شناسه : ۳۴۶۷۳۷ - چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۰۴:۰۸
نقش پیش فرض های ذهنی در تفسیرمتون چیست؟
نخستین قاعده ی مسلّم در تفسیر متون، این است که هیچ مفسّری بدون پیش فرض و با ذهن خالی به سراغ متن نمی رود و برای کشف معنای متن باید دست کم از واژگان، قواعد زبان شناختی، ادبیات و معانی واژگان آگاه باشد. از این رو پیش فرض ها را به سه دسته می توان تقسیم کرد:
نخستین قاعده ی مسلّم در تفسیر متون، این است که هیچ مفسّری بدون پیش فرض و با ذهن خالی به سراغ متن نمی رود و برای کشف معنای متن باید دست کم از واژگان، قواعد زبان شناختی، ادبیات و معانی واژگان آگاه باشد. از این رو پیش فرض ها را به سه دسته می توان تقسیم کرد:
1ـ مقدمات استخراجی و استنطاقی
این پیش فرض ها مانند نقش چرخ و ریسمان در بیرون آوردن آب از چاه، مفسّر را در کشف مراد مؤلف یاری رسانند.([1]) برای مثال، اگر کسی زبان عربی نداند، نمی تواند از قرآن بهره مند شود.
اگر بدانیم که ممکن است گوینده تناقض گویی کند یا نامسؤولانه سخن بگوید، نمی توانیم به فهم خود از سخن او تکیه کنیم و اگر زبان دین را رمزی و نمادین بدانیم (به گونه ای که اصول حاکم بر فهم عرفی در آن رعایت نشده است) نمی توان مراد گوینده را درک کرد.([2])
2ـ پیش فرض های استفهامی یا پرسشی
این پیش فرض ها، زمینه ساز طرح پرسش از متن هستند، ولی پاسخی را بر متن تحمیل نمی کنند.([3]) برای مثال، تا تصوری از واجب الوجود نداشته باشیم، نخواهیم اندیشید که: آیا چنین موجودی در عالم خارج هست یا نه؟ اگر هست، مادی است یا مجرد؟ قدیم است یا حادث؟
بی شک، برای پاسخ دادن به این پرسش ها به دانسته های پیشین خود نیاز داریم که بدیهی یا نظری هستند. البته اگر نظری باشند، باید به بدیهی برسند. در حقیقت، همین که تصوری از شیئی در ذهن انسان پدید آمد، ساختار ذهن، محمولات متصوره ی آن را بررسی می کند تا دریابد کدام یک با آن هم آهنگ است و کدام یک چنین نیست. اگر از هیچ موضوع و محمولی، تصوری در ذهن نداشته باشیم، در پی چیزی نخواهیم بود. بنابراین، طرح پرسش بر اساس تصور موضوع و محمول و نسبت، صورت می گیرد و از پیش فرض های ذهنی شمرده می شود.([4])
3ـ پیش فرض های تطبیقی
پیش فرض ها بر تطبیق و تحمیل معنا (نه کشف معنا) اثر می گذارند و به تفسیر به رأی می انجامند، مانند: تطبیق فرضیه ی داروین بر آیات خلقت انسان یا نظریه ی جامعه شناختی مارکس در کشف قصد هابیل و قابیل در قرآن.
این گونه پیش فرض های تطبیقی، به فرآیند فهم زیان می رسانند;([5]) زیرا معرفت بیرون از متن و به دیگر سخن، علوم و معارف بشری، در تعیین و ارتقای مفهومی متن، اثرگذار نیست.
باید دانست آن چه به کمک الفاظ و معانی می فهمیم، در گرو دانسته های ما از علوم و معارف بشری نیست. البته اگر حجّتی قطعی و برهانی یقین آور برخلاف ظاهر الفاظ متن به دست آمد، بایستی بر آن برهان تکیه کرد و فهم ظاهری را کنار زد. راز ورود مباحث عقلی و عرفانی در متون تفسیری آن است که این ها بر غنای معرفت دینی می افزایند و از واقعیتی که متون، عهده دار تبیین آن هستند، پرده برمی گیرند بی آن که معنای متن در گرو آن ها باشد.([6])
بنابراین، دسته ی اول و دوم پیش فرض ها در تفسیر متون، نقش مهم و اساسی دارند و بدون آن ها هیچ فهمی امکان پذیر نیست. در مقابل، دسته ی سوم پیش فرض ها، سبب انحراف از فهم متن می شود.([7])