رهبری درخشان امام موسی صدر برای شیعیان لبنان

در برهه ای از زمان که مردم لبنان از لحاظ فقر فرهنگی در محرومیتی کامل بسر می بردند و همه گروه ها و احزاب در مقابل هم قرار گرفته و کشت و کشتارها به راه افتاده بود، امام موسی صدر، رهبری داهیانه خود را آغاز نموده و مردم آن ساماان را از ورطه سقوط، نجات داد و به لبنانی و به ویژه به شیعیان، هویت بخشید .

در برهه ای از زمان که مردم لبنان از لحاظ فقر فرهنگی در محرومیتی کامل بسر می بردند و همه گروه ها و احزاب در مقابل هم قرار گرفته و کشت و کشتارها به راه افتاده بود، امام موسی صدر، رهبری داهیانه خود را آغاز نموده و مردم آن ساماان را از ورطه سقوط، نجات داد و به لبنانی و به ویژه به شیعیان، هویت بخشید .

سید موسی صدر پس از زیارت عتبات عالیات در زمستان سال 1379ه . ق . (1338ه ش) نخست برای یک بازدید یک ماهه وارد لبنان گردید اما عمق فاجعه در این سرزمین به قدری او را ناراحت کرد و روح متعهدش را برانگیخت به طوری که به شدت احساس وظیفه نمود و تصمیم گرفت به وصیت مرحوم شرف الدین عمل کند و برای احیای جامعه لبنان خصوص شیعیان، سنگینی این مسؤولیت تاریخی و سرنوشت ساز را بر دوش گیرد . هنگامی که وی به لبنان پا نهاد، مردم سرزمین مزبور با وجود تمامی امکانات علمی، فرهنگی و برخورداری از زمین های حاصل خیز و توانایی های بالقوه اقتصادی فراوان به دلیل نفوذ استعمار، برخوردهای تحقیرآمیز حاکمان و احزاب چپ و راست که بخصوص با شیعیان داشتند، به لحاظ فرهنگی از قافله عقب مانده و نیز در محرومیتی شدید به سر می بردند و هویت اصیل آنان در معرض تهدید و آماج توفان تهاجم بود .

در این میان وضع شیعیان وخامت افزون تری داشت و پس از مسیحیان و اهل تسنن، شهروندان درجه سوم محسوب می شدند، کارهای کم درآمد به عهده آنان بود و مشاغل پست را در اختیار داشتند . مناطق تحت قلمرو آنان از فقیرترین و عقب افتاده ترین نقاط لبنان به شمار می آمد و بر اثر کینه توزی ها و تعصب های فرقه ای ضد شیعه پایگاه فرهنگی اجتماعی آنان به قدری تحقیر شده بود که حتی برخی از تازه به دوران رسیده ها با مسیحیان و سنی ها ازدواج می کردند تا این حقارت را ترمیم کنند . محیط فاسد اخلاقی نیز روح خودخواهی و رذالت را رواج می داد، جوانان و افراد تحصیل کرده، به مکتب های مادی و الحادی گرایش پیدا می کردند و در مجموع در هاله ای از فقر، عدم امنیت و عقده حقارت و در شرایط آلوده ای که فئودال ها و احزاب سیاسی پدید آورده بودند، شیعیان زندگی فلاکت باری را سپری می کردند . در چنین موقعیتی، شخصیتی عالیقدر با لیاقت فوق العاده و با کوله باری از معرفت و فضیلت رهسپار لبنان می شود، ظلم ها، خیانت ها، فقرها و حقارت های فرهنگی و مذهبی را مشاهده می کند و دیگر برایش چنین اوضاعی غیر قابل تحمل می شود . پس به محض ورود به لبنان به منطقه جبل عامل می رود و در بزرگ ترین شهر این قلمرو، «صور» ، اقامت می گزیند و امام جماعت مسجد آن شهر می گردد، مکان عبادی که به دست توانای مجاهد کبیر مرحوم شرف الدین بنیان نهاده شد و دو سالی بود که از عطر روح انگیز خطبه های آن عالم نستوه محروم شده بود و چشم به راه شخصیتی دیگر لحظه شماری می کرد تا دوباره نشاط و تحرک در آن پدیدار گردد (1) .

امام موسی صدر با درایتی خاص و ذکاوت درونی به ارزیابی جامعه شیعیان پرداخت و با این مطالعات دقیق برایش مسلم گردید که ریشه این همه گرفتاریها در فقر فرهنگی و مشکلات اقتصادی نهفته است . از این رو با برنامه ریزی دقیق و اساسی در نخستین مرحله به تلاشهای آموزشی و تبلیغی روی آورد و علاوه بر تشکیل کلاس های دبستان و دبیرستان و مراکز فرهنگی هنری دیگر، با جوانان و دانشگاهیان و روشنفکران آن سامان ارتباطی نزدیک برقرار ساخت .

او با الهام از قرآن و فرهنگ عترت، منطقی قوی و برهانی استوار حقایق مذهبی و دینی را برای تشنگان معارف بیان کرد و پوچی فرهنگ های مهاجم الحادی و غربی را برایشان روشن کرد . او با سیمایی گشاده، گفتار پرجاذبه و رفتاری دلپسند جوانان شیعه لبنان را شیفته معارف الهی و مکتب خاندان عترت نمود و با بردباری تمام در این راه از رفتارهای توام با استهزاء، دل آزرده نگشت و مصمم و با اراده ای محکم بدون کوچکترین هراسی عزم خود را جزم کرد تا در جامعه شیعیان لبنان تحولاتی پدید آورد و به احیای هویت راستین آنان همت بگمارد (2) .

بحث های مستدل وی در برخورد با شخصیت های سیاسی، علمی و مذهبی مسیحی، حتی آنان را تحت تاثیر قرار داده بود، گویا جرج جرداق و شکرالله حداد به وی گفته بودند: این فرهنگ شیعه که شما مطرح می کنید، اگر دیگران به این نحو ارائه می کردند، الان اثری از مسیحیت و تسنن در لبنان باقی نمی ماند، تشیع با این مشخصات قابل قبول برای همه است (3) .

امام موسی صدر برای احقاق حقوق شیعیان وارد میدان مبارزه شد، برای مسلمین پیروزی های چشمگیری به ارمغان آورد، به شیعه ساکن لبنان هویت بخشید، عقده حقارت را از قلوب آنان زدود و آنان با تلاشهای وی توانستند به خویشتن افتخار کنند و احساس شرافت و کرامت نمایند، از احزاب چپ و راست روی گرداندند و چون پروانه ای به دور امام موسی صدر جمع شدند و قدرت بی نظیری پدید آوردند، مدتی نگذشت که فعالیت های فرهنگی اجتماعی این مرد دانشور و دلسوز به عنوان رهبر شیعیان، بعد سیاسی به خود گرفت و در نتیجه، مخالفت رهبران فئودال شیعه را که در بین مردم نفوذ داشتند و محبوبیت و مواضع سیاسی سید موسی صدر منافع آنان را تهدید می کرد، برانگیخت . امام موسی صدر که متوجه شد احتمال دارد برخی تعصب های فرقه ای، منطقه جنوب لبنان و دیگر نقاط شیعه نشین را با تحریکات دشمنان در موجی از خون و آتش و تفرقه فرو ببرد، از این که فعالیت هایش یک تلاش تعصب آمیز و فرقه ای تلقی گردد، پرهیز نمود و به اطرافیان هشدار داد از این گرایش گروهی اجتناب ورزند و در سال 1971م کمیته ای از همه رهبران مذهبی جنوب لبنان اعم از شیعه، سنی، دروزی و مسیحی تشکیل داد (4) .

با این وجود، احزاب چپ و راست که مصالح خود را در خطر می دیدند، علیه امام موسی صدر وارد معرکه شدند . باران اتهام، فحاشی های ناروا و تبلیغات زهرآگین بر علیه شیعیان و رهبر آنان باریدن گرفت و توطئه ای بزرگ، آغاز گردید که لبنان را در آتش کشید . در این ماجرای غمبار و خونین، شیعیان بیش از هر گروه دیگری خسارت دیدند و کشته دادند . جنگ غالبا در مناطق تحت قلمرو شیعیان، صورت می گرفت . مخالفین، دست به تصفیه بزرگان شیعه و کادرهای فعال آنان زدند و حتی چندین بار به جان امام موسی صدر، سوءقصد شد . به تصور اینکه وی مسؤول انفجار لبنان است، و او بود که با ایجاد تظاهرات مسلحانه و اعتصابات مختلف، مردم را تشویق به تسلیح کرد و این سبب شد که مسیحیان در موجی از هراس فرو روند و با حملات نظامی و انفجارات، امنیت را از مردم و خصوصا شیعیان، سلب کنند .

اما واقعیت این بود که احزاب چپ و راست با وجود قدرت و سیطره خود به دلیل خطاهای زیاد، دروغ و تهمت، اذیت و خرابکاری، جز نکبت، مصیبت و جنایت و خیانت، کاری نکردند . امام موسی صدر در این موج آشفته، سیری مستقل را در پیش گرفت و از این جهت هر دسته ای او را دست نشانده گروهی دیگر، قلمداد می کرد و به او هجوم می آورد . او از این اتهامات نهراسید و بر اساس ارزشهای انسانی و وظیفه دینی و احساس مسؤولیتی که برای خود احساس می کرد راه خود را ادامه داد، توطئه های استکباری را فاش کرد و همه گروهها را دعوت نمود تا هشیار باشند و به دام نقشه های حیله گران بیگانه نیفتند و در روزگاری که هر دو طرف متخاصم، فریاد جنگ برمی آوردند او ندای صلح، آرامش و اتحاد سرمی داد و می کوشید جلوی آتش افروزی ها و انفجارها را بگیرد، اما گویا گوش شنوایی برای این منظور در میان احزاب نبود .

جناح مسلمانان که متاسفانه احزاب چپ مارکسیستی، آنها را سازماندهی می نمودند، هر مسیحی را به جرم مذهبش می کشتند و مسیحیان نیز هر مسلمانی را می یافتند به جرم مسلمانی می کشتند . بدین گونه «قتل علی الهویة » آغاز شد . ولی امام موسی صدر تنها کسی بود که از این ماجرای اسف بار، اظهار نفرت کرد و علیه این گونه کشتارها ندای انسانیت سرداد و به نشانه اعتراض به چنین حوادثی مدت چهار روز در مسجد عاملیه روزه گرفت .

همچنین احزاب چپ و راست برای تجزیه لبنان دست به کار شدند و حکومت داخلی تشکیل دادند . امام موسی صدر با این حرکت تفرقه افکنانه و خطرناک مخالفت کرد و علیه دو طرف ایستاد . وقتی که بر اثر نقشه رژیم اشغالگر قدس و استکبار آمریکایی، سوریه و مقاومت فلسطین به جان هم افتادند، احزاب چپ به آتش افروزی بین آنها پرداختند و اگر بین آنها صلحی برقرار می گردید با توطئه های جدید، طرفین را به سوی جنگ و درگیری فرامی خواندند . احزاب راست هم خاموش بودند و برادرکشی را تشویق می نمودند . تنها امام موسی صدر بود که علیه این نزاع خونین موضع گرفت و آن را خیانتی بزرگ به امت مسلمان و ملت های عربی، تلقی کرد . هفت یا هشت بار به سوریه رفت و چندین بار یاسر عرفات را نزد حافظ اسد برد و سرانجام بین آنان آشتی برقرار ساخت .

امام موسی صدر بابت این حرکت اصلاحی و ایجاد صلح و وفاق، تهمت های ناروایی دریافت کرد و بعدها که هر دو طرف به اعمال ناشایست خود اعتراف کردند و به اتحاد و همکاری روی آوردند موج تهمت هاو اتهامات گذشته را علیه امام موسی صدر، نادیده گرفتند و حتی معذرتی نخواستند و مایل نبودند به قدرت ایمان، پایداری، فداکاری و صحت نظریات او و بی نیازیش از قدرت های بزرگ و استقلال از جبهه بندی های چپ و راست، اعتراف کنند . این بار عوامل بیگانه خواستند بین شیعه و سنی اختلاف بیندازند و نیز در صدد آن برآمدند که بین شیعه جنوب و فلسطینی ها نفاق افکنند که تمامی این نقشه های شوم توسط امام موسی صدر، نقش بر آب شد و فرمان های محکم و خلل ناپذیرش توطئه ها را درهم شکست و شیعیان را از خطر سقوط نجات داد . دشمنان به تدریج درمی یافتند که با حضور این شخصیت شیعه، قادر نخواهند بود برنامه های خود را عملی سازند، محبوبیت و اقتدار معنویش، روزبروز اوج می گرفت و افکار و نظریاتش در عقول و قلوب همه مردم، جا باز می کرد . مردم گروه گروه به سویش روی می آوردند و احزاب تفرقه افکن و دارای انگیزه های تخریبی و جاه طلبانه بیش از پیش، رسوا و ورشکست می شدند .

(لبنان، شهید چمران، ص 391 - 392) .

اصولا این نامدار عرصه دیانت و شیر بیشه شجاعت می خواست با موضع معتدل و منطقی، آرامش را برای تمامی طوایف لبنان به ارمغان آورد و نمی خواست باگرایش های فرقه ای پیش رود . در 27 ژوئن 1975م موقعی که در داخل یکی از مساجد دست به اعتصاب غذا زد تا درگیری ها خاتمه یابد، پس از پایان دادن به این حرکت اعتراض آمیز به دره بقاع رفت تا روستائی مسیحی نشین را که از سوی شیعیان محاصره شده بود، از وضعی مخاطره انگیز برهاند . که در این راه موفق شد و از وقوع فاجعه ای خوفناک جلوگیری کرد . در سال 1976م با جنبش ملی لبنان که علیه تمایلات دمشق وارد نبرد شده بود، مخالفت کرد و جنبش اجتماعی را به همراه گریگور حداد، کاتولیک مسیحی بنیان نهاد و کوشید تا وفاق اجتماعی و امنیت سیاسی را بر لبنان حاکم سازد .

(فرهنگ سیاسی لبنان، ص 192) .

پی نوشت:

1) لبنان، شهید دکتر مصطفی چمران، ص 33 و نیز ص 40 - 39، مجله سروش، شماره 161، ص 31 .

2) امام موسی صدر، امید محرومان، ص 101 - 100، مجله مکتب اسلام، سال 19، شماره 6، ص 53 .

3) ماخذ پیشین، ص 102، به نقل از حجة الاسلام والمسلمین خلیلی (از همکاران نزدیک امام موسی صدر .

4) لبنان، شهید چمران، ص 391، فرهنگ سیاسی لبنان، ص 191 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر