گفتگو با خانم دکتر فریبا عربگل
بیست و چند سال از آن روزها میگذرد. ما دو نفر بودیم. من و مجید. دو تا پسربچه که همه چیز و همه جا را به هم میریختیم و از دیوار راست بالا میرفتیم. کل خانه از دست ما عاصی بودند.
یک روز سرظهر من و مجید در حیاط بازی میکردیم. چند بار گفتند ساکت باشید ولی ما ساکت نشدیم. چند دقیقهای گذشت. پدرم از پلهها پایین آمد. صدایمان کرد. بعد با دست ته زیرزمین را نشانمان داد و گفت: «آنجا را میبینید؟» تاریک بود. چیزی دیده نمیشد. بیشتر دقت کردیم. کمی خرت و پرت کهنه را میشد دید. پدرم گفت: «آنجا یک پیرزن یکدست خوابیده که اگر شما از خواب بیدارش کنید، هردوی شما را میدزدد.» ما بچه بودیم. باورمان شد. ترسیدیم. من تا مدتها میترسیدم تنها به حیاط بروم. بیست و چند سال از آن روزها میگذرد. ما بزرگ شدیم. مجید ازدواج کرد. او الان یک پسر 2 ساله دارد ولی هنوز از زیرزمین خانه ما میترسد. راستی چرا ما بچههایمان را میترسانیم؟! دکتر فریبا عربگل، روانپزشک کودک و نوجوان به این سؤال پاسخ میدهد.
خانم دکتر! ترساندن بچهها از لولو، بچهدزد، پلیس، پزشک و... بین والدین، کار رایجی است. ریشههای روانی این ترساندن چیست؟
ببینید؛ ما برای اینکه بچهها را مجبور کنیم که از دستورات ما اطاعت کنند یا بتوانیم روی برخی از بدرفتاریهای آنان کنترلی به دست بیاوریم به این روشها متوسل میشویم. برخی از والدین چون به روشهای درست کنترل رفتاری کودکان واقف نیستند، تصور میکنند که نمیتوانند از روشهای معمول و رایج رفتار کودک را کنترل نمایند. بنابراین متوسل به روشهای دیگری مانند ترساندن میشوند. جالب اینکه این ترس از چیز یا کسی خارج از خانواده است.
چرا؟
چون برخی خانوادهها فکر میکنند که خود از پس رفتارهای کودکشان برنمیآیند. برای همین، او را از افراد دیگر بیم میدهند. در بسیاری از خانوادهها دیده میشود که والدین به کودک میگویند «مربی مهد» با دوربین رفتار تو را در خانه کنترل میکند و کارهای بد تو را میبیند. این کار یعنی والدین خود قدرتی برای کنترل رفتارهای کودک ندارند و به این دلیل به یک قدرت خارجی متوسل میشوند.
این کار در تربیت کودک لازم است؟
مسلما نه. بیشتر این روشها از نظر روانشناختی برای کودک مضر هستند و از نظر روانی به او آسیب وارد میکنند. ما با این کار کودک را دچار نوعی هراس و اضطراب میکنیم که این هراس و اضطراب در نهایت به نفع کودک نخواهد بود. در عین حال والدین این نکته را در نظر نمیگیرند که اگر بعد از مدتی آن قدرت هم در نظر کودک کوچک شد، برای کنترل رفتارهای او چه باید بکنند!
این ایجاد هراس معمولا شامل چه مواردی میشود؟
نمونههای بسیاری از این نوع رفتار در اطراف ما دیده میشود. گاهی والدین کودک را با ترساندن از یک موجود خیالی به کاری وادار یا از انجام کاری منع میکنند. نمونه دیگری نیز از این ایجاد هراس در کودک در خانوادهها وجود دارد که او را از ابتلا به بیماریها و دردها میترسانند. مثلا به او میگویند که اگر فلان کار بد را انجام بدهد، او را میبرند دکتر تا به او آمپول بزند.
یعنی نباید کودک را از بیماریها ترساند؟
صحبت من به این معنی نیست که کودک را در مقابل بیماریها آگاه نکنیم. اینکه والدین کودک خود را که بیش از حد بستنی میخورد از گلودرد و عواقب آن آگاه کنند یا اینکه عوارض عدم شستوشوی دست را به او تذکر دهند خوب است ولی نباید در این مورد بیش از حد بزرگنمایی شود. برخی خانوادهها کودک را به دلایل مختلف از پزشک و آمپول میترسانند. این عمل شاید در آن مقطع بتواند تا حدودی رفتار کودک را کنترل کند ولی در آینده اگر این کودک به هر دلیلی نیاز به مراجعه به پزشک داشته باشد، از این کار دچار هراس و وحشت میشود و از این کار سرباز میزند. کودکی که پیشتر از آمپول و دکتر ترسیده، گمان میکند مراجعه به پزشک، تزریق آمپول یا مصرف دارو یک نوع تنبیه است. بهنظر من حتی در مورد خدا نیز باید توجه داشت که کودک در این سن بیشتر نیاز دارد با لطف و مهربانی خدا آشنا شود. در بسیاری از موارد خانوادهها کودک را از خشم و غضب خداوند میترسانند و ذهن کودک را به نوعی با قهر خداوند شکل میدهند تا با مهر او. کودک در این سن خدا را بیشتر بهعنوان یک پناه میخواهد و رفتار ناآگاهانه ما ممکن است شکلگیری این حس را نیز در کودک مختل کند.
ولی بعضی خانوادهها معتقدند از این ترساندن، جواب مطلوب گرفتهاند!
والدین نباید در این موارد به نتیجههای مقطعی و کنترل رفتار کودک در آن موقعیت استناد کنند. در واقع ممکن است در شرایطی استفاده از این ابزار بتواند برای مدتی رفتار و کارهای کودک را تحت کنترل درآورد ولی در نهایت بدرفتاریها را در کودک افزایش خواهد داد. این شیوهها ترس و اضطراب را در کودک افزایش میدهند و چسبندگی او را به والدین بیشتر میکنند و کودک مشکلات رفتاری جدیدی را بروز خواهد داد. این نوع برخورد علاوه بر اینکه عدم قدرت والدین در تربیت کودک را به او نشان میدهد او را همواره در معرض ترس از کنترل شدن توسط پلیس و معلم و... قرار میدهند و تازه این عوارض پیش از آن است که کودک بداند والدین در این مورد به او دروغ گفتهاند.
برخی خانوادهها از این کار برای تنبیه کودک استفاده میکنند. این مورد نمیتواند توجیه مناسبی باشد؟
نه، برای تنبیه کودک باید توجه داشت که در او ایجاد ترس و اضطراب نکند. تنبیه باید متناسب با رفتار کودک در نظر گرفته شود و نباید تنبیههای فیزیکی و کلامی را در این مورد به کار برد. ایجاد ترس و دلهره در کودک یکی از انواع کودکآزاری به شمار میآید. شاید پدر و و مادر واقعا قصد آزار کودک را نداشته باشند ولی با ناآگاهی از روشهایی استفاده کردهاند که کودکآزاری محسوب میشده است.
حالا اگر کودک کمی بترسد چه اتفاقی میافتد؟
ایجاد ترس در کودک تنها در مقطع کوتاهی میتواند روی کودک اثر گذارد اما بعد از آن تاثیر خود را از دست میدهد. این نوع دلهره و اضطراب در کودکان موجب میشود که آنها در حوزههای دیگر بدرفتاری بیشتری از خود نشان دهند. وقتی ترس و اضطراب در کودک زیادتر شود مشکلات او نیز بیشتر میشود. وقتی کودکی با دوست خود دعوا میکند و پدر و مادر برای بهبود رفتار به او میگویند: «اگر این کار را بکنی شب آقا دزده تو رو میبره.» در واقع یک مشکل دیگر هم به مشکلات او اضافه کردهاند. حالا این کودک این مشکل را نیز پیدا میکند که دیگر نمیتواند شبها تنها در اتاقش بخوابد. او مدام به یک دزد فکر میکند که شب میآید تا او را ببرد.
این ترس در آینده هم همراه او خواهد بود؟
بله، وقتی ما ترس و اضطراب در کودک ایجاد میکنیم ممکن است این اضطراب در او حل نشود و در او ادامه داشته باشد. البته تاثیر ترس در کودک به آستانه آسیبپذیری، سرشت و ذات کودک هم بستگی دارد. کودکی که زمینههای ترس در او وجود دارد اگر با تقویب محیط نیز روبهرو شود دچار آسیبپذیری بیشتری نسبت به کودکان دیگر خواهد بود که عوارض آن ممکن است تا مدتها در او باقی بماند.
منبع:www.salamat.com
/ج