اشاره:
یکی از نقاط قابل تأمل در تاریخ ایران اسلامی حادثه ی شوم کودتای 28 مرداد سال 1332 می باشد، که به واسطه ی آن راه سیطره ی بیگانگان بر سرنوشت سیاسی ایران هموار گشت و بار دیگر حرکت جمعی مردم که می رفت خود اقتدار کشور را در اختیار گیرد به دست اجنبی افتاد. در همین راستا باشگاه رادیویی جوان با هدف تنویر افکار و روشنگری اذهان و تقویت روحیه ی بیگانه ستیزی در میان مخاطبان، در سالگرد این واقعه ی اسف بار، همایشی تحت عنوان «سازمان های جاسوسی دنیا و کودتای 28 مرداد» برگزار کرد که در آن سه تن از استادان و پژوهشگران تاریخ، آقایان: دکتر حقانی، دکتر کوشکی، و جناب تقوی از زوایای مختلف به موضوع پرداختند.
با سپاس و تقدیر فراوان از همکاری و همراهی باشگاه رادیویی جوان به ویژه آقای علی اکبر رزمجو با فصلنامه اندیشه انقلاب اسلامی، آنچه از نظر خوانندگان گرانقدر می گذرد خلاصه ای از سخنرانی ها و حاصل تحقیقات ویژه ای است که باشگاه نسبت به گردآوری آن اهتمام ورزیده است.
در سال 1901 میلادی، حدود صد و دو سال پیش، قرار داد دارسی در دوره ی مظفرالدین شاه باناکس دارسی انگلیسی بسته شد. از آن روز به بعد نفت به عنوان پدیده و کالایی اقتصادی بزرگ، نقش مهمی را در تحولات ایران عهده دار شد. این وضع همچنان ادامه داشت تا کودتای 1299 که رضاخان به قدرت رسید. در این مقطع دولت انگلیس به این فکر افتاد که اگر رضاخان و ملت ایران در پی استیفای حق خود برآیند، منافع انگلیس در معرض خطر قرار خواهد گرفت، پس آنها درصدد برآمدند تا در سال 1312، قرار داد دیگری را در تکمیل قرار داد دارسی با ایران منعقد کنند و شرایط جدیدی را برای ایران تعیین نمایند. این قرارداد به قرارداد الحاقی 1933 معروف شد. با دستور رضاشاه، از فردای انعقاد این قرار داد؛ نه مجلس، و نه مطبوعات حق نداشتند که راجع به آن سخنی به میان آورند. این اختناق تا شهریور 1320 ادامه داشت و از این تاریخ به بعد با حوادثی نظیر اقدامات شوروی برای تصرف نفت شمال ایران و غائله آذربایجان، زمینه ای برای اقدام مردم و دولت، در مورد نفت فراهم شد. حضور مردم و رهبران مردمی فارغ از جناح بندی ها در عرصه سیاست امکان مهار ایران را، به طور کامل از چنگ دولت انگلستان خارج نمود و زمینه ای برای رویارویی مردم و رهبران مردمی با استثمار فراهم ساخت. این حوادث سیر تکمیلی خویش را طی کرد تا در نهایت با قتل رزم آرا، به عنوان آخرین امید استثمار، برای متعارف ساختن قرار داد الحاقی، نفت رسما به شکل ملی درآمد و امریکا که تا این زمان توانسته بود با حضور غیرمستقیم، از جنگ های اول و دوم جهانی جان سالم به در برد، مجددا خود را به دنیای سیاست رسانیده و درحوزه ی خاورمیانه و آسیا، خواهان سهمی از منافع این کشورها گردید و از ملی شدن نفت در ایران رسما استقبال کرد. چون ایران در میان دیگر کشورهای حوزه ی خلیج فارس که نفت خیز هم بودند از موقعیت خوبی از نظر استراتژیک و ژئوپلوتیک برخوردار بود، باعث شد تا امریکا و انگلیس با تمام قوا و نیز با بهترین و مهمترین تاکتیکها به سوی ایران روانه شوند. استراتژی کلی دراین مرحله این بود تا اقدامات ملت را برای دستیابی به حق خویش ناکام سازند و نیز با نمایاندن چنین ناکامی، روحیه ملت را تضعیف سازند.
بهترین اقدام در دستیابی به این دوره تحریم اقتصادی بود. در پی تحریم اقتصادی، بتدریج مشکلات معیشتی در کشور به وجود آمد و از نارضایتی مردم، نیز به عنوان ابزاری دیگر بهره برداری گردید. ایجاد تفرقه بین نخبگان سیاسی و جریانهایی که توانستند با همبستگی های خود ملی شدن نفت را به رسمیت بشناسند را از دیگر ابزارهای این عملیات، جنگ روانی بود. امریکا و انگلیس می خواستند با این کار به ایران و دیگر کشورهای جهان سوم بفهمانند که در مقابل سلطه گران، کاری از دستشان برنمی آید و دولت مظلوم، محکوم به شکست است. تکیه به سازمان های جاسوسی، از دیگر نکات مورد توجه است؛ که در کودتای 28 مرداد نقش مهمی را ایفا کردند.
سرویس یا سازمان اطلاعات مرکزی انگلستان، اینتلیجنت سرویس(1) ترکیبی از دستگاه های مختلف است که زیر نظر نخست وزیری و وزارت دفاع فعالیت می کند. تأسیس این سازمان به قرن شانزدهم باز می گردد؛ زمانی که انگلستان درحال رقابت با سایر کشورهای دنیا بود. این سازمان در طول تاریخ تأسیس خود با توجه به نیازهای انگلستان به اشکال متفاوت و جدیدی ظاهر شد تا اینکه بیشترین رشد و تکامل آن در جنگ جهانی دوم، به واسطه وجود رقابتهای بسیار شدید بر سر نظام هیتلری آلمان حاصل گردید. از بخشهای مهم اینتلیجنت سرویس تهران به SIS (سرویس اطلاعات مخفی(2)) که متولی بخش جاسوسی در سایر نقاط جهان است اشاره نمود. که گاهی به اشتباه، با نام (MI6) از آن یاد می شود. و اما سازمان سیا؛ که از سازمان جاسوسی انگلستان بسیار نو پاتر است؛ این سازمان، تکامل یافته سازمان جاسوسی نظامی امریکا در طول جنگ است و تأسیس آن در سال 1947، و دوران ریاست «آلن دالس» بازمی گردد. امریکا با تجربیات جنگ دوم جهانی و استفاده از آن، به عنوان سازمانی با چند زیر مجموعه همچون؛ «FBI»؛ که وظیفه حفظ امور امنیتی را درداخل خاک امریکا برعهده دارد، و یا «DIA» سازمان جمع آوری اطلاعات نظامی تشکیل شده است. سیا یا آژانس بین المللی اطلاعات، وظیفه ی هماهنگی و مدیریت بین این سازمان ها را برعهده دارد. سازمان سیا، در آغاز مسئولیت جمع آوری اطلاعات پنهان را در سراسر دنیا برعهده داشت؛ اما، امروز گامی فراتر از فعالیت های خود نهاده است که از آن، به عنوان «عملیات پنهان» یاد می شود. در این مورد، آقای اِستان ترنر، رئیس سابق سیا از آن به عنوان «حیله های کثیف» یاد می کند. طرح عملیات پنهان به این صورت است که هرگاه منافع کشورهای سلطه گری مانند امریکا و انگلیس در کشوری مورد خطر واقع شود و آن کشور نتواند بطور مستقیم از منافع خود دفاع کند، به عملیات پنهان متوسل می شود. ضمنا لازم به توضیح است که بیان چنین طرحی در کنگره امریکا، سبب پیدایش تناقض گردید و با پیروزی طرفداران آن نیز همراه بود، چرا که استدال آنان حفظ منافع آمریکا به هر قیمتی بود. اوج این عملیات در سال 1960 بود؛ که امریکا در امور 47 کشور دنیا دخالت داشت، از نمونه این موارد می توان به کودتای 28 مرداد نیز اشاره کرد.
حدود 50 سال پس از کودتای 28 مرداد؛ یعنی طی یکی دو سال گذشته، اسنادی مربوط به این کودتا توسط سازمان سیا منتشر شد. کودتا 28 مرداد، طی عملیاتی به نام آژاکس (چکمه) به وقوع پیوست و طراح اصلی عملیات نیز «جرج کندی یانگ» (1990 1911) بود. «نیجل وست» (مورخ نیمه رسمی سرویس اطلاعاتی بریتانیا) نخستین کسی است که بطور مشروح درباره ی نقش یانگ در کودتای 28 مرداد سخن گفته است. وست در کتاب «جاسوس فحایر» که در سال 1992 در لندن منتشر شد می نویسد در سال 1951 یانگ طرحی را به دولت بریتانیا ارائه کرد که با نام «رمز عملیات باکانیر» شناخته می شود. این طرح پیش درآمد طرح کودتای 28 مرداد 1332 است. باکانیر به معنی دزد دریایی است. و این نامی است که مقامات سرویس اطلاعاتی بریتانیا به دکتر محمد مصدق نخست وزیر ایران داده بودند. عملیات باکانیر طرحی بود برای باز پس گیری اموال ملی شده شرکت نفت انگلیس و ایران، دولت کلمنت این طرح را رد کرد، اما در اواخر این سال حزب محافظه کار به رهبری «وینستون چرچیل» زمام قدرت را به دست گرفت و بدین ترتیب اوضاع به سود یانگ دگرگون شد. و سرجان سینگر رئیس جدید MI6 را به عنوان قائم مقام خود منصوب کرد. طرح مردود شده عملیات باکانیر با نام جدید عملیات چکمه به تصویب رسید و با همکاری سیا به مرحله عمل درآمد.
آلن دالس رئیس سازمان سیا در مورد کودتای 28 مرداد سال 1332 می گوید: «در مارس 1953، وزیر امور خارجه به من اطلاع داد حکومت وقت ایران منافع ایالات متحده را تأمین نمی کند و در پی آن، با همکاری انگلیس و با اجرای عملیات مخفی طرح آژاکس را برنامه ریزی کردیم. تجدید اعتبار و قدرت شاه، هدف اصلی این قرار داد بود. هدف دیگر این طرح نیز، ایجاد قدرت جدیدی بود که از به قدرت رسیدن حزب کمونیسم جلوگیری کند.»
«هندرسون» سفیر سابق امریکا در ایران در مورد طرح عملیات آژاکس چنین گفته است: «طرح نهایی عملیات در ایران به نمایندگی از سازمان سیا و اینتلیجنت سرویس تصویب شده بود در روز 19 ژوئن، برای تصویب نهایی در اختیار وزارت امورخارجه انگلیس قرار گرفت. در اواسط سال 1953 امریکا و انگلیس طرح آژاکس را صادر کردند و فرماندهی عملیات به عهده «کرومیت روزولت» رئیس بخش خاور نزدیک در سازمان سیا واگذار شد. سازمان سیا فرماندهی عملیات را به عهده ی کرومیت روز ولت گذاشت که وی، خود در این باره می گوید: «زاهدی عضو سابق کابینه مصدق بهترین جانشین برای مقام نخست وزیری بود. بنابراین با نزدیکی در باکسوت نظامی او را در جریان عملیات و هدف نهایی؛ یعنی انتصاب او در مقام نخست وزیری ایران قرار دادیم. همچنین آماده کردن شخص شاه، هدف دیگر این عملیات بود؛ چرا که آمادگی وی تضمین کننده کمک های لازم از پادگان های نظامی و به رسمیت شناختن نخست وزیر جدید بود. اما از آنجا که شاه شخصی متزلزلی بود، برای آمادگی او از شیوه های گوناگونی استفاده کردیم.»
در این هنگام سازمان سیا «دونالد ویلبر» را به عنوان مشاور مخفی طرح انتخاب می کند. طبق سخنان خود ویلبر، «شاهدخت اشرف پهلوی را از اروپا روانه ایران کردیم تا شاه را آماده سازد و به وی تفهیم کند که امریکا و انگلیس چه خواسته هایی دارند و همچنین، برای سفر ژنرال شوارتسکف و فرمانده سابق نظامیان درایران، به این کشور ترتیبات لازم داده شود. وظیفه شوارتسکف در ایران، شرح مراحل پیشنهادی، گرفتن فرمانهای امضاء شده برای برکناری مصدق، و نیز انتصاب زاهدی به نخست وزیری و فراخواندن ارتش به وفاداری نظام سلطنتی بود.»
روزولت پس از سفر شوارتسکف به ایران می گوید: «قرار شد چنانچه تلاشهای اشرف و شوارتسکف به نتیجه نرسید، من به نمایندگی از سوی رئیس جمهور امریکا با شاه ملاقات کنم. تا او را مجبور به امضای فرمانها نمایم تا در روز تعیین شده، این فرمانها در اختیار زاهدی قرار گیرد و در روز موعود شاه باید به مکانی خارج از تهران برود تا زاهدی با در اختیار داشتن فرمانهای سلطنتی و پشتیبانی ارتش، حکومت را تحت کنترل خویش دربیاورد.
در پی مدت زمانی که برای امضای فرمانها در اختیار شاه گذاشته شد، امریکایی ها هم آماده بودند تا فردای آن روز، عملیات را آغاز کنند. ژنرال «مک کلور» و رئیس مستشاران نظامی امریکا درایران، دراین باره چنین گفته است: «پس از فشارهای تعیین کننده ی اشرف و شوارتسکف و ملاقات روزولت با محمد رضا شاه در پانزدهم اوت سال 1953، فرمانها امضاء شد، و روز 16 اوت، به عنوان روز عملیات اعلام گردید.
تا این مقطع، مقدمات کار برای انجام عملیات فراهم شده بود. اما؛ چگونه این مقدمات فراهم شد؟ ؛ جواب این سوال را از میان گفته های «وودهاوس دریس» جاسوسی بریتانیا در ایران آشکار می شود؛ وی می گوید: «در واقعه کودتای 28 مرداد طی سه مراحله متوالی صورت پذیرفت که یک مرحله، به عنوان مقدمان قبل از اجرای عملیات (ارسال کمکهای مقدماتی و جنگ تبلیغاتی) و دو مرحله ی دیگر نیز همانند عملیات نظامی انجام شد.
سازمان سیا «دونالد دیلبر» را اواخر آوریل 1953 به «نیکوزیا» پایتخت قبرس فرستاد تا با همکاری اینتلیجنت سرویس، برنامه ای برای مصدق تدوین کند. بحث و تبادل نظر میان ویلبر و «داربی شایر» مأمور اینتلیجنت سرویس از سیزدهم ماه مِی آغاز شد. در جلسات اولیه، ویژگی شخصیت های مهم سیاسی ایران، با دقت مورد بررسی قرار گرفت و هر یک از طرفین، اطلاعات، امکانات و عواملی را که در دست داشتند در اختیار یکدیگر گذاشتند و انگلیسی ها، مجموعه ای از عوامل خود نظیر برادران رشیدیان، نیروهای مسلح، مجلس، گروهها، مطبوعات و تعدادی از چهره های سیاسی را به امریکا معرفی کردند. در طی مذاکرات در نیکوزیا با انگلیسی ها درباره چند مورد اتفاق نظر کردیم. اول اینکه شاه باید وارد عملیات شود. دوم؛ در این مورد هندرسون مضمون مذکرات خود با انگلیسی ها در کیدزیا را چنین نقل می کند: «ما با انگلیسی ها در چند مورد اتفاق نظر کردیم؛ زاهدی تنها برای اجرای عملیات است. سوم؛ عملیات حتی المقدور باید صورت قانونی به خود بگیرد. مورد چهارم؛ در طی اجرای عملیات باید افکار عمومی در آستانه شورش، تحریک شود و بالاخره مورد پنجم؛ عملیات باید با سرعت و بلافاصله از طریق حمله به دولت مصدق به شیوه ی عملیات خاکستری انجام شود.»
هاتیوداربی شایر (رئیس بخش ایران در اینتلیجنت سرویس) در نیکوزیا با یکی از برادران رشیدیان ملاقات کرد، رشیدیان در این ملاقات، طی گزارش کاملی از اوضاع توانست به برخی از پرسش های داربی شایر پاسخ دهد. داربی شایر با جواب به این سؤالات، طرح عملیات را به نتایج مقدماتی رسانید، آن دو به ژنو بازگشتند و به سرعت عازم لندن شدند. با پایان یافتن مذاکرات ویلبر در نیکوزیا، قرار شد روزولت به اتفاق چند تن به بیروت برود و ضمن ملاقات با ویلبر، نتایج اجلاس نیکوزیا را بررسی کند. روزولت به عنوان مسئول طرح، بعد از ظهر نهم ژوئن با پرواز لندن وارد بیروت شد. کارول از قبرس با هواپیما به بیروت رسید. راجر گویران، رئیس پایگاه در ایران با خودروی شخصی، مسیر دمشق تا بیروت را پیمود ویلبر هم پس از قاهره وارد بیروت شد. مذاکرات، صبح روز دهم ژوئن آغاز گردید. پس از جلسات بیروت، آنان به این نتیجه رسیدند که باید کلیه ی امکانات صرف بی اعتمادی مردم به دولت مصدق شود. با پایان یافتن این نشست، روزولت و ویلبر راهی لندن شدند؛ تا آخرین تصمیمات خود را انگلیسی ها هماهنگ کنند و مطرح رمز نهایی شود. ویلبر پس از بازگشت هنگامی که طرح عملیات را به اطلاع مقامات وزارت امور خارجه رسانید آنها به بیان این مطلب؛ درست است که پس از پذیرش طرح توسط دولت امریکا، انگلیسی ها باید تضمین کنند که با سقوط مصدق و با روی کارآمدن دولت جدید و مسأله نفت، روش انعطاف پذیری را با کاخ سفید خواهند داشت. این موضوع توسط سفارت انگلستان و نماینده اینتلیجنت سرویس پی گیری شد. دولت انگلستان بسرعت تضمین های مربوطه را به دولت امریکا داد و در تاریخ بیست و سوم ژوئیه، یادداشتی از سوی وزارت امور خارجه انگلستان، تقدیم وزارت امور خارجه امریکا شد؛ هر چند پایگاه سیا در تهران، در انتظار رد تأیید طرح نهایی بود؛ اما برخی از اختیارات را که از قبل به آنها داده شده بود، در پایگاه تهران بر اساس مجوز کلی ماه آوریل انجام شود. این مجوز به آنها اختیار می داد تا یک میلیون دلار صرف فعالیت های مخفیانه نمایند.
در بیستم ماه می، پایگاه تهران به طور مشخص اجازه یافت هفته ای یک میلیون ریال به قیمت 90 ریال در مقابل هر دلار برای مجلس ایران هزینه کند. هندرسون در سوم ژوئن سال 1953 برای تبادل نظر و ارائه آخرین اطلاعات و اخبار عازم واشنگتن شد. در مذاکرات او با مقامات سیا مقرر شد تا با سفری طولانی به کشورهای اروپایی، بازگشت خود به تهران را به تعویق بیندازد. کارشناسان سیا با استمرار در تأخیر، بازگشت هندرسون به تهران را عاملی مهم در جنگ روانی می دانستند، که قرار بود بر ضد مصدق اجرا شود؛ ضمن اینکه آنها، وجود هندرسون در تهران به هنگام کودتا را صلاح نمی دانستند. روزولت هم اواخر ژوئن سال 1953 در پیام مستقیم پایگاه تهران گفت که باید نقشها و فعالیت های افراد برایشان تفهیم شود و همچنین دوگروه به منظور زمینه سازی عملیات سازماندهی شد. گروه اول به ریاست «کارول» که اواسط ژوئن از نیکوزیا بازگشته بود، تشکیل شد. این گروه مأموریت داشت، ابعاد مختلف قسمتهای نظامی عملیات را پی گیری کند. و گروه دوم که به سرپرستی ویلبر تشکیل گردید؛ مسئولیت مراحل جنگ روانی طرح را بر عهده داشت. هدایت و رهبری کلی این گروه ها و تضمین و تنظیم روابط آنها با پایگاه عملیات توسط «ژان هنری دالر»؛ رئیس؛ شعبه چهار، بخش خاور نزدیک انجام می شد. «جرج ای کارول»؛ مسئول برنامه ریزی نظامی کودتا، برای بررسی و پی گیری بیشتر در اواسط ژوئیه برای انجام مأموریتی عازم تهران شد؛ البته، پیش از آن، سر راه به لندن رفت تا با همکاری و هماهنگی داربی شایر، تضمین بیشتری برای انجام علمیات دردست داشته باشد و سرانجام در روز 21 ژوئیه وارد تهران شد.
ویلبر در این زمان مسئولیت جنگ روانی را برعهده داشت و با در اختیار داشتن گروهی متشکل از افراد مختلف و متخصص و نیز با استفاده از شیوه های مختلف، دستورات لازم را به پایگاه تهران ارائه کرد. افرادگروه ویلبر، از طرفی تعداد زیادی مقابله بر ضد مصدق تهیه کردند و از سویی دیگر؛ این مقاله ها را میان عمال خویش توزیع نمودند.
«ژنرال مک کلور» نیز براساس دستورالعملی که به دستش رسید بخشی از جنگ روانی بر ضد مصدق را انجام داد. در پی این کار از ویلیام اسادارن (مدیر همکاریهای ایران) خواسته شد تا روابط عادی و دوستانه خود را با دولت و افسران نزدیک به مصدق کاهش دهد. ایالات متحده امریکا نیز اوضاع ایران و جنگ روانی بر ضد دولت مصدق را توسط مطبوعات انعکاس دادند هندرسون براساس طرحی که در عملیات بود، در اسرع وقت برای پیشرفت مرحله مقدماتی؛ در مرحله نخست، 35 هزاردلار و نیز مبلغ 25 هزار دلار از طرف اینتلیجنت سرویس به زاهدی پرداخت کرد. پس از پرداخت این مبالغ و تأمین مالی سران کلیدی ارتش توسط سیا، آنها باید وانمود می کردند که این کمکها از طرف شاه بوده است. [برآورد کل هزینه عملیات، 258 هزار دلار بود که 147 هزار دلار آن توسط آمریکا و 35 هزار دلار از آن نیز به وسیله انگلیس تأمین شد.]
روزولت در این مقطع، به آمادگی شاه برای ایفای نقش در کودتا پرداخت. وی در این باره گفته است: «ترس و تهدید شاه را احاطه کرده بود. و همین سبب می شد تا او وظایفش را بخوبی انجام دهد.» امریکایی ها مطمئن بودند که اشرف برای سرنگونی مصدق مشتاقانه همکاری می کند. بنابراین با اشرف در اروپا ارتباط برقرار کردند. و او را در جریان کودتا قرار دادند. و سپس وی را به ایران فرستادند. در چنین واقعه ای، رشیدیان وظیفه داشت با اشرف ملاقات کند و او را برای ملاقات مشترک با داربی شایر آماده سازد.
در این میان «وود هاولس دریس» (جاسوس بریتانیا در ایران) به سازمان سیا اطمینان داد که توافقات اولیه میان رشیدیان و اشرف در پاریس را ترتیب می دهد. بنابراین از طرف سیا، وارد لندن شد و به همراه داربی شایر، لندن را به مقصد پاریس ترک کردند. وودهاوس پس از بازگشت به لندن، گزارشی از وقایع سفر خود را به روزولت داد. در این گزارش متنی آمده که نشان می دهد اشرف موافقت نموده تا هر چه از وی خواسته شده است، انجام دهد.
داربی شایر در مورد ملاقاتی که در پاریس به اتفاق وود با اشرف داشت گفت: «او به ما قول داد تا هر آنچه را بخواهیم انجام دهد. ما در مورد مأموریتی که برای او در نظر گرفته بودیم و نیز درباره ی سفر وی به تهران صحبت کردیم؛ اما اشرف نگران واکنش شدید مطبوعات بود و ما به او قول دادیم که از مطبوعات داخل ایران نگران نباشد. چرا که ما با بکارگیری اهرم های تبلیغاتی، سفر اشرف را پوشش داده ایم. و به این ترتیب ما در روز 25 ژوئیه، اشرف را به صورت یک مسافر عادی و با یک پرواز عادی عازم تهران کردیم.
وودهاروس در این باره می گوید: «همانطور که انتظار می رفت با ورود اشرف به تهران با واکنش شدید مطبوعات مواجه شدیم. لحظه دیدار با شاه، با جنجال آغاز شد و این قضیه را با آشتی طرفین خاتمه دادیم. پس از اشرف اسداللّه رشیدیان به ملاقات شاه رفت و مطابق نقشه، باید شاه را متقاعد می ساخت که به او می گفت که سخنگوی رسمی دولت انگلیس می باشد.
ژنرال شوارتسکف، بین سالهای 1942 تا 1948، ریاست هیئت کارشناسان و مشاوران نظامی امریکا، در ژاندارمری ایران را بر عهده گرفت. پس از پنج سال (حدود 26 ژوئن 1953) ژان والر را دعوت کرد تا در سطح سیا برای کودتا در ایران همکاری کند و در روز هفدهم ژوئیه در ستاد سیا نقشی که برای شوارتسکف طراحی شده بود را توجیه کردند و سپس وی را عازم ایران نمودند. گویران (رئیس پایگاه سیا در ایران) در مورد سفر شوارتسکف می گوید: «برای آنکه هدف واقعی از سفر شوارتسکف که مقصد ایران بود مشخص نشود، مأموریتی ظاهری به او داده شد. او ابتدا به لبنان، پاکستان، مصر و سپس به تهران سفر کرد. و حامل پیام اشرف بود که می بایست به حضور شاه می رسانید. هدف از این پیام آن بود شاه متوجه شود، واشنگتن خواهان اجرای این عملیات است و صلاح شاه در این است (چاره ای جز آن ندارد) که نقش خودش را در کودتا اجرا نماید. روز اول ماه اوت شوارتسکف با شاه ملاقات کرد. و این ملاقات به دلیل وجود میکروفون در سایر اتاقهای کاخ، در سالن رقص انجام شد. شاه، شوارتسکف را دقیقا به وسط سالن برد و سپس، شوارتسکف پیام را به وی ابلاغ کرد. به عبارتی وی پیشنهاد کمکهای سیاسی آمریکا به دولت جانشین مصدق را ارائه کرد. در این برهه ی زمانی کارکنان سیا در چند جبهه مشغول فعالیت بودند. پایگاه تهران محصولات خود را به اسدالله رشیدیان تحویل می داد تا جنگ روانی با شیوه ی ویژه ای صورت گیرد. در کنار این عملیات تبلیغاتی، عملیاتی مستقل برای طرفداری از شاه و بر ضد مصدق در آذربایجان اجرا شد. همچنین منحرف کردن جو و اغتشاش، از اهداف اصلی این طرح بود. به نقل از روزولت، از میان عواملی که عملیات پشتیبانی را انجام می دادند، اهمیت کادر عالی رتبه جنگ، از سایر عوامل بیشتر بود.
در ژویئه 1953 از پرسنل جنگ روانی، در خواست پشتیانی شد. از سران خاور نزدیک نیز خواسته شده بود تا مقالاتی را برای چاپ در مطبوعات ارسال نمایند. موضع مهمتر در جنگ روانی این بود که پرسنل جنگ در تهران باید فاقد روابط باشند تا بی پایه بودن منابع مطالب مشخص نگردد و از سویی مراقب باشند که در این مقالات تحلیلی روی ندهد. هندرسون در پی جنگ روانی و در کنار دیگر تلاشهایی که به منظور عملیات واهی برضد مصدق صورت می داد، توانست متنی را یا بر ضد مصدق براساس ارتباط مصنوع در مجله «نیوزویک» به چاپ برساند.
گویران (رئیس پایگاه سیا در ایران) به این نکته اذعان کرد که در پایگاه طی ماهها و سالها کار در تهران و با صرف پول برای این عملیات، هنوز هم نداشتیم که نتایج با مبالغ مصرف شده متناسب خواهد بود یا خیر. هر چند که در ژولای و اوت سال 1953 مطبوعاتی که ما (امریکا) یا انگلیس روابط یکپارچه برضد مصدق داشتند.
داربی شایر دراین موقعیت آشفته در پی صورت دادن ارتباط با تجار توسط گروه انگلیسی بود. چرا که دولت به سبب ایجاد رکود اقتصادی، وارادت را قطع کرده بود و از لحاظ پرداخت مالیات و کمبود پول به اقشار مردم نیز زیان می رسید. از این رو از تجار برای رواج شایعات در بازار، و به راه انداختن اعتراضات محدود استفاده می شد. این اعتراضات، درموعدهای مقرر توسط شخص مورد احترام مردم در تهران انجام می شد و تأثیراتی بر زندگی عادی مردم نیز می گذاشت و زمینه را برای مرحله نهایی کودتا فراهم می ساخت. یکی دیگر از اقداماتی که باعث آشفته شدن وضع اقتصادی شد، ذخیره پول در گاوصندوق پایگاه امریکاییها در تهران بود که این کار توسط گویران انجام می شد. این صندوق مملو از اسکناس 500 ریالی بود (موجودی این صندوق در سال 1953، حدود یک میلیون دلار بود.)
راه دیگری که سازمان جاسوسی در پیش گرفته بود ارتباط با نمایندگان مجلس بود که این موضوع توسط عوامل انگلیسی صورت می گرفت. اینتلیجنت سرویس معتقد بود کسانی که به هیچ جناح سیاسی وابسته نیستند، برای این طرح مفیدتر هستند.
درپی این اقدامات، وزارت امور خارجه امریکا با همکاری سازمان سیا توانست مقاله ای در یکی از نشریات مهم امریکا به چاپ برساند. که انعکاس آن در ایران منجر به تشدید جنگ روانی شد. همچنین اظهارتی که در ایالات متحده صورت می گرفت، تأثیر فراوانی بر مصدق گذاشت. برای اجرای طرح جنگ روانی، سازمان سیا چهار هزار دلار اختصاص داد. و قرار بر این بود مبارزه ی تبلیغاتی بر ضد مصدق از طریق روزنامه ها یک یا دو هفته قبل از مرحله نهایی چاپ شود تا مصدق فرصتی برای واکنش، در مورد خنثی کردن این طرح را نداشته باشد.
جرج ای کارول هم که مسئولیت برنامه ریزی نظامی کودتا را برعهده داشت می گوید: «مهمترین و ضروری ترین وظیفه ستاد، انتخاب افسران کلیدی در تهران بود. افسرانی که برای اجرای عملیات، توان همکاری آنان احساس می شد. بویژه آنکه تصرف ستاد ارتش، ایستگاه رادیویی ارتش، رادیو تهران، خانه مصدق و یارانش، ..........کلیدی، دفاتر پست و تلگراف و تلفن مجلس و چاپخانه، و دستگیری افراد اصلی و نیز افسران طرافداران مصدق، از اهداف و مقاصد اساسی طرح بود.
روزولت پس از ملاقاتهای اشرف و شوارتسکف با شاه، به نمایندگی از سوی آیزنهاور و چرچیل، به دیدار شاه رفت. ملاقات او با شاه در نیمه های شب، و کاملاً مخفیانه صورت گرفت. در این ملاقات روزولت جزئیات نقشه کودتا و امکانات و عوامل را با شاه در میان گذاشت ودر نهایت، زمان های مورد نیاز کودتا (فرمان عزل مصدق و انتصاب زاهدی) را از شاه دریافت کرد. شانزدهم اوت، روز برگزاری عملیات معرفی شد. در عملیات کودتا، نیروهایی که می بایست مصدق را دستگیر می کردند، از نیروهای مسلح طرفدار مصدق شکست خوردند؛ شاه پس از اطلاع این شکست به بغداد گریخت و این اقدامی احتیاطی بود که در طرح تا حدودی پیش بینی شده بود. زاهدی نیز با حمایت و نظارت، در مخفیگاهی پنهان شده بود. هندرسون در روز هفدهم اوت به تهران بازگشت. زاهدی از طریق یک کنفرانس مطبوعاتی که به ابتکار پایگاه سیا طراحی شده بود و همچنین با استفاده از امکانات چاپخانه ای خصوصی سیا، اعلام کرد که زاهدی نخست وزیر ایران است و مصدق برضد وی کودتا کرده است. عوامل ما نیز، فرمان شاه، مبنی بر انتصاب زاهدی را به چاپ رساندند.
آلن دالس (رئیس سابق سیا) چند روز پس از کودتا گفت: «در نوزدهم اوت 1953، تظاهراتی به طرفدارای از شاه در حوالی بازار انجام شد. تظاهرات طی اقدام سیاسی پایگاه سیا بر پا گشت و بتدریج با پی گیری عواملی که در ارتش داشتیم، موقعیت و شرایط لازم را برای اجرای عملیات نظامی فراهم کردیم. با دستوری که از طرف پایگاه امریکائیها صادر شد، زاهدی از مخفیگاه خارج و کودتا را رهبری کرد. روزولت در آن روز به زاهدی گفت: «به عنوان گام نخست اعلام کند که رئیس دولت موقت می باشد و در ساعات پایانی روز نوزدهم اوت، ایران در اختیار زاهدی قرار گرفت او پست های کلیدی همانند نیروهای مسلح را به اختیار خود درآورد و پس از چند روز شاه به ایران بازگشت. هندرسون به منظور اعطای کمکهای مالی ما از طرف سازمان سیا پنج میلیون دلار طی دو روز اول نخست وزیری در اختیار وی قرار داد تا بتواند سریع جایگاه خود را استحکام بخشد. انگلیس هم زاهدی را در ایران پشتیبانی نمود. این عمل توسط (کاردار سفارت انگلیس درتهران) انجام گرفت. طبق گفته وی حمایت جدی او از زاهدی با توافق لندن واشنگتن بر سر نخست وزیری انجام شد. پس از کودتا و طی چند ملاقات با زاهدی، از او قول گرفت که امریکا و انگلیس را در تأمین نفت یاری نماید. این مسئله بازتاب وسیعی درداخل امریکا داشت؛ بطوری که روزی کلارک (دادستان سابق کل امریکا) دراین باره می گوید: «سیاست خارجی ما فعالانه سعی در محروم کردن دولت وملت ها از استقلال خود دارد. به اعتقاد من دولتی که نتواند برای مردم خودش مواد غذایی تولید کند؛ هرگز آزاد و مستقل نخواهد بود. شاه 25 سال پس از کودتای 28 مرداد، حافظ خوبی برای منافع ما در خاورمیانه بود. او طی این سال ها 22 میلیارد اسلحه برای خود و خاورمیانه از امریکا و انگلیس خریداری کرد. و در مقابل، کشورهای آسیایی را فقیرتر و وابسته تر به امریکا و انگلیس نمود.
پس از گذشت چند دهه، سیاستمداران امریکا خود اعتراف کردند که ایالات متحده نقش مهمی در کودتای 28 مرداد داشته است: مادلین آلبرایت (وزیر امور خارجه سابق امریکا) می گوید: در سال 1332 امریکا نقش مهمی در هماهنگ کردن سقوط محمد مصدق (نخست وزیری مردم ایران) بازی کرد. حتی از آیزنهاور بر این باور بود که بنا به دلایل استراتژیکی بوده است که امریکا در تحولات ایران نقشی ایفا کرده است. و همان طور که رئیس جمهور کلینتون گفته بود: «امریکا باید بخشی از مسئولیت و مشکلاتی را که در روابط ایران و امریکا بوجود آمده است، به عهده گیرد.»
بجز اینتلیجنت سرویس و سیا، یک سازمان صهیونیستی مستقل از سازمانهای موساد و اسرائیل در کودتای 28 مرداد نقش داشتند. که اشاره ای مختصر به آنها نیز ضروری است:
پس از رنسانس پدیده ای به نام «فاعل شدن یهودیت پنهان در امور جهان» در دنیا شکل گرفت. درابتدا یهودیان توسط مسیحیان مطرود و در برخی نقاط به دست آنان کشته شدند و چون در این مقطع، آنها از صحنه های سیاسی و اجتماعی کنار گذاشته شده بودند، به صحنه های اقتصادی روی آوردند و با این حربه توانستند بر دیگر کشورها نفوذ کنند.
این دسته از یهودیان با تشکیل یک سازمان فراملیتی پس از مدت زمان کوتاهی، چنان گسترش یافتند که موفق شدند نقش مدیریت و هماهنگی بین سازمان های جاسوسی دنیا را در کودتای 28 مرداد ایفا کنند. یهودیان با نفوذ در دولت ها، ایلات و عشایر، مطبوعات و روزنامه ها، پارلمان ونمایندگان، انقلاب ها و نهضتها و نیز با انجام قتل و ترور شخصیت های مردمی، توانستند هر چه بیشتر فعالیت های جاسوسی خود را درایران گسترش دهند. از افراد ذی نفوذ این سازمان در ایران، باید به نقش «سرگور اوزلی» اشاره کرد او در سال 1224 با هدف تأسیس سازمان فراماسونری وبعنوان سفیر و نماینده رسمی دولت انگلستان وارد ایران شد و توانست تمامی اطرافیان فتحعلی شاه را وارد لژفراماسونری کند.
تلاش این فرد و همکاریش با میرزاابوالحسن ایلجی موجب خسارات فراوانی به ایران شد. در یکی از نامه های که سرگور اوزلی به وزارت امور خارجه انگلستان می نویسد؛ با صراحت بیان می دارد: «برای حفظ صیانت دستگاه ما باید ایران در وحوشت و بربریت نگاهداری شود» این سیاست انگلستان از سال 1224 آغاز و تا انقلاب اسلامی ایران ادامه داشت. از دیگر تحولات این سازمان وارد شدن فردی به نام «مانکچی هاتریا» به ایران بود. خانواده ی مانکچی از زمان ساسانیان به هند مهاجرت کردند و در آنجا پس از ارتباط با استار بریتانیا، دراواسط عهد ناصری وارد ایران شدند و در صدد گسترش این شبکه جاسوسی برآمدند.
خانواده مانکچی برای رسیدن به اهداف خود، در صدد تشویق محمد (مؤسس فرقه بابیه در ایران) برآمدند. لازم به ذکر است که آقای فضائل گلپایگانی (یکی از مراجع بهایی) در کتاب «ظهور الحق» از ارتباط میرزاملکم خان و جلال الدین میرزا (مروج غرب زدگی در ایران) با شکبه فراماسونری و فعالیت های آنان یاد می کند.
در این مقطع کسانی بودند که با ایفای نقشهای فرعی، زمینه ی لازم برای انجام کودتاهای مختلف را نیز فراهم می کردند؛ بعنوان مثال می توان به فردی اشاره کرد که با اسم مستعار «حاج هاشم کلکته ای» با لباس روحانیت در مجالس شرکت می کرد، که در یکی از همین جلسات، توسط یک روحانی شناسایی می شود. خانم «آن لمپتن» از افرادی بود که با استفاده از نفوذ خود وارد مطبوعات شده بود و به فعالیت های جاسوسی ادامه می داد.
از شبکه های مهم داخل کشور که با شکبه فراملیتی صهیونیستی کار می کرد، می توان شبکه اعلم را نام برد. این شبکه با جمع آوری فرهیختگان به دور خود توانسته بود با دو گرایش سیاسی و فرهنگی، فعالیت های گسترده جاسوسی را انجام دهد. وظیفه اصلی قسمت سیاسی شبکه اعلم، جلوگیری از فعالیت کمونیست در ایران بود که عملاً؛ در همه ی عرصه های کشور دخالت می کرد، یکی از این موارد، ایجاد تظاهرات مصنوعی در 21 تیر ماه سال 1321 می باشد؛ هنگامی که سفیر امریکا می خواست وارد ایران شود، ناگهان خیابانهای تهران دچار آشفتگی شد و مردم، شهر را به آشوب کشیدند. توده ایها، مجسمه شاه را پایین آوردند و آشوب، به یک جنبش افراطی تبدیل شد. در این تظاهرات چیزی حدود بیست نفر کشته و سیصد تا چهارصد نفر زخمی شدند، همچنین خسارات فراوانی به اماکن عمومی وارد آمد. ریاست بخش فرهنگی این سازمان به عهده رشیدیان بود. از اعضای این گروه می توان به فتح الله بنیانیان، علی جواهر کلام عباس شاهنده، جعفر شاهی، مصطفی مصباح (مدیر سابق کیهان) عباس مسعودی (مدیر سابق اطلاعات)، هادی هدایتی (از اعضای حزب توده) علی اصغر ایرانی مهدی میراشرفی عبدالرحمان فرامرزی و رسول پرویزی نام برد و از فعالیت های این بخش نیز می توان به جوسازی و جنگ روانی اشاره کرد. یکی از عملیاتی که بخش فرهنگی شبکه اعلم انجام داد، چاپ مقالات در روزنامه ها و کتابها بود. آنها کتابی بنام «شرح زندگانی من» به نام لاهوتی چاپ کردند. مقدمه ی آن را شاهنده و خود مطالب کتاب را جواهر کلام به رشته تحریر درآورد. پس از چاپ هم «شاپور مجارتیوپر» از آن تقدیر کرد.
با ورود این کتاب به بازار، لاهوتی اعتراض کرد که من اصلاً خاطره ی ندارم که آن را یادداشت و چاپ کنم.
از دیگر شبکه های جاسوسی داخل کشور که با شبکه صهیونیستی فعالیت می کردند، باید از شبکه «اردشیرجی» نام برد. در خصوص تداوم فعالیت شبکه اردشیرجی در قالب فعالیت های فرزند او «شاپور ریپوتر» و همکاری آنها با شبکه صهیونیستی، این نکته را باید اضافه کرد که این شبکه با رهبری شبکه صهیونیستی توانست دو کودتا در تاریخ معاصر ایران به راه اندازند. یکی؛ کودتای سوم اسفند 1299 که منجربه صدور رضاخان به سلطنت شد و دیگری؛ کودتای 28 مرداد 1332 که منجربه تثبیت محمدرضا پهلوی و گسترش سلطه امریکا در ایران گردید. بنابراین مشاهده می کنیم که این شبکه صهیونیستی گاهی تداوم غارتگری خود را از دریچه استعمار بریتانیا تعقیب می کرد و گاه نیز بابسط سلطه امریکا این کار را به انجام می رسانید. فعالیت این سازمان درخارج از ایران توسط «لرد ویکتور انجام می شد که او نقش اساسی را برای هماهنگی بین سازمان های سیا و اینتلیجنت سرویس ایفا می کرد.
رایزنی ویکتورچیلد و همکاری و هماهنگی وی با دیگر سازمان های جاسوسی داخلی و شبکه بر این او شبکه های خاریج سبب گردید تا این سازمان ها نقش مهمی را در کودتای 28 مرداد ایفا نمایند «لرد ویکتور چیلد» از جمله شخصیتهای کلیدی است که در بازسازی اینتلیجنت سرویس هم نقش داشته است. جالب اینجاست که شاپور شاپورریپوتر به جهت همین نقش فراملیتی شبکه صهیونیستی، هنگامی که تبعه انگلیس بود، در سالهای کودتا در استخدام سفارت امریکا نیز بوده است و نقش مشاور سیاسی سفیر را ایفا می نماید. پنهان کاری شبکه های جاسوسی در مخفی نگه داشتن واقعیت های پشت پرده کودتا، تلاشی است برای پنهان کردن ماهیت این شبکه فراملیتی صهیونیستی که هم اکنون نیز فعالانه در پی گسترش سلطه فرد بر جهان می باشد.
1. Entral Intelgence Service
2. Secret Intelgence Service