ماهان شبکه ایرانیان

روش تفسیر ظاهر قرآن

آیات قرآن کریم همراه با قرائن متعددی است که برخی از مهمترین آنهاعبارتند از: زمان نزول، مکان نزول، سبک بیان، سیاق، شان متکلم و شان مخاطب. روش کشف مراد الهی از آیات قرآن - که از آن به روش تفسیرظاهر قرآن تعبیر شده است- توجه به همه قرائن است. در این مقاله مرادالهی و قرائن مذکور تبیین شده است.

استادیار دانشگاه قم

چکیده

آیات قرآن کریم همراه با قرائن متعددی است که برخی از مهمترین آنهاعبارتند از: زمان نزول، مکان نزول، سبک بیان، سیاق، شان متکلم و شان مخاطب. روش کشف مراد الهی از آیات قرآن - که از آن به روش تفسیرظاهر قرآن تعبیر شده است- توجه به همه قرائن است. در این مقاله مرادالهی و قرائن مذکور تبیین شده است.

کلید واژه ها: تفسیر قرآن، ظاهر قرآن، منطوق و مفهوم، زمان نزول،مکان نزول، سبک گفتاری، سیاق، شان متکلم و شان مخاطب.

1) مقدمه

پرسشی که در این نوشتار سعی می رود به آن پاسخ روشنی داده شود، این است که چگونه می توان از میان معانی متعددی که از ظاهر پاره ای از آیات به ذهن متبادرمی شود، به مراد خدای تعالی پی برد.

مقصود از تفسیر ظاهر قرآن کشف مراد الهی از آیات قرآن است; در مقابل تفسیرباطن قرآن که از آن کشف لوازم مراد الهی از آیات قرآن را منظور داریم [1].

ضرورت طرح این پرسش و پاسخ دهی به آن از این جهت است که به نظر نگارنده هنوز نه اصل پرسش به روشنی تبیین شده و نه پاسخ آن به طور منقح و کامل بیان گردیده است.

اجمالا پاسخ سؤال مذکور این است که روش کشف مراد الهی از آیات قرآن این چنین است که باید در تفسیر آیات قرآن به تمام قرینه های آن عنایت کرد; چرا که بسنده کردن به پاره ای از قرائن، مفسر را به مراد الهی رهنمون نمی سازد.

2) تعریف مصطلحات

قبل از پرداختن به تفصیل پاسخ، تعریف شماری از مصطلحات ضروری می نماید.

1-2) تعریف روش

روش به معنای نوع رفتن و حرکت کردن است و غرض از روش تفسیر ظاهر قرآن ،نوع حرکت فکری مفسر به سوی کشف مراد الهی از آیات است.

نوع حرکت فکری مفسر همسان نوع حرکت راننده در جاده است; همانطور که راننده با توجه به نوع و کمال و نقصان علائم پیرامون جاده، روش حرکت به سوی مقصدرا معین می سازد و با عنایت به آنها به مقصد می رسد و یا احیانا با بی توجهی به برخی ازآنها از رسیدن به مقصد باز می ماند، مفسر نیز با عنایت به نوع و کمال و نقصان قرائنی که در تفسیر ظاهر آیات مورد توجه قرار می دهد، حرکت فکری خود را به مقصد کشف مراد الهی به گونه ای درست یا نادرست سامان می دهد.

به نظر نگارنده، روش صحیح تفسیر ظاهر قرآن - یعنی کشف مراد الهی - این است که همه قرائن حقیقی کلام خدا مورد توجه مفسر قرار گیرد. مهمترین قرائن مذکور عبارت است از: شان خدای تعالی، شان مخاطبان اولیه قرآن ، سبک قرآن ، سیاق آیات، زمان نزول و مکان نزول که شرح آنها در ادامه می آید.

2-2) مفهوم تفسیر

غرض از تفسیر در اینجا کشف مدالیل آیات بطور مطلق است; اعم از مدلول جدی ومدالیل لازم آن. مدلول جدی یا تصدیقی آن است که گوینده کلام در نیت خود دارد.

توضیح آنکه مدالیلی که از ظاهر کلام به ذهن مخاطب می رسد، دو نوع است: یک نوع آن است که مخاطب به مراد متکلم بودن آن باور ندارد و نوع دیگر آن است که مخاطب آن را مراد متکلم می شمارد. در اصول فقه، نوع اول را مدلول تصوری و نوع دوم را مدلول تصدیقی می نامند [2].

مدلول لازم آن است که همراه مدلول جدی یا تصدیقی است و با تدبر در این مدلول فهمیده می شود; مثل «لاتقل لهما اف » [اسراء 23] که مدلول جدی آن «به پدر و مادر اف مگو» است و مدالیل لازم آن عبارت است از: با آندو نرمی کن! به آندو دشنام مده! آندورا مزن! [3].

با عنایت به همین معنا از تفسیر است که در این نوشتار لفظ تفسیر به ظاهر قرآن اضافه شده است و غرض از این اضافه تحدید مجال بحث در مدلول جدی است.

ناگفته نماند که اگر تفسیر به کشف مراد جدی تعریف شده بود، این اضافه معنایی نداشت.

3-2) معنای ظاهر

مقصود از ظاهر در اینجا ظاهر نهایی است; نه ظاهر بدوی. معنای ظاهری دو نوع است: یک نوع آن است که در بدو مواجهه مخاطب با کلام به ذهن او متبادر می شود.چنین مواجهه ای که بدون جستجوی همه قرائن است، بسا ممکن است به فهم مرادجدی نیانجامد و معنایی خلاف مراد متکلم به ذهن متبادر سازد. نوع دیگر آن است که پس از فحص همه قرائن و توجه به تمام آنها در ذهن مخاطب حاصل می شود. نوع اول راظاهر بدوی یا ظاهر بسیط یا تصدیقی اول و نوع دوم را ظاهر نهایی یا ظاهر معقد یاتصدیقی دوم خوانده اند [4].

چنین معنایی از ظاهر همه اقسام معانی ذیل را در بر می گیرد:

الف معانی چهارگانه منصوص، ظاهر، مجمل و مؤول: توضیح آنکه کلام از لحاظدلالت بر معنای مراد به طور کلی از دو حال بیرون نیست: یا بر یک معنا دلالت دارد که آن را «نص » گویند یا بر بیش از یک معنا دلالت دارد. چنین کلامی نیز دو گونه است: یاهیچیک از معانی آن بر دیگر معانی رجحانی ندارد که آن را «مجمل » خوانند یا یکی ازمعانی آن بر دیگر معانی رجحان دارد. چنین کلامی نیز به دو صورت است: یا مرادمتکلم معنای راجح است یا معنای مرجوح. در صورت اول آن را «ظاهر» و در صورت دوم آن را «مؤول » نامند [5].

چنانکه پیش از این آمد، غرض از تفسیر ظاهر کشف مراد جدی است; از این رو باعنایت به اینکه مراد جدی در نص و ظاهر معلوم است، تنها مجمل و مؤول نیازمندتفسیر ظاهرند.

همانطور که ملاحظه شد، در اینجا از دو ظاهر سخن رفت: یکی ظاهری که در تقسیم چهارگانه مطرح است و دیگری ظاهری که موضوع بحث این نوشتار است. نسبت میان این دو ظاهر عموم و خصوص مطلق است و به عبارت دیگر ظاهر اولی یکی از اقسام ظاهر دومی است. ظاهر قسیم نص از نوع ظاهر بدوی است (1) ; ولی ظاهر مورد بحث،ظاهر نهایی است.

ب معانی سه گانه مطابقی، تضمنی و التزامی: بیان این موضوع آن است که معنای لفظی به طور کلی دو نوع است: وضعی و استعمالی. معنای وضعی آن است که لفظ برای آن وضع شده است; مثل اسد برای حیوان درنده معروف و معنای استعمالی آن است که لفظ در جمله و کاربرد زبانی بر آن دلالت دارد. نسبت میان معنای استعمالی و معنای وضعی سه گونه است: یا معنای استعمالی با معنای وضعی مطابقت دارد که آن را معنای مطابقی گویند; مثل شیر، شکم گوزن را درید; یا معنای استعمالی بر جزئی از معنای وضعی دلالت دارد که آن را معنای تضمنی خوانند; مانند خانه خراب شد که مراد سقف یا دیوار خانه است; یا معنای استعمالی با معنای وضعی مباینت دارد; مانند از شهر نان خریدم که مقصود نانوای شهر است. گاهی این معنای اخیر را که لازم معنای وضعی است، معنای التزامی می نامند و گاهی دو معنای اخیر یعنی تضمنی و التزامی را به این نام می خوانند [6]; همچنین زمانی معنای مطابقی را معنای حقیقی و معانی تضمنی والتزامی را معنای مجازی نامبردار می سازند [7].

ناگفته نماند که گاهی هم معنای مطابقی کلام مراد گوینده است و هم معنای التزامی آن; مثل زمانی که خوشنویس به قصد نوشتن به کسی بگوید: دوات را بیاور. او هم خوددوات و هم مرکب داخل آن و قلمی را که با آن می نویسد، اراده کرده است و گاهی تنهامعنای مطابقی مراد است; مانند زمانی که همو به قصد ریختن مرکب در دوات، همان جمله را بگوید و گاهی فقط معنای التزامی مراد است; نظیر وقتی که کسی به قصد ابرازنفرت از مخاطبش به او بگوید: گم شو; بدون آنکه رفتن او را از نزدش قصد کرده باشد.

غرض از تفسیر ظاهر قرآن کشف مراد خدای تعالی از آیات است; اعم از اینکه یکی از معانی مطابقی یا التزامی را اراده کرده باشد یا هر دو معنا را قصد نموده باشد.

4-2) منطوق و مفهوم

در علم اصول، معانی کلام را به اعتباری دو قسم می شمارند: منطوق و مفهوم. منطوق در لغت یعنی آنچه به نطق و لفظ در آمده است و آن عبارت از همان متن کلام است; ولی در اصطلاح معنایی است که متن کلام در هنگام نطق بر آن دلالت دارد; بنابراین در این خصوص، مدلول به اسم دال نامیده شده است، و مفهوم معنایی است که با تدبر درمنطوق فهمیده می شود. بسیاری منطوق را معنای مذکور در کلام و مفهوم را معنای غیرمذکور در کلام خوانده اند[8].

هر یک از منطوق و مفهوم دارای اقسامی است: منطوق را دو قسم دانسته اند: صریح و غیرصریح. منطوق صریح معنایی است که کلام بر آن به نحو مطابقه ای یا تضمنی دلالت دارد و منطوق غیرصریح یا سیاقی معنایی است که کلام بر آن به نحو التزامی دلالت می کند. منطوق غیرصریح را نیز سه قسم شمرده اند: اقتضائی، تنبیهی و اشاری.معنای اقتضائی آن است که صدق یا صحت آن مقتضی تقدیر گرفتن کلمه ای است; مثل آیه شریفه «واسال القریة » (2) [یوسف 82] که صحت آن مستلزم تقدیر گرفتن کلمه «اهل »است و معنای تنبیهی آن است که از قرینه متصل به کلام فهمیده می شود; مثل حدیث «لایقضی القاضی و هو غضبان » (3) [9] که از «و هو غضبان » دانسته می شود، علت ممنوع بودن حکم، غضب است و معنای اشاری آن است که از قرینه منفصل از کلام فهمیده می شود; مانند آیه شریفه «انا انزلناه فی لیلة القدر» (4) [قدر1] که با انضمام آیه کریمه «شهررمضان الذی انزل فیه القرآن » (5) [بقره 185] به آن دانسته می شود که شب قدر در ماه رمضان است [10].

مفهوم را نیز دو قسم دانسته اند: مفهوم موافق و مفهوم مخالف. مفهوم موافق آن است که در سلب یا ایجاب موافق منطوق باشد و مفهوم مخالف آن است که در سلب یا ایجاب مخالف منطوق باشد; مانند آیه شریفه «ان جاءکم فاسق بنبا فتبینوا» (6) [حجرات 6] که مفهوم موافقش آن است که اگر کافری خبری آورد، به طریق اولی وارسی کنید و مفهوم مخالفش آن است که اگر عادلی خبری آورد، نیازی به وارسی نیست [11].

چنانکه از کتب اصولی بر می آید، از میان معانی مذکور، در هنگام نطق فقط معنای منطوق، مراد ناطق است; جز معنای اشاری که در هنگام نطق مراد ناطق نیست و نیزمفاهیم که پس از نطق و با تدبر فهمیده می شود [12].

به نظر می رسد، ملاک تعیین اینکه چه معناهایی در کلام مراد گوینده است، توجه گوینده یا شنونده به آنهاست. آنچه معمولا گویندگان یا شنوندگان بویژه افراد عادی درهنگام تکلم به آن توجه دارند، صرفا منطوق کلام است. برای مثال، وقتی کودکی به مادرخود می گوید: تو را دوست ندارم و پدر خطاب به کودک می گوید: چنین نگو! مراد پدرفقط همین است که کودک آن سخن را به مادر نگوید. کودک نیز به بیش از آن توجهی ندارد; بنابراین باید گفت که مراد گوینده تنها منطوق است.

البته میزان توجه به معانی کلام نسبی است و متناسب با هوش و دانش گوینده وشنونده، میزان معانی مورد توجه تفاوت پیدا می کند; چنانکه درباره خدای تعالی که عالم مطلق است، نمی توان گفت که در وقت نزول قرآن صرفا به منطوق آیات توجه داشته و فقط همان را اراده فرموده است.

3) محدوده بحث

چنانکه آمد، هدف از این بحث، بررسی روش تفسیر ظاهر قرآن یا کشف مرادخداوند از آیات قرآن است; البته نه همه مرادهای خداوند; بلکه آنکه از منطوق آیات قرآن قابل کشف است; بنابراین در اینجا نه از آیاتی بحث می شود که منطوق آنهامکشوف و آشکار است و نه از مدالیلی سخن می رود که ورای منطوق آیات است.

بر این اساس، محدوده بحث، منطوق آیاتی است که معنای واحد و معینی ندارند;بلکه بیش از یک معنا دارند; بعلاوه هیچیک از معانی آن آیات بر دیگری رجحان نداردیا اگر یکی از معانی آنها در بدو رای راجح به نظر می رسد; لکن آن معنا با ادله معتبر درتعارض است. نتیجه آنکه آیات مورد بحث، دو دسته اند: آیات مجمل و آیات مؤول.

تعیین معنای مراد در این آیات، نیازمند کشف قرائنی است که یکی از معانی آنها راتقویت کند. در این نوشتار برخی از مهمترین آنها معرفی می شود.

4) روش کشف مراد آیات

همانطور که مذکور افتاد، مفسر در حرکت تفسیری خود در چند راهه های معانی آیات در صورتی به سر منزل مقصود - یعنی کشف مراد الهی می رسد که به همه علائم وقرائن پیرامون راه تفسیر عنایت کند. برخی از مهمترین علائم و قرائن مذکور به شرحی است که در پی می آید.

1-4) زمان نزول آیات

نزول قرآن کریم به تدریج و طی حدود بیست و سه سال بوده و مدت نزول آن از دودوره متمایز به نام دوره مکی و دوره مدنی تشکیل شده است. در هر دوره شرایطسیاسی و اجتماعی ویژه ای حاکم بوده است. عدم توجه به این حقیقت، ممکن است مفسر را در جاده تفسیر پاره ای از آیات به انحراف کشاند. تفسیر «جهاد» در دو آیه ذیل ازآن جمله است:

خدای تعالی در سوره عنکبوت می فرماید: «و من جاهد فانما یجاهد لنفسه ان الله لغنی عن العالمین » [آیه 6] (و هر که جهاد کند، جز این نیست که به سود خویش جهادمی کند; زیرا که خداوند از جهانیان بی نیاز است).

نیز در سوره توبه می فرماید: «و اذا انزلت سورة ان آمنوا بالله و جاهدوا مع رسوله استئذنک اولوا الطول منهم و قالوا ذرنا نکن مع القاعدین » [آیه 86] (و چون سوره ای نازل شود که به خدا ایمان آورید و همراه پیامبرش جهاد کنید، ثروتمندانشان از تو اجازه خواهند و گویند: «بگذار که ما با خانه نشینان باشیم »).

چنانکه ملاحظه می شود، لفظ جهاد هم در سوره عنکبوت که از سوره های مکی است و هم در سوره توبه که از سوره های مدنی است، آمده است و حال آنکه جهاد به معنای جنگ و قتال فقط در دوره مدنی واقع شده است. عدم توجه به این امر ممکن است مفسر را به این پندار بکشاند که این لفظ در سوره عنکبوت به همین معناست;چنانکه برخی از مفسران چنین احتمال داده اند [13]; در حالی که با عنایت به زمان نزول آن باید لفظ جهاد را در این سوره بر همان معنای لغوی اش یعنی مطلق تلاش تؤام با رنج حمل کرد; همان طور که اغلب مفسران چنین کرده اند [14].

2-4) مکان نزول آیات

قرآن در مکان های مختلفی نزول یافته است. از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم آورده اند که قرآن در سه جا نازل شده است: «مکه، مدینه و شام » [15]. مکه حوالی آن مثل منی، عرفات وحدیبیه، و مدینه اطراف آن مانند بدر، احد و سلع را در بر می گیرد و مراد از شام بیت المقدس و تبوک می تواند باشد [16].

عدم عنایت به اینکه آیات قرآن در چه سرزمینی و حتی در چه مکانی از آن نازل شده است، ممکن است مفسر را به تفسیری نادرست از آیات سوق دهد. تفسیر آیه تطهیر از آن جمله است. این آیه و آیه بعد از آن چنین است: «وقرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی و اقمن الصلوة و اتین الزکوة و اطعن الله و رسوله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا. و اذکرن ما یتلی فی بیوتکن من ایات الله والحکمة ان الله کان لطیفا خبیرا» [احزاب 33 و 34] ( و در خانه هایتان بمانید و مانند روزگارجاهلیت قدیم زینتهای خود را آشکار مکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا وفرستاده اش را فرمان برید. خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما ساکنان خانه بزداید وشما را پاک گرداند و آنچه را که از آیات خدا و [سخنان] حکمت [آمیز] در خانه های شماخوانده می شود، یاد کنید. براستی خدا همواره باریک بین و آگاه است).

چنانکه ملاحظه می شود، سیاق جمله «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» با صدر آیه و آیه بعد ناهمگون است: این جمله خطاب به مردان است; ولی صدر آن و آیه بعد خطاب به همسران پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم است. چنین اختلاف سیاقی از دیرباز مفسران فریقین را بر آن داشته است که آرای گوناگونی درباره آن اظهارکنند: قریب به اتفاق مفسران اهل سنت در صدد برآمده اند که جمله مذکور را با صدر وذیلش متناسب نشان دهند و علاوه بر علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام، همسران پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را نیز مشمول آن بشمارند[17]; ولی همه مفسران شیعه بر این باورند که آن جمله فقط شامل همان چهارتن است و همسران پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را در بر نمی گیرد و حتی برخی از آنان به نزول جداگانه آن جمله قائلند[18].

قبل از بیان نقش قرینه مکان در تفسیر صحیح این آیات شایان ذکر است که تفسیراهل سنت به دلایلی چند مردود است; از آن جمله اینکه اولا در همین دو آیه خطاب به همسران پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، لفظ «بیوتکن » (خانه هایتان) آمده و نیز در آیه 53 همین سوره برای اشاره به همین خانه ها، لفظ «بیوت النبی » (خانه های پیامبر) به کار رفته است. اگرمراد از «اهل البیت » (ساکنان خانه)، همسران پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بود، مناسبت داشت که به جای آن، «اهل البیوت » ذکر می شد; ثانیا اهل البیت تا قبل از نزول آیه تطهیر در معنای خاصی مصطلح نشده بود و به همان معنای لغوی - یعنی ساکنان خانه به کار می رفته است; نظیر این آیه خطاب به حضرت ابراهیم علیه السلام و همسرش: «قالوا اتعجبین من امرالله رحمت الله و برکاته علیکم اهل البیت انه حمید مجید»[هود73] (گفتند: (7)

«آیا از کار خداتعجب می کنی؟ رحمت خدا و برکات او بر شما ساکنان خانه باد. بی گمان، او ستوده ای بزرگوار است). شایان ذکر است که هرگاه اهل به مکانی اضافه شود، به معنای ساکنان است; مثل اهل المدینه و اهل القری; بنابراین مراد از «اهل البیت » نمی تواند، همسران پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم باشد; چون آنان در یک خانه ساکن نبودند.

به نظر نگارنده، مقصود از «البیت » در آیه تطهیر، خانه ام سلمه است و مراد از «اهل البیت » ساکنان آن خانه در زمان نزول این آیه اند; یعنی رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم، علی، فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام; زیرا اولا همانطور که آمد، اهل وقتی به مکانی اضافه شود، به معنای ساکنان آن مکان است و آن تمام ساکنان آن را اعم از ذکور و اناث در بر می گیرد; چنانکه «اهل البیت » در سوره هود شامل حضرت ابراهیم علیه السلام و همسر اوست; ثانیا جمله «انما...» خطاب به افراد ذکور است و به هنگام نزول آن تنها در خانه ام سلمه افراد ذکورساکن بودند; ثانیا پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در حدیث کساء و احادیث مشابه آن فقط ایشان را«اهل البیت » خوانده و مصداق جمله مذکور به شمار آورده و همسران خود حتی ام سلمه را که هنگام نزول آیه داخل خانه خود نبوده و نزدیک در خانه ایستاده بوده است ازجمع آنان خارج دانسته است [19].

اما اینکه چرا جمله «انما ...» در سیاق آیات مربوط به همسران پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم قرارگرفته، پاسخش با عنایت به مکان نزول این آیات که خانه ام سلمه بوده است، این است که چنین خصوصیتی را در علم بلاغت التفات گویند [20] و همجواری خانه ام سلمه باخانه های دیگر همسران پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم زمینه ساز این التفات بوده است. شایان ذکر است که همه این خانه ها پیرامون مسجد مدینه ساخته شده بودند و تمام آنها تا حدود سه سال به درون مسجد دری داشته اند تا آنکه به دستور پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در همه خانه ها جز در خانه علی علیه السلام که آن نیز در جوار آنها بود، بسته شد [21].

چنانکه ملاحظه شد، توجه به مکان نزول این آیات یعنی خانه ام سلمه به روشنی مراد از «اهل البیت » و سبب اختلاف سیاق جمله «انما...» را با صدر و ذیلش مکشوف وآشکار می سازد.

3-4) سبک گفتاری قرآن

در پی بحث از آیه تطهیر شایسته به نظر می رسد، از قرینه دیگری که در کشف مرادآیات تاثیر فراوان دارد، سخن برود و آن سبک گفتاری قرآن است. سبک قرآن گفتاری است; نه نوشتاری. از جمله تفاوتهای مهمی که میان این دو سبک هست، این است که برخی از جملات معترضه بسا در نوشتار بی مناسبت می نماید; اما در گفتار کاملا مناسب به شمار می آید. برای مثال فرض شود آموزگاری خطاب به دانش آموزان تنبل بگوید:«لااقل طوری درس بخوانید که مردود نشوید» و در این حال بطور معترضه خطاب به دانش آموزان کوشا بگوید: «من امسال پیش بینی می کنم، همه شما به دانشگاه راه یابید»;سپس خطاب به دانش آموزان تنبل بیفزاید: «شما با این درس نخواندنتان سرمایه های مادی و معنوی خود و کشور را تباه می سازید». روشن است که اگر این سه جمله، بدون قرائن حال و مقام به نوشتار درآید، متحدالسیاق به نظر نمی رسند. جهت آن این است که در گفتار، پاره ای از اطلاعات با اتکا به قرائن حال و مقام ذکر نمی شود; لذا وقتی گفتار به نوشتار تبدیل می شود، در برخی از موارد در آن وحدت سیاق ملاحظه نمی گردد. آیه تطهیر نیز از این قبیل است. چنانچه به مقام و مکان نزول آن توجه نشود، بی مناسبت می نماید. در چنین مواردی باید به جای سیاق مقال به سیاق مقام عنایت شود. آیه تطهیراز لحاظ مقام متحدالسیاق است.

با عنایت به آنچه آمد، به نظر نگارنده، جمله «انما ...» در میان همین آیات موجودنازل شده و نزول جداگانه ای نداشته است. وحدت فواصل جمله مذکور و آیات قبل وبعد می تواند گواه این امر باشد. (8)

4-4) سیاق آیات

برخی از متاخران، سیاق را با قرینه مرادف گرفته اند; به همین روی آن را به مقالی ومقامی یا زنجیره ای و زبر زنجیره ای تقسیم کرده اند [22]. آنچه در اینجا موردنظر است،همان معنای اصطلاحی مشهور یعنی رشته و زنجیره سخن است که در اصطلاح جدیدبا سیاق مقالی یا زنجیره ای مطابقت دارد.

سیاق آیه، قرینه مهم دیگری است که نقش بسیار مؤثری در کشف مراد الهی دارد.برای مثال کلمه «عسعس » در آیه شریفه «واللیل اذا عسعس » (9) [تکویر 17] از کلمات اضداد است و به دو معنای ادبر (پشت کرد) و اقبل (روی کرد) به کار می رود; لکن در این آیه با عنایت به آیه بعد از آن- یعنی «والصبح اذا تنفس » (10) [تکویر 18]- مشخص می شود که مراد از «عسعس »، «پشت کرد» است; زیرا پس از آنکه شب پشت کند، سپیده می دمد[23].

5-4) شان متکلم

سخن هر گوینده ای با شان او در همه ابعاد اعم از علمی، عقلی، خلقی و جز آنهاهماهنگی و تناسب دارد; لذا یکی از قرائنی که در کشف مراد او می تواند مؤثر باشد،توجه به شان اوست.

برای نمونه در قرآن آمده است: «و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیهافحق علیها القول قدمرناها تدمیرا» (11) [اسراء 16]. ظاهر بدوی این آیه دلالت دارد بر اینکه اولا خدا به فسق فرمان می دهد; ثانیا خدا مترفان را که از این فرمان پیروی کردند و فسق انجام دادند، عذاب می کند; ثالثا حتی غیرمترفان را که فسق انجام ندادند، عذاب می نماید.

اما وقتی مفسر به شان خدای تعالی توجه کند که نه به زشتکاری فرمان می دهد (12) و نه آنان را که از فرمانش پیروی کنند، عذاب می کند، (13) هرگز بر خود روا نمی شمارد که آنچه را شایسته شان خداوند نیست، در تفسیر این آیه به او نسبت دهد [24]; بر این اساس تمام مفسران آن را موافق شان خدای تعالی تفسیر کرده اند. بهترین تفسیری که درباره آن ارائه شده، این است که هرگاه خدا بخواهد، سرزمینی را نابود کند، به خوشگذرانانش که حاکمان آن سرزمین اند فرمان می دهد که از او پیروی کنند; اما آنان نافرمانی نمایند وسایر مردم نیز از آنان پیروی کنند یا به آنان رضایت دهند. آنگاه بر آن شهر عذاب لازم آید و خدا آن را زیر و رو کند [25].

این آیه در این معنا که خدا فرمان به پیروی می دهد، ولی مردم نافرمانی می کنند، نظیرفرمان خدا به سجده برای آدم است که شیطان از آن سرپیچی می کند: «و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه » [کهف 50] (و [به یاد آر]زمانی را که به فرشتگان گفتیم: سجده کنید که سجده کردند، مگر ابلیس که از جنیان بودو از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد).

همچنین آیه مورد بحث در این معنا که خدا مردم را به سبب نافرمانیشان عذاب می کند و قطعا آنان را که نافرمانی نکنند، عذاب نمی کند، نظیر دو آیه ذیل است:

«فلما نسوا ما ذکروا به انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس بما کانوا یفسقون » [اعراف 165] (پس هنگامی که آنچه را بدان تذکر داده شدند، از یادبردند، کسانی را که از [کار] بد باز می داشتند، نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند، به[سزای] آنکه نافرمانی می کردند، به عذابی شدید گرفتار کردیم).

« و ما نرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین فمن آمن واصلح فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون. و الذین کذبوا بآیاتنا یمسهم العذاب بما کانوا یفسقون » [انعام 47 و 48]( و ماپیامبران را جز بشارتگر و هشدار دهنده نمی فرستیم. پس کسانی که ایمان آورند ونیکوکاری کنند، بیمی بر آنان نیست و اندوهگین نخواهند شد. و کسانی که آیات ما رادروغ انگاشتند، به [سزای] آنکه نافرمانی می کردند، عذاب به آنها خواهد رسید).

6-4) شان مخاطب

سخن گوینده دانا با شان مخاطبش در همه ابعاد اعم از علمی، عقلی، خلقی واجتماعی و جز آنها هماهنگ و متناسب است; لذا یکی از قرائن کشف مراد گوینده،توجه به شان مخاطب اوست.

برای مثال در مواضع متعددی از قرآن ، پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم گناهکار خوانده شده است; نظیر این آیه: «فاصبر ان و عدالله حق و استغفر لذنبک » [مؤمن 55] (پس شکیبایی کن که وعده خدا راست است و برای گناهت آمرزش خواه).

هیچ یک از مفسران با توجه به شان پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم، «ذنب » را در این آیه و آیات نظیر آن به معنای ترک امر یا نهی مولوی و واجب ندانسته اند; بلکه آن را از قبیل گناه امت، ترک اولی یا ترک مندوب شمرده اند [26].

با عنایت به سیاق این آیه و آیات مشابه آن به نظر می رسد که گناه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم شتاب و ناشکیبایی او نسبت به تحقق وعده پیروزی بر مشرکان مکه بوده است; تا جایی که گاهی می گفت: «متی نصرالله » [بقره 114] (یاری خدا کی خواهد بود)؟

شایان ذکر است، قبل از آیه مورد بحث چنین آمده است: «انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فی الحیاة الدنیا» [مؤمن 51] (ما رسولان و مؤمنان را در زندگی دنیا یاری می کنیم) واز موارد مشابه آن آیه، آیات سوره نصر است: «اذا جاء نصرالله والفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک واستغفره انه کان توابا» (چون یاری خدا وپیروزی فرا رسد و بینی که مردم دسته دسته در دین خدا در آیند، پس به ستایش پروردگارت نیایشگر باش و از او آمرزش خواه، که وی همواره توبه پذیر است).

بنابر آنچه آمد، گناه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم از قبیل ترک اولی یا ترک مندوب به شمارمی آید.

5) نتیجه گیری

کشف مراد الهی از آیات قرآن با توجه به همه قرائن مقالی و مقامی میسور می شود.برخی از مهمترین قرائن عبارتند از: زمان نزول، مکان نزول، سبک بیان، سیاق، شان متکلم و شان مخاطب.

برای نمونه، مراد از «جهاد» با عنایت به زمان نزول آیات مربوط و مقصود از «اهل البیت » در آیه تطهیر با توجه به مکان نزول آن و نیز سبک گفتاری قرآن و معنای «عسعس » در سوره تکویر با نگاه به سیاق و مفهوم آیه «... امرنا مترفیها ففسقوا... » باملاحظه شان خداوند و منظور از «ذنب » پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم با لحاظ شخصیت آن حضرت آشکار می شود.

منابع

1) ر.ک. مؤلف، «تحلیل ظاهر و باطن قرآن »، صحیفه مبین، دوره دوم، ش 1،ص 48.

2) ر.ک. مظفر، محمدرضا; اصول الفقه، چ 5، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، بی تا،1/19-20

3) ر.ک. همان 109.

4) ر.ک. همان 2/145 و 146 و حکیم، سیدمحمدباقر; «التفسیر»، دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیه.

5) ر.ک. مظفر، پیشین 195.

6) ر.ک. هادوی، مهدی; مبانی کلامی اجتهاد، چ 1، قم، مؤسسه فرهنگ خانه خرد، 1377، ص 98 و 282.

7) ر.ک. همان 108.

8) ر.ک. مظفر، پیشین 107.

9) ر.ک. محمدی، ابوالحسن; مبانی استنباط حقوق اسلامی، چ 5، تهران، دانشگاه تهران، 1366،ص 70.

10) ر.ک. همان 71.

11) ر.ک. ما مقانی، عبدالله; مقیاس الهدایة فی علم الدرایه، چ 1، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاءالتراث، 1411 ق، 2/15.

12) ر.ک. رشاد، محمد; اصول فقه، چ 3، بی جا، اقبال، 1366، ص 129-133 و محمدی، پیشین 67-72.

13) ر.ک. سبزواری، محمد; الجدید فی تفسیرالقرآن ، چ 1، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1402 ق، ذیل آیه.

14) ر.ک. طباطبائی، محمدحسین; المیزان فی تفسیرالقرآن ، چ 3، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1397 ق،ذیل آیه وقرشی، سیدعلی اکبر; تفسیراحسن الحدیث، چ 1، تهران، بنیاد بعثت، 1366 ش، ذیل آیه.

15) سیوطی، عبدالرحمن; الاتقان فی علوم القرآن ، چ 2، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411ق،1/15.

16) ر.ک. همان 16.

17) ر.ک. فخر رازی، التفسیرالکبیر، چ 3، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1411 ق، ذیل آیه و قاسمی، محمدجمال الدین; محاسن التاویل، چ 2، بیروت، دارالفکر، 1398 ق، ذیل آیه.

18) ر.ک. طباطبائی، پیشین، ذیل آیه

19) ر.ک. سیوطی، عبدالرحمن; الدرالمنثور فی التفسیر الماثور، چ 1، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411 ق، ذیل آیه. و حویزی، عبدعلی; تفسیر نورالثقلین، چ 4، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1370 ش، ذیل آیه.

20) ر.ک. شیرازی، سیدمحمد; تقریب القرآن الی الاذهان، چ 1، بیروت، مؤسسة الوفا، 1400 ق، ذیل آیه.

21) ر.ک. مجلسی، محمدباقر; بحارالانوار، چ 2، بیروت، مؤسسة الوفا، 1403 ق، 39/21-34.

22) ر.ک. عوا، سلوی محمد; الوجوه والنظائر، چ 1، قاهره، دارالشروق، 1419 ق، ص 62 و پالمر، فرانک.ر.; معنی شناسی، چ 1، تهران، نشر مرکز، 1366 ش، ص 81-104.

23) ر.ک. طبرسی، فضل بن حسن; مجمع البیان فی تفسیرالقرآن ، بی چا، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1379 ق، ذیل آیه.

24) ر.ک. عک، خالدعبدالرحمن; اصول التفسیر وقواعده، چ 2، بیروت، دارالنفائس، 1406ق،ص 149.

25) ر.ک. طباطبائی، پیشین، ذیل آیه و فخررازی، پیشین، ذیل آیه.

26) ر.ک. همانها، ذیل آیه و قرشی، پیشین، ذیل آیه.

پی نوشتها:

1) ظاهر بدوی دو نوع است: ظاهر موافق مراد که همان ظاهر قسیم نص است و ظاهر خلاف مراد که همان مؤول است.

2) از ده بپرس!

3) قاضی در حال خشم حکم نمی کند (نباید حکم کند).

4) ما آن را در شب قدر فرود آوردیم.

5) ماه رمضان که قرآن در آن فرود آمد.

6) اگر تبهکاری خبری برایتان آورد، وارسی کنید.

7) فرشتگان.

8) تبیین کامل سبک گفتاری قرآن به مجالی دیگر موکول می شود.

9) و شب چون پشت کند.

10) و سپیده چون بدمد.

11) و چون بخواهیم شهری را نابود کنیم، به خوشگذرانانش فرمان دهیم; اما آنان نافرمانی کنند و عذاب بر آن [شهر] لازم آید; آنگاه آن را زیر و رو کنیم.

12) قل ان الله لایامر بالفحشاء [اعراف 28] (بگو: خدا به زشتکاری فرمان نمی دهد).

13) ما یفعل الله بعذابکم ان شکرتم و آمنتم [نساء 147] (اگر سپاس گزارید و ایمان آرید، خدا می خواهد با عذاب شما چه کند)؟

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان