سرمقاله
به مناسبت 14 خرداد 1383 و رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
انسان به سرشت طبیعی و فطرت منحرف نشده اش با اندک تأمّل می یابد که جان و روانش نامیراست، و مردن ظاهر جابه جا شدن او از منزل دنیا به سرای عُقباست، همچنان که از سراچه تنگ زِهدان مادر به فضای باز و گسترده جهان نقل مکان کرده و زندگی کامل تری را ادامه می دهد. دلیل روشن و عملی این دریافت دلبستگی آدمیزاد به برجا ماندن نام نیک و ذکر خیرش پس از مرگ است. نشنیده ایم خردمندی بگوید: مرا لعن کنید و دشنام دهید یا نیکوکاریهایم را برشمرید و برایم طلب رحمت و مغفرت کنید، هر دو برایم یکسان است! آری غیر مسلمانان هم این باور در عمق ذاتشان هست که به اعمال شایسته و پسندیده مانند ساختن مدرسه و بیمارستان اقدام می کنند، تا همنوعانشان از آنها بهره مند شوند، و دوست دارند پس از وفات هم نام و آثار و تندیس آنان بر جا ماند؛ و به نیکی از آنها یاد شود، گر چه بهشت و دوزخ را همچون ما باور نداشته باشند. از این مقدمه که شرح آن اثبات بقای روح و وجود رستاخیز و دادگاه عدل الهی می کند می گذرم و به مقصد اصلی که توضیحی کوتاه درباره «وصیت» و «وصیت نامه سیاسی الهی» امام خمینی قدّس اللّه سرّه است می پردازم، تا تعلیمی باشد برای جوانانی که آن دوران پُر شور و شوق را درک نکردند و آگاهی و یادآوری برای همگان خاصّه مسئولان و دست اندرکاران.
یکی از جلوه های بقای هستی و جاودانگی حقیقت انسان که به «مَن»(1) تعبیر می شود این است که هر کسی امتداد وجود خویش را در فرزندان و بازماندگانش می یابد، بدین جهت تجربه های زندگی و آموزه های گفتنی حیاتش را نوشته به آنها می سپُرد تا راه خوشبختی و رستگاری را در دوران زندگانی بیابند و سرگردان نمانند.
این اندرزگویی(2) و سفارش همان است که در زبان قرآن و شریعت اسلام «وصیت» خوانده می شود، و شاید از اولین وصیتها وصیت حضرت ابراهیم علیه السلام به فرزندانش باشد که در قرآن مجید آمده، و آن توصیه به تسلیم شدن در برابر احکام الهی است:
«وَ وَصّی بِهَا اِبراهِیمُ بَنیهِ وَ یَعقُوبُ یَا بُنَیَّ اِنَّ اللّه َ اصْطَفی لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»(3)؛ ابراهیم و یعقوب پسران خود را به همان [آیین] سفارش کردند [و گفتند] ای پسران من خداوند برای شما این دین [اسلام یعنی تسلیم شدن] را برگزید، پس البته نباید جز مسلمان بمیرید(4).
«در معنی وصیت اشاره ای هم به اهمیت آن هست، چون هر سفارشی را وصیت نمی نامند، بلکه تنها در موردی به کار می برند که برای وصیت کننده اهمیت داشته و مورد عنایتش باشد»(5). از این نظر است که غالبا به سفارش و توصیه هایی که شخص به بازماندگان یا وصیّ خود می کند «وصیّت» می گویند.
اما مهم ترین وصیتها آنهاست که از پیشوایان معصوم ما علیهم السلام رسیده و در کتب حدیث ضبط است. خطبه رسول اکرم صلی الله علیه و آله در غدیر خم که به خلافت و وصایت علی بن ابی طالب علیه السلام تصریح شده خود از این وصایاست به امت اسلام. وصیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به سبط اکبر امام حسن علیه السلام نیز گونه ای از همین وصیتهاست که مخاطب در حقیقت عموم مسلمانان و شیعیان هستند.
بینانگذار جمهوری اسلامی ایران که مقیّد به اجرای همه احکام اسلام بودند این سنّت سنیّه را هم عمل کردند و در 26 بهمن 1361ش / اول جمادی الاولی 1403ق (حدود چهار سال بعد از پیروزی انقلاب) وصیت نامه ای سیاسی الهی به خط خود در 29 صفحه نوشتند و برای تولیت معظم آستان قدس رضوی جهت ضبط در خزانه کتابخانه مرکزی آستان قدس ارسال فرمودند که طیّ تشریفاتی انجام گرفت. پس از ارتحال آن پیشوای مجاهد و دلسوز، متن وصیت نامه توسط رهبر معظم انقلاب آیت اللّه خامنه ای مدّ ظله العالی در مجلس خبرگان قرائت شد. این وصیت نامه به صورتهای مختلف چاپ شده، در اختیار خواستاران قرار گرفت؛ از جمله آن چاپها نسخه ای است که کتابخانه مرکزی آسان قدس رضوی با همکاری بنیاد پژوهشهای اسلامی و خدمات فنی مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس پس از کسب اجازه از مرکز تنظیم و نشر آثار امام خمینی رضوان اللّه علیه آن را به سه زبان فارسی، عربی و اردو با متن دستخط ایشان به صورتی نفیس چاپ و منتشر ساخت و مأخذ مطالب نویسنده هم، این چاپ می باشد.
اینک نگاهی گذرا به صفحات نورانی آن می افکنیم و مشاهده می کنیم که محبت و صمیمیت برای اسلام و مسلمانان، و ارشاد و نصیحت حتی نسبت به مخالفان در آن موج می زند، و چون از دلی دردآشنا و مخلص برخاسته بر دل هر صاحبدلی می نشیند. بدیهی است که نقل تمام آن سفارشها و دلالتها از حوصله این نوشتار بیرون است، ناچار گزیده ای از آن رهنمودها را مخصوصا آنچه امروز بیشتر به کار می آید نقل کرده مطالعه تمامش را توصیه می نماییم.
***
وصیت نامه با مقدّمه ای خاص آغاز می شود و آن حدیث معتبر و متواتری است که با اندک تفاوت الفاظ در صحاح اهل سنت و جوامع حدیث شیعه نقل شده:
قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : «اِنی تارکٌ فیکُم الثِّقلَین: کتابَ اللّه ِ و عترتی اهلِ بَیتی. فاِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حتّی یَرِدا علیَّ الحَوض»(6).
پس از ذکر اهمیت و عظمت این دو شی ء نفیس که معرفت نسبت به آنها برای ما ممکن نیست اشاره ای گذرا به جفایی که بر آن دو رفته می کنند و می نویسند:
«شاید جمله لن یفترقا حتّی یَرِدا علیَّ الحَوض اشاره باشد بر اینکه بعد از وجود مقدس رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، هر چه بر یکی از این دو گذشته است بر دیگری گذشته است و مهجوریّت هر یک مهجوریت دیگری است...» (ص 1).
«مسائل اسف انگیزی که باید برای آن خون گریه کرد پس از شهادت حضرت علی علیه السلام شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان قرآن کریم را وسیله ای کردند برای حکومتهای ضد قرآنی و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دریافت کرده بودند... با بهانه های مختلف و توطئه های از پیش تهیه شده، آنان را عقب زده... در حقیقت قرآن را که برای بشریت تا ورود به حوض، بزرگ ترین دستور زندگانی مادی و معنوی بود و هست از صحنه خارج کردند، و بر حکومت عدل الهی که یکی از آرمانهای این کتاب مقدس بوده و هست خط بطلان کشیدند» (ص 2).
پس از شرح این مصائب که بر قرآن و عترت رفته، افتخارات معنوی خود را برمی شمارند و از جمله می نویسند:
«ما مفتخریم که کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن بزرگ ترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهایی بخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است از امام معصوم ماست. ما مفتخریم که ائمه معصومین از علی بن ابی طالب گرفته تا منجی بشر حضرت مهدی صاحب زمان علیهم آلاف التحیة و السلام که به قدرت خداوند قادر زنده و ناظر امور است ائمه ما هستند، ما مفتخریم که ادعیه حیات بخش که او را قرآن صاعد می خوانند از ائمه معصومین ماست... و ما مفتخریم که مذهب ما جعفری است که فقه ما که دریای بی پایان است یکی از آثار اوست، و ما مفتخریم به همه ائمه معصومین علیهم صلوات اللّه و متعهد به پیروی آنانیم... و ما امروز مفتخریم که می خواهیم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم، و اقشار مختلفه ملت ما در این راه بزرگِ سرنوشت ساز سر از پا نشناخته جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدا می کنند» (ص 3).
«و ملت ما بلکه ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه دشمنان آنان، که دشمنان خدای بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درّندگانی هستند که از هیچ جنایت و خیانتی برای مقاصد شوم جنایتکارانه خود دست نمی کشند... و در رأس آنان آمریکا این تروریست بالذّات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم پیمان او صهیونیست جهانی است...» (ص 4).
پس از توصیه به پیمودن صراط مستقیمی که به شرق و غرب کافر وابسته نیست و خداوند به مسلمانان نصیب فرموده می نویسند:
«با کمال جدّ و عجز از ملتهای مسلمان می خواهم که از ائمه اطهار و فرهنگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی این بزرگ راهنمایان عالَم بشریت به طور شایسته و به جان و دل و جان فشانی و نثار عزیزان پیروی کنند. از آن جمله از فقه سنتی که بیانگر مکتب رسالت و امامت است و ضامن رشد و عظمت ملتهاست چه احکام اولیه و چه ثانویه که هر دو مکتب فقه اسلامی است ذره ای منحرف نشوند». (ص 5).
مقدمه که خود شش صفحه دست نوشت را فرا گرفته با توصیه به غفلت نکردن از نماز جمعه و اقامه مراسم عزاداری ائمه اطهار علیهم السلام به پایان می رسد.
گفتنی است که آن رهبر روشن بین اصولاً ناظر به آثار اجتماعی و حکومتی و سیاسی احکام شرعی بوده اند؛ و بر طبق این نظر است که در توصیه به مراسم جمعه و جماعت یا عزاداری حضرت سیدالشهداء علیه السلام افزون بر جنبه عبادی و فواید معنوی، بُعد سیاسی و وحدت آفرینی و دشمن شکن بودن آنها را هم یادآور می شوند.
