تداوم قریب به نیم قرن حضور فعال و منظم درصحنه مطبوعات دینی(۱)

در پی سلسله نشست های نقد و بررسی، در خانه پژوهش قم، نشستی با حضور جمعی از اندیشمندان، به نقد و بررسی مجله «درسهایی از مکتب اسلام»، یکی از دیرپاترین مجلات مذهبی که در واقع می توان آن را نشریه اُرگان حوزه آن زمان دانست، اختصاص داده شد

پیش درآمد

در پی سلسله نشست های نقد و بررسی، در خانه پژوهش قم، نشستی با حضور جمعی از اندیشمندان، به نقد و بررسی مجله «درسهایی از مکتب اسلام»، یکی از دیرپاترین مجلات مذهبی که در واقع می توان آن را نشریه اُرگان حوزه آن زمان دانست، اختصاص داده شد. بن مایه اصلی این نشست ها، نقد و بررسی و بیان چگونگی تأسیس و اداره و ادامه حیات علمی مجلات، نشریات، دانش نامه ها و یا موسوعه هایی است که به نقد و بررسی آنها پرداخته می شود.

در روز پنجشنبه، دهم دی ماه 1383 شمسی، با حضور حجج اسلام، علی دوانی، مهدی پیشوایی، حسنی، حقّانی، فرج اللهی با عنوانِ دست اندکاران امور مجله و آقای ابوالحسنی به عنوان دبیر جلسه، با حضور جمعی از اندیشمندان به شرح و بیان چگونگی تأسیس و اداره مجله مکتب اسلام پرداخته شد که در این میان، نقش حضرت آیت اللّه العظمی بروجردی قدس سره ، آن مرجع عظیم و دوراندیشِ شیعه، شنیدنی و خواندنی است؛ بنابراین، فصل نامه کتاب های اسلامی جهت اطلاع خوانندگان خود، از حضرت آقای مهدی پیشوایی تقاضا کرد که ماحصل آن جلسه را به علاوه مطالب سودمند دیگری، برای این شماره از فصل نامه اسلامی قلمی کند که این بزرگوار نیز، با روی گشاده، محبت فرمودند و این زحمت را به خود هموار نمودند، که با هم می خوانیم.

نام دقیق این مجله، «درسهایی از مکتب اسلام» است که در سال 1337 هجری شمسی تأسیس شده است. در آن زمان روزنامه ها و نشریات زیاد و مختلفی در کشور منتشر می شد. اکثریّت قریب به اتّفاق آنها نشریات مبتذل و ضداسلامی و گمراه کننده بود در حالی که حوزه علمیه و روحانیّت، فاقد یک زبان گویا و نشریه منظم بود که هم آموزه های اسلام را تبلیغ کند و پیام حوزه و روحانیت را به مردم برساند و هم در برابر حملات مطبوعات دیگر، ایستادگی نماید و در مقابل وسوسه ها و نیش قلم های مسموم آن روز، جواب گویی و شبهه زدایی کند.

از طرف دیگر در آن زمان نویسندگی به زبان فارسی در میان روحانیت و حوزه علمیه چندان رایج نبود و اصولاً نویسندگی، چندان ارزشی نداشت. آن روز تعداد نویسندگان در حوزه علمیه قم شاید از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی کرد و این، خلأ بزرگی بود که دوراندیشانِ حوزه را نگران می کرد.

به دنبال احساس چنین نیازِ شدیدی، عده ای از فاضلان و عالمان برجسته آن زمان، دور هم جمع می شوند، هم فکری می کنند و این نیاز را بررسی می کنند و با حمایت و تأیید مرجعیت آن زمان، این نشریه را به راه می اندازند و از آن روز این عده به عنوان «هیأت تحریریه» مجله نامیده می شوند.

هزینه و پشتیبانی مالی نشریه را گروهی از اخیار و نیکوکاران که در نوع کارهای خیر سهیم بودند، عهده دار می شوند. این عده که از تجّار تهران بودند، افرادی متدیّن، مطّلع، دلسوز و آگاه به زمان بودند؛ که هیأت مالی مجله را تشکیل می دادند و به مسایل مالی و خرج و دخل مجله، نظارت می کردند که اکثر آنان به رحمت حق پیوسته اند7 و برخی دیگر در قید حیاتند و در حقیقت همگان جزو مؤسسان مجله بودند. بدین گونه بود که این مجله شکل گرفت و نخستین شماره آن در آذرماه 1337 شمسی منتشرشد و اینک آخرین شماره آن (شماره چهارم سال 45) در تیرماه 1384 منتشر و تقدیم خوانندگان محترم می شود.

بنیان گذاران این مجله، با اخلاص بسیار بالا و نیّت پاک و به منظور خدمت به اسلام، این گام را برداشتند. اگر این چراغ، نزدیک به نیم قرن است که هنوز روشن است، اثر آن نیّت پاک و اخلاص است که اساس نامه این مجله، گواه بر این معناست؛ زیرا در آن قید شده بود که این مجله، یک مؤسسه غیرانتفاعی و خدمت در آن افتخاری است. همچنین در یکی از بندهای اساس نامه تأکید شده بود که این مجله هرگز نباید در خدمت اشخاص باشد و از شخص خاصی ترویج و تبلیغ کند.

نظر آیت اللّه العظمی بروجردی قدس سره درباره مکتب اسلام

در سال 1340 به دنبال رحلت آیت اللّه العظمی بروجردی قدس سره ، مجله مکتب اسلام، شماره سوم سال سوم (اردیبهشت) خود را به بزرگداشت این مرجع، اختصاص داد و ویژه نامه ای منتشر کرد که در آن زندگینامه، شخصیت علمی، خدمات فرهنگی و گام های بزرگ آن مرجع عظیم الشأن در حوزه علمیه قم، به تفصیل مطرح گردید. در این شماره (صفحه 39) زیر عنوان بالا چنین می خوانیم:

اکنون که بحث ما، پیرامون آثار وجودی آیت اللّه فقید به پایان می رسد، لازم می دانیم نظر آن مرد بزرگ را درباره «مجله مکتب اسلام» منعکس سازیم:

هنگامی که این مجله دینی و علمی با سبک مخصوص خود و با امتیازات گوناگونی که دارد انتشار یافت، نامه ها و تلگراف های فراوانی از نقاط مختلف به محضر آیت اللّه ارسال گردید که همگی، حاکی از تأثیر فراوان مجله در افکار مسلمانان بیدار بود و همه، انتشار چنین مجله ای را از حوزه علمیه قم، به خدمت معظم له تبریک گفته بودند. آیت اللّه بروجردی قدس سره از این جریان به قدری خوشوقت شده بودند که بارها در مجالسی که جمعی از اصحاب ایشان بودند، مطالبی درباره لزوم ادامه نشر این مجله و تقویت آن می فرمودند.

در یکی از جلسات که آقازاده ارشد ایشان نیز حضور داشتند، خطاب به بعضی از افراد هیأت تحریریه که خدمتشان شرف یاب شده بودند، فرمودند:

من خود از دیرزمان قصد داشتم چنین نشریه ای از حوزه علمیه منتشر گردد و به سؤالات مختلف مسلمانان پاسخ داده شود؛ ولی گرفتاری ها و موانع گوناگون، تاکنون انجام آن را به طور مستقیم از طرف من ایجاب نکرده بود. تا اینکه دیدم شما همت کرده اید و چنین مجله آبرومندی با مطالب خوب و کاغذ مرغوب منتشر نموده اید. سعی کنید مطالب آن، هرچه بیشتر روان و ساده و در عین حال پرمغز باشد تا درخور فهم همه کس بوده باشد و از نوشتن مطالب مشکل و عبارات پیچیده پرهیز کنید. تلگراف و نامه هایی که برای من رسیده، حکایت می کند که اقدام شما (نویسندگان مجله مکتب اسلام) در مقابل مطبوعات و نشریات مفسد اخلاق و گمراه کننده، کاملاً به موقع و مفید واقع شده است.

بنابراین آیت اللّه تا در قید حیات بودند، کمک های «معنوی و مادی» فراوانی به مکتب اسلام نمودند و همه حاکی از این بود که آیت اللّه فقید با آن روشن بینی خاصی که داشتند، ضرورت وجود چنین نشریه ای را در اجتماع کنونی احساس می فرمودند و به همین دلیل هنگامی که مشکلی برای انتشار مکتب اسلام پیش می آمد، اقدام سریع و فوری برای حل آن می کردند.

نویسندگانِ نخستین و اعضای هیأت تحریریه اولیه این مجله که از برجستگان و فضلای حوزه علمیه آن روز بودند، عبارت بودند از: آقایان مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، نوری همدانی، واعظ زاده خراسانی، علی دوانی، محلاتی و جزایری. که برخی از آنان از مراجع معظم تقلید کنونی هستند.

و برخی دیگر که اسامی آنها در روی جلد شماره اول این مجله، بدینگونه چاپ شده است:

لطف اللّه صافی، سید موسی صدر، سید محمدحسین بهشتی، علی احمدی، سید موسی شبیری زنجانی، احمد آذری، سید مهدی روحانی، سید غلامرضا سعیدی، حسین شب زنده دار، علامه طباطبایی، محمد موحد لنکرانی، محمدجواد باهنر، علی قدّوسی، شهاب الدین اشراقی، عبدالمجید رشیدپور.

از سال چهارم و پنجم مجله، (سال 40 و 41) اعضای جدید هیأت تحریریه به نویسندگان مجله پیوستند و مقالات آنها در مجله چاپ شد. این نویسندگان عبارت اند از آقایان:

سید هادی خسروشاهی، علی حجتی کرمانی، زین العابدین قربانی، حسین حقانی، محمد مجتهد شبستری، رضا گلسرخی.

از سال دوازدهم مجله (سال 1349) گروه جدید دیگری به عضویت هیأت تحریریه مجله پیوستند که نگارنده این سطور نیز جزء این گروه بود. اعضای جدید عبارت بودند از:

هادی دوست محمدی، کامل خیرخواه، عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، سید محمدکاظم دانش(شهید)، علی اکبر حسنی، داوود الهامی، مهدی پیشوایی.

این نویسندگان در واقع نسل سوم هیأت تحریریه مجله بودند. در سالها و دهه های بعد، گروهی از نویسندگان و متفکران و اندیشمندان بزرگ اسلامی که رسما عضو هیأت تحریریه نبودند، عملاً به این مجله پیوستند و مقاله های متعددی در سال های مختلف از آن ها به چاپ رسید:

شهید مرتضی مطهری، شهید محمد مفتّح، سید غلامرضا سعیدی، عباس علی عمید زنجانی، سید مجتبی موسوی، دکتر احمد بهشتی، سید صدرالدین صدر بلاغی، محمود حکیمی.

گفتنی است که حضرت علامه طباطبایی قدس سره و آقای سعیدی از همان سال اول، همکاری را شروع کرده بودند و ادامه دادند و آقای دکتر احمد بهشتی تا امروز نیز، همچنان به همکاری صمیمانه و وفادارانه خود ادامه می دهند.

طی سالهای متمادی، گروهی از شاعران، پزشکان، استادان دانشگاه، روشنفکران متعهد، از داخل و خارج کشور، مقاله های علمی به مجله می دادند، مانند:

دکتر ابوتراب نفیسی (رئیس وقت دانشکده پزشکی اصفهان)، دکتر علی اکبر شهابی، دکتر احمد صبور اُردوبادی، دکتر محمدحسین حاجبی، احمد راد، مهندس ذبیح اللّه دبیر، دکتر علی پریور، دکتر سید مهدی صانعی و....

از میان این گروه، باید از پزشک گران مایه، جناب آقای «دکتر منصور اشرفی»، عضو کالج بین المللی جراحان، نام برد که بیش از سی سال، به صورت پیوسته، مقاله های ارزنده و سودمند بهداشتی و پزشکی (در حد استفاده عموم خوانندگان) به مجله ارسال می کنند که تاکنون چند مجموعه از آنها به صورت کتاب چاپ شده است مانند:

1. بهداشت برای همه 2. بهداشت شخصی.

بخش ها و ستون های مکتب اسلام

این مجله، غیر از مقاله هایی که با نام نویسندگان آنها چاپ می شد، صفحات و بخش های دیگری هم داشت که از سوی اعضای هیأت تحریریه تنظیم می شد؛ اما بدون نام بود که عبارت بودند از:

سرمقاله، سیری در مطبوعات، اخبار جهان اسلام و پاسخ به سؤالات.

این بخش ها خوانندگان زیادی داشت. سرمقاله ها که نوعا اختصاص به مسایل مهم داشت، معمولاً بسیار قوی و استوار و شیوا نوشته می شد و بسیار تأثیرگذار بود و گاهی در کشور، موج ایجاد می کرد. (نمونه هایی از سرمقاله ها را در ادامه، یاد خواهیم کرد).

درباره پاسخ به سؤالات، گفتنی است که هر روز تعداد انبوهی نامه به دفتر مجله می رسید که بخش قابل توجهی از آنها، سؤالات گوناگون علمی و مذهبی بود. بیشتر آنها که مربوط به مسایل خانوادگی و محرمانه بود و در مجله پاسخ یه این گونه سؤالات، خیلی مناسب نبود. بنابراین، دایره پاسخ به سؤالات، از طریق نامه به آنها پاسخ می داد؛ اما تعدادی که مهم بود و جنبه علمی داشت، در مجله پاسخ داده می شد. مجموع این پاسخ ها، سال های بعد، به صورت کتاب «پرسش ها و پاسخ ها» زیر نظر آیت اللّه مکارم شیرازی و آیت اللّه سبحانی چاپ و منتشر شده و آیینه ای است که نوع شبهات و سؤالات آن زمان را منعکس می کند.

مجله مکتب اسلام در خط روحانیّت و مرجعیّت

این مجله از بدو انتشار، در خط روحانیت و مرجعیت، و زبان گویای حوزه علمیه قم بوده و هست. با آنکه طی نیم قرن فعالیت مطبوعاتی، یک سطر آگهی چاپ نکرده (و صرفا با وجوه اشتراک خوانندگان اداره شده و می شود) و از هیچ شخص خاصی ترویج نکرده؛ اما همواره از روحانیت، دفاع و حمایت و تجلیل به عمل آورده است. چنانکه طی چند دهه، افزون بر نشر ویژه نامه هایی، به مناسبت رحلت برخی از مراجع بزرگ و متفکران و عالمان حوزوی مانند علامه طباطبایی قدس سره ، علامه امینی قدس سره و... همواره خبر درگذشت علمای بزرگ بلاد و زندگینامه و آثار علمی و خدمات فرهنگی آنان را منعکس می کند.

جایگاه مردمی و میزان تأثیرگذاری مکتب اسلام

مکتب اسلام از جایگاه مردمی و محبوبیّت مذهبی بسیار بالایی برخوردار و مورد حمایت معنوی حوزه علمیه قم و عموم روحانیّون بود و در میان تمام قشرها و صنف ها، اعم از دانشگاهی، حوزوی، بازاری، بزرگ سالان، جوانان، خواننده و مشتری داشت و تنها جایی که مکتب اسلام در آنجا راه نداشت «پادگان»ها بود و از ورود آن به شدت جلوگیری می کردند. نظامیانِ مشترک این مجله، در خارج از پادگان، آن را به دست می آوردند.

مجله، از طریق اشتراک و توسط پست -نه تک فروشی- و نیز از سوی نمایندگی های آن در سراسر کشور توزیع می شد (اکنون نیز همین گونه است). همه نمایندگان مجله، مطبوعاتی یا کتاب فروش نبودند، بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنها نمایندگان افتخاری و داوطلب، از اصناف، بازاریان و صاحبان مشاغل مختلف بودند که به انگیزه دینی و صرفا به عنوان یک وظیفه اسلامی، این زحمت را عهده دار شده بودند و هیچ نظری به درصد نمایندگی نداشتند و اصولاً بسیاری از آنها وضع مالی خوبی داشتند و از این گونه مبالغ، بی نیاز بودند.

