هندسه مناسبات

مراد من از دین در این گفتار، نهادهای دینی مانند: حوزه های علوم دینی و الهیات، مساجد، ومقامات و جوامع روحانی نیست. بلکه دین به مثابه مکتب راهنمای اندیشه و عمل انسانی مورد نظر است. دین را - با توجه به مصداق خاص آن، اسلام - به تعبیر زیر تعریف می کنم:

دین، دولت و جامعه، در ایران معاصر (1)

دین، دولت و جامعه:

مراد من از دین در این گفتار، نهادهای دینی مانند: حوزه های علوم دینی و الهیات، مساجد، ومقامات و جوامع روحانی نیست. بلکه دین به مثابه مکتب راهنمای اندیشه و عمل انسانی مورد نظر است. دین را - با توجه به مصداق خاص آن، اسلام - به تعبیر زیر تعریف می کنم:

دین عبارت است از مجموعه یی از گزاره های حقیقی و واقع نما درباره جهان و انسان و نیزمجموعه یی از آموزه های دستوری و ارزشی، که جهت تنظیم مناسبات انسان با جهان و انسانهای دیگر، از طریق پیامبران از سوی خداتنزیل، یا به تنفیذ وحی، توسط عقل سلیم آدمی دریافت می شود.

منظور از دولت، اینجا مفهوم مرادف حکومت، یعنی: مجموعه دستگاههای مقننه،قضائیه و مجریه است.

جامعه را تبلور آحاد مردم می دانم، نه اصالت الاجتماعی مطلق ام و نه اصالت الفردی محض.وحدت اجتماع، وحدت شبه حقیقی است وطبیعت جامعه، محکوم به قواعد و قوانینی است، و معتقدم در تعارض میان مصلحت ومنفعت فرد و جامعه، برحسب مورد و با لحاظ اهم و مهم، گاه حق جمعی بر حق فردی، گاه حق فردی بر حق جمعی باید مقدم داشته شود.

آسیب شناسی معرفت «حقیقت »:

بزرگترین آفت درک حقیقت، «افراط وتفریط » «و گرایش تک ساحتی در نظریه پردازی وفرضیه سازی است. متاسفانه ردپای این آفت را،بیش از پیش و در همه حوزه ها و رشته های فلسفی و علمی بویژه در علوم انسانی و اجتماعی عصر جدید به وضوح و وفور می توان مشاهده کرد. ظهور فرضیه های متناقض فراوان، فتور وسستی و زوال شتابان نظریه های فلسفی وعلمی، غیرقابل اعتماد شدن علم، بحران حیرت و نسبیت، و شناوری حقیقت، - که دل آزارترین رنج بشر فرهیخته معاصر است - از عوارض این آفت است.

می توان فهرست بلندی - شامل هزاران نمونه شناخته شده - از نگرشهای تک بعدی و افراط وتفریطهای بشر در عرصه نظریه پردازی، ارائه کرد،من اینجا فقط از باب نمونه به برخی از موارد دربرخی حوزه های معرفتی اشاره می کنم:

در قلمرو انسانشناسی: یکی، انسان را گرگ انسان می پندارد، دیگری آدمی را فرشته خصال و مظهر عطوفت و رحمت می انگارد، و او را معیارحق تلقی می کند!

درباره جایگاه زن: یکی آن را حیوان درازموی انسان نما می پندارد، که فقط برای خدمت به مرد آفریده شده است، دیگری، همچون هواداران رادیکال فمنیسم، او را برتر از مردمی نشاند و ابر انسانش می انگارد!

درخصوص اختیار و سرنوشت انسان: یکی انسان را مجبور و اسیر زندانها و زنجیرهای چهارگانه «تاریخ »، «محیط »، «طبیعت » و «نفس »می پندارد، دیگری چون اگزیستانسیالیستها، اورا مطلقا" رها از هر قیدی، حتی فطرت الهی وطبیعت زمینی می انگارد!

در زمینه نسبت فرد و جامعه: یکی فرد راعلی الاطلاق اصیل و حقیقی و جامعه را اعتباری و وهمی می داند، دیگری جامعه را اصیل دانسته برای آن وحدت حقیقی قائل است!

قلمرو سیاست، همیشه میدان افراط وتفریط بوده است: امروز در باب حدود اختیارات دولت، برخی عالمان سیاست دیدگاههای توتالیتاری را ترویج می کنند، برخی دیگر از"دولت کوچک" و شر ضروری بودن آن و حتی از"پایان دولت" سخن می رانند! و در نسبت میان دین و سیاست در اروپای قرون وسطی، برخی عقل و دمکراسی را به هیچ انگاشته، همه چیزسیاست، حتی جزئیات امور روزمره را از دین مطالبه می کردند، اکنون سیاستمداران، دین رامطلقا به حاشیه رانده، خدا را از عرصه اجتماع بازنشسته کرده اند!

علل ظهور پدیده سکولاریزم در غرب:

به نظر ما پدیده سکولاریزم از مصادیق ومظاهر افراطی "بشرمداری" معاصر است،امانیسم نیز به نوبه خود، واکنشی است در قبال تفکر افراطی نص بسندگی قرون وسطی. درترویج سکولاریزاسیون تدبیر اجتماع در غرب،ملحدان و موحدان به تعاملی بدون تبانی آگاهانه، دست یازیدند، و این یک همدستی ناهمدلانه تاریخی بی بدیلی است که در آن دیاراتفاق افتاد و تاکنون پیاوردهای زیانباری نیزبرای مدنیت و معنویت داشته است.

ملحدان با نیات بدخواهانه و به قصد نجات ازدین، مرام سکولاریزم را طرح و ترویج کردند،موحدان با مقاصد نیکخواهانه و - به ظن خود - به قصد نجات دین، به سکولاریزم تن در دادند!;آنان از پایگاه تقدم خرد بر وحی و حجیت انحصاری عقل و به نیت کنار گذاردن دین ازصحنه حیات و تثبیت لائیسیزم وامانیسم ازسکولاریزاسیون جانبداری کردند، و اینان ازجایگاه دلسوزی برای حفظ دین و حراست ازقداست آن، سکولاریزاسیون تدبیر اجتماع راتایید نمودند، به نطر ما موارد زیر در ظهورسکولاریزم فرنگی نقش اساسی ایفاء کرده اند:

1- فقدان نظامات اجتماعی برگرفته از متن دین، علی رغم ادعای حکومت داری از سوی ارباب دین در قرون وسطی: این نقیصه خود به خود، روند سکولاریزاسیون را موجه می ساخت،زیرا آنگاه که ما فاقد نظامات اجتماعی بر گرفته از وحی باشیم باید تدبیر اجتماع را به غیر وحی واگذاریم، چه آنکه در این صورت اگر دینداران نیز تاسیس حکومت کنند باید تنها به حکم عقل و فرمان علم بشری، جامعه را نظم و نسق دهند،انتساب نظرات و عملکرد شخصی خطاپذیربشری ارباب دین به دین، جز بدبینی مردم وسستی عقاید آنان به بار نمی آورد، و درست بدین جهت بود که، در مغرب زمین دین ورزان عاقل،همصدا با عقل ورزان بی دین، حکم به جدایی دین و دنیا کردند!

2- تحمیل عقاید دینی بر علم، و دین آجین نمودن فرضیه های روزآمد علمی: کلیسای قرون وسطی، گاه سعی کرد نظریه های تطورپذیر بشری را بر متون دینی تطبیق کند، و گاه تلاش نمودفهم مخدوش خود را از متون، معیار درستی ونادرستی علوم و نظریه های قرارداده، به همه چیزصبغه قدسی و دینی ببخشد، و این رفتار، ازسویی سبب فتور علمی غرب در قرون وسطی - به رغم تحول شگرف و همزمان شرق اسلامی -گردید، و رفته رفته، مذهب به عقال عقل و مهارمهارت بدل شد، و از دیگر سو اصرار برخی ارباب دین بر حجیت فهمیات مخدوش خود، در برابرپیشرفت شتابان علوم، باعث القاء «تقابل علم ودین » گشت، و از این رو انسان غربی، چاره را جزدر منزوی ساختن دین و جداسازی حساب دین از دانش ندید.

3- نابردباری مذهبی و استبداد دینمدارانه:طی ده قرن اقتدار آباء دین در اروپا، همه مذاهب رقیب حتا خرده گرایشهای مسیحی ناسازبا مشرب رسمی تحدید و تهدید شدند،هراندیشمندی اندیشناک سرنوشت خود بود و،هر دانشوری از محاکم تفتیش عقاید در تشویش به سر می برد، این رفتار سبب القاء «تقابل دین وآزادیهای مشروع انسانی » گردید، و انسان غربی رستن و رستن خود را در گروه رهیدن از رهن دین واضمحلال قدرت وسلطه دینی سراغ گرفت.

4- رقابت قدرت میان امپراطوران از سویی و،دانشمنداران از دیگر سو، با ارباب کلیسا: طرح سکولاریزاسیون تدبیر اجتماع درست به معنی خلع سلاح کردن کلیسا، و تصرف اریکه قدرت،توسط امانیسم در فرنگستان بود، چنانکه پذیرش سکولاریزم از سوی ارباب دین و اتخاذ موضع ملایمت و مسالمت طی قرون اخیر نیز، به معنی عقب نشینی دین به موقعیت قابل دفاع و منطبق با شراط جدید، و به قصد حفظ حداقل موجودیت دین، یعنی: دین حداقلی و دینداری انفرادی و سازگار با جامعه سکولار، تلقی می گردد.

به هرحال: عوامل یاد شده از جمله موجبات اصلی سستی اساس دین و انزوای آن و در نتیجه ظهور سکولاریزم در مغرب زمین بشمار می روند و برخی از آنها همچنان نقش علت مبقیه را برای تداوم مرام سکولاریزم و استمرار روند سکولاریزاسیون در فرنگ ایفاء می کنند.

به نظر ما تفاوتهای اساسی که میان اسلام ومسیحیت وجود دارد. ظهور و حضور سکولاریزم بومی و سکولاریست های ملی را در دنیای اسلام منتفی می سازد.

قرآن به عنوان متن قطعی و حیانی، و سنت پیامبر اسلام(ص) و روایات موثق بسیاری که ازرهبران آسمانی در دسترس مسلمانان می باشد وهمچنین منزلت عقل و مکانیسم و متدولوژی اجتهاد در اسلام، امکان طراحی نظامات اجتماعی دلخواه و مناسب هر زمان و مکانی را به مسلمین می دهد.

یک برنامه رایانه ای، متن حدود یک میلیون حدیث را به استناد 1200 عنوان کتاب تفسیری، روایی، تاریخی، عرفانی و... از پیامبراسلام(ص) و رهبران آسمانی اسلام ثبت کرده است، این برنامه نشان می دهد که اگر هر حدیث،به طور میانگین ده بار هم تکرار شده باشد،حداقل یکصد هزار روایت غیر مکرر کلامی،احکامی و اخلاقی در اختیار مسلمین می باشد، واین مجموعه عظیمی برای تبیین و ترسیم نظامات اجتماعی اسلامی بشمار می رود.

بدور ماندن قرآن از آفت تحریف; و تجربه تشکیل حکومت دینی تحت زعامت پیامبر(ص)،طولانی شدن دوره بعثت و عصر اوصیاء پیامبراسلام که آنان نیز رهبران آسمانی بودند، مجال وسیعی را برای مسلمانان فراهم آورد تا عقائد واحکام اسلامی را از سرچشمه زلال وحی ومفسران آسمانی آن فرا چنگ آورند، و دین را دردولت بیازمایند.

لزوم بکار بستن عقل و اجتهاد در اصول، واصالت اجتهاد در فروع، امتیاز بزرگ اندیشه اسلامی است، عقیده به ضرورت فهم اجتهادی دین، مشوق مسلمانان در پذیرش عالمانه عقائد اسلامی و، مانع جدی رواج باورهای سست و رکون به اعتقادات بی سند، و رکود معرفت دینی در آیان آنان است، اصل اجتهاد به مثابه عاملی درون برانگیز در متن سازمان فکر اسلامی تعبیه شده است که متولیان معرفتی جامعه اسلامی را در بستر سیال بعثتی مدام قرار داده،آنها را به نونگری، ژرفاکاوی و فهم گستری نسبت به دین وا می دارد.

عقل در قاموس فکری مسلمین، معادل وحی(نقل) است و، پیامبر درونی خوانده می شود، درنتیجه رقیب دین تلقی نمی شود، توصیه های جدی به «تعقل » و تدبر» از سوی قرآن و، عقیده به «حجیت پیامبرانه عقل » در اسلام، سبب ظهور مکاتب فلسفی بسیار غنی و مشارب کلامی بس استواری گردیده که پشتوانه استدلالی رخنه ناپذیری برای عقائد دینی بشمار می آیند، وتوهم «تقابل دین و عقل » را در فرهنگ اسلامی ازاذهان زدوده و، موجب نضج عقائد و قواعدی چون «حسن و قبح عقلی » در کلام، و «تلازم حکم عقل و شرع » و «مستقلات عقلیه »، در فقه و حقوق اسلامی شده است. جایگاهی را که عقل و تعقل در فرهنگ دینی مسلمانان احراز کرده و کاربردهایی که خرد در کلام، فقه و، اخلاق اسلامی دارد هرگز فروتر از جایگاه نقل و تعبد نیست.

نگرش اسلام به منزلت رفیع علم و عالم نیز ازامتیازات این دین است، توجه اسلام و مسلمین به منزلت دانش و دانشور، مجال خطور، به شبه «تقابل علم و دین » نمی دهد، تجربه تعامل علم والهیات در اسلام، شاهکار بی مثالی است که بنای تمدن دینی بزرگ را درانداخت، دانشمندان وشرقشناسان منصف، تمدن کنونی مغرب راوامدار آن مدنیت معنوی سترگ می دانند.

ویژگی دیگر اسلام، استعداد نظام پردازی درهمه عرصه های اجتماعی است، خود پیامبراسلام با تاسیس حکومت دینی در مدینه، الگوی حکومت دینی وجامعه مدنی کامیابی را درحدود شرائط بومی عصری خود ارائه فرمود، پس از او اوصیاء و اصحاب آن بزرگوار و مصلحان جوامع اسلامی نیز با تبیین، تفسیر و تطبیق تعالیم دینی بر نیازهای اجتماعی انسان، دراعصار و امصار گوناگون، نمونه های موفقی ازنظامات حیاتی اسلام را پدید آوردند.

در خور ذکر است که به برکت در دسترس بودن متن وحی اسلامی و، میراث عظیم بازمانده از پیشوایان دینی و، به یمن عقلانیت اسلامی وشیوه کارساز اجتهاد، فقیهان و حقوقدانان اسلامی چهل هزار فرع فقهی و حقوقی درحوزه اجتماعی و فردی اتنباط کرده و دراختیار امت اسلامی قرار داده اند; فقه غنی، ژرف و گسترده اسلامی، اکنون چون مشعلی فرا راه حیات جوامع مسلمان، روشنگر تکالیف، حقوق ونحوه کنش و منش جمعی و فردی آنها است.

بخش عمده ای ابواب هفتادگانه فقه اسلامی بیانگر نظامات و قوانین اسلامی در مناسبات سیاسی، حقوقی، اقتصادی است. علوم فقهی،یعنی: فلسفه فقه، فلسفه احکام، علم اصول فقه، و علم قواعد - که شامل افزون بر هزار قاعده فقهی و حقوقی دقیق است - و علم فقه،استطاعت شگرفی را در جهت تامین نیازهای معاصر مسلمین در عرصه قانونگذاری منطبق با شرائط متطور بشری فراهم ساخته است.

در فرهنگ اسلامی پاسداشت کرامت انسان،و تکریم آزادیهای شناخته شده انسانی، روح بنیادی ترین شعار اسلام، تاریخ گواه سماحت ومدارات شگفت مسلمین حتی با ادیان رقیب وجریانهای فکری معارض است. آیاتی نظیر آیات زیر، مبنای مناسبات فکری آحاد مردم درجامعه اسلامی و جامعه اسلامی با دیگرجوامع است:

انا هذیناه السبیل اما شاکرا و اماکفورا.(سوره 76، آیه 3) ما انسان را به راه راست رهنمون شدیم، اوآزاد است: خواه سپاسگزار و پذیرده باشد،خواه ناسپاس و کفر ورزنده.

