ماهان شبکه ایرانیان

مثل های زیبای قرآن(۳۵)

اقوام و جمعیت های کنونی و آینده نیز در صورت کفران نعمت الهی همچون گذشتگان گرفتار گرسنگی و ناامنی و عذاب می گردند .

مثل سی ام:

گرسنگی و ناامنی پی آمد کفران نعمت الهی

اقوام و جمعیت های کنونی و آینده نیز در صورت کفران نعمت الهی همچون گذشتگان گرفتار گرسنگی و ناامنی و عذاب می گردند .

«و ضرب الله مثلا قریة کانت آمنة مطمئنة یاتیها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون » .

«خداوند [برای آنان که کفران نعمت می کنند] مثلی زده است . منطقه آبادی را که از امن و اطمینان برخوردار بود و پیوسته روزیش به طور وافر از هر مکانی به آنجا سرازیر می گشت . اما نعمت خدا را کفر ورزیدند، خداوند به خاطر اعمالی که انجام داده بودند، لباس گرسنگی و ترس را بر آنان پوشانید» .

«و لقد جاءهم رسول منهم فکذبوه فاخذهم العذاب و هم ظالمون » (1) .

«پیامبری از خود آنان برای هدایت آنها آمد اما او را تکذیب کردند . عذاب الهی آنان را گرفت درحالی که ستمگر بودند» .

تفسیر لغات آیه

«رغد» گوارا را می گویند چنان که در آیه دیگر می فرماید:

«و کلا منها رغدا» . «[و به آدم و حوا خطاب شد] از میوه های گوارای بهشت بخورید» .

«آمنة » به معنای امن و امان است، یعنی منطقه ای که در آنجا هیچ نوع شرارت و غارتگری و سلب اموال و تجاوز به اعراض نیست .

«مطمئنة » مرکزی که ساکنان آن، مطمئن بودند وسیله زندگی برای آنان فراهم، تجارتشان با رونق; و کار و کسبشان از سود سرشاری برخوردار است .

اصولا پدیده مهاجرت که در جهان رشد یافته است، مرهون دو چیز است: یا امنیت جانی و مالی نیست، که این آبادی از این جهت کاستی نداشت و یا اطمینان به ادامه زندگی از نظر درآمد نیست . قرآن یادآور می شود: از هر دو نظر این آبادی آباد بوده، هم از نظر امن و امان و هم از لحاظ اطمینان به کار و کسب و کوشش .

تا اینجا با لغات آیات آشنا شدیم، اکنون تفسیر آیات:

تفسیر آیات

قرآن از سرزمینی خبر می دهد که از چهار ویژگی برخوردار بوده است این چهار ویژگی عبارتند از:

1 . از امن و امان برخوردار بود (آمنة) .

2 . مردم آنجا به ادامه زندگی خود اعتماد و اطمینان داشتند (مطمئنة) .

3 . مرکزی بود که از هر نقطه میوه ها به آنجا سرازیر می شد، زیرا مردم اطراف برای خرید به آن نقطه می آمدند و لذا اجناس نیز به آن نقطه سرازیر می گشت: (یاتیها رزقها رغدا من کل مکان) .

4 . مردم آنجا نه تنها از این سه نعمت مادی برخوردار بودند، بلکه نعمت معنوی نیز به آنان داده شده بود و خدا از قبیله خودشان رسولی برای آنان فرستاده بود چنانکه در آیه دوم می فرماید: «و لقد جاءهم رسول منهم » .

درست است در این آیه، کلمه قریه به کار رفته و قریه معمولا در مورد ده و نقطه کوچک به کار می رود ولی مقصود از قریه در این آیه، مرکزی است که مردم از اطراف برای فروش اجناس و خرید مایحتاج به آنجا می آمدند، چنانکه فرمود: (من کل مکان) و چنین نقطه ای با این ویژگی; ده نبوده، بلکه شهر مرکزی بود و در قرآن قریه به معنی شهر به کار رفته است . چنانکه برادران یوسف با پدر چنین خطاب کردند «فاسئل القریة التی کنا فیها»: «از آن آبادی که در آن بودیم بپرس » . و مراد از آبادی همان مصر است که در آن زمان، خود کشوری بوده است .

ساکنان چنین نقطه آبادی، سپاس نعمتهای مادی را به جای نیاوردند، همچنانکه نعمت معنوی را نیز تکذیب کردند .

در اینجا این سؤال پیش می آید که چگونه ساکنان این منطقه سپاس نعمتهای مادی را بجا نیاوردند؟ در این مورد روایات چنین می گوید:

گروهی از ساکنان این منطقه در سایه رفاه، از مواد غذایی، مجسمه های کوچک می ساختند و احیانا خود را با آن پاک می کردند . چه کفران نعمتی بالاتر از این که نعمت الهی را در موضع تطهیر به کار برند، درحالی که باید از آب استفاده کنند، و در صورت ضرورت از سنگ و دیگر چیزهای پاک کردنی .

و اما این که چگونه به نعمت معنوی کفر ورزیدند؟ قرآن می فرماید: «به تکذیب فرستاده خدا پرداختند و به سخن او گوش نکردند» .

جهان در برابر این کفران نعمت، ساکت و آرام نیست و عکس العمل نشان می دهد . واکنش این کفران، این بود که نعمتهای مادی از آنان گرفته شد . حیوانات ریزی بر آنها مسلط شد و درخت و گیاهان آنان را خورد و چیزی برای آنان باقی نگذاشت . سرانجام ناچار شدند آن مواد غذائی را که برای تطهیر به کار برده بودند، برای ادامه حیات مصرف کنند .

در این جریان به کشورهای بزرگ هشدار است که چه بسا برای حفظ قیمت گندم، نعمت خدا را می سوزانند یا به دریا می ریزند، درحالی که در گوشه و کنار دنیا گروهی از گرسنگی می میرند .

اما این که خدا چگونه آنان را کیفر داد؟ دو چیز را بر آنان مسلط کرد:

1 . گرسنگی .

2 . خوف و ترس .

این دو کیفرآنچنان حیات آنان را فرا گرفت که تو گویی لباسی از گرسنگی و ترس وجود آنان را فرا گرفت، قرآن به این نکته چنین اشاره می کند: «فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف » .

در اینجا برخی از مخالفان، به تصور خود در قرآن ایرادی پیدا کرده اند، و آن این که می گویند: لازم بود به تناسب واژه لباس خدا بفرماید: «فکساهم الله لباس الجوع و الخوف » و اگر مقیاس در به کار بردن «اذاق » (چشاندن) جوع و خوف باشد، باید لفظ لباس را حذف کند . حاصل این که یا باید بگوید:

الف . لباس گرسنگی و ترس را بر آنان پوشاند .

ب . گرسنگی و خوف را به آنان چشاند .

بنابراین جمع بین «اذاق » و «لباس » صحیح نیست .

پاسخ این اشکال روشن است:

1 . علت این که قرآن کلمه «لباس » را به کار برده، این است که برساند گرسنگی و تشنگی تمام مظاهر حیات آنان را فرا گرفته بود، از هر نظر گرسنه و خائف و ترسان بودند و این حقیقت جز با کلمه «لباس » روشن نمی شود .

2 . واژه «ذوق » را به کار گرفته، زیرا چشیدن طعام غیر از چشیدن گرسنگی است . چشیدن طعام امری سطحی است که انسان با زدن زبان می فهمد که غذا شور است یا نه؟ ولی چشیدن گرسنگی معنی عمیق تری دارد . مادامی که گرسنگی بر اعمال بدن اثر نگذارد و از درون تهی بودن را درک نکند، کلمه ذوق بکار نمی برد .

بنابراین هم به کارگیری لباس و هم به کارگیری ذوق از مقتضای بلاغت است .

جمله مربوط به کفران نعمت معنوی در آیه دوم آمده است، چنانکه می فرماید: «و لقد جاءهم رسول منهم فکذبوه » .

پرسش دیگر این که: جایگاه این آبادی با این اوصاف کجا بوده است؟

در پاسخ گاهی گفته می شود جایگاه این آبادی مکه معظمه بوده که مردم آنجا در پرتو نعمتهایی که از هر طرف به آنجا سرازیر می شد، بهره مند بودند، اما به تکذیب پیامبر الهی برخاستند و خدا گرسنگی را هفت سال بر آنان مسلط کرد و برای ادامه حیات به خوردن میته و استخوان پناه بردند .

و اما خوف آنان از این طریق بود که گروه اعزامی از جانب پیامبر گاه و بی گاه به حمله ایذائی دست می زدند و امنیت آنان برهم می خورد .

ولی این تفسیر نه با ظاهر آیه تطبیق می کند و نه با تاریخ، زیرا قرآن در این آیه با مردم مکه سخن می گوید و طبعا مثلی را که می زند، از غیر آنها باید باشد، زیرا این سوره، مکی است و فقط قسمت ناچیزی از آن مدنی می باشد، مانند آیه های 14 و 101 که در آنها از مهاجرت در راه خدا سخن به میان آمده است و همچنین آیه 126 که در آن، از مجازات مساوی سخن گفته شده است .

بنابراین، چون مخاطب در این آیات قریش مکه است، باید مثل مورد نظر که مایه عبرت آنها گردد، غیر خود آنها باشد، مؤید این نظر این است که قرآن، این حادثه را با فعل ماضی بیان می کند و می فرماید:

1 . «ضرب الله مثلا» .

2 . «کانت آمنة » .

3 . «کفرت بانعم الله » .

4 . «و لقد جاءهم رسول منهم » .

اینها ایجاب می کند که تاریخ این حادثه در عصری قبل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در میان امم دیگر بوده باشد و لذا در روایات ما نقل شده است که مربوط به گروهی از بنی اسرائیل است .

بیان تشبیه

همان طور که یادآور شدیم، هر مثلی از سه چیز ترکیب می یابد: مشبه و مشبه به و وجه شبه:

1 . مشبه کلیه اقوامی هستند که پس از نزول قرآن زندگی می کنند و در رفاه و امن و امان به سر می برند . و از نعمتهای مادی برخوردارند، اما به تکذیب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر می خیزند .

2 . مشبه به، همان اقوام نابود شده هستند که با آن ویژگیهای چهارگانه، گرسنگی، و ناامنی بر آنان احاطه کرد .

از این بیان وجه شبه نیز روشن می شود یعنی سرنوشت گروه نخست با سرنوشت گروه دوم گره خورده است، چون هر دو گروه در کفران نعمت مادی و معنوی شریک و یکسانند .

پی نوشت:

1) نحل: 112 - 113 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان