ماهان شبکه ایرانیان

تدبر در قرآن

بدان که تدبر از جمله آداب معنوی قرآن است. و ادب ها که تعلّق به قرآن می دارد، دو نوع است: صوری و معنوی، ظاهری و باطنی؛ و تاکسی به نسبت قرآنْ رعایت مجموع آداب ننماید، از فیض او بهره مند نشود:

بدان که تدبر از جمله آداب معنوی قرآن است. و ادب ها که تعلّق به قرآن می دارد، دو نوع است: صوری و معنوی، ظاهری و باطنی؛ و تاکسی به نسبت قرآنْ رعایت مجموع آداب ننماید، از فیض او بهره مند نشود:

;از خدا خواهیم توفیق ادب ;بی ادب محروم ماند از لطف ربّ

ادب های ظاهری

بدان که ادب های ظاهری قرآن که قاری را رعایت آن باید نمود، ده است:

اول: طهارت: اگر قاری از مصحَف خوانَد بر وجهی که مَسِّ آن کند [باید طاهر باشد [و افضل آنکه با وضو باشد.

دوم: رو به قبله: جلوس به هیأت ادب و سکونْ رو به قبله کرده و سر در پیش افکنده و به خضوع و خشوعِ تمام متوجه گشته باشد.

سوم: رعایت ترتیل: یعنی حروف را از مخارج آن ادا نماید و محافظتِ وقوفْ لازم شِمُرد.

چهارم: افتتاح به استعاذه و تسمیه: استعاذه قبل از قرائت گوید در آغاز سوره و غیر آن، اما تسمیه در افتتاح سوره باید و بعضی در همه وقتْ تسمیه را احسن داشته اند.

پنجم: مراعات به جواب: و آن دو نوع است، فعلی و قولی. فعلی آن است که به وقت تلاوت آیه سجده، سجده کند، اما قولی، جواب بعضی آیات است بر وجهی که از تاریخ نقل کرده اند. [مثل آنکه هر جا «یا ایها الذین آمنوا» آمد، بگوید: لبیک].

ششم: بلند خواندن: بر وجهی که اِستماعِ نفسِ خود کند و در اسماعِ غیر، دو وجه است: جمعی به جهت اجتناب از ریا، آهسته خواندن را افضل دارند، و بعضی جهت آگاهی شنونده و تهییج شوق او به قرآنْ بلندْ خواندن، مناسب تر شمارند. و اصل در این هر دو باب، نیّت است چرا که جزای کرده هر کس به حسبِ نیت اوست.

هفتم: از مُصحَف خواندن: چه تلاوتْ عبادت است، و نظر در مُصحَف نیز از جمله عبادات است، و چون در عبادت مقترن شوند، هر آینه اجر قاری زیاده گردد. و در اخبار آمده که یک ختم از مصحف، با هفت ختم از حفظ در فضیلت برابر است و نظر کردن در خطّ مصحفْ مبارک است. یک نکته در آن است که چون در خط مُصحَف نظر کنند، توجه به تلاوتْ تمام تر باشد و دیگر حواس نیز از آن بهره مند برند.

هفتم: بُکا [و حزن] : و آن را زینت تلاوت گفته اند. بدان که در وقت قرائت، [حُزن و [گریه مستحب است. دلیل این عمل آن است تا سوز دل پدید آید چرا که منشاء آب چشم، سوز دل است.

نهم: تحسین و تزیین قرائت: چنانکه در حدیث آمده که قرآن را با اصوات و الحانِ خود زینت دهید. و مقرر است که تزیین آن موجب نشاط خاطر مستمع می گردد و مواد شوق و ذوق او رویْ به ازدیاد می نهد و مقصود از تلاوت و سماع آن، حصول ذوق است. [در این جا لازم است گفته شود که [حرمت قرآن در آن باشد که تحسینْ به تلحین نیانجامد، یعنی به الحانِ غنا نخوانند.

دهم: سخن ناگفتن: [صحبت نکردن] در اثنای قرائت و اشارت ناکردن و متوجه غیر ناشدن، و شنونده نیز به حکم قرآن که: «چون قرآن خوانند گوش فرا دهید و خاموش باشید» (اعراف: 204) خاموش باید بود و کلام حق سبحانه و تعالی به سمعِ قبول و گوشِ هوشْ استماع باید نمود، چه، شنودن حقیقی به جان و دل است نه به آب و گل.

آداب باطنی

اول: رعایت امر و نهی: چه، قاری تا اوامر قرآن را مأمور نشود و از نواهی آن به کلّی دور نگردد، نور فیض کلام از روزنه سینه به خانه دل او در نتابد. و بزرگی گفته است: وعده «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ» (بقره، 152) از قرآن می خوانی و مرکب غفلت در میدان هوی و هوس می رانی، نکته «واشکُرولی»

به تجویدی تمام ادا می نمایی و به قدمِ عصیانْ، بادیه کُفر و طغیان می پیمایی؛ «لا تَاْکُلُوا الرِّبا» (آل عمران، 130) تلاوت می کنی و در آن حالْ حساب سودِ درهم [و دینار] می گیری؛ «اَلا لَعْنَةُ اللّه ِ عَلَی الظّالِمینَ» (هود،18) بر زبان می رانی و به دلْ آزارِ برادرِ مسلمان می اندیشی؛ لاجرم از بارگاه رسالتْ توقیع خذلان و ضلالت تو چنین صادر می شود که «رُبَّ تالٍ لِلْقُرآنِ وَ القُرآنُ یَلْعَنُه» چه بسیار قاری قرآن که قرآن او را لعنت می کند.

دوم: تأمل در عظمت کلام الهی: و تدبر نمودن در عُلُوّ شأن و ملاحظه نمودنِ الطاف بی پایان خداوند تعالی با بندگان در نزول قرآن از عرش عزَّت و جلال به درجه فهم جمعیِ پریشان حال. عنایت رَبّانی نگر که معنی چنین کلامی که قائم به ذات پروردگار عظیم است، در طیّ حروف و اصوات، که از صفات بشریت است، بر شعور و درک خلق آشکار ساخته است. و اگر این کلام الهی در قالب حروف نبودی، عرش و کرسی در وقت ظهور کلام از رتبه ثبات و دوام ساقط شده، متلاشی گشتندی.

سوم: توجه به عظمت خدا: عظمت متکلم را در دلِ خود حاضر گردانیدن، و دانستن که این کلامِ بشر نیست و سخن خالقِ بشر است، چرا که تعظیم کلام، نشانه تعظیم متکلم است.

چهارم: حضور قلب: و ترک نفس و ترک خواطر؛ و چون صاحبْ همّتان، رویِ دل از وساوس نفسانی و هواجس شیطانی برتاختن، از توجه به شهود جمال قرآنْ صفایی تمام و ضیایی بر دوام یافتن. بعضی از بزرگان، چون آیتی یا سورتی خواندندی و دل حاضر نبودی، تکرار کردندی، چه، قرائت زبان بی حضور دلْ قالبی باشد بی جان.

پنجم: تدبر در معانی قرآن: و تفکر نمودن در معانی آن، چه نزد محققْ قرائتِ بی تدبّر اعتباری ندارد. معنی تدبر قرآن، تفکر و تأمل است در آن، تا وقتی که فکرْ بشناسد آنچه مقتضای الفاظ قرآن است از تأویل حسنه و معنی صحیح. و گفته اند: تدبرْ تفکر است در مواعظ قرآن تا به آن عبرت گیرند؛ و تدبُّرْ غواصی کردن است به مدد فکر در دریای قرآنی و بیرون آوردن جواهر حقایق و معانی.

و بزرگی گوید: با فهم ترین مردمان آن است که اسرارِ قرآنْ فهم کند و تدبُّر نماید، تا وقتی که یقین کند به آنکه اینْ کلامِ خداست. و حقیقت تدبّر آن است که تا فکر از هر آیتی یا سورتی فراخور استعداد خود بهره ای برندارد، به آیتی یا سورتی دیگر نقل نکند.

ششم: تحلیه: یعنی حال خود را به مفهومِ هر آیه، آرایشی مناسب دادن. مثلاً اگر آن آیه مشتمل بر اسما و صفات بود، لایقْ آن است که در معانی آن اسماء و صفاتْ تأملی بسزا واجب دانَد، تا اسراری که در ضمن هر یک از آن مندرج است بر وی کشف گردد؛ و اگر اشتمال آیه بر افعال الهی ظاهر باشد، لازم است که بر مناظر افعالِ جمالِ عظمتِ فاعلْ جلوه گر ببیند، و در قصص انبیا و رُسُل، ملاحظه عواقب امور و پایان احوال پیروان و منکران نماید [تا از منکران روی گردانَد] و از روی اخلاص و یقینْ کمرِ متابعتِ خاتم النبیین بندد.

هفتم: تخلیه: یعنی خالی کردن راه فکر از خَس و خاشاک خیالات فاسده و موانعِ فهمْ دور ساختن، و قاری قرآن باید در این زمان خود را از علوم زائد و صفات ذمیمه و تفسیر ظاهر و تعصبات کورکورانه برهانَد.

هشتم: تاثّر: یعنی دل قاری از آثار مختلفه که به حسب اختلاف معانی آیاتْ ظاهر می شود متأثر گردد؛ و به حسب هر یک از احوالْ چون توکُّل و رضا و صبر، او را وجدی و حالی پدید آید، و اگر چنین نباشد، بهره او از تلاوت، جز حرکت زبان نیست.

نهم: توجه: و آن توجه و تجرُّد باطن باشد در وقت قرائت از غیر حق و در این حالْ وجود مادونِ حق از غلبه نور قرآن در نظر قاریْ ناچیز نماید بر مثال مغلوب شدن نور ستارگان در زمان ظهور پرتو آفتاب.

دهم: ترقی: و آن عبارت است از آنکه قاری بر مصاعد همتْ مترقی گردد و به یاری پروردگار، به مدارج رفعت برآید. و درجات ترقی سه است:

اول: بنده با خود چنان تقدیر کند که قرآنْ بر خدای می خوانَد و حق سبحانه به او ناظر و کلام او را شنوا است و مقتضای جمال او در این درجه، تضرع و سؤال است و تواضع و ابتهال؛

دوم: آنکه به دیده دل در نگرد چنان بیند که خداوند با او خطاب می کند و به احسان و الطاف بی پایان، کلام خود را بر بنده می خوانَد؛

درجه سوم: بالاترین درجات است و در این مرتبه، انوار متکلم در آینه کلامْ ظاهر گردد و حقایق صفات از مناظرِ کلماتْ رُخ نماید، و از قرائت و قاری، نام و نشان نمانَد و به حقیقتْ، متکلم و سامع مر کلام حق را جز حق نیست.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان