رابطه نژاد و فرهنگ؟
همه نژادهای بشری، در صورت فراهم شدن شرایط اجتماعی و اخلاقی مناسب می توانند از تمامی خصوصیات انسانی برخوردار باشند .
در وضع کنونی علوم، مطلقا نمی توان برتری یا فروتری عقلانی نژادی را نسبت به نژاد دیگر، مسلم دانست . هرگاه بکوشیم تا اختلافهای زیست شناسی نژادها را بر مبنای قابلیت های روانی ویژه، تعریف کنیم، چه آنها را به صورت مثبت و چه به صورت منفی، نشان دهیم، در هر دو حال، از حقیقت علمی به دور افتاده ایم (1) .
بنابر استعداد خدادادی، هر فرد و هر ملتی از استعداد طبیعی بهره مند است و با توجه به مقتضیات محیطی و تربیتی، می تواند آن را بارور ساخته و نضج دهد و به مقام شایسته انسانی خود برسد .
اگر علم و فرهنگ، موروثی ملتها می بود، هرگز اختلاف حالات اجتماعی ملتی در تاریخ، رخ نمی داد . اینکه می بینیم مثلا همین عربها در تاریخ از بیابان گردی و عقب ماندگی مطلق به تمدن درخشان می رسند و از آن مرحله به قیادت و رهبری انسانها در علم و فرهنگ نائل می شوند، دلیل بارز این حقیقت است که جوامع هم، بمانند افراد در دگرگونی شرایط و اوضاع اجتماعی، در اثر تعلیم و تربیت، حالات گوناگونی را به خود می گیرند .
اعجاز اسلام
سخن این است که آئین اسلام به عنوان آئینی الهی، دینی است استعداد پرور و علم گستر، و در هرجا و در میان هر ملتی که نفوذ کرده آنها را تغییر داده و فرهنگ و تمدنشان را دگرگون ساخته و استعدادشان را شکوفا نموده است .
این استعداد پروری و شکوفائی ذوق، در مرحله اول در میان خود عربها رخ داد و به قول استاد محمد رضا حکیمی: «نفوذ و پیشرفت یک دین با مرام به چند عامل نیازمند است: فکر، فداکاری، امکانات و پیروان . در دین اسلام، فکر را قرآن کریم داد . فداکاری در راه آرمان را خود «عرب » تحمل کرد، امکانات مادی بیشتر از ثروت خدیجه علیها السلام بود (2) و اما یاران پیامبر به جز - یکی و دو تن - همه عرب بودند .
اعراب بودند که در رکاب پیامبر جنگیدند و یاران و اصحاب ائمه که معارف اسلام را آموختند و یا مجاهدت های بسیار آن را منتشر کردند، جز اندکی عرب بودند . بیشترین و قدیمترین شاعران بزرگ شیعه، سخنگویان حق و نشردهندگان ایده ئولوژی اصیل اسلام، عرب بودند» .
بیشتر کسانی که در طول قرون نخستین اسلامی، برای زنده کردن اسلام، قیام کردند و جان دادند . سادات، یعنی از اولاد پیامبر بودند و این گروه، جز اندکی همه و همه عرب بودند (3) . در حالی که می دانیم وضع عرب پیش از ظهور اسلام چگونه بوده است .
آنچه مهم است، انقلاب و تحول اجتماعی و جهش فکری است که چنین جامعه عقب مانده ای را در اثر تربیت و استعدادپروری خود توانسته است از جهل و غفلت بیرون آورد و به مرتبه علم و فرهنگ و فضیلت و اخلاق برساند و چنان تحول و جهشی ایجاد نماید که امتی عقب مانده، خود قافله سالار ملتهای دیگر شود .
برخورد منصفانه و نقد دور از تعصب اندیشه ها
یکی از نشانه های بزرگواری امتی در ایجاد تمدن و فرهنگ گسترده و در عین حال، عامل بقای آن، سعه صدر، وسعت اندیشه و برخورد منصفانه و دور از تعصب نسبت به همه اندیشه ها و تفکرات است .
خوشبختانه، این ویژگی در تعالیم اسلامی و فلسفه قرآنی ، به طور کامل وجود دارد . اگر ما، به فرض، انتقادات امام محمد غزالی را نسبت به فلسفه و اندیشه های عقلانی نادیده بگیریم که از افکار فلاسفه نسبت به ایمان مردم واهمه داشته، از همین رو، با تعصب خاصی (تکفیر فلاسفه) [و آیا تکفیر می تواند جلوی اندیشه را بگیرد؟!] . از افکار فیلسوفان انتقاده کرده است . با وجود این، خود غزالی، بینش عارفانه ویژه ای در جهان اسلام به وجود آورد و فضای فکری گسترده ای خلق کرد . در اینجا بجاست که گفته فیلسوف اسلامی «ابن رشد» را در نظر آوریم:
«در مطالعه سخن دیگران، وظیفه ما این است که بنگریم و ببینیم آنچه می گویند و در کتابشان آن را اثبات می کنند، اگر موافق حق باشد، آن را بپذیریم و گوینده را سپاس گوییم (اگرچه صاحب آن سخن، غیر موافق دین ما باشد) و اگر گفته اش، غیر موافق حقیقت باشد، اشتباهش را بر او نمایانده و عذرش خواهیم » (4) .
مجموعه این عوامل سبب شد که اسلام، مسلمانان را بی تعصب، تربیت نماید و فضایی جهت پرورش دانشمندان به وجود آورد . در این فضا بوده است که حکمت یونانی، نجوم هندی و دیگر منابع فرهنگی را به وسیله مترجمان زبردست ترجمه شود و آن چه به سود جامعه نو اسلامی بود، انتقال دهند . [خذ ما صفاء دع ما کدر] .
در بین مسلمین، سبب عمده حصول آنچه «معجزه اسلامی » خوانده می شود بی هیچ شک، ذوق معرفت جویی و حس کنجکاوی است که تشویق و توصیه قرآن و پیامبر، آنرا در میان مسلمانان، برانگیخت . و کثرت علماء، اطباء و مترجمان در عهد عباسی، شاید این سؤال را به خاطر بیاورد که آیا همه اینان عرب بوده اند؟!
جواب معروف ابن خلدون در مورد این دوره می تواند صادق باشد (نه به صورت کلی، چنانکه خواهیم گفت) وی می گوید:
«حملة العلم اکثرهم العجم » «چنانکه در سراسر تمدن اسلامی، در بین کتابهای طب و نجوم و فلسفه نیز بعضی آثار مهم هست که عربی است اما به دست غیر مسلمانان انجام شده است (صابئین، یهود و نصاری) با این همه نه این آثار، غیر اسلامی محسوب می شود، نه علمای عربی نویس را که غیر عرب هستند، «عجم » نامیده می شود .
از آنجا که در جاهائی که منشا و مولد این علماء مشهور عصر عباسی، (خوارزم، فرغانه، فاراب، سند) در پیش از اسلام، نشانی از فعالیت علمی وجود نداشت . و وقتی این جوش و هیجان برای کسب علوم اسلامی است، آیا آن را باید به حساب «نژاد و اقلیم » گذاشت (5) .
اگر در این میان تمجیدی هست، باید آنرا به حساب «اسلام » گذاشت، نه نژاد و اقلیم و نه از خاصیت روحی و ویژگیهای نژادی و تجلیات روانی ملی . جا دارد که همان سخن نخستین مان را تکرار کنیم که همه نژادهای بشری در صورت وجود شرایط اجتماعی و اخلاقی معین می توانند از تمام خصوصیات انسان برخوردار باشند . اعراب قبل از اسلام و الجزائر قبل از جنگ، دو نمونه و گواه صدق این مدعا هستند که اولی با پذیرش اسلام، استعدادش شکوفا گردید و اعراب جاهلی به امتی متعالی بدل شد و دومی، از بردگی استعمار به صورت ملت آزاده در آمد .
در این سخن، بر این باوریم که تمدن اسلامی، جهان وطنی است و همه ملتها، در ترکیب و ایجاد آن، سهم وافری دارند، حتی غیر مسلمانان و از آن هیچ قوم و نژادی خاص نیست، برای مثال، ایرانیان مؤسس آن باشند و عربها فاقد تمدن و جیره خوار آنها . بلکه اگر به انصاف بنگریم، اعراب تازه مسلمان شده که استعدادشان به تربیت شکوفا گردیده، در واقع، «سپاه ترویج » این آئین جدید انسان ساز و فرهنگ ساز بوده و پیام آن را به دیگر ملتها، رسانیده و آنان را از یوغ بردگی و اسارت اوهام و خرافات ادیان، آزاد کرده است .
نقد نظریه ابن خلدون
در این میان، گفته علامه «ابن خلدون » ، بسی عجیب می نماید که «اکثر حمله علم را غیر عرب (عجم) و ایرانی می داند و می گوید: «از امور عجیب یکی این است که حاملان علم در اسلام، بیشتر، از عجم بودند، خواه در علوم شرعی و خواه در علوم عقلی و اگر در میان علماء مردی در نسب عربی بوده و در زبان و جای تربیت و پرورش از عجم شمرده می شد و این از آن روی بود که در میان ملت اسلام در آغاز امر، علم و صنعتی، بنا به مقتضای سادگی آن وجود نداشت و احکام شریعت و اوامر و نواهی خداوند را رجال، سینه به سینه نقل می کردند و آن را از «کتاب و سنت » می گرفتند .
فنون، نتیجه تمدن است و عرب، دورترین مردم، از آنند . پس علوم خاص نواحی متمدن گشت و عرب از آن دور ماند . متمدن ترین این عهد، همه عجم; یا از کسانی بودند که در معنی از آن دسته شمرده می شوند: یعنی موالی و اهل فارس ... (6) .
این عبارتها از ابن خلدون بیان کننده آن است که ایرانیان، بنیانگذاران تمدن اسلامی بوده اند و دیگر مسلمانان به ویژه عربها چندان سهمی در این فرهنگ و تمدن اسلامی ندارند .
بر این بیان، اشکالات چندی وارد است که در نقد این گفتار، باید به آنها اشاره کرد .
نقد نظریه
1 . تمدن اسلامی یک تمدن ترکیبی است که همه مسلمانان، در خلق و ایجاد آن، سهم دارند و خدمت کرده اند . اگر چه نسبت این سهم و خدمت متفاوت است، اما نه چندان که ملتی صاحب همه چیز باشد و ملتی فاقد همه چیز .
2 . درست است که بسیاری از علمای بزرگ اسلامی، در اصل از عجم و غیر عرب می باشند و در علوم اسلامی، کتابهای مفید و ارزنده ای تالیف کرده اند، اما نباید، این نکته را فراموش کرد که این دانشمندان بیشتر مسلمان بوده اند تا یک قوم با ویژگیهای قومیت خود، و زبان عربی را به عنوان زبان اسلام فرا گرفته اند و در تعلیم و تربیت، اسلامی، تربیت یافته اند و آن چنان با فرهنگ اسلامی اختلاط یافته و امتزاج پیدا کرده اند که گوئی از اصل نژاد خود، جدا گشته و فاصله گرفته اند و نژاد چندان برای آنها، مطرح نبوده است .
و این بسیار بدور از انصاف است که شخصیتی را که در پرتو تعلیم و تربیت خاص، پرورش یافته و امروز با آن فرهنگ زندگی می کند، از آن فرهنگ جدا ساخته و به اصل و ریشه و تبار او نسبت دهیم . در فرهنگ اسلامی سلمان فارسی، صهیب رومی، و بلال حبشی، پیش از آنکه: ایرانی، رومی یا حبشی باشند، مسلمانند .
3 . بسیاری از علماء و ائمه مذاهب و کل امامان شیعه و شاگردان آنها عرب بوده اند، قبل از آن که با عجم ها ارتباطی داشته باشند .
«مالک بن انس، شافعی، ابن حنبل » از مذاهب چهارگانه، زید بن علی و امامان شیعه زیدی، «عبدالله بن عباس » ، «معاذبن جبل » ، و علی بن ابی طالب علیه السلام و تمامی امامان شیعه اثنا عشری و هزاران نفر از یاران و اصحاب آنها که ناقل علوم و فرهنگ اسلامی به ملتهای دیگر هستند، عرب بوده اند .
اینک نمونه ای از نوع دانشمندان عرب که سهم وافری در تمدن اسلامی داشتند، می آوریم:
دانشمندان مشهور عرب
در اینجا، برای نشان دادن سهم عرب در دانش و تمدن اسلامی، آثاری از دانشمندان عرب را که به زبانهای لاتین و عربی، ترجمه شده و مایه افتخار اسلام و نشر دانش و اندیشه در جهان گشته و از آثار عالمان و متفکران مسلمان عرب است، می آوریم:
1 . سعید بن جبیر واسطی (95 هجری) از مفسران معروف .
2 . کمیت بن زید اسدی (126 هجری) خطیب، فقیه، حافظ قرآن و شاعر دینی .
3 . محمد فرازی غطفانی اسدی (161ه) عالم نجوم معروف و مؤلف زیج فرازی و سند هند کبیر .
4 . خلیل بن احمد فراهیدی (175ه) عالم نحو، فقه اللغة عرب، واضع علم عروض و استاد سیبویه .
5 . محمد بن ادریس شافعی (204ه) فقیه و عالم معروف فقه شافعی .
6 . هشام بن حکم کندی شیبانی (200ه) دانشمند جامع شیعه .
7 . ابن هشام - عبدالملک - (216ه) مؤلف سیره پیامبر .
8 . ابوالهذیل علاف - محمد - (226ه) از علمای معتزله .
9 . ابن سعد کاتب واقدی (230ه) مؤلف طبقات الکبیر .
10 . یعقوب بن اسحق کندی (250ه) نخستین فیلسوف مسلمان .
11 . ابوعثمان جاحظ، ادیب، متکلم، مؤلف ابیان و اتبیین (255ه) .
12 . تبانی - ابوعبدالله (317ه) از ستاره شناسان مسلمان .
13 . ابوعثمان دمشقی (320ه) ریاضیدان، و از مترجمان آثار علمی به عربی .
14 . ابوالحسن اشعری (324ه) متکلم معروف .
15 . ابوالحسن مسعودی (345ه) جغرافیدان و مورخ - مؤلف مروج الذهب .
16 . ابن الاعلم بغدادی (375ه) عالم فلکی، مؤلف زیج عضری .
17 . ابن الندیم - محمد بن اسحاق (385ه) ادیب، کتابشناس مؤلف الفهرست .
18 . ابوالقاسم مسلم مجریطی (مادریدی) - 398ه - محقق ریاضیات، کیمیا، مؤلف زیج خوارزمی .
19 . سید رضی، ابوالحسن محمد (406ه) عالم، ادیب، متکلم مؤلف و گردآورنده نهج البلاغه .
20 . ابوالقاسم زهراوی (306ه) بزرگترین جراح دوره اسلامی .
21 . شیخ مفید، محمد بن نعمان (413ه) عالم بزرگ اسلام .
22 . ابن هیتم بصری (430ه) ریاضیدان، منجم، طبیب، فیزیکدان اسلامی .
23 . سید مرتضی علم الهدی (436ه) عالم بزرگ شیعه .
24 . خطیب بغدادی، ابوبکر - محمد (463ه) مؤلف تاریخ بغداد .
25 . ابن عبدالله قرطبی (463ه) محدث و مورخ اسپانیایی مؤلف الاستیعاب .
26 . ابن باجه (ابن الصائغ) قرطبی (533ه) فیلسوف، ستاره شناس و طبیب .
27 . ابن رشد ابوالولید (595ه) بزرگترین فیلسوف مسلمان .
28 . جابر بن افلح اسپانیائی (سده ششم) ستاره شناس، ریاضیدان مسلمان .
29 . ابن اثیر جزری - عزالدین علی (630ه) مورخ معروف .
30 . ابن فارض مصری (632ه) شاعر صوفی معروف .
31 . ابن البیطار اسپانیائی (646ه) گیاه شناس .
32 . ابی الحدید عزالدین (655ه) ادیب، شاعر، مورخ معروف .
33 . ابن ابی اصبیعه دمشقی (ابوالعباس 668ه) طبیب و استاد معروف .
34 . علامه حلی - یوسف بن مطهر - (726ه) فقیه معروف .
35 . ابوالید ابن خلدون - عبدالرحمن - (808ه) فیلسوف اجتماعی ...
و صدها دانشمند دیگر که همگی به فرهنگ و تمدن اسلامی خدمت کرده اند .
4 . احتمال می رود که حدیث معروف که «اگر علم در ثریا باشد، عده ای از مردم فارس به آن نائل آیند» حدیث جعلی باشد که در دوره شعوبیه جعل شده است . به خصوص اینکه در بعضی روایات «لو کان الایمان فی الثریا» ذکر شده است .
از مجموعه این شواهد به نظر می رسد که ابن خلدون، در تعبیرات خود، غیر واقع بینانه و مبالغه آمیز باشد .
نتیجه اینکه اگر بخواهیم: تمدن اسلامی را به ملتی نسبت دهیم، باز باید تکرار کنیم که، نه عربی است نه هندی، نه ترکی و نه ایرانی، بلکه اسلامی است که در عین حال جامع همه اینها است (7) .
پی نوشت:
1) نژاد و تاریخ: «لوی استروس » ، ترجمه ابوالحسن نجفی - ص 17 - پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران - 1358 .
2) البته امکانات مالی حضرت خدیجه در دوران دعوت و فعالیت پیامبر اسلام در مکه بود .
3) دانش مسلمین: محمد رضا حکیمی، ص 56، دفتر نشر فرهنگ اسلامی .
4) فجر الاسلام: احمد امین، ص 142، چاپ نهم، 1964، مکتبة النهضة المصریه .
5) عبقریة العرب فی العلم و الفلسفه: عمر فردخ، ص 36، دار الکتاب العربی، بیروت، 1990م .
6) کارنامه اسلام: دکتر زرین کوب، ص 76، مقاله محمد خاتم پیامبران .
7) تبارات ثقافیة بین العرب و الفرس: دکتر احمد محمد الحوفی، ص 269، دارالنهضة المصریة، 1388 .