رباخواران، بی تعادل هایی همچون دیوانگان
«الذین یاکلون الربا لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا احل الله البیع و حرم الربا فمن جاءه موعظة من ربه فانتهی فله ما سلف و امره الی الله و من عاد فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون » (1) .
«کسانی که ربا می خورند برنمی خیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماس شیطان دیوانه شده و نمی تواند تعادل خود را حفظ کند این به خاطر آن است که گفتند: داد و ستد هم مانند ربا است درحالی که خدا بیع را حلال کرده و ربا را حرام (زیرا فرق میان این دو بسیار است) و اگر کسی اندرز الهی به او رسد و از رباخواری خودداری کند، سودهایی که در سابق به دست آورده، مال اوست و کار او به خدا واگذار می شود و اما کسانی که باز گردند، اهل آتشند و همیشه در آن می مانند» .
تفسیر واژه ها
1 . «ربا» به معنی افزایش است و در اصطلاح عبارت است از این که فردی از کسی وام بگیرد به این شرط که در موقع پرداخت بیش از آنچه گرفته است، بپردازد .
خاقانی می گوید:
تا یک دهی به خلق، دوخواهی ز حق جزا
آن را ربا شمر که شمردی عطای خویش
2 . «خبط » در لغت عرب به معنی نشستن شتر بر زمین با کوبیدن دستهایش بر آن است، سپس در مورد کسی که تعادل بدن را به هنگام راه رفتن حفظ نمی کند، «خبط » به کار می رود زیرا شیوه راه رفتن این شخص به شیوه نشستن شتر بر زمین است و در برخی از استعمالات آن کسی که بدون آگاهی وارد کاری شود، به آن می گویند کار خبطی انجام داد .
3 . «مس » کنایه از جنون است .
پیش از این که به تبیین تشبیه آیه بپردازیم به نکات آیه اشاره می کنیم:
1 . آهنگ آیه آهنگ قانون گذاری نیست، بلکه حاکی از آن است که قبلا تحریم ربا اعلام شده و در اینجا به بیان کیفر رباخواران پرداخته شده است .
و از آیه 78 سوره بقره استفاده می شود که مسلمانان حتی پس از تحریم ربا از رباخواری دست برنداشته بودند و لذا آنان را هشدار می دهد و می فرماید:
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بقی من الربا ان کنتم مؤمنین× فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله فان تبتم فلکم رؤوس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون » (2) .
«ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا بترسید و آنچه از مطالبات ربا باقی مانده رها کنید اگر ایمان دارید . اگر چنین نکنید بدانید با جنگ با خدا و رسول او روبه رو خواهید بود و اگر توبه کنید سرمایه های شما از آن شماست (اصل سرمایه بدون سود) نه ستم می کنید و نه بر شما ستم وارد می شود» .
این بخش از آیات حاکی است که مسلمانان صدر اسلام آنچنان نبودند که به مجرد تحریم عموما دست از کار خود بردارند، بلکه هشدارهای پیاپی سبب می شد که آنان از اعمال زشت مانند ربا کنار بروند .
مع الوصف مدعیان عدالت صحابه، همه را عادل دانسته و به تعداد صحابه، معصوم معرفی می کند .
2 . آیات «ربا» پس از آیات صدقه آمده و ارتباط این دو کاملا ارتباط دو شی ء متقابل و متضاد است زیرا «ربا» گرفتن مال دیگران بدون عوض است درحالی که صدقه پرداخت مال بدون عوض می باشد، و هر چقدر ربا آثار ویرانگری داشته باشد، صدقه آثار سازنده دارد .
3 . قرآن مجید در پاره ای از گناهان کبیره لحن بسیار شدیدی دارد مانند آیات مربوط به قمار و شراب و زنا و قتل نفس ولی هرگز از نظر شدت لحن به پایه آیات ربا نمی رسند زیرا رباخواری را نوعی اعلام جنگ با خدا معرفی می کند، و این حاکی از آن است که آثار ویرانگر این عمل آنچنان فاجعه آمیز است که قرآن برای جلوگیری از آن به این تشبیه متوسل شده است .
4 . ظاهر آیه حاکی از آن است که دیوانگی افراد بر اثر تماس شیطان با فرد دیوانه است که مایه زوال عقل و خرد او می گردد، و این نظریه در میان عرب رایج بود .
اکنون سؤال می شود که از نظر قرآن علت جنون، مس شیطان و یا جن است؟ درحالی که از نظر علوم امروزه علت دیوانگی همان اختلالاتی است که در اعصاب ادراکی پدید می آید، اما چگونه میان نقل و عقل جمع کنیم؟
به دیگر سخن نقل می گوید: دیوانگی افراد معلول تصرفات موجوداتی مانند شیطان و جن است درحالی که علم می گوید: دیوانگی معلول پیدایش اختلالات در دستگاه ادراکی انسان است .
در اینجا جوابهای مختلفی گفته شده که از نظر خوانندگان می گذرد:
پاسخ نخست
تشبیهی که در این آیه صورت پذیرفته، نوعی همراهی با عقیده توده مردم است چون نوع مردم آن زمان جنون را معلول تصرف جن می دانسته اند، قرآن نیز با این عقیده همراهی کرده است، و این همراهی مانعی ندارد زیرا تنها تشبیه است (خالی از حکم و تصدیق) معنی آیه این است که حال رباخواران مانند حال دیوانه است که شیطان در او تصرف کند و شیطان را بر عقل خویش مسلط کند .
علامه طباطبائی قدس سره بر این پاسخ خرده گرفته می گوید: خدای متعال اجل از این است که در کلام خود به هر نحو به باطل و لغو استناد جوید جز این که بطلانش را بیان کرده و آن را رد نماید چنان که در آیه 42 از سوره فصلت می فرماید: «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه » و در آیه 14 از سوره طارق می فرماید: «انه لقول فصل و ما هو بالهزل » (3) .
پاسخ دوم
مؤلف «المنار» در صدد تصحیح ظاهر آیه برآمده و می گوید:
«مقصود از جن زدگی که مایه دیوانگی می شود، همان میکروبهای ریزی است که با میکروسکوپها دیده می شود، و متکلمان می گویند: جن جسم زنده است که دیده نمی شود پس چه مانعی دارد که ظاهر آیه را بگیریم و آن را با دانش روز هماهنگ کنیم » (4) .
ضعف این پاسخ نیز روشن است، زیرا در آیه مورد بحث عامل جنون «مس شیطان » معرفی شده نه «مس جن » .
تفسیر شیطان در آیه «یتخبطه الشیطان » به میکروب از مصادیق تفسیر به رای است که مؤلف «المنار» برای جمع کردن بین عقل و نقل به آن دست زده است درحالی که آیات مربوط به شیطان او را به گونه ای معرفی می کند که نمی توان آن را به میکروبهای ریز تفسیر کرد، مثلا درباره آدم و حوا می فرماید:
«فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کانا فیه ...» (5) .
«شیطان آدم و حوا را لغزانید و آن دو را از بهشت بیرون کرد» .
در آیه دیگر می فرماید:
«انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر» (6) .
«شیطان می خواهد به وسیله شراب و قمار در میان شما دشمنی را گسترش دهد» .
این آیات حاکی است که شیطان یک موجود عاقل و دانا است که با نقشه های گوناگون بشر را گمراه می سازد .
پاسخ سوم
جنون ممکن است سبب محسوس و غیر محسوس داشته باشد، بلکه اسباب قریبه آن همان اسباب طبیعی مانند اختلاف اعصاب و آفت فکر و مغز است و با وساطت آنها به شیطان نسبت داده می شود چنان که کرامات به ملک نسبت داده می شود، با این که اسباب طبیعی در کار است .
در قرآن شریف (سوره ص آیه 1) از قول ایوب پیغمبر نقل می کند که به پروردگار عرض کرد: «انی مسنی الشیطان بنصب و عذاب » و در سوره انبیاء آیه 83 می فرماید: «انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین » و منظور از «ضر» همان مرض است که بدان مبتلا شده بود، و مرض اسباب طبیعی دارد که در بدن ظاهر می شود، در عین حال ایوب آن را در آیه اول به شیطان نسبت داده است (7) .
در هر حال این مساله نیاز به بررسی بیشتری دارد و الان نمی توان درباره آن قضاوت قطعی کرد و اکنون با توجه به این امور به تبیین تشبیه می پردازیم، بارها گفته ایم تمثیل دو پایه دارد:
الف . مشبه به; ب . مشبه .
مشبه به: انسان دیوانه است که به هنگام راه رفتن تعادل خود را از دست می دهد و افتان و خیزان راه می رود، به زمین می خورد و برمی خیزد، و این یک مساله مشهود و ملموس است و اگر همه مجنون ها چنین نباشند بسیاری از آنان چنین راه می روند .
و اما مشبه حال رباخوار است که او هم مانند انسان مجنون افتان و خیزان راه می رود .
اکنون سؤال می شود که چگونه آنان دارای چنین ویژگی هستند؟
در اینجا مفسران آراء و نظرات مختلفی دارند که یادآور می شویم:
الف . مقصود این است که آنان در روز قیامت دارای چنین حالتی می باشند و چنین حالت نشانه رباخواری در دنیا است .
معنی آیه این است که آنان دیوانه وار از قبرها برمی خیزند همچنان که انسان مجنون از زمین برمی خیزد .
ب . هدف آیه تبیین شخصیت اجتماعی رباخواران در دنیا است زیرا عمل آنان عمل دیوانگان است که فاقد تفکر صحیح اجتماعی می باشند، زیرا ربا توازن و تعادل اجتماع را به هم می زند و نظمی را که بر راه راست انسانی درون فطری حکومت می کند، از بین می برد . و این همان «خبطی » است که رباخوار بدان مبتلا می شود، زیرا رباخواری موجب این می گردد که نظام داد و ستد و معاوضه در نظر او مختل شود و دیگر میان خرید و فروش عادی و بین رباخواری فرق نگذارد، و اگر او را به ترک رباخواری دعوت کنند بگوید: بیع هم مثل ربا است و مزیتی بر آن ندارد تا دست از ربا برداریم و به بیع بپردازیم . همین کلام در آیه شریفه دلیل خبط رباخوار قرار داده شده می فرماید: «ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا» (8) .
پاسخ به یک پرسش
رباخواران در تصحیح عمل خود می گفتند: فرقی میان بیع و ربا نیست، و ربا نیز مانند بیع است و همین طوری که بیع حلال است، ربا نیز حلال است این منطق رباخواران بود .
ولی قرآن در مقام بیان منطق آنان می فرماید: آنها می گویند «انما البیع مثل الربا» بیع مثل ربا است، در حالی که منطق آنان بر عکس این تعبیر بود .
پاسخ این سؤال روشن است و آن این که آنان برای مبالغه در تحلیل ربا از واقعیت گفتار خود پا فراتر نهاده بیع را به ربا تشبیه کردند تا از این طریق در تحلیل ربا مبالغه بیشتری کنند .
در حقیقت این نوع کلام متضمن قلب است که در برخی از موارد بکار می رود .
پی نوشت:
1) بقره: 275 .
2) بقره: 278 - 279 .
3) همانا آن گفتاری جدا سازنده (میان حق و باطل) است و آن شوخی نیست .
4) المنار، ج 3، ص 95 .
5) بقره: 36 .
6) مائده: 91 .
7) المیزان: ج 3، ص 413 .
8) المیزان: ج 2، ص 413 .