علاوه بر داخل کشور، هزاران خواننده در کشورهای آسیایی، اروپایی و آمریکایی داشت و دانشجویان مسلمان، اخبار و گزارش های نشست های دانشجویی خود و سایر اخبار جهان اسلام را می فرستادند و در مجله چاپ می شد. در بعضی از مقاطع، تیراژ مجله از صد هزار نسخه در ماه تجاوز می کرد. در پرتو چنین نفوذ عمیق و گسترده در افکار عمومی، مطالب آن تأثیر فراوانی در جامعه داشت و گاهی چنان اثر می گذاشت که بازتاب آن، در قم به دفتر مجله می رسید. نمونه ای در این زمینه، خاطره زیر است:

در آن زمان، فرقه ضالّه بهائیّت، بسیار فعال بود و شرکت های پردرآمدی داشت که از سود آنها خرج ترویج این فرقه می شد. این شرکت ها به صورت خودجوش، مورد تحریم مسلمانان بود و متدیّنان، محصولات آنها را نمی خریدند.

از طرف دیگر گزارش های مردمی در همه زمینه ها به دفتر مجله می رسید که بسیار مغتنم بود. روزی، گزارشی مردمی به دفتر مجله رسید حاکی از این که یک شرکت دارویی به نام «اورگانون» متعلق به این فرقه است و زیر این پوشش، به نفع این فرقه فعالیت می کند. این گزارش، اطمینان آور بود. از این رو مکتب اسلام مقاله ای انتقادی در این باره نوشت. چند روز پس از انتشار مجله، نامه ای از نمایندگی این شرکت در اصفهان به دفتر مجله رسید که طی آن، مسؤول آن شعبه اظهار مسلمانی کرده بود! پس از بررسی، معلوم شد که مردم مسلمان اصفهان، پس از خواندن آن مقاله، به صورت خودجوش، نمایندگی مزبور را توبیخ و از مردم درخواست ترک خرید اجناس آن را کرده اند.

تربیت نویسندگان

مجله مکتب اسلام، پیشگام ترویج نویسندگی در حوزه علمیه قم بود و عملاً نویسندگانی را در آغوش خود تربیت کرد که اکنون از نویسندگان برجسته کشور به شمار می روند و امروز آثار آنها در شمار آثار مطرح، پرتیراژ، سودمند و پرمایه دینی می باشد و خوانندگان و علاقه مندان فراوانی دارد و برخی از این آثار، به زبان های دیگر نیز، ترجمه شده است.

بسیاری از سلسله مقالات نویسندگان و متفکران اسلامی که در مجله چاپ می شد بعدا توسط خود آنها به صورت کتاب درآمده است که فهرست آنها در این بحث فشرده نمی گنجد و تنها به عنوان نمونه، به تعدادی از آنها اشاره می شود:

اخلاق جنسی و سیری در نهج البلاغه (شهید مرتضی مطهری)، فروغ ابدیت و فروغ ولایت (جعفر سبحانی)، مشرق زمین به پا خیزد، معاد و مهدی، انقلابی بزرگ (ناصر مکارم شیرازی)، حقوق در خانواده (حسین حقانی)، سوگندهای مقدس (محمود حکیمی)، ایران و اسلام (داوود الهامی)، پیشوای آزاده (مهدی پیشوایی)، علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین (زین العابدین قربانی)، مفاخر اسلام (علی دوانی).

حضور فعال در صحنه

این مجله در صحنه جامعه، حضور فعال، مستمر و تأثیرگذار داشت و مسایل و حوادث جاری را زیر نظر می گرفت و مورد بحث قرار می داد. به ویژه در مواقع مهم و حسّاس، وارد صحنه می شد و به روشن گری می پرداخت و نقش یک نشریه اسلامی را به خوبی ایفا می کرد. حادثه زلزله طبس، نمونه روشنی در این زمینه است. در زلزله ویرانگر طبس، تمامی گزارش های مردمی، مشاهدات عینی و اطلاعات و اخبار غیررسمی، حاکی از آن بود که مردم ایران، به لحاظ بیداری دینی و نفرت فزاینده نسبت به حکومت پهلوی، کمک های خود را به زلزله زدگان از مجاری دولتی (شیر و خورشید سرخ آن روز) نپرداخته اند، بلکه از طریق دفاتر مراجع معظم تقلید و روحانیون که مورد اعتماد و احترام مردم بودند، پرداخته اند. در همان روزها، شاه با هلی کوپتر به طبس رفت و در چادری اختصاصی و شاهانه! مستقر شد؛ اما همه می دانستند که اینها همه، حرکات نمایشی است و دولت، کاری برای مردم مصیبت زده انجام نداده است. اما بر عکس، روحانیّت و مردم مذهبی و متدیّن، در این راه از هیچ کوششی دریغ نکردند. چنانکه حجة الاسلام حاج سید مهدی گلپایگانی، آقازاده مرحوم آیت اللّه العظمی گلپایگانی قدس سره در سفر امدادرسانی و بازدید مکرر از منطقه زلزله زده، به منظور هدایت فعالیت ها و نظارت بر امدادرسانی ها، در راه طبس بر اثر سانحه رانندگی جان سپرد!

با توجه به اوضاعی که گفته شد، مجله مکتب اسلام وارد عمل شد و با تشویق مردم ایران به کمک رسانی از طریق روحانیت و مرجعیت، روی عدم اعتماد مردم به دستگاه های دولتی تکیه کرد و یکبار دیگر پایگاه حوزه علمیه و روحانیت را محور بحث قرارداد و افکار عمومی را به بی اعتباری و فقدان پایگاه مردمی دولت جلب کرد.

مواضع انتقادی و معترضانه مکتب اسلام در برابر حکومت وقت

این مجله در برابر مفاسد اداری و اخلاقی و ابتذال فرهنگی و غرب زدگی که سرچشمه اصلی آنها حکومت پهلوی بود، به شدت انتقاد و مبارزه می کرد و این؛ در شرایط اختناق و استبداد و سلطه بی رحمانه ساواک به ویژه در دهه های آخر، بسیار دشوار بود. در اینجا عنوان تعدادی از سرمقالات چاپ شده در مجله را بین سال های 1349 تا 1353 ذیلاً می آوریم که گویای محتوای انتقادی آنهاست:

جنون جنسی (شماره 7، سال 12)، زنگ خطر (شماره 8، سال 12)، جواز آدم کشی(شماره 9، سال 12)، آموزش مسایل جنسی (شماره 11، سال 12)، برای سلامت جان مردم (شماره 2، سال 13)، فیلم هایی که محصول جهل و جنایت است (شماره 3، سال 13)، به هوش باشید، همه سدها را نشکنید (شماره 4، سال 13)، احترام، آری! هرج و مرج، نه!(شماره 7، سال 13)، چشم ها را باز کنیم و محصول کار را ببینیم (شماره 8، سال 13)، وحشت نکنید، اینها نتایج کار شماست! (شماره 11، سال 13)، وضع عجیب و غریب جوانان (شماره 11، سال 13)، وحشت عجیبی نسل موجود را فراگرفته است (شماره 1، سال 14)، ناله های غم انگیز صنعت زده ها (شماره 5، سال 14)، سودجویان تاریک دل (شماره 6، سال 14)، انگشت روی درد اصلی (شماره 7، سال 14)، دخالت های ناروا و بی دلیل (شماره 4، سال 15)، جنون برهنگی (شماره 6، سال 15)، نبوغ های به هدر رفته (شماره 8، سال 15)، عالِم لازم است نه باسواد (شماره 10، سال 15)، بدترین وسیله انتحار (شماره 11، سال 15)، هیزم کشان بینوا (شماره 12، سال 15).

توقیف های مکرر

مواضع انتقادی و معترضانه مکتب اسلام، تأثیرگذاری عمیق، محبوبیّت عمومی و پایگاه مردمی و مذهبی این مجله، برای حکومت شاهنشاهی قابل تحمّل نبود و هرچند وقت یکبار، آن را توقیف می کردند. چند نمونه مهم از این موضع گیری های مجله را که برخی از آنها موجب توقیف نشریه شد، در زیر می آوریم:

1. در شماره یازدهم سال سوم (دی ماه 1340) به مناسبت هفدهم دی و روز کشف حجاب، سرمقاله تندی درباره کشف حجاب و عواقب آن چاپ شد که منجر به توقیف مجله شد.

2. در شماره یکم سال پنجم (بهمن ماه 1341)، سرمقاله ای زیر عنوان «محصول 27 سال آزادی» چاپ شد و طی آن از عواقب زیان بار کشف حجاب و بی بند و باری حاصل از آن انتقاد به عمل آمد و به دنبال آن، مجله دو ماه توقیف گردید و شماره بعدی، در اردیبهشت سال 1342 منتشر شد.

3. در سال 1340 توسط دولت وقت، یک سلسله بگیر و ببندها و محاکمه های پر سر و صدای نمایشی بعضی از دانه درشت ها، به عنوان مبارزه با فساد اداری و رشوه خواری به راه افتاده بود. مجله طی سرمقاله ای در شماره پنجم سال سوم همان سال، زیر عنوان «فساد منحصر به اینها نیست!»، فساد اخلاقی و ابتذال فرهنگی گسترده آن روز را به باد انتقاد گرفت و خواستار مبارزه با آن ها شد.

4. در شماره یکم سال پنجم (بهمن ماه 1341)، طی سرمقاله ای زیر عنوان «یک محاکمه تاریخی»، گردانندگان مطبوعات گمراه کننده مروّج فساد را به محاکمه کشاند.

5. مبارزه پی گیر و جدی با موج تغییر خط فارسی به خط لاتین، طی چند سال که گروهی از روشنفکران و خودباختگان، در جهت اسلام ستیزی و محو هویّت اسلامی و فرهنگی-ملی (با الگوگیری از ترکیه) موج تغییر خط را راه انداخته بودند و رسانه های مطبوعاتی آنها شب و روز کار می کردند. مکتب اسلام، این تنها نشریه حوزه و زبان گویای روحانیّت، در برابر این موج ایستاد و با چاپ مقاله های علمی و مستدل، تبلیغات آنها را خنثی کرد.

6. در سال 1351 که زلزله قیروکارزین در فارس رخ داد و در منطقه روستایی وسیعی، تلفات و ضایعات فراوانی به بار آورد، گروهی از خنّاسان به شبهه افکنی پرداختند و با فرافکنی، آن را قهر طبیعت نامیدند و گروهی دیگر آن را به پای خدا نوشتند!

و از نظر دینی، بدبینی به وجود آوردند. در این هنگام مجله، پا به میدان گذاشت و طی سرمقاله ای انتقادی (در شماره پنجم سال سیزدهم، خرداد ماه 1351) زیر عنوان «تقصیر ماست نه تقصیر زلزله» بحث محرومیّت روستاها و بی دوامی خانه های آنها را مطرح کرد و علت اصلی را نظام غلط اجتماعی و بی توجهی دولت به روستاها و بی دوامی ساختمان های آنها معرفی کرد و شبهه ها و وسوسه ها را پاسخ داد و نوشت:

«... چرا وضع افراط و تفریط در اجتماع ما چنان باشد که خانه های روستانشینان اصولاً قابل سکونت نیستند و زلزله که سهل است با یک تکان عادی و ضربه مختصر مانند آرد روی هم می ریزد، یا مانند آهک آبدیده از هم می پاشد. در حالی که خانه های شهری به ویژه شمال شهری ها ممکن است در برابر این گونه زلزله ها فقط خرابی مختصری پیدا کند. این ظلم و ستم را ما -و یا صحیح تر نظام غلط اجتماعی- بر روستانشینان تحمیل کرده است، نه دستگاه آفرینش! روستانشین بینوا باید خودش نقشه ساختمان بکشد، خشت خام یا گل ساده بسازد و هم معماری و بنایی کند و همچون مرغی، لانه ای برای خود فراهم نماید، آنگاه انتظار داریم در برابر زلزله ها و توفان ها مانند کوی بایستد!...».

7. در سال 1352 سلسله مقاله هایی در یکی از روزنامه های پرشمار عصر آن زمان درباره انگور و آب آن و خواص آن چاپ شد. مجله مکتب اسلام مثل موارد مشابه، این موضوع را زیر نظر گرفت؛ زیرا حدس می زد که کاسه ای زیر نیم کاسه است. سرانجام این سلسله مقالات از تأسیس یک کارخانه مشروب سازی در ارومیه (رضائیه آن زمان) از سوی شرکتی به نام «پاکدیس» با آب و تاب خبر داد. درباره مرغوبیّت محصولات الکلی کارخانه یادشده و خواص گوناگون آن، قلم فرسایی کرد. در این هنگام مجله مکتب اسلام طی سرمقاله ای انتقادی زیر عنوان «زشت ترین شکل عرضه گناه»، در شماره هفتم سال پانزدهم، تیرماه 1352 اقدام روزنامه مزبور را به شدت محکوم کرد و نیز، تأسیس کارخانه مشروب سازی و ترویج محصولات آن را مورد انتقاد شدید قرار داد. پس از انتشار مجله، برخی از گزارش های مردمی نشان داد که پنجاه درصد سهام کارخانه مزبور متعلق به شاهپور غلامرضا بوده است.

8. زمانی که صدام حسین، ایرانی های مقیم عراق را با خشونت و بی رحمی عجیبی از آن کشور اخراج کرد، رانده شدگان ایرانی با وضع رقت باری از طریق مرز خسروی و قصرشیرین به کشور عزیزشان ایران، بازگشتند. دولت پهلوی که روابطش با صدام تیره شده بود، رانده شدگان را تفقّد کرد و این امر را دست آویز یک سلسله تبلیغات به نفع خود قرار داد. نوع مطبوعات آن زمان به مدیحه سرایی دولت شاهنشاهی پرداختند و در زمینه خدمت گزاری آن به اتباع ایرانی داد سخن دادند.

مجله مکتب اسلام چون تشخیص داد دولت پهلوی از این برنامه به نفع خود بهره برداری می کند، در این مورد سکوت کرد. در همان روزها، نامه ای رسمی از فرمانداری قم به دفتر مجله رسید که طی آن خواسته شده بود که این مجله نیز مانند سایر نشریات، خدمات شاهانه را منعکس کند؛ اما مکتب اسلام به این نامه نه جواب داد و نه ترتیب اثر!

9. در سال 1355 که در جهت اسلام ستیزی، تاریخ شاهنشاهی رسما به جای تاریخ هجری شمسی اعلام شد، بی هیچ استثنایی تمام روزنامه ها و نشریات کشور زیر تیغ رفتند و تاریخ شاهنشاهی را درج کردند. مجله مکتب اسلام تنها مجله ای بود که تاریخ شاهنشاهی را به رسمیّت نشناخت و از آن زمان از روی ناچاری، از تاریخ هجری شمسی صرف نظر کرد و تاریخ هجری قمری را در مجله درج کرد و این امر از شماره پنجم سال هفدهم، اردیبهشت 1355 تا آذرماه 1357، یعنی تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. هم اکنون شماره های یادشده موجود و گواه این معناست. گفتنی است که در مکاتبات اداری و معمولی، همچنان از تاریخ هجری شمسی استفاده می شد.

10. در سال 1355، مجله یکبار دیگر به مدت شش ماه توقیف شد. توضیح اینکه در شماره سوم سال هفدهم مجله (اسفندماه 1354)، قطعه شعری از حضرت آقای علی اکبر صادقی رشاد چاپ شد که در آن، مسلمان ها را به اندیشیدن درباره سرنوشت و اوضاع اجتماعی خود وامی داشت و هشدار می داد که مسلمانان نباید در غفلت به سر ببرند. به دنبال چاپ آن شعر، مجله از تاریخ اردیبهشت 1355، ربیع الثانی 1396ه ق. تا رمضان همان سال توقیف شد.

باری این نشریه دیرپا، با این همه خدمات و سوابق روشن، پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، از طرف برخی ها مورد بی مهری هایی واقع شد و در سال های جنگ تحمیلی، در اثر کمبود کاغذ و گلاسه (برای جلد) و محرومیّت از سهمیه رسمی کاغذ، فشارهایی را تحمل کرد و زیان های جبران ناپذیری دید؛ اما با همه این دشواری ها، راه روشن خود را ادامه داد.

اینک با آغاز چهل و پنجمین سال انتشار خود، با صاحب امتیازی و هدایت و نظارت آیت اللّه جعفر سبحانی، در صحنه فعالیت مطبوعاتی دینی همچنان فعال است و به طور مرتب انتشار می یابد. امید است که این چراغ تا قیام حضرت مهدی-ارواحنا فداه- روشنگر راه اسلام و راهنمای جوانان عزیز و همچنان مورد توجه و مطالعه فرهیختگان کشور باشد.


1. فصل نامه کتاب های اسلامی، سال پنجم، شماره 16.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر