به عقیده برخی، قوانینی در کشور وجود دارد که ناخودآگاه به تبعیضی علیه زنان بدل شده و ما نیازمند اصلاح این قوانین هستیم. قوانینی هم باید تصویب شود تا خلأهای قانونی در عرصه زنان پر شود.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه آرمان، طیبه سیاوشی شاه عنایت، نایب رئیس فراکسیون زنان و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس،میگوید: «خشونتهایی که علیه زنان اعمال میشود، مشکلاتی را برای خانواده نیز به وجود میآورد و برای حل این مساله، ما نیازمند برخی آموزشها هستیم. صدا و سیما و رسانههای مختلف در این زمینه نقش مهمی دارند. البته این موضوع فقط به عهده یک دستگاه یا قانون نیست، چون بسیاری از قوانین در کشور وجود دارد که به نفع زنان جامعه است، اما این زنان یا به دلیل ناآگاهی یا ترسی که از خانواده دارند، قوانین را دنبال نمیکنند.»
ارزیابی شما از وضعیت اصلاح قوانین به نفع زنان چیست؟ چقدر در این مسیر کار داریم؟
یکی از سختترین زمینههای مسیری که پیش رو داریم، اصلاح قوانین در حوزه زنان است، چون این حوزه، فرابخشی محسوب میشود و کار فراوانی را میطلبد. به هرحال ما مقاومتهایی در مورد این قوانین در جامعه میبینیم و هنوز به عرصه قانون نرسیده، زمانی که مساله مطرح میشود، شاهد مواضع تندی حتی از طرف بخشی از زنان هستیم. به نظر میرسد که کار باید اساسیتر و عمیقتر انجام شود تا ما بتوانیم اصلاحاتی در قوانین مربوط به زنان انجام دهیم. از آنجا که ما اکثریت جامعه را در نظر میگیریم و در آن حوزه قانونگذاری میکنیم، باید بتوانیم در رابطه با موارد قانونی که به نفع آنها تصویب میکنیم، اکثریت این حوزه را نیز راضی کنیم. در لایحه برنامه ششم توسعه، ما تلاش کردیم بسیاری از مسائلی را که قبلا نیز مطرح بوده، اما در سطح قانون نیامده یا مسائلی که در گذشته مطرح نبوده است، اولویت بندی کنیم. برای مثال «زنان سرپرست خانوار» یک حوزه بسیار مهم است و به نظر ما باید در اولویت همه برنامهها قرار گیرد، چون تبعاتی که به همراه دارد، بسیار وسیع است و باید در اولویت قرار بگیرد. برای مثال ما این موضوع را به عنوان یک اولویت در برنامه ششم توسعه در نظر گرفتهایم و سعی کردیم ذیل آن به مساله توانمندسازی زنان بپردازیم. همچنین بحث بیمه این زنان را مدنظر قرار دادیم؛ البته ملاکی برای این موضوع گذاشته شده است که شامل زنانی شود که سه فرزند دارند. به هر حال تلاش ما در این حوزه بر این مبناست که یک نفع حداکثری را برای یک بخش حداکثری زنان در نظر بگیریم، به ویژه آنهایی که امروز به عنوان یک آسیب اجتماعی تعریف میشوند. به این معنا که شرایط زنان سرپرست خانوار در حال ورود به مرحلهای است که ما باید بیشتر به این حوزه توجه کنیم.
به نظر شما چه قوانینی در حوزه خانواده وجود دارد که به تبعیض علیه زنان بدل شده است؟
من همیشه برای این سوال که چه اقداماتی میتوان برای تحکیم خانواده انجام داد، میگویم این موضوع یک عامل برونی نیست و مجموعهای از عوامل درونی در آن دخیل هستند که باید در مورد مسائل مربوط به تحکیم خانواده در نظر گرفته شوند. یکی از مسائلی که باید در این حوزه مدنظر باشد، مسائل مربوط به زنان است، چون اگر این بخش نادیده گرفته شود یا تبعیضی علیه آنان صورت گیرد، کل خانواده آسیب میبیند. مواردی در قانون وجود دارد که به عنوان خشونت علیه زنان تعریف شده است؛ این موارد را میتوانیم اصلاح کنیم، یعنی حتی میتوانیم نظرات اکثریت مردان سنتی را به نفع این قانون تغییر بدهیم. چون امروز ما میبینیم که مساله خانواده در کشور ما دچار بحران شده است؛ آمار بالای طلاق، عدم تمایل به ازدواج و سن بالای ازدواج در کشور، خانواده ایرانی را به عنوان هسته مرکزی و مقدس جامعه، در معرض خطر قرار داده است. به نظر من برخی قوانین باید تغییر داده شوند که در دستور کار فراکسیون زنان مجلس نیز هست؛ اجازه دهید من آنها را مطرح نکنم چون برخی موارد وجود دارند که ما در راستای تغییر آنها تلاش میکنیم و برخی موارد نیز هستند که ما در تلاشیم به نفع خانواده قانونگذاری شوند. به هرحال برخی موارد بوده که مطرح شده است. برای مثال بحث ازدواج کودکان، یکی از آسیبهایی است که هم به بنیان خانواده خدشه وارد میکند و هم به عنوان خشونت علیه کودکان مطرح است و جنبههای مختلفی دارد.
آیا میتوان ازدواج دختران در سن کودکی را خشونتی علیه زنان در نظر گرفت و اینکه چقدر لازم است در مورد قوانین مربوط به ازدواج بازنگری شود؟
من این موضوع را از مصادیق بارز خشونت علیه دخترانی میدانم که کودک محسوب میشوند. این بچهها در حالی که هنوز سن کودکی را درک نکردهاند، به عنوان همسر و مادر وارد خانواده میشوند و متاسفانه اکثریت اینها به اجبار صورت میگیرد. یعنی یا به دلیل فقر وادار به ازدواج میشوند یا به دلیل سنتهای غلطی که وجود دارد. یکی از معضلاتی که در این باره با آن مواجه هستیم، این است که این بچهها جدا شدند و خودشان صاحب بچه هستند. این مساله باری هم بر دوش جامعه و هم دولت گذاشته است که هم هزینههای معنوی به لحاظ آسیبهایی که به این افراد وارد شده است، دارد و هم بار مالی که متوجه دولت میکند، چون این بچه، زن سرپرست خانوار نیز محسوب میشود. حال این مساله را در نظر بگیرید که دولت چه برنامهای برای این گروه دارد؟ سازمان بهزیستی چه تعریفی از این گروه دارد و چه خدمتی میتواند انجام دهد؟ سیاست خاصی در این زمینه وجود ندارد که بتواند برای یک دختر 13 ساله که زن سرپرست خانوار نیز هست، اقداماتی انجام دهد.
ما برخی قوانین نانوشته در مورد زنان داریم؛ برای مثال قانونی وجود ندارد که بگوید زنان مطلقه حق استخدام ندارند، اما آنچه در عمل مشاهده میشود، این است که اقتصاد به پاشنه آشیل زندگی این زنان تبدیل شده و در عمل آنها با مشکل استخدام روبهرو هستند. با قوانین نانوشته چه کنیم؟
ما همیشه میگوییم خشونت لایههای مختلفی دارد؛ یکی از این لایههای بسیار سنگین خشونت علیه زنان مطلقه، بیوه و... همین مساله است. در مورد دخترانی که در سنین بالا مجرد هستند و به نظر عامه مردم سن آنها گذشته است نیز این موضوع وجود دارد. خشونتهایی که علیه این زنان اعمال میشود، مشکلاتی را برای خانواده نیز به وجود میآورد و برای حل این مساله، ما نیازمند برخی آموزشها هستیم؛ آموزشها و بسترسازیهای فرهنگی که باید در اولویت قرار گیرند. صدا و سیما و رسانههای مختلف در این زمینه نقش مهمی دارند. البته این موضوع فقط به عهده یک دستگاه یا قانون نیست، چون بسیاری از قوانین در کشور وجود دارد که به نفع زنان جامعه است، اما این زنان یا به دلیل ناآگاهی یا ترسی که از خانواده دارند، این قوانین را دنبال نمیکنند، یعنی ممکن است یک خانم متوجه خشونت در خانواده شود، اما چون اطلاعی از حقوق خود ندارد یا ترسی در این زمینه دارد، به دنبال حقوق قانونی خود نرود. بنابراین چنین زمینهای نیز در جامعه ما لازم است. چند روز پیش در خبرها دیدم که تلفن گویایی در افغانستان برای مردم تعبیه شده است و از این راه حقوق مردم را به آنها یاد میدهند؛ این یکی از ابتداییترین کارهایی است که میتوان انجام داد. البته من صرفا بر چنین راههایی تاکید ندارم، اما کشور ما میتواند چنین راههایی را هم در نظر بگیرد.
به نظرتان جامعه ما به آن بلوغ فکری رسیده است که زنان به سمتهای کلان مدیریتی دست یابند؟
این مساله بستگی به این دارد که بلوغ جامعه چطور تعریف شود. بعد از انقلاب برای زنان ما دو اتفاق رخ داده است. یکی اینکه در میان زنان تلاش برای کسب پستهای کلان مدیریتی شکل گرفته است، هر چند موانع زیادی در این راه وجود دارد. دوم اینکه تلاش میکنند به عنوان یک فعال اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی محسوب شوند و مشارکتی حداکثری داشته باشند. همچنین یک تحول در بینش زنان ما به وجود آمده است؛ حداقل در دو سه سال اخیر چیزی حدود 62 تا 63 درصد از زنان وارد عرصه آموزش عالی شدهاند. به هر حال بالا رفتن سطح تحصیلات، نیازمند بازار اشتغال است که متاسفانه هم در عرصه آقایان و هم در عرصه خانمها مشکلاتی در این زمینه وجود دارد. در مورد زنان این مساله وحشتناکتر است و براساس آخرین آماری که مطالعه کردهام، چیزی حدود 14 درصد خانمهای ایرانی مشغول به کار هستند. به هرحال ما وزیر زن در دوره قبل داشتیم که بسیار موفق هم عمل کرده است و اگر بخواهیم یک ارزیابی در این رابطه داشته باشیم، میتوان گفت خانمی که وزیر بهداشت بوده، موفق عمل کرده یا امروز خانمی به عنوان معاون پتروشیمی در وزارت نفت که به عنوان یک وزارت مردانه تعریف میشود، مشغول به فعالیت است. بنابراین زنان ما به این بینش رسیدهاند و تلاش خود را نیز میکنند تا موانع را پس بزنند. ارزیابی بلوغ فکری جامعه در این زمینه نیازمند مولفههایی است که باید دید براساس جوامع توسعه یافته تعریف میشوند یا باید مولفههایی بومی مورد نظر باشد. به هر حال امروز زمانی است که سنتها تا حدی کنار رفتهاند و جامعه امروز ما در مرز سنت و مدرنیته است؛ جامعه ما مظاهر مدرنیته را دارد و باید تلاش کنیم فرهنگ آن نیز در کشور درونی شود.