«یا ایّها الذّینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتا غیرَ بُیُوتِکُمْ حَتّی تَسْتَأنِسُوا و تُسَلِّمُوا
علی اَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّروُنَ * فَاِنْ لم تَجِدُوا فیها اَحَدا فَلا تدْخُلُوها
حتّی یُؤذَنَ لَکُمْ و اِنْ قیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فارْجِعوا هُوَ اَزْکی لَکُمْ و اللّه ُ بِما تَعْمَلوُنَ علیمٌ
* لَیْسَ علیکم جُناحٌ أنْ تدْخُلُوا بیوتا غیرَ مَسْکوُنةٍ فیها متاعٌ لکم
وَاللّه ُ یَعْلَمُ ما تُبْدوُنَ وَ ما تَکْتُمُونَ.»«آیات 27 تا 29»
بیان کلی:
آنچه در شانزده آیه گذشته آمد چنان که به تفصیل گذشت، مربوط به جریان افک و اتهامی که دشمنان دانا و دوستان نادان در این جریان متوجه خانواده پیامبر اکرم(ص) کردند و مسایل پیوسته به آن بود. اینک در ادامه بیان بخشی از احکام و مقررات اجتماعی و خانوادگی اسلام، سه آیه مورد بحث، در خصوص آداب و احکام و نکات مورد توجه در ورود به اماکن عمومی و خصوصی، دستوراتی می دهد که نشان از لطافت و ریزه کاریهای اخلاقی و اجتماعی دین شریف و احکام جامع و انسانی اسلام دارد. دو آیه نخست مربوط به خانه های شخصی و آیه سوم در خصوص اماکن عمومی و غیر مسکونی می باشد.
نکات ادبی:
پیش از شرح آیات، توضیحاتی در خصوص برخی کلمات و مفردات آیه می تواند مفید باشد.
«تَسْتَأنِسُوا»: این کلمه از ریشه «انس» و مصدر آن «استیناس» می باشد. «انس» عبارت است از الفت و آرامش قلب؛ یعنی معنایی در مقابل معنای وحشت و فزع. از این رو «استیناس» با توجه به معنایی که این قالب، نوعا به ریشه لغت می دهد، به معنای «انس جویی» و «الفت طلبی» خواهد بود. لازمه این جویایی و طلب، انجام دادن کاری است که موجب انس و سکون قلب گردد. مثل اینکه با گفتن «یااللّه » به گونه ای خود را به شنونده که هنوز او را ندیده، معرفی می کند و بدین وسیله، یک نوع الفت و سکون قلب را برای او ایجاد می نماید و نتیجه این می شود که شنونده با مشاهده او و مواجه شدن با وی دچار دستپاچگی و آشفتگی و احیانا دچار وحشت نمی گردد، چرا که خود را برای مواجهه با او آماده ساخته است.
«اَزْکی»: اصل «زکات» چنان که برخی لغت شناسان گفته اند به معنای آن نمو و رشدی است که دستاورد برکت خداوندی می باشد و اختصاصی نیز به امور مادی نداشته و در امور معنوی نیز به کار می رود. برخی نیز گفته اند: افزون بر معنای یادشده، به معنای «طهارت و پاکی» نیز می باشد. ولی می توان این گفته را این گونه کامل نمود که طهارت لازمه نمو و رشد است چرا که با طهارت و پاکی زمینه رشد و نمو تحقق می یابد و آن کس که زکات اموال خود را می پردازد نیز به این امید است که با این پاکسازی و تطهیر مال، برکت آن افزایش یابد، و یا به این انگیزه که با این کار، نفس و جان خویش را در مسیر رشد و ترقی معنوی قرار داده است، و آن کس که به «تزکیه» خود می پردازد، درون خویش را از آلودگیها و زشتیهای اخلاقی و نفسانی، در راستای نموّ و رشد، پاک می سازد. بنابراین کلمه «ازکی» را می توان به معنای «پاکتر و مفیدتر» شمرد.
«جُناح»: اصل این کلمه، با فتحه جیم به معنای بال پرنده است و از آنجا که بالهای پرنده در دو طرف او قرار دارد، از لبه و طرف سایر اشیا نیز به عنوان «جَناح» تعبیر شده
است؛ چنان که گفته می شود: دو جَناح کشتی و یا دو جناح لشکر و یا دو جَناح درّه. از همین روی است که به گناه نیز «جُناح» (با ضمه جیم) گفته شده است، چرا که انسان را از مسیر حق متمایل به این سو یا آن سو می کند. و سپس در معنایی وسیعتر، هر گونه سرپیچی و گناهی را «جناح» نامیده اند و این تعبیری است که بارها در قرآن کریم به کار رفته است.
«مَتاع»: کلمه «متاع» به دو معنی به کار رفته است؛ یکی بهره وری و استمتاع که معنایی مصدری است، و دیگری معنایی اسمی که عبارت است از هر چیزی و وسیله ای که به گونه ای مورد نفع و استفاده باشد. در آیه مورد بحث، ظاهرا معنای نخست مورد نظر است.
شرح تفصیلی:
«یا ایّها الذّینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتا غیرَ بُیُوتِکُمْ حَتّی تَسْتَأنِسُوا و تُسَلِّمُوا علی اَهْلِها»
در این آیه شریفه، خطاب به مؤمنان، در ورود به خانه دیگران، به رعایت دو نکته توجه داده شده است؛ «استیناس» و «سلام کردن». با این بیان که ای مؤمنان! وارد خانه هایی جز خانه های خودتان نشوید تا نخست «استیناس» کنید و بر ساکنان آن درود فرستید. به عبارت دیگر، قرآن کریم، دو نکته را به عنوان ادب ورود به خانه دیگران گوشزد کرده است؛ آشنایی دادن و سلام کردن. در «استیناس» همان گونه که گذشت ایجاد یک نوع رابطه عاطفی و آرامش و سکونت، پیش از ورود به خانه گنجانده شده است. اگر تعبیر «استیذان» به کار رفته بود، تنها اجازه خواستن را می رساند ولی «استیناس» در واقع اجازه خواستنی است که توأم با محبت و لطف و آشنایی دادن می باشد و طبعا همراه با رعایت ادب و دوری از خشونت و تندی خواهد بود و به دور از ورود سرزده به خانه و محل سکونت دیگران. کسی که قصد ورود به محل سکونت دیگران دارد باکلماتی چون «یا اللّه »، «سبحان اللّه »، «الحمد للّه » و امثال اینها چنان که در سخن پیامبر اکرم(ص) در شرح «استیناس» آمده، ساکنان خانه را از قصد خویش آگاه می سازد و آنان نیز فرصت آمادگی لازم را برای مواجهه با شخص تازه وارد خواهند یافت چرا که نوعا افراد در درون خانه و محیط آسایش و استراحت خود در وضعیتی می باشند که اختصاص به زندگی خصوصی آنان دارد و طبعا باید فرصت لازم را برای آمادگی پذیرش دیگران داشته باشند؛ هم آمادگی ظاهری و هم آمادگی روحی. و به خوبی روشن است که فلسفه این رهنمود قرآنی، از جمله، عبارت است از حفظ آبرو و شخصیت مردم و صیانت
کرامت انسان و جامعه و مستور ماندن مسایل شخصی و زندگی خصوصی و خانوادگی افراد و تقویت و تثبیت امنیت و آسایش مردم. ضرورت رعایت آسایش و حفظ امنیت افراد در محیط زندگی شخصی و خصوصی آنان تا آن جاست که از نقطه نظر فقهی اگر کسی بدون اجازه به این محیط، تجاوز کند و یا حتی به درون خانه و کاشانه دیگران و به فضای زندگی خصوصی آنان که نگاه دیگران جایز نیست چشم بدوزد و دفع او جز به زدن یا حتی کشتن امکان نداشته باشد، این امر برای صاحب خانه با حفظ شرایط و مراتب، مجاز خواهد بود.(1)
«سلام» نیز که مظهر خواست درونی شخص سلام کننده، در جهت سلامتی و آسایش مادی و معنوی دیگری و ارزشگذاری به مقام انسانی او است، نقش خاص خود را در تحکیم صفا و دوستی و آرامش درونی و تقویت پیوندهای اجتماعی و زدودن کدورت و نگرانی و الفت و نزدیکی میان دلها، ایفا می کند.
شرح بیشتر:
در میان اعراب، در محیطی که قرآن کریم نازل شده است، چندان مرسوم نبود که کسی برای ورود به خانه دیگری اجازه بخواهد. در خانه ها باز بود و همان گونه که اینک نیز در بسیاری از روستاها دیده می شود، و چنان که نوشته اند، هیچ گاه مرسوم نبوده است، چه شب و چه روز که درها را ببندند و اجازه خواستن نیز میان آنان متداول نبوده است و حتی آن را نوعی اهانت به خود می شمردند. از این رو وارد شدن سرزده و بی اطلاع به خانه و کاشانه دیگران امری معمول و متداول بود. اسلام این شیوه نامطلوب و غلط را به کناری نهاد و از ورود سرزده به خانه دیگران باز داشت و همه را موظف ساخت با اجازه قبلی وارد خانه دیگران شوند. حکمتی که در این رهنمود وجود دارد یکی حفظ حرمت و حیثیت دیگران و پوشیده ماندن زنان و مردان از چشم نامحرمان؛ و از همین روی است که این دستور با آیات مربوط به پوشش چنان که خواهد آمد، یکجا ذکر شده است. و دیگری اینکه، هر کسی در محیط سکونت و محل زندگی شخصی خویش، اسرار و نهفته هایی دارد که مایل نیست دیگران از آن آگاه شوند. این حد و مرز حتی در میان صمیمی ترین دوستیها نیز وجود دارد و بالاخره مسایلی میان دوستان بسیار نزدیک نیز هست که هر یک جزء اسرار زندگی خود می داند و از اینکه دیگران مطلع شوند پرهیز می کند. بنابراین لزوم اجازه خواستن و «استیناس» در ورود به خانه دیگران اختصاص به آن دسته از منازل و خانه هایی که زن در آن زندگی می کند ندارد. این دستوری مطلق و عام است و مردان و زنانی که مقید به پوشش شرعی نیز نیستند، به هر حال ممکن است خانه و زندگی شخصی آنان یا خودشان در وضعیتی باشد که نمی خواهند دیگران شاهد باشند. این دستور، حکمی کلی تر از مسأله حجاب است و فلسفه و حکمت آن نیز امری فراتر از فلسفه حجاب می باشد.
اتاق یا خانه؟
نکته قابل توجه دیگر این است که کلمه «بیت» در زبان عربی به معنای اتاق است نه خانه. معادل «خانه» کلمه «دار» می باشد. بنا بر این، آیه شریفه که از ورود به «بیوت» دیگران بدون استیناس و بدون سلام کردن باز می دارد به معنای ورود به اتاق دیگران است. ولی باید توجه داشت که در محیط نزول آیات شریفه، همانند روستانشینان ما، درِ خانه ها معمولاً باز بود و قهرا حیاط خانه، کمتر جنبه خصوصی پیدا می کرد و یا چنین بود که در اتاقها مستقیما در فضای عمومی و کوچه ها باز می شد، ولی در جایی که حیاط منازل حکم اتاق را دارد، چنان که در نوع محیطها، معمول است، لزوم اجازه خواستن و اجتناب از سرزده وارد شدن امری روشن است.(2)
«ذلِکُمْ خَیرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّروُنَ»
استمرار این شیوه پسندیده در ورود به محل سکونت و کاشانه دیگران موجب استحکام اخوت و الفت و همکاری عمومی برای ابراز نیکیها و زیباییها و پوشاندن بدیها و زشتیها خواهد شد. بخش پایانی آیه شریفه می تواند ناظر به همین امر باشد که شما با ادامه این روش و شیوه، شاید لزوم رعایت و ضرورت احیاء وظیفه اخوت و تألیف قلوب که اساس هر سعادت اجتماعی است را به خاطر آورید، چرا که تقویت این علقه های عاطفی و انسانی ریشه در جان آدمی دارد و از این رو، انسان با کمی توجه و تأمل، پی خواهد برد که به خیر و مصلحت او است و آنچه قرآن کریم و اسلام عزیز بر آن تأکید دارد تنها یادکردی از همان خوی انسانی و خصلت خودیافته آدمی است. و این چنین است که آیه شریفه با جمله «ذلکم خیر لکم لعلکم تذکّرون» یادآور می شود که این روش و منش برای شما بهتر است شاید که همان خوی انسانی و خصلت برخاسته از نهاد و فطرت پاک آدمی را به یاد آورید.
«فَاِنْ لم تَجِدُوا فیها اَحَدا فَلا تدْخُلُوها حتّی یُؤذَنَ لَکُمْ»
آیه پیش، برای ورود به محل سکونت دیگران دو وظیفه «استیناس» و «سلام» را گوشزد نمود. روشن است که استیناس و اجازه خواستن به انگیزه اطلاع صاحب خانه و اجازه گرفتن است. از این رو، در دومین آیه که اینک مورد بحث و شرح است با عطف «فاء» و جمله «ان لم تجدوا فیها احدا» تأکید می شود که اگر کسی را در خانه نیافتید داخل آن نشوید تا به شما اجازه ورود داده شود. تعبیر «نیافتن» لزوما به این معنا نیست که شخص عملاً وارد خانه شود و کسی را در آن نیابد. و در اینجا واضح است که منظور این نیست که شخص می تواند نخست وارد خانه شود و با سر کشیدن و نگاه کردن، اگر کسی را نیافت از ورود خودداری کند چرا که آنچه از این آیات به خوبی برمی آید لزوم خودداری از ورود غیر مترقبه و بی اجازه به درون زندگی دیگران و پرهیز از به هم زدن امنیت درونی و سر نکشیدن به محیط سکونت و زوایای زندگی شخصی آنان می باشد. کما اینکه خود آیه شریفه نیز با تعبیر «فلا تدخلوها» تأکید می کند که اگر کسی در خانه نبود که به شما اجازه ورود دهد وارد نشوید. نه اینکه بروید ولی نمانید. بنابراین، منظور از این فراز آیه این است که اگر فهمیدید کسی داخل خانه نیست که به شما اجازه ورود بدهد، باز بدون اجازه وارد نشوید. البته مراد از وجود یا عدم وجود شخصی در داخل خانه، کسی است که حق اجازه دادن را داشته باشد و مثلاً به صرف وجود یک کودک و اجازه او، اگر اطمینان به رضایت صاحب خانه، نباشد نمی توان و نباید وارد شد.
به بیانی دیگر، در این مسأله کسی که قصد ورود به محل سکونت دیگران دارد با یکی از این سه فرض مواجه می شود:
1ـ صاحب خانه حضور دارد و اجازه ورود نیز می دهد.
2ـ صاحب خانه حضور ندارد.
3ـ صاحب خانه هست ولی اجازه ورود نمی دهد.
حکم صورت نخست، در آیه قبل آمد که شرح آن گذشت. فراز نخست آیه مورد بحث، در بر دارنده حکم صورت دوم است و ادامه همین آیه، بیان کننده حکم صورت سوم می باشد
«و اِنْ قیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فارْجِعوا هُوَ اَزْکی لَکُمْ و اللّه ُ بِما تَعْمَلوُنَ علیمٌ»
این فراز چنان که اشاره شد در بر دارنده حکم صورت سوم می باشد. جزء بدیهی ترین حقوق آدمی این است که عدم آمادگی یا عدم تمایل خویش را نسبت به ورود دیگران به محدوده زندگی شخصی خود و راهیابی آنان به محل سکونت خویش اعلام دارد و روشن است که استیناس و اجازه خواستن نیز برخاسته از همین حق مسلم و طبیعی است. بر همین اساس، در این بخش از آیه تأکید می شود هنگامی که قصد ورود به محل سکونت شخصی دیگران دارید و منتظر اجازه صاحب خانه هستید «اگر به شما گفته شد برگردید، باید برگردید؛ این کار برای شما پاکتر و مفیدتر است».
حفظ حدود و حقوق دیگران و رعایت شؤون خصوصی، خانوادگی و اجتماعی آحاد مردم و حرمت داشتن امنیت و آسایش دیگران از جمله اموری است که در قداست و پاکی جامعه و سلامت روابط اجتماعی و خانوادگی نقش دارد و یکی از مصادیق روشن آن همین
نکته هاست که در بخشی از آیات شریفه سوره نور آمده است. نکته هایی که از این قرار است:
* پیش از آشنایی دادن و سلام کردن و سرزده وارد خانه دیگران نشوید:
لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستأنسوا و تسلّموا علی اهلها.
* اگر کسی نبود که به شما اجازه ورود دهد سرخود وارد نشوید:
فان لم تجدوا فیها احدا فلا تدخلوها حتی یؤذن لکم.
* اگر به شما اجازه ورود داده نشد برگردید؛ این بهتر است:
و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکی لکم.
در پایان آیه مورد بحث با جمله «و اللّه بما تعملون علیم» یادآور می شود که خداوند از آنچه می کنید آگاه است و بدین طریق به کسانی که به این حدود و احکام پایبندند و عملاً از آنها پاسداری می کنند بشارت می دهد که خداوند این نیکیها را در نظر دارد. همچنان که به آن دسته از کسانی که مرزهای ادب اجتماعی و حدود الهی را زیر پا می گذارند و در صدد تخطی برمی آیند و چه بسا آنگاه که مواجه با پاسخ منفی صاحبخانه می شوند و به آنان اجازه ورود داده نمی شود حس کنجکاوی آنان تحریک شده و در صدد اطلاع یافتن از درون خانه و مسایل شخصی اهل آن برمی آیند و مثلاً با گوش فرا دادن یا نگاه کردن از شکاف در، می خواهند از درون زندگی وی آگاه شوند، هشدار می دهد که اینان بدانند خداوند از کارشان آگاه است.
امنیت و آسایش در خانه
همان گونه که انسان در زندگی و مناسبات اجتماعی خود نیاز مبرم به امنیت و آسایش و آزادی دارد و این جزء روشن ترین حقوق اجتماعی او به شمار می رود، در زندگی شخصی خود نیز کاملاً نیازمند امنیت و آرامش خاطر
است. بر هم زدن این آرامش و امنیت از جمله با ورود سرزده به محیط زندگی شخصی او، تجاوزی آشکار به حقوق مسلم و اولیه وی می باشد و این واقعیتی است که همه جوامع انسانی اجمالاً دیدی یکسان به آن دارند و امری پذیرفته شده برای همه است ولی در اسلام نسبت به آن تأکید ویژه ای و همراه با ظرافتها و لطافتهایی، صورت گرفته که پاره ای از آن را در روایاتی که خواهیم آورد بازگو شده است. پرواضح است ورود به محدوده زندگی خصوصی و شخصی افراد در چارچوب اجرای قانون و با اجازه مقامات قضایی و امنیتی جامعه و با رعایت موازین شرعی و ضوابط قضایی و با حفظ ارزشهای اخلاقی، موضوعی است که در همه جوامع به گونه ای پذیرفته شده و جزء ضرورتهای اجتماعی و مدیریت جامعه به شمار می رود. در این فرصت و پیش از پرداختن به شرح سومین آیه و در جهت تأکید و توضیح بیشتر نسبت به دو آیه پیشین، بخشهایی از توضیحات آیت اللّه شهید مرتضی مطهری را بازگو می کنیم:
«اعراب اجازه خواستن را ننگ می شمردند و این از نادانی آنها بود، کما اینکه الان هم در اجتماع ما نپذیرفتن وارد، هر چند به موجب عذری باشد، اهانت به وارد تلقی می شود، و این از نادانی ما است. اگر کسی به در خانه ای برود و صاحب خانه بگوید: «من الان وقت ندارم شما را بپذیرم» به او برمی خورد و چه بسا قهر کند و هر جا بنشیند بگوید: من رفتم به در منزل فلانی، مرا راه نداد! این هم یک نادانی و جهالت است.
ما باید دستور قرآن را در این باره به کار ببندیم. به کار بستن این دستور، تکلفات و ناراحتیهای زیادی را از ما دور می سازد. یک سلسله دروغها و خلاف گوییها، معلول همین رفتار نادرست و توقعهای نابجا است که در بین ما رایج می باشد.
شخصی بدون اطلاع قبلی، در خانه
شخص دیگری را می زند؛ صاحب خانه میل ندارد او را بپذیرد. بسا هست که کارهای لازمی دارد و آمدن این شخص مزاحمت است، می گوید: بگویید فلانی در خانه نیست. شخص وارد غالبا این دروغها را می فهمد. شخص وارد خلاف می کند که بدون تعیین وقت قبلی توقع دارد او را بپذیرند و صاحب خانه هم آن قدر شهامت و صراحت ندارد که بگوید معذرت می خواهم، فعلاً وقت ندارم بپذیرم. و اگر بگوید وقت ندارم، باز آن شخص وارد آن قدر فهم ندارد که عذر او را بپذیرد، تا آخر عمر گله می کند که رفتم به در خانه فلان شخص، و او مرا نپذیرفت.
این است که در این گونه مواقع، هم دروغ گفته می شود و هم رنجش پدید می آید، ولی اگر دستور قرآن رعایت شود نه دروغی گفته می شود و نه رنجشی پدید می آید.»(3)
در آیه بعد، موضوع خانه ها و اماکن غیر مسکونی و عمومی بیان خواهد شد.
«لَیْسَ عَلَیْکُم جُناحٌ أنْ تدْخُلُوا بیوتا غیرَ مَسْکوُنةٍ فیها متاعٌ لکُم وَ اللّه ُ یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَکْتُمُونَ»
سومین آیه شریفه چنان که اشاره شد مربوط به ورود به خانه های غیر مسکونی و به تعبیری ورود به اماکن عمومی می باشد. می فرماید: بر شما گناهی نیست که داخل خانه هایی غیر مسکونی شوید که در آنها متاع و بهره ای دارید و خداوند به آنچه آشکار می سازید و آنچه پنهان می دارید آگاه می باشد.
پرسش اصلی در شرح این آیه شریفه این است که منظور از خانه هایی غیر مسکونی که ورود به آنها مجاز است چیست؟ نظرهای چندی وجود دارد. اما آنچه بیشتر به نظر صحیح می رسد و حدیث شریف نیز مؤید آن است، این گفته است که منظور آن دسته از
اماکن و محلهایی است که نوعا به هدف سکونت شخصی افراد و گذران زندگی در آن ساخته نشده است و مردم از آن به صورت اماکن عمومی استفاده می کنند؛ مانند کاروانسراها، حمامها، فروشگاهها، مهمانخانه ها و باشگاههای عمومی.
در شرح معنای «متاع» اشاره شد که این لفظ هم به معنای مصدری یعنی بهره مندی و استفاده آمده است و هم به معنای اسمی و غیر مصدری که جنس و وسیله باشد. با توجه به آنچه در بیان منظور از خانه های غیر مسکونی گفته شد، کلمه «متاع» بیشتر با معنای نخست یعنی بهره مندی و استفاده، تناسب دارد؛ یعنی آن دسته از اماکنی که برای استفاده شما و بهره مندی از آن است. وضع نوعی این دسته از محلها و اماکن نشان دهنده اجازه عمومی برای ورود به آنهاست و ورود به چنین اماکنی به هدف استفاده معمول از آن، مجاز است.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور، آن دسته از خانه های شخصی است که هنوز کسی در آن ساکن نشده و یا خالی از سکنه شده است. ورود بدون اجازه به چنین خانه هایی برای برداشتن چیزی اشکال ندارد.
آیه شریفه در پایان با جمله «واللّه یَعْلَمُ ما تُبدُونَ و ما تَکْتُمُونَ» در واقع هشدار می دهد که خداوند از قصد و کار شما آگاه است و می داند که شما با چه هدفی وارد خانه و محل کسی می شوید.
روایات:
در شرح و تفسیر آیات مورد بحث، روایاتی نیز از ناحیه اهل بیت(ع) رسیده است که ما را در دستیابی به منظور آیات شریفه یاری می کند.
1ـ عبادة بن صامت که از اصحاب پیامبر(ص) است می گوید از رسول خدا(ص) در باره اجازه گرفتن برای ورود به خانه ها پرسش شد؛ حضرت فرمود:
«مَن دَخَلَتْ عَیْنُه قَبلَ أنْ یَسْتَأذِنَ و یُسَلِّمَ فقد عَصَی اللّه َ و لا اذنَ له»؛(4)
کسی که چشمش پیش از اجازه گرفتن و سلام کردن، وارد خانه دیگری شود، خدای را نافرمانی کرده و اجازه ای نیز ندارد.
2ـ ابی ایوب انصاری نیز که از صحابه بنام پیامبر(ص) است می گوید: به پیامبر(ص) گفتیم: ای رسول خدا! استیناس چیست؟ فرمود:
«یتکلّم الرجلُ بِالتسبیحةِ و التحمیدةِ و التکبیرةِ وَ یَتَنَحْنَحُ علی اهلِ البیت»؛(5)
اینکه انسان هنگام ورود «سبحان اللّه » یا «الحمدللّه » یا «اللّه اکبر» بگوید و یا با تنحنح و صدا در آوردن، اهل خانه را آگاه کند.
روشن است که اینها به عنوان نمونه هایی از مصادیق استیناس است و نه مفهوم آن و نه اینکه مصادیق منحصر در این موارد باشد.
3ـ سهل بن سعد نیز که از اصحاب پیامبر اکرم(ص) است می گوید: مردی به یکی از اتاقهای رسول خدا(ص) سر کشید. رسول خدا(ص) در حالی که با شانه ای که در دست داشت مشغول شانه کردن سر خود بود فرمود:
«لو أعْلَمُ انّکَ تَنْظُرُ لَطَعَنْتُ به فی عَیْنَیْک. انّما الاستیذانُ مِنَ النظر»؛(6)
اگر می دانستم که تو سر کشیده و نگاه می کنی، حتما با این شانه به چشمانت می زدم. چرا که اجازه خواستن و استیذان به خاطر نگاه کردن است.
جمله «انّما الاستیذان من النظر» را ظاهرا باید به همین صورت ترجمه کرد؛ یعنی اساسا اجازه خواستن به خاطر نگریستن و نگاه دوختن است و کسی که می خواهد به داخله زندگی دیگران نگاه افکند باید اجازه بگیرد و نباید بی اجازه آنان نگاه کند. ولی این احتمال نیز می رود که جمله یادشده را به این شکل معنا کنیم: استیذان و سر کشیدن برای کسب اجازه نیز جزء نگاه دوختن ناروا به اندرون خانه دیگران به شمار می رود و مجاز نیست.
4ـ مردی از پیامبر(ص) پرسید: آیا برای وارد شدن بر مادرم نیز اجازه بگیرم؟ پیامبر فرمود: آری. او عذر آورد که: مادرم خادمی جز من ندارد، آیا هر بار که بر او وارد می شوم اجازه بگیرم؟ پیامبر(ص) فرمود: آیا دوست داری او را عریان ببینی؟ مرد گفت: نه.
پیامبر(ص) فرمود: پس اجازه ورود بگیر.
«انّ رجلاً قال للنبی(ص): أسْتأذِنُ علی امّی؟ فقال: نَعَم. قال: انّها لیس لها خادمٌ غیری؛ أفأستأذن علیها کلما دخلتُ؟ قال: أتحبّ أن تراها عریانة؟ قال الرجل: لا. قال: فاستأذن علیها».(7)
5ـ حضرت امام صادق(ع) فرموده است:
«نهی رسولُ اللّه (ص) أن یَدْخُلَ الرجلُ علی النساء الاّ باذنِ اولیائهنّ»؛(8)
رسول خدا(ص) از اینکه مرد بدون اجازه اولیاء زنان، بر آنان وارد شود نهی فرمود.
6ـ امام صادق(ع) در دو فراز فرمود:
«یستأذن الرجل اذا دخل علی أبیه و لا یستأذن الأب علی الابن.
و یستأذِن الرجل علی ابنته و اخته اذا کانتا متزوجتین».(9)
مرد آنگاه که بر پدر خویش وارد می شود باید اجازه بگیرد، ولی پدر نسبت به پسر اجازه نمی گیرد. و نیز: مرد در ورود بر دختر و خواهرش اگر ازدواج کرده باشند باید اجازه بگیرد.
7ـ امام باقر(ع) این جریان را از جابر بن عبداللّه انصاری نقل می فرماید که روزی رسول خدا(ص) عازم دیدن فاطمه علیهاالسلام شد و من نیز همراه حضرت(ص) بودم. وقتی به در خانه رسیدیم، پیامبر(ص) دست برد و در را گشود و بعد فرمود: السلام علیکم. فاطمه(س) گفت: سلام بر شما ای رسول خدا! پیامبر(ص) فرمود: وارد شوم؟ فاطمه(س) گفت: وارد شو ای رسول خدا.
فرمود: من و کسی که همراهم است وارد شویم؟
گفت: ای رسول خدا! پوشش و مقنعه ای بر سرم نیست.
فرمود: ای فاطمه! آن اضافه بالاپوشت را بگیر و سر خود را با آن بپوشان.
او این کار را کرد. سپس پیامبر(ص) بار دیگر فرمود: السلام علیکم. فاطمه(س) پاسخ داد: و علیک السلام. پیامبر(ص) فرمود: وارد شوم؟ گفت: آری ای رسول خدا(ص)!
فرمود: من و کسی که همراهم است؟ پاسخ داد: آری و کسی نیز که همراهتان است.
آن گاه پیامبر(ص) وارد بر فاطمه(س) شد و من نیز داخل شدم.(10)
8ـ حضرت امام صادق(ع) در تفسیر آیه «لیس علیکم جناحٌ أن تدخلوا بیوتا غیر مسکونة» فرمود:
«هِیَ الحمّاماتُ والخاناتُ و الأرحیةُ تدخُلُها بغیر اذنٍ»؛(11)
خانه های غیر مسکونی عبارت است از حمامها، کاروانسراها و آسیابها که می توانی بدون اذن وارد شوی.
ترجمه:
با توجه به توضیحاتی که گذشت می توان سه آیه مورد بحث را این گونه ترجمه نمود:
«ای کسانی که ایمان آوردید! به خانه های دیگران بدون اجازه و سرزده و بدون سلام کردن بر اهل آن، وارد نشوید؛ این برای شما بهتر است، بدان امید که متذکر شوید و به خود آیید و اگر کسی را در آنها نیافتید وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود، و اگر به شما گفته شد برگردید، برگردید؛ این برای شما پاکیزه تر و مفیدتر است، و خداوند بر آنچه می کنید آگاه است بر شما گناهی نیست که به اماکن غیر مسکونی که در آنها متاع و بهره ای دارید وارد شوید و خداوند آنچه را آشکار می سازید و آنچه را پنهان می دارید می داند.»ادامه دارد.