شامگاه چهارشنبه 7 مهرماه در کتابفروشی نشر ثالث داریوش مهرجویی میزبان علاقه‌مندانش بود. مهرجویی آنجا بود تا جدیدترین کتابش، آن رسید لعنتی را برای خوانندگانش امضا کند. در ادامه با بنیتا همراه باشید.
داریوش مهرجویی
رونمایی از کتاب و امضای آن توسط نویسنده یا مترجم آن سنت خوبی است. باعث می‌شود که دوست داران یک نویسنده‌ی یا مترجم خاص، ضمن داشتن کتابی با امضا، فرصت دیدار و شنیدن حرف‌های صاحب اثر یا مترجم را نیز داشته باشند که تجربه‌ی جالبی است. چندی پیش نیز پیمان خاکسار رمان هیاهوی زمان جولین بارنز را برای علاقه‌مندان امضا کرد. می‌توانید مطلب مربوط به آن را در بنیتا بخوانید.
کتابفروشی ثالث تقریباً شلوغ بود. بیشتر مخاطبان مهرجویی جوان بودند. البته چند میان‌سال و کهن‌سال هم در میان حاضران بودند. مهرجویی در انتهای کتابفروشی پشت میزی نشسته و خیل علاقه‌مندانش به صف ایستاده بودند تا کتابی با امضای او داشته باشند، چند کلمه‌ای صحبت کنند و عکسی به یادگار داشته باشند و اگر خوش‌اقبال بودند و آثار قبلی مهرجویی را خوانده بودند، مهرجویی کمی بیشتر با آن‌ها گپ می‌زد. یکی از مخاطبان کتاب جدید مهرجویی، پسربچه‌ای 11-12 ساله بود.
وقتی کتاب را برای مهرجویی آورد که امضا کند، با لبخند و تعریف داریوش مهرجویی روبرو شد. بعد از تعداد زیادی که در اوایل مراسم آمده بودند، جمعیت کم‌کم کاهش پیدا کرد و فرصت برای صحبت‌های متفرقه ایجاد شد. چند نفری علاوه بر کتاب آن رسید لعنتی سایر آثار و همچنین نسخه‌هایی از فیلم‌های مهرجویی را هم برای امضا پیش او آوردند. همچنین اسدالله امرایی نیز در میانه‌ی این مراسم به جمع حاضران پیوست. او از نویسندگان و مترجمان برجسته‌ی ایرانی است و از سال 1360 نیز با مطبوعات همکاری دارد. هچنین «رضا درمیشیان» کارگردان فیلم «لانتوری» نیز حضور داشت. این مراسم تا ساعت 20 ادامه داشت.
اسدالله امرایی
رضا درمیشیان
اکنون نگاهی به خود کتاب آن رسید لعنتی می‌اندازیم.
این کتاب سومین رمان داریوش مهرجویی است. رمان‌های قبلی او «به خاطر یک فیلم بلند لعنتی» و «در خرابات مغان» نام دارند. همچنین وی چندین ترجمه نیز در کارنامه دارد که مهم‌ترین آن «جهان هولوگرافیک» اثر «مایکل تالبوت» است.
آن رمان درباره گم‌گشتگی انسان‌ها و سردرگمی آن‌ها در زندگی مدرن شهری است و به‌گونه‌ای می‌توان نقد ساز و کار و بروکراسی حاکم بر این روزگار دانست. اگرچه داستان در بستر شهر تهران رخ می‌دهد، اما اتفاقات آن قابلیت تعمیم به هر شهر بزرگ دیگری را نیز دارد. این داستان پر است از آدم‌هایی که در میان دریایی مشکلات خودش غرق هستند اما در میان این غرق‌شدگی خواهان کمک به دیگران هم هستند و طنز تلخ داستان در همین‌جاست. همه می‌خواهند به هم کمک کنند اما از حلی مشکلات خودشان نیز عاجزند.
در بخش‌هایی از این رمان آمده است:
«وقتی آن روز چهارشنبه بعدازظهر دستیارش تلفن زد و گفت که خبر بدی دارد، چون رئیس سازمان و در نتیجه بیشتر رؤسای شبکه عوض شده‌اند و از این رو باید همه‌ی فرم‌ها نیز عوض شود همه از نو توسط دست‌اندکارها پر شود و دوباره به امضاء تک‌تک رؤسا و مدیران شبکه‌ها برسد که بعضی از آن‌ها جدیدند... و نیز هیئت امنای ارزش‌گذاری که حدود چهارسال پیش پرونده‌ی ختم فیلم شما را امضاء کرده‌اند، عوض شده‌اند و برخی از آن‌ها اخراج شده‌اند و برخی نیز مایه‌ی حسد و کینه برخی دیگر قرار گرفته‌اند و دلخور شده‌اند که چرا از آن‌ها دعوت نکرده‌اند که سر میز ارزش‌گذاری حضور داشته باشند و خلاصه چه و چه... و این یعنی یک سال یا دو سال دیگر معطلی و کلی خسارت جدید... همان جا و همان لحظه بود که بهزاد جاوید، فیلم‌بردار، کارگردان و تهیه‌کننده‌ی پنجاه‌وچند ساله نمایش‌های رادیویی و تلویزیونی، بعد از یک دوران تلخ و محنت‌بار عصبیت و ناراحتی روانی تا حد جنون جهت دریافت طلبش، که نزدیک به چهار سال طول کشیده و زندگی او را به هم ریخته بود، این بار واقعاً درهم شکست و کاملاً فرو ریخت...»
این کتاب به قیمت 9000 تومان و توسط انتشارات «به نگار» منتشر و روانه‌ی بازار کتاب شده است.
عکس‌ها و گزترش این مراسم توسط امین نعمتی خبرنگار اختصاصی بنیتا تهیه شده است.