***
اینک به متن وصیت نامه می رسیم که با «بسم اللّه الرحمن الرحیم» آغاز می شود. نخست از «اهمیت انقلاب شکوهمند اسلامی» یاد می کنند، امّا در هیچ جا از توفیقات الهی که خودشان در به ثمر رساندن و هدایت آن مخصوصا در اوایل کار داشته اند ذکری به میان نمی آورند، بلکه همه جا آن را «دست آورد میلیونها انسان ارزشمند و هزاران شهید جاوید آن و آسیب دیدگان عزیز» می شمرند، و از خود «به عنوان یک نفر طلبه حقیر که همچون دیگر برادران ایمانی امید به این انقلاب و بقای دست آوردهای آن و به ثمر رسیدن هر چه بیشتر آن دارم» یاد می کنند، و پیروزی انقلاب را از تأییدات غیبی الهی می دانند، و چنین استدلال می کنند که «اگر نبود دست توانای خداوند امکان نداشت یک جمعیت سی و شش میلیونی با آن تبلیغات ضد اسلامی و ضد روحانی، خصوص در این صد سال اخیر... ممکن نبود این ملت با این وضعیت یک پارچه قیام کنند... تمام قدرتهای داخل و خارج را کنار زده و خود مقدرات کشور را به دست گیرد. بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جداست، هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام. و تردید نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منّان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است». (ص 7)
در بند 2 وصیت نامه سخن از جامعیت اسلام به میان می آید:
«اسلام و حکومت اسلامی پدیده الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین می کند و قدرت آن دارد که قلم سرخ بر ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسانها را به کمال مطلوب خود برساند... اینک که به توفیق و تأیید خداوند جمهوری اسلامی با دست توانای ملت متعهد پایه ریزی شده، و آنچه در این حکومت اسلامی مطرح است اسلام و احکام مترقی آن است، بر ملت عظیم الشّأن ایران است که در تحقق محتوای آن به جمیع ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است». (ص 8)
سپس این حقیقت را با بیانات و شواهدی روشن تأکید می فرمایند. بقیه وصیت نامه به برشمردن عواملی که سبب بقا یا خطرهایی که تهدیدکننده این ودیعه الهی است پرداخته می شود، و آن پدر دلسوز ملت رهنمودهای مفید و کارساز خود را یک به یک شرح می دهند. به رعایت اختصار گزیده ای از آنها نقل می شود:
1 «بی تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است، و رمز پیروزی را ملت می داند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن، انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی، و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد... و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی و بقای آن است فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است. بی جهت نیست که بوقهای تبلیغاتی در سراسر جهان و ولیده های(7) بومی آنان تمام توان خود را صرف شایعه ها و دروغهای تفرقه افکن نموده اند...». (ص 8)
2 «از توطئه های مهمی که در قرن اخیر... به چشم می خورد تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است. گاهی ناشیانه و با صراحت [می گویند] به اینکه احکام اسلام که هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است، نمی تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است... و گاهی مؤدبانه و شیطنت آمیز به گونه طرفداری از قِداست اسلام، که اسلام و دیگر ادیان الهی سر و کار دارند با معنویت و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی... و حکومت و سیاست و سررشته داری بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است، چه اینها تمام برای تعمیر دنیاست و آن مخالف مسلک انبیای عظام است، و مع الأسف، تبلیغ به وجه دوم در بعض از روحانیان و متدیّنان بی خبر از اسلام تأثیر گذاشته... و این فاجعه بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود. گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند یا غرضمندانه خود را به بی اطلاعی می زنند؛ زیرا اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگران و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویها و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی... و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. این دعوی به مثابه آن است که گفته شود قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود... و ادعای آنکه اسلام با نوآورده ها مخالف است همان سان که محمد رضا پهلوی مخلوع می گفت: که اینان می خواهند با چارپایان در این عصر سفر کنند، یک اتهام ابلهانه بیش نیست... و اگر مراد از تجدّد و تمدن به آن معنی است که بعضی روشنفکران حرفه ای می گویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حتی همجنس بازی و از این قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالف اند... و اما طایفه دوم که نقشه موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدا می دانند، باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسول اللّه صلی الله علیه و آله آن قدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند، بلکه بسیاری از احکام عبادی اسلام، عبادی سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده. پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان، لکن با انگیزه بسط عدالتِ اجتماعی و خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشته اند، و حکومت علی بن ابی طالب علیه السلام نیز با همان انگیزه به طور وسیع تر و گسترده تر از واضحاتِ تاریخ است و پس از آن به تدریج حکومت به اسم اسلام بوده...». (ص 10)
3 «و از همین قماش توطئه ها و شاید موذیانه تر، شایعه های وسیع در سطح کشور و در شهرستانها بیشتر بر اینکه جمهوری اسلامی هم کاری برای مردم انجام نداد... اساس مسئله آن است که بسیاری از آنان که این مسائل را می شنوند و باور می کنند اطلاع از وضع دنیا و انقلابهای جهان و حوادث بعد از انقلاب و گرفتاریهای عظیم اجتناب ناپذیر آن ندارند، چنانچه اطلاع صحیح از تحولاتی که همه به سود اسلام است ندارند و چشم بسته و بی خبر امثال این مطالب را شنیده و خود نیز با غفلت یا عمد به آنان پیوسته اند... تقاضا این است که قبل از آشنایی به مسائل به اشکال تراشی و انتقاد کوبنده و فحاشی برنخیزید و به حال این اسلام غریب... محفوف(8) به دشمنهای خارج و داخل رحم کنید، و شما اشکال تراشان به فکر بنشینید که آیا بهتر نیست به جای سرکوبی به اصلاح و کمک بکوشید... این جانب هیچ گاه نگفته و نمی گویم که امروز در این جمهوری به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل می شود، و اشخاصی از روی جهالت و عقده و بی انضباطی بر خلاف مقررات اسلام عمل نمی کنند، لکن عرض می کنم که قوه مقنّنه و قضائیه و اجرائیه با زحمات جان فرسا کوشش در اسلامی کردن این کشور می کنند، و ملت دهها میلیونی نیز طرفدار و مددکار آنان هستند و اگر این اقلیت اشکال تراش و کارشکن به کمک بشتابند، تحقق این آمال آسان تر و سریع تر خواهد بود...». (ص 13)
«به مجلس و دولت و دست اندرکاران توصیه می نمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان خصوصا مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیاء نعَم همه هستند و جمهوری اسلامی ره آورد آنان و با فداکاریهای آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید، و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید...» (ص 14)
4 «از نقشه های شیطانی قدرتهای بزرگ استعمار و استثمارگر که سالهای طولانی در دست اجراست... به انزوا کشاندن روحانیت است، که در زمان رضاخان با فشار و سرکوبی... و در زمان محمدرضا با نقشه و روشهای دیگر، که یکی از آنها ایجاد عداوت بین دانشگاهیان و روحانیان بود که تبلیغات وسیعی در این زمینه شد، و مع الأسف به واسطه بی خبری هر دو قشر از توطئه شیطانی ابر قدرتها نتیجه چشم گیری گرفته شد...» (ص 14)
«توصیه این جانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند، و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاّب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکم تر و استوارتر سازند، و از نقشه ها و توطئه های دشمن غدّار غافل نباشند... و هر [دو] قشر محترم که مغز متفکر جامعه هستند باید مواظب توطئه ها باشند». (ص 15)
5 «از جمله نقشه ها که مع الأسف تأثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی به جا مانده بیگانه نمودن کشورهای استعمارزده از خویش و غرب زده و شرق زده نمودن آنان است، به طوری که خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند، و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله گاه عالَم دانستند... قصه این امرِ غم انگیز طولانی... است و غم انگیزتر اینکه آنان ملتهای ستمدیده زیر سلطه را در همه چیز عقب نگه داشته و کشورهای مصرفی بار آوردند... باید هشیار و بیدار و مراقب باشید که سیاست بازانِ پیوسته به غرب و شرق با وسوسه های شیطانی شما را به به سوی این چپاولگرانِ بین المللی نکشند، و با اراده مصمّم و فعالیت و پشتکار خود به رفع وابستگیها قیام کنید و بدانید که نژاد آریا و عرب از نژاد اروپا و آمریکا و شوروی کم ندارد، و اگر خودیِ خود را بیابد و یأس را از خود دور کند و چشمداشت به غیر خود نداشته باشد، در درازمدت قدرت همه کار و ساختن همه چیز را دارد... به شرط اتکال به خداوند تعالی و اتکای به نفس و قطع وابستگی به دیگران و تحمل سختیها برای رسیدن به زندگی شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطه اجانب و بر دولتها و دست اندرکاران است... که از متخصّصین خود قدردانی کنند و آنان را با کمکهای مادی و معنوی تشویق به کار نمایند و از ورود کالاهای مصرف ساز و خانه برانداز جلوگیری نمایند و به آنچه دارند بسازند تا خود همه چیز بسازند.
و از جوانان، دختران و پسران می خواهم که استقلال و آزادی و ارزشهای انسانی را ولو با تحمل زحمت و رنج، فدای تجملات و عشرتها و بی بندوباریها و حضور در مراکز فحشا که از طرف غرب و عمّالِ بی وطن به شما عرضه می شود نکنند...» (ص 16-17)
6 «از توطئه های بزرگ آنان... به دست گرفتن مراکز تعلیم و تربیت خصوصا دانشگاههاست که مقدرات کشورها در دست محصولات آنهاست... در دانشگاه نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهای خود منحرف کنند و به سوی شرق یا غرب بکشانند، و دولتمردان را از بین اینان انتخاب و بر سرنوشت کشورها حکومت دهند، تا به دست آنها هر چه می خواهند انجام دهند. اینان کشور را به غارت زدگی و غرب زدگی بکشانند، و قشر روحانی با انزوا و منفوریت و شکست قادر بر جلوگیری نباشند... این جانب به همه نوجوانان و جوانان در مرحله اول و پدران و مادران و دوستان آنها در مرحله دوم و به دولتمردان و روشنفکران دلسوز برای کشور در مرحله بعد وصیت می کنم که در این امر مهم که کشورتان را از آسیب نگه می دارد با جان و دل کوشش کنید...» (ص 17)
بنیانگذار جمهوری اسلامی اعلی اللّه مقامه چنان که دیدیم، توطئه ها و کارشکنیهای اجانب و عمّال داخلی آنان و فریب خوردگان و غرض ورزان را یک به یک برشمردند و با آگاهی بخشیدن به ملّت، راه خنثی کردن دسیسه ها و نقشه های شوم مخالفان و دشمنان را نشان دادند. بعد از آن به ارکان حکومت و برخی وزارتخانه ها می پردازند، و صلاح و فساد هر کدام و راه اصلاح را ارائه می دهند، که اندکی از آن سفارشهای سنجیده و حکیمانه نقل می شود، به امید آنکه غافلان را هشیار و هشیاران را تَنبُّه و اِنذاری(9) باشد.
7 «از مهمّات امور تعهد وکلای مجلس شورای اسلامی است. ما دیدیم که اسلام و کشورایران چه صدمات بسیار غم انگیزی از مجلس شورای غیر صالح و منحرف، از بعد از مشروطه تا عصر رژیم جنایتکار پهلوی و از هر زمان بدتر و خطرناک تر در این رژیم تحمیلی فاسد خورد... اکنون با عنایت پروردگار و همت ملت عظیم الشأن سرنوشت کشور به دست مردم افتاد و وکلا از خود مردم و با انتخاب خودشان بدون دخالت دولت و خان های ولایات به مجلس شورای اسلامی راه یافتند... وصیت این جانب به ملت در حال و آتیه آن است که با اراده مصمّم خود و تعهد به احکام اسلام و مصالح کشور در هر دوره از انتخابِ وکلای دارای تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی که غالبا بین متوسطین جامعه و محرومین می باشند... و اشخاص تحصیل کرده و مطلع بر مسائل روز و سیاستهای اسلامی به مجلس بفرستند. و به جامعه محترم روحانیت خصوصا مراجع معظم وصیت می کنم که خود را در مسائل جامعه خصوصا مثل انتخاب رئیس جمهور و وکلای مجلس کنار نکشند و بی تفاوت نباشند... علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد و الاّ کار از دست همه خارج خواهد شد، و این حقیقتی است که بعد از مشروطه لمس نموده اید و نموده ایم... و توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلای مجلس از طبقه ای باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند نه از سرمایه داران و زمین خواران... و باید بدانیم که اگر رئیس جمهور و نمایندگان مجلس شایسته و متعهد به اسلام و دلسوز برای کشور و ملت باشند بسیاری از مشکلات پیش نمی آید و مشکلاتی اگر باشد رفع می شود، و همین معنی در انتخاب خبرگان برای تعیین شورای رهبری یا رهبر با ویژگی خاص باید در نظر گرفته شود...» (ص 20 27)
چون بنا بر کوتاه کردن سخن است، از آنچه درباره مسئله قضاوت که از مهمات امور است و راجع به حوزه های علمیه فرموده اند (صفحات 20-21) صرف نظر کرده به رهنمود قوه اجرائیه توجه می کنیم:
8 «از اموری که اصلاح و تصفیه و مراقبت از آن لازم است قوه اجرائیه است. گاهی ممکن است که قوانین مترقی و مفید به حال جامعه از مجلس بگذرد و شورای نگهبان آن را تنفیذ کند، و وزیر مسئول هم ابلاغ نماید، لکن به دست مجریان غیر صالح که افتاد آن را مسخ کنند، و بر خلاف مقررات یا با کاغذبازیها یا پیچ و خمها که به آن عادت کرده اند یا عمدا برای نگران نمودن مردم عمل کنند که به تدریج و مسامحه غائله ایجاد می کند(10). وصیت این جانب به وزرای مسئول در عصر حاضر و در عصرهای دیگر آن است که علاوه بر آنکه شماها و کارمندان وزارتخانه ها بودجه ای که از آن ارتزاق می کنید مال ملت، و باید همه خدمتگزار ملت و خصوصا مستضعفان باشید، و ایجاد زحمت برای مردم و مخالف وظیفه عمل کردن حرام و خدای نخواسته گاهی موجب غضب الهی می شود، همه شما به پشتیبانی ملت احتیاج دارید. با پشتیبانی مردم خصوصا طبقات محروم بود که پیروزی حاصل شد و دست ستم شاهی از کشور و ذخایر آن کوتاه گردید و اگر روزی از پشتیبانی آنان محروم شوید شماها کنار گذاشته می شوید... بنابراین حقیقت ملموس باید کوشش در جلب نظر ملت بنمایید و از رفتار غیراسلامی انسانی احتراز نمایید. و در همین انگیزه به وزرای کشور در طول تاریخ آینده توصیه می کنم که در انتخاب استاندارها دقت کنند اشخاص لایق، متدین، متعهد، عاقل و سازگار با مردم انتخاب نمایند تا آرامش در کشور هر چه بیشتر حکمفرما باشد... و وصیت این جانب به وزارت ارشاد در همه اعصار خصوصا عصر حاضر که ویژگی خاص دارد، آن است که برای تبلیغ حق مقابل باطل و ارائه چهره حقیقی جمهوری اسلامی کوشش کنند...» (ص 21-23)
9 «از امور بسیار با اهمیت و سرنوشت ساز مسئله مراکز تعلیم و تربیت از کودکستانها تا دانشگاههاست که به واسطه اهمیت فوق العاده اش تکرار نموده و با اشاره می گذرم. باید ملت غارت شده بدانند که در نیم قرن اخیر آنچه به ایران و اسلام ضربه مهلک زده است قسمت عمده اش از دانشگاهها بوده است. اگر دانشگاهها و مراکز تعلیم و تربیتِ دیگر با برنامه های اسلامی و ملی در راه منافع کشور به تعلیم و تهذیب و تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان جریان داشتند، هرگز میهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن آمریکا و شوروی فرو نمی رفت و هرگز قراردادهای خانه خراب کن بر ملت محروم غارت زده تحمیل نمی شد، و هرگز پای مستشاران خارجی به ایران باز نمی شد و هرگز ذخایر ایران و طلای سیاه این ملت رنج دیده در جیب قدرتهای شیطانی ریخته نمی شد... اکنون که بحمداللّه تعالی دانشگاه از چنگال جنایتکاران خارج شده بر ملت و دولت جمهوری اسلامی است در همه اعصار که نگذارند عناصر فاسد دارای مکتبهای انحرافی یا گرایش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاهها و سایر مراکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند، و از قدم اول جلوگیری نمایند تا مشکل پیش نیاید و اختیار از دست نرود...». (ص 23-24)
10 «قوای مسلَّح از ارتش و سپاه و ژاندارمری و شهربانی تا کمیته ها و بسیج و عشایر ویژگی خاص دارند، اینان که بازوان قوی و قدرتمند جمهوری اسلامی می باشند و نگهبان سرحدات و راهها و شهرها و روستاها و بالاخره نگهداران امنیت و آرامش بخشان به ملت می باشند، می بایست مورد توجه خاصّ ملت و دولت و مجلس باشند، و لازم است توجه داشته باشند که در دنیا آنچه که مورد بهره برداری برای قدرتهای بزرگ و سیاستهای مخرّب بیشتر از هر چیز و هر گروهی است، قوای مسلّح است. قوای مسلّح است که با بازیهای سیاسی، کودتاها و تغییر حکومتها و رژیمها به دست آنان واقع می شود، و سودجویانِ دغل بعض سرانِ آنان را می خرند و با دست آنان و توطئه های فرماندهانِ بازی خورده کشورها را به دست می گیرند و ملتهای مظلوم را تحت سُلطه قرار داده و استقلال و آزادی را از کشورها سلب می کنند... پس وصیّت برادرانه من در این قدمهای آخرین عمر به قوای مسلّح به طور عموم آن است که ای عزیزان... بیدار باشید و هشیار که بازیگرانِ سیاسی و سیاستمداران حرفه ای غرب و شرق زده و دستهای مرموز جنایتکاران پشت پرده، لبه تیز سلاح خیانت و جنایت کارشان از هر سو و بیشتر از هر گروه متوجه به شما عزیزان است... وصیت اکید من به قوای مسلّح آن است که همان طور که از مقررات نظام، عدم دخول نظامی در احزاب و گروهها و جبهه هاست به آن عمل نمایند، و قوای مسلّح مطلقا، چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ حزب و گروهی وارد نشده خود را از بازیهای سیاسی دور نگه دارند. در این صورت می توانند قدرت نظامی خود را حفظ و از اختلافات درون گروهی مصون باشند...». (ص 24-26)
11 «رادیو تلویزیون و مطبوعات و سینماها و تئاترها از ابزارهای مؤثر تباهی و تخدیر ملتها، خصوصا نسل جوان بوده است، در این صد سال اخیر به ویژه نیمه دوم آن چه نقشه های بزرگی از این ابزار، چه در تبلیغ ضدّ اسلام و ضد روحانیتِ خدمتگزار و چه در تبلیغ استعمارگران غرب و شرق کشیده شد، و از آنها برای درست کردن بازار کالاها خصوصا تجملی و تزئینی از هر قماش، از تقلید در ساختمانها و تزئینات و تجملات آنها و تقلید در اجناس نوشیدنی و پوشیدنی و فرم آنها استفاده کردند، به طوری که افتخار بزرگ فرنگی مآب بودن در تمام شئون زندگی از رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن به ویژه در خانمهای مرفّه یا نیمه مرفّه بود... اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی در حال و آینده و رئیس جمهور و رؤسای جمهور ما بعد و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان آن است که نگذارند این دستگاههای خبری و مطبوعات و مجله ها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند. و باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربیِ آن که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می شود از نظر اسلام و عقل محکوم است...» (ص 26-27)
12 «نصیحت و وصیت من به گروهها و گروهکها و اشخاصی که در ضدیت با ملت و جمهوری اسلامی و اسلام فعالیت می کنند... آن است که تجربه طولانیِ به هر راهی که اقدام کردید و به هر توطئه ای که دست زدید،... به شماها که خود را عالم و عاقل می دانید باید آموخته باشد که مسیر یک ملت فداکار را نمی شود با دست زدن به ترور و انفجار و بمب و دروغ پردازیهای بی سر و پا و غیر حساب شده منحرف کرد(11)، و هرگز هیچ حکومت و دولتی را نمی توان با این شیوه های غیر انسانی و غیرمنطقی ساقط نمود به ویژه ملتی مثل ایران... نصیحت مشفقانه من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است که از راه اشتباه برگردید، و با محرومین جامعه که با جان و دل به جمهوری اسلامی خدمت می کنند متحد شوید و برای ایران مستقل و آزاد فعالیت نمایید، تا کشور و ملت از شرّ مخالفین نجات پیدا کند، و همه با هم به زندگی شرافتمندانه ادامه دهید، تا چه وقت و برای چه گوش به فرمان اشخاصی هستید که جز به نفع شخصی خود فکر نمی کنند، و در آغوش و پناه ابرقدرتها با ملت خود در ستیز هستند و شما را فدای مقاصد شوم و قدرت طلبی خویش می نمایند؟...». (ص 27-28)
شیوه استدلال آن متفکر واقع بین نسبت به این گروههای بی اعتقاد و غیر مسلم جای تأمل دارد و تفصیل مجملی که نقل شد خواندنی است. در دنبال این بند خطابِ حکمت آمیز متوجه «نویسندگان و گویندگان و روشنفکران و اشکال تراشان و صاحب عُقدگان است» که از جمله آنهاست:
«با خدای خود یک شب خلوت کنید، و اگر به خداوند عقیده ندارید با وجدان خود خلوت کنید و انگیزه باطنی خود را که بسیار می شود خود انسانها از آن بی خبرند بررسی کنید آیا با کدام معیار و با چه انصاف... با ملتی که می خواهد از زیر بار ستمگران و غارتگران خارجی و داخلی خارج شود... به جنگ اعصاب برخاسته اید و به اختلاف انگیزی و توطئه های خائنانه دامن می زنید و راه را بر مستکبران و ستمگران باز می کنید... آیا نمی دانید که کشور اسلامی در آن زمان یک پایگاه نظامی برای آمریکا بود و با آن عملِ یک مستعمره می کردند و از مجلس تا دولت و قوای نظامی در قبضه آنان بود و مستشاران و صنعتگران و متخصّصان آنان با این ملت و ذخائر آن چه می کردند؟...». (ص 27-32)
13 «یکی از اموری که لازم به توصیه و تذکر است آن است که اسلام نه با سرمایه داری ظالمانه و بی حساب و محروم کننده توده های تحت ستم و مظلوم موافق است، بلکه آن را به طور جدی در کتاب و سنت محکوم می کند، و مخالف عدالت اجتماعی می داند. گر چه بعض کج فهمان بی اطلاع از رژیم حکومت اسلامی و از مسائل سیاسیِ حاکم در اسلام، در گفتار و نوشتار خود طوری وانمود کرده اند و باز هم دست برنداشته اند که اسلام طرفدار بی حدّ و مرز سرمایه داری و مالکیت است، و با این شیوه که با فهم کجِ خویش از اسلام برداشت نموده اند، چهره نورانی اسلام را پوشانیده و راه را برای مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده که به اسلام بتازند و آن را رژیمی چون سرمایه داری غرب... به حساب آورند... و نه رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم است که با مالکیت فردی مخالف و قائل به اشتراک می باشد... بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و احترام به آن به نحو محدود در پیدا شدن مالکیت و مصرف که اگر به حق به آن عمل شود چرخهای اقتصاد سالم به راه می افتد و عدالت اجتماعی که لازمه یک رژیم سالم است تحقق می یابد. در اینجا نیز یک دسته با کج فهمی ها و بی اطلاعی از اسلام و اقتصاد سالم آن، در طرف مقابل دسته اول قرار گرفته و گاهی با تمسک به بعض آیات یا جملات نهج البلاغه اسلام را موافق با مکتبهای انحرافی مارکس و امثال او معرفی نموده اند و توجه به سایر آیات و فقرات نهج البلاغه ننموده و سرِ خود به فهم قاصر خود به پا خاسته و مذهب اشتراکی را تعقیب می کنند...
وصیت من به مجلس و شورای نگهبان و دولت و رئیس جمهور و شورای قضایی آن است که در مقابل احکام خداوند خاضع بوده و تحت تأثیر تبلیغات بی محتوای قطب ظالم چپاولگر سرمایه داری و قطب ملحد اشتراکی و کمونیستی واقع نشوید، و به مالکیت و سرمایه های مشروع با حدود اسلامی احترام گذارید و به ملت اطمینان دهید تا سرمایه ها و فعالیتهای سازنده به کار افتند، و دولت و کشور را به خودکفایی و صنایع سبک و سنگین برسانند. و به ثروتمندان و پول داران مشروع وصیّت می کنم که ثروتهای عادلانه خود را به کار اندازید و به فعالیت سازنده در مزارع و روستاها و کارخانه ها برخیزید که این خود عبادتی ارزشمند است و به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت می کنم که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگی به حال محرومان جامعه است...». (ص 32)
14 «وصیت این جانب به آن طایفه از روحانیون و روحانی نماها که با انگیزه های مختلف با جمهوری اسلامی و نهادهای آن مخالفت می کنند و وقت خود را وقف براندازی آن می نمایند... آن است که شماها طرفی از این غلط کاریها تاکنون نبسته و بعد از این هم گمان ندارم ببندید. بهتر آن است که... تا درِ توبه باز است از پیشگاه خداوند عذر بخواهید و با ملت مستمند مظلوم هم صدا شوید. و امّا به آن دسته که از روی بعض اشتباهات یا بعض خطاها چه عمدی و چه غیر عمدی که از اشخاص مختلف یا گروهها صادر شده و مخالف با احکام اسلام بوده است، با اصلِ جمهوری اسلامی و حکومت آن مخالفت شدید می کنند، و برای خدا در براندازی آن فعالیت می نمایند، و با تصور خودشان این جمهوری از رژیم سلطنتی بدتر یا مثل آن است، با نیت صادق در خلوت تفکر کنند و از روی انصاف مقایسه نمایند با حکومت و رژیم سابق، و باز توجه نمایند که در انقلابهای دنیا هرج و مَرجها و غلط رویها و فرصت طلبیها غیر قابل اجتناب است. و شما اگر توجه نمایید و گرفتاریهای این جمهوری را در نظر بگیرید از قبیل توطئه ها و تبلیغات دروغین و حمله مسلحانه خارج مرز و داخل و نفوذ غیر قابل اجتناب گروههایی از مفسدان و مخالفان اسلام در تمام ارگانهای دولتی... و کمبود مردمان صالح کاردان و متخصص و دَهها گرفتاری دیگر که تا انسان وارد گود نباشد از آنها بی خبر است... این جانب نصیحت متواضعانه برادرانه می کنم که آقایان محترم تحت تأثیر این گونه شایعه سازیها قرار نگیرند و برای خدا و حفظ اسلام این جمهوری را تقویت نمایند. و باید بدانند که اگر این جمهوری اسلامی شکست بخورد، به جای آن یک رژیم اسلامی دلخواه بقیة اللّه روحی فداه یا مطیع امر شما آقایان تحقق نخواهد پیدا کرد، بلکه یک رژیم دلخواه یکی از دو قطبِ قدرت به حکومت می رسد... و اسلام برای همیشه منزوی خواهد شد، و شماها روزی از کردار خود پشیمان می شوید که کار گذشته و دیگر پشیمانی سودی ندارد. و شما آقایان اگر توقع دارید که در یک شب همه امور بر طبق اسلام و احکام خداوند تعالی متحول شود یک اشتباه است و در تمام طول تاریخ بشر چنین معجزه ای روی نداده است و نخواهد داد. و آن روزی که ان شاءاللّه تعالی مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یک روزه عالَم اصلاح شود، بلکه با کوششها و فداکاریها ستمکاران سرکوب و منزوی می شوند». (ص 32-34)
15 بعد از آنچه تلخیص و نقل شد، وصیت به همه مسلمانان و مستضعفان جهان است که نباید منتظر باشند که حکّام کشورشان یا قدرتهای خارجی برایشان استقلال و آزادی را تحفه بیاورند، بلکه خود باید «بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عمّال سر سپرده آنان نترسید...» (ص 34)
16 «در خاتمه این وصیت نامه به ملت شریف ایران وصیت می کنم که: در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداکاریها و جان نثاریها و محرومیتها، مناسب حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی و علوّ رتبه آن است. آنچه که شما ملت شریف و مجاهد برای آن به پاخاستید و دنبال می کنید، و برای آن جان و مال نثار کرده و می کنید والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی است که از صدر عالَم در ازل و از پسِ این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد، و آن مکتب الوهیت به معنی وسیع آن و ایده توحید با ابعاد رفیع آن است، که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غیب و شهود است، و آن در مکتب محمدی صلی الله علیه و آله به تمام معنی و درجات و ابعاد متجلی شده، و کوشش تمام انبیای عظام علیهم سلام اللّه و اولیای معظم سلام اللّه علیهم برای تحقق آن بوده، و راه یابی به کمال مطلق و جلال و جمال بی نهایت جز با آن میسّر نگردد... شما ای ملت مجاهد در زیر پرچمی می روید که در سراسر جهان مادی و معنوی در اهتزاز است، بیابید آن را یا نیابید. شما راهی را می روید که تنها راه تمام انبیاء علیهم سلام اللّه و یکتا راه سعادتِ مطلق است. در این انگیزه است که همه اولیاء شهادت را در راه آن به آغوش می کشند و مرگ سرخ را «اَحْلی مِنَ العَسل» می دانند، و جوانان شما در جبهه ها جرعه ای از آن را نوشیده و به وجد آمده اند... و ما باید به حق بگوییم: یا لَیتَنا کُنّا معَکم فنفُوزَ فوزا عظیما... و باید بدانیم که طرفی از این جلوه در کشتزارهای سوزان و در کارخانه های توان فرسا و در کارگاهها و در مراکز صنعت و اختراع و ابداع... و همه کسانی که متصدی این امور برای اسلام و جمهوری اسلامی و پیشرفت و خودکفایی کشور به خدمتی اشتغال دارند جلوه گر است. و تا این روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است کشور عزیز از آسیب دهر ان شاء اللّه تعالی مصون است... .
این جانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و هوشیاری و تعهد و فداکاری و روح مقاومت و صلابت در راه حق می بینم، و امید آن دارم که به فضل خداوند متعال این معانی انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل بر آن افزوده گردد، با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخّص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند، و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سدّ آهنین ملّت خلَلی حاصل نخواهد شد، که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمت اند، و اللّه نگهدار این ملت و مظلومان جهان است. و السلام علیکم و علی عباد اللّه الصالحین...» (ص 34-35)
***
وصیّت نامه سیاسی الهی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به پایان رسید، در حالی که فضای ذهن خواننده را آینده نگری، واقع بینی، نصیحت و خیرخواهی، ارشاد و راهنمایی فرا گرفته، و مسیر درستی که حاکمان و دست اندرکاران جمهوری اسلامی باید بپیمایند در پیش رو می بیند. امّا آنچه در آن نمی بیند انتساب کاری هر چند کوچک به خود نویسنده می باشد. آری جز در ابتدای وصیّت نامه که موصی خود را به ضرورت معرفی می کند، در ایجاد این حرکتِ سهمگین پُر مخاطره و مراحل پیشرفتِ آن هیچ جا سخن از «من»(12) نیست، بلکه همه جا ملت است و مستضعفان و رنج کشیدگان، که انقلاب را شور و گرمی می بخشند و شهید می دهند، و بعد از این هم حکومت باید به اینها متکی باشد و به اینها خدمت کند که ولی نعمتِ دولتمردان اینهایند.
این فانی شدن در بندگان خدا خصوصا مردم فرودستِ فداکار و خود را به حساب نیاوردن، از درجات والای معرفت الهی و خلوص نیّت است که بعد از انبیا و اولیا صلوات اللّه علیهم در هیچ یک از بزرگان بشری از فیلسوفان و مخترعان و مکتشفان و دانشمندان علوم مختلف و ریاضت کشان دیده نمی شود؛ زیرا این تزکیه نفس و تربیت اسلامی شیعی است که فقها و مَراجعش، چنان خالی از هوی و دور از ریا شده اند که کارها را به توفیق خدای تعالی و امدادهای ولیّ عصر امام زمان حجة بن الحسن عجل اللّه فرجَه می دانند و از صمیم جان معترف اند که: لا حولَ و لا قوةَ الاّ باللّه العلیّ العظیم.
حافظ در این باره چه نیکو سروده:
تا فضل و عقل بینی بی معرفت نشینی |
یک نکته ات بگویم خود را مَبین که رَستی |
1 «مَن» کلمه ای رسا برای اشاره به بُعد معنوی و روحی انسان در برابر «تن» که کالبد و پیکره جسمانی انسان است.
2 در فرهنگهای قرآنی «وصیت» به «اندرز» برگردانده شده (لسانُ التنزیل).
3 سوره بقره / 132. مشتقات ریشه «وصی» بعد از سوره بقره، بیشتر در سوره نساء به کار رفته که احکام وصیت را بیان می کند.
4 با استفاده از ترجمه استاد محمد مهدی فولادوند.
5 علی تاجدینی، فرهنگ جاودان المیزان، نشر مهاجر، 1382ش.
6 یعنی من دو چیز گرانقدر و نفیس بین شما برجا می گذارم: کتاب خدا و عترتم که اهل بیت من هستند. یقینا این دو هیچ گاه از هم جدا نمی شوند تا در حوض [بهشتی] بر من وارد شوند.
7 وَلیده: مولود، فرزند.
8 محفوف: پیچیده، دربر گرفته، فرا گرفته.
9 تَنبُّه: بیدار کردن، آگاهی بخشیدن. اِنذار: بر کنار داشتن از پی آمدهای کار بد پیش از دیدن عواقب آن، بیم دادن با آگاهی بخشیدن از نتایج سوء خطا.
10 نویسنده مسئولان والای ادارات به ویژه شهرداری و دارایی را به نکته بسیار مهم که آن پیر روشن ضمیرِ دلسوز تذکر داده توجه می دهد، که خود شاهد بوده گاه برای مردمی از طبقات متوسط مشکلاتی به اسم مقررات ایجاد می کنند و در نتیجه، خواسته یا ناخواسته ستم می کنند و چهره جمهوری اسلامی را زشت جلوه می دهند.
11 در این بند از وصیت خطاب به گروهک منافقین فراری و گروههای کمونیست آن زمان است که خوشبختانه با برافتادن رژیم کمونیستی شوروی آنان هم نقطه اتکای خود را از دست داده نابود شدند. بلی گروههای غرب گرا فزونی گرفته اند. اندرز به همه این منحرفان قابل توجه است.
12 بلی در سخنرانیهای قبل از پیروزی انقلاب، خطاب به سرانِ حکومت شاهنشاهی که ایجاد دولتی جدید را بی عِدّه و عُدّة محال می دانستند، گفته بودند:
من دولت تعیین می کنم، من توی دهن این دولت می زنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم.
خواننده با در نظر گرفتن جوّ سیاسی آن زمان تصدیق می کند که در خطاب به دشمن غدار که رهبر و مردم را هیچ می شمرد جز این نباید گفت و چنین تعبیرهایی در آن عصر همانند رجزهایی است که در جنگها خوانده می شود و سخن گفتن مطابق حال و مقام است.