لا اکراه فی الدین قد تبن الرشد من الغی، فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی، لاانفصام لها و الله سمیع علیم.(سوره 2، آیه 256) اکراهی در دین نیست، چه آنکه رشد و غی و،سره و ناسره آشکار شده است، پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد به دستاویز استواری چنگ زده است که گسست پذیر نیست، و خدا شنوا و دانا است.

فبشر عباد الذین یستموا القول فیببعون احسنه (سوره 39، آیه 18) مژده رسان به بندگانم که همه سخنان راگوش فرا می دهند، سپس از بهترین آن پیروی می کنند.

به هر حال به نظر ما، نه سکولاریزم یک ایدئولوژی جهان شمولی است، و نه سکولاریزاسیون، گذرگاهی محتوم که همه تاریخ بشر و ادیان مجبور به عبور از آن باشند.سکولاریزم، یک مرام غرب زاد است که در شرائطتاریخی و اجتماعی خاص و در بستر فرهنگ فرنگ ظهور کرده است، سکولاریزاسیون دین وتدبیر اجتماع، یک مساله نسبی و غربی است، مشکل و مساله جهان اسلام نیست. با توجه به تفاوتهای دینی و فرهنگی که بدآنهااشاره شد،سکولاریزاسیون در دنیای اسلام هرگز یک ضرورت نیست، بلکه با بهره گیری از دین و به کاربستن عقل، تدبیر اجتماع و حکومت، می تواندتواما اسلامی و عقلانی باشد.

هندسه مناسبات دین، دولت و جامعه در ایران معاصر:

قرآن در، سوره 2 آیه 143، اسلام را دین اعتدال و امت اسلامی را ملت میانه قلمدادمی کند:

و کذالک جعلناکم امة وسطا، لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهدا... شمارا امتی میانه و متعدل گردانیدیم تا گواهان و الگوهایی باشید بر مردمان، وپیامبر نیز اسوه و گواهی باشد بر شما...

آیه های 65 و 66 سوره 5 (مائده) نیزپیروان حضرت کلیم و حضرت مسیح را به دوگروه تقسیم می کند، و گروهی از آنان را به صفت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط می ستاید:

و لو ان اهل الکتاب آمنوا وتقوا، لکفرنا عنهم سیئاتهم ولادخلناهم جنات النعیم و الوانهم اقاموا التوراه و الانجیل و ما انزل الیهم من ربهم لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم.منهم امه مقتصده وکثیرمنهم ساءمایعملون اگر اهل کتاب و پیروان عهدین. ایمان آورندو تقوی پیشه کنند. گناهانشان را خواهیم زدود، و آنها را وارد بهشت های نعمت خواهیم ساخت. و اگر تورات و انجیل آنچه رااز سوی خدا بر آنان فرود آمده برپا دارند، ازبالای سر و زیر پاهایشان، روزی نصیبشان خواهد شد، گروهی از ایشان مردمانی میانه رو هستند و گروه بزرگی از آنان بدرفتارند.

در نظریه سیاسی امام خمینی(س)، که براساس آموزه های اسلامی طراحی شده و دو دهه است که در ایران به اجراء در آمده است،مناسبات دین، دولت و جامعه، با همدیگر به گونه ای بسیار منطقی و معتدل تعریف و تنظیم گردیده است.

قانون اساسی ایران که طبق این نظریه و باهمه پرسی از آحاد مردم ایران تدوین گردیده است، میثاق ملی ایرانیان و متن منشور تبیین مناسبات «مثلث: دین، دولت و جامعه » در ایران معاصر است.

پس از سرنگونی رژیم ضد دینی و ضدمردمی شاهنشاهی که با خیزش تاریخی فراگیرمردم و پیشاهنگی عالمان دینی و دانشگاهی صورت بست، عنوان نظام سیاسی که مردم آن رابرگزیدند «جمهوری اسلامی » است، همین عنوان که تنها از دو واژه تشکیل یافته، نمودار گویای روابط دین، دولت و مردم در ایران معاصر است.

«جمهوریت » از ماهیت حکومت حکایت می کند و طبعا دولت برگزیده مردم باید باشد،«اسلامیت » نیز شاخص هویت این جمهوری است و در نتیجه، دین راهنمای منشا مشروعیت، ووفاق و گزینش مردمی، مبنای تصمیمات دولت اند.

به نظر ما عناصر تشکیل دهنده حوزه نظری و عملی حکومت موارد هفتگانه زیرمی باشد:

1- فلسفه سیاسیت: مبنای جهان شناختی و انسانشناختی حاکم بر سیاست.

2- اهداف حکومت: اهداف حکومت در سه سطح قابل تبیین هستند: اهداف نهایی که عبارت است از تامین کمال و سعادت ابدی انسان و اهداف میانی مانند استقرار عدالت،آزادی و امنیت، و اهداف ازاری، مانند تحقق توسعه هر یک از این سه دسته، به ترتیب نقش مقدمه و وسیله تامین و تحقیق اهداف بالاتر راایفاء می کنند.

3- حقوق اساسی، مدنی، کیفریو بین المللی، واحکام اجتماعی جاری در عرصه های سیاست،اقتصاد و حقوق.

4- اخلاق سیاسی، اقتصادی و حقوقی:ارزشهای متعالی و شیوه های رفتاری شایسته که کارگزاران حکومت و مردم باید بدآنها ملتزم باشند، مانند: لزوم تواضع حاکمان در برابر مردم،و انتقاد ناصحانه و خیرخواهانه مردم نسبت به عملکرد دولتیان، و نیز مانند ضرورت اجتناب کارگزاران از تجمل و تشریفات، و پرهیز مردم ازرفتارهای مسرفانه.

5- برنامه: که عبارت است از تدابیری که دست یابی به اهداف تحقق حقوق و قوانین واخلاق را ممکن می سازد.

6- سازمان حکومت: منظور مدلهای ساختاردولت و نهادهای تشکیل دهنده حکومت است.

7- آیین ها و روشها: مقررات ناظر برشیوه های تحقق و اجراء قوانین، اخلاق، برنامه وسازمان، مانند کیفیت سنجش و پرسش نظرمردم در گزینش و برگماری کارگزاران حکومت.

8- در ایران معاصر، دین منبع تبیین فلسفه و اهداف نهایی و میانی حکومت و سیاسی،قلمداد می شود، چون عقل از نظر اسلام - که دین پذیرفته شده اکثریت مطلق مردم است - حجت است، پس خرد نیز پشتوانه اندیشه دینی تلقی گشته، تشخیص عقلاء حجت و حق است،از همین رو انتخاب هدفهای ابزاری و کاربردی برعهده عقلاء و مردم است.

«حقوق و احکام اجتماعی » به سه دسته تقسیم می شوند: 1- مصرح در متون دین، 2-مستتر و قابل استنباط از اصول و کلیات دینی وعقلی، 3- مسکوت. حقوق و احکام مصرح ومستتر به اتکاء متون وحیانی و عقل، و با فرآیندعلمی و منطق تعریف شده یی - که «متدلوژی اجتهاد» نامیده می شود - توسط فقیهان وحقوقدانان اسلامی و با لحاظ مقتضیات زمانی ومکانی تبیین می گردد. دسته سومی از احکام ومقررات که در اصطلاح دینی «مباحات » نامیده می شوند به نظر مردم وانهاده شده است.

«اخلاق اجتماعی » اسلام، هر چند مستند به متن دین است، اما یکسره عقلانی است، البته تشخیص بسیاری از موراد و مصادیق رفتاراخلاقی در چارچوب اندیشه دینی با عرف مردم است.

عناصر سه گانه دیگر، یعنی «برنامه »،«سازمان » و «روش » که ساز و کارهای حکومت راتشکیل می دهند، با بهره گیری از دست آوردهای علوم انسانی و اجتماعی و با رویه های متعارف عقلانی و با رای مستقیم، یا غیرمستقیم مردم(توسط منتخبین آنان) تعیین می گردد.

برابر قانون اساسی، نمایندگان مجلس خبرگان که مسؤول انتخاب رهبر و نظارت برعملکرد و استمرار صلاحیت او هستند، رئیس جمهور که مسؤول قوه مجریه است، ونمایندگان مجلس شورا به عنوان قوه مقننه که متولی و تدوین و تصویب قوانین و مقررات جاری، برنامه ها، و آیین های مورد نیاز کشوراست، به انتخاب مردم تعیین می شوند، همه وزراء به پیشنهاد رئیس جمهور و رای اعتمادنمایندگان مردم تعیین می گردند. در صورتی که رهبری صلاحیت علمی و عملی خود را از دست دهد خود به خود معزول است، هر چند این امرتوسط مجلس خبرگان اعلام و جایگزین وی مشخص می شود.

با رای نمایندگان مردم به عدم کفایت رئیس جمهوروتایید رهبر، وی عزل می گردد، وزراء نیز بارای عدم اعتمادنمایندگان مردم،قابل عزل هستند.

رئیس قوه قضائیه از سوی رهبر تعیین می گردد. براساس ماده اصل یکصد و هفتم قانون اساسی همه آحاد مردم، مقامات و رهبر درمقابل قانون مساوی هستند. قوای سه گانه مقننه، مجریه و قضائیه مستقل از همدیگرند.

از نظر قانون اساسی احراز جایگاه رهبری،منوط به وجود صفات و صلاحیتهای بسیارسنگینی در شخص رهبر است، این صفات عبارت است از: داشتن قدرت علمی عالی جهت استنباط فلسفه، اهداف و احکام و اخلاق حکومی از منابع وحیانی و عقلانی (اجتهاد)،عدالت، تقوی، دانش و بینش عالی سیاسی اجتماعی، مدیریت، شجاعت و قدرت روحی وجسمی کافی برای تصدی وظائف رهبری.

طبق اصول 18، 29، 30 و 31 قانون اساسی،دولت موظف به ایجاد امکان اشتغال به کار، وشرائط مساوی برای احراز مشاغل، فراهم نمودن تامین اجتماعی، و آموزش و پرورش رایگان ازدوره ابتدایی تا تحصیلات عالیه دانشگاهی ونیز فراهم نمودن مسکن، برای همه می باشد.

برابر اصل 26 قانون اساسی احزاب،جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی وانجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، و هر کس می تواند به دلخواه خود درهر تشکلی فعالیت نماید، و هیچکس را نمی توان از شرکت در تشکلها منع، یا به شرکت در یکی ازآنها مجبور ساخت.

در پایان در خور اشاره می دانم که ارادت معنوی میان مردم و رهبر، و اتکاء حکومت بر دوپایه امیان و دمکراسی، سبب پیوندی استوار وکارساز میان جامعه و دولت شده است.

همه می دانیم احزاب و برخورد فعال آحادجامعه در همه پرسیها و انتخابها، شاخص نقش ملت در اداره امور کشور، و برخورداری دولت ازپشتوانه مردمی است. طی بیست سال گذشته،مردم ایران 19 بار در همه پرسیها و انتخابهاءشرکت جسته اند، و اکنون دولت در تدارک تمهیدبیستمین انتخاب مردم یعنی برپایی انتخابات شوراهای استانی، شهرستانی، شهری، دهستانی و دهکده یی است، که در آن باید دویست هزار نفرجهت عضویت در این شوراها برگزیده شوند و این شوراها اداره امور جاری حوزه های یاد شده رابه عهده خواهند داشت.

و نیز در خور ذکر است که در رفراندم تغییرنظام، از شاهنشاهی به جمهوری اسلامی، که درتاریخ 12/1/1358 برگزار شد 2/98% مردم رای مثبت به جمهوری اسلامی دادند، و میزان حضورمردم در عرصه تعیین سرنوشت در هر نوع ازانتخابات نوعا رو به فزونی بوده است، از باب نمونه، آراء انتخابات آخرین و پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی 31% بیش از چهارمین دوره بوده است، آراء آخرین و هفتمین انتخابات ریاست جمهوری، حضور مردم را 73% بیش ازدوره پیشین نشان می دهد، آراء آخرین و سومین دوره انتخابات مجلس خبرگان، نیز از54% افزایش، نسبت به دوره قبل حکایت می کند.

پی نوشت:

1- این متن در کنفرانس گفتگوی اندیشمندان ایرانی وایتالیایی در سال 1377 (10 و 11 دسامبر 1998) درشهر تورنتوی ایتالیا عرضه گردیده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان