تقریری از یک کتاب - افراهاط [فرهاد] حکیم پارسی

د. الفغالی، پولس، التراث السریانی، افراهاط الحکیم الفارسی،

د. الفغالی، پولس، التراث السریانی، افراهاط الحکیم الفارسی،

چاپ اول، دارالمشرق، بیروت: 1992، 190 ص.

مقدمه

حکیم ایرانی «افراهاط »، در میان نویسندگان روحانی سریانی در دوران باستان جایگاهی بس والا دارد. خوشبختانه آثار وی به صورت کامل به ما رسیده است. آثار به جا مانده از او رامی توانیم «مقالاتی روحانی » یا «مختصری در باب زندگی رهبانی » بنامیم. ویژگی بارزتعلیمات وی مسیحی و انجیلی بودن آن است. افراهاط از فلسفه و دیگر اندیشه های بیگانه اثر نپذیرفته است. این امر در میان سریانیها و نیز یونانیها کم نظیر است. افراهاط خود راشاگرد کتابهای مقدس می داند.

افرام [برجسته ترین متاله در کلیسای سریانی در قرن چهارم میلادی] به کسانی که سموم حکمت یونان را نچشیده اند و از سادگی و بی پیرایگی تعلیمات پیامبران دور نشده اند، تبریک گفته است. این تبریک در حقیقت متوجه افراهاط است، نه خود او; زیرا افرام به فلسفه یونان اهمیت داده است، دست کم برای آنکه با دستاوردهای مهلک آن، با پاکیزگی و خلوص ایمان مبارزه کند (از مقدمه کتاب).

کتاب حاضر در پی معرفی افراهاط، یکی از حکمای مسیحی ایران باستان است. برای آشنایی با سیره، دوران و اندیشه های الهی این حکیم ایرانی، عمده ترین منبع موجود،مقالاتی است که از وی به جا مانده است.

مطالعه این کتاب و شناخت روزگار و افکار افراهاط، از چند جهت می تواند سودمند وقابل توجه باشد:

اول آنکه وی از مفاخر ایران قبل از اسلام محسوب می شود; از این رو، در نظر ایرانیان مسلمان نیز شایسته ستایش و تکریم است.

دوم آنکه بررسی دوران وی از راه آثار دینی او، دور نمایی از اوضاع دینی و فرهنگی ایران را در قرن چهارم میلادی به دست می دهد.

سوم آنکه مکتوبات وی تلقی روحانی و اندیشمندانه مسیحی شرقی را از مسیحیت درقرون اولیه آن نشان می دهد.

با عنایت به اینکه ظاهرا در زبان فارسی اثری درباره این حکیم مسیحی ایرانی وجودندارد، با سیری در کتاب «افراهاط، حکیم پارسی » به معرفی شخصیت و اندیشه وی می پردازیم.

این کتاب که توسط دکتر پولس فغالی تالیف شده، دومین اثری است که در سری کتابهای «میراث سریانی » منتشر می شود. هدف این مجموعه شناساندن اندیشمندان بزرگ سریانی است. مجوز چاپ این کتاب توسط مقامات کلیسای لبنان صادر شده و برای اولین بار در سال 1992 توسط دار المشرق در بیروت چاپ شده است.

کتاب حاضر در قالب یک مقدمه، نه فصل و برگزیده هایی از 22 مقاله از مقالات افراهاط،تنظیم شده است.

عناوین اصلی و فرعی فصول کتاب عبارتند از:

فصل اول: زندگی افراهاط

فصل دوم: اوضاع سیاسی و اجتماعی روزگار افراهاط

- در امپراتوری روم

- در پادشاهی ایران

- اوضاع اجتماعی

فصل سوم: اوضاع دینی روزگار افراهاط

- اوضاع کلیسا

- مقالات افراهاط واکنشی در برابر وضعیت کلیسا

- فرزندان عهد [کتاب مقدس] یا گروه قیامت

- گروه قیامت و تعمید

فصل چهارم: کتاب «مقالات »

- متن مقالات و نسخه های خطی آن

- تعداد مقالات

- ساختار کتاب

- سبک مقالات

فصل پنجم: محتوای مقالات

- مجموعه اول

- مجموعه دوم

- مجموعه سوم

فصل ششم: افراهاط و کتاب مقدس

- آیات مورد استشهاد در مقالات

- شخصیتهای کتاب مقدس

- تفسیر کتاب مقدس

فصل هفتم: افراهاط; ایمان و عقیده

- عناصر ایمان «پرسشگر»

- عناصر ایمان افراهاط

فصل هشتم: الوهیت در نظر افراهاط

- الله

- از آفرینش تا نجات

- روح القدس و مسیح

- قیامت

- تعمید و افخارستیا

- سیر ایمان

فصل نهم: انسان در نظر افراهاط

- نگاهی پویا

- واژه های تعبیر کننده از انسان (آدم، انسان، نفس، روح، جسد، جسم انسانی یا گوشت و دل)

- خواب نفس (نفس در قبر، خواب روح نفسانی)

در پایان و پیش از فهرست مطالب، گزیده هایی از مقالات 22 گانه افراهاط درج شده است.

آنچه که در پی می آید، چکیده مطالب این کتاب است. (1)

فصل اول: زندگی افراهاط

آن گونه که از مقالات افراهاط به دست می آید، وی در نیمه دوم قرن سوم میلادی در منطقه نینوای موصل به دنیا آمده است. پدر و مادرش بت پرست بودند. خود وی نیز ظاهرا در آغازبت پرست بوده است، سپس به مسیحیت می گرود، عبادت و رهبانیت را برمی گزیند،سرسلسله عبادت پیشه گان زمان خود می گردد، در سلک کاهنان در می آید و سرانجام به مقام اسقفی نائل می شود.

افراهاط پس از مرگ خود و در دورانهای بعد شهرت یافت. لقب حکیم پارسی نیز بعدها باالهام از نام افراهاط [فرهاد] که در فارسی به معنای حکیم و صائب نظر است، به او نسبت داده شد. در برخی از آثار، محققان نام وی را یعقوب دانسته اند. به نظر می آید که خود او این نام را پس از ورود در سلک راهبان برگزیده است.

افراهاط به معنای واقعی کلمه حکیم و فرزانه بود. با اینکه در تلمود، فرهیختگان یهودی،خود را شاگردان حکیمان می دانند، وی خود را شاگرد کتابهای مقدس قلمداد می کند. باآمدن مسیح و حلول روح القدس، کتابهای مقدس برای همه مؤمنان آشکار گردید و دیگر درگروهی از مردم یا مردمی خاص منحصر نماند.

افراهاط راهب بود، ولی از مردم کناره گیری نمی کرد. او از طبقه معروف به فرزندان عهد(کتاب مقدس) یا فرزندان قیامت بود، با این حال، تعلیم را واجب می دانست و نسبت به اوضاع خاص سیاسی موضع گیری می کرد. وی در بیان احکام و ایمان دینی، آزاد اندیش بود.او اسقف بود و وظایف اسقفی را به جا می آورد، اما هیچ گاه اعمال کلیسا را که به افراد درمورد خلاص و نجاتشان آرامش کاذبی القا می نمود، به آنان تحمیل نمی کرد و در مساله توبه و روزه هر کسی را به آزادی وجدانش حوالت می داد.

افراهاط نسبت به کودکان، بیچارگان و خطا کاران مهربان بود. او همه چیز را تابع یک قاعده، که همان محبت است، می دانست.

اینکه او چه زمانی و چگونه وفات یافت معلوم نیست، ولی می دانیم که او رنج و عذاب بسیاری متحمل شده و بخشی از عمرش در روزگاری آکنده از محنت و مصیبت سپری گشته است.

فصل دوم: اوضاع سیاسی و اجتماعی روزگار افراهاط

تاریخ سعردی می گوید: حکیم فارسی در دوران «فافا» که یقینا در سال 329م. از دنیا رفته،مشهور بوده است. وی در سال 310 م. اسقف مداین بوده است.

در این دوران، مشرق زمین تحت تاثیر امپراتوری روم و اوج گرفتن ستاره اقبال خاندان ساسانی در سرزمین فارس بوده است.

امپراتوری روم

رومیان با فارسها دشمنی دیرینه ای داشتند همیشه میان این دو امپراتوری نبرد وجودداشت. اگر گاهی صلحی میان اینان برقرار می شد کوتاه مدت بود، ولی در زمان قسطنطین(کنستانتین) میان دو طرف صلحی برقرار شد که تا چهل سال طول کشید. قسطنطین کسی بود که با تصمیم معروف به «میلان » در سال 313 میلادی کلیساهای مسیحی را به رسمیت شناخت، مجمع اسقفی نیقیه را تشکیل داد و صلیب را در پرچم کشور گنجاند. اقدامات وی مورد تمجید اسقفان مسیحی قرار گرفت. مسیحیان فارس نیز با مشاهده این اوضاع،دشمنی میان فارس و روم را فراموش کردند و قسطنطینیه، شهری که بر پایه ایمان مسیحی و توسط قسطنطین بنیان گذاشته شد، در نظرشان موقعیتی تحسین برانگیز پیدا کرد. اینان می گفتند آیا زمان آمدن ملکوت خدا فرا رسیده است؟ همان مژده ای که دانیال پیامبر، که درروزگاران پیشین در بند فرمانروای فارس بود، داده بود.

پادشاهی فارس

در سال 224 م. اردشیر اول به عنوان اولین پادشاه ساسانی بر تخت نشست. حکومت این خاندان بر ایران تا فتح اسلامی ایران 651 م. ادامه یافت. در این دوران جنگهای متعددی میان ایران و روم صورت گرفت. تنها در اوایل قرن سوم میلادی بود که صلحی چهل ساله میان دو طرف برقرار شد و تداوم یافت.

اوضاع اجتماعی

مقالات افراهاط در بین سالهای 333 تا 345 م. که دوران تجدید نبرد میان فارس و روم است، نوشته شده است. در دوران شاهپور دوم (310 - 379 م.) دولتی قوی و منظم در کناردینی رسمی و تثبیت شده، یعنی آیین زرتشت، دیده می شود. در این دوران مردم به سه طبقه: 1) روحانیان و امیران، 2) جنگاوران و 3) برزگران تقسیم می شوند. همزمان نظام ارباب و رعیتی نیز وجود دارد.

در آن زمان هفت خانواده شاهی مهم در مورد تقسیم قدرت با یکدیگر نزاع داشتند.شاهنشاه برای تثبیت قدرت خود به دین و کاهنان رو آورد. به دستور شاهپور دوم «اوستا»جمع آوری شد و در 21 سفر تنظیم شد.

افراهاط هیچ گاه از اوستا انتقاد نکرده است و حتی نام آن را نیز نبرده است; زیرا هر نوع معارضه ای با دین رسمی موجب تعقیب و آزار کلیسای وی می شد. وی تنها تصریح می کندکه خورشید، آتش، ماه و آب، که در آیین زرتشت دارای نقشی مهم هستند، هیچ تاثیرحقیقی و اصیلی ندارند.

مشکل اصلی افراهاط، تعالیم زرتشت نبود; چرا که ریشه های این تعالیم بیشتر یهودی است تا فارسی. آیین مانی از آیین زرتشت خطرناکتر بوده است; زیرا تعابیراعتقادی را دچارتشویش و تحریف می کرد. مانی با دولت ساسانی ارتباط زیادی داشت. وی پیامبری خود رادر روز تاجگذاری شاهپور اول در سال 242 م. اعلام کرد. از وی کتابی به نام «انجیل زنده » به جا مانده است که 22 فصل دارد. وی مردم را به دو طبقه برگزیدگان و افراد عادی تقسیم می کند. برگزیدگان نوعی زندگی رهبانی دارند. آیا 22 مقاله افراهاط در رد این کتاب است ویا حداقل از آن الهام گرفته است؟ گفتنی است که افراهاط نیز مؤمنان را به مسیحیان عادی وفرزندان عهد یا فرزندان قیامت تقسیم می کند.

همچنین تلاش مدارس و مراکز دینی یهودی برای تدوین تلمود بابلی را نیز نبایدفراموش کرد. در برابر این نهضت معنوی و علمی، ادبیات مسیحی ناچیز به نظر می آید. به همین جهت، افرادی چون افرام و افراهاط به تالیف رو آوردند.

فصل سوم: اوضاع دینی روزگار افراهاط

اوضاع کلیسا: در آن روزگار، اختلافی اساسی میان کلیساها وجود داشت; همواره این بحث مطرح بود که چه شهری حق حاکمیت دینی بر شهرهای دیگر را داراست؟ آیا مداین می تواندهمان نقش انطاکیه در سوریه و اسکندریه در مصر را ایفا کند؟ هر شهری می کوشید با نام یکی از رسولان دوازده گانه (حواریون) یا حداقل یکی از شاگردان هفتاد گانه ارتباط برقرارکند. «فافا» اعلام کرده بود که مداین با «تومای رسول »، مبشر شرق ارتباط دارد و بر دیگرحوزه های اسقفی برتری دارد.

کلیسای فارس خود را وارث خویشاوندان و نزدیکان مسیح می دانست; افرادی چون عبریس، ابراهیم و یعقوب، در صدر مسیحیت نقش زیادی داشتند، ولی کلیسای غرب(انطاکیه) آنها را طرد کرد و به جای آنها به شاگردان مستقیم حواریون رسمیت داد.

کلیسای فارس با دنیای متهودان یعنی مسیحیان یهودی الاصل و پایبند به آداب دینی یهودی (ختان و سبت) ارتباط داشت.

بعد از تصمیم معروف به «میلان » و اختلافات شدیدی که میان امپراتوری روم و پادشاهی فارس به وجود آمد، دوران رنج و آزار مسیحیان آغاز گشت و پس از مرگ قسطنطین (حدودسال 340 م.) بر اثر فشار زرتشتیان، شاهپور دو نوع جزیه را بر مسیحیان الزام کرد تاهزینه های جنگ را تامین کند و چون مسیحیان این تصمیم را رد کردند، وی دستور دادکلیساها آلوده و ویران شوند و مسیحیان پایبند، به زندان یا مرگ محکوم شوند. مورخ قرن پنجم میلادی «سوزومینس » تنها تعداد کشته شدگان از خواص را 16 هزار نفر می داند.

«مقالات »، پاسخی به اوضاع کلیسا

مجموعه مقالات افراهاط، وضعیت دینی یاد شده را منعکس می کند. وی نامه های متعددی در پاسخ به دوستان یا گروهی از برادران تحت فشار می نگارد. وی خضوع کلیسا در برابرحاکمان را مورد انتقاد قرار می دهد و مؤمنان تقرب جسته به سلاطین را نکوهش می کند.

از گرایشهای رایج در مسیحیان آن روزگار، خوش بینی نسبت به امپراتوری روم بود وآنان این امپراتوری مسیحی را علامت آمدن مسیح می دانستند. افراهاط معتقد بود که حکومت در نهایت به مسیح بر خواهد گشت.

فرزندان عهد یا گروه قیامت

فرزندان عهد که مخاطب اصلی مقالات هستند، راهبانی بودند که زندگی شان را به سان مسیح در قداست و نزاهت سپری می کردند، ازدواج نمی کردند و در گروههای چند نفره یا به صورت تنها زندگی می کردند. اینان معمولا به کارهایی چون دربانی یا خدمت گزاری کلیسا،دبیری، و معلمی اشتغال داشتند و از تجارت، زراعت و هر کار درآمدزایی اجتناب می کردند.حیات این گروه تا قرن هفتم ادامه داشته و از آن به بعد تشکلهای رهبانی پدید می آیند.

افراهاط می گوید عضو این مجموعه قبل از هر چیز باید ایمانی استوار داشته باشد، درروزه گرفتن و نماز گزاردن کوشا باشد، در عشق مسیح بسوزد، فروتن، خردمند و امانت دارباشد، آرام و دلنشین سخن بگوید، نسبت به انسانها خوش قلب باشد، بر دهانش لگامی بزندکه او را از سخنان زیانبار و خنده های بلند باز دارد، از لباسهای فاخر بپرهیزد، بوی خوش استعمال نکند، مویش را نپروراند و رها نکند، در ولیمه ها شرکت نکند و خود را به گونه ای رها نسازد که به سمت مشروب بشتابد.

فرزندان عهد، متوحد (تنها شده) نامیده می شوند. توحد یعنی پرهیز از شریک زندگی ونیز یکی شدن با پدر مانند پسر. عفت و پاکدامنی انسان را با خودش و با پروردگار یکی می کند و او می تواند شفیع دیگران شود.

افراهاط ازدواج را آلوده کننده انسان نمی داند، بلکه آن را امری پسندیده می شمارد، ولی معتقد است برای جهاد روحی و معنوی باید تنها زندگی کرد و با رهبانیت و پرهیز از تمایلات و شهواتی که انسان را در گناه اولی و ازلی شریک می سازد، فرد به آسمانها پیوند می خورد.

گروه قیامت و تعمید

تعمید عبادتی است که در آن مؤمن برای نبرد آماده می شود. تعمید واقعی همان چاه یعقوب است که این پیامبر بزرگ آن را گشود و همان مالیدن روغن بر سنگی است که در بیت ابل نصب شده بود و نماد مردمانی است که پیروز شده اند.

افراهاط می گوید:

«اسرائیل (یعقوب) در شب فصح (پصح) و روز رهایی در وسط دریا فرو رفت ورهایی بخش ما پاهای شاگردانش را در همین شب شست وشو داد و این همان تعمید است ».

تعمید یعنی وارد شدن در عهد جدیدی که متوحدان را از این عالم بیگانه می کند و آنان را با مسیح یکی می کند. این نقطه اوج ایمان است و اگر دیگر مؤمنان به این مرحله نرسند،محکوم نخواهند بود. تعمید با این نوع زندگی رهبانی ارتباط زیادی یافته است، به گونه ای که بسیاری از نصیحت شدگان، تعمید را تا وقتی که این زندگی کمالی را شروع کنند، به تاخیرمی انداختند.

فصل چهارم: کتاب مقالات

متن مقالات و نسخ خطی آن

«مقالات » در ضمن دو مجموعه تنظیم شده است مجموعه اول در سال 336 م. و مجموعه دوم در سال 343 م. تدوین شده است مجموعه اول از ده مقاله و مجموعه دوم از دوازده مقاله تشکیل شده است. مقاله دیگری هم هست که ظاهرا آغاز مجموعه سومی بوده وتکمیل نشده است.

چهار نسخه خطی از این کتاب در دست است که قدیمی ترین آنها در قرن ششم میلادی نوشته شده است و هم اکنون در موزه بریتانیا نگهداری می شود. بخشهایی از آن نیز به خط عربی وجود دارد که تاریخ نگارش آن 1364 م. است. این کتاب به زبان اصلی خود، سریانی،برای اولین بار در سال 1869 م. در لندن انتشار یافته و به زبانهای ارمنی، حبشی، لاتینی،انگلیسی، آلمانی و فرانسوی نیز ترجمه شده است. ترجمه کامل آن به زبان عربی نیز درلبنان انتشار یافته است.

تعداد مقالات

تعداد مقالات بنا بر نظر مختار 22 مقاله می باشد و مقاله بیست و سوم شروع مجددی برای تدوین این باحث بوده که کامل نشده است.

ساختار کتاب

تعداد مقالات بر مبنای تعداد حروف الفبا (ابجد، هوز، حطی ...) است. هر مقاله ای بر مبنای مقاله قبلی تنظیم شده است. مقاله اول به «ایمان » که اساس و بنیان دین است می پردازد ومقاله دوم از «محبت » که ستون دین است، بحث می کند و همین طور...

عدد 22، همچنین تعداد کتابهای تورات، تعداد حروفی که خداوند هستی را با آنها آفریدو نیز تعداد کارهایی را که در شش روز آفرینش صورت گرفته است، منعکس می کند.

سبک کتاب

در جای جای این کتاب شواهدی از کتاب مقدس آورده شده است، به گونه ای که خواننده چاره ای جز اذعان نداشته باشد. در کنار این شواهد، مثالها و نمونه هایی نیز مطرح می شود ودر موارد بسیاری مقایسه ای میان شخصیتهای مهم تاریخی صورت می گیرد.

از این رو می توان گفت که شیوه نگارش کتاب، خطابی و تعلیمی است و دل مشغولی نویسنده قانع کردن شاگردانش از راههای مورد قبول آنهاست. نوشته ها با اینکه صبغه ای فلسفی دارند، کاملا در پی انگیزش اخلاقی هستند.

فصل پنجم: محتوای مقالات

مقاله اول: ایمان

این مقاله مقدمتا جایگاه معلم و شاگرد را معلوم می کند و سپس بیان می کند که سنگ بنای ایمان، مسیح است و چون ایمان تمامیت پیدا کند، بنیانی برای خدا و مسیح او خواهد شد;یعنی مسیح هم بنیان و هم پایه آن است. مسیح هم نور است و هم کلمه. ایمان دارای شگفتیهایی است که مؤلف طی 22 شماره آنها را برمی شمارد.

مقاله دوم: محبت

شریعت و پیامبران با سفارش به محبت گره خورده اند. شریعت با آمدن مسیح ملغا می شود ودر خود او تبلور می یابد. محبت خدا عدالتش را به تاخیر می اندازد. از نمونه های بازر کسانی که با محبت زیسته اند، موسی، داود، الیسع و ارمیا هستند. محبت یسوع نسبت برای مامعجزات بسیاری داشته است که طی 22 شماره ذکر شده اند.

مقاله سوم: روزه

روزه پاکیزه مورد قبول می افتد و برای خلاص و رهایی سودمند است. روزه ده شکل مختلف دارد، ولی روزه حقیقی همان پرهیز کردن از شرور و بدیهاست. اشرار هم می توانند روزه بگیرند و توبه کنند و نجات یابند.

مقاله چهارم: نماز

نماز حقیقی همان خلوص و پیراستگی قلب است. نماز را آثار و معجزات بسیاری است. نمازدرست، آمرزیدن کسانی است که نسبت به ما بدی روا داشته اند و نیز یاری کردن کسانی که از پا افتاده اند. البته اینها با نماز در اوقات خاص آن تعارضی ندارند.

مقاله پنجم: جنگها

این مقاله تاملی است در فرجام دنیا در پرتو جنگهای موجود، و صریحا اعلان می دارد که هرکس علو و برتری بجوید، خوار خواهد شد و متکبران سقوط خواهند کرد.

مقاله ششم: فرزندان عهد یا فرزندان قیامت و عبادت پیشه گان

نویسنده مؤمنان را به توبه کردن فرا می خواند. زندگی جنگ است و حیله های دشمن مکارانه است. اولین دشمن شخص مجاهد، زن است. نویسنده چهارده مورد را از قبیل آدم، یوسف،هارون، موسی، داود و... ذکر می کند که زن منشا اشتباه و گناه آنها بوده است. البته جنبه مثبت زن را نیز - که در نجات از طریق نسلش می باشد - مورد توجه قرار می دهد.

عبادت پیشه گان از عقب گرد کردن حتما باید بپرهیزند. قاعده طلایی می گوید باید همان طور که انتخاب کرده ایم، باشیم و مسیح را در میان خودمان تکریم کنیم. چگونه مسیح می تواند در انسانها با همه کثرتشان وجود یابد؟ نویسنده با کمک گرفتن از نمونه هایی چون خورشید و آبها، این وحدت در کثرت را تبیین می کند.

مقاله هفتم: توبه کاران

یسوع تنها کسی است که گناه او را زخمی نکرد. دوای جراحت ناشی از گناه توبه است و مبادکه گناه و جراحت مخفی نگاه داشته شود.

مقاله هشتم: انگیزش مردگان

مردگان چگونه برمی خیزند و با کدامین بدن برمی گردند؟ افراهاط پاسخ می دهد که بدن درقیامت، همان بدنی است که در زمین نهاده شده است. بدن زمینی به بدن آسمانی تبدیل می شود. بر انگیختن مردگان، از اصل آفرینش آنها راحت تر است. نیکان اگر چه بمیرند،زنده اند و بدان اگر چه زنده باشند، مرده اند.

مقاله نهم: فروتنی

فروتنی ثمر بخش است. انسان باید ناچیز بودن خود را بشناسد. سرنوشت متکبران روشن ومعلوم است.

مقاله دهم: شبانان (راعیان)

نویسنده شبانان را به شب زنده داری دعوت می کند. یعقوب، یوسف، موسی و داود به دلیل تجربه شان در گله داری برگزیده خدا برای رهبری مردمشان شدند. شبانان نباید در اندیشه سود باشند، بلکه می باید در گزینش دعوت شدگان زیرکی و هوشمندی به خرج دهند.

مجموعه اول مقالات که شامل ده مقاله است، در اینجا به پایان می رسد. مجموعه بعدی شامل 12 مقاله زیر است:

مقاله یازدهم: ختان

ختان حقیقی نشانه رعیت خدابودن در میان دیگر انسانهاست. کمال ختان در تعمید است.

مقاله دوازدهم: پصح و گرامی داشت آن در چهاردهم نیسان

پصح را باید با روح و جان گرامی داشت، نه با سخن، و نباید در زمانهای خاص پصح بمانیم وتوقف کنیم.

مقاله سیزدهم: سبت

سبت حقیقی یعنی خشنود کردن خدا و بر آوردن خواست او.

مقاله چهاردهم: نامه ای است عام که با آوردن برهان، در پی آرام کردن دلها و دوری از هرنوع ست
یزه ای است:

در زمان حاضر به دلیل گناهان به بدبختی دچار شده ایم. و بدترین گناهان، گناهان سران گروه و جماعت است. سرانی که تکبر می ورزند، خوار خواهند شد و آنانی که در پی مسالمت هستند، پاداش نیک داده خواهند شد. بزرگترین مرد صلح و دوستی، یسوع است.

مقاله پانزدهم: دسته بندی غذاها

نویسنده وصیت «پاک و نجس » را یادآور می شود و با یهود مجادله می کند که چرا آنها غذا رانجس کننده انسان می دانند. پولس قدیس می گوید آفریده خدا نیکوست، البته ممکن است به کار بردن آن بد باشد. بنی اسرائیل در مصر بت می پرستیدند و نجس دانستن برخی غذاها، راهی بود برای دور کردن اینان از بت پرستی و عادتهای بد.

به طور کلی شریعت (فقه و احکام دینی) رهایی بخش نیست، یسوع احکام را آسان کرد;از این رو، افتخار کردن به اعمال مربوط به ختان، سبت و غذاها بی معناست.

مقاله شانزدهم: مردم بت پرست جایگزین یهود شدند

بنی اسرائیل طاعت پروردگار را رد کردند، از این رو خوار شدند و مسیح آمد و همه از خیر وبرکت او بهره مند شدند و خداوند ملتهای بت پرست را به جای یهود برگزید و آنان مردمان امینی برای خدا شدند.

مقاله هفدهم: مسیح پسر خدا

لقب «خدا» بر صدیقانی چون موسی اطلاق شده است; لقب «پسر خدا» نیز بر افرادی اطلاق شده است; پس چرا ما از منطبق کردن لقب «پسر خدا» بر مسیح می ترسیم. خدا بزرگ است به خاطر انسانها و آنگاه که آنها را آفرید از داشته های خود هیچ چیز را از آنها دریغ نکرد.

مقاله هجدهم: ترک تزویج، و قداست (ترک همسر پس از رهبانیت)

یهود، ترک تزویج را رد می کند، با این استدلال که برکت با زاد و ولد در ارتباط است.نویسنده جواب می دهد که یک انسان شایسته در نظر خدا از هزار فرد ناصالح بهتر است. نوح از تمام نسل معاصرش و موسی از تمام افراد قوم خود برتر بوده است. موسی پس از آنکه خدابا او سخن گفت، از زندگی زناشویی دوری گزید.

شکی نیست که ازدواج خوب است، ولی ترک آن بهتر است.

مقاله نوزدهم: خطاب به یهودیانی که می گویند دوباره کنار هم گرد خواهند آمد

نویسنده به تاریخ مراجعه می کند و دو بازگشت یهودیها را از تبعیدگاه یادآور می شود وبازگشت سوم را محال می شمرد; زیرا بنی اسرائیل به بت پرستی روی آوردند و دچارقساوت قلب شدند.

مقاله بیستم: کمک به فقیران

صدقه گناهان را از بین می برد.

مقاله بیست و یکم: رنج و محنت

مسیحیان دچار رنج و عذاب حاکمان می شوند و بت پرستان و یهودیان آنها را شماتت می کنند. افراهاط می گوید: خداوند برای رنج کشیدگان، پاداش ابرار را در نظر گرفته است.یسوع نیز در رنج بود. و هر که در رنج باشد، روح یسوع در او وجود دارد.

مقاله بیست و دوم: مرگ و لحظات پایانی

مرگ، پایان نیست، آغاز است. نویسنده مؤمنان را به یادآوری مرگی که بهره مندیهای این دنیا را از بین می برد، تشویق می کند. مرگ بر گنج صدیقان تسلطی ندارد. در قیامت سرنوشت نیکان و بدان مشخص می شود و همه جزای خود را خواهندگرفت.

مجموعه سوم

این مجموعه که به پایان نرسیده و ناتمام مانده است، تنها یک مقاله را در بر دارد که عنوان آن «ویژگی انگور» است. دنیا به برکت صدیقانی که ویژگی برکت در خوشه انگور هستند، ثابت و پایدار مانده است. اگر صدیقان از میان بروند، عالم از بین می رود و البته اگر توازن عالم ازبین برود، نماز و دعای قدیسان نیز وزنی نخواهد داشت و همین است که موجب اجابت دعای ابرار در شرایطی خاص می شود; ولی نباید نا امید شد; چون همیشه در جهان ابراری هستند که عامل به هم پیوستگی و غنای هستی اند. با کشته شدن مسیح خاصیت انگور نیزاز آن گرفته شد و انگور مایه فساد و ویرانی گردید.

فصل ششم: افراهاط و کتاب مقدس

آیات مورد استشهاد: مقالات آکنده از آیات کتاب مقدس است. برخی تعداد آیات مورداستشهاد در مقالات را 987 آیه از عهد قدیم و 753 آیه از عهد جدید دانسته اند.

افراهاط ظاهرا در عهد قدیم به تورات عبری با ترجمه سریانی قدیم (نشر یافته توسطکیورتون انگلیسی) یا نسخه سینائی رجوع کرده است. البته در موارد متعددی با تکیه برحافظه اش اسنادهایی را ذکر کرده است که درست نیست. اما در عهد جدید، وی به انجیل جامع چهار انجیل، معروف به دیاتسارون (تدوین شده در قرن دوم میلادی) مراجعه کرده است; البته متن سریانی این نسخه مفقود شده است.

شخصیتهای کتاب مقدس

نام بسیاری از شخصیتهای کتاب مقدس در مقالات آمده است; برخی از آنها عبارتند از:

آدم: خدا او را از خاک زمین آفرید. هیچ کس به او آبستن نشد... خدا در باب درخت به اوسفارشی کرد، ولی شیطان او را گمراه کرد و حوا او را فریب داد... از فردوس طرد شد و او رالعنت رسید، ولی مسیح مجد را به او برگرداند.

نوح: مردی بود نیک، کامل و متواضع، در میان نسلی فاسد. خدا او را از توفان حفظکرد... احساس کرد نسلی فاسد رو به افزایش است، پس از ازدواج سر باز زد تا نسلش با نسل قایین (قابیل) مخلوط نشود ...

ابراهیم: ... ابراهیم قبل از هر چیز با ایمانش شناخته می شود... پسرش بزرگ شد. خدا ازاو خواست وی را تقدیم کند. او پسرش را گرفت، در بند کرد و به مسلخ برد. خدا از او راضی شد... ابراهیم نه تنها پدر یهودیان، که پدر همه ملتهاست. او در راس مؤمنان، ابرار وپرهیزکاران قرار دارد.

موسی: ... نماز موسی او را از دست فرعون نجات داد ... از زمانی که خدا با او سخن گفت،از زنان دوری جست... خدا با او دهان به دهان سخن گفت. از این رو، کلام او به گونه ای ظاهرشد که گویا از دهان خدا خارج شده است... همین فخر موسی را بس که نمونه مسیح بود...

داود: ... خدا را دوست داشت ولی یک بار اشتباه کرد. به اشتباهش اقرار کرد، پشیمان شد و خدا از اشتباهش گذشت...

تفسیر کتاب مقدس

شیوه افراهاط در تفسیر کتاب مقدس شیوه ای «نظری » نیست، آنچنان که فلاسفه بدان می پردازند. بلکه او تعالیم پدران کلیسا را نقل می کند; وی همواره شاگرد کتابهای مقدس است و همیشه برای گفته هایش شواهدی از آن می آورد.

میان تفسیر او و تفسیر یهودیها از کتاب مقدس شباهت زیادی وجود دارد. برخی این رادلیل آن دانسته اند که وی شاگرد مطیع یهودیها بوده است; ولی واقعیت آن است که وی معلومات خود را از دو سرچشمه گرفته است: محیط یهودی زده فلسطین، که معبر ایمان مسیحی بوده، و دیگر، محیط یهودی زده فارس در قرن چهارم، که زمینه ساز تلمود بابل بوده است.

در مورد عهد قدیم هم اتفاق نظر وجود دارد که باید طبق شیوه های سنتی و موروثی کاتبان یهودی تفسیر شود، ولی در هر حال افراهاط مسیحی است، نه یهودی و از این رو،برای شریعت در خلاص و نجات ارزشی قائل نیست.

فصل هفتم: افراهاط; ایمان و عقیده

یکی از عبادت پیشه گان از افراهاط سؤالهای متعددی کرده و در این سؤالها ارکان ایمان خودرا چنین بیان نموده است:

«من اعتقاد دارم که خدا یکی است. همو در آغاز، آسمان و زمین را آفریده است;جهان را با نظامهایش زینت داده است و انسان را بر صورت خود خلق کرده است; قربانی هابیل را پذیرفته است; احنوخ را منتقل کرده است; زیرا احنوخ او راخشنود ساخته است; نوح را به خاطر تقوایش مورد حمایت قرار داده است;ابراهیم را به خاطر ایمانش برگزیده است; با موسی به خاطر فروتنی اش و نیز باهمه پیامبران دیگر سخن گفته است و سر انجام مسیحش را به دنیا فرستاده است ».

افراهاط در پاسخ او باورهای مشابهی طرح می کند:

«این همان ایمان است.انسان به خدا، سرور همگان، ایمان می آورد. خدا آسمان وزمین و دریاها و هر آنچه در آنهاست را آفرید; انسان را بر صورت خود ساخت;به موسی شریعت را بخشید; روحش را بر پیامبران نازل کرد و مسیحش را به جهان گسیل داشت تا انسان به انگیزش مردگان و سر تعمید ایمان بیاورد. این،ایمان کلیسای خداست و این گونه انسان از نگاه داشتن اوقات، سبتها، ماهها،سرنوشت، فال، قیافه شناسی و نوشته ها (ورد و دعا نویسی) نجات می یابد، و اززنا، امور مربوط به بدن، تعلیمات بیهوده ای که ابزار شیطان است و نیز از فریب خوردن و از زشتیها باز می ماند; گواهی دروغین نمی دهد و با دو زبان (منافقانه)صحبت نمی کند. اینها کارهای مربوط به ایمانی است که بر صخره حقی که مسیح است، استوار شده است; همان که همه بنیانها بر آن بنیاد شده است ».

هنگامی که حکیم پارسی مقالاتش را نوشت، ده سال و اندی از مجمع نیقیه (325 م.)گذشته بود، ولی تعابیر ایمانی به کار رفته در مقالات از مصوبات این مجمع الهام نگرفته است. افراهاط نه در معرض بحران آریوسی قرار گرفته بود و نه از تصمیمات نیقیه اطلاع داشت; چون کلیسای وی سریانی بوده و سم فلسفه یونان را نچشیده بود.

فصل هشتم: لاهوت در نظر افراهاط

الله: «اگر بخواهیم از او سخن بگوییم، نمی توانیم و اگر بخواهیم در او غور کنیم، آسیب به ماخواهد رسید» «... خواستیم بر تو احاطه پیدا کنیم، نتوانستیم، و خواستیم با تو روبه رو شویم،ولی چیزی شبیه تو نیست. چشم انداز تو پنهان، توانایی ات زیاد و عظمتت نهان است ».

با این همه، انسان از خدا دور نیست. خدا در انسان و انسان در خداست. خدا نیاز دارد تازندگی را به آنانی که بدان نیاز دارند ببخشد.

«ما تنها می دانیم خدا یکی است; مسیحش یکی است. روح یکی است; ایمان یکی است وتعمید یکی است ».

ایمان به وحدانیت خدا، موضوع سفارش اول و مبدا همه چیز است و باید آن را در برابربت پرستان و در برابر مانی - همو که تعلیمات گمراه کننده اش را در دو مبدا قرار می دهد -اعلام کرد. یگانگی خدا با شایستگی او مرتبط است. او بی حد و حساب از گنج پایان ناپذیرش می بخشد. آنچه که خدا می دهد، او را فقیر نمی کند. بلکه او حتی از دادن اسم لاهوت به بشر ابایی ندارد. نامهای خدا از وجوه ارتباط او با انسان حکایت می کند. خدا«صباؤوت » یعنی تواناست; چون با بدان می جنگد; چون متعلق ایمان انسان است، «الله » است و چون مهربان است، «یهوه » نامیده می شود و ...

سه نام والا و شکوهمند دیگر نیز وجود دارد که بر بالای سر تعمید شده خوانده می شود:پدر، پسر و روح القدس. ثالوث مقدس در تشکیل مجمع نیقیه و اعلامیه آن نقشی اساسی داشته است، اما در ارکان ایمانی افراهاط سخنی در باب روابط مستقیم میان اقنومهای سه گانه نمی بینیم. افراهاط تفکیک میان ماهیت و اقنوم یا شخص را مطرح نمی کند. وی مانندفیلسوفان یونانی نیست و در پی بررسی ماهیت خدا بر نمی آید.

روح و مسیح: روح در هر مکانی حاضر است، در همه پیامبران حضور داشت و سرانجام در مسیح آرام گرفت. عطیه روح در طی 63 سال نسل حرکت کرد تا به مسیحی رسید که درخویشتن همه نمونه های عهد قدیم را جمع کرده بود. مسیح روح پدر را پذیرفت و آن را برهر کسی که مانند وی ممسوح شود و به صورت او در آید افاضه می کند. روح یعنی اشتراک انسان و خدا اشتراکی که در یسوع کامل است و در دیگر انسانهایی که روح او را می پذیرند، به صورت محدود وجود دارد. همان روحی که در خداست در انسان هم هست.

قیامت: قیامت یعنی پیروزی مسیح بر شیطان و نیروهایش.

لعنتی که بر آدم و نسل او حتمی گشت، انسان را به سمت مرگ سوق داد، ولی مسیح تسلیم مرگ نشد; همه باید در زندگی خود مجاهده کنند تا بتوانند بر مرگ غالب شوند.

تعمید و افخارستیا: افراهاط اعمال و آداب تعمید را به صورت مادی تصویر نمی کند،بلکه ما را به شناختی روحانی رهنمون می شود.

مؤمنان هنگام غسل در آب و نوشیدن آن و خوردن نان و شرابی که بدن و خون مسیح است، در حقیقت با او یکی می شوند.

خلاص و نجات نیز بازگشتی است به فردوس که با مسیح تحقق می پذیرد.

حرکت ایمان: طبق تعلیمات افراهاط - که مطابق مضمون رساله پولس به اهل غلاطیه است - در سیر روحانی، انسان از چهار چیز آزاد می شود: از اعمال دینی تابع شریعتهای زمانی (ساعتها، سبتها، زمانها و آغاز ماهها)، اعمال پنهان (فال، قیافه شناسی و سحر)،شهوات جنسی و امیال آشوب طلبانه (فسق و فجور) و روابط آمیخته با خشم و بدرفتاری بادیگران.

اعمال ایمانی با توبه شکوفا می شود. ما باید پیشاپیش با مسیح بمیریم و مانند او زندگی کنیم.

فصل نهم: انسان در نظر افراهاط

تعریف خاصی از انسان در نوشته های افراهاط به چشم نمی خورد. وی قدم به قدم به حقیقت انسان نزدیک می شود و با تبیین وجوه مختلف این موضوع، در پی تبیین آن برمی آید. به نظر او، اگر بخواهیم به عمق وجود انسان دست بیابیم، باید به جنبه های مختلف او نظر کنیم و این کار دشواری است. انسان یک کل تفکیک ناپذیر است.

آدم و انسان: خدا تنها آدم را از خاک آفرید و از پهلوی وی حوا را آفرید، سپس حیات ازنسلی به نسل دیگر منتقل شد. از این رو انسان، نام، سرشت و ضعف پدرش را داراست ونفرینی که آدم را گرفتار ساخت، به نسل او هم انتقال یافت. همین طور برکت نیز به فضل انسانهای صدیق، از پدران به فرزندان به ارث رسید.

نفس: نفس هدف اعمال انسان است و به واسطه آن انسان می شکفد و حرکت می کند.در نفس، عقل، حریت و مسئولیت در هم می آمیزند.

انسان داری نفسی است زنده، که امکان تشخیص خوبی و نیز سقوط در گناه را برای اوفراهم می آورد و به او امکان گزینش خیر و شر را می دهد.

روح: روحی که در انسان است، مشارکتی است در روح خدا.

جسد: از آغاز، شیطان با فرزندان آدم مبارزه کرد و همه را جز مسیح مجروح کرد.جراحت بدن، ناشی از گناهان است. بدن در حقیقت همان انسان است.

جسم انسان یا گوشت: جسم درد و رنج را تحمل می کند و مانند گوشتی که خوراک انسان و حیوان است، ملموس است. می توان لباس جسم را برداشت، ولی چونان روح عمل کرد.

قلب: جسد، بعد خارجی انسان، و قلب، بعد عمیق و مرکز این موجود زنده است. خدا به قلب می نگرد قلب می تواند به خدا نزدیک شود، یا از او دور شود. قلب آدمی می تواند به مقدسترین مقدسها، قلب آسمان و گنجینه حکمت تبدیل شود.

خواب نفس: مرگ نیکان، خوابی بیش نیست و بدن آنها اگر چه در ظاهر از بین می رود،ولی در ذات خود امکان گردهم آمدن و به پاخاستن را داراست. هویت بخش انسان، نفس اوست که باقی می ماند.

پی نوشت:

1) مطالب آتی عینا از کتاب «افراهاط » گرفته شده است و لزوما بیانگر دیدگاه تلخیص کننده نیست.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان