ماهان شبکه ایرانیان

ترجمه ای از قرآن به نظم/ داستان حضرت موسی علیه السلام و فرعون

جادو استاد هر چند توانید. (۷۹)

(ترجمه ای آهنگین از آیات 79 ـ 91 سوره یونس)

فرعون گفت: بر من آرید

جادو استاد هر چند توانید. (79)

چو استادان حاضر گشتند

موسی گفت: یک بار برهانی. (80)

چو ایشان آن را یکسر بنهادند

موسی گفت: کنون بینی که الله

این را چگونه باطل گرداند

زاللّه شما یاری نیابی. (81)

اللّه حق را ظاهر گرداند

گر چه شما باور نداری.(82)

زان قوم هیچ کس ایمان نیاورد

مگر مردان یا کودکانی چند

از جانب مادر زِ قوم او بودند

پیمان پیمان پنهان بگرویدند

فرعون در مصر گردنی را [کش] بود

ناپاکی بود از او بترسیدند. (83)

[موسی] ایشان را گفت:

اگر بگرویدید، توکّل دارید اگر مسلمانید

از بار خدای نومید مباشید

هر چه تان باید جمله از او خواهید. (84)

گفتند: یا رب! توکل آوردیم

ما طاقت کافران نداریم. (85)

ز کام دشمن ما را نگه دار

چنان که از کافران یکسر برهیم. (86)

فرمان دادیم موسی و هارون را

گفتیم در شهرْ مسجد گیرید

روی در قبله نماز بگزارید

جمله مؤمنان را مژده بدهید. (87)

موسی خدای را گفت:

بار خدای! فرعون و اشراف ر

زینت و اموال دادی

اموال شان را ز مالی بیرون بر

[بر] دل ها سخت [گیر] که می نَگِرَوَند

بگو، شما از آن که ایمان نیاری

تا عذاب الیم در نیابید.(88)

گفت: دعاتان مستجاب است

دعوت می کنم راست می باشید

این بی دینانْ جُهّال باشند

راهشان پیروی مکنید.(89)

بنی اسرائیل در پیش بودند

بدان دریاشان عبور دادیم

فرعون و جنود در قفا بودند

آن بی دینان را غرقه کردیم

چو کرد آن آب آهنگ [غرق] فرعون

به آواز بلند توحید آورد

اسلام آورد، گفتیم نپذیریم.(90)

این وقت تو را بی شک بأس است

چو مجبور باشی قولت نشنویم

عاصی بودی از پیش و مفسد

دعوی کردی تا بر تو شمریم

حتی در دعای موسی خبر داد.(91)

امروز تو را رسوای خلق نماییم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان