر)

1. ر.گ: گوهر مراد، ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجی، ص 41، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، کنگره ی حکیم لاهیجی، چاپ اول، بهار1372.

2. همان، ص 42.

3. گوهرمراد، ص 43.

4. همان، ص 40.

5. همان، ص 275-276.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان