ماهان شبکه ایرانیان

فریبنده تر از الگوی توسعه لرنر

این مقاله، رویکردی انتقادی است به الگوی «جامعه اطلاعاتی» و همزاد آن؛ «جهانی سازی» ادعای اصلی این مقاله، آن است که حدود ۴۵ سال پیش از ارایه الگوی مشهور توسعه جهان سوم توسط دانیل لرنر؛ جامعه شناس و نظریه پرداز آمریکایی، توسعه و داعیه جهان شمولی آن، و نزدیک به ربع قرن پس از به چالش کشیده شدن این الگو ازسوی برخی صاحب نظران منتقد جهان سوم و نیز پاره ای ...

این مقاله، رویکردی انتقادی است به الگوی «جامعه اطلاعاتی» و همزاد آن؛ «جهانی سازی» ادعای اصلی این مقاله، آن است که حدود 45 سال پیش از ارایه الگوی مشهور توسعه جهان سوم توسط دانیل لرنر؛ جامعه شناس و نظریه پرداز آمریکایی، توسعه و داعیه جهان شمولی آن، و نزدیک به ربع قرن پس از به چالش کشیده شدن این الگو ازسوی برخی صاحب نظران منتقد جهان سوم و نیز پاره ای نظریه پردازان آمریکایی از جمله «اورت، ام. راجرز» در اثر انتقادی معروف خود، تحت عنوان «گذر از الگوی حاکم»، «الگوی حاکم» دیگری در راه است که بسیار جذاب تر، فریبنده تر و حتی مشروع تر از الگوی لرنر جلوه کرده و بر آن است که دستیابی به توسعه، جز از طریق حرکت در بزرگراههایی که طراحان این الگو برپا کرده اند، میسر نیست.

یادآوری می شود: این مقاله عیناً در دومین سمینار میان منطقه ای کشورهای آسیای مرکزی- غربی ارایه شده است.

فریبنده تر از الگوی توسعه لرنر

الگوی جدید توسعه که اینک چگونگی پیشبرد آن در دستور کار مهم ترین اجلاس بین المللی آغاز هزاره سوم یعنی «اجلاس جهانی سران درباره جامعه

اطلاعاتی» )WSIS( قراردارد، چیزی نیست جز ایجاد جامعه اطلاعاتی در گستره ای به وسعت زیست بوم انسان.

الف - مقدمه

این مقاله، به هیچ روی درپی نفی یا نادیده انگاشتن فرصت ها و دستاوردهای مثبت جامعه اطلاعاتی، همچون ظرفیت های بالقوه آن برای بسط و تعمیق دموکراسی و مردم سالاری، آزادی بیان، تسریع فرآیند توسعه، ارتقای کیفیت زندگی، ایجاد فرصت های گفت وگو برای اکثریت خاموش جهان، بالابردن قدرت و تأمین حق انتخاب های دموکراتیک، تأمین حق دسترسی آزاد و همگانی به اطلاعات، تقویت مشارکت اجتماعی و به اشتراک گذاری تولید علم وفناوری نیست، اما درعین حال براین باور است که بویژه کشورهای درحال توسعه می بایست در برابر این دستور جدید جهانی برای توسعه کاملا هوشیار و واقع بین باشند و پیشبرد جامعه اطلاعاتی را به عنوان مفهوم و چهره دیگری از پروژه جهانی سازی، مورد نقد و کنکاش قرار دهند. به بیان دیگر، پیشنهاد اصلی این مقاله، آن است که سران کشورهای در حال توسعه و نیز سران آزادیخواه کشورهای غیرآمریکایی، اجلاس ژنو را به عرصه تعامل این دو دیدگاه یعنی نگرش های مطلقاً خوش بینانه و افراطی پیرامون جامعه اطلاعاتی در برابر رویکردهای انتقادی تبدیل کنند و سهم خود را در طراحی نقشه توسعه جهان آینده، مطالبه کنند. در عین حال این اجلاس، فرصتی است برای آن که رهبران جهان سوم، ضرورت بازنگری عملکرد و تفکر گذشته خود را در طراحی و اعمال سیاست های داخلی، بیش از پیش احساس کنند و دست به اصلاحات ساختاری به منظور تعدیل گرایش های افراطی داخلی در زمینه پذیرش چشم بسته عضویت در باشگاه جهانی جامعه اطلاعاتی و برخورد خلاق و آگاهانه با این پدیده بزنند، وگرنه، دیر نخواهد بود که نَرد خود را در این «قمارخانه الکترونیک(1)» ببازند.

بی شک، آرمان آزادیخواهان و برخی مجامع بین المللی همچون سازمان ملل متحد، اتحادیه بین المللی ارتباطات دور )ITU( و یونسکو، در طراحی نقشه شکل گیری جامعه اطلاعاتی، در تعارض ذاتی با هدف های طراحان اصلی آن، یعنی آمریکایی ها خواهد بود. پس، همکاری و هماهنگی کشورهای در حال توسعه بویژه کشورهایی که از لحاظ تاریخی و فرهنگی، وجوه اشتراک بیشتری دارند، با یکدیگر و با سازمان هایی چون یونسکو برای شکل دادن به یک الگوی متناوب جدید توسعه یعنی پیشبرد جامعه اطلاعاتی مبتنی بر رعایت تنوع فرهنگها، زبان ها و منافع ملت ها و گروه های اجتماعی با حق برداشت برابر از منابع بشری، ضروری و تعیین کننده خواهد بود. و بالاخره شاید بتوان با کاستلز، همصدا شد: که «قرن بیست و یکم، قرنی تاریک نخواهد بود، نعماتی را نیز که شگفت انگیزترین انقلاب تکنولوژیک تاریخ به اکثر مردم نوید داده است، به آنان ارزانی نخواهد داشت. چه بسا ویژگی آن، سردرگمی آگاهانه باشد».(2)

ب. جامعه اطلاعاتی و جهانی سازی؛ دیدگاه ها و روابط

1. جامعه اطلاعاتی

ظهور جامعه اطلاعاتی که صاحب نظران، آغاز جدی آن را به ابتدای دهه 90 میلادی و بعد از فروپاشی شوروی سابق نسبت می دهند، بیش از هرچیز مرهون گسترش جهانی ارتباطات الکترونیک و ورود اینترنت به ساختار اجتماعی است. اینترنت در واقع، باشگاهی جهانی از کاربران کامپیوتر و بانک های جهانی ایجاد کرد، به نحوی که امروز «غیبت یا حضور در شبکه و پویایی هر شبکه در برابر دیگر شبکه ها، منابع حیاتی سلطه و تغییر در جامعه ما هستند.»(3)

فرانک وبستر؛ جامعه شناس برجسته انگلیسی و صاحب نظر در مباحث مربوط به جامعه اطلاعاتی، در تعریف این مفهوم بر پنج معیار برای تشخیص جامعه اطلاعاتی تکیه می کند: تکنولوژیک، اقتصادی، شغلی، مکانی، فرهنگی. او معتقد است که در دوران حاضر هنوز انفجار اطلاعاتی غیرقابل تردیدی در حال وقوع است و بنابراین، «تصور یک جامعه اطلاعاتی، نا به هنگام است و باید ترجیحاً بر -اطلاعاتی سازی- مناسبات حاکم تأکید نماییم.»(4)

مدافعان جامعه اطلاعاتی در توصیف مزایا و آثار مثبت آن، بسیار گفته و نوشته اند. آنها رشد شبکه های اطلاعاتی و ارتباطات جمعی را، عامل نزدیکی ملت ها و مردم به یکدیگر دانسته و معتقدند، که این امر، به تفاهم متقابل و صلح، میدان خواهد داد. آنها می گویند: «جامعه اطلاعاتی، جامعه ای خواهد بود بی اندازه هماهنگ، دهکده ای که سرتاسر سیاره را شامل خواهد شد. آرمان و کمال مطلوب، همان جامعه شفاف و بی تعارضی است، که با خوداز در آشتی درآمده است.» (5) اما مخالفان جامعه پساصنعتی یا جامعه اطلاعاتی، آن را مرحله ای در تاریخ سرمایه داری می دانند که «با تضادهای خود روبروست».(6) آنان معتقدند که جامعه اطلاعاتی به جای آن که ما را از قیدهای مادی رها سازد، مبارزه برای بقا را شدت می بخشد و انحصار ریشه ای فعالیت اقتصادی را بر ساحت های سیاسی و اجتماعی ما تحکیم می کند. به باور آنها «تکنولوژی های جدید ارتباطی به جای توسعه هماهنگی میان مردم، از خود بیگانگی را تشدید می کنند و نظامی بسیار ناپایدار و بالقوه انفجارآمیز پدید می آورند.»(7)

کنفرانس منطقه ای آسیا. اقیانوسیه که از 13 تا 15 ژانویه 2003 به منظور طرح دیدگاه های این دو قاره، پیرامون اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی )WSIS( در توکیو برگزار شد، در بیانیه پایانی خود موسوم به «اعلامیه توکیو»، جامعه اطلاعاتی را چنین تعریف می کند: «مفهوم جامعه اطلاعاتی این است که شبکه های توسعه یافته تکنولوژی های ارتباطی، اطلاعاتی با فراهم آوردن دسترسی های مؤثر، مناسب و مساوی به اطلاعات و مضامین مناسب با قابلیت دسترسی بالا، می توانندبه مردم در نیل به استعدادهای خود، تسریع توسعه اقتصادی و اجتماعی، بالا بردن کیفیت زندگی، از بین بردن فقر و گرسنگی و تسهیل فرآیند تصمیم گیری های مشارکتی کمک کنند

بدین ترتیب، اگر توسعه را مفهومی در خدمت ارتقای کیفیت زندگی بشر و شکوفایی استعدادهای او بدانیم، نگاه خوش بینانه و مثبت اعلامیه توکیو، پیشبرد جامعه اطلاعاتی به عنوان الگوی توسعه جهان شمول، رخ می نماید. اعلامیه مذکور، البته توصیه ها و شرایطی را برای موفقیت این الگو در منطقه آسیا (اقیانوسیه) بیان می کند، که عمدتاً بر نقش زیرساخت های شبکه های اطلاعاتی و ارتباطی و استفاده از فناوری های مزبور به عنوان نیروی محرک توسعه اقتصادی و افزایش تولید ناخالص ملی از طریق نوآوری های تکنولوژیک و کاهش سطح فقر، تأکید دارد. این اعلامیه همچنین توجه به خصوصیات منحصر به فرد این منطقه را، برای ایجاد جامعه اطلاعاتی، ضروری می شمارد.

اما در رأس سازمان های بین المللی، باید از تلاش ها و مساعی یونسکو و اتحادیه بین المللی ارتباطات دور در جهت پیشبرد اهداف توسعه ای جامعه اطلاعاتی، بویژه برای کشورهای پیرامون، یاد کرد. سازمان های مذکور ضمن پذیرش جامعه اطلاعاتی به عنوان الگوی توسعه جدید، با برگزاری کنفرانس های متعدد در مناطق و کشورهای مختلف کوشیده اند، تا به شناسایی و بررسی چالش ها و فرصت های جامعه اطلاعاتی برای تمام گروههای جوامع و مناطق مختلف جهان، نایل آیند. این سازمان ها در بطن فعالیت های خود، رسیدن به درک کاملی از جامعه اطلاعاتی و مزایا و مشکلات و دستیابی به رهیافت هایی برای از بین بردن «شکاف دیجیتال» را دنبال می کنند.

یونسکو با وقوف به چالش ها و مشکلاتی که جامعه اطلاعاتی می تواند برای مناطق و کشورهای مختلف همراه داشته باشد، در پی دستیابی به قوانین و اصول جهانی قابل اجرا برای حل این مشکلات بوده است، تا از این طریق، به توافق و رضایت بین المللی در رابطه با جامعه اطلاعاتی برسد و در نهایت آن را به عنوان وسیله ای برای توسعه اقتصادی- اجتماعی، موتوری برای رشد و توسعه ستون مرکزی ساخت یک اقتصاد و جامعه جهانی بر پایه علم، معرفی کند. یونسکو حتی از این شعار نیز فراتر رفته و معتقد است که به جای ایجاد جامعه اطلاعاتی باید «جامعه علمی» ایجاد شود، تا از طریق به اشتراک گذاری علم و دانش وگسترش علوم میان مردم، بتوان به اهداف اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی دست یافت.

بنابراین، می توان گفت که اگر اهداف نظری و شعارهای جامعه اطلاعاتی در عمل تحقق یابد یا در اساس قابل تحقق باشد، تصویر آینده زندگی انسان بر کره خاک، قطعاً تصویری انسانی تر، کیفی تر، دموکراتیک تر، صلح آمیزتر، کامیاب تر و عادلانه تر خواهد بود. پیش نویس اعلامیه اصولی که برای تصویب در اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی به وسیله کنفرانس سران مختار اتحادیه بین المللی ارتباطات دور تهیه شده نیز مبین چنین خوشبینی یا دستکم طرح آرمانگرایانه آرزوهای نه چندان در دسترس است. در این اعلامیه، فن آوری های اطلاعاتی و ارتباطی، ابزارهای در دسترس همگان فرض شده است، که «براساس انسانیت مشترک، و با همه تنوع آن در راه رسیدن به جهانی صلح آمیزتر کامیاب تر و عادلانه تر به کار می آیند»(8). تدوین کنندگان اعلامیه با یادآوری عزم مشترک خود، که در اعلامیه هزاره بیان شد، اراده خود را مبنی بر ارتقای مردم سالاری و احترام به حقوق به رسمیت شناخته شده جهانی و آزادی های اساسی از جمله حق توسعه با تأکید بر توسعه پایدار، بازگو کرده اند و از خطر جاماندگی و به حاشیه رانده شدن اکثریت مردم جهان که در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند، ابراز نگرانی کرده اند.

در بیانیه مذکور، احترام به همه آزادی های اساسی و حقوق انسانی، به ویژه حق آزادی عقیده و بیان، و حق دسترسی بدون مانع به رسانه ها و منابع اطلاعاتی، و نیز تعهد به مردم سالاری، وجود رسانه های ارتباطی مستقل، متکثر و آزاد، وفاداری به میثاق های بین المللی در خصوص صلح و امنیت، توسعه پایدار، برابری، همبستگی، مدارا، عزت انسانی، پیشرفت اقتصادی و حفظ محیط زیست به عنوان شرایط ایجاد جامعه اطلاعاتی عادلانه، یاد شده است.

حال سؤال این است که آیا چنین شرایطی در بخش اعظم جهان فراهم است؟ آیا می توان ادعا کرد یا حتی امیدوار بود که جهان در آینده ای نزدیک، چنین شرایطی راتجربه خواهد کرد؟ اگر پاسخ، منفی است، که هست. آیا باید از پیش شرطها گذشت یا از جامعه اطلاعاتی؟ ظاهراً عزم به ایجاد و پیشبرد جامعه اطلاعاتی، هم جهانی است و هم قدرتی جهانی، از آن حمایت می کند. تشکیل اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی، مبین این واقعیت است که ایجاد جامعه اطلاعاتی، دستوری است که برای حرکت کشورها و ملت ها در دهه آغازین هزاره سوم، تدارک شده است. به بیان دیگر، گویی سرنوشت محتوم و مقدر ورود به جامعه اطلاعاتی برای بشریت تشنه صلح، عدالت و پیشرفت، رقم خورده است. اما آیا در این استراتژی جدید، گمشده های بشر، نمایان خواهند شد؟ در شرایط فقدان این عناصر در جغرافیای قلمروزدایی شده جامعه اطلاعاتی، آیا ادعای عبور راه توسعه کشورها از مسیر جامعه اطلاعاتی، قابل تردید نیست؟ آیا در غیاب این عناصر در بخش اعظم جهان، که در اعلامیه اصول، به عنوان «شرط ایجاد جامعه اطلاعاتی»، عنوان شده، توسعه اساساً محقق خواهد شد، آیا جامعه اطلاعاتی خالی از این عناصر کیفی، جامعه ای بی روح، تکنیک زده، در قید حاکمیت ضرورت و درعین حال، توسعه نیافته نخواهد بود؟ پیش از آن که پاسخ این پرسش ها بازگو شود، بررسی اجمالی رابطه جامعه اطلاعاتی با جهانی سازی، ضروری می نماید، چراکه هیچیک از این دو را نمی توان جدا از دیگری، به درستی بازشناخت.

2.جهانی سازی

هر توصیف و تعریفی را که از جهانی سازی یا به تعبیری خوش بینانه جهانی شدن بپذیریم، نقش کلیدی فناوری های نوین اطلاعات و ارتباطات را درآن نمی توان نادیده گرفت، تا جایی که در بخش اعظم ادبیات گسترده ای که در این دو حوزه شکل گرفته، این دو مفهوم یعنی جهانی سازی و جامعه اطلاعاتی غالباً به یک معنا یا در امتداد یکدیگر به کار رفته اند. درواقع با نوآوری ها و تغییرات تکنولوژیک در عرصه ارتباطات، جهانی سازی چه در بعد اقتصادی و چه از منظر ساختارهای اجتماعی، امکان شکل گیری و رشد و نمود، یافته است. جهانی سازی، چه به عنوان «پروژه» یعنی طرح مدیریت شده و چه در قالب پروسه (فرایند خودبه خودی) بر بستر ارتباطات نوین و از مجرای جامعه شبکه ای جریان می یابد.

ای. سیونندان، نظریه پرداز انتقادنگر اروپایی معتقد است: «اگر ماشین دستی، جامعه ای با ارباب فئودال، به بار می آورد و ماشین بخار، جامعه ای با سرمایه دار صنعتی، محصول ریزتراشه هم سرمایه دار جهانی است».(9) سرمایه داری اطلاعاتی سیونندان، فرهنگ پسامدرنیستی را، بیانی از سرمایه داری اطلاعاتی می داند و همچون هات وایرد، براین باور است که روزگاری که به نظر می آمد اینترنت، بیرون از قوانین سرمایه داری قراردارد، کم و بیش به سرآمده است. مانوئل کاستلر نیز الگوی نوین تکنولوژی اطلاعات را موجد بنیان مادی فراگیر آن، در سرتا سر ساختار اجتماعی می داند و براین باور است که «درحال حاضر جامعه شبکه ای درجلوه های نهادی متنوعش، جامعه ای سرمایه داری است.»(10) سرمایه داری از دیدگاه او، دارای ویژگی بارز بنیادین یعنی «جهانی» بودن و سازمان یافتگی پیرامون شبکه ای ازجریان های مالی است. کاستلز، معتقد است که «جهانی شدن و اطلاعاتی شدن که به دست شبکه های ثروت، تکنولوژی، و قدرت انجام می گیرند، جهان ما را دگرگون می سازند.» (11)

بدین ترتیب، می توان گفت که جهانی شدن بدون نوآوری های گسترده درزمینه ارتباطات و داده پردازی، اساساً محقق نمی شد. به بیان دیگر، اطلاعات و ارتباطات را باید به عنوان مصالح جهانی سازی در نظر گرفت. اما جهانی سازی را نیز همچون جامعه اطلاعاتی می توان از دو منظر انتقادی و خویش بینانه نگریست. ازدیدگاه خوش بینانه، جهانی سازی با توسعه قلمرو نفوذ فناوری های ارتباطی و امکان شکل گیری جامعه مدنی مجازی، حرکت به سوی نوعی دموکراسی شهری همراه با کثرت فرهنگی و اقتصادی را میسر ساخته است که درآن کنترل ایدئولوژی فرهنگ توسط دولت های ملی، محدود یا ناممکن می شود، افراط گرایی و خشونت، به تعدیل می گراید، و نهادهای مدنی وعرصه عمومی گسترش می یابند. اما از دیدگاه انتقادی، جهانی سازی به مدد تکنولوژی های نوین ارتباطی، به پیدایی جامعه نظارتی می انجامد، حریم خصوصی افراد به شدت تهدید می شود، تا جایی که انسان یا باید درانزوای کامل زندگی کند و یا درمجاورتی تحمل ناپذیر.

آنتونی گیدنز؛ جامعه شناس برجسته، جهانی شدن را فرایند وابستگی متقابل فزاینده جامعه جهانی می داند و معتقد است که توسعه روابط اجتماعی جهانی، دربردارنده نابرابری های زیاد میان جوامع صنعتی و جوامع جهان سوم است. گیدنز معتقد است:«امروز احساس زندگی در یک جهان تا حد زیادی نتیجه برد بین المللی رسانه هاست.0000 [درچنین شرایطی ] یک نظام جهانی اطلاعاتی (نظام بین المللی تولید، توزیع و مصرف کالاهای اطلاعاتی) به وجود آمده است و بسیاری معتقدند که کشورهای جهان سوم در معرض شکل جدیدی از امپریالیسم رسانه ای هستند.»(12)

تحت تاثیر تحولات ارتباطی و روند جهانی سازی است که سرژلاتوش؛ استاد و محقق برجسته فرانسوی با رویکردی انتقادی، اصطلاح «غربی سازی جهان» را به کار می گیرد.او در کتاب خود، که به همین نام منتشر کرده، نوشته است: «غرب باادغام بخش های مختلف جهان در بازار جهانی، بیشتر شیوه های تولید آنها را تغییر داد. او جهت نظام اجتماعی آنها را ویران ساخت تا این شیوه ها شدیداً به آن وارد شود.»(13) لاتوش، توسعه را نه یک الگوی قابل تعمیم، بلکه بیشتر یک ابزار سلطه جهانی می داند و معتقد است که غربی سازی جهان، بیش از هر چیز، فرهنگزدایی است. یعنی تخریب بی قید و شرط ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و بینش های سنتی، تا در نهایت، تل عظیمی از آهن پاره زنگار رفته، جایگزین شود. او می گوید: «انسان جنوب، بر اثر خواسته ها و تأییدات انگاره اش، تأثیرگذاری نیرومند شهر و الگوهای مصرف مرکز روی زندگی روزانه اش، غربی شده است.»(14) با این وجود لاتوش، پروژه غربی سازی را تا حد زیادی شکست خورده می داند و معتقد است غرب نمی تواند یک فرهنگ فنی و صنعتی ارایه دهد که جهان را از نو افسون کند و بدان معنا بخشد.

علی بغدادی، سردبیر عرب ژورنال که در شیکاگو منتشر می شود، جهانی شدن را «هماهنگی در تولید، طراحی، بازاریابی و امکان های مدیریتی چندگانه باهدف های انحصاری کردن بازار بین المللی»(15) می داند که متضمن دخالت در امور داخلی دولت های جهان سوم و کنار گذاشتن هرگونه قانونی است که از تجارت آزاد ممانعت می کند، بدون آن که ثبات اجتماعی و حاکمیت این دولت ها را در نظر بگیرد.

جهانی سازی در بسیاری از آثار نویسندگان و تحلیل گران غربی و غیرغربی معادل «اطلاعاتی سازی جهان» تلقی شده است، زیرا به گفته یان آرت شولت، استاد علوم سیاسی در دانشگاه وارویک انگلستان، از میان پنج عامل عمده ای که جهانی شدن را به وجود آورد و آن را وسعت بخشید، یکی هم «خلاقیت های فن آوری در عرصه ارتباطات و اطلاعات» (16) است.

به این ترتیب، سؤال مقدر آن است که آیا پیشبرد جامعه اطلاعاتی درعمل به معنای تسهیل جهانی سازی به ویژه در کشورهای درحال توسعه نیست؟ آیا این دو پروژه در کار بازسازی الگوی حاکم جدید برای توسعه جهان نیستند، آیا قرائت تازه و نوسازی شده این الگوی جهان شمول را عرضه نمی کنند؟ آیا سال ها بعد براین الگوی جدید توسعه، همان نخواهدرفت که بر الگوی لرنر رفت؟

شکی نیست، که شرایط زمان و مکان یا در واقع قلمرو بی زمان و بی مکان جامعه اطلاعاتی، و ویژگی های آن درقیاس با الگوی توسعه لرنر، تفاوت های بارزی را حکایت می کند. به علاوه، درسال های آغازین ارایه نظریه توسعه بخشی ارتباطات توسط دانیل لرنر، از فعالیت هایی که امروز توسط یونسکو و برخی سازمان های بین المللی دیگر برای واردکردن ملاحظات ملی و منطقه ای در الگوی جامعه اطلاعاتی شاهدیم، خبری نبود. قصد این مقاله نیز مشابه سازی کامل این دو الگو نیست، اما براین باور است که ملاحظه برخی شباهت ها و ویژگی های مشترک، می تواند هوشیاری، خلاقیت و ابتکار عمل ما را برانگیزد. از همین روی در ادامه به مروری کوتاه بر مشخصه های الگوی لرنر و مقایسه آن با الگوی جامعه اطلاعاتی می پردازیم.

ج. الگوی لرنر و جامعه اطلاعاتی

دانیل لرنر از نخستین نظریه پردازانی است، که نقش توسعه بخشی ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی را برای جهان سوم، وارد الگوی خود کرد. الگوی چهار مرحله ای لرنر با تأکید بر ضرورت دگرگونی نظام ارتباطی جوامع سنتی، شاخص های اصلی نوسازی و مراحل آن را این گونه مطرح می سازد: 1- شهرنشینی 2-سوادآموزی 3-استفاده از وسایل ارتباط جمعی، 4-مشارکت های سیاسی و اقتصادی»(17) این شاخص ها درسال 1958 با انتشار کتاب معروف او تحت عنوان «گذر از جامعه سنتی؛ نوسازی خاورمیانه» برای نخستین بار عرضه شد.

اشکال اساسی الگوی نوسازی لرنر، تکیه بیش از حد بر نقش تحرک فردی و غفلت آن از ضرورت تحولات ساختاری در جوامع جهان سوم از جمله کشورهای خاورمیانه است. گرچه لرنر در مورد موانع نوسازی و تحقق الگوی توسعه خود به درستی بر عدم تعادل و ثبات سیاسی در کشورهای جهان سوم و تکیه رژیم های سیاسی این کشورها بر آثار نمایشی برنامه های نوسازی تأکید می ورزد و در نیمه اول دهه 60 میلادی در مقاله تکمیلی خود، در زمینه دگرگونی های کشورهای جهان سوم از حیث برخورد ارتباطات با نوسازی، سه مرحله «انقلاب آرزوهای فزاینده، انقلاب سرخوردگی های فزاینده، و قدرت یابی نظامی ها» را به عنوان عوارض توجه بیش از حد رژیم های سیاسی جهان سوم به آثار نمایشی برنامه های نوسازی مطرح می سازد، اما هیچگاه از ادعای عملیاتی و جهان شمول بودن الگوی توسعه خود برای جهان سوم، عقب نشینی نکرد. لرنر معتقد بود که نوسازی جهان سوم، تنها یک راه میان بر و کم هزینه دارد: تقلید از الگوی غربی توسعه و پیاده سازی بی کم و کاست مراحل چهارگانه آن، در کشورهای مزبور.

حاکمیت این الگو در طول کمتر از ده سال (از سال 1958 میلادی) کافی بود تا الگوی لرنر به نام «الگوی حاکم» در تاریخ ثبت شود، گرچه بسیار زودتر از آنچه تصور می رفت مورد چالش و انتقاد قرارگرفت. نخستین انتقادها در سال 1965 یعنی هفت سال پس از ارایه الگوی لرنر در یک سمینار بین المللی که برای ارزیابی نظریه ها و الگوهای غربی نوسازی و توسعه بخشی ارتباطات در آمریکا برگزارشد، مطرح گردید و در سال 1975 با انتشار مقاله معروف اورت، ام. راجرز؛ استاد و محقق معروف آمریکایی که خود ابتدا در شمار طرفداران نظریه نوسازی لرنر بود، اوج گرفت. راجرز در این سال به ارایه یک مقاله انتقادی علیه الگوی واحد غربی در مورد توسعه، تحت عنوان «گذر از الگوی حاکم» پرداخت و بدین ترتیب، پایان دوران حاکمیت الگوی لرنر را اعلام کرد. راجرز در این مقاله، با عده ای از محققان جهان سومی از جمله «چودری عنایت الله» بنگلادشی همصدا شد و کارآمدی و اثربخشی الگوی حاکم را زیر سؤال برد. وی در مقاله خود، به ضرورت اجرای الگوهای متناوب توسعه با توجه به شرایط، نیازها و تجربه تاریخی هریک از کشورهای جهان سوم اشاره کرد. بعدها محققان دیگری، نظیر «الهیوکاتز» استاد دانشگاه کلمبیا در نیویورک نیز بر لزوم استفاده از

الگوهای متناوب و مبتنی بر حفظ اصالت، هویت فرهنگی و ویژگی هایی مختلف کشورهای جهان سوم در کاربرد توسعه بخشی ارتباطات، پای فشردند.

به این ترتیب، می توان دلایل اصلی شکست الگوی لرنر یا الگوی حاکم را این گونه برشمرد:

1. تأکید بر جهان شمولی و یگانه بودن یا اعتبار جهانی این اگلو؛

2. توجه عمده به تغییرات رفتار فردی و غفلت از ضرورت تغییرات ساختاری در کشورهای جهان سوم؛

3. عدم توجه به تفاوت های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تاریخی کشورهای جهان سوم و یکدست دیدن آنها؛

4. اهمیت ندادن به حافظه تاریخی ملت های جهان سوم درمورد سوابق استعماری غرب در این کشورها؛

5. بی توجهی به اشکالات درونی الگو و نسبت دادن صرف علل عدم کامیابی آن، به سوءتدبیرهای برخی از رژیم های سیاسی کشورهای درحال توسعه؛

6. خطی دیدن توسعه؛

7.عدم توجه به هویت و اصالت فرهنگی و بومی این کشورها.

اما الگوی لرنر درعین حال نقاط قوتی هم داشت، ازجمله:

1. توجه به نقش توسعه بخشی ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی برای نخستین بار؛

2. اشاره به توجه رژیم های سیاسی جهانی سوم به آثار نمایشی برنامه های نوسازی و پذیرش سوءتدبیر، ناکارآمدی دولت ها، عدم ثبات سیاسی و به طورکلی موانع نوسازی در این کشورها؛

3. توجه به عواقب کاربرد منفی وسایل ارتباطجمعی توسط نظام های سیاسی جهان سوم (انقلاب آرزوهای فزاینده، انقلاب سرخوردگی های فزاینده، قدرت یابی نظامی ها).

البته در نظریه لرنر، هوشمندی ها و ظرافت های خاص نیز دیده می شود. لرنر با زیرکی در پاسخ به انتقادهای چودری عنایت الله مبنی بر سابقه استعماری غرب در جهان سوم، تحمیلی بودن الگوی حاکم و مبتنی بودن آن بر قوم مداری غربی و تاریخ و تجربه غرب، ضمن متهم ساختن شرقی ها به قوم مداری، می گوید: «ما در کمک های خود به جهان سوم هیچ غرض خاصی نداریم. اگر هم در گذشته، غرض هایی بوده است، امروز دیگر وجود ندارد.»(18) هوشمندی دیگر لرنر، تأکید او بر ضرورت پرهیز از به کار بردن اصطلاحاتی چون «غرب گرایی» یا «غربی شدن» و «آمریکایی گرایی» یا «آمریکایی شدن»، به جای نوسازی و تجدد است، زیرا به باور او، اصطلاحات غرب گرایی و آمریکایی شدن باعث تحریک احساسات ناسیونالیستی و نیز تشدید کینه و خصومت تاریخی ملت های جهان سوم با غرب و آمریکا می شد. به هرحال، الگوی لرنر را از برخی جهات- گرچه کاملاً محدود- می توان با الگوی جامعه اطلاعاتی جهانی و نیز پدیده جهانی سازی، که در این مقاله به عنوان الگوی حاکم جدید یا دوم مطرح شده است، مقایسه کرد.

د. جامعه اطلاعاتی؛ الگوی جدید توسعه

آیا اساساً می توان الگوی جامعه اطلاعاتی و همزاد آن جهانی سازی را، به عنوان نسل جدید نظریه توسعه یا «الگوی حاکم دوم» معرفی کرد؟ به زعم عده سیاری از اصحاب نظر و اندیشه، شاید این قیاس از اساس، بلاموضوع و به اصطلاح «مع الفارق» باشد. نویسنده نیز شاید درحال حاضر دلایل و شواهد کافی برای اثبات این ادعا نداشته باشد، اما به نظر می رسد در شرایطی که حتی بسیاری از جوانان و مردم جوامع غربی از بیم عواقب جهانی سازی که برخی آن را اطلاعاتی سازی جهان نیز نامیده اند، هر روز به گونه ای اعتراض و نارضایتی خود را ابراز می دارند، جهان سومی ها حق دارند به دیده تردید- تردیدی هوشیارانه و آگاهی بخش- به این پدیده بنگرند و سؤالاتی را که در بخش های پیشین مقاله به آنها اشاره شد، در ذهن خود مرور کنند. نگرش انتقادی، و نه سلبی، امکان تردید در چند و چون مدیریت و پیشبرد این الگو را فراهم می سازد. الگوی لرنر، ویژگی هایی داشت که شاید برخی رگه های آن را، در پیکره جامعه اطلاعاتی جهانی نیز بتوان یافت. این مقاله، فراخوانی است به تأمل در ارایه پاسخ برای پرسش هایی که به چند نمونه آنها اشاره می شود:

آیا الگوی جامعه اطلاعاتی همچون الگوی لرنر، داعیه اعتبار جهانی ندارد؟ و آیا به محو و کم رنگ شدن تفاوت ها، هویت ها و اصالت های محلی و منطقه ای کمک نمی کند؟

شکل گیری جامعه اطلاعاتی، آیا به معنای بسترسازی عملی جهانی سازی نیست؟ آیا جهانی سازی به معنای فراگیر ساختن ایدئولوژی سرمایه داری و الگوی غربی توسعه نیست؟

آیا جهانی سازی، عملا تنوع فرهنگی را تهدید نمی کند؟

آیا سکان دار اصلی کشتی جامعه اطلاعاتی و جهانی سازی، غرب و در راس آن آمریکا نیست؟

تولید ساختار و محتوای اصلی در جامعه اطلاعاتی در دست چه کسانی است؟ بیشترین سهم تولید، توزیع و مصرف اطلاعات، متعلق به چه کشور یا کشورهایی است و تکنولوژی ها را چه کسانی صادر می کنند؟

آیا بازار اطلاعات، یک بازار مشابه سایر بازارهای آزاد نیست و قوانین تجارت آزاد بر آن حاکمیت ندارد؟

در شرایط حضور و حاکمیت شرکت های فراملیتی، بازار جهانی اطلاعات و ارتباطات، عملا در دست کیست؟

جامعه اطلاعاتی جهانی، آیا صورت مشروع و بزک شده دکترین جهانی سازی نیست؟

در جامعه اطلاعاتی، آیا فاصله میان فقیر و غنی کاهش یافته یا عملا این شکاف، عمیق تر شده است؟

آیا آمار مهاجرت نخبگان از کشورهای در حال توسعه به کشورهای موطن جامعه اطلاعاتی، افزایش نیافته است؟

آیا هدف های جهانی سازی با شعارهای زیبای یونسکو و سایر سازمان های بین المللی، نظیر پیشبرد کثرت گرایی، تنوع فرهنگی، حق دسترسی آزاد و همگانی به اطلاعات، حفظ میراث فرهنگی، پاسداری از محیط زیست، حق برخورداری همگان از دانش و دستاوردهای علمی بشری، فعالیت به نفع صلح، مدارا و همزیستی و تقویت تفاهم و وفاق، عملا در تعارض نیست؟

فهرست این پرسش ها را همچنان می توان ادامه داد، اما نگاهی به سیر تحول برخی آمارهای اقتصادی، شاید اجزای تصویری را که سوال های فوق ترسیم می کنند، روشن تر سازد:

- ظهور اطلاعات گرایی در پایان هزاره دوم با افزایش نابرابری و حذف اجتماعی در سراسر جهان در هم تنیده شده است؛

- نسبت درآمد سرانه ثروتمندترین و فقیرترین کشورها از سال 1870 تا 1989، شش برابر شده است؛

- در سال 1993 از مجموع 23 تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی در سطح جهانی، تنها 5 تریلیون دلار سهم کشورهای در حال توسعه بوده در، حالی که 80 درصد جمعیت جهان دراین کشورها زندگی می کنند؛

- در 30 سال گذشته، سهم 20 درصد از فقیرترین مردمان جهان از درآمد جهانی از 3/2 درصد به 4/1 درصد کاهش یافت و در همان مدت، سهم 20 درصد از ثروتمندترین مردمان جهان از 70درصد به 85 درصد افزایش یافت. به این ترتیب، نسبت سهم ثروتمندترین افراد به فقیرترین افراد، دو برابر شده است.(19)

آمارها را ادامه می دهیم:

- در فاصله بین سال های 1980 تا 1993 تعداد مستخدمانی که مشاغل خود را در 500شرکت آمریکایی از دست دادند 4میلیون نفر بود؛

- همانند کانادا، ایتالیا و بریتانیا، 20 درصد جوانان آمریکایی بین سنین 20تا 24سال فاقد شغل و تحصیل هستند؛

- 95 درصد ثروت های ملی آمریکا در اختیار 5 درصد مردم قرار دارد، درحالی که درآمد 20 درصد فقیرترین مردم آمریکا از سال 1970 به این طرف به طور مرتب، درحال کاهش بوده است؛

- تعداد میلیاردرهای جهان به رقم 358 رسیده است که مجموع ثروت آنها، بیشتر از ثروت 5/2میلیارد نفر از مردم فقیر دنیاست؛

- امروزه 20 درصد جمعیت جهان، صاحب بیش از 70 درصد ثروت جهان بوده و 86 درصد مصرف جهان را به خود اختصاص داده اند، حال آن که 20 درصد مردم جهان، تنها 3/1 درصد مصرف دنیا را دارند.(20)

چه باید کرد؟

با توجه به آنچه در بخش های مختلف این مقاله مورد بحث قرار گرفت، شاید بتوان این فرضیه احتیاطآمیز را تایید کرد که الگوی جامعه اطلاعاتی جهانی، نسخه دیگری از الگوی حاکم لرنر را ارایه می کند. اما پیشنهاد و استنتاج این مقاله براین باور استوار نیست که می توان یا باید واقعیت جدید را نادیده گرفت یا با آن از درتقابل و مخالفت بی حاصل درآمد. برعکس، نقطه اتکای این مقاله، برخورد خلاق، آگاهانه و خودسازانه با این پدیده است. شاید بتوان محورهای عمده استراتژی رفتار با پدیده جامعه اطلاعاتی را در دوبخش داخلی و خارجی تنظیم کرد.

1-اقدامات در سطح ملی

در سطح ملی، به نظر می رسد دولت های کشورهای درحال توسعه راهی جز رفتار انبساطی با مقتضیات زندگی در جامعه جدید ندارند. نکته اینجاست که بسیاری از حکومت ها و رهبران کشورهای در حال توسعه که بعضاً موضعی سخت، منتقدانه و سلبی در قبال فراگیر شدن جامعه اطلاعاتی و جهانی سازی دارند، حتی بی آن که خود بخواهند یا بدانند در عمل، شرایط تسلیم خود و کشورشان را به «شیطان جهانی سازی»(22) فراهم می کنند. غیبت مردم سالاری، حاشیه نشینی نخبگان، تنگ کردن فضای تنفسی مردمی، سلب آزادی بیان، عقیده و سایر آزادی های مدنی، انقباض فضا و شرایط مشارکت، نقد و زایش فکری نخبگان و فقر نظریه پردازی در حوزه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، عملا به نازا شدن نظام های سیاسی این کشورها، از دست دادن ابتکار عمل و شهامت رویارویی با واقعیت های تازه و محو خلاقیت ها انجامیده، فرار نخبگان را به سوی غرب تشدید کرده و آنها را به زندگی در مدینه فاضله ماورای بحار، بشارت می دهد. این اتفاق به معنای پذیرش عوارض منفی اطلاعاتی سازی و جهانی سازی، محروم ساختن خود از دستاوردهای مثبت این پدیده و کاهش ظرفیت های داخلی توسعه است. تن ندادن به اصلاحات ساختاری و عدم توسعه فضاهای تنفسی مردم، گرایش آنها را به جاذبه هایی که امروز به راحتی بر بال رسانه های نوین از فراسوی مرزها می گذرند، تشدید می کند و عملا نگاه به خارج را، جایگزین امید به داخل می کند. خروج از انزوا و تبدیل شدن به عضو فعال در باشگاه جامعه اطلاعاتی با استفاده از استعدادهای از حاشیه به متن آمده، شاید تنها گزینه باشد. در یک جمله، نمی توان و نباید قالب دولت های مدرن را پذیرفت، اما رفتارهای غیرمدرن و بیگانه با واقعیت های زمانه را درون آن تعبیه کرد.

2. اقدامات در سطح فراملی

در سطح فراملی، همکاری با سازمان های بین المللی فعال در عرصه انسانی سازی فضای جامعه اطلاعاتی بویژه یونسکو و شکل دادن به هویت ها و پیمان های منطقه ای و میان منطقه ای، فعال ساختن سازمان غیردولتی ملی در عرصه بین المللی و مشارکت فعال در فرآیندهای در حال تکوین و گفت وگوی استدلالی و منطقی با همه طرف های ذی ربط را می توان توصیه کرد. تنش زدایی به عنوان سیاستی که می تواند شرایط گفت وگو، مصالحه و تفاهم را فراهم آورد و سهم دولت های ملی را در تعامل های جهانی جامعه اطلاعاتی ارتقا دهد باید به وسیله دولت های کشورهای در حال توسعه، دنبال شود. هم جامعه اطلاعاتی و هم جهانی سازی، با وجود تأثیرات منفی و زیانبار، آن قدر فرصت و امکان جدید برای رشد و توسعه فراهم می کند که هرکشوری بتواند کم و بیش به اندازه استطاعت خود از آن سود و سهم ببرد، فقط یک مدیریت مبتنی بردانایی می تواند تن به فرصت سوزی ندهد. به قول کاستلز، هیچ چیز نیست که نتوان آن را با عمل اجتماعی آگاهانه و هدفمند که از پشتیبانی اطلاعات، و مشروعیت برخوردار است، تغییر داد. اگر مردم آگاه و فعال باشند و درسراسر جهان با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، اگر رسانه ها پیام آوار باشند نه پیام، اگر کنشگران سیاسی در برابر بدگمانی واکنش نشان دهند و ایمان به دموکراسی را احیا کنند، اگر فرهنگ از روی تجربه بازسازی شود، اگر پس از برقراری صلح درمیان خود، راهی کاوش در درون خویش شدیم، اگر همه اینها با تصمیم هوشیارانه، آگاهانه و مشترک ما ممکن شود، اگر فرهنگ از روی تجربه بازسازی شود، اگر پس از برقراری صلح درمیان خود، راهی کاوش دردرون خویش شدیم، اگر همه اینها با تصمیم هوشیارانه، آگاهانه و مشترک ما ممکن شود، اگر هنوز وقتی باشد، شاید آنگاه شاید، درنهایت بتوانیم زندگی کنیم و بگذاریم زندگی کنند، عشق بورزیم و محبوب کسان باشیم. (22)

پی نوشت ها:

1- مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، جلد اول، ترجمه احمد علیقلیان / افشین خاکباز، انتشارات طرح نو، چاپ اول، تهران 1380، ص 546.

2- مانوئل کاستلز، همان، جلد سوم، ترجمه احمد علیقلیان/ افشین خاکباز، انتشارات طرح نو، چاپ اول، تهران 1380، ص 441.

3- مانوئل کاستلز، همان، جلد اول، ص 543.

4- فرانک وبستر، نظریه های جامعه اطلاعاتی، ترجمه اسماعیل قدیمی، انتشارات قصیده سرا، تهران 1380، ص 7.

5- ژان پی یر دوپویی، جامعه انفورماتیک و سرمایه داری، واقعیت و اسطوره، گزینش و ویرایش خسرو پارسا، نشر آگه، تهران 1379، ص 11.

6- پیشین، ص 11.

7- پیشین، ص 12.

8- ایران و جامعه اطلاعاتی، اسناد و گزارش ها.

9- ای. سیونندان، «سرمایه داری جهانی شدن و تغییرات دوران ساز: یک تبادل نظر، جامعه انفورماتیک و سرمایه داری، واقعیت و اسطوره» ص 175.

10- مانوئل کاستلز، همان، جلد اول، ص 546.

11- مانوئل کاستلز، همان، جلد دوم، ص 97.

12- آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، تهران. 1373، ص 558.

13- سرژلاتوش، غربی سازی جهان، ترجمه امیررضایی، انتشارات قصیده، تهران، 1379، ص 43.

14- پیشین، ص 123.

15- علی بغدادی، «جهانی شدن: تهاجم جدید علیه جهان سوم»، ترجمه حمید تقوی پور، نامه فرهنگ، سال یازدهم، دوره سوم، زمستان 1380، ص 186.

16- شولت یان آرت، نگاهی موشکافانه بر پدیده جهانی شدن، ترجمه مسعود کرباسیان، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران . 1382، ص 12.

17- دکتر کاظم معتمدنژاد، جهان سوم در برابر سلطه ارتباطی و اطلاعاتی غرب، ص 18.

18- دکتر کاظم معتمدنژاد، جهان سوم در برابر سلطه ارتباطی و اطلاعاتی غرب، ص 22.

19- مستخرج از: مانوئل کاستلز، همان، جلد سوم، صص 90 تا 100.

20- مستخرج از: علی بغدادی، «جهانی شدن: تهاجم جدید علیه جهان سوم»، ص 188.

21- پیشین، ص 187.

22- مانوئل کاستلز، همان، جلد سوم، ص 444.

منابع:

1- آرت شولت، یان، نگاهی موشکافانه بر پدیده جهانی شدن، ترجمه مسعود کرباسیان، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1382.

2- بغدادی، علی، «جهانی شدن، تهاجم جدید علیه جهان سوم»، ترجمه حمید تقوی پور، فصلنامه نامه فرهنگ، سال یازدهم، دوره سوم، زمستان 1380، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

3- دوپویی، ژان پی یر، جامعه انفورماتیک و سرمایه داری، واقعیت و اسطوره، گزینش و ویرایش خسرو پارسا، نشر آگه، تهران: 1379.

4- رجایی، فرهنگ، پدیده جهانی شدن، وضعیت بشری و تمدن اطلاعاتی، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، نشر آگه، تهران: 1380.

5- سوئیزی، پل و دیگران، جهانی شدن با کدام هدف؟، ترجمه ناصر زرافشان، نشر آگه، تهران: 1380. م.

6- فاکس ، جرمی، چامسکی و جهانی سازی، ترجمه مزدک انوشه، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران: 1381.

7- کاستلز، مانوئل، عصر اطلاعات، گروه مترجمان، دوره سه جلدی، انتشارات طرح نو، تهران: 1380.

8- گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، تهران: 1373.

9- لاتوش، سرژ، غربی سازی جهان، ترجمه امیررضایی، انتشارات قصیده، تهران: 1379.

10- معتمدنژاد، دکتر کاظم، «جهان سوم در برابر سلطه ارتباطی و اطلاعاتی غرب» فصلنامه رسانه، سال دوم، بهار 1370، تهران، معاونت امور مطبوعاتی و تبلیغاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

11- وبستر، فرانک، نظریه های جامعه اطلاعاتی، ترجمه اسماعیل قدیمی، انتشارات قصیده سرا، تهران: 1380.

-www. Unesco.org

-www.irunesco. org- unesco@ irunesco.org

-http://www.indote1.org.do/wsis

-http://www.escwu. org.Ib`wsis/

-http://itu. int/ wsis/preparatory/Prepcom1. html

-http://www.geneva3002. org/ bamako 2002/

-http//. itu/dms-pub/Itu-s/md/30/Wsispc2/

DOC/So3

ًWsispc2-Doc-2100IRIIMsw-e.Doc )51 48 56(

-WWW.Iran Wsis.org

www.iran-ict.org

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان