با تکیه بر آیات سوره دهر
دکتر نادعلی عاشوری تلوکی
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی نجف آباد
چکیده
در اصول فقه قاعده ای مطرح است، مبنی بر این که خصوص سبب عموم لفظ را تخصیص نمی زند و برخی از علمای عامه به استناد آن پاره ای آیات را که در فضیلت علی علیه السلام نازل شده، انکار می کنند. در این مقاله سخن از این است که همواره چنین نیست که خصوص سبب عموم لفظ را تخصیص نزند. آیه ولایت از آن جمله است; به علاوه عمومیت لفظ، دلیلی بر انکار خصوصیت سبب نیست.
کلید واژه ها: اسباب نزول، عموم لفظ، خصوص سبب، سوره دهر.
1. مقدمه
بسیاری از علمای اهل سنت نزول آیاتی از قرآن را در شان حضرت علی علیه السلام می پذیرند; اما برخی از آنان نیز آن را انکار می کنند. مهمترین دلیلی که اقامه کرده اند، این است که آیات مورد استشهاد عام است; لذا نمی تواند در خصوص علی علیه السلام نزول یافته باشد.
2. سخن قائلان به عموم لفظ
هر چند بسیاری از دانشمندان اهل سنت نظیر حاکم حسکانی نزول قرآن از جمله سوره انسان را در شان اهل بیت با صراحت می پذیرند; اما فخر رازی و برخی دیگر از مفسران اهل سنت سعی دارند، به گونه ای آن را رد کنند. مثلا فخر رازی در آغاز این بحث در تفسیر خود می نویسد:
هیچیک از بزرگان معتزله مانند ابوبکر اصم و ابوعلی جبائی و ابوالقاسم کعبی و ابومسلم اصفهانی و قاضی عبدالجبار در تفسیر خود یاد نکرده اند که این آیات درباره علی بن ابی طالب نازل شده است. تنها واحدی در کتاب بسیط یاد کرده که آن درباره علی علیه السلام نازل شده و صاحب کشاف از میان معتزله این قصه را آورده است (1) .
آنگاه پس از نقل روایت ابن عباس، درصدد نقد و انکار آن برخاسته، چنین می گوید:
اولا آیات مذکور به صیغه جمع آمده است; مانند: یوفون بالنذر، یخافون و یطعمون; بنابراین تخصیص آن به شخص واحد خلاف نظم آیات است;
ثانیا اختصاص این صیغه جمع به یک دسته و جمع معینی خلاف ظاهر است;
ثالثا حتی اگر بپذیریم این سوره به خاطر عمل مشخصی از اهل بیت علیهم السلام نازل شده باشد، باز هم مدعای شیعه ثابت نمی شود; زیرا در اصول فقه ثابت شده است که در مورد اسباب نزول «اعتبار به عموم لفظ است; نه خصوص سبب.» (2)
قرطبی نیز که تقریبا معاصر فخر رازی است، از جمله کسانی است که شان نزول خاص سوره دهر را به شدت انکار می کند و بر این باور است که معنا و مفهوم این سوره عام است و درباره همه ابرار و هر کس که کار نیک و پسندیده ای انجام دهد، نازل شده است. عبارت وی چنین است:
مفسران گویند: آن درباره علی و فاطمه و کنیز آن دو به نام فضه نازل شده است; ولی نظر درست این است که آن درباره همه ابرار و هر آنکه کار نیکی انجام دهد، نازل شده است; به همین رو آن عام است (3) .
آنگاه می افزاید:
ثعلبی، نقاش، قشیری و دیگران داستان نزول سوره را در شان آنان دانسته اند; ولی خود با صراحت می گوید: اعتقاد من آن است که این نظر صحیح نیست و ثابت هم نشده است. (4)
به علاوه پس از نقل روایات و اشعار مربوط به این سوره، به همان نحوی که در کشف الاسرار و شواهد التنزیل آمده، می گوید:
این سخن جعلی و خرافی است و شایسته نیست که علی علیه السلام فرزندان خویش را گرسنه نگه دارد تا بینوایی را سیر سازد!! (5)
از دیگر دانشمندان اهل سنت که درصدد نفی و انکار شان نزول سوره دهر برآمدند، باید از ابن کثیر (ت 774ق) نام برد. وی که تقریبا یک صد سال پس از سلف خویش یعنی قرطبی می زیست، در انکار فضایل اهل بیت علیهم السلام به ویژه علی علیه السلام تا آنجا پیش می رود که معتقد است هیچ آیه ای در شان امیرمؤمنان علی علیه السلام نازل نشد و آنچه را که شیعه باور دارد، ادعایی بیش نباید دانست. او می گوید:
هیچ چیزی از قرآن در خصوص علی علیه السلام نازل نشده و هیچیک از آیاتی که ادعا می کنند، در خصوص اوست، نظیر «انما انت منذر و لکل قوم هاد» (6) و «و یطعمون الطعام علی حبه » و نیز روایاتی که این آیات را درباره او می شمارند، درست نیست (7) .
آنچه به اجمال بر شمردیم، مجموع همه ایرادهایی است که برخی مفسران عامه بر روایات شان نزول سوره دهر وارد دانسته اند. اینک به اختصار به نقد و بررسی این ایرادها می پردازیم:
3 . نقد سخن قائلان به عموم لفظ
چنانکه مشاهده شد، عمده ترین اشکال مخالفان بر محور دو نکته قرار دارد:
نخست این که شان نزول سوره دهر عام است و در حق همه ابرار- ونه طایفه خاصی- ساری و جاری است; چرا که آیات مورد بحث تماما به صیغه جمع است و دلیلی بر انحصار آن درباره فرد یا افراد معینی وجود ندارد. به علاوه حتی اگر درباره افراد خاصی باشد، باز هم اختصاص به آن مورد نداشته و می توان آن را عام و در شان دیگران هم صادق دانست.
دیگر این که نزول این سوره در مکه بوده است و آنچه شیعه ادعا می کند، خرافه ای بیش نیست. (8)
هر چند پاسخ مفصل این شبهه، خود کتاب پرحجمی خواهد شد; اما پاسخ های خویش را به اجمال این گونه عرضه می کنیم:
1- روایات مربوط به شان نزول خاص این سوره تنها از طریق شیعه نقل نشده است تا جای این توهم باقی باشد که گویا تنها امامیه بدان باور دارد. علامه امینی در اثر جاودانه خویش از سی و چهار منبع اهل سنت نام می برد که همگی روایت مذکور را به همان نحوی که شیعه قبول دارد، نقل کرده و پذیرفته اند. (9)
2- به صیغه جمع بودن این آیات نیز هرگز نمی تواند، شان نزول خاص آن را تحت الشعاع قرار دهد; زیرا آیات مذکور تنها مورد آن در قرآن نیست و از این نمونه ها در قرآن فراوان است. یعنی علی رغم این که ظاهر آیه به صیغه جمع است; اما همگان قبول دارند که سبب نزول آن خاص بوده است. به عنوان شاهد به نمونه های زیر توجه شود:
الف- «انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون » (10) .
در این آیه گر چه عبارات و الفاظ آیه تماما به صیغه جمع است; ولی به اتفاق نظر علمای فریقین این آیه نه تنها در شان مولای متقیان، علی علیه السلام نازل شده است; بلکه اختصاص به آن حضرت دارد و نظیر آیه نجوی (11) هیچ کس جز ایشان، به مضمون و محتوای آن عمل نکرده است. (12)
ب - «و الذین یرمون ازواجهم و لم یکن لهم شهداء الا انفسهم فشهادة احدهم اربع شهادات بالله انه لمن الصادقین » (13)
این آیه که به آیه لعان معروف است، بر حسب روایات در شان هلال بن امیه و یا فردی دیگر نازل شده است; (14) اما چنانکه ملاحظه می شود، تمامی تعابیر موجود در آیه به صیغه جمع آمده است.
ج - «الذین یظاهرون منکم من نسائهم ماهن امهاتهم...» (15) .
این آیه که به آیه ظهار مشهور است، در شان اوس بن صامت نازل گردید (16) ; حال آنکه دارای تعابیری عام است و به شکل جمع بکار رفته است.
با توجه به این آیات، که به عنوان نمونه و شاهد ذکر شد، باید گفت:
گاهی آیاتی نازل می گشت که دارای تعبیری عام بوده و حکم آن، ظاهرا به همه مردم مربوط می شد; اما سبب نزول آن آیه و یا آیات، عبارت از جریانی بود که به فرد یا افراد خاصی ارتباط داشت (17) .
در مورد سوره دهر نیز مطلب از این قرار است.
3- آنها که شان نزول سوره را واقعه مربوط به اهل بیت علیهم السلام می دانند، هرگز مدعی نیستند که دیگر ابرار مشمول آیات این سوره نیستند تا اشکال شود که لفظ آیه عام است و نباید آن را به مورد خاصش منحصر دانست; بلکه آنان نیز به عموم و شمول آیات واقف، بلکه معترف اند; اما بر این نکته مسلم پای می فشرند که اولا نزول سوره بدون سبب نبوده است; ثانیا سبب نزول آن هم مشخص است; ثالثا اهل بیت علیهم السلام مصداق بارز سبب نزول این سوره اند.
این که «اعتبار به عموم لفظ است; نه خصوص سبب » امری قطعی و سخنی بجا و درست است که موافقان نزول سوره در شان اهل بیت علیهم السلام هم آن را می پذیرند.
4- بر فرض که سوره دهر در مکه نازل شده باشد، این حقیقت جای انکار ندارد که مکی بودن سوره ای، هرگز منافی مدنی بودن برخی آیات آن نیست. چنان که عکس آن هم صادق است. یعنی ممکن است سوره ای در مدینه نازل شده باشد; اما چون نظم قرآن توقیفی است و به دستور پیامبرصلی الله علیه وآله انجام گرفته است، (18) برخی آیات آن مکی باشند و سخن ابن حصار که می گوید: «هر یک از سوره های مکی و مدنی آیات مستثنا دارد»، (19) بر این نکته اشاره دارد.
این که می گویند «فلان آیه درباره اهل بیت علیهم السلام یا درباره امیرمؤمنان، علی علیه السلام نازل شده است »، یکی از چند معنا را می تواند داشته باشد:
الف - عملی بسیار ارزنده از اهل بیت علیهم السلام صادر گردید که سبب نزول آیه شریفه شده است. مثلا علی علیه السلام در هنگامه خطر، در بستر رسول خداصلی الله علیه وآله خوابید و این عمل امیرمؤمنان سبب نزول آیه «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله » (20) شده; ولی آیه بر دیگران هم قابل صدق است; زیرا اعتبار به عموم و اطلاق لفظ آیه است، نه خصوص سبب و مورد نزول;
ب - مصداق یگانه آیه شریفه، اهل بیت علیهم السلام هستند و به دیگران به هیچ وجه قابل صدق نیست، مانند آیه تطهیر (21) و آیه مباهله; (22)
ج - اهل بیت علیهم السلام مصداق اکمل و اظهر آیه شریفه هستند و از این رو مانعی ندارد که بر دیگران هم صادق آید; مانند آیه «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا» (23) .
فرق این معنا با معنای اول آن است که در اولی، اهل بیت علیهم السلام سبب نزول آیه بودند; ولی در معنا سوم ممکن است اهل بیت علیهم السلام سبب نزول آیه نباشند و آیه بدون سبب نزول نازل شده باشد; ولی رسول خداصلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام، اهل بیت را به عنوان مصداق مسلم و روشن آن آیه معرفی کرده باشند. (24)
این مورد همان است که علامه طباطبایی از آن با عنوان «جری و تطبیق » یاد می کند. نامبرده گوید:
قرآن از نظر انطباق بر مصادیق وسعت داشته و به موارد نزول آیات اختصاص ندارد; بلکه در هر موردی که با مورد نزول از لحاظ مناط و ملاک یکسان باشد، جاری می گردد و این همان معنایی است که به جری در قرآن تعبیر شده است. (25)
این قاعده که بر گرفته از روایات ائمه علیهم السلام است، به کرات در مجلدات بیست گانه المیزان مورد استناد قرار گرفته است و علامه با استفاده از این قاعده و با اشاره به این مطلب که بسیاری از روایات از قبیل جری و ذکر مصادیق است، نه تفسیر، بلکه به شرح و توضیح این بخش از روایات اقدام کرده اند. مانند احادیث فراوانی که از طریق شیعه از پیشوایان معصوم علیهم السلام وایت شده است، مبنی بر اینکه در همه آیاتی که با خطاب «یا ایها الذین آمنوا» آمده، یا مخاطب آن اندیشمندان، پرهیزکاران، نیکوکاران و.... است، مصداق بارز و مظهر تام و تمام آن ائمه علیهم السلام هستند و می توان آن آیات را بر آنان تطبیق کرد. (26)
پی نوشت ها:
1. مفاتیح الغیب، 30/243.
2. همان، 30/244.
3. الجامع لاحکام القرآن، 19/130.
4. همان، 19/131-130.
5. همان، 19/134.
6. سوره رعد آیه 7.
7. البدایة و النهایة، 7/395.
8. منهاج السنة، 2/117 به نقل از الغدیر، 3/169.
9. الغدیر، 3/171-169.
10. سوره مائده، آیه 5.
11. سوره مجادله، آیه 11.
12. بنگرید به: الغدیر، 3/162-155; اسباب النزول، ص 27 به بعد.
13. سوره نور آیه 6
14. مجمع البیان، 7/201; الاتقان، 1/29; اسباب النزول، 104.
15. سوره مجادله، آیه 2.
16. مجمع البیان، 9/371; الاتقان، 1/29; اسباب النزول، ص 76.
17. اسباب النزول، ص 75.
18. البرهان فی علوم القرآن، 1/304; پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، ص 66.
19. الغدیر، 3/170.
20. سوره بقره آیه 207.
21. سوره احزاب آیه 33.
22. سوره آل عمران، آیه 61.
23. سوره مریم آیه 96.
24. کیهان اندیشه، مثل 25، ص 88-87.
25. المیزان، 3/67 به نقل از روش علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ص 309.
26. همان، ص 311- 310; قرآن در اسلام، ص 62.